پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در نهج‌البلاغه شرح خطبه 144
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 06- 05- 99
 خطبه 144 از اميرالمؤمنين، «أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي الْعِلْمِ دُونَنَا كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا» از خطبه‌هاي بسيار زيباي اميرالمؤمنين هست که حضرت جايگاه امام را بيان مي‌کنند. کجايند نورهايي که گمان مي‌کنند، قرآن توصيف مي‌کند کساني که علم و دانش دارند، خدا به آنها داده، کجا هستند؟ امام بايد اعلم مردم باشد.

دروغ مي‌گويند، هرکس بگويد من علم الهي را دارم غير از اهل‌بيت دروغ مي‌گويند. و الا اگر واقعيت را نگاه کنند، تنها کسي که اين علم در اختيارش هست، اهل‌بيت(ع) است. ابن عباس مي‌گويد: هرچه من تفسير قرآن دارم از اميرالمؤمنين است. آياتي که تفسير کرده و جمع آوري کردند، چند جلد است. ابن عباس مي‌گويد: علم من، تمام اصحاب پيامبر، علوم همه را روي هم بريزيد، با علم اميرالمؤمنين مقايسه کنيد، مثل قطره در برابر درياست. علم من و همه اصحاب مثل قطره است در برابر اميرالمؤمنين!


اين داستان را مرحوم کليني در کافي شريف نقل کردند. يکي از اصحاب امام باقر(ع) داستاني نقل مي‌کند، يک رفيقي داشتم به نام ابن ابي ليلا، قاضي دوران بني عباس در تشکيلات عباسي‌ها بود. با رفيقم که قاضي بود، رفتيم مسجدالنبي ديديم امام باقر آن طرف مسجد نشستند. رفتيم خدمت حضرت، حضرت احوالپرسي کردند.

حضرت فرمودند: تو که قاضي هستي و قضاوت مي‌کني، حضرت فرمود: چطور قضاوت مي‌کني؟ گفت: من هرچه از پيامبر به من رسيده، از علي بن ابي طالب و ديگران هرچه مي‌دانم طبق آنها قضاوت مي‌کنم. حضرت يک سؤال پرسيدند: شنيدي که پيامبر فرمود: هيچکسي درجه علم و دانش‌اش به قضاوت اميرالمؤمنين نمي‌رسد. حضرت فرمود: چطور مي‌تواني احکام قضاوت را از غير از اميرالمؤمنين بگيري؟ رنگش تغيير کرد! در اين روايتي که تمام منابع عامه نقل کردند، مرحوم علامه اميني در الغدير نقل کردند. پيامبر خدا فرمود: در قضاوت هيچکسي به دانش اميرالمؤمنين نمي‌رسد. در کنرالعمال هست، پيامبر هزار باب به من تعليم کردند، از هر بابي هزار باب ديگر باز مي‌شد.


اين خطبه‌ي 93 نهج‌البلاغه است، خطبه مفصلي است. امير مؤمنان فرمود: «فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» از من بپرسيد قبل از اينکه مرا از دست بدهيد. «فَوَالَّذِي‏ نَفْسِي‏ بِيَدِهِ» به خدايي که جان من در اختيار اوست، «لَا [تَسْأَلُونَنِي‏] تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ» هر مسأله‌اي از امروز تا قيامت از من سؤال کنيد، «وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ» چه گروه‌هايي پيدا مي‌شوند که حداقل صد نفر را گمراه مي‌کنند يا هدايت مي‌کنند. «بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا» در حوادثي که پيش مي‌آيد، چند نفر کشته مي‌شوند، چند نفر به مرگ طبيعي از دنيا مي‌روند. هرچه از من سؤال کنيد.

در تاريخ هست که سبط ابن جوزي يکوقت هوا بَرش داشت و بالاي منبر گفت: «سلوني قبل ان تفقدوني» يک خانمي از پشت پرده سؤالي از او پرسيد و نتوانست پاسخ بدهد و عصباني شد. گفت: تو با اجازه شوهرت از خانه آمدي يا بدون اجازه؟ اگر با اجازه او از خانه بيرون آمدي خدا شوهرت را لعنت کند. اگر بدون اجازه شوهرت آمدي خدا لعنتت کند!!!


مرحوم مروي فرمودند: يک کسي در يک شهري سخنراني مي‌کرد، من پاي منبر ايشان بودم. گفت: «سلوني قبل ان تفقدوني» تا اين را گفت، کسي گفت: من يک سؤال دارم. نام مادر حضرت خديجه چه بود؟ نمي‌دانست. فراوان داشنيم کساني که در تاريخ اين را گفتند و رسوا شدند. امام بايد اعلم بر مردم باشد. «أَ فَمَنْ يَهْدِي‏ إِلَى‏ الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏» کسي که مي‌تواند دست ديگران را بگيرد و هدايت کند امام باشد يا کسي که خودش نياز به هدايت ديگري دارد؟ در خطبه 175 نهج‌البلاغه هست، اميرمؤمنان قسم خوردند، «وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ‏ أَنْ‏ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ» اگر بخواهم جزئيات زندگي هرکدام از شما را بگويم، «بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ‏ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِ رَسُولِ اللَّهِ ص» مي‌ترسم مرا از پيامبر بالاتر بدانيد. «أَلَا وَ إِنِّي مُفْضِيهِ» مي‌گويم ولي به اصحاب خاص خودم مي‌گويم.


مرحوم علامه اميني در الغدير، جلد سوم، مفصل نقل کردند. خليفه دوم بارها گفت: خدا مرا زنده ندارد در اين گرفتاري که علي بن ابي طالب در آن گرفتاري نباشد. مرحوم آقاي تُستري که شرح نهج‌البلاغه دارند، کتابي دارند به نام «قضاوت‌هاي اميرالمؤمنين» آقاي دکتر شيخ آقازاده ايشان ترجمه کردند. اميرالمؤمنين که مي‌گويد: من راه‌هاي آسمان را بهتر از راه‌هاي زمين مي‌دانم، مصيبت حضرت فقط اين نيست که مي‌خوانيم.

ما امروز مي‌خواهيم غباري از اين مظلوميت کنار بزنيم؟ مرحوم شيخ صدوق در علل نقل مي‌کنند، مي‌آمدند از اميرالمؤمنين مي‌پرسيدند. امام صادق فرمود: جواب اميرالمؤمنين را که مي‌شنيدند، درست هرچه حضرت مي‌گفت برعکس آن را فتوا مي‌دادند. براي اينکه مردم را گمراه کنند. اينها مصيبت است.

امام کاظم(ع) فرمودند: «مَا رَأَيْتُ‏ النَّاسَ‏ أَخَذُوا عَنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع» راسخون در علم چه کساني بودند؟ علم الهي نزد اينهاست. من در تاريخ نديدم، مردم از امام حسن و امام حسين مسأله‌اي پرسيده باشند جز دو مسأله، بيست سال اين دو بزرگوار امام بودند. گفتند: بعد از نماز عصر مي‌شود نماز مستحبي بخوانيم يا نه؟ «إِلَّا الصَّلَاةَ بَعْدَ الْعَصْرِ وَ بَعْدَ الْغَدَاةِ فِي طَوَافِ الْفَرِيضَةِ» ما طواف واجب را انجام داديم، نماز طواف را بخوانيم يا نه؟ چون بعد از نماز صبح ثواب نماز مستحبي کم است ديگر نخوانيم يا وقت ديگر بخوانيم؟ دو مسأله از امام حسن و امام حسين پرسيدند.


علامه طباطبايي(ره) مي‌فرمودند: من دوره وسايل الشيعه شيخ حر عاملي که روايات فقهي ما هست، 37 هزار حديث در اين دوره هست. من يک دوره تک تک اين روايات را نگاه کردم. در ده سال دوران امامت امام حسين يک بار نديدم که يک نفر يک مسأله ديني از امام حسين پرسيده باشد. بني اميه تبليغ وسيع کرده بودند و نمي‌گذاشتند کسي سراغ امام حسين و امام سجاد برود. دوران امام باقر و امام صادق افول بني اميه بود و بني عباس هنوز قدرت نداشت.

حضرت فرصت پيدا کردند، شيخ صدوق نقل مي‌کند، اگر امام باقر(ع)، امام صادق نبودند، ديگران حتي مناسک حجشان را بلد نبودند. شيخ مفيد مي‌فرمايد: از هيچکدام از ائمه به اندازه‌اي که از امام باقر و امام صادق روايت داريم، از ديگران نداريم. کاري کرده بودند که اهل‌بيت را به انزوا ببرند. امام باقر يک فرصتي پيدا کردند، لذا شيخ مفيد مي‌فرمايد: بيشترين روايات فقهي ما از امام باقر و امام صادق است و تا زمان امام باقر چيزي نداشتيم.


بد نيست يک نمونه از امام باقر بگويم، داستان جالبي است. پادشاه ملک سعودي يک هدايايي براي آيت الله العظمي بروجردي فرستاده بود. ايشان نپذيرفتند. سفيرشان در تهران خدمت ايشان به قم آورد، قبول نکردند و فقط يک قرآن و قسمتي از پرده کعبه را قبول کردند. فرمودند من جواب هديه‌شان را بدهم. چه جوابي دادند؟ فرمودند: يک حديث هديه مي‌دهم. موضوع اين حديث توصيف حج رسول خداست. گفتند: مگر آنها اين همه کتاب ندارند؟ اينها خودشان را خادم الحرمين شريفين مي‌دانند! هنر اين مرد بزرگ اين بود، فرمود: اين حديث را از امام باقر براي شما مي‌فرستم ولي نه حديث امام باقر در کافي مرحوم کلين، حديثي که صحيح مسلم، سنن ابي داود از امام باقر نقل کردند، بيشتر احکام حج اگر نگويم تمام احکام حج از اين حديث استفاده مي‌شود. اگر امروز شما احکام مناسک حج را داريد مديون امام باقر هستيد. اگر اين فضا باز نشده بود ما در مناسک حج معطل بوديم! شيخ مفيد مي‌فرمايد: قبل از امام باقر مردم مناسک حج و حلال و حرام را نمي‌دانستند.


ما در مناسک حج با اهل سنت اختلاف نداريم، چرا؟ احکام حج خيلي زياد است، چرا اختلاف نيست، چون مهمان سفره امام باقر هستند، روايتي که در صحيح مسلم، سنن ابي داود، هديه آيت الله العظمي بروجردي براي پادشاه سعودي فرستاده شد. اين فرصتي بود که براي امام باقر پيدا شد. در تاريخ هست امام جواد(ع) يک مناظره در مجلس مأمون دعوت شد. مأمون الرشيد مناظره گذاشت. يحيي بن اکثم يک سؤال کرد. گفت: اگر کسي در حين احرام يک صيدي کرد، حکمش چيست؟ مأمون نشسته بود. حضرت جواد(ع) سؤال يحيي بن اکثم را به 22 صورت تقسيم کردند؟ آيا در محدوده حرم بوده يا خارج حرم؟ عالم بوده يا جاهل؟ عمد بوده يا اشتباه؟ عبد بوده يا حر؟ کبير بوده يا صغير؟ شب بود يا روز؟ عمره بود يا واجب؟ گفت: من گيج شدم...


داستان هشام بن حکم، صحابي خوب امام صادق(ع) را گفتم، يکوقتي هارون الرشيد گفت: شنيدم هشام جلسه تشکيل مي‌دهد و مناظره مي‌گذارد، گفت: من امشب از پشت پرده شاهد اين مناظرات هستم. وقتي گوش کرد گفت: ما چه نشستيم؟ زبان هشام از هزار شمشير تأثير بيشتر دارد. اين در جلسه مناظره نشست. اينها هي تحريک مي‌کردند هشام چيزهايي بگويد که هارون بر هشام غضب کند. مناظره بسيار مفصل بود. شيخ صدوق در کمال الدين اين مناظره را آورده است. در يک بخشي از مناظره، از مخالفين و کساني که نياز به اهل‌بيت را قبول نداشتند، گفت: من سؤالي دارم.

بگوييد پيامبر خدا که از دنيا رفت، آيا خداوند تکليف را از بندگان برداشت؟ واجباتي نداشتند؟ گفتند: نه ما چنين حرفي نزديم و بعد از پيامبر مردم مکلف هستند. گفت: آيا همه مردم با وفات پيامبر، علمشان به علم پيامبر رسيد؟ گفتند: نه، گفت: پس نياز به چه کسي دارند؟ نياز به عالمي دارند که چهار ويژگي داشته باشد. 1- سهو و خطا نداشته باشد. 2- ظالم نباشد. 3- معصوم باشد. 4- نيازمند به ديگري نباشد. اگر بناست امام نيازمند به ديگري باشد، چه امتيازي بر ما دارد؟ اگر علم و قدرت و عدالت و عصمت او مثل من است چرا بر من حاکم باشد؟ «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم» من مي‌توانم سر بسته و در بسته اطاعت خدا و رسول بگويم، به اولي الامر که مي‌رسي، يزيد باشد چه اشکالي دارد، معاويه باشد چه اشکالي دارد؟ اين استدلالي بود که هشام فرمود.


حضرت در ادامه حکمت مي‌فرمايد، «أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ وَ أَعْطَانَا وَ حَرَمَهُمْ وَ أَدْخَلَنَا وَ أَخْرَجَهُمْ بِنَا يُسْتَعْطَى الْهُدَى» خدا به وسيله ما هدايت را به ديگران مي‌دهد. «وَ يُسْتَجْلَى الْعَمَى» نابينايي‌ها و گم کردن راه‌ها به وسيله ماست. «إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ» پيامبر خدا فرمود: تا دوازده خليفه بعد از من بيايد، دين عزيز به اين دوازده جانشين است. دکتر تيجاني مي‌گويد: جواب اين سؤال معمايي است که هزار و چهارصد سال است کسي پاسخ نداده است. دين اسلام عزيز است و تا دوازده جانشين بعد از من بيايد. اين دوازده نفر چه کساني هستند؟ اميرالمؤمنين اشاره مي‌کنند، ائمه از قريش هستند، «غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ» درخت وجودشان در هاشم غرس شده است. «لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ» بر غير از اينها نمي‌تواند تطبيق کند، «وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِمْ‏» کسي غير از اينها نمي‌تواند امام باشد.


نگاه ما در امامت اين است، حديث در علل شيخ صدوق است. امام صادق فرمود: اگر روي کره زمين دو نفر وجود داشته باشند، يکي بايد امام باشد. آخر کسي که از دنيا مي‌رود امام است. اعتقاد ما اين است. عبارت ديگر در منابع اهل سنت فراوان آمده است، يک کسي به نام طلحه بن مُصرف مي‌گويد: از کسي سؤال کردم پيامبر خدا بعد از خودشان وصيتي کردند؟ گفتند: نه، پيامبر چيزي نگفته است. پرسيد: چطور مي‌شود پيامبري به امتش بگويد: وصيت داشته باشيد، ما چقدر احکام وصيت داريم؟ چطور مي‌شود پيامبري به همه امتش بگويد: اگر خانه داري، نمازت قضا شده، دين و بدهي داري وصيت کني، اگر وصيت نکني مديون از دنيا مي‌روي. چطور مي‌شود قرآن و پيامبر به وصيت سفارش کرده باشد ولي خود حضرت وصيت نکرده باشد؟ اين جمله بيشتر خطاب به کساني است که هنوز در ترديد هستند براي غدير کار بکنند.

ما ديگر کمتر از علماي اهل سنت کار نکنيم. چقدر از علماي اهل سنت بودند که وقتي مظلوميت اميرالمؤمنين را ديدند در مورد حضرت کتاب نوشتند. علماي اهل سنت حضرت را به عنوان خليفه چهارم قبول دارند. يکي از علماي بزرگ اهل سنت حاکم حسکاني هست، هزار سال پيش از دنيا رفته است. کتابي دارد به نام شواهد التنزيل، در مقدمه‌ي اين کتاب نوشته که در جلسه‌اي بودم يک عده بي انصاف‌ها در بحث سوره هل أتي گفتند، اين هجده آيه سوره «هل أتي» در شأن اميرمؤمنان نيستند. وقتي اين ظلم به اميرالمؤمنين را ديده يک کتاب نوشته به نام شواهد التنزيل، يعني شاهدهاي نزول قرآن. در اين کتاب هزار و صد و شصت و سه حديث آورده و دويست و سيزده آيه از سوره حمد تا سوره ناس را آورده که در شأن اميرمؤمنان است. مي‌گويد: اميرمؤمنان 120 فضيلت داشت، اختصاص به حضرت داشت.


نمونه دوم حاکم نيشابوري وفاتش 405 است، امکان ندارد در کتابخانه اهل سنت برويد و کتاب‌هاي ايشان نباشد. کتابي نوشته به نام «فضائل الفاطمه الزهرا» مي‌گويد: انگيزه من بود، ديدم عده‌اي که در آن جلسه هستند و نام اميرالمؤمنين برده شد، گفتند: اميرالمؤمنين حتي حافظ قرآن هم نبوده است. يک کتاب نوشته در شأن فاطمه زهرا که ثابت کند اميرمؤمنان اعلم مردم هست. نسائي از علماي بزرگ اهل سنت است. نسائي شام آمد، ديد اينجا حرف معاويه زياد است و از حضرت علي خبري نيست. گفت: ايها الناس! چطور از معاويه حرف مي زنيد و از علي سخن نمي‌گوييد؟ کتابي هست صدها بار چاپ شده است. «خصائص اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب» براي نسائي، صاحب يکي از صحاح سته اهل سنت است.

ويژگي‌ها و فضايلي که فقط اميرالمؤمنين دارد. اينقدر در شام او را کتک زدند که در اثر اين فشارها از دنيا رفت. به او گفتند: کتابي در فضايل معاويه بنويس! گفت: مي‌نويسم ولي فقط يک حديث بلد هستم. گفتند: باشد بنويس. گفتند: حديث چيست؟ گفت: از پيامبر روايت داريم که معاويه را دوبار سه بار صدا کرد، نيامد. گفتند: دارد مي‌خورد. فرمود: سير نشوي از بس مي‌خوري! شما که شيعه اميرالمؤمنين هستيد براي اميرالمؤمنين چه کرديد؟ اميرالمؤمنين فرمود: من زمان پيامبر، پاره تن پيامبر بودم و مثل ستاره مي‌درخشيدم. مظلوميت من مرا به جايي رساند، مرا شريک ديگران کردند، مرا با عمروعاص و معاويه مقايسه کردند.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group