پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سير تاريخ از غدير تا عاشورا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 02- 06-99
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.


يکي از موضوعات مهمي که بايد به آن توجه کرد، نقش انحراف از اهل‌بيت در حادثه عاشورا است، هيچ حادثه‌اي نمي‌شود در مقتل زماني خودش تحليل کرد. چه شد يک مرتبه انبوه جمعيت در برابر سيدالشهداء قرار گرفتند، نمي‌توانيم سال 60 و 61 را تحليل کنيم. نمي‌توانيم به پنج سال و ده سال قبل برگرديم. اگر بخواهيم تحليل جامع داشته باشيم بايد از سقيفه شروع کنيم. از جايي که اميرالمؤمنين خانه نشين شد، نقش انحرافات ديني و جدا شدن مردم از اهل‌بيت در تاريخ کربلا، واقعاً اگر کسي تاريخ را با دقت مطالعه کند، 25 سال که نه بلکه سي سال حضرت خانه نشين بودند.

حتي پنج سالي که به خلافت ظاهري رسيدند، حضرت خانه نشين بودند. اميرمؤمنين نتوانستند هيچ اصلاحاتي انجام بدهند. حضرت نتوانستند بدعت‌هايي که برقرار شده بود را بردارند. در کافي مرحوم کليني يک خطبه‌اي از اميرالمؤمنين نقل کردند. سيد رضي در نهج‌البلاغه هفت هشت خط آن را بيان کرده است. در خطبه‌ي پنجاه نهج البلاغه سيد رضي فقط يک چند سطري را مطرح کرد. خطبه بنجاه آغازش چنين است «إِنَّمَا ابْتِدَاءُ وُقُوعِ‏ الْفِتَنِ‏ [مِنْ‏] أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٍ تُبْتَدَعُ» آغاز فتنه‌ها از کجاست؟ حضرت بيان کردند از عواقبش که خيلي تند نيست سيد رضي نقل کردند.

اما اصل آن مرحوم کليني در کافي شريف دارد، مي‌نويسند: اميرالمؤمنين وقتي آغاز خلافتشان از حضرت خواستند نماز تراويح بخوانيد، نماز تراويح چيست؟ نافله‌هاي ماه رمضان را به جماعت مي‌خوانند. اهل سنت در همه مساجد دارند. حضرت فرمودند: زمان پيامبر چه مي‌کرديد؟ گفتند: به جماعت نمي‌‌خوانديم.

نماز نافله مستحبي را نمي‌شود به جماعت خواند. حضرت فرمود: به سنت رسول خدا برگرديد. يک چند لحظه‌اي گذشت مرحوم کليني در کافي مي‌نويسد صداي شيون و گريه از مسجد به گوش اميرالمؤمنين رسيد. آقا امام حسن را فرستادند، رفتند آمدند و گفتند: مردم بر سرشان مي‌زنند مي‌گويند: «وا سُنتا» سنت دارد از بين مي‌رود، چرا مي‌گوييد سنت؟ بگوييد بدعت، کاري که زمان پيامبر نبوده، بعد از پيامبر شروع شده، خليفه دوم يکوقتي در مسجد آمد ديد مردم دارند نافله‌ها فرادي مي‌خوانند، گفت: جمع شويد به جماعت بخوانيم.

جمع شدند و به جماعت خواندند و مدتي گذشت و جمعيت باشکوهي شد، فرمود: بدعت است ولي خوب بدعتي است. اميرمؤمنان فرمود: به سيره رسول خدا برگرديد. اينها گريه مي‌کردند چون بيش از بيست سال بود اين کار را انجام داده بودند. سخت بود برگردند. اگر مسير امامت درست بود و از سقيفه ما مسير را انحرافي نمي‌ديديم، قطعاً عاشورا پيش نمي‌آمد. بسياري از اهل علم و سنت مباحث را پيگيري مي‌کنند.
ما سه شخصيت داريم به نام ابن کثير، يکي عز الدين است و هرسه حدود قرن هفتم هستند. کتاب «الکامل في التاريخ» معروف است. برادر ديگري به نام مجد الدين دارد. او در حديث کتاب‌هايي دارد. «النهايه»، «جامع الاصول سته في احاديث سته» برادر ديگري به اسم ضياء الدين دارد از علماي بزرگ اهل سنت هستند.

يکي در حديث و يکي در تاريخ و يکي در ادب کتاب دارد. ضياء الدين کتابي دارد به نام «الوشي المرقوم» موضوع کتابش شعرهاي پيچيده را معنا کرده است. برادر سوم عين عبارتش اين است، صفحه 383 نوشته است: بدان که حسين را در کربلا نکشتند. امام خسين را سقيفه کشت! در منابع ما از امام صادق و حضرت زينب بود ولي نقل نکردم. از منابع اهل سنت نقل کردم. اگر مسير عوض نمي‌شد و اميرالمؤمنين در خلافت بودند، ما به کربلا نمي‌رسيديم.

قصه کربلا يک مرتبه رخ نداد. کتاب «انساب الاشراف» از کتاب‌هاي مهم اهل سنت است. وقتي به تاريخ يزيد مي‌رسد و مي‌گويد» يزيد اول کسي بود که شرابخواري را علني کرد. يزيد وقتي در جايگاه خلافت خود مي‌نشست همه امرا و فرماندهان نظامي محضر او مي‌آمدند، صندلي مشخص داشت. ولي کنار دست يزيد يک صندلي ويژه بود و هيچ اميري نبايد آنجا مي‌نشست. ميموني داشت، کسي حق نداشت روي صندلي آن ميمون بنشيند. يزيد سه جنايت کرد، سال اول حاديثه کربلا بود و سال دوم قتل عام مردم مدينه بود. وقتي مردم مدينه را قتل عام کرد گفت: من به يک شرط دست برمي‌دارم، بيعت گرفته است. گفت: به شرطي دست از خونريزي شما برمي‌دارم بياييد با من بيعت کنيد به عنوان اينکه برده خالص يزيد هستيد.


تاريخ الخلفاي سيوطي از علماي بزرگ اهل سنت، وقتي به خلفاء مي‌رسد، در مورد متوکل عباسي مي‌نويسد: در شهوتراني و شرابخواري غوطه‌ور بود. در مورد يزيد بن عبدالملک مي‌نويسد: همه فکر و ذکرش يک کنيزکي بود که به سه هزار دينار خريده بود. اين کنيزک مريض شد و مدتي که مريض بود ديگر خليفه مسلمين بيرون نمي‌آمد و کنار اين بود. کنيزک مرد، چند روز اجازه دفنش را نمي‌داد، کنار جنازه‌اش بود و پانزده روز بعد از غصه اين کنيزک مرد.

معتصم فرزند هارون از خلفاي عباسي مي‌گويد: خواندن و نوشتن بلد نبود. اول مدرسه مي‌رفت، يک روز خانه آمد و به پدرش هارون گفت: خوشا به حال همکلاسي ما، مرد! گفت مگر مردن حسرت دارد؟ از مکتب نجات پيدا کردم و ديگر نياز به درس خواندن ندارم. گفت: واقعاً درس خواندن اينقدر سخت بود؟ اگر اينقدر سخت است نمي‌خواهد بروي. اين آدم خليفه مسلمين شد. زمان متوکل و هارون چه کساني بودند؟ امام کاظم، امام رضا هستند. اينهايي که علوم را از اهل‌بيت ياد گرفتند. چهارده سال موسي بن جعفر زندان برود و آدمي که نوشتند اگر عصباني مي‌شد برايش مهم نبود چه کسي را مي‌کشد! اينها اولي الامر هستند؟!


سيوطي در مورد وليد بن عبدالملک مي‌نويسد، در چهار کلمه گزارش مي‌دهد، در مورد سليمان بن عبدالملک مي‌نويسد، همه همّ او شکم است. اي کاش فقط اميرالمؤمنين، امام حسن و امام حسين را خانه نشين مي‌کردند، در مباحث ماه ذي الحجه گفتيم، اينها از ظلم‌هاي بزرگ تاريخ است. موسي بن جعفر فرمود: بيست سال امام حسن و امام حسين امام بودند، چند حديث در بيست سال از امام حسن و امام حسين سؤال کردند؟ فقط دو مسأله پرسيدند. بيست سال امام حسن و امام حسين امام مردم بودند. اينها کاري کردند چنان فاصله ايجاد کردند که مردم نيازي به اهل‌بيت نداشته باشند.

آقا امام صادق فرمود: از اميرالمؤمنين مسأله مي‌پرسيدند ولي نه براي عمل، براي اينکه ضد آن را عمل کنند. برخورد با اهل‌بيت چه بود؟ عاشورا يک مرتبه نبود. اگر بعد از 25 سال سراغ اميرالمؤمنين آمدند، مي‌گفتند: از دست خليفه سوم به تنگ آمديم، خليفه را کشتند، شما بياييد. نه نگاهي که در غدير داشتند و پيامبر معرفي کرد! نگاه حاکمي که حکومتش از قبلي بهتر است. حضرت فرمود: جاي پاي من محکم شود خيلي چيزها را تغيير مي‌دهم.

در اين پنج سال جاي پاي حضرت محکم نشد. حضرت درگير سه جنگ سنگين داخلي شدند. ابن ابي الحديد مي‌نويسد عمرعاص در مسجدالحرام امام حسن را ديد. حضرت طواف مي‌کرد. به امام حسن گفت: چه خيال مي‌کرديد؟ فکر مي‌کرديد امام علي بن ابي طالب بود و شما هستيد؟ ديدي معاويه سر کار آمد و حکومت کرد و مشکلي نيست. تو حقت است اينجا طواف کني و ما تو را به قتل برسانيم.

معاويه ملاحظه کرده تا به حال تو را نکشته است. در طواف به امام حسن مي‌گويد: تو سزاوار قتل هستي و معاويه ملاحظه‌ات را کرده است. فقط لباس پاکيزه پوشيدي و اينجا طواف مي‌کني؟ امام حسن يک جوابي دادند، فرمودند: جهنمي‌ها چند نشانه دارند که با آنها مي‌شود شناخت. ولي خدا را مي‌بينند با او دشمني مي‌کنند و دشمن خدا را ببينند با او دوستي مي‌کنند. تو مي‌داني اميرالمؤمنين يک لحظه در دين خود ترديد نکرد.

ابن ابي الحديد اين را ذيل حکمت 184 آورده است. من از بني هاشم و قريش هستم مثل نخ وسط گردنبند. همه مرا مي‌شناسند. هيچکسي مرا به غير از ابن رسول الله صدا نمي‌کند. گفت: هيچ مي‌داني سر تو دعوا بود که پدرت کيست؟ در آخر تو را به عاص نسبت دادند. از من دور شو! تو پليد هستي. ما اهل‌ بيت طاهر هستيم. در اين پنجاه سال از سقيفه تا عاشورا، با اهل‌بيت اينطور رفتار کردند.


وقتي کوفيان به مدينه مي‌آمدند، امام صادق فرمود: جدم اميرالمؤمنين در کوفه بود. با دشمنان مي‌جنگيد. جد ما پنجاه نفر ياور نداشت. با معرفت حضرت را شناسايي کنند. چه کسي را کنار زدند؟ ابن ابي الحديد در داستان شوراي شش نفره هست، خليفه دوم به هريک از اعضاي شورا ايراد گرفت. به زبير گفت: وقتي حالت خوش است خوبي و وقتي حالت بد هست، حريص هستي. به طلجه گفت: متکبر هستي و به سعد بن ابي وقاص گفت: تو فاميل گرا هستي. اگر امير شوي قوم و خويش خود را مي‌آوري. به عبدالرحمن بن عوف گفت: تو فرعون امت من هستي.

به عثمان گفت: اگر خليفه شوي بني اميه را مسلط مي‌کني. اينها را در شوراي شش نفره همراه اميرالمؤمنين برده است. اگر هرکسي ايراد دارد چرا بايد در شوراي شش نفره بيايد؟ به اميرالمؤمنين رسيد، گفت: اما تو يا علي! اگر ايمان تمام اهل زمين وسط بيايد، ايمان تو بالاتر است ولي اگر تو خليفه شوي در مسير درست اينها را مي‌بري. سه ايراد به اميرالمؤمنين گرفت. علي تو جوان هستي و با اين جواني به درد خلافت نمي‌خوري.

ابن عباس يک جمله پاسخ داده است: چرا روز جنگ بدر و احد و ديگر جنگ‌ها نگفتيد سن علي کم است؟ در جنگ بدر اميرالمؤمنين چند ساله بود؟ حضرت ده ساله بودند به پيامبر ايمان آوردند، چند سال در مکه بودند؟ سيزده سال، چند ساله بودند به مدينه آمدند؟ بيست و سه سال، در جنگ بدر اميرالمؤمنين 23 ساله بود، وقتي نوبت جان فشاني و فدا کردن سر بود نگفتيد جوان بود. در احد که همه فرار کرديد، تفسير فخر رازي را ببينيد.

الآن سي سال از آن جريان گذشته است. چطور آن روزي که پيامبر فرمود: خدا گفته آيات اول سوره برائت، يا خودت ببر يا يکي از خودت، آن روز خدا نگفت علي سن‌اش کم است. ايراد دوم گفت: يا علي تو اشکالي نداري جز اينکه حريص براي خليفه شدن هستي. حضرت به اين اشکال در نهج البلاغه پاسخ دادند، فرمود: يک کسي به من گفت: حرص مي‌زني و به درد خلافت نمي‌خوري. به خدا قسم شما حريص‌تر هستيد. من نزديکتر از همه به پيامبر هستم. حق خودم را مي‌خواهم.


در حکمت 180 اميرالمؤمنين فرمود: من صحابي پيامبر نيستم، «فان کنت بالشوري ملکت امورهم فکيف بهذا و المشيرون غُيب» اگر شما مي‌گوييد خليفه اول تعيين کردند، مردم کجا بودند؟ همه مردم مدينه بودند؟ همه انصار مخالفت کردند و سعد تا آخر عمر بيعت نکرد. «و ان کنت بالقربي حججت خصيصهم فغيرک أولي بالنبي و أقرب» اگر مي‌گويي من قوم و خويش پيامبر هستم. پس سه ايراد مي‌گيرد، جوان هستي، حريص هستي ، گفت: تو از همه بهتر هستي، تو شوخي مي‌کني! عيب سوم اميرالمؤمنين خوش اخلاقي و اخلاق کريمه است.

اين مجموعه را کنار هم بگذاريد، زمينه سازي کردند و حضرت را خانه نشين کردند، دوران امام حسن اين ظلم بالاتر مي‌رود. وقتي مردم مي‌خواهند با معاويه بجنگند حاضر نيستند. آيت الله صدر کتابي دارد که چرا امام حسن مجبور شد صلح کند. کار جامعه اسلامي به جايي رسيده بود، مي‌گفتند: ما چرا اينقدر بجنگيم؟ معاويه خليفه شود چه اشکالي دارد. دوران امام حسن اوج اين مظلوميت است. يک عبارتي مرحوم کراجکي دارد، مي‌گويد: تعجب است! شما به چه بهانه‌اي اميرالمؤمنين را کنار زديد؟ مي‌گويند: اگر اميرالمؤمنين مخالف حرکت آنها بود، اگر آنها بدعتي گذاشته بودند، چرا حضرت پنج سال دوران خلافت هيچ کاري نکردند، مگر نمي‌گوييد بدعت بوده؟ چرا کاري نکرد؟ در جلد هشتم کافي پاسخش آمده است. يکي از تعجب‌هايي که ايشان مي‌گويد اين است که شما به چه بهانه‌اي اميرالمؤمنين را کنار زديد؟ به چه بهانه‌اي ديگران را سر کار آوردي؟ اگر اميرالمؤمنين مخالف حرکت آنها بود، چرا چيزي را تغيير نداد؟ چرا حضرت پنج سال دوران خلافت کاري نکردند؟ مگر نمي‌گوييد بدعت بوده است؟ چرا کاري نکرد؟ «لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى‏ تَرْكِهَا وَ تَحْوِيلِهَا عَنْ مَوْضِعِهَا إِلَى مَا كَانَتْ [تَجْرِي عَلَيْهِ‏] عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى لَا يَبْقَى فِي عَسْكَرِي غَيْرِي وَ قَلِيلٍ مِنْ شِيعَتِي» اگر من بخواهم بدعت‌ها را کنار بزنم هيچکس کنارم نمي‌ماند. روز عاشورا وقتي سيدالشهداء را کشتند، الله اکبر گفتند.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group