برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در نهجالبلاغه، شرح خطبه 190
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 19- 03- 99
بسم الله الرحمن الرحيم
، خطبه 190 نهجالبلاغه اميرالمؤمنين محور سخن ما بود. خدا را شکر که مهمان سفره نوراني اميرالمؤمنين هستيم. حديثي از وجود مقدس امام باقر(س) در کافي مرحوم کليني هست. حضرت به يکي از اصحاب خود به نام صالح فرمودند: «يا صالح اتَّبِعْ مَنْ يُبْكِيكَ وَ هُوَ لَكَ نَاصِح وَ لَا تَتَّبِعْ مَنْ يُضْحِكُكَ وَ هُوَ لَكَ غَاشٌّ» يعني دنبال کسي باش که خيرخواه توست اگرچه تو را به گريه وادارد. دنبال کسي نباش که تو را بخنداند.
ما در برخوردهاي اجتماعي و گفتگوهايي که داريم دنبال کساني باشيم که خيرخواه ما هستند ولو ممکن است يکجايي مطلبي بگويند که ما به گريه بيافتيم ولي چون خيرخواه ماه هستند بهتر از اين است که همينطور يک شادي بيخود ولي کسي به ما خيانت ميکند ولو او را بخنداند، شما در يک مسير خطرناکي قرار گرفتيد، اين جاده هم باغ و بستان دارد و هم پرتگاه دارد. آقايي سر شما را گرم کند و فقط از باغ و بستان بگويد و شما را به پرتگاه بياندازد، اين چيز خوبي نيست، لذا حضرت فرمود: دنبال کساني باشيد که خيرخواه شما هستند.
ولو يکجا ممکن است حرف او شما را به گريه وا دارد و نگران کند ولي آن دغدغه و نگراني پايانش نجات شماست. اين خيلي در زندگي ما مهم است که دنبال کساني باشيم که خيرخواه ما هستند و به ما تذکر بدهند، حواست باشد غافل نباشي. ما دائم دنبال کسي ميگرديم که از ما تعريف کند. عجيب است گاهي سخنراني تمام ميشود، کسي ميگويد: عجب سخنراني کرديد؟ به عمرم نشنيده بودم. ميدانم حقيقت نميگويد ولي ما دائم دنبال تعريف هستيم. کسي نقطه ضعف ما را بگويد نوعاً جبههگيري ميکنيم.
يکي از دوستان مرحوم علامه طباطبايي(ره) نقل ميکند ما در نجف با مرحوم علامه قراري گذاشتيم، گفتيم: اگر عيب و نقصي در هم ديديم تذکر بدهيم. يک روزي هردو درس مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني شرکت کرديم، يک کسي سر درس اشکال بي جايي کرد. همه خنديدند! ايشان فرمود: از درس که بيرون آمديم مرحوم علامه به من تذکر داد و فرمود: چرا اين مسلمان را مسخره کردي؟ خنده دسته جمعي وقتي از جمعي بلند ميشود چقدر اثر منفي ميگذارد. چرا خنديدي؟ بنا بود به هم تذکر بدهيم. آبروي مؤمن را بردي، جبران کن. به علامه عرض کردم: خيلي ممنون! علامه فرمود: چرا به من تذکر نميدهي؟ گفت: من هرچه ميگردم از شما نقطه ضعف پيدا کنم نميتوانم. خيلي مراقب خودشان بودند. در زندگي دنبال کساني باشيم که اگر نقطه ضعفي داريم به ما تذکر بدهند.
اگر يک مسئول و رئيسي فقط دنبال بله قربان باشند، هيچکس دنبال نقد نباشد، ظرفيت وجود ندارد، آثاري که اين روزها خيلي آدم غصه ميخورد، حرف روز فضاي مجازي که يک کسي نفوذ پيدا ميکند در يکي از حساسترين قوههاي کشور، قوهي قضائيه و با پرونده چند صد جلدي، هر مجازاتي به اين آقا بدهند، آبرويي که از نظام ميرود ديگر برنميگردد! بي اعتمادي جوانها ديگر برنميگردد! چرا اينطور ميشويم؟ چون دائم دنبال اين هستيم از ما تعريف کنند.
اگر فضا باز باشد و جرأت کنند به رئيس بگويند: آقا معاون شما بد است. وزير شما بد است. مشاور شما بد است و نقد کنند، خيلي خوب است. آقاي مسئول و مدير! اگر ميخواهيد نظام به جايي برسد و مردم راضي باشند، بگذاريد کسي که نقدي دارد به شما بگويد ولو اشک شما را دربياورد. «يا صالح اتَّبِعْ مَنْ يُبْكِيكَ وَ هُوَ لَكَ نَاصِح ٌ» اشکت را درميآورد ولي خيرخواه توست. «وَ لَا تَتَّبِعْ مَنْ يُضْحِكُكَ وَ هُوَ لَكَ غَاشٌّ» کسي خائن به توست و فقط ميخواهد بله قربانگو درست کند. کسي که به مقامي ميرسد بايد خودش را بسازد.
اينکه امام(ره) ميفرمود: تو خودت را نساختي، دنبال هيچ مسئوليتي نرويد. اگر خودتان را ساختيد برويد. آنوقت دنبال خيرخواه ميگرديد. اگر کسي به ما گفت: حواست باشد، اين کارهايي که ميکني آخرش فشار قبر است. بگو: ما ترسيديم. خدا خيرت بدهد و حواسمان را جمع ميکنيم. اميرالمؤمنين در خطبه 87 تعبير تندي دارند، حضرت ميفرمايد: «وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً» بعضي اسم خودشان را عالم ميگذارند و قيافه عالم به خودشان ميگيرند ولي عالم نيست.
«وَ لَيْسَ بِهِ» چند اشکال حضرت مطرح کردند. فرمود: «يُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ يُهَوِّنُ كَبِيرَ الْجَرَائِمِ» چه کساني عالم نما هستند؟ فرمود: کسي که وقتي مردم گناه کبيره ميکنند، به مردم ميگويد: مهم نيست. چيزي نيست! خدا ارحم الراحمين است. گناهان بزرگ را آسان ميگيرد. عالم حقيقي کسي است که اشکت را دربياورد و خيرخواه شما باشد.
مطلب ديگر اينکه ما دنبال اميد و خيرخواهي هستيم، وقتي عوامل فشار قبر را ميگوييم براي اين ميگوييم که مواظب باش گرفتار نشوي. در همين خطبه 190 حضرت يک فصل مفصلي انذار دارند و يک فصل مفصل بشارت دارند. «وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً» آنقدر اميرالمؤمنين بهشت را زيبا بيان ميکنند، در قرآن کريم هرجا انذار هست چند آيه بعد بشارت است. جلسه قبل گفتيم تفاوتي هست، مرحوم آيت الله احمدي ميانجي تخصصي در بحث برزخ دارند، يک بحثي است فرق فشار قبر و عذاب قبر، فشار قبر اولين مرحله است و عذاب قبر بعد است.
فشار قبر براي همه هست. يکي ضايع کردن نعمتها که متأسفانه همه مبتلا هستند. دوم دليل فشار قبر چيست و سوم راه نجات چيست؟ حديث را از امام صادق خوانديم که سؤال کردند: «أَ يُفْلِتُ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ أَحَدٌ» کسي از فشار قبر نجات پيدا ميکند؟ حضرت فرمود: «فَقَالَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْهَا مَا أَقَلَّ» خيلي کم هستند کساني که نجات پيدا کنند. نمونههايي را گفتيم و شخصيت فاطمه بنت اسد را گفتيم که پيامبر خدا آن مقدمات را برايشان انجام دادند تا از فشار قبر نجات پيدا کند.
پس يک دليل عمده ضايع کردن نعمتهاست. مثلاً در غذاها خيلي اسراف داريم. 35 درصد غذاها طبق آمار از بين ميرود. يکي از علماي بزرگوار نانوايي ميرفت، ميخواست نان بگيرد، به نانوا ميگفت: من خجالت ميکشم چطور اين نان را از دست شما بگيرم؟ شما با اين زحمت نان را در آتش درست ميکنيد. در غذاها، در مهمانها، اسراف نکنند. در مصرف آب نبايد اسراف کنيم. اگر 20 ثانيه دست ميشوييم آب را ببنديم. در وضو گرفتن آب را ببنديم و بعد دوباره باز کنيم.
پيامبر خدا وقتي ميخواستند وضو گرفتن را ياد مردم بدهند، سه مشت آب مصرف ميکردند. با همه مستحباتش گفتيم: «الوضوء بمُّد» يعني 750 گرم آب نياز دارد. در کافي مرحوم کليني هست که پيامبر خدا فرمود: «أَدْنَى الْإِسْرَافِ هِرَاقَةُ» دور ريختن، آب که ميخوريد دور بريزيد اين کمترين درجه اسراف است. در قرآن آيات زيادي داريم، آيه 27 سوره اسراء «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» برادر شيطان است. شيطان چه ويژگي دارد که اينها برادر شيطان ميشوند؟ «وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً» شيطان ناسپاس بود. اگر بنده وسط وضو گرفتن شير آب را باز گذاشتم، حمام ميروم براي غسل، روايت غسل که ديگر عجيب است.
«وَ الْغُسْلُ بِصَاعٍ» يک صاع معادل سه ليتر آب است. کسي ميتواند با سه ليتر آب غسل کند؟ الآن در مورد مسأله تفکيک زباله که چندين سال است مطرح شده، هيچکس حال ندارد اين کار را بکند. کساني که در زبالهها دنبال روزي ميگردند، وقتي شما جدا کني شيشه را از زباله، يا کاغذ، اين بنده خدا برميدارد و براي بازيافت ميبرد و ميفروشد. چرا شما جدا نميکني؟ ميگويند: سيصد سال طول ميکشد يک پلاستيک به چرخه طبيعت برگردد. تفکيک زباله سخت نيست.
دسته سوم ضايع کردن عمر است، روايت داريم نميگذارند قدم از قدم برداريم تا به سه سؤال پاسخ بدهيم. يکي از عمر و جواني است. مگر جواني بخشي از عمر نيست؟ جواني را جداگانه سؤال ميکنند. مرحوم آيت الله احمدي ميانجي که سالها شاگرد علامه طباطبايي بودند، از قول علامه نقل ميکردند که من دوازده سال در نجف تحصيلات داشتم. به آقاي احمدي فرموده بودند، در اين دوازده سال دوازده جلسه تعطيلي داشتم. گفتند: چه روزي؟ فرمود: عاشورا! يک عاشورا تعطيلي ميرفت تا عاشورا سال بعد. پاييز و زمستان و هوا گرم است، هوا سرد است، هيچ تعطيلي نداشتند.
سال اول عاشورا را تعطيل نکردم، چشم درد شديد گرفتم و گفتم: اين چوب امام حسين است. عاشورا را تعطيل نکني! مرحوم آيت الله احمدي نوشتند به ايشان گفتم: چون ما اينقدر از مطالعه خسته نميشويم. فرمود: علم مثل باغ است. از اين باغ خسته شدم در يک باغ ديگر ميروم. آدم به اينجا برسد که کتاب باغ است، تابستان دارد شروع ميشود، مدل مطالعهام را عوض کنم.
يک روز مرحوم علامه از تهران برگشتند، دکتر اعصاب رفته بودند. وقتي برگشتند گفتند: دکتر به من گفته مطالعه نکن. گفتيم: حالا که دکتر سفارش کرده مطالعه نکنيد. فرمود: بيکار بودن از مرگ براي من بدتر است. بميرم بهتر از اين است که من زنده باشم و مطالعه نکنم. تازه ايشان شروع به نوشتن تفسير الميزان ميکنند. عمار ياسر نود و سه ساله بود در صفين ميجنگيد و به شهادت رسيد. در اثر شدت ضعف دستش ميلرزيد. نگفت: در خانه بنشينم.
هريک از اصحاب اميرالمؤمنين يک نقص عضو داشتند، عمار يک گوش نداشت. زيد بن صوحان که در جمل شهيد شد يک دستش قطع شد. هاشم مرقال يک چشم از دست داده بود. حارث اَعور يک چشمش را از دست داده بود. مالک اشتر يک چشمش را از دست داده بود. عبدالله بن عفيف يک چشمش را در جمل داد و يک چشمش را در صفين از دست داد. پس يکي از دلايل فشار قبر که مهمترينش اسراف است، در مواد غذايي و آب و بالاترين آن تضييع عمر است.
يکي از دلايل در علل الشرايع شيخ صدوق است. اميرالمؤمنين سه دليل را فرمود يکي سخنچيني و نمامي است. در نهجالبلاغه نامه 53 به مالک اشتر فرمود: از سخنچين برحذر باش ولو قيافهي خيرخواهي ميگيرد، سخنچين خائن است. «وَ لَا تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِيقِ سَاعٍ فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِين» مواظب باشيد فريب نخوريد. دوم اينکه يک مردي از همسر و اهلش جدا شود، از عوامل عذاب قبر است. آيت الله احمدي ميانجي ميفرمود: بعضي از مردها ثروت و داراييشان جبران کتکي است که به زنش زده است بخواهد ديه بدهد، جبران نميشود اگر تمام ثروتش را هم بدهد.
مرحوم طبرسي در احتجاج از امام عسگري دارد، کسي آمد خدمت حضرت علي(ع) و گفت: من يک مريضي دارم خوب نميشوم. حضرت فرمودند: سه کار بکن. اولاً بگو خانمت يک پولي را با ميل و رغبت به شما ببخشد. با اين پول برو عسل بخر. اين عسل را با آب باران قاطي کن و براي تو شفاء است. حضرت سه آيه خواندند، «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً» (ق/9) آب باران باعث برکت است. در مورد عسل هم فرمود: «يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ» (نحل/69) قرآن ميگويد: عسل شفاست. در مورد هديه گرفتن از خانم هم «فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً» (نساء/4)
راه نجات چيست؟ چند راه نجات دارد.1- همين که دلايلش هست اينها را انجام ندهيم. اسراف نکنيم، در وقتمان درست عمل کنيم. در روايت داريم امام باقر فرمود: اگر مردم ميدانستند چه ثوابي در زيارت قبر سيدالشهداء است، از شوق جان ميدادند. سؤال کرد چه آثاري هست؟ زيارت امام حسين(ع) انسان را از فشار قبر نجات ميدهد. 2- در خصال شيخ صدوق، امام صادق فرمود: کسي چهار سفر حج مشرف شود. گرفتار فشار قبر نميشود. 3- در دعوات راوندي هست که کسي سوره يس را تلاوت کند گرفتار فشار قبر نميشود. بعضي از مراجع بزرگوار سفارش هميشگيشان اين است. هرکس خدمت آيت الله وحيد خراساني برود و بگويد: نصيحتي بکنيد، ايشان ميفرمايند: روز خود را با ياسين و آل ياسين شروع کنيد.
يک ربع بيشتر طول نميکشد. از عمرمان خوب استفاده کنيم. از همين امروز يکبار تلاوت سوره ياسين داشته باشيم و به امام زمان هديه کنيم بعد ببينيد امام زمان چطور جبران ميکنند. 4- در مباحث قبلي اشاره کرديم در احکام وصيت، از يک درختي مثل درخت انار، يک قطعه چوب تازه بردارند و همراه ميت دفن کنند. ميت سه تا تلقين دارد، يک تلقين موقع جان دادن است. يکي وقت گذاشتن در قبر است. تلقين سوم که از اين دو تا مهمتر است، وقتي همه رفتند، يکي از بستگان بيايد يکبار ديگر براي بار سوم تلقين بدهد. روايت داريم انسان را از عذاب قبر نجات ميدهد.
از اينها مهمتر در روايت امام صادق(ع) هست که حضرت به يکي از اصحاب خود به نام عبدالله بن جندب فرمود: «ٍالْمَاشِي فِي حَاجَةِ أَخِيهِ» کسي دنبال کار برادر مؤمن خود برود، گرفتاري او را برطرف کند، «كَالسَّاعِي بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ» انگار بين صفا و مروه ميرود. «وَ مَا عَذَّبَ اللَّهُ أُمَّةً إِلَّا عِنْدَ اسْتِهَانَتِهِمْ بِحُقُوقِ فُقَرَاءِ» خدا هيچ امتي را عذاب نميکند مگر وقتي حقوق بيچارهها را فراموش کنند. الآن خيلي اجاره خانهها و رهن خانهها بالا رفته است. حضرت فرمود: اگر ميخواهي گناهان کبيره شما جبران شود، همين الآن دل بيچارهاي را شاد کن. همين الآن به مستأجر زنگ بزنيد و اجاره را زياد نکنيد. به ديگران رحم کنيد تا از عذاب قبر در امان باشيم.
حاج آقاي حسيني: آيهي پاياني اين صفحه که تلاوت شد، مناسب با بحث ماست « وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ» هرچه در راه خدا انفاق کنيد خدا جبران ميکند و بهترين روزي دهنده است. از صاحبخانهها تقاضا ميکنم به مستأجرين خود رحم کنند و اجارهها را زياد نکنند. فصل جابجايي هست ولي بحث انتخاب مدرسه و ثبت نام مدارس هم هست، با مستأجرين کنار بياييد. يقين داشته باشيد خدا جبران ميکند. مرحوم حاج آقا مرتضي حائري، کساني را که کمک ميکردند، ميفرمود: پولتان يک هفته اينجا امانت باشد، اگر تا هفته ديگر اثرش را در زندگي نديديد، بياييد پول خود را برداريد.
جناب ابابصير شخصيت بسيار بزرگي است، امام صادق فرمود: من بهشت را براي تو ضمانت ميکنم. به امام صادق عرض کردند: وقتي ما نميتوانيم خدمت شما برسيم از چه کسي مسائل خود را بپرسيم؟ فرمود: از ابابصير. يعني اصحاب ائمه سه دسته بودند، يک عده راوي حديث و يک عده مجتهد بودند. اين جزء مجتهدين بود. يعني ميتوانست هر مسألهاي از او ميپرسيدند با اطلاعاتي که ياد گرفته بود رد اصول کند و پاسخ بدهد.
در يک سفر حج محمد بن مسلم که بهترين صحابي امام صادق هست، همسفر با ابابصير است. هر موکبي ميرسيدند، ميگفتند: بايد نماز جماعت بخوانيم. امام جماعت محمد بن مسلم و باقي اصحاب امام صادق، جناب ابابصير بود. ميگويد: من معلم قرآن بودم به خانمي، ابابصير نابينا بود. يک روز در جلسه قرآن شوخي کردم. ابابصير معلم قرآن، پيرمرد هشتاد نود ساله با اين زن شوخي کرد. فردا خدمت امام صادق رفتم. حضرت فرمود: يا ابا بصير، ديروز به خانم چه گفتي؟ چرا سر درس شوخي ميکني؟ از خجالت دست جلوي صورت گرفتم تا نگاه به نگاه امام نيافتد. گفتم: استغفرالله، حضرت فرمود: استغفار فايده ندارد. گفت: چه کنم؟ حضرت فرمود: جلسه را تعطيل کن.