پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع برنامه: سیره‌ی تربیتی امام حسن عسکری علیه السلام و پاسخ به پرسش‌هایی در مورد رد مظالم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 04- 08- 99

 بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

حاج آقای حسینی قمی: سلام علیکم و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بینندگان عزیز دارم. شهادت پدر بزرگوار آقا امام زمان ارواحنا فداه را تسلیت می‌گویم.
شریعتی: بحث ما امروز سیره امام عسکری خواهد بود و نکات خوبی را خواهیم شنید.
حاج آقای حسینی قمی: حیات نورانی امام عسکری ابعاد مختلفی دارد ولی من بیشتر می‌خواهم به سیره تربیتی حضرت اشاره کنم. بحث حسات سیاسی حضرت بسیار بحث مهمی است و می‌دانید امام یکی از سخت‌ترین دوران‌های امامت را سپری کردند. در حالات حضرت هست، «کان اکثر اوقاته محبوسا» بیشتر دوران زندگی‌شان را حضرت در زندان بودند. گاهی زندان‌های عمومی یعنی حضرت را در یک منطقه نظامی تحت نظر قرار می‌دادند و گاهی همین زندان‌های معمولی که هست می‌بردند. اصحاب و یاران حضرت را به زندان بردند و خیلی‌ها یاران حضرت را اذیت کردند.

فراوان عزیزان شنیدند داستان ورود شبانه‌ی مأمورین حکومت به خانه امام عسکری(ع). ایامی که حضرت در زندان نبودند باید هفته‌ای دو بار خودشان را به دارالخلافه معرفی می‌کردند. خیلی دوران سختی است. حتی در تاریخ هست عده‌ای از شیعیان و ارادتمندان حضرت چون نمی‌توانستند آقا را ببینند، چون آقا برای معرفی خود به دارالخلافه می‌رفتند در مسیر راه امام می‌نشستند که امام را ببینند و به قدری کنترل‌ها شدید بود که امام از قبل گاهی پیام می‌دادند. امروز کسی در مسیر راه به من سلام نکند، «أَلَا لَا يُسَلِّمَنَّ عَلَيَّ أَحَدٌ وَ لَا يُشِيرُ إِلَيَ‏ بِيَدِه» حتی با دست کسی مرا نشان ندهد که مأمورین به شدت تحت تعقیب و مراقبت هستند. اگر وارد بحث حیات سیاسی امام شوم، وقت گرفته می‌شود. من به حیات اجتماعی و حیات اخلاقی و عبادی حضرت اشاره می‌کنم.


داستان را از کتاب محقق اربلی نقل می‌کنم. کتابی است به نام کشف الغمه برای هفتصد، هشتصد سال پیش است. داستان قابل توجهی از امام عسکری هست. همه ائمه اینطور بودند، مخصوصاً امام با همه سختی‌هایی که داشتند، ولی امام خیلی مراقب گرفتارها و بیچاره‌ها بودند. دستگیری از بینوایان بودند. نه تنها از دوستانشان، گفت: دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری. یک داستانی بگویم خواهش می‌کنم بینندگان عزیز بیشتر عنایت کنند. بعد ببینند فاصله ما اهل‌بیت چقدر زیاد است. اهل بیت با دشمنشان اینطور برخورد مهربانانه و دستگیری داشتند.

از این کتاب که از منابع بسیار قدیمی ما هست نقل می‌کنم. شخصی به نام ابویوسف است که شاعر دستگاه متوکل عباسی و تشکیلات بنی عباس بود. شاعر در آن زمان غیر از شاعر در این زمان است. در آن زمان رسانه نبود. رادیو و تلویزیون و فضاهای مجازی نبود، کار رسانه‌ها را شعرا انجام می‌دادند. گاهی یک شعر شاعر یک حکومتی را ساقط می‌کرد. اینقدر در افکار عمومی تأثیرگذار بود. بازارها تعطیل می‌شد، قصه دعبل را عزیزان شنیدند.

در راه آمد وسط راه دزدها حمله کردند به قافله‌شان و همینطور که اموال اینها را می‌بردند دید سر دسته دزدها دارد شعر دعبل را می‌خواند. دعبل گفت: می‌دانی این شعر برای کیست؟ گفت: برای دعبل است. گفت: دعبل من هستم. گذشت و گفت: باشد اگر تو هستی گذشتم. این شعر را تازه دعبل گفته بود و راه افتاده بود در سفری و بلافاصله آنچنان پیچیده بود که سر دسته دزدها هم شعر دعبل را بلد بود. وقتی ابویوسف شاعر تشکیلات متوکل است، یک آدم معمولی نیست و یک آدم تأثیرگذار است.

رادیو و تلویزیون و رسانه متوکل عباسی است و بنی عباس، معلوم است اینها جبهه شدیداً مقابل اهل‌بیت (ع) مخصوصاً متوکل و خلفای بعدش، ابویوسف می‌گوید: «ولد لی غلام» خداوند پسری به من داد، «وُلِدَ لِي‏ غُلَامٌ‏ وَ كُنْتُ مُضَيَّقاً» (کشف الغمه/ج2/ص462) یک نامه‌ای به جمعی از دوستان نوشتم که خداوند فرزندی به من داده و گرفتاری مالی دارم به من کمک کنید. «فَرَجَعْتُ بِالْخَيْبَةِ» همه ناامیدم کردند. هیچکدام از دوستان صمیمی من جواب مرا ندادند.

پیش خود گفتم: دوستان مرا نا امید کردند، بروم از امام عسکری کمک بگیرم. گفتم: باشد میروم، اهل‌بیت اینطور نیستند که نگاه کنند ما دوست هستیم یا دشمن، در وقت گرفتاری به داد ما می‌رسند. «قُلْتُ أَجِي‏ءُ فَأَطُوفُ حَوْلَ الدَّارِ طَوْفَةً» گفتم اول دور خانه حضرت بزنم تا کمی آماده شوم. یک مرتبه دیدم خادم امام در را باز کرد آمد. شخصی به نام ابوحمزه، در را باز کرد «وَ صِرْتُ إِلَى الْبَابِ فَخَرَجَ أَبُو حَمْزَةَ وَ مَعَهُ صُرَّةً» یک کیسه که چهارصد درهم پول درونش بود.

به من گفت: مولای من آقای من، امام عسکری سلام رساندند و فرمودند: قدم نو رسیده مبارک باشد. «فَقَالَ يَقُولُ لَكَ سَيِّدِي أَنْفِقْ هَذِهِ عَلَى الْمَوْلُودِ بَارَكَ اللَّهُ لَكَ فِيهِ» این چهارصد درهم را برای فرزندت هزینه کن. می‌گوید: من در نزده بودم. روز شهادت وجود مقدس امام عسکری، پدر بزرگوار امام زمان هست. سخن در مورد زندگی حضرت خیلی است، ولی عمداً از اینجا شروع کردم همه یاد بگیریم. امام راضی نشد مجبور شود در خانه امام را بزند، خادم را فرستاد و فرمود: قدم نو رسیده مبارک.

دوستانش محروم و نا امیدش کرده بودند. ولی آقا هم تبریک گفتند و هم چهارصد درهم به او دادند. این سیره امام با بیگانگان است. حالا بیگانه نه ما با خودی‌ها اینطور رفتار می‌کنیم با گرفتاری‌های شدیدی که مردم این روزها دارند. امام حسن عسکری(ع) فرمود: «خَصْلَتَانِ‏ لَيْسَ‏ فَوْقَهُمَا شَيْ‏ءٌ» دو خصلت هست که بالاتر از این نداریم. 1- «الْإِيمَانُ بِاللَّهِ» 2- «وَ نَفْعُ الْإِخْوَانِ» ایمان به خدا و خیر رساندن به برادران. کنار ایمان به خدا بلافاصله می‌گوید: نفع الاخوان، ایمان باید اثر داشته باشد. نشانه دینداری و ایمان ما چیست؟
ایمانی که بخواهیم کاری به ما نداشته باشد و هزینه و خرج نکنیم، دستگیری نکنیم. با غیر مؤمن چه فرقی دارد؟ «الْإِيمَانُ بِاللَّهِ وَ نَفْعُ الْإِخْوَانِ» بلافاصله کنار ایمان بزرگترین مسأله توحیدی و اعتقادی، ایمان بلافاصله دستگیری از دین دارند. داستان دوم کتابی داریم به نام مناقب برای ابن شهرآشوب مازندرانی است. برای هفتصد هشتصد سال پیش است، از کتاب‌های بسیار قدیمی ما هست. شخصی به نام ابوهاشم جعفری شاید شنیده باشید، ابوهاشم جعفری پنج امام را زیارت کرد. از اصحاب پنج امام هست، داستان مفصلی دارد من می‌گذرم. می‌گوید: من محضر امام عسکری بودم.

حضرت حدیثی را خواندند. «فَإِنَّ لِلْجَنَّةِ بَاباً يُقَالُ‏ لَهُ الْمَعْرُوفُ‏» هشت در بهشت، هر در یک اسمی دارد. بر سر در بهشت اسم‌ها را نوشتند. یکی از اسامی بهشت بالایش نوشته «باب المعروف» حضرت فرمود: «لَا يَدْخُلُهُ إِلَّا مَنِ اصْطَنَعَ الْمَعْرُوفَ» کسانی از این در می‌توانند وارد شوند که اهل معروف هستند، معروف یعنی کار خیر. اهل معروف یعنی کار خیر، دستگیری از دیگران، یکی از درهای بهشت باب المعروف است مرکز ورد اهل خیر است. کسانی که در دنیا دستگیری می‌کنند و کار خیری انجام می‌دهند.


داستان دیگری از امام(ع) هست مهمان برای حضرت می‌آمد. از ایشان پذیرایی می‌کرد. روزی که می‌خواستند بروند یک خرجی راه هم به این می‌دادند. یک کسی گفت: چرا اینها را می‌دهید؟ حضرت فرمود: «مَا حَسَنَةُ الدُّنْيَا إِلَّا صِلَةُ الْإِخْوَانِ‏ وَ الْمَعَارِفِ» لذت دنیا و خوبی دنیا به همین است که به برادران ایمانی رسیدگی کردن‏ و کار خیر انجام دادن. اگر دل ما زنگار نگرفته باشد. اگر عوض نکرده باشیم فطرت پاک خودمان را انصافاً روزی که تنها غذا می خوریم، بیشتر لذت می‌بریم یا با همسرش غذا می‌خورد؟ روزی که با همسرش است بیشتر لذت می‌برد یا بچه‌ها هم دورش باشند؟ امام عسکری فرمود: یکی از درهای بهشت باب المعروف است.

ابوهاشم جعفری می‌گوید: وقتی من این جمله را شنیدم، گفتم: الحمدلله که من از این در می‌توانم بروم انشاءالله! چون ابوهاشم جعفری خیلی معروف است و خیلی دنبال کار خیر و راه اندازی و دستگیری از مردم بود. تا این فکر به ذهن من رسید، می‌گوید: امام عسگری متوجه من شدند. «قال نعم» بله بله، «قد علمتُ» من هم قبول دارم. همینطور است که می‌گویی. تو اهل کار خیر هستی و از آن در بهشت وارد می‌شوی.

فرمودند: «أَنَ‏ أَهْلَ‏ الْمَعْرُوفِ‏ فِي الدُّنْيَا هُمْ أَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِي الْآخِرَة» آنهایی که در دنیا اهل کار خیر باشند، قیامت از در باب المعروف وارد می‌شوند. «جَعَلَكَ اللَّهُ مِنْهُمْ يَا أَبَا هَاشِمٍ وَ رَحِمَكَ» امام عسکری درباره یکی از اصحاب بسیار بسیار ویژه خود وقتی می‌خواهند دعا کنند، دعا می‌کنند اهل خیر باشی و کار خیر بکنی و از باب المعروف بتوانی وارد شوی. حتی در داستان دیگری در غیبت شیخ طوسی هست که خادم امام عسکری می‌گوید: امام خیلی اهل غذا نبودند، «کان قلیل الاکل» کم غذا بودند. حضرت در 28 سالگی به شهادت رسیدند.

می‌گوید: گاهی میوه محضر حضرت می‌بردم، یکی دو تا میوه را میل می‌کردند و به من می‌فرمود: تو بچه کوچک داری، برای بچه‌هایت ببر. گاهی ما حواسمان نیست. آنهایی که خاد و محافظ داند، مأمور دارند، هرچه، حواسمان باشد. ما باید حواسمان باشد. طبقات طبقه طبقه میوه بخورند، حالا هرچه آخرش ماند یک غذای ته مانده بدهیم ببر برای بچه‌ها، کسی با خادمش نباید اینطور برخورد کند. کسی با نگهبانش نباید اینطور برخورد کند.

اگر این برخورد امام با خادمشان هست، اگر امام می‌فرماید: حسنه دنیا، لذت دنیا، رسیدگی به برادران ایمانی هست غفلت نکنیم. مخصوصاً انشاءالله ما از این بحران‌ها عبور می‌کنیم و زمستان تمام می‌شود و رو سیاهی به زغال می‌ماند و مردم ما در برابر این همه آزمون‌ها سربلند و پیروز بیرون می‌آیند. ولی این روز امتحان خیلی مهم است. از این بحران و سختی بگذریم. اهل دستگیری باشیم.


دوستانی پیام داده بودند، عده‌ای از روشندلانی که مشهد مشرف بودیم، آقایی که رئیس اینها بود، خودش از کسانی است که در جبهه و جنگ دو چشمش را در راه خدا تقدیم کرده و متصدی جمع روشندلان مشهد است. یک عده پیام داده بودند که چطور می‌شود کمک کنیم. اینها یارانه و کمک معیشت و بهزیستی درآمد دارند و در جمعه 250 هزار تومان دریافت دارند. با 250 هزار تومان می‌شود زندگی کرد؟ هرکسی به هر شکلی می‌تواند، از امام زمان حدیث است مخصوصاً در مورد پدر و مادرها و بستگان و خویشاوندان. چه کار خیری بهتر از همه است؟ امروز با همین قرض دادن‌ها دستگیری کنیم.

پیامبر خدا فرمود: بر سر در بهشت نوشته شده «الصَّدَقَةُ بِعَشْرٍ» صدقه ده ثواب دارد ولی قرض دادن هجده ثواب دارد. یعنی قرض از صدقه بالاتر است. گاهی آدم به کسی صدقه می‌دهد ولی او نیازمند نیست ولی در قرض الحسنه اگر مجبور نبود نمی‌آمد با این همه گرفتاری قرض بگیرد. پولمان را در بانک‌هایی بگذاریم که سود ندارد، قرض الحسنه‌های بانک‌هایی که سود کذایی ندارند. پول بگذاریم از اعتبارش به گرفتارها و نیازمندان قرض بدهیم.

اصل پول شما محفوظ است. مخصوصاً در مورد پدر و مادرها، نگرانی که دارم می‌بینم به دلیل حوادثی که بر اثر کرونا پیش آمد، ملتمسانه به سهم خودمان خواهش می‌کنیم شیوه نامه‌ها را رعایت کنند. من در عین حال نگران هستم الآن سالمندانی هستند که بچه‌ها خیلی دیر به اینها سر می‌زنند. به نظرم یکی از بهترین حسنات و خیرات این است که هوای سالمندان و پدران و مادرن خود را داشته باشیم. پدر و مادر پیری داری، اگر نمی‌شود به او سر زد زنگ بزنی، تلفن بزنی.

با رعایت شیوه نامه‌های بهداشتی سر بزنی، بحث کرونا درست است فاصله‌ها زیاد است، ولی از آن طرف با فاصله‌های زیاد یک عده گرفتار بیماری‌های روحی و روانی می‌شوند. دیگر نمی‌شود درستش کرد. فاصله را رعایت کنید، ماسک بزنید. از بهترین خدمات و کارهای خیر رسیدگی به پدر و مادرهاست.


در برنامه‌ی تلویزیونی دیدم، مادری در خانه سالمندان نشسته بود. گزارشکر از ایشان پرسید: شما از بچه‌ات چه انتظاری داری؟ تقاضایی داری؟ گفت: بچه‌های من مرا خانه سالمندان آوردند. عیبی ندارد، خوش باشند من راضی هستم. فقط بیایند اینجا من آنها را ببوسم. خدا شاهد است من گریه کردم و تلویزیون را خاموش کردم. به خانه سالمندان رفته بودم، پرسیدم از مدیر آنجا که چه خبر است؟ گفت: بچه‌ها نمی‌آیند سر بزنند.

ما صبح اول می‌آییم زنگ می‌زنیم و تماس می‌گیریم به بچه‌هایشان می‌گوییم نیم ساعت با پدر و مادرت صحبت کن تا آرام شود. می‌گویند: چرا مزاحم شدید؟ روزی است که همه این گرفتاری‌ها را داریم و از هر دستی بدهیم از همان دست می‌گیریم. امام عسکری(ع) دشمن است، نگذاشت در خانه‌اش را بزند، در نزده گرفتاری‌اش را برطرف کرد. شما به دشمنت نرس، به پدر و مادرت برس.

در تهران می‌بیند گاهی خانم در پارک قدم می‌زند، سگی در دستش هست. دو ساعت صبح و دو ساعت بعد از ظهر حیوان را به پارک می‌آورد. می‌پرسیم: چقدر خوب است مراقب حقوق حیوانات هستید. مادرتان کجاست؟ می‌گوید: کهریزک گذاشتم. مادرش را خانه سالمندان گذاشته است. دو ساعت صبح و دو ساعت بعد از ظهر سگ خود را در پارک می‌گرداند. این نیست امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه فرمود: « يَغْذُو أَحَدُكُمْ كَلْبَهُ، وَ يَقْتُلُ‏ وُلْدَهُ‏» جاهلیت به سگ خود غذا می‌دادند، بچه‌شان را می‌کشتند. از نزدیکترین نزدیک خود غفلت کرد. این جاهلیت یک جاهلیت مدرن نیست که امروز داریم.


تقاضا می‌کنم به حرمت امام عسکری زنگ بزنید، با رعایت شیوه نامه‌های بهداشتی سر بزنید. خداوند همه گذشتگان را غریق رحمت بفرماید. پدر ما یک سال آخر عمرشان یک بیماری داشتند شبیه بیماری ام اس که دیگر نمی‌توانستند از خانه بیرون بروند. پزشک جراح مغز و اعصابی بود ایشان را درمان می‌کرد. این پزشک نسخه که می‌نوشت به ما می‌گفت: این نسخه‌هایی که می‌نویسم هیچ، صد برابر از داروی من مؤثرتر می‌خواهید، ببینید پدر شما چه می‌خواهد برایش برآورده کنید. ایشان چیزی نمی‌خواست، ایشان علاقه داشت چون بیرون می‌رفتند، منزل علما و مراجع می‌رفتند دوست داشتند با همان حال در جلسات حاضر شوند. سر زدن و توجه کردن و محبت کردن و دستگیری کردن. پدر و مادرها از دست می‌روند و حسرتش را می‌خوریم. دینداری ما کجا خودش را نشان می‌دهد. این حیات نورانی امام عسکری است که ما خیلی فاصله داریم.


یکی از عزیزان می‌گفت: من کربلا مشرف شده بودم. بالای سر امام حسین(ع) مادر سالخورده‌ای داشتم چون قدش خمیده بود من هم سرم خم بود و برای مادرم زیارتنامه می‌خواندم. زیارتنامه تمام شد، سرم را بلند کردم. دیدم ای داد بی داد، آیت الله العظمی گلپایگانی آن مدتی است منتظر من هست. رفتم خدمتش گفتم: ببخشید من حواسم نبود. چه امری داشتید؟ فرمود: کاری نداشتم، داشتم نگاه می‌کردم شما اینطور به مادرت خدمت می‌کنی حسرت خوردم و گفتم: کاش من هم مادر داشتم. ایشان در سن کم پدر و مادر را از دست داده بود. همین امروز زنگ بزنید و تماس بگیرید. ما از کرونا به سلامت عبور می‌کنیم ولی بحران‌های روحی و فکری و روانی و افسردگی‌هایی که در خانه‌ها هست، درمان ندارد.


یک بخش حیات عبادی حضرت است. حضرت یک خادمی داشتند به نام محمد الشاکری که خادم حضرت بود و شیخ طوسی داستان را نقل می‌کند. می‌گوید: «کان یجلس امام (ع) یجلسُ فی المحراب» امام عسکری شب که می‌شد می‌گوید: من بستر خواب را پهن می‌کردم، بخوابم تازه امام عسکری در محراب عبادت می‌رفتند. من می‌خوابیدم، دوباره بیدار می‌شدم می‌دیدم امام مشغول عبادت است. دوباره می‌خوابیدم و بیدار می‌شدم می‌دیدم حضرت باز مشغول عبادت است. این گزارش خادم امام از عبادت است. ما اهل عبادت‌های طولانی نیستیم. ولی باید یادآوری کنیم رسول خدا فرمود، در أمالی شیخ صدوق است. شب‌های بلند پاییزی و بعد زمستان بهار مؤمن است. چرا؟ فرمود: شب بلند است، «یطول فیها لیلة» برای شب زنده‌داری خوب است. روز کوتاه است برای روزه‌داری خوب است.


مرحوم آیت الله العظمی سید احمد شبیری زنجانی پدر آیت اله شبیری که از مراجع تقلید است، می‌فرمود: مستحبات را سخت نگیرید که مردم همه انجام بدهند. آقا نماز شب چطور است؟ نمی‌گوییم مثل امام عسکری باشد که خادم می‌گوید: خوابیدم و بیدار شدم. اینطور نه، ده دقیقه یک ربع به اذان صبح مانده، نماز مستحبی آدم قل هو الله نخواند هم اشکال ندارد. یازده تا حمد، رکوع دو سجده، این یازده دقیقه نمی‌شود. گاهی امام را به زندان می‌بردند. حضرت را وقتی زندان بردند، یکی از گزارش‌هایی است که مرحوم کلینی در کافی شریف دارد، عده‌ای از طرفداران حکومت عباسی‌ها آمدند پیش زندان‌بان امام عسکری(ع). شخصی به نام ابن وصیف بود. این مسئول زندان امام عسکری بود، اینها آمدند و گفتند که حالا که امام عسکری در زندان است، هرچه می‌توانی بر امام عسکری سخت‌گیری کن.

این آقایی که مسئول زندان بود، گزارش داد. گفت: از دست من چه برمی‌آید. «ما أصنع» چه کنم؟ «قَدْ وَكَّلْتُ بِهِ‏ رَجُلَيْنِ‏» من دو تا مأمور از بدترین مأمورین خودم «مِنْ أَشَرِّ مَنْ قَدَرْتُ عَلَيْهِ» در مأمورین خودم گشتم دو نفر دیگر از همه بدجنس‌تر و ظالم‌تر را انتخاب کردم و زندانبان امام عسکری گذاشتم. «فَقَدْ صَارَا مِنَ الْعِبَادَةِ» اهل عبادت و نماز و روزه شدند طوری که نمی‌توانم توصیف کنم. به زندان‌بان می‌گویم: چرا شما اینطور شدید؟ می‌گویند: «مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ» زندان‌بان‌هایی که تحول درونشان ایجاد شده به من می‌گویند، «يَصُومُ النَّهَارَ» روزها هر روز روزه است «وَ يَقُومُ اللَّيْلَ» شب‌ها شب زنده دار است. «كُلَّهُ لَا يَتَكَلَّمُ وَ لَا يَتَشَاغَلُ» نه حرفی می‌زند و نه اشتغال دیگری دارد. «وَ إِذَا نَظَرْنَا إِلَيْهِ» وقتی نگاه ما به امام عسکری می‌افتد تن ما به لرزه می‌آید. در یک جمله امام عسکری(ع) دو زندان‌بانی که مراقب امام بودند را متحول کرده است.


وقتی می‌گوییم دستگیری، فقط دستگیری مالی نیست. بخش مهمی دستگیری دینی و هدایت و فرهنگی است. اگر بخواهم یک حدیث از امام عسکری انتخاب کنم همین است. حضرت فرمود: «أشدّ من‏ يتم اليتيم» ما یک بچه یتیم می‌بینیم ناراحت نمی‌شویم؟ امام فرمود: از این یتیم سنگین‌تر «الّذي انقطع عن أبيه يتم يتيم انقطع عن إمامه» یتیمی است که بی امام شده است. این آقا پدر از دست داده و دلت می‌سوزد. روایات عجیبی هم در مورد رسیدگی به ایتام است. سنگین‌تر از این یتیم کسی است که پدری مثل امام از دست داده است. «و لا يقدر على الوصول إليه» نمی‌تواند به محضر امام برسد. نمی‌داند احکام شرعی را چه کند. عزیزان و کسانی که کار فرهنگی می‌کنید، هدایتگری خیلی مهم است.

امام عسکری فرمود: از یتیمی که میبینی و دلت می‌سوزد، ما یتیم می‌بینیم دلمان می‌سوزد. فرمود: از یتیم سخت‌تر کسی است که دستش به امامش نمی‌رسد. اگر شیعیان ما بروند معارف دینی را یاد بگیرند و این یتیم را هدایت کنند، این یتیمی که دستش از امامش دور است، «كَانَ‏ مَعَنَا فِي‏ الرَّفِيقِ‏ الْأَعْلَى» آقایی که کار فرهنگی می‌کنی، یک برنامه دینی می‌بینی منتشر می‌کنی، هرکس هرکاری انجام می‌دهد، فرمود: «كَانَ‏ مَعَنَا فِي‏ الرَّفِيقِ‏ الْأَعْلَى» این کسی که دستش به امامش نمی‌رسد فردای قیامت در بالاترین درجه با ما خواهد بود. کارهای اجتماعی مهم است اما فقط دستگیری از گرفتاری مالی نیست، گرفتاری فکری به مراتب بدتر است. آن کسی که پدر از دست داده، جگر آدم را می‌سوزاند. امام عسکری فرمود: از این سنگین‌تر یتیمی است که دستش به امام خود نمی‌رسد.
شریعتی:
سامرایی شده‌ام راه گدایی بلدم *** لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
حاج آقای حسینی قمی: چون روز شهادت امام عسکری(ع) هست. مرحوم آیت الله غروی اصفهانی دیوان عربی و فارسی دارد. می‌گوید: کسی که پسر هادی و پدر مهدی باشد، چه دیگر بهتر از این می‌تواند دستگیر و هدایت کننده مردم باشد. همه ارواح و روح برایش گریه کردند بخاطر سختی‌هایی که امام(ع) در دوران زندگی خود داشتند. در جوانی حضرت را زهر دادند و به شهادت رساندند. وقتی امام عسکری لحظات آخر زندگی مبارکشان بود، به قدری زهر در بدن حضرت اثر کرده بود، می‌خواستند شربت مصطکی میل بکنند دستشان می‌لرزید. فرمود: بگویید پسرم مهدی بیاید. آقا امام زمان را خبر کردند، کنار بستر پدر آمد، فرمود: «يَا سَيِّدَ أَهْلِ‏ بَيْتِهِ‏ اسْقِنِي الْمَاءَ» پدر را وضو دادند، آب دادند. شربت را نوشیدند. شاعر به این قصه اشاره می‌کند. می‌گوید:
حجت الله یگانه پسرم مهدی جان *** پیش تر آب و ببین بیشترم مهدی جان
تا در این لحظه آخر نگرم روی تو سیر *** یک زمان دور نشو از نظرم مهدی جان
کاسه‌ی آب نگر در کف من می‌لرزد *** زین سرا رو به سرای دگرم مهدی جان
انشاءالله زیارت عسکریین(علیهما السلام) مادر بزرگوار امام زمان نرجس خاتون، عمه بزرگوارشان حکیمه خاتون، نصیب و روزی همه ما بفرما.

حاج آقای حسینی قمی: گفتیم اگر به کسی بدهکار باشیم که او را نمی‌شناسیم، وارث او هم نمی‌شناسیم. اگر خودش را می‌شناسم به خودش و اگر وارثش را می‌شناسم به وارثش بدهم. در کودکی مالی از کسی بردیم. آینه ماشین کسی را شکسستیم. راننده بودیم زیادی گرفتیم، مسافر بودیم کم پرداختم کردیم. تقریباً برای همه ما هست، مالی را پیدا کردیم و نرفتیم صاحبش را پیدا کنیم، این را به عنوان رد مظالم با اجازه مراجع تقلید به فقیر بدهیم. مال ما نیست، برای بنده خدایی است. او را پیدا نمی‌کنیم. وارثش را پیدا نمی‌کنیم. ما به چه مجوزی همینطور به فقیر بدهیم.

یک اجازه‌ای از مرجع تقلید لازم است که با اجازه او به فقیر بدهیم. ماه ربیع از مراجع تقلید اجازه گرفتیم تا آخر ماه ربیع، یک ماه فرصت هست، از مقلد هر مرجع تقلیدی هستید تا پانصد هزار تومان می‌توانید رد مظالم بدهید. هرکسی هر فقیری را می‌شناسد، مخصوصاً در خویشاوندان، غیر از پدر و مادر و اولاد، عمو و عمه و دایی و خاله، برای خودمان بدهیم، برای همسرانمان بدهیم. برای درگذشتگانمان، بهترین خدمت به مرده‌ها و اموات این است که دین آنها را آزاد کنید.

شما پانصد هزار تومان به نیت پدرت و پانصد هزار تومان به نیت مادرت بده. این جبران همه مظالم ما نیست و به هر مقداری بدهیم این جبران می‌شود. به اسم هدیه بدهید، لازم نیست آبروریزی کنیم که رد مظالم می‌دهیم. بعضی سؤال کرده بودند که ما از کسی طلب داریم. آیا می‌شود طلب خود را بگوییم ما دیگر بریء الذمه‌ات کردیم، به طرف بگو آقا شما دیگر به ما بدهکار نیستی. ما خط زدیم، تو هم خط بزن خیالت راحت. شما از کسی طلب داشتی بریء الذمه هستی و بگو: دیگر بدهکار نیستی.


یک کسی گفت: لازم است پولی که می‌دهیم بگوییم واجبات را بخرید. گوشت و نخود بخرید. لازم نیست شرط کنیم چه کار کند و کجا مصرف کند. پرسیده بودند اگر مثلاً برنج کسی را از بین ببریم، آینه‌ی کسی را شکستیم. باید پولش را بدهیم یا حتماً همان برنج را بدهیم؟ نه، همان مبلغ را بدهید اشکالی ندارد. سؤال کرده بودند در آسیب‌های جسمی در گوش کسی زدیم، اگر طرف را نمی‌شناسید دیه به گردن انسان است؟ بر صورت کسی زدید، سرخ شده و کبود و سیاه شده، دیه به گردنش هست. حالا که او را نمی‌شناسد، اگر خودش را نمی‌شناسد وارثش، این هم می‌شود مصداق رد مظالم، این را به نیت صاحبش به فقرا بدهد.


سؤال کرده بودند آیا محاسبه تفاوت قیمت را باید بکنیم یا نه؟ مثلاً سی سال پیش هزار تومان از کسی از بین بردی و امروز قابل مقایسه نیست. عده‌ای لازم می‌دانند تورم را در نظر بگیرید. سی هزار تومان سال 60 با سی هزار تومان سال 99 چقدر تفاوت قیمت دارد؟ بعضی فتاوا می‌گویند باید محاسبه کرد. سؤال کردند به سادات فقیر می‌شود داد یا نه؟ بله مانعی ندارد می‌شود. سؤال کردند برای غیبت می‌شود رد مظالم بدهیم یا نه؟ بله، مشهور فقها می‌گویند: لازم نیست بروی از طرف حلالیت بطلبی مخصوصاً اگر شری به پا شود. به بعضی می‌گوید غیبت تو را کردم، تازه اول ماجرا می‌شود.

می‌گوید: بگو چه گفتی؟! خدایا همین رد مظالم ثوابش باشد به نیت هرکسی از او غیبتی کردیم و تهمتی زدیم. نماز می‌خوانیم و دعا می‌کنیم، امروز جایی روضه می‌رویم ثوابش باشد برای کسانی که حقی از آنها ضایع کردیم و غیبتی کردیم. مخصوصاً از طرف اموات، حتماً باید انجام شود. یک جمله هم در مورد صحابی بزگوار امام عسکری بگویم.
شریعتی: خیلی‌ها در مورد دیون دولتی پرسیده بودند.
حاج آقای حسینی قمی: دیون دولتی حساب مجزاست. اگر مالی از دولت تلف کردیم و خسارتی زدیم باید به حساب دولت واریز کرد. در مورد جناب محمد بن حس صفار بگویم. از اصحاب امام عسکری(ع) هست. درباره این بزرگوار می‌نویسند از اصحاب بسیار با عظمت امام عسکری است و از قمی‌ها هست، بیش از چهل کتاب نوشته است. در سال 290 در قم از دنیا رفته و به خاک سپرده شده است. قبر ایشان در قم مشخص نیست.

کلینی‌ها و علی بن بابویه‌ها از این بزرگوار حدیث روایت کردند. از مشایخ شخصیت‌هایی مثل مرحوم کلینی، مثل پدر شیخ صدوق و دیگران. خدا را قسم می‌دهیم به حق محمد و آل محمد، همه پدر و مادرهایی که از دنیا رفتند روحشان مهمان سفره امام حسن عسکری(ع) باشد. خدایا ما را مدیون حق پدر و مادرهای ما قرار نده. به ما توفیق رسیدگی به پدر و مادر، اقوام و خویشاوندان، بیش از پیش عنایت بفرما.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group