پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

حجت الاسلام حسینی قمی: سلام علیکم و رحمة الله. عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه‌ی بیننده‌های عزیز دارم.
شریعتی: با حکمت‌های و خطبه‌های نهج البلاغه امروز در خدمت شما هستیم.
حجت الاسلام حسینی قمی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏. در نظر دارم که دو خطبه و یک حکمت از کلمات نورانی امیرالمؤمنان(س) را خدمت عزیزان بخوانم.
به سبکی که مرحوم علامه‌ی تستری (رضوان الله علیه)، علامه شیخ محمد تقی شوشتری در شرح نهج البلاغه‌ی خود در جلد دوم دارند، چهارصد صفحه پیامبر در نهج البلاغه بیش از چهل مورد را ایشان برگزیدند. ما آن چهل مورد را به ترتیب بعضی از آن‌ها را میخوانیم.
این خطبه‌ی 151 هست.
(وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى مَدَاحِرِ الشَّيْطَانِ وَ مَزَاجِرِهِ وَ الِاعْتِصَامِ مِنْ حَبَائِلِهِ وَ مَخَاتِلِهِ) حضرت میفرماید که از خدا کمک میخواهیم. برای چی؟ (عَلَى مَدَاحِرِ الشَّيْطَانِ) مداحر یعنی چیزی که شیطان را از ما دور کند. چه اعمالی هست، چه کارهایی است که ما را از شیطان به دور کند و شیطان از ما دور شود. از خدا کمک میخواهیم که آن کارها را انجام بدهیم. (وَ مَزَاجِرِهِ) و کارهایی که شیطان از ما رمیده شود و شیطان از ما فرار کند. (وَ الِاعْتِصَامِ مِنْ حَبَائِلِهِ وَ مَخَاتِلِهِ) جنگ به ریسمان الهی برای رهایی از حبائل یعنی ریسمان‌های شیطان و مخاتل یعنی آن‌ کیدها و نیرنگ‌هایی که شیطان دارد. پس جمله‌ی اول این است که ما از خدا تقاضای کمک میکنیم و خدا به ما کمک کند که یک کارهایی انجام بدهیم که از شیطان دور بشویم و شیطان از ما فرار کند.


دیدم که به تناسب خطبه‌ی اول، علامه‌ی تستری خیلی روایت نقل کردند که چه چیزهایی شیطان را از ما دور میکند. خیلی مفصل است ولی من یکی، دو تا را بیان میکنم. جالب بود. حدیث اول در کافی مرحوم کلینی از امام صادق(ع) است. حضرت فرمود که (عَلَيْكُمْ بِطُولِ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ) (الكافي (ط - الإسلامية)/ ج‏2/ ص: 77) سجده‌ها و رکوع خود را طولانی کنید. در سیره‌ی پیامبر هست که حضرت در نمازهای فرادی در نمازهایی که خود ایشان بودند.

در نمازهای مستحبی مثل نمازهای شب که خیلی طولانی بود. اما نمازهای جماعت را طول نمیدادند و رعایت حال مردم میکردند ولی همین که طول نمیدادند، چه طور بود، نه مثل نمازهایی که ما نمیخوانیم. بالاخره صادقانه عرض کنم که یک کسانی که سجده میروند و سه تا سبحان الله، یک سبحان الله را در رفتن میگویند، یک سبحان الله در سجده و یک سبحان الله وقتی که بلند دارند میشوند. آدم غصه میخورد که آقا و مؤمن، تو که زحمت کشیدی و وضو گرفتی، آمدی داری نماز میخوانی و در خانه‌ی خدا هستی یا در منزل خود هستی. یک کمی با تومأنینه‌ی بیش‌تر.

قطعاً این نماز غلط است چون حداقل ذکر است که در حالی که بدن شما آرامش دارد، یعنی کاملاً سر به سجده هستید یا در رکوع بدن آرام گرفت. حداقل حداقل سه تا سبحان الله باید بگویید. مستحب آن حالا هیچی. در عین این‌که پیامبر نماز خود را در جماعت کوتاه میخواندند ولی در حالات حضرت هست که حضرت سه مرتبه ذکر رکوع یا سه مرتبه ذکر سجده را میگفتند. سه تا (سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِه‏) یا سه تا (سُبْحَانَ رَبِّيَ اَعلی وَ بِحَمْدِه‏) در جماعت‌های خود و در فرادی که نه، آن‌قدر سجده‌های حضرت طولانی بود که از امیرالمؤمنین خواندیم که میخواست توصیف کند، میگفت که این‌ها این‌قدر (لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ ص) (نهج البلاغة (للصبحي صالح)/ ص: 143) من اصحاب پیامبر را دیدم. البته اصحاب خاص ایشان را میگویند. این‌ها این‌قدر به سجده میرفتند که خسته میشدند (فَمَا أَرَى أَحَدا) سر از سجده برمیداشتند و صورت خود را میگذاشتند.

یا آن‌قدر به سجده میرفتند که خسته میشدند، باز به قیام که خسته میشدند، این اصحاب پیامبر بودند و خود پیامبر که هیچ. حتی در حالات رسول خدا هست که پیامبر نماز شب را که میخواستند بخوانند، سه مرحله‌ای میخواندند. ما یک وقتی اگر نماز شب دشت کنیم، یک مرتبه بلند میشویم و میخوانیم ولی در حالات رسول خدا هست که سه مرتبه میخواندند. یک مرتبه هست که با آن مقدمات بلند میشدند و وضو و آیات و نگاه به آسمان و دو تا دو رکعت میخواندند.

استراحت میکردند و بار دوم استراحت میکردند و بار سوم. این در نمازهای مستحبی بود اما در نمازهای واجب خود، حضرت سه مرتبه میخواندند. این را از پیامبر یاد بگیریم که سه تا (سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِه‏) در رکوع بگوییم و سه تا (سُبْحَانَ رَبِّيَ اَعلی وَ بِحَمْدِه‏) در سجده بگوییم. چه قدر زمان آن مگر اضافه میشود. آن وقت امام صادق فرمود که (عَلَيْكُمْ بِطُولِ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ) سجده‌های خود را طولانی کنید، رکوع‌های خود را طولانی کنید.

(و ان احدکم) نمیخواهیم راهی پیدا کنیم که شیطان از ما فرار کند؟ این جمله را داریم معنا میکنیم که (وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى مَدَاحِرِ الشَّيْطَانِ) چیزی که شیطان از ما فرار کند. ( فَإِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا أَطَالَ الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ) وقتی یکی رکوع و سجود خود را طولانی کند، (هَتَفَ إِبْلِيسُ) شیطان فریاد میزند که (مِنْ خَلْفِهِ وَ قَالَ يَا وَيْلَهُ) وای، وای (أَطَاعَ وَ عَصَيْتُ) این دارد عبادتی میکند که من حاضر نشدم. (وَ سَجَدَ وَ أَبَيْتُ.) این سجده‌ای را میکند که من ابا کردم آن را انجام بدهم و رانده شد.


حدیث دوم باز این هم خیلی لطیف است و از امام صادق در کافی شریف است. نمیخواهیم شیطان از ما دور شود؟ ما خیلی دین زیبایی داریم و فقط نماز و ذکر و دعا نیست. یک راه فراری شدن شیطان، طول رکوع و سجده است اما راه دوم آن در مسئله‌ی اجتماعی است.


(لَا يَزَالُ إِبْلِيسُ فَرِحاً مَا اهْتَجَرَ الْمُسْلِمَانِ) (الكافي (ط - الإسلامية)/ ج‏2/ ص: 346) تا وقتی که دو تا مسلمان با هم قهر هستند، ابلیس خوشحال است. خوشحالی ابلیس در قهر دو تا مسلمان است. باور بفرمایید اعتقاد من این است که اگر هر روز ما این حدیث را میخواندیم، هیچ اشکالی نداشت. ارزش دارد و جا دارد. صفحه‌ی آخر تحف العقول که از منابع قدیمی ما است، برای هزار سال پیش است. امام صادق(ع) فرمود که وقتی دو تا مسلمان با هم قهر میکنند (انا ان انهما و ابرء منهما اکثر ذلک) حضرت فرمود که بیش‌تر موارد وقتی که دو تا مسلمان با هم قهر میکنند، (ان انهما ابرء منهما) من هر دو را لعنت میکنم. از هر دو اعلام برائت میکنم. یکی آن‌جا بود که گفت یکی مقصر است و یک ظالم دارد و یک مظلوم دارد.

(فَمَا بَالُ الْمَظْلُومِ) (الكافي(ط الإسلامية)/ ج‏2/ص: 346) چرا مظلوم نمیرود بگوید که من ظالم هستم. حضرت فرمود که خدا میداند که تو ظالم نیستی ولی قهر نباشیم. خدا که میداند که ظالم و مظلوم چه کسی است ولی تو برو بگو که (أَنَا الظَّالِمُ) من ظالم هستم و حق با شما است و دعوا را تمام کن. فرمود چرا مظلوم نرفته است که این کار را بکند. اگر الان تلفن را برداشتی، زنگ زدی (اصْطَكَّتْ رُكْبَتَاهُ وَ تَخَلَّعَتْ أَوْصَالُهُ) شیطان به لرزه میآید (وَ نَادَى يَا وَيْلَهُ) وای این دو تا دوباره با هم آشتی کردند. اگر میخواهی دل شیطان شاد شود، فَرِحاً خوشحال شود، هیچ کاری نکن و بگو که ما تحت تأثیر کلام امام صادق قرار نمیگیریم. اگر میخواهی شیطان به لرزه بیاید و داد بزند و عصبانی شود، همین الان زنگ بزن.


یک حدیث دیگر هم هست که مرحوم تستری آورده است. کتابی به نام محاسن داریم. محاسن برای یکی از مؤلفین بسیار گرانقدر (احمد بن خالد برقی) است که وفات او 280 است یعنی حدوداً هزار و دویست سال تقریباً از وفات این بزرگوار میگذرد. احمد بن خالد برقی یک کتابی به نام محاسن دارد و از مصادق بسیار قدیمی ما است. محاسن برقی که میگویند همین است و قبل از شیخ صدوق و کلینی هم هست.


از امام صادق(ع) هست که (أَنَّ إِبْلِيسَ ظَهَرَ لِيَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا) ابلیس برای یحیی ظاهر شد. (فَرَأَى عَلَيْهِ مَعَالِيقَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ) یک طناب‌هایی، ریسمان‌هایی گرد گردن او بود. (فَقَالَ له یحیی ما هَذِهِ المعالیق) این‌ها چه هست که گردن تو است. (قَالَ هَذِهِ الشَّهَوَاتُ الَّتِي أُصِيبُ بِهِنَّ بَنِي آدَمَ) آن‌جایی که توانستم بنی آدم را فریب بدهم، این وسیله‌ای برای فریب فرزندان بنی آدم است. جناب یحیی سؤال کرد که (فَقَالَ هَلْ لِي فِيهِنَّ شَيْ‏ءٌ) من هم از این چیزها دارم، برای فریب من هم چیزی هست. یحیی بن زکریا با آن مقام خود که میدانید که او به شهادت رسید. خیلی پیامبر جلیل القدری هست. گفت برای من هم چیزی داری؟ گفت بله. گفت چی داری؟ گفت (قَالَ رُبَّمَا شَبِعْتَ فَثَقَّلْنَاكَ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الذِّكْرِ) گاهی این‌جوری تو را فریب میدهم که خوب که غذا خوردی که شکم تو سیر شد و پر شد، دیگر حال عبادت و نماز و ذکر نداری.


به هر حال میدانید که وقتی که سفارش میکنند، اگر میخواهید نماز شب را بتوانید بخوانید، میگویند شب غذای شما سبک باشد و زودتر بخورید و مایعات مصرف نکنید و زود بخوابید که بتوانید نماز شب را بخوانید. وگرنه اگر آدم بخواهد غذای شب را سیر بخورد و مایعات هم چند تا لیوان هم روی آن بخورد و شب هم دوازده، یک بخوابد. حتی شب‌های بلند پاییز و زمستان هم بلند نمیشود. به جناب یحیی گفت که گاهی وقت‌ها خوب میخوری و حسابی که سیر میشوی، دیگر حال عبادت نداری. البته این معصیت نیست ولی انسان را از عبادت میاندازد. وقتی که این جمله را جناب یحیی شنید (قَالَ لِلَّهِ عَلَيَّ أَنْ لَا أَمْلَأَ بَطْنِي مِنْ طَعَامٍ أَبَداً) گفت این نذر به گردن من باد که قسم بخورم و نذر کنم که دیگر سیر غذا نخورم که این راه فریب شیطان شود. در ادامه‌ی آن هم هست که شیطان گفت که تو قسم خوردی که دیگر غذای سیر نخوری، من هم قسم میخورم که دیگر کسی را نصیحت نکنم. من هم چیزی یاد کسی ندهم.


(وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى مَدَاحِرِ الشَّيْطَانِ) از خدا میخواهیم که چیزهایی که وسیله‌ی دوری از شیطان است، به ما کمک کند که انجام بدهیم. چه چیز‌هایی شیطان را دور میکند؟ نماز و طول رکوع و سجده است. روایت مفصلی داریم.
شریعتی: آشتی و قهر.
حجت الاسلام حسینی قمی: آن در مسائل اجتماعی از همه مهم‌تر است. (وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ نَجِيبُهُ وَ صَفْوَتُهُ لَا يُؤَازَى فَضْلُهُ وَ لَا يُجْبَرُ فَقْدُهُ) شهادت میدهم که پیامبر بنده‌ی خدا است. رسول خدا است، نجیب خدا است، برگزیده‌ی خدا است. (لَا يُؤَازَى فَضْلُهُ) فضیلت پیامبر با هیچ کسی قابل مقایسه نیست. ما ترازویی نداریم که بگوییم عظمت پیامبر را در این ترازو بگذاریم و یکی دیگر را هم پیدا کنیم که این هم مقایسه با خاتم الانبیین کنیم. (وَ لَا يُجْبَرُ فَقْدُهُ) هیچ چیز جبران فقدان پیامبر را نکرد. (أَضَاءَتْ بِهِ الْبِلَادُ) خداوند به وسیله‌ی پیامبر شهرها را نورانی کرد، عالم را نورانی کرد. بعد حضرت شش ویژگی برای دوران پیامبر که پیامبر در چه فضایی به رسالت مبعوث شدند. (بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِيَةِ وَ النَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ الْحَرِيمَ وَ يَسْتَذِلُّونَ الْحَكِيمَ يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَة) این اجمال و پنج ویژگی از دوران بعثت خاتم النبیین است.


1 ـ (بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ) یک تاریکی بسیار گمراه کننده و گمراهی بسیار تاریک کننده‌ای. ضلالت، گمراهی همراه با تاریکی که همه‌ی عالم تاریک بود. تاریخ اسلام را همه میدانند در فضایی که مردم ساده‌ترین ... وقتی که بخواهیم مردم جاهلیت را معرفی کنیم، این خیلی جالب است و در تاریخ اسلام هست که وقتی سؤال میکردند، بالاخره کسانی که از دور شنیده بودند که یک پیامبری به رسالت مبعوث شده است، این پیامبر حرف حساب او چه هست و چه میگوید؟ میگفتند که این پیامبری است که یک: فضائل اخلاقی را زنده میکند. دو: با رباخواری مبارزه میکند. سه: با قتل فرزندان این‌که در قرآن هست که (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيم‏) (سوره نحل/ 58) (يَتَوارى‏ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوء) (نحل/ 59) وقتی که به او خبر میدادند که فرزند تو دختر است، ناراحت میشد و از شهر فرار میکرد. تصمیم میگرفت و فرزند را زنده‌ به گور میکرد. در چنین تاریکی بود. (بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ) یک گمراهی که همه جا را تاریک کرده بود.


(وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ) جهلی که همه جا غالب بود. هم جهل که در کل جزیره العرب که هفده نفر سواد خواندن داشتند. ای کاش فقط همین جهل بود. حالا یک کسی سواد خواندن و نوشتن ندارد ولی معرفت او خیلی زیاد است. اما نه در کنار نداشتن سواد و ندانستن خواندن و نوشتن، بدتر از این، آن‌ جنگ‌ها و درگیریها و دعواها و این خطبه‌ی صدیقه‌ی طاهره را ملاحظه کردید که حضرت وقتی که میخواهد فضای جاهلیت را ترسیم کند. شما نه امتیاز اقتصادی داشتید، نه امتیاز اجتماعی داشتید و نه فرهنگی داشتید. از هر کجا میخواستند یک ظلمی کنند و یک استعماری بر سر شما خراب میشد.


(وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِيَةِ) قصاوت قلب‌های خیلی سنگین.
(وَ النَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ الْحَرِيمَ) حرام‌ها را حلال میدانستند.
(وَ يَسْتَذِلُّونَ الْحَكِيمَ) بعضی نسخه‌ها هم حلیم دارد. یک آدم حلیم و بردبار را ذلیل میدانستند. کاری با آدم‌های خوب نداشتند.
(يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ) زندگی میکردند با این‌که سال‌ها از پیامبران فاصله داشتند. بعضی از شارحین نهج البلاغه هم ترجمه کردند که (وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَة) در غفلت زندگی میکردید، در کفر زندگی میکردید. این اجمالی از ویژگی مردم جاهلیت در دوران بعثت است.
(ثُمَّ إِنَّكُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ) بعد حضرت از این‌جا به بعد توضیح میدهند که شما در چه شرایطی بودید و ما به برکت پیامبر به کجا رسیدیم.


حکمت دومی که میخوانم، حکمت 96 نهج البلاغه است و یک تعبیری دارد که خیلی زیبا است. امیرالمؤمنان(س) میفرماید: (إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالْأَنْبِيَاءِ) البته شماره‌ی حکمت‌ها گاهی با سه تا یا چهار تا، پنج تا جلو و عقب هست. امیرالمؤمنان(س) میفرماید: (إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالْأَنْبِيَاءِ) چه کسانی به پیامبران نزدیک‌تر هستند و اولی و سزاوار پیامبران هستند. (أَعْمَلُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ) یک تعبیر از ویژگیهای خاتم الانبیین گفتم که این بود که تمام کسانی که از نظر فکری با پیامبر بودند، در زیر پرچم پیامبر آمدند و زیر خیمه‌ی پیامبر آمدند. سلمان را از فارس آورد، بلال را از حبشه آورد، این‌ها که خیلی راه‌های دوری بودند. سلمان فارسی، سلمان محمدی شد. بلال حبشی، مؤذن پیامبر شد، صهیب رومی شد. این ویژگی پیامبر بود. همه را زیر پرچم خود آورد اما نزدیک‌ترین نزدیکان او که از خط فکری او دور بودند، از خود دور کرد.

(تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَب‏). (مسد/ 1) (إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالْأَنْبِيَاء أَعْمَلُهُمْ) بعضی نسخه‌ها (أَعْلَمُهُمْ) دارد. مرحوم تستری (رضوان الله علیه) میفرماید که این نسخه‌ی (أَعْمَلُهُمْ) دقیق‌تر است و مناسب‌تر با این خطبه هست. (إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالْأَنْبِيَاء أَعْمَلُهُمْ) کسانی به پیغمبران نزدیک‌تر هستند که (أَعْمَلُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ) بیش‌تر عمل کنند به آن‌چه که پیغمبران آوردند. بعد حضرت این آیه را تلاوت کردند. سوره آل عمران آیه‌ی 68 را تلاوت کردند. (إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ) چه کسانی به ابراهیم نزدیک‌تر هستند. چه کسانی به حضرت ابراهیم سزاواتر هستند. (بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ) کسانی که دنبال حضرت ابراهیم باشند.

(وَ هذَا النَّبِيُّ) پیامبر ما (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ) هر کسی که پیرو حضرت ابراهیم باشد، به حضرت ابراهیم نزدیک‌تر است و هر کسی که پیرو خاتم النبیین باشد، به خاتم النبیین نزدیک‌تر هست. (ثُمّ قَالَ) بعد امیرالمؤمنین(س) فرمود: (‏إِنَّ وَلِيَّ مُحَمَّدٍ ص مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ إِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ) یعنی چه کسانی میشود که ما بگوییم که ما پیروان خاتم النبیین هستیم. ما شیعیان خاتم النبیین هستیم (مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ) مطیع خدا باشیم. (وَ إِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ) ولو قرابت او دور باشد. (وَ إِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ ص مَنْ عَصَى اللَّهَ وَ إِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُه‏) دشمنان خاتم النبیین کسانی هستند که نافرمانی کنند ولو نزدیک به پیامبر باشند.


جالب است که یک داستانی را من عرض کنم که این اصل بسیار مهمی در زندگی خاتم النبیین و در زندگی ائمه(ع) هیچ وقت نگفتند که کی برادر من است و کی عمو زاده‌ی من است و کی برادر من است. بله اگر برادر و عمو زاده و فرزند در همان مسیر بودند، اهلاً و سهلاً. مرحوم شیخ صدوق کتابی به نام عیون الاخبار رضا(ع) دارند. این کتاب جامع‌ترین، کامل‌ترین، قدیمیترین و معتبرترین کتاب راجع به امام رضا(ع) است. این داستان را ایشان آن‌جا نقل کردند. امام رضا، آقا علی بن موسی هستند و یک برادری به نام زید بن موسی دارند. آقا علی بن موسی الرضا و برادر ایشان زید بن موسی بن جعفر است. این زید در تاریخ معروف است که به او زید النار میگویند. برادر امام رضا است اما زید النار است. زید آتش است.

چرا به او زید آتش میگویند؟ چون در کوفه یک قائله‌ای به پا کرد. فتنه‌هایی به پا کرد و خانه‌هایی آتش گرفت و یک عده کشته شدند. یک بلوایی به پا کرد که بیخود و بیجهت بود و داستان آن مفصل است و در تاریخ آمده است. عده‌ای کشته شدند و خانه‌هایی خراب شد. مأمون او را احضار کرد. دولت مأمون آن زمان بود. به خراسان آمد. یک روزی بر یک جلسه‌ای وارد شد و عمداً مأمون گفت که او را پیش امام رضا(ع) ببرید. مأمون دنبال بهانه بود که این برادر شما است و چه کار کرده است. وقتی که بر امام رضا وارد شد، به امام رضا سلام کرد و امام رضا جواب سلام او را نداد.

به من میگویید که جواب سلام واجب نیست؟ بله جواب سلام واجب است اما امام میدانند که جواب سلام کی واجب است. امام رضا جواب سلام برادر خود را نداد. او ناراحت شد و گفت که من برادر شما هستم و سلام کردم و جواب نمیدهید. حضرت فرمود که چه فکر کردی (اقرک سفلک اهل الکوفه) مردم نادان کوفه تو را فریب دادند. تو فکر کردی که همین که فرزند موسی بن جعفر هستی، هر کاری که خواستی میتوانی انجام بدهی. به واسطه‌ی این قرابتی که داری. تو فکر کردی که این حدیثی که میگویند خداوند آتش را بر فرزندان فاطمه(س) حرام کرد، شامل تو میشود؟ به تو ربطی دارد؟ پدر ما با آن همه خوبی و تقوا به آن همه درجات رسید. آن وقت تو با فتنه و آدم کشی و قتل و غارت و خانه‌ سوزی و آتش زدن خانه‌ها تو فکر میکنی به جایی میرسی.

امام رضا جواب سلام برادر خود را نداد و روی از او گرداند. فرمود که مردم نادان کوفه تو را فریب دادند. تو فکر کردی که فرزند امام هستی، هر غلطی که دل تو بخواهد میتوانی بکنی و مهم نیست. این سیستم اهل بیت(ع) است. این دستور دین است. برادر امام رضا است، باشد. هزار بار ما شنیدیم که جعفر، اصلاً چرا به امام جعفر صادق، جعفر میگویند؟ به خاطر این‌که در روایت‌ها هست که بعداً یک جعفر میآید جعفر کذاب است که برادر امام است، باشد. عموی امام است، باشد. فرزند امام است، باشد. لذا این‌جا امیرالمؤمنین میفرماید که (إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالْأَنْبِيَاء) اگر میخواهی خط کشی درست کنی که ما با پیامبر فاصله داریم. ما به پیامبر نزدیک هستیم یا دیگران. فرمود (أَعْمَلُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ) مرحوم تستری میگوید که اعلَمُهُم نگویید.


شریعتی: عمل مهم است.
حجت الاسلام حسینی قمی: مرحوم تستری یکی از هنرهای ایشان این بود که در کار کلمات بودند و همه‌ی کارهای تحقیقاتی و علمی ایشان، بحث رجالی ایشان و شرح لمعه دارند. اصلاً ویژگی ایشان در این واژه‌یابیها و نسخه شناسی‌ها هست. میگوید اعلَمُهُم این نسخه را من قبول ندارم. متناسب فضای این کلام (أَعْمَلُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ) است. چه کسانی به پیامبر نزدیک‌تر هستند؟ کسانی که اعملهم به آن‌چه که پیامبر آورده است، عمل کنند. بعد حضرت این آیه را خواندند و گفتند که ولی خاتم النبیین کسی است که (مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ) این یک نمونه از داستان است و یک داستان از خود خاتم النبیین عرض کنم که جالب است.

باز در همین عیون الاخبار رضا آمده است. پیامبر خدا به قوم و خویش‌های خود بنی عبدالمطلب فرمودند که (لِبَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ايتُونِي بِأَعْمَالِكُمْ لَا بِأَحْسَابِكُم وَ أَنْسَابِكُم‏) (عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 235) فردای قیامت اگر خواستید پیش من بیایید، با عمل بیایید و نه با حسب. نگویید که این عموی ما است، برادر زاده‌ی ما است. به این‌ کارها کار نداشته باشید. ‏(ايتُونِي بِأَعْمَالِكُمْ لَا بِأَحْسَابِكُم وَ أَنْسَابِكُم‏) مگر این آیه را نشنیدید.

سوره‌ی مؤمنون آیه‌ی 101 را پیامبر فرمود که آیا نشنیدید. (فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ) وقتی در صور دمیده میشود و قیامت برپا میشود (فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ) نسب به درد نمیخورد. (يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ) از این چیزها نمیپرسند که تو قوم و خویش چه کسی هستی. بله کسی فرزند امام باشد و آدم خوبی باشد، اوج کمال است. کسی فرزند نسلی از پیامبر باشد و آدم خوبی باشد، این اوج است اما فرمود که اگر آدم بدی باشی (فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ) با نسب چیزی به فریاد شما نمیرسد. فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ).


شریعتی: سلمان هم باشی و هیچ نسبتی نداشته باشی، اگر نزدیک شدی و عمل کرد، سلمان محمدی میشوی.
حجت الاسلام حسینی قمی: عرض کردم که خیلی جالب است که یک عده را از خود جدا کردند و یک عده را با خود ملحق کردند. صهیب روم که در همان خیمه آمد. بلال حبشی در همان خیمه آمد. سلمان فارسی در همان خیمه آمد. عمو (تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَب‏). اویس قرنی هم در همان خیمه آمد.


من خطبه‌ی سوم را بخوانم. این خطبه هم بسیار مفصل در نهج البلاغه است. خطبه‌ی 192 است. خطبه‌ی قاسئه است و اواخر این خطبه است. امیرالمؤمنان(س) به یکی از معجزات پیامبر اشاره کردند که نکات جالبی دارد. من بیش‌تر هم معجزه را میخواهم بگویم و هم به این نکاتی که ذیل این خطبه هست، میخواهم اشاره کنم.
امیرالمؤمنان میفرماید که (وَ لَقَدْ كُنْتُ مَعَهُ ص) من در محضر پیامبر بودم (لَمَّا أَتَاهُ الْمَلَأُ مِنْ قُرَيْشٍ) سران قریش و بزرگان قریش خدمت پیامبر آمدند. (فَقَالُوا لَهُ يَا مُحَمَّدُ) خب آن‌ها که احترام نمیکردند و محمد میگفتند. جالب است که عزیزان این نکته را هم مدنظر داشته باشند، قرآن را ببینید آن‌قدر خدا به پیامبر ما احترام میگذارد یک جا خدا به پیامبر ما، یا محمد نگفت. عزیزان الان ببینند که اگر یک مورد در قرآن یا محمد پیدا کردید، پیامک بزنید.یک جا در قرآن شما پیدا نمیکنید که خداوند، پیامبر را به اسم صدا کرده باشد. یا محمد بگوید، ابدا.


چون یقین دارم وجود ندارد. یک جا در قرآن شما پیدا نمی کنید خداوند پیامبر را به اسم صدا کرده باشد. بگوید یا محمد. ابدا. چه می گوید؟ یا ایها النبی، یا ایها الرسول. بله اسم پیامبر آمده است. (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماء) (فتح/29) ولی خطاب آی محمد، نه، نه. راجب پیامبران دیگر داریم. یا داود، یا نوح، یا موسی، یا عیسی، یا ابراهیم، یا یحیی. پیامبران دیگر به اسم خطاب شدند. یک خطاب به اسم یا محمد نداریم. ولی عرب جاهلی قریش و سران قریش آمدند گفتند (يا محمّد إنّك قد إدّعيت عظيما) ادعای بزرگی کردی می گویی من پیامبر هستم.

(لم يدّعه آباؤك و لا أحد من بيتك‏) احدی از پدران تو، بیت شما چنین ادعایی نکردند. (و نحن نسئلك أمرا) ما یک سوال از شما داریم. (إن أجبتنا إليه و أريتناه علمنا أنّك نبي‏) اگر راست می گویی معجزه ای که ما می گوییم نشان ما بده ما قبول داریم که تو پیامبر هستی. (و إن لم تفعل علمنا أنّك ساحر كذّاب‏) یا نشان بده والا می گوییم ساحر کذاب. پیامبر گفت حالا چه معجزه ای می خواهید؟ اگر یادتان باشد در جلسه قبل گفتیم ابن شهر آشوب در مناقب می نویسد از پیامبر 4440 معجزه ثبت شده است.

معجزاتی قبل از ولادت ایشان، معجزاتی همزمان با ولادت ایشان، معجزاتی قبل از بعثت ایشان، معجزاتی بعد از بعثت ایشان ثبت شده است. از جمله این معجزه است. (و قالوا لهم: و ما تسئلون؟) چه چیزی می خواهید؟ (قالوا: تدع لنا هذه الشّجرة) این درختی که این جا است صدا کن، (حتّى تنقلع بعروقها) این درخت با ریشه ها کنده بشود به طرف شما بیاید. (و تقف بين يديك) بیاید پیش شما بایستد. (فقال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: إنّ اللّه على كلّ شي‏ء قدير) خدا می تواند ولی به شما بگویم: (فإن فعل اللّه ذلك بكم‏) اگر خدا این کار را کرد (أ تؤمنون و تشهدون بالحقّ؟) ایمان می آورید؟ (قالوا: نعم. قال: فإنّي ساريكم) من معجزه را نشان شما می دهم ولی (و إنّى لأعلم‏) من به شما نشان می دهم، من می دانم که شما ایمان نخواهید آورد. من می توانم بگویم پایان شما چیست؟ نه این که ایمان نمی آورید.

بگویم عاقبت شما به کجا ختم می شود. (و إنّى لأعلم أنّكم لا تفيئون إلى خير) به خیری نخواهید رسید (و أنّ فيكم من يطرح في القليب و من يحزّب الأحزاب) بعضی از شماها، یطرح فی القلیب، یعنی شماها همان هایی هستید که در جنگ بدر در آینده با من خواهید جنگید و در چاه بدر خواهید افتاد. قلیب اسم آن چاهی است که در جنگ بدر کفاری را که کشته شدند در آن چاه انداختند. مثل ابوجهل، هفتاد نفر کشتگان بدر را در آن چاه انداختند. این را هم به مناسبت بگویم خوب است. مرحوم تستری هم این جا دارد از منابع قدیمی، کامل ابن اثیر دارد، تاریخ طبری دارد.

وقتی جنگ بدر تمام شد کشتگان بدر را در آن چاه قلیب انداختند پیامبر بالای سر چاه آمدند (هل وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا) آن که خدا وعده داده بود به آن رسیدید، دیدید؟ پایان کار را دیدید. (فأنّي قد وجدت ما وعدني ربّي حقّا) من به آن وعده رسیدم، شما رسیدید؟ (فقال له أصحابه‏) بعضی از اصحاب پیامبر گفتند (أتكلم قوما موتى؟) با مردگان حرف می زنی؟ (فقال: ما أنتم بأسمع لما أقول‏) شما شنواتر از این کشتگان بدر نیستید. این ها حرف من را بهتر از شماها می شنوند. (ما أنتم بأسمع و لكنّهم لا يستطيعون أن يجيبوني‏) نمی توانند جواب من را بدهند. ما دو هفته قبل دو آیه خواندیم گفتیم هر کسی توسل را قبول ندارد می گوید شرک است، زیارت را می گوید شرک است.


شریعتی: نساء 64 و یوسف 97
حجت الاسلام حسینی قمی: هر کس گفت توسل، بگویید آقا این دو آیه را چه جواب می دهید؟ (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ) (نساء/64) گناهکاران بروند پیش پیامبر، (وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ) پیامبر برای آنها طلب آمرزش کند. این توسل نیست. برادران یوسف آمدند گفتند (يا أَبانَا اسْتَغْفِر) (یوسف/97) تو از خدا بخواه خدا ما را بیامرزد. یک عده پیام دادند که آقا ما یک سوالی داریم. وهابی ها می گویند پیامبر زنده بود. به پیامبر زنده شما رفتید متوسل شدید. برادران یوسف پیش یعقوب رفتند، یعقوب زنده بود، به زنده متوسل شدند. جواب آن این جمله این جا است.

بعد از مرگ فقط مدل حیات ما عوض می شود از حیات دنیا به حیات برزخی می رویم. پیامبر به کشتگان بدر چه گفت؟ گفت (هل وَجَدْتُمْ)، آنچه خدا به من وعده داد رسیدم. گفتند آقا با مرده حرف می زنید؟ گفت (انهم اسمع منکم) این کشتگان بدر از شما زنده ها شنواتر هستند. حیات برزخی انقطاع از دنیا نیست. آن جا آدم می شنود. خوب هم می شنود. آن وقت بعد از مرگ پیامبر به او توسل بجوییم، زیارت برویم با مرده داریم حرف می زنیم؟ پیامبر حرف ما را نمی شنود؟ این منابع شیعه نیست. آدرس آن را گفتم. تاریخ طبری. مال هزار سال پیش است. هزار سال پیش پیامبر سر چاه بدر آمد گفت ابوجهل حرف من را بهتر از اصحاب من می شنود. ابوجهل ته چاه صدا را می شنود آن وقت پیامبر صدای ما را نمی شنود ما به پیامبر متوسل بشویم؟


گفتند ما یک معجزه می خواهیم. این درخت را با ریشه صدا کن بیاید طرف شما. من این کار را می کنم ولی شما ایمان نمی آورید. منکم، عده ای از شما کسانی هستید (فيكم من يطرح في القليب) بعضی از شماها همان هایی هستند که در جنگ بدر در چاه بدر می روید. (و من يحزّب الأحزاب) بعضی از شماها کسانی هستید که جنگ احزاب یا خندق را به راه می اندازید.

منظور حضرت که بود؟ ابوسفیان. ابوسفیان جزء سردمداران جنگ احزاب بود. (ثمّ قال) این هم شارح نهج البلاغه توضیح دادند نکته خوبی هم هست، که پیامبر شروع کرد با درخت سخن گفتن. (يا أيّتها الشّجرة إن كنت تؤمنين باللّه و اليوم الاخر) ای درخت اگر به خدا و قیامت ایمان داری، (و تعلمين أنّي رسول اللّه) می دانی من پیامبر هستم، (فانقلعي بعروقك) با ریشه های خود بلند شو و این جا بیا، (حتّى تقفى بين يديّ) پیش من بیا، (بإذن اللّه) به اذن الهی.

شارح نهج البلاغه این جا توضیح خوبی دادند. یعنی چه (إن كنت تؤمنين باللّه و اليوم الاخر) مگر جمادات، مگر نباتات به خدا ایمان دارند؟ مدل ایمان آنها چه طوری است؟ ما مدل ایمان آنها را نمی دانیم، اما اصل آن را خدا قرآن گفته است. این آیه نورانی سوره مبارکه اسراء را عزیزان حتماً بلد هستند. (وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ) (اسراء/44) هیچ چیزی نیست مگر این که سبحان الله می گوید. پیامبر فرمود: (يا أيّتها الشّجرة) ای درخت (إن كنت) اگر ایمان داری به خدا و روز قیامت (و تعلمين أنّي رسول اللّه فانقلعي بعروقك حتّى تقفى) با ریشه پیش من بیا.

امیرالمؤمنین قسم یاد می کند. گفتیم خطبه 192 نهج البلاغه بخش پایانی آن. (و الّذي بعثه بالحقّ نبیا) به خدایی که پیامبر را به رسالت مبعوث کرد (لانقلعت بعروقها) درخت را ریشه ها از جا کنده شد (و جاءت و لها دويّ شديد) با صدای فراوان آمد (و قصف كقصيف أجنحة الطّير) مثل صدای بال پرندگان (حتّى وقفت بين يدي رسول اللّه) آمد پیش پیامبر ایستاد. (مرفرفة و ألقت بغصنها الأعلى على رسول اللّه) شاخه های بالای خود را روی پیامبر انداخت (و ببعض أغصانها على منكبي) بعضی از شاخه های آن امیرالمؤمنان فرمود بر شانه من افتاد.

(و كنت عن يمينه) من سمت راست پیامبر بودم. (فلمّا نظر القوم إلى ذلك) پیامبر چه فرمود: می دانم شما ایمان نمی آورید این سران قریش وقتی نگاه کردند (قالوا علوّا و استكبارا) از سر استکبار گفتند اگر راست می گویی یک کار دیگر بکن. (فمرها فليأتك نصفها و يبقى نصفها) اگر راست می گویی بگو این درخت دوباره سر جای خود برود و نصف آن پیش تو بیاید. (فأمرها بذلك) پیامبر فرمان داد: (فأقبل إليه نصفها) نصف آن آمد، (كأعجب إقبال و أشدّه دويّا، فكادت تلتفّ برسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، فقالوا كفرا و عتوّا) از سرکشی گفتند نه. اگر می-خواهی ما ایمان بیاوریم بگو این نصفه برگردد.

( فمر هذا النّصف فليرجع إلى نصفه كما كان) مثل همان اول برود. (فأمره صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرجع. فقلت أنا) امیرالمومنین می گوید: (لا إله إلّا اللّه فإنّي أوّل مؤمن بك يا رسول اللّه و أوّل من أقرّ بأنّ الشّجرة فعلت ما فعلت بأمر اللّه تعالى، تصديقا لنبوّتك و إجلالا لكلمتك) من اول کسی هستم که ایمان می آورم و می گویم درخت به خاطر اعتراف به نبوت شما این را کار کرد. ( و قال القوم كلّهم: بل ساحر كذّاب عجيب السّحر خفيف فيه) یک نفر ایمان نیاورد گفتند این در سحر خیلی مهارت دارد. (و هل يصدّقك) چه کسی به تو ایمان آورد. (هل يصدّقك في أمرك إلّا مثل هذا يعنونني و إنّي لمن قوم) بعضی از عزیزان فقط این خطبه را یک جلد کتاب کامل فقط خطبه 192 را شرح کردند. ما قسمت پایانی آن را خواندیم.


شریعتی: و این جا است که حضرت فرمودند هیچ پیامبری مثل من اذیت نشد. برای همین ها حضرت در هدایت آنها حریص بودند و چه قدر حق بزرگی به گردن ما دارند و چه قدر ما خوشحال و خوشبخت هستیم که نبی ای به این نازنینی و مهربانی داریم. حق محمد و آل محمد بر ما بسیار عظیم است چه قدر خوب است ثواب تلاوت آیات امروز را به روح بلند حضرت هدیه کنیم. حاج آقای حسینی خیلی از شما ممنون و متشکرم. خدا ان شاءالله شما را حفظ کند.

ما آیات پایانی سوره مبارکه بینه، آیات نورانی سوره مبارکه زلزال و آیات ابتدایی سوره مبارکه عادیات را تلاوت خواهیم کرد صفحه 599 قرآن کریم این بشارت را هم بدهم، قبلاً هم خدمت دوستانمان عرض کردم ان شاءالله روز پنج شنبه از شهر مقدس قم، حرم کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه ششمین دوره ختم قرآن کریم پایان می یابد و اختتامیه این ختم قرآن هست. ان شاءالله بیننده باشید و از آن جا به شما سلام خواهیم کرد.
حجت الاسلام حسینی قمی: سمت خدا چند ساله می شود؟



اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group