برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در نهجالبلاغه شرح خطبه صد و نود
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 12- 03- 99
بسم الله الرحمن الرحيم
، خطبه 190، بخش اول خطبه را در جلسه گذشته خوانديم، ادامه اين خطبه نوراني را خواهيم خواند. حضرت ميفرمايد: «وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ وَ غَمَرَاتِهِ وَ امْهَدُوا لَهُ قَبْلَ حُلُولِهِ وَ أَعِدُّوا لَهُ قَبْلَ نُزُولِهِ» يعي به استقبال مرگ برويد. عرض کرديم نه اينکه زودتر خودکشي کنيم و بميريم. شارحين نهجالبلاغه توضيخ دادند که براي کارهاي خير سبقت بگيريد. آماده شويد و زاد و توشهاي برداريد. منظور حضرت از استقبال مرگ رفتن اين است نه اينکه کار و کوشش و تلاش و فعاليتهاي اجتماعي را کنار بگذاريم و منتظر عزرائيل باشيم.
در جلسه گذشته اشاره کرديم، اميرالمؤمنين (ع) همان شخصيتي که ميفرمايد: «بادروا الموت» به استقبال مرگ برويد، سيد بن طاووس در کشف المحجه نقل کردند. موقوفات اميرالمؤمنين که با دسترنج خودشان و کشاورزي و توليد، احياء کردند و وقف کردند، حضرت در حالي اموال خود را وقف کردند که مجموعش چهل هزار دينار است. ميلياردر اول مدينه اميرالمؤمنين(ع) است. بارها گفتيم هيچکس به اندازه اميرالمؤمنين در مدينه کار توليدي نکردند.
در کشف المحجه هست که در حالي اميرالمؤمنين به شهادت رسيدند که هشتصد هزار درهم بدهي داشتند. براي چه بدهکار بودند؟ قرض ميکردند و به فقرا ميدادند. «قُبِضَ عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ ثَمَانُ مِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ» هشتصد هزار درهم مديون بود، مقروض بود و بدهي داشت. «فَبَاعَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ ضَيْعَةً» امام مجتبي دو تا از باغهاي حضرت را فروخت و دين حضرت را ادا کردند. چنين شخصيتي ميفرمايد: «بادروا الموت»
شاهد سوم حديث امام صادق در کافي مرحوم کليني است. مرحوم آيت الله احمدي ميانجي کتابي دارند به نام «مالکيت در اسلام» بسيار کتاب ارزشمندي است. در برابر کساني که ميگويند: اسلام مخالف سرمايهداري است. حضرت فرمود: «و إِنِّي لَمِنْ أَكْثَرِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَالًا مَا أُرِيدُ بِذلِكَ إِلَّا أَنْ تُطَهَّرُوا» من امام صادق از ثروتمندترين مردم مدينه هستم. همين امام صادق ميفرمايد: «بادروا الموت» به استقبال مرگ برويد.
همين آقايي که جزء سرمايهداران بزرگ مدينه بودند، يک باغي داشتند. کسي خدمت حضرت صادق آمد و گفت: شنيدم اين باغ خيلي درآمد دارد ولي شما همينطور در راه خدا ميدهيد. درآمد اين باغ چقدر است؟ قبل و بعد از اين انفاق و صدقات چقدر است؟ حضرت فرمود: اگر من چيزي از اين نخلستان را به کسي ندهم، چهارصد هزار درهم درآمد است. گفتند: در اين مراحلي که ميرويد چقدر براي شما ميماند؟ فرمود: چهل هزار درهم! از اين به بعد هروقت گفتيم: حضرت فرمود آماده مرگ باشيد، نه به معني اينکه رو به قبله دراز بکشيد.
مرحوم آيت الله احمدي ميانجي(ره) در اين کتاب مکاتيب الرسول اشاره کردند، من سي ثانيه اشاره کنم. پيامبر خدا وقتي حکومت اسلامي در مدينه تشکيل دادند اول کاري که در مدينه انجام دادند اين بود که تمام زمينهايي که در اختيار حضرت بود مثل غنائم و فيء و انفال، تمام اين زمينها را بين مردم مدينه توزيع کردند که دنبال کار کشاورزي بروند و بي نياز شوند. پيامبر خدا در جامعهاي به رسالت مبعوث شدند که اينها درآمدشان با جنگ و خونريزي بود.
اول اقدام اگر از ما پرسيدند: اولين اقدام پيامبر در مدينه چه بود؟ تمام زمينهايي که در اختيار حضرت بود تقسيم کردند، مردم مدينه قبل از ظهور اسلام نگاهشان به بازاري بود، بازار يهوديها بود. همه مسلمانها مجبور بودند به آنجا مراجعه کنند. اول اقدامي که پيامبر انجام داد، يک بازار اسلامي مفصلي در مدينه تشکيل دادند که ديگر مسلمانها نيازي به بازار يهود نداشته باشند. اميرمؤمناني ميفرمود: «بادروا الموت» که اين اقداماتشان هست.
حضرت ميفرمايد: «وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ وَ غَمَرَاتِهِ» به استقبال مرگ برويد، «وَ امْهَدُوا لَهُ قَبْلَ حُلُولِهِ» يعني قبل از اينکه برسد فرشي برايش پهن کنيد. شما مسافرت ميروي تمام حواست را جمع ميکني چيزي جا نگذاشته باشي. «وَ أَعِدُّوا لَهُ قَبْلَ نُزُولِهِ فَإِنَّ الْغَايَةَ الْقِيَامَةُ» آخر کار ما قيامت است. «وَ كَفَى بِذَلِكَ وَاعِظاً لِمَنْ عَقَلَ وَ مُعْتَبَراً لِمَنْ جَهِلَ» هر عاقلي مرگ و قيامت را به عنوان يک موعظه ميپذيرد. ما رو به فنا و ضعف هستيم. «وَ قَبْلَ بُلُوغِ الْغَايَةِ مَا تَعْلَمُونَ» قبل از قيامت چيزهايي است که ميدانيد. ما در عالم برزخ گرفتار اين ده چيز هستيم.
1- «مِنْ ضِيقِ الْأَرْمَاسِ» ارماس يعني قبرها، تنگي قبر. «وَ شِدَّةِ الْإِبْلَاسِ» ابلاس يعني غم فراق و جدايي، ما وقتي از دنيا ميرويم غم سنگيني داريم. غم از چه؟ از ثروت و اولاد و پست و مقام، اگر شديد باشد، لذا مرحوم ابن ميثم در شرح نهجالبلاغه فرمودند: سعي کنيد کم کم تعلقات خود را از دنيا کم کنيد. مثل بچهاي که مادر او را کم کم از شير ميگيرد، تعلقات خود را کم کنيد که جدا شدن براي شما سخت نباشد. حضرت در خطبه 92 نهجالبلاغه فرمودند: «وَ ارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ» دنيا را رها کنيد، دنيا رها کرد، کساني که حريصتر از شما بودند.
تعلق ما و دنيا يک طرفه است. اگر رابطهها دو طرفه باشد، خيلي خوب است. محبت ما و دنيا يکسره هست، دنيا ما را رها ميکند. لذا اميرالمؤمنين ميفرمايد: سختي دوم غم جدا شدن از مال و اولاد هست. 3- «وَ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ» مطلع يعني قيامت، اشرافي که به قيامت پيدا ميکنيم، وحشت ميکنيم. در حالات امام حسن مجتبي هست که حضرت گريه ميکردند، امام مجتبي فرمود: من گريه ميکنم، حول اشراف بر قيامت. مرحوم علامه مجلسي(ره) در ذيل اين حديث فرمودند: نگوييد چرا امام گريه ميکند؟ «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء» هرچه انسان علم و معرفتش به خدا بيشتر باشد، نگراني و دغدغهاش بيشتر است.
لحظه جان دادن خيلي از پردهها کنار ميرود، قرآن ميفرمايد: «وَ كَشَفْنَا عَنْكَ غِطاءَكَ» يکي از چيزهايي که در حالت احتضار داريم، يک چشم ديگري باز ميشود و همه چيز را ميبينيم. چشم تيز بين است. وقتي انسان اينها را ميبيند وحشت ميکند. مرحوم آيت الله حق شناس از تفسير روض الجنان مرحوم ابوالفتوح راضي که از مفسرين بزرگ شيعه هست، نقل ميکردند. قبرشان در حرم عبدالعظيم هست، ايشان مينويسند قرآن که ميفرمايد: «کشفنا» لحظه جان دادن وقتي پرده کنار ميرود، خداوند حافظهاي به تو ميدهد تمام هفتاد سال گذشته يادت ميآيد. وقتي پرده کنار ميرود خدا حافظهاي به تو ميدهد که آن فوتي که به چراغ کردي يادت ميآيد.
خدا رحمت کند حضرت امام (ره) در عالم رؤيا به مرحوم حاج احمد آقا فرموده بودند: خدا اينجا مو را از ماست ميکشد. حتي اين دستي که من حرکت ميدهم، حساب اين دست را هم ميرسد. فوتي که شما به چراغ کردي، به کبريت کردي و خاموش شد، خدا حافظهاي ميدهد همه به ذهنت ميآيد. انسان در يک لحظه شصت سال، هفتاد سال اعمالش مقابل چشمش ميآيد. آدم وحشت ميکند!
مورد چهارم که حضرت فرمودند: «وَ رَوْعَاتِ الْفَزَعِ» وحشتهاي پي در پي، حضرت در نهجالبلاغه فرمودند: «الفقيه کل الفقيه» فهميده کسي است که نه مردم را نا اميد کند و نه از اين طرف بگويد: خيال شما راحت باشد. بهشت براي شماست. حضرت هشدار ميدهند. 5- «وَ اخْتِلَافِ الْأَضْلَاعِ» يعني در اثر فشار قبر استخوانها در هم فرو برود. 6- «وَ اسْتِكَاكِ الْأَسْمَاعِ» از کار افتادن گوشها، «وَ ظُلْمَةِ اللَّحْدِ» تاريکي لحد، «وَ خِيفَةِ الْوَعْدِ» ترسي که از وعيدهايي که خداوند به ما داده داريم. «وَ غَمِّ الضَّرِيحِ» پوشاندن قبر و تنگي قبر را ميگويند. لَحَد ديوارهاي است که داخل قبر ميگذارند و جنازه را داخل ميگذارند و بعد سنگ را روي اين ديواره ميگذارند. اين ديوارهها را لحد ميگويند. «وَ رَدْمِ الصَّفِيحِ» پوشاندن قبر با سنگي که ميپوشانند.
مرحوم آيت الله احمدي ميانجي يکي از رشتههايي که تخصص ايشان بود، عالم برزخ است. عالم برزخ يک بحث کلامي بسيار دقيقي است. ايشان چند نوبت عالم برزخ را تدريس کردند و سخنراني کردند و کتابي به نام «الکلام في البرزخ» دارند که عربي هست و فارسي هم کتاب «عالم برزخ» مجموعه سخنرانيهايشان هست. ايشان انصافاً متخصص بود در بحث عالم برزخ و بحثهاي کلامي و اعتقادي، سه مطلب را اشاره کردند، مطلب اول اينکه بين فشار قبر و عذاب قبر فرق است.
ما يک فشار قبر داريم و يک عذاب قبر، دليل فشار قبر چيست؟ سوم راه نجات از فشار قبر چيست؟ ايشان ميفرمايند: فشار قبر براي عموم مردم هست. مگر افراد خيلي استثنايي، فرقش با عذاب قبر چيست؟ فشار قبر اول کار و خاکسپاري است. در مورد شهدا فراوان شنيدهايد، اولين قطرهاي که از شهيد بر زمين ميريزد، تمام گناهانش بخشيده ميشود و اين را يقين داريم. شهيد عذاب قبر ندارد ولي فشار قبر دارد. به قدري فشار قبر عموميت دارد حتي شامل شهداء هم ميشود. ايشان به داستان معروف سعد معاذ اشاره دارند. سعد معاذ جانباز بود، شهيد شد ولي گرفتار فشار قبر ميشود.
روايتي از امام صادق نقل کردند که مرحوم شيخ صدوق در امالي دارد. از امام پرسيدند: آيا کسي از فشار قبر نجات پيدا ميکند. حضرت فرمود: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْهَا مَا أَقَلَ مَنْ يُفْلِتُ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ» چقدر کم است کسان که از فشار قبر نجات پيدا کنند. ايشان استناد ميکنند، مثلاً شخصيتي به نام فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين داريم، در عين حال پيامبر خدا يک کار ويژهاي برايش انجام دادند که گرفتار فشار قبر نشوند. اگر اين کار ويژه را انجام نميدادند او هم گرفتار ميشد. در کافي مرحوم کليني از امام صادق(ع) هست، ميدانيد اولين بانويي که هجرت کرده فاطمه بنت اسد هست و از همه به پيامبر مهربانتر بود.
پيامبر خدا يکي از پيراهنهاي خود را براي کفن فاطمه بنت اسد اختصاص دادند و فرمودند: با اين پيراهن کفن کنيد و مرا خبر کنيد. هنگام تشييع جنازه حضرت آمدند، جنازه فاطمه بنت اسد را روي دوش گرفتند تا وقت خاکسپاري روي دوش پيامبر بود. خود پيامبر با دست مبارک خود بدن فاطمه بنت اسد را داخل قبر گذاشتند. مدت طولاني ايستادند با فاطمه بنت اسد گفتگو ميکردند، قبل از اينکه فاطمه بنت اسد را در قبر بگذارند، خودشان در قبر خوابيدند. گفتند: يا رسول الله با فاطمه بنت اسد گفتگو کرديد؟ پيامبر فرمود: امروز من مهرباني ابوطالب را از دست دادم. فاطمه بنت اسد کسي بود که مرا بر فرزندان خود مقدم ميداشت.
پيامبر خدا فرمود: يک روز داستان فشار قبر را ميگفتم. فاطمه بنت اسد گفت: چه کسي طاقت فشار قبر را دارد؟ حضرت فرمود: من براي فاطمه بنت اسد ضمانت کردم که من کاري ميکنم شما گرفتار فشار قبر نشويد. لذا کفن را از پيراهن خود دادم و خودم در قبر رفتم. شخصيتي مثل فاطمه بنت اسد اولين زن مهاجر، مادر اميرالمؤمنين و مادر پيامبر است. يکي از فرزندان پيامبر به نام رُقيه وقتي از دنيا رفت، وقتي پيامبر او را در قبر گذاشتند و گريه کردند، فرمودند: من از خدا خواستم فشار قبر را براي اين فرزند من قرار ندهد. اين نشان ميدهد اگر زمينه فشار قبر براي همه مردم نبود، نبايد پيامبر از خدا اينطور تقاضا کند که فاطمه بنت اسد گرفتار نشود و ديگران گرفتار نشوند.
چرا فشار قبر عمومي است؟ حديث از امام صادق است که فرمود: «ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ كَفَّارَةٌ لِمَا كَانَ مِنْهُ مِنْ تَضْيِيعِ النِّعَمِ» بخاطر نعمتهايي که از بين ميبريم و ضايع ميکنيم، دليل فشار قبر است. مرحوم آيت الله احمدي ميانجي ميفرمود: چه کسي ميتواند ادعا کند من در زندگي نعمتي را ضايع نکردم و نعمتهاي خدا را هدر ندادم؟الآن براي دست شستن چقدر آب را هدر ميدهيم؟ پيامبر وقتي وضو ميگرفتند، يک کف دست به صورت، يک کف دست، دست راست و يک کف دست، دست چپ! سه مشت آب و تمام. بارها پيامبر وضو ياد مسلمانها دادند. شستن دوم مستحب است. همه اينها را رعايت کند فرمود: «الْوُضُوءُ بِمُد» يک مُد چقدر است؟ هفتصد گرم است.
الآن وضو گرفتن و مصرف آب ما اينطور است؟ در بعضي از کشورهاي بسيار پيشرفته، آب شرب از آب مصرفي جداست. در مصرف غذايي که ميگويند: 35 درصد مواد غذايي در سال دور ريخته ميشود. يعني اگر کسي درآمدش براي خانه ماه يک ميليون براي خانه مواد غذايي تهيه ميکند، 350 هزار تومان دور ريخته ميشود.
روايت ديدم پايينترين درجه اسراف چيست؟ دور ريختن زيادي آب است. امام (ره) آب ميخوردند، يک دستمال آب روي ليوان ميگذاشتند تا باقياش را بعد بخورند. سومين مورد که گرفتاري ما بيشتر از همه است، تضييع عمر است، چه کسي ميتواند بگويد من عمرم را ضايع نکردم؟