برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در نهجالبلاغه اميرالمؤمنين(خطبه 50و32)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 05- 12-98
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
حاج آقاي حسيني قمي: سلام عليکم و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بينندگان عزيز دارم. اين روزها بدتر از ويروس کرونا، ترس و اضطراب است. در عين اينکه حتماً بايد مسائل بهداشتي را رعايت کنيم، مراجع تقليد هم فرمودند: در اين موضوع سخن پزشکان حجت است. ولي آرامش خيلي مهم است. بايد به جامعه آرامش تزريق کنيم. يکي از بزرگواران که حدود هفتاد سال سن دارد، نزد پزشک رفت، گفت: بيماري داشتم.
اين پزشک اسناد و مدارک مرا ديد و گفت: فکر نميکنم شما با اين اوضاعي که ميبينم چند روز ديگر بيشتر زنده بمانيد. ميگفت: بعد از آن ماجرا بيست سال است من عمر کردم و پزشک از دنيا رفت. در نماز غفليه هر شب اين آيه را ميخوانيم «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها» (انعام/59) يک برگ بدون اذن پروردگار از درخت به زمين نميافتد. هم بايد مسائل بهداشتي را رعايت کرد و نگران نباشيم.
داستان معروفي که آيت الله العظمي حائري در کتاب سر دلبران، خاطرات زندگي اين بزرگوار هست، نوشتند. داستان معروف است از آيت الله العظمي سيد محمد فشارکي، اين مرد در مقامات علمي و معنوي فوق العاده بودند. استاد آيت الله العظمي حائري مؤسس حوزه علميه قم بودند. از اساتيد بسيار بالاي حوزه نجف بودند، در مرجعيت ممتاز بودند ولي نميپذيرفتند مرجعيت را، اين قصه معروف است که وقتي در سامرا وبا آمد، به جمعي که در آن جمع حاضر بودند از جمله مرحوم ميرزاي شيرازي(ره) ميفرمايد: شما مرا مجتهد ميدانيد؟ البته، عادل ميدانيد؟ البته، اگر مرا مجتهد و عادل ميدانيد من حکم ميکنم، فتوا با حکم تفاوت دارد. فتوا براي هرکسي است که مقلد مرجع است اما حکم نه، همه بايد تبعيت کنند و مقلد آن مرجع نباشند.
فرمود: من حکم ميکنم که هر روز همه يک زيارت عاشورا بخوانند و هديه کنند به نرجس خاتون مادر بزرگوار امام زمان و امام زمان را واسطه قرار بدهند براي رفع اين بلا. از وقتي مردم شروع کردند به خواندن زيارت عاشورا در سامرا بعد از آن حکم همه مردم آن بيماري ديگر در ميان کساني که اين زيارت را ميخواندند هيچ تلفاتي نداشت. الآن فرصتي است براي آرامش، فرصتي است براي توجه، حتي فرصتي است براي ترحم به ديگران. رسول خدا فرمود: «ارْحَمُوا مَنْ فِي الْأَرْضِ يَرْحَمْكُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ» الآن اگر ميخواهيد رحمت الهي شامل حال ما شود، ما رحمتمان را شامل حال ديگران کنيم.
اين حديث را مرحوم علامه طبرسي در تفسير مجمع البيان دارند، «إِذَا نُفِخَ فِي الصُّوَرِ» وقتي در صور دميده ميشود، انسانها سر از قبر برميدارند، همه ميگويند: «اللهم ارحمني» خدايا به ما رحم کن، «لَئِنْ رَحِمْتُمْ فِي الدُّنْيَا لَتُرْحَمُونَ الْيَوْمَ» اگر در دنيا شما رحمتتان شامل حال ديگران شده، در آخرت رحمت من شامل حال شما ميشود. الآن وقت آرامش است، توجه به ذات پروردگار و دستگيري از ديگران تا رحمت الهي هم شامل حال ما شود مخصوصاً در آستانه سال جديد، خيليها مشکلات مالي دارند و گرفتار هستند. وقتي آدم پيامها را ميخواند واقعاً افسرده ميشود. مردم بايد به داد هم برسند.
امشب آغاز ماه رجب، ماه رجب است، رجب الاصب يعني ريزش رحمت الهي است. رجب الاصم، در اين ماه شنيده نشده که خداوند در اين ماه قومي را عذاب کرده باشد. عذاب در اين ماه بر قومي نازل نشده است. اگر توبه ميکردند که هيچ و الا در ماه رجب بر قومي عذاب نازل نشده است. وقتي پيامبر هلال ماه رجب را ميديدند، ميفرمودند: «اللهم بارک لنا في رجب» خدايا برکات رجب را بر ما نازل بگردان. «اللهم احله علينا» خدايا اين ماه را در شرايطي بر ما برسان « بالامن و الايمان و السّلامة و الاسلام» امنيت و ايمان و سلامت را در اين ماه با عظمت بخواهيم.
امشب شب زيارتي مخصوص سيدالشهداء است، شب اول ماه رجب و شب ولادت وجود مقدس امام باقر(ع) است. دهم ماه ولادت امام جواد و سيزدهم ماه ولادت امام علي(ع) است. 27 رجب بعثت خاتم الانبياء است، اگر ميخواهيم رحمت الهي را شامل حال خود کنيم از اين فرصت استفاده کنيم. فردا نماز اول ماه دارد و مقدم بر آن صدقه اول ماه است. صدقهها را به کم قانع نباشيم. کم لطفي است که کسي ميتواند جهيزيه ده دختر بينوا را بدهد با يک جعبه خرما تمامش کند. چهارشنبه شب شهادت امام هادي(ع) هم هست.
خطبه 32 نهجالبلاغهي اميرالمؤمنين (ع) را هفته گذشته آغاز کرديم و به پايان نرسيد. مدتي است تصميم گرفتم از اول نهجالبلاغه شروع کنيم تا آخر هر مقداري که قبلا نخوانديم را بخوانيم، بحثهايي که مربوط به صحبتهاي حاج آقاي کاشاني هست را کنار بگذاريم. امروز خطبه 32 و 50 را خواهيم خواند. چند روز پيش آقايي را ديدم که چقدر ريز اين خطبه را گوش کرده و يک سؤالات دقيق دارد. همان بحث را سريع عرض کنم. گفتيم در اين خطبه نگاه اميرالمؤمنين از جمله اين خطبه، اگر بخواهيم يک هدف گذاري عمومي براي نهجالبلاغه اميرالمؤمنين و خطبههاي حضرت بيان کنيم بايد بگوييم: حضرت دنبال بازگشت جامعه به ارزشهاي زمان پيامبر بودند.
يعني گفتيم: در زمان پيامبر ارزشها چه بود؟ جامعهاي که پيامبر درست کرده بود، سلمان توليدش بود، ابيذر و عمار بود، اميرمؤمنان که خودشان را شاگرد مکتب پيامبر ميدانند دستاوردش اينها بود. ارزشها اخلاق شده بود. ايثار و گذشت و محبت و صفا و صميميت، هرکسي ديگري را مقدم بدارد، دستگيري از ديگران، در اين 25 سالي که حضرت خانه نشين بودند ارزشها تغيير کرد. پيامبر خدا در اوج عظمت با آن ارزشها، امروز اميرمؤمنان ميخواهد جامعه را به ارزشها برگرداند. در اين 25 سال ميشود به دو جنبه اشاره کرد، ارزشها قدرت و ثروت بود که حضرت اشاره دارند. مسابقهاي بود براي قدرت و ثروت، آن چيزي که بيش از همه تأثيرگذار است سيره حاکمان و کلام حاکمان است. در يک جامعه اگر ميخواهيم ببينيم ارزشها چيست، به سيره و کلام حاکمان تکيه کنيم. سخنشان اثرگذار در جامعه است و سيرهشان تأثير گذار است.
«النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ» مردم بيش از آنکه به پدر و مادرانشان شباهت داشته باشند، به حاکمانشان شباهت دارند. لذا اميرالمؤمنين در مجموعه خطبههاي نهجالبلاغه سعي دارند مردم جامعه را به آن ارزشها برگردانند. حضرت متأسفانه موفق نشدند چون حضرت درگير سه جنگ داخلي شديد بودند. 25 سال زمان زيادي است و بازگرداندن خيلي سخت است. همانطور که اميرمؤمنان(ع) يک هدف ديگري داشتند و به آن هم نرسيدند، حضرت تلاش ميکردند بدعتهاي گذشته را برگردانند و نتوانستند. حضرت در نهجالبلاغه کلمات حکمت آميز ميفرمايد: «لَوِ اسْتَوَتْ قَدَمَايَ» جاي پاي من محکم شود، «فِي هَذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَيَّرْتُ أَشْيَاءَ» آن بدعتها را جمع ميکنم ولي نتوانست.
اين خطبهها بي تأثير نيست، ولي آن انتظاري که اميرمؤمنان داشتند نيست. يادمان باشد اين بحث خيلي مهم است. تلاش اميرالمؤمنين براي بازگشت جامعه به ارزشهاي زمان پيامبر، چون حاکم تأثيرگذار است. وقتي مردم سادگي و محبت و دستگيري پيامبر را ميديدند جذب ميشدند و در اين مسير ميرفتند. مردم دنبال يک ارزشهايي هستند ميخواهند ديده شوند. يکوقت در جامعه به اخلاق و گذشت و ايثار و مسابقه در ارزشها و فضيلتهاي اخلاقي ديده ميشوند. اميرالمؤمنين الگو ميشود همه ميخواهند اميرالمؤمنين شوند، اما يکوقت مسابقه قدرت و ثروت است و همه دنبال قدرت و ثروت هستند.
در زمان شيخ بهايي(ره) که شخصيت عجيبي بود و حدود 400 سال پيش زندگي ميکرد، اين مرد در کنار تلاشهاي علمي مختلف، در هنر معماري، مساجدي که در اصفهان است، منار جنبان، نقشهاي که براي حرم امام رضا است، حمام معروفي که ايشان چطور توانسته بودند با يک شمع آب را گرم نگه دارند، اينکه چطور شيخ بهايي اين را منتقل نکرد به نسلهاي بعدي، بعضي ميگويند: شايد نبودند کساني که بتوانند دريافت کنند.
شايد شيخ نگران بود که اگر همه علوم را منتقل ميکرد بعضي سوء استفاده ميکردند در آينده، مثل اين داستانهايي که انيشتين امروز متأسف است که از دانش خود در مسيرهاي ضد مردم استفاده ميکردند. با اين خدمات فوق العاده شيخ بهايي اين داستان معروف است که يکوقتي شاه عباس صفوي به جناب شيخ گفت: ميخواهم به ازاي خدمت شما يک جايزه به شما بدهم. ايشان دنيا طلب نبودند، فرمودند: حاضر هستيد يک معامله کنيم؟ گفت: هرچه شما بخواهيد. شيخ بهايي گفت: يک روز من سوار بر مرکب سلطاني شوم در ساعت شلوغ شهر من سوار بر مرکب و شما پياده با من بياييد.
شاه عباس پذيرفته بود. ايشان قصد تکبر و غرور نداشت. خواست با اين تلاش همه مردم ببينند در هر قدرتي که باشي باز قدرتها تسليم علم و دانش هستند. آثار اين کار شيخ بهايي اين شد که سالهاي بعد اقبال به علم و دانش بيشتر شد. سالهاي بعد آثارش ظاهر شد. سيره عملي اميرالمؤمنين که اخلاق و معنويت و گذشت و ايثار است، ميخواهند در کلامشان هم بياورند.
«أَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ و زَمَنٍ كَنُودٍ يُعَدُّ فِيهِ الْمُحْسِنُ مُسِيئاً» يک گزارشي از جامعه زمان خود ميدهند. مردم ما در دوراني هستيم که پر از کينه هست و مردم ناسپاس هستند و خوبها را بد ميبينند و ظالم قدرت ظلم و ستم دارد. «وَ يَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا» از دانشمان استفاده نميکنيم.
«وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا» دنبال علم و دانش نميرويم. بعضي شارحين تذکر دادند که چرا اميرالمؤمنين اينطور فرمود: ما از دانشمان استفاده نميکنيم؟ چرا حضرت خودش را داخل کرد؟ با اينکه ايراد جامعه را ميگويد؟ حضرت ادب سخن گفتن را ميگفتند که خودشان را از جامعه جدا نميدانند. يک پدر و مادر که ميخواهد با فرزندش صحبت کند، خودش را جدا نکند و بگويد: من خوبم، تو چرا ادب نداري؟ اخلاق نداري؟ نماز نميخواني؟
حضرت فرمود: مردم چهار قسم هستند، يک عده دستشان نميرسد کاري کنند. اگر فساد ندارند و دزدي و تباهي ندارند، دستشان نميرسد آب ندارند شنا کنند. دسته دوم دستشان ميرسد، «وَ مِنْهُمْ الْمُصْلِتُ [بِسَيْفِهِ] لِسَيْفِهِ» اينها شمشير را از رو کشيدند و فساد دارند و هرچه بتوانند نيروهايشان را جمع کردند و از خدا نميترسند. دسته سوم «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيَا» زهد فروش هستند. يعني اينها دنبال دنيا هستند، دنيا طلب هستند ولي تظاهر به عمل آخرت ميکنند.
از روي تزوير عبادت ميکند. در زهد حضرت در بخش حکمتها ميفرمايد: «افضل الزهد» شما ميخواهي زاهد باشي، زهد را بپوشانيد و تظاهر نکنيد. تا تظاهر کردي ريا ميشود، «أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْد» اگر زاهد هستي مخفي کن، آدم زاهد داد و فرياد نميزند. جلسه گذشته گفتيم که حضرت ميفرمايند: مردم سه دسته هستند خيلي بايد مواظب باشيم، يا قاروني هستند، يا فرعوني و يا سامري. يا دنبال قدرت هستند. بعضي دنبال ثروت هستند. حضرت ميفرمايد: زهد فروشان چند ويژگي دارند «وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِيعَةً إِلَى الْمَعْصِيَةِ» اينها پوشش الهي را وسيلهاي براي گناه قرار ميدهند، از ستاريت خدا سوء استفاده ميکنند. پوشش الهي هم يک حدي دارد. مولانا ميگويد:
لطف حق با تو مداراها کند *** چون که از حد بگذرد رسوا کند
هرچه داري در دل از مکر و رموز *** پيش ما پيدا بود مانند روز
گه بپوشيمش ز بنده پروري *** تو چرا رسوايي از حد ميبري
اينهايي که بازي درميآورند يادشان باشد لطف حق حدي دارد. خدا ستارالعيوب است، تا کي؟ يکوقت براي مقام و پست و تزوير و فريب مردم سراغ آبروي ديگران برويم. اين خط قرمز است. آيا ستاريت پروردگار حد و حدودي دارد؟ بله، آيا ستار بودن خدا خط قرمز دارد؟ بله، خط قرمز پوشش پروردگار کجاست؟ آنجايي که سراغ آبروي ديگران برويم. اگر با آبروي ديگران بازي کنيم خدا آبروي ما را ميبرد. «مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِينَ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ فَضَحَهُ وَ لَوْ فِي جَوْفِ بَيْتِهِ» کسي دنبال پردهدري و آبروريزي از ديگران باشد، خدا رسوايش ميکند ولو در پستوي خانه باشد.
بارها گفتم: مواظب باشيد کليپ پخش نکنيد، يکوقت نوبت ما ميرسد. زندگي خصوصي و شخصي کسي را پخش نکنيد. «من عيَّر مؤمناً بمعصية لم يمت حتي يرتکبه» اگر کسي مؤمني را به خاطر خطايي سرزنش کرد، رسوايش کرد، نميميرد تا اينکه خودش گرفتار آن خطا شود. خط قرمز پروردگار در آبروي ديگران در ستاريت است که آبروي کسي را نبريم. آبروي کسي را برديم خدا به ما رحم نميکند.
حضرت فرمود: آثارش اين است که پوشش الهي را وسيلهاي براي گناه قرار ميدهند. دسته چهارم «وَ مِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْكِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَ انْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَ تَزَيَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ وَ لَيْسَ مِنْ ذَلِكَ فِي مَرَاحٍ وَ لَا مَغْدًى» حضرت فرمود: يک عده کساني هستند که چون ناتوان و ضعيف هستند نميتوانند دنبال قدرت بروند، وسيلهاي ندارند نميتوانند و دستشان از همه جا کوتاه است، اينها ميگويند: ما قانع هستيم در حالي که اينطور نيست. بعد از اين چهار دسته حضرت ميفرمايد: «وَ بَقِيَ رِجَالٌ غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ» کساني هستند که ياد قيامت و ترس از قيامت اشکشان را جاري کرد.
اينها زاهدهاي واقعي هستند و حاضر نيستند مال مردم را به هر قيمتي تصاحب کنند. دنبال قدرت و ثروت و ريا و زهد فروشي نيستند. ياد قيامت چشمهاي اينها را فرو بسته است، اشکشان را ياد قيامت جاري ميکند. متأسفانه اين انسانهاي خالص را جامعه تحويل نميگيرد. «فَهُمْ بَيْنَ شَرِيدٍ نَادٍّ» يک عده فراري هستند. شخصيتهايي چون ابوذر را معاويه تبعيد ميکرد. در تبعيد هم تنها بودند، يکي از شيوههاي ستمگران اين است که تبعيديها را يکجا جمع نميکنند. «وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ» انسانهاي نگراني که دشمن ميخواهد قلع و قمعشان کند، «وَ سَاكِتٍ مَكْعُومٍ» عدهاي نميتوانند حرف بزنند و بر دهانشان مهر زدند. «وَ دَاعٍ مُخْلِصٍ» عدهاي هنوط فرصت دارند از سر اخلاص مردم را دعوت ميکنند، «وَ ثَكْلَانَ مُوجَعٍ» عدهاي عزادار پردرد هستند.
شريعتي: اين چند دسته که اشاره کرديد، فردا بحثي که با حاج آقاي کاشاني داريم يک بخشي جزء حکومت حضرت و جزء کارگزاران حضرت شدند؟
حاج آقاي حسيني قمي: از همين رجال درجه يک استفاده کردند و بعضي را نتوانستند تغيير بدهند. حضرت ميفرمايند: اينها «قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا» اينقدر موعظه کردند، خسته شدند. «وَ قُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا» اينقدر در فشار قرار گرفتند که ناتوان شدند، اينقدر از اينها کشتند که عددشان کم شد. «فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا» حضرت ميخواهد ببيند ميتواند نظام ارزشي را عوض کند يا نه، «فِي أَعْيُنِكُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِوَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ» دنيا در نظر شما، قرظ وقتي ميخواهند پوستي را دباغي کنند، يک برگي زيرش مياندازند و پوست را دباغي ميکنند. خود پوستي را که دباغي ميکنند بد بو و متعفن است و آن برگي که تعفن را ميگيرد چقدر بي ارزش است.
ريزههاي برگي که ميريزد چقدر بد است. حضرت ميفرمايد: دنيا براي شما از قطعاتي که از اين برگ ميريزد بايد براي شما بي ارزشتر باشد. «قراضة الجلم» وقتي پشم شتر را ميچينند، دنيا به نظر شما از اين برگ و از اين زوائدي که از اين پشم هست بايد بي ارزشتر باشد. شما از کساني که قبل از شما بودند عبرت بگيريد. الآن فرصت عبرت نيست، بقيه را ببينيد، شاهان و سلاطين را ببينيد. يکي ميميرد هيچ حرفي از او نيست، هيچ کار خيري نکردند، حتي بچه خوب هم تربيت نکردند، يک عده هم شصت سال زندگي کردند هرچه ميرويد نام اينهاست. حضرت ميفرمايد: از گذشتگان عبرت بگيريد قبل از اينکه آيندگان از شما بخواهند عبرت بگيرند. «وَ ارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً» دنيا را رها کنيد. «فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ» دنيا را رها کنيد. کساني که خيلي دلبستگي به دنيا داشتند، دنيا رهايشان کرد.
رابطه ما با دنيا يک طرفه است و دو طرفه نيست. اگر دو طرفه بود که ما دنيا را دوست داشتيم، دنيا هم ما را دوست داشت، اينطور نيست. هرچه ما به دنيا تمايل داريم دنيا تمايلي به ما ندارد و يک روز ميرويم. دنيا کساني که «اشغف» خيلي شوق داشتند را رها کرد. در مصادر قديمي ديديم که در جنگ صفين اميرالمؤمنين در مسير جنگ ميرفتند، برگشتند به طاق کسري رسيدند. يک کسي از اصحاب حضرت محل سلاطين و شاهان را که ديد، به آثار باقي مانده که نگاه کرد شعري خواند: «جرت الرياح علي محل ديارهم فکانما کانوا علي ميعادٍ» نگاه کنيد! ايوان کسري را ببينيد! امروز باد در اين کاخها ميوزد گويي از روز اول هيچکس اينجا نبوده است. وقتي اين شعر را خواند.
اميرالمؤمنين شنيد و فرمود: چرا قرآن نخواندي؟ آيه 25 سوره مبارکه دخان خداوند ميفرمايد: «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ «25» وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ «26» وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ «27»كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِينَ «28» فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ» اين آيات را بخوان. ايوان کسري و اين سلاطيني که رفتند و هيچ نامي از اينها نيست چقدر باغها بر جا گذاشتند. چشمهسارها و زمينها را به جا گذاشتند، زمينهاي زراعت و کاخها، امروز اينها را به قوم ديگري داديم. نه خدا به اينها مهلت داد و نه آسمان و زمين بر اينها گريه کرد.
مفسرين ميگويند: انسان، قرآن از او انتظار دارد طوري زندگي کند که روزي که ميميرد آسمان و زمين بايد بر ما گريه کنند. بايد انسان به اينجا برسد. کاخ کسري که حضرت ميبيند ميگويد: اين آيه را بخوان. اي شاهاني که طوري زندگي کرديد که وقتي مرديد آسمان و زمين بر شما گريه کند. اي انسان تو اين قابليت را داري، طوري بايد زندگي کنيم که به اينجا برسيم. يک تصادف، مرگ طبيعي، سکته، در اين ايام مرگ و ميري که در اثر حوادث ديگر هست آمارش بيشتر از اين ويروس است. در چين دو ميليارد جمعيت است، دو هزار نفر مردند، اينقدر اضطراب ندارد.
مرگ سراغ ما ميآيد. حضرت فرمود: اين سلاطين وارث گذشتهها بودند، ولي ديگران از اينها ارث ميبرند. اينها سپاسگزار نعمت خدا نبودند و دنيايشان را بخاطر گناهان از آنها گرفتند، ناسپاسي نکنيد. يکوقتي گفتم: يکي از فوق تخصصهاي سرطان شناسي ميگفت، از ايشان پرسيدم: چند نوع سرطان داريم؟ فرمود: نميدانم. گفتم: شما نميداني؟ گفت: من پروفسور سرطان خون هستم. در خون آشنايي دارم در تخصص خودم ميدانم چهار هزار نوع سرطان خون داريم. هزاران هزار ويروس و مرگ هست سمت ما نيامده است. براي يک حادثهاي که شد کفران نعمت نکنيم، آرامش داشته باشيد و اضطراب به ديگران منتقل نکنيم. فرمود: از ناسپاسي بترسيد. خاقاني شعر بسيار زيبايي دارد.
هان اي دل عبرت بين، از ديده عبر کن هان! *** ايوان مدائن را آئينه عبرت دان
پرويز کنون گم شد، زان گمشده کمتر گو *** زرين تره کو بر خوان، رو کم ترکوا برخوان
در اين شرايطي که هست شما دستگيري کن، شهداي کربلا از اين فرصت و دنيا استفاده کردند. خدا رحمت کند شيخ عباس تهراني(ره) منزل کسي مهماني رفته بود. خانه مجلل و عالي بود. صاحبخانه گفته بود: ببين چه خانهاي ساختم، هيچ عيبي ندارد. گفته بود يک عيب بزرگ دارد آن را برطرف کن. چه عيبي؟ گفته بودند: دل کندش سخت است. اگر اين عيب را برطرف کردي ديگر همه چيز برطرف ميشود. از همه بينندهها تقاضا داريم، چون ما وظيفه رعايت مسائل بهداشتي را داريم و بايد دعا کنيم و توسل، سه مرتبه اين آيه را همه بخوانيم. «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ» خدايا به حق امام باقر، به حق امام هادي، به حق امام جواد(ع) خدايا هرچه زودتر اين گرفتاريها را از کشور ما برطرف بفرما. به همه مريضها لباس عافيت بپوشان، در دنيا و آخرت ما را از اهلبيت جدا مگردان.