موضوع برنامه: سیری در نهجالبلاغه خطبه127
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 20-07- 99
بسم الله الرحمن الرحیم
، در بخش حکمتها، حکمت 70، حضرت علی(ع) فرمودند: «لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً» آدم جاهل یا افراط دارد یا تفریط. یا از این طرف میافتد یا از آن طرف، اهل میانهروی و اعتدال نیست. این یکی از اصول بسیار مهم است. معمولاً در جامعه میبینیم متأسفانه افراطها و تفریطها، در مسائل تربیتی، در بحث مسائل اعتقادی، انفاق و عبادت، در روش و سبک زندگیها، جامعه ما کسانی که در حد اعتدال حرکت بکنند، جمعیتی هستند ولی خیلی به تعبیر امیرالمؤمنین گرفتار افراط و تفریط هستند. نمونههای این را از بیان امیرالمؤمنین و آیات و سیره اهل بیت عرض کنم. تعبیر دیگری امیرالمؤمنین در خطبه 127 دارند. «و من كلام له ع للخوارج» داستان خوارج چرا پیش آمد؟ افراط و تفریط است.
یعنی کسانی که در رکاب امیرالمؤمنین در جنگ صفین میجنگیدند. جزء یاران امیرالمؤمنین بودند و در رکاب حضرت میجنگیدند. وقتی نقشه دشمن را حاضر نیستند درک کنند، متوجه نمیشوند. قرآن که به نیزه میرود، عمروعاص و معاویه این نقشه را میریزند. اینها میگویند: قرآن بین ما حکم باشد. هرچه امیرالمؤمنین فریاد میزنند اینها گوش نمیکنند.
سه چیز را در جنگ صفین بر امیرالمؤمنین تحمیل کردند. حضرت با پایان جنگ موافق نبودند، مالک نزدیک خیمهی فرماندهی بود. دوم حکمیت بود. آقا فرمودند: حکمیت معنا ندارد. گفتند: نه باید حکمیت را بپذیرید. بدتر از این انتخاب حکم از ناحیهی امیرالمؤمنین، حکم که باشد؟ ابوموسی اشعری، آدم نادانی که نتیجه پایانی حکمیت او بود و با امیرالمؤمنین دل خوشی نداشت. حضرت فرمود: ابن عباس، گفتند: ابن عباس مرد جنگ است و به درد صلح و حکمیت نمیخورد. هر سه تحمیل شد، مولود این پایان جنگ صفین به این شکل خوارج شد.
رفتند جنگ نهروان را راه انداختند. امیرالمؤمنین به خوارج فرمودند، بحث افراط و تفریط در مسائل اعتقادی را میگویم. حضرت فرمود: «فإن أبيتم إلا أن تزعموا أني أخطأت و ضللت» (نهجالبلاغه/ص184) اصرار دارید بگویید من اشتباه کردم و گمراه شدم، «فلم تضلّلون عامّة أمة محمد» چرا همه مردم را در گمراهی میدانید؟ چون یا معتقد بودند امیرالمؤمنین کافر است، چون حکمیت را پذیرفته، گمراه است و همه یاران حضرت گمراه هستند. آنها را دارید تکفیر میکنید بخاطر من؟ «وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِي سُيُوفُكُمْ عَلَى عَوَاتِقِكُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ» شمشیر روی دوش گذاشتید و هرجا رسیدید شمشیر میکشید.
تا اینجا میرسد «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص» پیامبر حد الهی را بر گناهکار و مجرم جاری میکرد، کسی قاتل بود و کسی را کشته، صاحبان دم رضایت ندادند، پیامبر وقتی قصاص میکرد و حدود الهی را جاری میکرد، حالا به جرمی حد الهی بر کسی جاری شده و کشته شده ولی مسلمان است و در قبرستان مسلمین دفن میکردند و ارث او را بین اهل او تقسیم میکردند. حد الهی را در حق سارق جاری میکردند. اما فردا که میگذشت از بیت المال حقوق میگرفت. دیگر نفی کلی از جامعه نمیکردند. پیامبر خدا حدود الهی را جاری میکردند. اما کسی که حد بر او جاری شد، اینطور نبود یک کافر است، کنار بگذارید. مسلمان اشتباه کرده است، حق از بیت المال به او میدادند.
«وَ سَيَهْلِكُ فِيَّ صِنْفَانِ» خطبه 127 را مفصل بخوانید. دو گروه درباره من نابود میشوند. «مُحِبٌّ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ» دوستدارانی که افراط میکنند بخاطر علاقه زیاد الی غیر حق، نبودند کسانی که معتقد بودند امیرالمؤمنین خداست. علی اللهی بودند. حضرت مجازاتشان میکرد و میفرمود: این حرف باطل است و نگویید ولی دست برنمیداشتند. مرحوم سید عبدالهادی شیرازی(ره) از مراجع بزرگ تقلید شیعه هستند. بعضی از مراجع تقلید به شاگردی ایشان افتخار میکنند.
آیت الله العظمی وحید افتخار میکنند که شاگرد سید عبدالهادی شیرازی هستند. ایشان وقتی منبر میرفتند اسم هیچکس را نمیبردند ولی روزی که استادشان از دنیا رفت، میفرماید: امروز به احترام استادم از این بزرگوار نام میبرم. مرحوم آیت الله سید عبدالهادی شیرازی میفرمود: زیارت جامعه کبیره، میخواهند خطکش به ما بدهند برای امام شناسی. نه جلوتر بروید و نه عقبتر بروید. «مبغضٌ مفرط» ناصبیهایی که به امیرالمؤمنین دشنام دادند. «يَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ» آقا من دشمن داشتم، دشمنی شما یک حدی داشته باشد. نه امیرالمؤمنین را کافر میدانستند، اصحاب حضرت را کافر میدانستند. بعد میفرمود: «وَ خَيْرُ النَّاسِ فِيَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ» آنهایی که در حد اعتدال و میانه هستند، بهترین هستند. «فَالْزَمُوهُ» با آنها ملازم باشید. این دو جمله از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین است.
دامنه این بحث خیلی وسیع است، در مسائل اعتقادی، در حبّ و بغضها و محبتها داریم، گاهی یک خط مستقیمی که اهلبیت دادند، جامعه کبیره خطکش و معیار و میزان ماست. یا در مسائل انفاق و دستگیری هست، در سوره مبارکه اسراء آیه 29 هست به پیامبر خطاب میشود «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (اسراء/29) در ذیل این آیه هست، کسی آمد از پامبر کمک خواست، پیامبر چیزی در خانه نداشتند به او بدهند. پیراهن خود را به او داد. وقت نماز شد، پیامبر پیراهن نداشتند به مسجد بروند. آیه نازل شد.
در سوره مبارکه طه هست «طه، ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى» (طه/1و2) اینقدر خودت را به زحمت نیانداز. پیامبر در عبادت چطور بود که قرآن فرمود: اینقدر تند نرو. در دلسوزی، «فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرات» (فاطر/8) اینقدر پیامبر جگرش برای هدایت مردم میسوخت، آیه نازل شد، «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً» (کهف/6) جان خودت را از دست میدهی.
اینقدر غصه نخور. جان خودت را به حسرت اینکه اینها ایمان نمیآورند از دست نده، اینقدر دلسوز بود آیه قرآن دلداریاش میداد. آنقدر عبادت میکرد که قرآن میآمد بس است. «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» یا در آیه دیگر قرآن کریم توصیف کسانی که در راه خدا انفاق میکنند، «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» (فرقان/67) نه از این طرف و نه از آن طرف. عدهای که باید در راه خدا خیرات و صدقات داشته باشند، حاضر نیستند و محکم نشستند.
یک داستان بگویم، پیامبر گرامی اسلام یکی از اصحاب از دنیا رفت، گفتند: اگر میشود شما به جنازه ایشان نماز بخوانید. رسول خدا عیادت مریض میرفتند و احوالپرسی میکردند، در بین مردم بودند. پیامبر خدا مردمی بودند. جنازه را نماز خواندند. بعد از ظهر دیدند فرزندان این آقا در حال گدایی هستند. حضرت تعجب کرد و فرمود: پدر شما صبح به خاک سپرده شد، شما بعد از ظهر به گدایی افتادید؟ گفتند: او قبل از اینکه از دنیا برود، تمام اموالش را وقف کرده است.
حضرت فرمود: صبح به من خبر میدادید! گفتند: اگر خبر داشتید چه میکردید؟ گفتند: اجازه نمیدادم در قبرستان مسلمانها دفن شوند. الآن ما داریم کسانی که در بحث انفاق و کارهای خیر بهترین آدم هستند بیرون خانه، به خانه خودشان میرسد، زن و فرزندشان التماس میکنند، پدر، برای فلان هیأت و حسینه رفته یخچال و کولرگازی گرفته، التماس میکنند یک کولر آبی برای خانه خودمان بگیر. به زن و بچه خودش نمیرسد. «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا» نه اسراف میکنند و سختگیری میکنند.
امیرالمؤمنین در خطبه 127 نهجالبلاغه، «أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ» اگر مسیر درست پولت را خرج نکنی اسراف و تبذیر است. باز توضیح بدهم قبل از اینکه بینندگان پیام بدهند، مگر نمیگویند: ایثار کنید. ایثار یعنی چه؟ یعنی از سهم خود بگذریم. مفسرین جواب دادند که ایثار نسبت به سهم خودمان میتوانیم انجام بدهیم، کسی که متکفل یک خانه و خانواده هست، پدر یک خانواده، میگویند: همه اهل ایثار باشید، «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة»، «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيرا» (انسان/8) بچهها نان خودمان را میخواهیم بدهیم با نان افطار کنیم. خودت بدهی عیب ندارد ولی اگر زن و فرزند راضی نیستند، همسر و فرزند شما واجب النفقه شما هستند. کسانی که پیام میدهند مرد ما حاضر نیست به فریاد ما برسد.
مثال سوم در بحث عبادت است. شاید بعضی تعجب کنند که عبادت افراط و تفریط ندارد. در کافی مرحوم کلینی کتابی داریم باب الاقتصاد فی العباده، در عبادت میانهروی کنیم. پیامبر خدا فرمود: «إِنَ هذَا الدِّينَ مَتِينٌ» (کافی/ج3/ص222) این دین متین است. «فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ» به آرامی مردم را وارد دین کنید. «وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلى عِبَادِ اللَّهِ» کاری نکنید عبادت برای کسی همراه با کراهت باشد. امیرالمؤمنین در بخش حکمتها، میفرماید: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَارا» (نهجالبلاغه/ص530) گاهی آدم حال عبادت دارد و گاهی ندارد. آنوقتی که نشاط عبادت داری مستحبات هم انجام بده.
اگر نشاط عبادت نداری به واجبات اکتفا کن. طرف دعای کمیل آمده و خسته است، روحیه دعا ندارد، ورق میزند حال خواندن ندارد. در کافی مرحوم کلینی است از امام صادق(ع)، «دَعِ الطَّوَافَ» حاجیها به حج مشرف میشوند، طواف میکند و خسته میشود، میگوید: حال ندارم ولی شاید دیگر این طواف نصیب من نشود. امام صادق فرمود: «وَ أَنْتَ تَشْتَهِيهِ» (کافی/ج4/ص429) تا تشنه طواف هستی از طواف فاصله بگیر. در کافی مرحوم کلینی هست، پیامبر فرمود: «أَمَا إِنِّي أُصَلِّي، وَ أَنَامُ» (کافی/ج3/ص221) من هم استراحت میکنم، هم نماز شب میخوانم. «وَ أَصُومُ، وَ أُفْطِرُ» روزه میگیرم و گاهی افطار میکنم. «وَ أَضْحَكُ، وَ أَبْكِي» گاهی خنده است و گاهی گریه است. «فَمَنْ رَغِبَ عَنْ مِنْهَاجِي وَ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي» هرکس از سنت من فاصله بگیرد از من نیست. پیامبر را اینطور معرفی نکنیم که همیشه نماز میخواند. نه،همین پیامبر هم دنبال امور زندگی خود و خانواده بود. «إِنَ هذَا الدِّينَ مَتِينٌ»
در فضای مجازی هر روز یک شبهه و سؤالی هست،«إِنَ هذَا الدِّينَ مَتِينٌ» این سختی درونش نیست، گرفتاری درونش نیست. طوری نکنید مردم وحشت کنند. کارخانه اسلام، کارخانه حرام سازی است. هرچه بپرسی حرام است. طرفش نروید، مسلمان شوی خیلی کار سختی است. یک دینی پیدا کن آسان باشد. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه در خطبه 34 میفرماید: چرا به شبهه، شبهه میگویند؟ «وَ إِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِأَنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَ» شبیه حرف حق است.
وقتی میگویی طرف میپسندد، میگوید: راست میگوید. در فضای جوسازی که میشود مخصوصاً در مورد دینداری جوانها، مسلمان بخواهی بشوی خیلی کار سختی است. «إِنَ هذَا الدِّينَ مَتِينٌ» یعنی چه؟ اتفاقاً به عکس ما میگوییم: دین کارخانه حلال سازی است نه حرام سازی. من پنج از اصول فقهی و دینی را میگویم.
این پنج اصل دینی و فقهی را یادتان باشد. اسلام میگوید: «كُلُّ شَيْءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ» همه چیز حلال است. مگر اینکه دلیل خاص داشته باشد. 2- شما هرکاری بخواهی انجام بدهی آزاد هستی، «كُلُّ شَيْءٍ مُطْلَقٌ حَتَّى يَرِدَ فِيهِ نَهْيٌ» 3- «کل شیء لک طاهر» اصالة النجاسه و اصالة الطهاره داریم. اصالة الحلیه همه چیز حلال است. اصالة الطهاره همه چیز پاک است. در اسلام یکی از قواعد مهم اسلامی «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» حدیثش در ذیل این داستان است.
کسی درختی داشت در خانه دیگری بود. خانه برای کسی دیگر بود. درخت شما در این خانه است، در بزن بگو میخواهم خرماهایش را ببرم. این مردم آزاری میکرد و وقت و بی وقت و بدون اطلاع سراغ درختش میآمد. پیامبر آن آقا را خواست و گفت: ایشان از شما شاکی است و میگوید: مراعات ما را نمیکنی. بیا این درخت را بفروش. گفت: نه! چند درخت به تو میدهم، در بهشت به تو درخت میدهم. گفت: نه، بی خبر میآیم و هروقت دلم خواست میآیم. درخت من است! پیامبر به این شخص صاحبخانه فرمود: این درخت را از ریشه در بیاور و جلوی او بیانداز! بعد پیامبر فرمود: «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» اسلام راضی به ضرر دیگری نیست. درخت برای تو! حق نداری مردم آزاری کنی. «لیس علیکم فی الدین من حَرج» ما دین سختی نداریم.
در ماه رمضان صد بار گفتیم: میخواهی روزه بگیری ولی یقین داری روزه برایت ضرر دارد، حرام است. آقا یقین ندارم، هفتاد درصد گمان دارم، حق نداری بگیری. احتمال عقلایی میدهم و شک دارم. حق نداری روزه بگیری. کجای اسلام سخت است. پیامبر فرمود: من مبعوث شدم، در آستانه رحلت خاتم الانبیاء هستیم، یاد بگیریم اولاً دین را یاد بگیریم، پیامهای دینی را یاد بگیریم و دفاع کنیم. وقتی میگوید: اسلام دین سختی است، این چند کار را در خاطر بسپار و برایش بخوان. کجا اسلام کارخانه حرام سازی دارد؟ کجا اسلام گفته همه چیز حرام است؟ همه چیز حلال است.
هرکاری مباح است و حرام بودنش دلیل میخواهد. دین حرجی نیست، یقین داری نگیر. هفتاد درصد ضرر دارد نگیر. احتمال ضرر بدهی حق نداری روزه بگیری. سوره مبارکه انعام آیه 145، قرآن میفرماید: «قُلْ لا أَجِدُ» پیامبر به مردم بگو: نمییابم، «فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى طاعِمٍ يَطْعَمُهُ» آنچه خدا به من وحی کرده، حرامی در آن نیست. کسی میخواهد چیزی بخورد، حرام نیست. ما چیزی را حرام نکردیم، «إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً» چند مورد استثناء هست.
اگر گوسفندی مرد، را نخورید. اگر گفتند: ذبح غیر شرعی نخوریم، تمام عالم بسته شد؟ «أَوْ دَماً مَسْفُوحاً» در جاهلیت خون میخوردند. شتر را میکشتند، یک سطل زیر خون شتر میگذاشتند، سر میکشیدند. این دیگر رسم نیست. «أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ» گوشت خوک نخورید. «فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ» اگر اسلام گفت: مردار نخورید، ذبح غیر اسلامی نخورید، گوشت خوک نخورید. نوشیدنیها هرچه میخواهید بخورید، مشروبات الکلی نخورید. با تنوعاتی که در نوشیدنیها هست، صدها نوشیدنی هست، همه را بخورید، مشروبات الکلی نخورید. اتفاقاً اسلام اگر بخواهیم اصل کلی بگوییم، اسلام کارخانهاش حلال سازی است.
هر معاملهای میخواهی انجام بده، رشوه نگیر، ربا خواری نکن. اگر اسلام گفت: ربا حرام است، کلاه گذاشتن سر دیگری حرام است، تمام معاملات بسته شد؟ ربا نباشید، کم فروشی نباشد، غش در معامله نباشد. دیگر چه میماند؟! «إِنَ هذَا الدِّينَ مَتِينٌ» دین را خوب معرفی کنید. اگر از شما سؤال کردند اصلا اسلام حلیت است یا حرمت است، کارخانهاش حلال سازی است یا حرام سازی، این پنج حدیث قاعده فقهی است. یعنی با یک حدیث «کل شیء لک حلال» یک قاعده اصالة الحل درست کردیم. «کل شیء لک طاهر» همه چیز طاهر است.
امیرالمؤمنین در نامه 27 به محمد بن ابی بکر میفرماید: «وَ مَا أُحِلَ لَكُمْ أَكْثَرُ مِمَّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ» چیزهایی که خدا حلال کرده خیلی بیشتر است. در نوشیدنیها چند تا نوشیدنی حرام دارید؟ در خوردنیها چند خوردنی حرام داریم؟ پس در بحث عبادات یادمان باشیم افراط و تفریط نداشته باشیم. مرحوم آیت الله احمدی میانجی کتابی دارند به نام مکاتیب الائمه علیه السلام، نامههای اهلبیت است. در منابع اهل سنت هم هست. در تاریخ بغداد و دمشق هست. یکی از اصحاب امیرالمؤمنین، «لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا» در بحث اعتقادها، حبّ و بغضها، افراط و تفریط داریم. در مسائل تربیتی افراط و تفریط داریم.
هفده رکعت نماز خواندن در شبانه روز کار سختی است؟ 24 ساعت ضرب در شصت دقیقه برای شما، هفده دقیقه، هفده رکعت نماز خیلی سخت است؟ سالی یکبار روزه بگیریم، یک ماه روزه گرفتن کار سختی است؟ در طول یازده ماه انواع غذاها را میخوریم و انواع بیماریها بخاطر وضع بد خوردن ماست. اسلام میگوید: خمس مال را بدهید. خمس دادن کار سختی است؟ شما اول مهر شروع کردی به شغل و درآمد، اول حقوق را گرفتی، تا یکسال بهترین زندگی برای تو، هرطور میخواهی بهترین زندگی را داشته باش. خانه بخر، هرکاری دوست داری بکن، مهر 1399 اولین حقوق را گرفتی. اول مهر 1400 اضافه نداشتی هیچ، اضافی داشتی هشتاد درصد برای تو، بیست درصد را فقط یکبار در راه خدا بده.
چند درصد از جامعه ما بیست درصد را میدهند؟ بیست درصد را کجا بدهیم؟ ده درصد آن سهم سادات فقیر است. این را خودتان بدهید. خیلی از مراجع میگویند: خودتان بدهید. مراجعی مثل مرحوم آیت الله العظمی خویی، مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی، آیت الله العظمی سیستانی، آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، میگویند: ده درصد سادات را خودت به سادات فقیر بده. ده درصد دیگر خرج دین شوند. در همین بیماران کرونایی کمک شد، کمتر مرجع تقلیدی داریم که یک بیمارستان نساخته باشد، یک مدرسه نساخته باشد. یک مسجد نساخته باشد. در یک جلسه من وقت کم میآوردم که فقط بخواهم مراکز و مؤسسات خیریهای که مراجع بزرگوار تقلید ساختند را نام ببرم.
در بحث زکات اسلام چه ميگوید؟ چهار دانه گندم روی زمین پاشیدی؟ 4 دانه گندم هزار کیلو شده است.950 کیلو برای خودت، 50 کیلو به فقرا بده. چند درصد زکات مالشان را میدهند؟ یک بخشی هم فضاسازیهایی است که کردن، مسلمان شوی دائم باید نماز بخوانی، خمس و زکات بدهی، دیواری کوتاهتر از دین پیدا نکردند. جوسازیها و مشکلات معیشتی، این داستان را مرحوم آیت الله احمدی در مکاتیب الائمه آورده در منابع اهل سنت هم هست. زید بو صوحان از اصحاب امیرالمؤمنین هست و برادر صعصعه هستند. «يقوم باللّيل و يصوم النَّهار» شبها شب زندهداری میکرد و روزهها روزه میگرفت. «و إذا كانت ليلة الجمعة أحياها، فإن كان ليكرهها إذا جاءت ممَّا كان يلقى فيها، فبلغ سَلْمان» به سلمان خبر رسید. سلمان در ایمان و باورهای دینی نفر اول است. خانه زید آمد. پرسید: زید کجاست؟ گفت: دنبال عبادت رفته است.
همسر زید بن صوحان را قسم داد که غذای خوبی درست کن، لباس خوبی هم بپوش، بعد بفرست سراغ شوهرت که بیاید. وقتی جناب زید بن صوحان آمد غذا را جلویش گذاشت. به سلمان گفت: من روزه هستم. «إنِّي صائم» گفت: بخور «قال: كلْ يا زُيَيْد لا ينقص» روزه مستحبی بود. در طول سال روزه بود. چیزی از دینت کم نمیشود! «إنَّ شرّ السَّير» بدترین حرکت در دینداری این است که آدم در مسیری حرکت کند که طاقت نداشته باشد. فرمود: «إنَّ لعينك عليك حقّاً، و إنّ لبدنك عليك حقّاً، و إنَّ لزوجتك عليك حقّاً» چشم تو حقی دارد. بدن تو حقی دارد. همسرت حقی دارد. «كلْ يا زييد فأكل، و ترك ما كان يصنع» کارش را کنار گذاشت.
در یک پروازی بودم از زاهدان میآمدم، آقایی بود، مهماندار بود. کارش تمام شد، نزد ما آمد. گفت: میشود دستور در مورد سیر و سلوک به ما بدهید. گفتم: یعنی چه؟ گفت: من مهماندار هستم. وقتی پرواز من مینشیند 48 ساعت در پرواز هستم و بعد دوش میگیرم. شب جمعه باشد دعای کمیل، عصر جمعه باشد دعای سمات، صبح جمعه باشد دعای ندبه، ظهر جمعه باشد نماز جمعه. گفتم: شما زن و بچه نداری؟ به قول علامه طباطبایی سیر و سلوک شما اخلاق در خانواده و رفتار با خانواده است. حتی در مجالس مذهبی هم باید رعایت کرد.
من همیشه به مادحین اهلبیت میگفتم کاری کنید مستمع شما با لذت از جلسه بیرون برود. در حالات رسول خدا هست به پیامبر خبر دادند اگر کسی نماز معاذ بن جبل رفته است، وقتی نماز رفت شروع کرد بعد از حمد، سوره طولانی خواند. مثلاً سوره بقره، آل عمران، سوره نساء، این بنده خدا نمازش را فرادی کرد. به پیامبر خبر رسید. حضرت معاذ بن جبل را خواست و فرمود: «إِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ فَتَّاناً عَلَيْكَ بِالشَّمْسِ وَ ضُحَيهَا وَ ذَوَاتِهَا» نکند با عمل خودت مردم را از دین زده کنی، از دین جدا کنی و مردم را به فتنه بی دینی بیاندازی. برای چه در نماز جماعت سوره طولانی میخوانی؟ الشمس و ضحیها، بخوان. چرا سورههای طولانی در نماز میخوانی؟ گاهی اگر خطبهها و سخنرانیها طولانی باشد مردم گریزان از دین میشوند.