پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم فَلَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ فَخَرَ عَلَى أَصْلِكُمْ وَ وَقَعَ فِي حَسَبِكُمْ وَ دَفَعَ فِي نَسَبِكُمْ» این چهارمین جلسه ای است که طولانی ترین خطبه ی نهج البلاغه را می خوانیم که امیرالمؤمنین (س) در موضوع کنار گذاشتن تکبر و مذمت تکبر سخن می فرمایند. که تا به اینجا می رسیم که حضرت می فرمایند مواظب باشید، امام المتعصبین ابلیس بوده، سلف المستکبرین آن چیزی که مقدم بر همه است، تکبر است، ابلیس بوده.

حضرت فرمودند که مواظب باشید که دشمن دارد به شما حمله می کند تا به اینجا رسیدند که فرمود «فَلَعَمْرُ اللَّهِ» به خدا قسم که حضرت قسم می خورد که «لَقَدْ فَخَرَ عَلَى أَصْلِكُمْ» دشمن خود را بشناسید. ببینید اگر ما باور کنیم که یک کسی دشمن ما هست، از او حذر می کنیم ولی اگر باور نکنیم خیلی خطر دارد و با او می نشینیم و رفیق می شویم. حضرت می خواهد ما باور کنیم که ابلیس رفیق ما نیست. از روز اول دشمنی و تکبر او شروع شد. «وَ وَقَعَ فِي حَسَبِكُمْ وَ دَفَعَ فِي نَسَبِكُمْ» اصل شما، ریشه ی شما و همه ی ما که حضرت آدم (ع) بود، مگر فخر فروشی نکرد؟ مگر نگفت که «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين‏» (ص/ 76) سجده به آدم کن. گفت که من را خدا از آتش خلق کرده است و این را از گل خلق کرده است. «وَ وَقَعَ فِي حَسَبِكُمْ وَ دَفَعَ فِي نَسَبِكُمْ» حسب و نسب شما را قبول نداشت. یک چنین دشمنی هست. مفسرین در ذیل این تعبیر اشاره به دو تا آیه کردند.


یکی در سوره ی مبارکه ی اسرا آیه ی 62 است. شیطان وقتی خداوند به او گفت که سجده بر آدم کن، گفت «قالَ أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ» این را بر من مقدم داشتی. این فضیلت بر من دارد. اصلاً اصل ما را که آدم باشد، قبول نداشت. «قالَ أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ» من به این سجده کنم.


یک تعبیر دیگر هم باز قرآن کریم در سوره ی مبارکه ی حجر آیه ی 33 است که شیطان به تعبیر امیرالمؤمنین (س) برای اینکه حسب و نسب و اصل آدم را انکار کرد. اینجا قرآن می فرماید که شیطان گفت که «قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون» خدایا می گویی که من به این سجده کنم، اینکه از یک گل خشکیده ی بدبو آفریده شده. «أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذي كَرَّمْتَ» ‏اصل این اوج تکبر شیطان بود. قبلاً هم عرض کردیم به تعبیر ابن میثم (رضوان الله علیه) در شرح نهج البلاغه که می گوید یاد او رفت. «مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون» یعنی چی. امیرالمؤمنین (س) می فرماید که شما دشمنی دارید که این با اصل شما و نسب و حسب شما اینجوری رفتار کرد. شما چه انتظاری از او دارید.

«وَ أَجْلَبَ بِخَيْلِهِ عَلَيْكُمْ وَ قَصَدَ بِرَجْلِهِ سَبِيلَكُمْ» لشکر سواره و پیاده ی خود را بر شما آماده کرده. «يَقْتَنِصُونَكُمْ بِكُلِّ مَكَانٍ» یعنی از هر کجا که بگویید شما را صید می کند. «وَ يَضْرِبُونَ مِنْكُمْ كُلَّ بَنانٍ» در جنگ‌ها بوده است و حالا دیگر جنگ با شمشیر نیست. در قدیم با شمشیر که می جنگیدند یا سعی می کردند که گردن طرف را بزنند یا اگر گردن او را نمی توانستند بزنند، بنان، انگشتان او را قطع می کردند. اگر انگشت انسان از دست برود، دیگر کارآیی ندارد و دیگر نمی تواند کاری انجام دهد. لذا حضرت می فرماید که این دشمنی است که «وَ يَضْرِبُونَ مِنْكُمْ كُلَّ بَنانٍ» یعنی یک کاری می کند که دیگر شما نتوانید مقاومت کنید. «لَا تَمْتَنِعُونَ بِحِيلَةٍ وَ لَا تَدْفَعُونَ بِعَزِيمَةٍ» اگر شیطان بر شما مسلط شد، دیگر کار به جایی می رسد که دیگر با هیچ حیله ای و با هیچ وسیله ای نمی توانید از دست او نجات پیدا کنید.

«وَ لَا تَدْفَعُونَ بِعَزِيمَةٍ» اگر تصمیم هم بگیرید، دیگر توان مبارزه با او را ندارید. شما می گویید که شیطان کار او به جایی رسید که ما در مقابل او خلع سلاح هستیم؟ چرا حضرت اینجوری می فرمایند؟ شارح نهج البلاغه جواب قشنگی دادند، گفتند که خود امیرالمؤمنین (س) در خطبه ی 27 نهج البلاغه خطبه ی جهاد است که فرموده است که دشمن را باید مواظب باشید. «فَوَ اللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا» هیچ قومی در خانه با دشمن نجنگیدند مگر اینکه ذلیل شدند. نگذارید که دشمن وارد شود. اگر دشمن وارد خانه شد، در خانه بخواهید با او بجنگید، ذلت است.

مرز را باید کنترل می کردید و نباید وارد خانه می شد. پیامبر فرمود که «إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ.» شیطان مثل خون است. اگر خدای نکرده یک میکروبی در خون یکی نفوذ پیدا کرد، مگر می شود به این آسانی از این میکروب نجات پیدا کنیم. حضرت می فرماید نگذارید کار شما به جایی برسد که «وَ لَا تَدْفَعُونَ بِعَزِيمَةٍ» هیچ تصمیم دیگری نمی توانید بگیرید. بعد شیطان، شما را کجا می برد؟ «فِي حَوْمَةِ ذُلٍّ» در کانون ذلت «وَ حَلْقَةِ ضِيقٍ» در یک دایره ی تنگ «وَ عَرْصَةِ مَوْتٍ وَ جَوْلَةِ بَلَاءٍ» جولانگاه بلاء. همه ی اینها هشدار است. مواظب باشید که اگر فریب شیطان را بخورید، شیطان گاهی انسان را آن چنان در تنگنا قرار می دهد که دیگر نتواند تکان بخورد. همه ی اینها هشدار است و قرآن کریم می فرماید که مواظب باشید «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن‏» (روم/ 10) اگر گناه روی گناه جمع شد، پایان آن چه می شود؟ «أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ»


شریعتی: کسی هم نمی تواند بگوید که من مصون هستم.
حجت الاسلام حسینی قمی: ابدا. شیطان در میقات به سراغ حضرت موسی رفت. مگر سراغ آدم به بهشت نرفت. خود شیطان به حضرت موسی گفت که «و لقد تمت فی ابیک آدم و هو فی الجنه» بابای تو در بهشت بود و من او را از بهشت راندم. ما باید راه نفوذ او را ببندیم. امیرالمؤمنین با کسی شوخی ندارد و مبالغه ندارد. می فرماید کار شما به جایی می رسد که شیطان «يَقْتَنِصُونَكُمْ بِكُلِّ مَكَانٍ» از هر راهی شما را صید می کند. توان مقاومت شما را می شکند و دیگر راه دیگری ندارید. «فِي حَوْمَةِ ذُلٍّ» در کانون ذلت. «وَ حَلْقَةِ ضِيقٍ» در یک دایره ی تنگ «وَ عَرْصَةِ مَوْتٍ وَ جَوْلَةِ بَلَاءٍ» جولانگاه بلاء. نباید وارد وسوسه ی شیطان در هر گناهی شویم. حالا یک مورد آن وسواس طهارت و نجاست است، در هر گناهی.

اینکه بارها من عرض کردم که اگر انسان در برابر گناه خیلی مهم است که اگر ما گناه را ریشه کن نکنیم و اگر عادت به گناه کرد، آن گناه را تا می تواند ریشه کن کند و اگر ریشه کن نکرد، تا لب گور با او می رود. امام عسکری یک تعبیری دارند که می فرمایند «وَ رَدُّ الْمُعْتَادِ عَنْ عَادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ» کسی که به گناه عادت کرد، روز و شب داریم انجام می دهیم و کنار نمی گذاریم. امام عسکری می فرماید که کار تو به جایی می رسد که بخواهی یک معتاد را از عادت خود برگردانی، مثل یک معجزه می ماند. چه طور انبیا معجزه می کردند و چه طور موسی معجزه می کرد و عصا را اژدها می کرد، یک چنین معجزه ای می خواهد که کسی به یک گناه عادت کرد، از آن برگردد. الان یک سیگاری را می شود برگرداند. سخت است و معجزه می خواهد.

ما کجا این معجزه را داریم. نمی گویم محال است، محال نیست ولی مثل معجزه می ماند. اگر ما در برابر شیطان در مرز نایستادیم. از همان دم مرز باید او را رد کنیم و وارد مرز نشود. اگر بر کشور ما آمد، در کشور جان ما، در کشور روح ما، اینجا جنگیدن با او سخت است و مبارزه با او سخت است. عرض کردم که تا پای گور با ما می آید. «بِعَزِيمَةٍ فِي حَوْمَةِ ذُلٍّ وَ حَلْقَةِ ضِيقٍ وَ عَرْصَةِ مَوْتٍ وَ جَوْلَةِ بَلَاء» لذا حضرت می فرماید مواظب باشید. «فَأَطْفِئُوا مَا كَمَنَ فِي قُلُوبِكُمْ» کمَن یعنی دشمن کمین کرده است. یک جایی مخفی شده است. «فَأَطْفِئُوا مَا كَمَنَ فِي قُلُوبِكُمْ» آن چیزهایی که مخفی در دل شما آمده، «مِنْ نِيرَانِ الْعَصَبِيَّةِ» آن شعله های عصبیت که در دل شما هست، آنها را خاموش کنید. کمین در دل شما کرده است.

خود ما از همه بیش‌تر خود را می شناسیم. تعصب‌های نژادی، طایفه ای که به معنای این است که چون فلانی از طایفه ی ما است، چون از نژاد ما است، چون همشهری ما است، چون هم محله ای ما است، چون هم حزب ما است، اینها برای برای دفاع از یک کسی مهم نباشد، حق باید ملاک باشد. حضرت امام سجاد می فرماید که تعصب جاهلی همین است. می گوید چون رفیق من است، چون هم طایفه ی من است، چون هم نژاد من است. «فَأَطْفِئُوا مَا كَمَنَ فِي قُلُوبِكُمْ» این آتش‌هایی که در قلب شما کمین کرده است، این آتش‌ها را خاموش کنید. «وَ أَحْقَادِ الْجَاهِلِيَّةِ» اینها کینه های جاهلیت است، خاموش کنید. «فَإِنَّمَا تِلْكَ الْحَمِيَّةُ تَكُونُ فِي الْمُسْلِم‏ ِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّيْطَانِ» اینها از القائات شیطان است.

«وَ نَخَوَاتِهِ» یعنی از تکبرها و نخوات شیطانی هست. «وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ» از فسادهایی است که شیطان برای ما ایجاد می کند. «نَفَثاته» وسوسه هایی است که شیطان برای ما ایجاد می کند. در این خطبه صدها واژه ی بسیار دقیق دارد که شارح نهج البلاغه می گوید که چه قدر زیبا امیرالمؤمنان (س) از این واژه ها استفاده در بیان نورانی خود می کند. «وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَى رُءُوسِكُمْ» تاج تواضع را روی سر خود بگذارید. تواضع یک تاج است. این تاج را روی سر خود بگذارید. «وَ إِلْقَاءَ التَّعَزُّزِ تَحْتَ أَقْدَامِكُمْ» اما تعزز و قیافه گرفتن و تکبر را زیر پای خود بگذارید. «وَ خَلْعَ التَّكَبُّرِ مِنْ أَعْنَاقِكُم» از گردن خود تکبر را باز کنید. تعزز و تذلل اینها باب تفعل است. یعنی کسی یک چیزی را ندارد و فکر می کند و قیافه ی آن را می گیرد، مثل روایت داریم که «إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ» تحلم یعنی نداری، آن خوب است. اگر حلیم و بردبار هم نیستی، خود را به حلم بزن.

این خوب است. نه اینکه تکبر که چیزی را نداری و فکر می کنی که داری و قیافه بگیری، تذلل همین است، تکبر همین است. ‏«وَ اتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلَحَةً بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ عَدُوِّكُمْ» تواضع را مرز خود و دشمن قرار دهید. نگذارید دشمن وارد این مرز شود. مرز ما و دشمن باید تواضع باشد. مصلحت را بعضی ها به معنای تواضع ترجمه کردند، یک معنا هم به معنای سنگر است. سنگر خود شما در برابر دشمن، تواضع باشد. کدام دشمن؟ «إِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ» ابلیس و لشکریان او. «فَإِنَّ لَهُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ جُنُوداً» او از هر دسته ای یک لشکریانی دارد. جن و انس و تازه در میان انسیان هر گروهی و هر طایفه ای را به یک شکلی فریب می دهد. «وَ أَعْوَاناً وَ رَجِلًا [رَجْلًا] وَ فُرْسَاناً» یارانی دارد، سوارانی دارد و پیاده هایی دارد.

«وَ لَا تَكُونُوا» حضرت از یک راه دیگری وارد می شوند و یک مثال دیگری می زنند. «وَ لَا تَكُونُوا كَالْمُتَكَبِّرِ عَلَى ابْنِ أُمِّهِ مِنْ غَيْرِ مَا فَضْلٍ جَعَلَهُ اللَّهُ فِيهِ» به قول شارح نهج البلاغه اول کسی که در آسمانها تکبر کرد و گرفتار شد، خود ابلیس بود. «أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرين‏» (بقره/ 34) اولین کسی که روی زمین تکبر کرد و گرفتار شد، کی بود؟ قابیل بود. داستان قابیل و هابیل. آن داستانی که قرآن مفصل آن را نقل کرده است که قربانی هابیل قبول شد و قربانی قابیل قبول نشد.

خب این هم تکبر کرد. باید تسلیم می شدی و باید خود را اصلاح می کرد. تکبر و حسادت باعث آن جنگی شد که به تعبیر در بعضی از روایات که آمدند سؤال کردند که کدام جنگ بود که یک چهارم مردم روی زمین در آن جنگ از بین رفتند؟ جنگ هابیل و قابیل. کل روی زمین حضرت آدم و حوا و قابیل و هابیل بودند. چهار نفر، یک چهارم خلق روی زمین یعنی قابیل که کشته شد، از بین رفت. حضرت می فرماید که «وَ لَا تَكُونُوا» مثل قابیل نباشید، «كَالْمُتَكَبِّرِ عَلَى ابْنِ أُمِّهِ» قابیل تکبر کرد. چرا علی ابن امه می گوید؟ چرا علی ابن ابیه نمی گوید؟ چرا علی ابن اخیه نمی گوید؟ داداش او بود.

از پدر و مادر یکی بودند. حضرت آدم پدر آنها بود و حضرت حوا مادر آنها بود. مگر نبود؟ از پدر جدا و مادر جدا که نبودند. چرا می گوید که پسر مادر او، چرا برادر به او نمی گوید؟ یا بگوید پسر بابای او. چرا حضرت می فرماید که: «كَالْمُتَكَبِّرِ عَلَى ابْنِ أُمِّهِ» قابیل تکبر بر پسر مادر خود ورزید. خیلی تعبیر لطیفی است. واقعاً دریایی از معارف است. مرحوم ابن میثم (رضوان الله علیه) که بارها عرض کردیم که از قدیمی ترین شارحین نهج البلاغه است، می گوید «لان الولد فی الحقیقه لام» می گوید اصلاً بچه برای مادر است. می گوید مگر پدر چه سهمی در فرزند دارد؟ انصافاً نکته ی لطیفی است. پدرها چه سهمی دارند؟ خیلی سهم آنها کم است.

تمام سهم «و الجزء المادیٌ» یک چیز خیلی کم و مادی است «و نسب الولد الیه فی الحکم دون الحقیقه» ولو می گویند که این برای پدر است، این حقیقی نیست و اصل آن برای مادرس است. نه ماه این امانت دست چه کسی است؟ به تعبیر قرآن «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْها» (احقاف/ 15) با سختی نه ماه باردار است.

دو سال شیردهی. ما چون پدر هستیم نباید بی انصافی کنیم. امیرالمؤمنان دارد یاد ما می دهد. نقش پدر و نقش مادر خیلی متفاوت است. بالاترین نقش برای مادر است. پدر چه سهمی دارد؟ نه ماه این امانت در اختیار مادر است. افکار مادر روی این امانت تأثیر می گذارد. فکر او و رفت و آمد او. چه قدر می گویند که در دوران بارداری قرآن تلاوت کنید و لقمه ی حلال مصرف کنید و با وضو باشید، داد نزنید، فریاد نزنید، پرخاشگری نکنید، اخلاق شما خوب باشد چون همه ی اینها روی جنین اثر می گذارد. نه ماه این امانت دست مادر است. پدر در این نه ماه چه سهمی دارد؟ دو سال شیردهی با چه کسی است؟ با مادر است. لذا می خواهم یک نکته ی اخلاقی از این مورد استفاده کنم، این را به مادرها بگویم.

بعضی از مادرها گاهی نگران هستند و می گویند که مثلاً شوهر ما آدم خوبی نیست و آدم اخلاقی نیست. این تکلیف بچه ی ما چه می شود؟ غصه نخورید. مادر خوب می تواند کاری کند که نقش منفی پدر را خنثی کند. بخواهم نمونه بگویم فراوان است. از آقا موسی بن جعفر (س) سؤال کردند. محمد بن ابی بکر خیلی آدم خوبی بود، سرباز رشید و افسر رشید امیرالمؤمنان (س) بود که به دست معاویه به شهادت رسید. وقتی که حضرت به عنوان استاندار مصر او را فرستاد، به دست معاویه به شهادت رسید. قبل از رفتن مالک اشتر بود.

امام موسی بن جعفر فرمود تمام نجابتی که داشت، «کان نجابة لامه» از قِبَل مادر او بود. این مادر است که اصل است. نگران نباشید حتی اگر یک موقع خدای نکرده پدر نقطه ضعفی هم داشته باشد، همه چیز این بچه برای مادر است. نمی خواهم سهم پدر را کم کنم. سهم مادر بیش‌تر است. سخن امیرالمؤمنین است و ما که نمی خواهیم از خود بگوییم. امیرالمؤمنین وقتی که می خواهد اسم قابیل را ببرد، می فرماید «وَ لَا تَكُونُوا كَالْمُتَكَبِّرِ» مثل قابیل نباشید. نمی فرماید که تکبر بر برادر خود ورزید، با هابیل برادر بود. بگوید ابن اخیه و ابن ابیه هم نمی گوید که بچه ی بابای او.

می گوید پسر مادر او. مادر کانون مهر و عاطفه است و مادر هست که سهم بیش‌تر را دارد. به هر حال حالا برای چه این تکبر را بر او ورزید؟ چه امتیازی بر او داشت؟ قابیل چه امتیازی داشت که تکبر بر هابیل کند؟ حضرت فرمود: «مِنْ غَيْرِ مَا فَضْل» هیچ فضیلتی نداشت. قابیل چه فضیلتی داشت. اول آفرینش آنها است و او چه کاری کرده است که فضیلت داشته باشد. چه کاری کردی که فکر می کنی بهتر هستی. ‏«مِنْ غَيْرِ مَا فَضْلٍ جَعَلَهُ اللَّهُ فِيهِ» چرا یک چیزی بود. «سِوَى مَا أَلْحَقَتِ الْعَظَمَةُ بِنَفْسِهِ مِنْ عَدَاوَةِ الْحَسَدِ [الْحَسَبِ‏]» این امتیاز را داشت و آن حسادتی که داشت.

این در حقیقت استثنای منقطعه و نه متصله می گویند. «سِوَى مَا أَلْحَقَتِ الْعَظَمَةُ» خود او فکر می کرد یعنی تکبر می تواند آدم را به جایی برساند برادر، برادر را بکشد و اول قتل روی زمین بر اثر تکبر و حسادت بود. تکبر ریشه هایی دارد که یکی از ریشه های آن حسادت است. یکی از ریشه های آن عُجب است، خودبزرگ‌بینی است. «وَ قَدَحَتِ الْحَمِيَّةُ فِي قَلْبِهِ مِنْ نَارِ الْغَضَب‏» قدحت الحمیه، تعبیر امیرالمؤمنین عجیب است. شعله ور کرد، حمیت را خیلی زیبا دیدم بعضی از شارح نهج البلاغه معنی کردند، حمیت به معنای غیرت است، غیرت که خوب است، ولی نوعاً در غیرت‌های بیجا مصرف و استفاده می شود.

«وَ قَدَحَتِ الْحَمِيَّةُ فِي قَلْبِهِ» حمیت، غیرت بیجا در قلب او « نَارِ الْغَضَب‏» آتش غضب را شعله ور کرد. «وَ نَفَخَ الشَّيْطَانُ فِي أَنْفِهِ» باز شارح نهج البلاغه نکته زیبایی گفتند، گفتند اول خودش این کار را کرد بعد نفخ الشیطان. اول خودمان مقصر هستیم. اول خودمان غیرت بیجا آمد بعد هم «وَ نَفَخَ الشَّيْطَانُ فِي أَنْفِهِ مِنْ رِيحِ الْكِبْر» شیطان هم باد به دماغ او انداخت و آقا تو چه کسی هستی. «الَّذِي أَعْقَبَهُ اللَّهُ بِهِ النَّدَامَة» دنبال آن برای او پشیمانی پیش آمد «وَ أَلْزَمَهُ آثَامَ الْقَاتِلِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة» هر کس قتلی انجام دهد گناه آن به گردن قابیل است. چرا؟
شریعتی: چون سنت او این را پایه گذاری کرد.
حجت الاسلام حسینی قمی: در خود قرآن دو تا تعبیر هست. یک تعبیر هم در روایات هست. در قرآن کریم این آیه را خوانده¬ایم. «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعا» (مائده/32) اینها که زود می¬روند دعوا می¬کنند یک مرتبه 30 ثانیه با کشن فاصله [دارد] 30 ثانیه از لحظه¬ای که عصبانی شده و تصمیم گرفته، وسیله و چاقو را به دست گرفته است تا قتل صورت گرفته است 30 ثانیه. یک عمر پشیمانی. نگویید یک نفر را کشتم، این عذاب هست.

قرآن سوره مائده آیه 32 است. «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعا» (مائده/32) مثل این است که همه مردم عالم را کشته است. و همچنین پیامبر حدیثی که اشاره فرمودید مرحوم شیخ مفید دارند «مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهَاوَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» کسی اگر یک سنت غلطی به جا گذاشت وزر او وزر هر کسی که به این سنت غلط عمل کند ... مواظب باشیم گاهی ما یک خلافی انجام می¬‌دهیم، اگر ریل گذاری کردیم و یک سنتی را جای انداختیم کلام اثر دارد، ما امیدواریم کلام امیرالمؤمنین (س) حتماً اثر دارد.

عزیزان من، جوان¬های عزیز در فضاهای مجازی گاهی یک سنت‌های غلطی را ما باب می¬کنیم. یک حرف‌های غلطی را ایجاد می کنیم یادمان باشد ما دو روز دیگر پرونده ما جمع می شود یک عمری اگر این سنت‌های غلط جا افتاد در جامعه پیامبر فرمود «مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً» تا قیامت هر کس به این سنت خطا عمل کند گناه آن گردن شما است. صریح قرآن هم که آیه را خواندیم. یک نفر را کشتی «أَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعا» لذا امیرمؤمنان می فرماید در اثر تکبر قابیل کاری کرد که تا روز قیامت هر کسی قتلی انجام دهد گناه آن گردن قابیل هست، گردن او هم می نویسند.


بد نیست باز من در این فرصت باقیمانده ای که هست اشاره کنم. آن جلسه هم یک اشاره ای کردم مرحوم علامه مجلسی (رضوان الله علیه) مفصل یک بحثی دارند در جلد 70 بحارالانوار. عوامل تکبر چیست، ریشه های آن چیست، راه های مبارزه ی آن چیست. یک بحث خیلی مفصلی دارد. یکی از چیزهایی که ایشان اشاره می فرمایند، می فرمایند گاهی عبادت ما، عمل ما، یک نمازی می خوانیم، یک نماز شبی می خوانیم، همین باعث تکبر ما می شود.

تعبیر ایشان این است: «یری الناس هالکین» می گوید مردم که همه نابود هستند. ما فقط نجات یافته ایم. ما دیشب نماز شب خواندیم، ما زیارت رفتیم، ما نماز اول وقت خواندیم. دیگر همه نابود هستند. ولش کن مردم همه نابود هست. باید بر اینها بلا نازل شود. پیامبر فرمود: «إِذَا سَمِعْتُمُ الرَّجُلَ يَقُول‏» اگر دیدید کسی می گوید: «هَلَكَ النَّاسُ» مردم همه نابود شدند «فَهُوَ أَهْلَكُهُم‏». اگر کسی گفت همه نابود شدند، این خودش زودتر از همه، بیشتر از همه نابود شده است.


باز یک حدیث دیگر که این هم بسیار لطف است از امیرمؤمنان (س): «من رأى أنه محسن فهو مسي‏ء‏» هر کس فکر می کند آدم خوبی است، خودبزرگ‌بین است. هر کسی گفت من خوبم بدانید که بد است. هر کسی گفت من بد هستم بدانید که یک راه نجاتی دارد.
یک داستان جالبی مرحوم علامه در بحار دارد. می فرماید در بنی اسرائیل یک کسی بود که به او خلیع بنی اسرائیل می گفتند. عزیزان خوب این داستان را عنایت کنند.او در بنی اسرائیل از همه شرتر، از همه بدتر معروف بود. معروف بود. به او می گفتند خلیع بنی اسرائیل. «لكثرة فساده‏» آدم بسیار فاسدی بود. «مر برجل» یک وقت عبور می کرد به او «عابد بني إسرائيل» می گفتند. دید عجب عابدی. ماشاءالله. دارد از یک جایی می رود آفتاب است، ابر بر سر او سایه افکنده است.

یک نگاهی به او کرد و گفت: «کیف اجلس بجنبه» من که بدترین بنی اسرائیل هستم چطور بروم پیش این عابد بنی اسرائیل بنشینم؟ ببین این چقدر مقام دارد که ابرها بر سر او سایه انداخته اند. نقطه ی مقابل او متأسفانه عابد. عابد گفت که این دارد طرف من می آید؟ او چطور می خواهد پیش من بیاید؟ «کیف اجلس الیه» آمد نشست گفت: «قُمْ عَنِّي‏» بلند شو برو. تو خلیع بنی اسرائیل هستی، من عابد بنی اسرائیل هستم. عابد را خودبزرگ‌بینی گرفت.

این بیچاره گفت ما آدم بدی هستیم. ما کجا، شما کجا. الله اکبر. «أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِيِّ ذَلِكَ الزَّمَانِ». عزیزان این داستانها را برای بیداری ما گفته اند. گاهی در قالب قصه می گویند. خدا الهام فرستاد، به پیامبر آن زمان وحی فرستاد. «مُرْهُمَا» برو به این دو بگو. هم به عابد و هم به خلیل. به هر دو بگو از نو شروع کنید. گذشته ها تمام شد. هر دو از نو شروع کنید. عابد همه گذشته هایش باطل. از نو شروع کند. بد چون قبول دارد بد است، گفت ما کجا، عابد کجا. گذشته های بخشیده شد از نو شروع کند. «قَدْ غَفَرْتُ» من گناهان این بد را آمرزیدم «وَ أَحْبَطْتُ عَمَلَ الْعَابِد» عمل آن عابد را به خاطر عجب من حبط کردم.


یک حدیث دیگر هم هست در کافی مرحوم کلینی. آدم واقعاً تنش می لرزد. پناه بر خدا. امام صادق (ع) فرمود: «مَنْ يَرَى أَنَّ لَهُ عَلَى الْآخَرِ فَضْلًا فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَكْبِرِين‏» گفتیم یکی از عوامل تکبر این است که ما یک نمازی، عبادتی، یک کار خیری. ای بابا چه خبر است. امام صادق فرمود: کسی خودش را بهتر از دیگران بداند جزء مستکبرین است. این تکبر که می گویند همین است. می گوید من از دیگران بهتر هستم. گفتند آقا قربانت. چرا اینطوری می فرمایید؟ «يَرَى أَنَّ لَهُ عَلَيْهِ فَضْلًا بِالْعَافِيَةِ» ما اهل نماز هستیم، اهل عبادت هستیم. یک خوبی هایی داریم. اینها فاسق هستند، فاجر هستند، بی دین هستند، لامذهب هستند، خدا عذابشان را زیاد کند، سر به سجده ی حق نمی گذارند. یک درهم در راه خدا انفاق نکرده است، ما همش جایمان در مسجد است.

ما نگوییم بهتر از آنها هستیم؟ ما متکبریم؟ حضرت فرمود: هیهات هیهات. «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ فَلَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ قَدْ غُفِرَ لَهُ» شاید خدا او را بیامرزد. چه می دانیم پایان ما چه می شود. مگر همین عابد و خلیع نبود خدا عمل گذشته هر دو را فرمود از نو شروع کنید. فرمود شاید خدا او را یک روزی آمرزید. «وَ أَنْتَ مَوْقُوفٌ مُحَاسَبٌ» خدا تو را نگه دارد. بعد حضرت اشاره کردند به داستان ساحران حضرت موسی که این روزها در مباحث بسیار شنیدنی حاج آقای عابدینی هست.

مگر نبود؟ مگر اینها نیامده بودند؟ مگر ساحرها نیامده بودند. مگر به فرعون نگفتند «أَ إِنَّ لَنا لَأَجْرا» (شعراء/ 41) این قرآن است. اگر ما بر موسی غلبه کردیم، ما سحر موسی را باطل کردیم، پاداش ما چیست؟ فرعون چی گفت؟ «إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبين‏» مقرب درگاه خودم می شوید. وقتی آمدند دیدند کار موسی معجزه است، اینها ایمان آوردند. فرعون گفت به چه اجازه ای ایمان آوردید؟ «قبل ان اذن لکم» بدون اجازه ی من. پدرت را در می آورم. دست و پای شما را قطع می کنم.

گفتند دنیا دست تو است. آن طرف که دیگر دست تو نیست. «إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» در دنیا می توانی یک کاری بکنی. آن وقت حضرت فرمود: اینهایی که آمده بودند مقرب فرعون بشوند، با فاصله ی نیم ساعت، ده دقیقه شهید راه خدا شدند. همه ی آنها به شهادت رسیدند. بنابراین به عبادت‌مان مغرور نباشیم. فرمود: «هیهات ای هیهات» که عبادت ما بخواهد خدای ناکرده ما را به تکبر ببرد.

اشاره قرآنی: این آیه ای که الآن تلاوت شد متناسب با همین بحثی که ما داشتیم «يا أَيهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» (بقره/ 168) قدم به قدم. قرآن اول هم می فرماید: «کُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ» فکر نکنید احکام الهی محدودیت است. قبلاً مفصل این بحث را گفتیم. بعضی ها می گویند اسلام کارخانه حرام‌سازی است. هر کاری می خواهی بکنی حرام است، حرام است. نه، اتفاقاً اسلام کارخانه حلال‌سازی است.

«کُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ» هر چه روی زمین است. استفاده کنید. «حَلَالًا طَيبًا» محرم‌ها استثنا است. ولم کن. دوست ندارم. قرآن می فرماید: پیامبر بگو: «في‏ ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّما عَلى‏ طاعِم‏» (انعام/ 145) حرامی به من وحی نشده است الا چند مورد. مردار، آنکه ذبح شرعی ندارد، آن را نخور. خون مصرف نکن. چند مورد است. استثنا. آنها استثنا است. والّا همه چیزی حلال است. نگفتیم نه، قرآن می گوید: «کل شیء لک حلال» همه چیز حلال است. «کل شیء لک طاهر»، «کل شیء لک مباح» همه چیز مباح است، همه چیز حلال است، همه چیز پاک است. استثناء است که بگویند فلان چیز حرام است. انقدر فکر نکنیم. این جو‌سازی ای که متأسفانه می شود که اسلام همه چیز را حرام دانسته است. نه، همه چیز حلال است.

محرمات مگر چند تاست؟ هر تجارتی می خواهی انجام بده، رباخواری در آن نباشد، رشوه در آن نباشد، کم‌‌فروشی در آن نباشد. حالا درهای تمام تجارت‌ها بسته شد؟ آقا هر چی می خواهی بخور. صدها نوع مشروبات هست اما مشروبات الکی نخور. ای بابا پس دیگر چی بخوریم؟ یک دانه از مشروبات را اگر گفتند حرام است دیگر چه بخوریم؟ آقا هر چه می خواهی استفاده کن. خوک حرام است، ذیح غیراسلامی حرام. ای بابا پس چی بخوریم؟ همه ی خوردنی ها در همین خوک و ذبح غیراسلامی خلاصه می شود؟ نبایدها خیلی کم است. یک استثناهایی هست. به استثناها باید توجه کرد.

آنها استثنا است. «وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ» دنبال گام‌های شیطانی هستند. شیطان قدم به قدم می خواهد شما را دنبال حرام‌ها ببرد. هی می خواهد شما مرز‌ها را وارد شوید. با وسوسه اش هم از همینجا شروع می کند. بخواهید مسلمان باشید اسلام دست و پای شما را بسته است، هی می گوید این کار را نکن. نه. اتفاقاً ما یک وقت مفصل گفتیم. کارخانه اسلام کارخانه حلال‌سازی است. هر کس می گوید کارخانه اسلام کارخانه حرام سازی است، یا دروغ می گوید یا تهمت می زند یا اسلام را نفهمیده است. متوجه نیست. شما بیایید محرما چندتاست. در خوردنی ها ما چند حرام داریم؟ در نوشیدنی ها چند تا؟ در معاملات چند تا حرام داریم؟ حرام‌ها استثنا است. حلال‌ها را نمی شود شمرد.

«کل شیء لک حلال، کل شیء لک مباح، کل شیء لک طاهر» هر کاری می خواهی انجام بده، هر معامله ای می خواهی انجام بده، هر چیزی می خواهی بخور. گفت: «قُلْ لا أَجِدُ في‏ ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى‏ طاعِم‏» حرامی جزء چند مورد ندارم. «وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ» آن شیطان است که شما را وسوسه می کند. شیطان می گوید: دینداری خیلی سخت است. دینداری همش حرام، همش حرام، حرام. دست و پا را بسته است. اینها که مؤمن هستند، متمدن هستند، دست و پایشان بسته است؟ اینها هیچی ندارند بخورند، هیچ معامله ای ندارند انجام بدهند؟ هیچ لذت حلالی ندارند؟ هیچ کار نمی توانند انجام بدهند؟ این نکته ی بسیار زیبایی که... از همینجا من یک اشاره بکنم چون بحث ما بحث تکبر و بحث وسوسه های شیطان بود.

در موضوع تکبر که نقطه مقابل آن توضع است عرض کردم اگر در سیره بزرگان برویم یک دریایی است. خدا رحمت کند یادم هست مرحوم آیت الله العظمای فاضل (رضوان الله علیه) ایشان می فرمودند من 11 سال درس آیت الله العظمای بروجردی شرکت کردم. در 11 سال یکبار نشنیدم ایشان بفرماید مثلاً می خواستند یک ایرادی بگیرند، مخالفتی بکنند، بالاخره اجتهاد است. راه اجتهاد باز است. ایشان نظرشان با علمای قبلی شان یکی نبود یک باز ندیدم بگویند شیخ طوسی اشتباه کرده است، بفرمایند علامه حلی اشتباه کرده است، بگویند محقق حلی اشتباه کرده است. می فرمودند محقق حلی یک مطلبی دارد من هر چه فکر کردم نفهمیدم چیست.


راجع محقق حلی می دانید که ایشان صاحب شرایع است. شرایع الاحکام. از آیت الله العظمی بروجردی سؤال کردند شما می توانی مثل شرایع بنویسی؟ فرمود: یک سطر از آن را هم نمی توانم. این یک صفحه ی یک سطر آن است. می گویند قرآن فقه ما شرایع است. یعنی کتاب شرایع انقدر با عظمت است. آن وقت در شرایع ایشان وقتی می خواهند نظری بدهند، اول فتواهای مشهور را نقل می کنند که دیگران چه گفته اند، مشهور فقهاء، آخرش می گویند قیل. این هم یک کسی همچنین چیزی گفته است. بالاخره نظر خودش است.

باید مشخص باشد که نظر خودش است. می فرماید: «و هو قوی». همین قیل که آخرش یک کسی یک چیزی گفته است. این هو قوی. ولی اول نظر مشهور را می گوید. به مشهور احترام می گذارد، نظر مشهور را می گوید، آخرش می گوید حالا قیل. یک چیزی هم گفته اند. این قوی به نظر من این است.


باز در حالات آیت الله العظمی بروجردی (رضوان الله علیه) می گوییم الله اکبر. ما نیازمند این فضایل اخلاقی هستیم.
مرحوم آیت الله العظمی خویی دیدن آیت الله العظمی بروجردی آمده بود. وقتی می خواستند بروند، آیت الله العظمی بروجردی تا دم در بدرقه ایشان می آید، خم می شوند کفش‌های آیت الله العظمی خوئی را جفت کنند. آیت الله العظمی خوئی می فهمند. روی زمین می نشینند و نمی گذارند. و دست آیت الله العظمی بروجردی را می بوسند. نمی گذارند ایشان کفش‌شان را جفت کنند و دست ایشان را می بوسند. من بخواهم از این تواضع‌ها نمونه بگویم در سیره ی علما صدها نمونه است. انشاءالله این کلام امیر‌المؤمنان و روایات اهل بیت و سیره علماء انشاءالله تأثیر خودش را در قلب ما می گذارد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group