برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیری در نهجالبلاغه حکمت 70 و توضیحاتی پیرامون رد مظالم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 27- 07- 99
بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
حکمت 70 را آغاز کردیم ولی به پایان نرسید. حضرت علی(ع) فرمودند: «لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً» آدم جاهل یا افراط دارد یا تفریط. یا از این طرف میافتد یا از آن طرف میافتد، حد اعتدال و میانه در زندگی او نیست. این افراط و تفریط در مسائل اعتقادی هست. حضرت در خطبه دوازده فرمود: «هَلَكَ فِيَ [اثْنَانِ] رَجُلَانِ» دو گروه بخاطر من گرفتار میشوند، یک عده غلو میکنند و یک عده قصور و تقصیر دارند. یک عده غلو کردند و علی اللهی شدند. امیرالمومنین راضی نبود و مجازاتشان میکرد. یک عده از این طرف مقام حضرت را آنطور که باید بشناسند درک نمیکردند و اعتقاد نداشتند.
در مسائل اعتقادی و اجتماعی هست، در مسائل عبادی و تربیتی هست. یک بابی دارد باب مسائل عبادی، در کافی مرحوم کلینی هست، «باب الاقتصاد فی العباده» اقتصاد یعنی اعتدال، قصد، یعنی میانهروی، در عبادت انسان حالات اعتدال داشته باشد. در مورد نماز میگویند: «الصلاة خبر موضوع» بهترین کار نماز است. هرکس میخواهد زیاد بخواند، در نماز، نگفتند: کم بخوانید. اقتصاد در عبادت یعنی چه. مرحوم علامه مجلسی که حدیث شناسی بزرگی بود، 110 جلد بحار مرحوم مجلسی همه شانزده هزار حدیث است. اگر ایشان میخواست فقط حدیث جمع کند چند برابر این میتوانت جمع کند.
ولی هر حدیثی را آورده، آیات قرآن مناسب آن را آورده، اسناد روایات، فهم روایات مهمتر از نقل روایات است. مرحوم مجلسی وقتی به این باب رسید که مرحوم کلینی میگوید: اقتصاد و میانهروی در عبادت یعنی چه؟ پنج شش حدیث در این باب هست. میگوید: از این روایت استفاده میشود، «السعي في تصحيح العقائد و الأخلاق أهم من السعي في كثرة الأعمال» آدم سعی کند اگر عبادتی انجام میدهد، قبل از آن اعتقاداتش را درست کند. تلاش کند برای تصحیح عقاید و تلاش کند برای تصحیح اخلاق. این مهمتر از عبادت است.
یک جلسه معارفی هست، در این جلسه شرکت کنیم یا نماز مستحبی بخوانیم؟ کسی که در معارف خود به درجه کامل نرسیده در این جلسه معارفی برود اعتقادات خود را تقویت کند قطعاً بهتر است. تلاش کنیم اخلاق و عقاید خوب و درستی داشته باشیم. حدیث اول در کافی مرحوم کلینی است، امام صادق فرمود. عثمان بن مظعون از اصحاب خوب پیامبر بود. در زمان رسول خدا از دنیا رفت و وقتی از دنیا رفت پیامبر کنار بدن کفن شده عثمان آمدند و پیشانی عثمان را بوسیدند. من ندیدم، پیامبر کنار جنازهای بیایند و کفن را کنار بزنند و پیشانی را ببوسند. بعدها گاهی اصحاب دیگری که از دنیا میرفتند، دعا میکردند خدا تو را به عثمان بن مظعون ملحق کند.
امام صادق فرمود: روزی خانم عثمان بن مظعون نزد پیامبر آمد شکایت کرد و گفت: «إِنَّ عُثْمَانَ يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ» کار عثمان این است که روزها روزهدار باشند و شبها، شب زندهداری کند. «فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُغْضَباً يَحْمِلُ نَعْلَيْهِ» (کافی/ج5/ص494) پیامبر آنقدر ناراحت شدند، کفش را دست گرفتند. آنقدر با عجله آمدند، عصبانی شدند و کفش را دست گرفتند و نزد عثمان بن مظعون آمدند. دیدند نماز میخواند. «حَتَّى جَاءَ إِلَى عُثْمَانَ فَوَجَدَهُ يُصَلِّي فَانْصَرَفَ عُثْمَانُ حِينَ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ يَا عُثْمَانُ لَمْ يُرْسِلْنِي اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّةِ» خداوند ما را به رهبانیت مبعوث نکرده، یک گوشه بنشینی و نماز بخوانی.
«وَ لَكِنْ بَعَثَنِي» خداوند مرا به رسالت مبعوث کرده «بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ» یک دین حنیف سهل و آسان، در پیامها آمده که شما گفتید «إِنَ هذَا الدِّينَ مَتِينٌ» یکبار دیگر تکرار کنید. گفتیم: اصل در همه چیز طهارت و حلیت است. لا ضرر و لا ضرار داریم، لا حرج داریم. اینها اصول ماست و نگویید دین کار سختی است. کارخانه حرام سازی است. پیامبر فرمود: خداوند مرا به رهبانیت مبعوث نکرده، برویم یک گوشه دعا کنیم. «أَصُومُ وَ أُصَلِّي» من یک روز روزه میگیرم و یک روز نمیگیرم. با خانواده نشست و برخاست دارم. «وَ أَلْمِسُ أَهْلِي فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِي فَلْيَسْتَنَّ بِسُنَّتِي وَ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاحُ» هرکس میخواهد فطرت و دین مرا داشته باشد، سنت مرا داشته باشد. یکی از سنتهای من نکاح است. تو عیال خود را رها کردی در حالی که همسر تو از تو شکایت میکند. داریم کسانی را که فقط باید به عبادت و ذکر و دعا بپردازند. مرحوم مجلسی میگوید: یکی عقاید خود را درست کن و یکی اخلاق.
در قصه عقاید داستانی دیدم که مرحوم کلینی در کافی شریف و شیخ مفید در ارشاد، داستان را نقل کردند. در زمان آقا موسی بن جعفر شخصی بود به نام ابوعلی از فقهای مدینه بود. زاهد بود، عابد و عارف بود، اهل امر به معروف بود. حتی به تشکیلات حکومت پرخاش میکرد، آدم نهی از منکر بود. به حاکمها تذکر میداد، آدمی بود که بخاطر موقعیت اجتماعی که داشت دستگاه خلافت با او کنار میآمد. یک روزی محضر آقا موسی بن جعفر رسید.
حضرت فرمود: «يَا أَبَا عَلِيٍّ مَا أَنَا أَحَبَّ إِلَيَّ مَا أَنْتَ فِيهِ وَ أَسَرَّنِي بِكَ إِلَّا أَنَّهُ لَيْسَتْ لَكَ مَعْرِفَةٌ فَاذْهَبْ فَاطْلُبِ الْمَعْرِفَةَ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْمَعْرِفَةُ» من دوست دارم این مسیری که تو داری، عبادت و زهد و امر به معروف و اعتراض به تشکیلات حکومت، من خیلی خوشحال هستم. الا یک اشکال که در زندگی تو هست، تو آدم بی معرفتی هستی. برو معرفت بدست بیاور. ابوعلی گفت: یعنی چه من معرفت ندارم و بی معرفت هستم؟ آقا موسی بن جعفر فرمود: «فَقَالَ لَهُ اذْهَبْ وَ تَفَقَّهْ وَ اطْلُبِ الْحَدِيثَ» دین شناس باش. الآن یکی از مشکلات زندگی ما این است که ما دین شناس نیستیم، حاضر نیستیم در همه مسائل زندگی به دین شناس مراجعه کنیم.
مرحوم آیت الله احمدی میانجی که اخیراً کتابی مقام معظم رهبری در مورد تاریخ دفاع مقدس تقریض کردند، به مناسبتی نام مرحوم آیت الله احمدی میانجی را بردند و از مقامات علمی و معنوی ایشان تجلیل کردند و نوشتند ایشان به من لطف داشتند. مقام معظم رهبری در مورد آیت الله احمدی میانجی نوشتند ایشان به من لطف داشتند. این تقریض مقام معظم رهبری منتشر شده است. یکوقتی ایشان برای سفر حج بیت الله الحرام دعوت شدند، ایشان حج واجب مشرف شده بودند. در دفاتر مراجع یک هیأتی را اعظام میکنند از علما که در مکه و مدینه سؤالات دینی مردم را جواب بدهند.
به ایشان گفتند: امسال بیایید، ایشان قبول نکردند. آقازادههای ایشان متوجه شدند و گفتند: چرا نمیروید؟ فرمود: من سی روز حج بروم، یک سفر زیارتی بروم، خانم شما تنها باشد چه شود؟ بچهها گفتند: شما مشرف شوید ما قول میدهیم این سی روز که شما نیستید به نوبت خدمت مادر بیاییم. دیگر عذری هست؟ ایشان فرمود: میدانم شما میآیید ولی مادرتان با من راحتتر است. خانمها حتی نمیخواهند محتاج اولادشان باشند. انصافاً آقای شریعتی ما باشیم این کار را میکنیم؟ من صحن امیرالمؤمنین نشسته بودم. یک کسی آمد گفت: میدانید سفر چندم است؟ سفر 56 است. گفتم: ماشاءالله، حاج خانم کو؟ گفت: سفر اول ایشان را آوردم. گفتم: 55 سفر تنها آمدی؟ چرا؟ چون دین شناس نیستیم. اگر دین شناس بودیم باید تشخیص میدادیم کار مستحب چیست. مشکل اصلی ما این است که حاضر نیستیم بپرسیم و خودمان را علامه میدانیم.
همین امشب امتحان کنید. هر موضوعی را مطرح کنید همه صاحب نظر هستند. بگویید یک کسی مراجعه کرده، به نظر شما عمل قلب باز کنیم یا آنژیو؟ همه اظهار نظر میکنند. در رشته مغز و اعصاب، تخصص، کشتیرانی و دریانوردی، تخصص داریم. در مسائل دینی الی ماشاءالله، هر موضوعی را مطرح کنیم، همه اظهار نظر میکنند. اگر دین شناس بودیم، آقا موسی بن جعفر به ابوعلی که عابد و زاهد است فرمود: همه چیز تو خوب است فقط بی معرفت هستی.
برو معرفت کسب کن! گفت: چطور؟ فرمود: دین شناس باش. احادیث اهل بیت و پیغمبر را بخوان. گفت: از که یاد بگیرم؟ حضرت نخواستند اول به خود حواله بدهند. چون در مسیر اهلبیت نبود. حضرت فرمود: در مدینه مکتب هست، هرچه یاد گرفتی بیا به من نشان بده. رفت چند وقتی احادیثی که از مکاتب دیگر یاد گرفته بود خدمت آقا نشان داد و گفت: اینها را یاد گرفتم. عین روایات این است، آدرس را عرض کردم هم مرحوم کلینی در کافی و هم مرحوم شیخ مفید در ارشاد رفت آمد نشان حضرت داد، حضرت روایات را دید، فرمود که هیچکدام اینها صحیح نیست و تمام اینها مشکل دارد.
مرحوم آیت الله نجمی(ره) امام جمعه سابق، یک کتابی دارند «سیری در صحیحین» است. به فارسی و زبانهای مختلف ترجمه شده است. ببینید خدا و پیامبر را چطور معرفی کردند. خدا را جسم معرفی کرده، پیامبر را چطور معرفی کرده، گفت: پس چه کنم؟ حضرت به او مسیر را یاد دادند، گفت: میشود یک معجزه به من نشان بدهید. حضرت یک معجزه نشانش دادند و از اصحاب خوب موسی بن جعفر شد. پس اگر بخواهیم مجموعه این روایات، اعتدال و میانهروی در عبادت، یعنی چه؟ مرحوم مجلسی میگوید:1- «السعي في تصحيح العقائد» عقاید خود را اصلاح کن. 2- «و الأخلاق أهم من السعي في كثرة الأعمال» اخلاق را اصلاح کنی بالاتر است. عبارتی دیدم بسیار زیباست.
در حالات مرحوم مجلسی اول، مرحوم ملا محمد تقی، مجلسی دوم ملا محمد باقر است. ملا محمد تقی پدر، نوشته ما علمای بزرگی را درک کردیم. مثلاً یکی از اساتید مرحوم مجلس اول، شیخ بهایی بوده، که در جوانی درس شیخ بهایی میرفت. چهارصد سال پیش، میگوید: ما بزرگانی را درک کردیم. اگر مجلسی نبود ما جرأت نمیکردیم اینطور بگوییم. بزرگانی دیدیم، «أَدْرَكْنَا السَّلَفَ لَا يَرَوْنَ الْعِبَادَةَ فِي الصَّوْمِ وَ لَا فِي الصَّلَاةِ وَ لَكِنْ فِي الْكَفِّ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ» عبادت را در زیادی نماز و روزه نمیدانستند. کَف یعنی خودداری، مواظب باشیم با آبروی مردم بازی نکنیم.
شریعتی: اینکه میگویند: عبادت به طور رکوع و سجود نیست، امانتداری و صدق گفتار است، عمل ما را زیر سؤال نمیبرد؟
حاج آقای حسینی قمی: اگر عمل ما با پشتوانه فکر صحیح باشد، یک کسی وقتی نماز میخواند و عبادت دارد، بعد از نمازش گرفتار یک عقیده باطل و اخلاق باطل نباشد. در حالات امام صادق هست أبان بن تغلب، محضر امام صادق آمد، حضرت از او گلایه کرد. فرمود: آنهایی که قبل از شما بودند، «إِنَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ كَانُوا يَتَعَلَّمُونَ الصَّمْت» ده سال تمرین میکردند مواظب زبانشان باشند. «وَ أَنْتُمْ تَتَعَلَّمُونَ الْكَلَامَ كَانَ أَحَدُهُمَا إِذَا أَرَادَ التَّعَبُّدَ يَتَعَلَّمُ الصَّمْتَ قَبْلَ ذَلِكَ بِعَشْرِ سِنِين» مرحوم مجلسی یک بابی دارد به نام باب الاقتصاد فی العباده، مگر عبادت اعتدال دارد؟ ایشان میگوید: منظور از مجموعه این روایات یعنی شما اول عقاید و اخلاق خود را درست کن اما در کنار اینها اگر من مشکل تربیتی و اخلاقی داشته باشم، برطرف کنم.
از جمله مباحثی که در اعتدال هست، در سیره پیامبر اکرم(ص) دیدم، یکی از کلماتی که پیامبر در دعوت دیگران، اعتدال میانهروی در دعوت دیگران، گاهی با برخورد تند باعث نفرت دیگران میشویم. داستانی از رسول خدا هست که عبدالله بن مسعود از پیامبر نقل میکند. میگوید: پیامبر روزهای آخر عمر ما را جایی جمع کردند. میخواستند بگویند: «اتقوا الله» تقوا داشته باشید، اول ده دعا در حق ما کردند، چقدر این اثر دارد. فرمود: «نصرکم الله رفعکم الله رزقکم الله سلمکم الله،... اتقوا الله» تقوا داشته باشید!
یکی از بحثهایی که در اعتدال داریم، بحث اعتدال در میانهروی در برخورد با فرزندان هست. مادری نماز فرزندش خوب نیست. دور جور میتواند دعوت کند. یک مدل سبک پیامبر هست. میخواهی با دختر سخن بگویی و به خوبیها دعوت کنی. اول پیامبر ده دعا کرده است. شما اول ده امتیاز بچهات را بگو. دختر عزیزم، من افتخار میکنم درس شما عالی، دانشگاه عالی، مدرسه عالی، معلمها از شما راضی، دوستان راضی، تو ده امتیاز داری، نماز را هم مقداری برس و به خوبیهایت اضافه کن. از آن طرف هم داریم کسی میخواهد یک جمله بگوید، خوبیها را نمیبیند. میگوید: دخترم دلم به چه چیز تو خوش باشد! درست در سرت بخورد، دانشگاه در سرت بخورد! بستگان از تو ناراضی هستند، دوستان ناراضی هستند، زندگی که نداری... نمازت را به کمرت بزن حداقل!!!
بحث میانهروی واقعاً تأثیر عجیبی دارد، اگر آدم بلد باشد نبوی سخن بگوید. در بحث نماز بارها گفتیم که چطور فرزند خود را به نماز دعوت کنیم؟ یکی از دغدغههای خانوادهها همین است. هشتاد درصد خانوادهها این مشکل را دارند. راهش برخورد با صمیمیت و مدار هستند، سخت نگیریم. یک روز خواب مانده و بیدار نشده سخت نگیریم. بداخلاقی و ناراحتی ما منتقل میشود و در برخورد ما اثر دارد. اثر منفی زیادی دارد. یک آقایی به من میگفت: راه حل نماز نخواندن بچهها را میدانم! گفتم: چیست؟ گفت: یک کمربند و یک پارچ آب است!! زمستان پارچ آب یخ باشد. تابستان داغ باشد.
ایام محرم ده جلسه صحبت کردم در مورد نحوه رفتار با فرزندانمان، تعامل با بچه را بلد نیستیم. یا افراط داریم یا تفریط، حضرت امیر فرمود: «لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً» از جمله در مسائل تربیتی روایت زیبایی امیرالمؤمنین دارند. پیامبر، امیرالمؤمنین را به یمن برای تبلیغ فرستادند. مردم یمن ارادت زیادی به امیرالمؤمنین دارند. انشاءالله خداوند هرچه زودتر ریشهی شجره خبیثه آل سعود را بکند، ما یادمان رفته، جنگ یمن وارد پنجمین سال شده است. حضرت وقتی میخواستند بروند، یک جمله به امیرالمؤمنین فرمودند: دعوت کند لا اله الا الله بگویند، محمداً رسول الله، اگر اینها قبول کردند «فان قالوا نعم» بگو نماز هم بخوانند. اگر قبول کردند، زکات هم بدهند. دیگر چیزی نگو! «فَوَ اللَّهِ لَئِنْ يَهْدِي اللَّهُ بِكَ رَجُلًا» بالاتر از «واحدا خير لك مما طلعت عليه الشمس» یک مقدار در مسائل تربیتی و اعتقادی به این نکته توجه کنیم «لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً»
حاج آقای حسینی قمی: آیات پایانی سوره قلم «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» ما پیامبری داریم که «بُعِثْتُ لاتَمِّمَ مَكَارِمَ الاخْلاق» قرآن میگوید: اخلاق پیامبر عظیم است. رسول خدا فرمود: «خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي» (مکارم الاخلاق/ص216) بهترین شما کسی است که برای زن و فرزند خود در خانه بهتر از همه باشد. من اینطور هستم «لعلی خُلقٍ عظیم» اوج ظهور و بروز این خلق عظیم پیامبر کجا بود؟ در خانه خودش بود. این نفاق است، نفاق فقط مسجد ضرار و سوره منافقون نیست، نفاق این است که من بیرون خانه، مهمانی بروم، جلسه بروم خوش اخلاق باشم. در خانه با شریک زندگی بد اخلاقی کنم. جوان تا دوازده شب با دوست و رفیق میخندد. در خانه به پدر و مادر خود بداخلاقی میکند. اوج این خلق عظیم در خانه پیامبر است، بهترین اخلاق را صرف خانه و زندگی خود کنیم.