«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَخْتَبِر عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ» (بحار الأنوار (ط - بيروت)/ ج14/ ص: 470) امیرالمؤمنین می فرماید که خداوند، بندگان خود را به آزمون های بسیار سنگینی امتحان می کند. آزمون های الهی بسیار بسیار سنگین است. همه ی این ها برای این است که بندگان تسلیم پروردگار باشند. «وَ إِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ» بالاخره در این آزمون ها معلوم می شود که عبودیت ما چه قدر است. «وَ لِيَجْعَلَ ذَلِكَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ» درهایی که باز به فضل پروردگار می شود. در این آزمون های سنگین، خداوند پاداش های فراوانی به بندگان خود اعطا می کند. «کلما ما کانت البلواء و الختبار الاعظم» هر چه آزمون سنگین تر باشد، پاداش الهی بیش تر است. خدا مرحوم علامه تستری را رحمت کند، در شرح ایشان یک مثال قشنگی زد.
این که امیرالمؤمنین فرمودند که هر چه آزمون سنگین تر باشد، پاداش بالاتر باشد، ایشان می فرماید که لذا امیرالمؤمنان(س) سنگین ترین آزمون ها را در جنگ احزاب، (جنگ خندق) و سنگین ترین پاداش را هم خداوند به حضرت امیرالمؤمنان عطا کردند. این حدیثی که فراوان شنیدیم «لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ الی یوم القیامه» (روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)/ ج13/ ص: 108) یک ضربت امیرالمؤمنان در جنگ احزاب بالاتر از عبادت جن و انس تا قیام قیامت است. تمام منابع شیعه و اهل سنت این الی یوم القیامه را دارد.
یک وقتی از کتاب «فضائل الصحابه احمد بن حنبل» برای هزار و دویست سال پیش است، این روایت را دارد. جن و انس تا قیام قیامت خدا را بندگی کنند، آن ضربت و آن جهاد امیرالمؤمنین در احزاب بالاتر است چون جهان اسلام در برابر تمام کفر قرار گرفته بود. مشرکین آمده بودند که کار اسلام را یکسره کنند و اگر امیرالمؤمنین در این جهاد پیروز می شد، کار مشرکان را یکسره می کردند که همین طور هم شد. دیگر ما بعد از جنگ احزاب، دیگر جنگی به آن شدت و به آن اتحاد و اتفاق و جمع شدن همه ی احزاب و مسلمان ها دیگر نداشتیم. آزمون خیلی سنگین بود، پاداش آن هم عظیم هست.
لذا امیرالمؤمنین می فرماید هر چه آزمون سنگین تر باشد، پاداش آن سنگین تر است. ما از آزمون های الهی نگران نباشیم، به همان میزان خدا، پاداش بیش تری اعطا می کند. حضرت در این قسمت می فرماید «وَ لِيَجْعَلَ ذَلِكَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ» خداوند این را درهایی باز به فضل خود «وَ أَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِهِ» راه های آسانی برای عفو الهی. اگر می خواهید که فضل الهی شامل حال شما شود و عفو الهی شامل حال شما شود، از این آزمون ها نترسید و نگران نباشید، آزمون های سنگینی که ما در دنیا داریم، از آن عبور کنیم، هم فضل الهی و هم عفو الهی شامل حال ما می شود. این جا بد نیست که اشاره کنم که در نهج البلاغه هم اشاره شده است.
حضرت می فرماید که «الی فضله» یعنی ما تازه هر کاری هم بکنیم، خدا با تفضل خود به ما پاداشی اعطا می کند. چون ما این بحث هست که ما از خدا استحقاقاً طلبی داریم یا نه؟ این فضل خدا است که این پاداشی را به ما می دهد. مثلاً شما یک کارگری می آورید و صبح تا شب کار می کند و این مستحق است و باید مزد او را به او بدهید. حق او است. آیا ما عبادت می کنیم حق ما است مثل آن کارگری که کار کرده است یا نه تفضل خدا است؟ گفتند که تفضل است چون ما هر چه داریم باز از خود خداوند داریم.
چیزی از خود نداریم. پس بنابراین همه ی آن تفضل است. «فَاللَّهَ اللَّهَ فِي عَاجِلِ الْبَغْيِ وَ آجِلِ وَخَامَةِ الظُّلْمِ وَ سُوءِ عَاقِبَةِ الْكِبْرِ» این یک فراز دیگری از خطبه ی نورانی قاصعه است که بسیار تکان دهنده است. الله الله، حضرت می فرمایند که از خدا بترسید و خدا را در نظر بگیرید، درباره ی ظلم هم آثار دنیوی دارد و هم آثار اخروی دارد. کسی که ظلم کند، هم در دنیا آثار آن را می بیند و هم در آخرت. «و سوء عاقبة الكبر» ریشه ی آن هم به تکبر برمی گردد. می فرماید که مواظب باشید که از پایان و عاقبت بد تکبر. فراز بسیار مهمی است بگذارید یک کمی بیش تر توضیح بدهم.
دیروز شرح همین خطبه ی 192 قاصعه به دست من رسید که گفتیم که طولانی ترین خطبه ی نهج البلاغه ی امیرالمؤمنان هست که از آقای مصباح یزدی که معرفی می کنیم. دیدم یک نکته ی خیلی لطیفی ایشان همین جا را چون من می خواستم این جا را مطالعه کنم. مثال قشنگی زدند. امیرالمؤمنان دارند ظلم و تکبر را توضیح می دهند که «فَإِنَّهَا مَصْيَدَةُ إِبْلِيسَ الْعُظْمَى» که این نیرنگ بزرگ شیطان و دام بزرگ شیطان است. نیرنگی که مثل زهر آن را حضرت تشبیه می کنند. مثل زهری که اگر در بدن برود، دیگر انسان را از پا می اندازد. اگر تکبر، اگر ظلم در بدن ما رفت، ما را از پا می اندازد.
ایشان در نکته ای که گفتند، نوشتند که امیرالمؤمنان می خواهند به ریشه ها، ما را توجه بدهند. مثال زدند که گاهی شما یک ناراحتی و یک درددلی پیدا می کنید، دل درد می گیری، به دکتر می روی. دکتر گاهی به شما مسکنی به شما می دهد. پیش یک پزشک حاذق تری می روید و می گوید که این دل درد شما با این مسکن تمام نمی شود و می گوید که این ریشه دارد و ریشه ی این زخم معده ی شما است. پیش یک پزشک حاذق تری می روی، می گوید این زخم معده یک ریشه ی دیگری دارد. می دانی چرا زخم معده پیدا کردی، به خاطر آن ناراحتی های عصبی است. الان بسیاری از بیماری ها را می گویند که عصب است. پیش یک پزشک حاذق تری می روی و می گوید که این ناراحتی های روحی که شما داری و عصبی که دارد که منجر به زخم معده شده است، ریشه ی آن این است که شما خیلی زود رنج هستی و خیلی پر توقع هستی.
از کودکی بعضی ها این جوری هستند که خیلی زود رنج هستند و خیلی حساس هستند. بعد بزرگ که می شوند، زود ناراحت می شوند و ناراحتی روحی پیدا می کنند. ایشان می گوید ببینید که اگر انسان می خواهد با مسکن خود را آرام کند، دل درد خود را با مسکن آرام کند، این به ریشه نرسیده است. شما زود رنج هستید و شما پرتوقع هستید. ایشان می گوید که امیرالمؤمنان هم می خواهد همین را می خواهد بیان کند، ریشه ی بسیاری از گناهانی که ما انجام می دهیم، در تکبر است. اگر یاد شما باشد که خدا مرحوم صاحب جامع السعادت را رحمت کند که ملا مهدی نراقی می گوید که این رذایل اخلاقی و صفات بد اخلاقی کشتزاری برای گناهان است. ده ها گناه است که ریشه ی آن تکبر است.
من چرا بداخلاقی می کنم، چرا احترام به حقوق دیگران نمی گذارم؟ بسیاری از گناهان به این برمی گردد. لذا امیرالمؤمنین می فرماید که «فَإِنَّهَا مَصْيَدَةُ إِبْلِيسَ». خدا مرحوم مجلسی را رحمت کند که یک بحث مفصلی راجع به تکبر دارند. می گوید تکبر یک معالجه ی علمی دارد و معالجه ی عملی دارد. معالجه ی علمی آن چه هست؟ همین که بنشینی و فکر کنی که از کجا آمدی، آخر آن چه هستی. مرحوم آیت الله شب زنده دار (رضوان الله علیه) ما خدمت ایشان تفسیر می خواندیم. ایشان یک وقت به این آیه رسیدند. گفتند که می دانید که قرآن می خواهد در سوره ی یس چه چیزی را اشاره کند، با این آشنا هستید.
«أَوَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبين» (یس/ 77) قرآن می گوید که این آدم را ببین و نگاه کن. ما از چه آن را آفریدیم. حالا دشمن ما شده است. آن هم دشمن «فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبين» دشمنی که علناً علیه ما ادعا می کند و دشمنی می کند. تو کجا بودی و از کجا شروع شد. یا این آیه در سوره ی مبارکه ی عبس که می فرماید: «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ» (عبس/ 17) تو چه در ناسپاس هستی. «مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ (عبس/ 18) مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ (عبس/ 19) ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ (عبس/ 20) ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ (عبس/ 21) ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ (عبس/ 22) ما چه چیزی داریم.
به تعبیر امیرالمؤمنان کسی که «تقتله شرب» یک قطره آب می تواند قاتل ما باشد. باز مرحوم علامه ی مجلسی می فرماید که یک نگاهی به ضعف وجودی خود کند. واقعاً عجیب است که این همه ما سروصدا و این همه ... بیمار می شود بدون این که خود او مایل باشد، بیمار می شود. می میریم، به مرگ خود راضی هستیم. نه بیماری ما در اختیار ما است و نه مرگ ما در اختیار ما هست. «يَمْلِكُونَ مَوْتاً» در دعاها به ما یاد می دهند که « وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً» (فرقان/ 3) نه مرگ ما و نه زندگی ما و نه بیماری ما، هیچ چیزی دست ما نیست. اگر راست می گویی مرگ را از خود دور کن. می خواهد یک چیزی را یاد بگیرد، نمی تواند.
می خواهد یک چیزی را فراموش کند، نمی تواند. می خواهد یک مسئله ای است که می خواهد از یاد او برود، از یاد او نمی رود. از یک لحظه ی خود خبر ندارد. شاید چشم ما، حرکت ما، اعضای بدن ما، یک لحظه ی دیگر خبر نداریم. ما به چه چیز خود می خواهیم مغرور باشیم. مرحوم علامه ی مجلسی می گوید که معالجه ی تکبر یکی از آن علمی است.
آدم نگاه به ضعف خود بکند. «رحم الله امرا عرف من اَین و فی اَین و الی اَین» از کجا آمدی و چه ضعفی داشتی و الان کجا هستی. دو روز دیگر که مردیم، چه می شود. چرا اسلام این قدر سفارش می کند که زود جنازه را دفع کنید؟ از دنیا رفتیم، این قدر سروصدا داریم. اسلام می فرماید که زود جنازه ی او را به زیر خاک ببر چرا؟ اگر زود به زیر خاک نبرند، بوی تعفن او عالم را آزار می دهد. یک متر هم زیر خاک ببری هم فایده ندارد، این بوی تعفن او مخفی نمی شود. این انسان است.
آن آغاز است. «أَوَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبين» تو کجا بودی، حالا در برابر من ایستادی و دشمن من هستی و حاضر نیستی سر به سجده ی حق بگذاری. امیرالمؤمنین دارند این را بیان می کنند که تکبر ریشه ی بسیاری از گناهان ما است. تمام کسانی که، تمام مردها یا خانم های بداخلاق یا رئیس های بداخلاق و هر کسی که ظلمی می کند، یک ریشه ی آن به تکبر و خود بزرگ بینی برمی گردد. الله الله بترسید از ظلم که آثار آن هم در دنیا و هم در آخرت به جا است. «فَإِنَّهَا مَصْيَدَةُ إِبْلِيسَ الْعُظْمَى» این دام بزرگ شیطان است و این نیرنگ بزرگ شیطان است. «تُسَاوِرُ قُلُوبَ الرِّجَالِ» در دل انسان ها می رود. «مُسَاوَرَةَ السُّمُومِ الْقَاتِلَةِ» در بدن کسی می شود زهر قاتل وارد کنیم و باز این زنده بماند؟ حضرت می فرماید که اگر کسی زهر تکبر در بدن او رفت، مثل سم قاتل دیگر از جا بلند نمی شود.
حضرت روی ظلم و تکبر تأکید می کنند. تمام روایاتی که در منابع حدیثی ما راجع به ظلم هست، نگاه می کردم که حضرت هم تعبیر بغی دارد و هم ظلم. صدها روایت داریم. اجازه بدهید من چند تا گلچین انتخاب کنم. اگر مهم نبود، امیرالمؤمنین این قدر این خطبه را طولانی نمی کردند که راجع به تکبر است. ما این قدر ظلم می کنیم و بسیاری از گناهان ما به تکبر برمی گردد.
حدیث اول در خصال شیخ صدوق از پیامبر است که «ایاکم و اظلم فان الظلم هی ظلمات الی القیامه» ظلم نکنید که ظلم دنیا، ظلمت و تاریکی قیامت است.
حدیث دوم امالی شیخ طوسی از پیامبر است. «دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ مُسْتَجَابَةٌ وَ إِنْ كَانَتْ مِنْ فَاجِر» (الأمالي (للطوسي)/ النص/ ص: 311) اگر یک مظلومی آه کشید، خدا به آه مظلوم رسیدگی می کند. «وَ إِنْ كَانَتْ مِنْ فَاجِر مخوف» ولو این آدم فاجر و فاسد و گنهکار باشد، باشد مظلوم است. تو حق نداری به کسی ظلم کنی. وای اگر ما ظلم به همسر خود کنیم، ظلم به اولاد خود کنیم. خانم به شوهر خود ظلم کند. حاکم به مردم ظلم کند، مردم به حاکم ظلم کنند. رئیس به مرئوس خود ظلم کند. همسایه به همسایه ظلم کند. الان ما چه قدر شکایت داریم که پدر و مادرها از بچه های خود ناراضی هستند. چه قدر بچه هایی داریم که از پدرها و مادرها ناراضی هستند. فرمود «دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ مُسْتَجَابَةٌ» خدا به آه مظلوم می رسد «وَ إِنْ كَانَتْ مِنْ فَاجِر» ولو فاجر باشد، فاجر هست باشد، تو الان داری به او ظلم می کنی. خدا به آه او رسیدگی می کند.
سه ـ اختصاص شیخ مفید. امیرالمؤمنان از حضرت سؤال کردند «أَيُّ ذَنْبٍ أَعْجَلُ عُقُوبَةً لِصَاحِبِه» (الإختصاص/ النص/ ص: 234) بعضی از گناهان عقوبت آن در آخرت به ما می رسد اما بعضی از آن ها در دنیا سزای گناه خود را می بینیم؟ کدام گناه است؟ فرمود «فَقَالَ مَنْ ظَلَمَ مَنْ لَا نَاصِرَ لَه» کسی ظلم کند به کسی که یاور ندارد. شما به کسی ظلم می کنید که او از شما انتقام می گیرد اما پناه بر خدا به کسی ظلم کنی که فقط آه بکشد.
حدیث چهارم در کافی مرحوم کلینی. «إِنَّ اللَّهَ حَمِدَ نَفْسَهُ عِنْدَ هَلَاكِ الظَّالِمِين» (أعلام الدين في صفات المؤمنين/ ص: 184) خداوند وقتی ظالم ها را نابود می کند، خود به خود می گوید الحمدلله رب العالمین. در قرآن نداریم ولی یک وقت الحمدلله رب العالمین در اول بسم الله الرحمن الرحیم است. اما خدا یک کاری انجام بدهد و بعد به خود بگوید که الحمدلله رب العالمین. کی به خود الحمدلله رب العالمین می گوید؟ وقتی که ظالم را از میان بردارد. شبیه این را داریم که وقتی خدا انسان را آفرید، می گوید عجب چیزی را آفریدم. «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين» (مؤمنین/ 14) اشاره به این آیه سوره ی مبارکه ی انعام آیه ی 45 دارد: «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين» خدا به خود الحمدلله می گوید. ما پدر ظالم ها را در آوردیم که الحمدلله رب العالمین.
حدیث بعدی که امام صادق(ع) در علل شیخ الصدوق هست. «الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَم» (الكافي (ط - الإسلامية)/ ج4/ ص: 72) گناهی که زود عذاب آن نازل می شود، ظلم است.
در همین نهج البلاغه ی امیرالمؤمنان حکمت 349 «من ثلثه فی البغی قتل به» معلوم است که از کلمات نورانی امیرالمؤمنان است. کسی شمشیر ظلم و ستم را بکشد، «قُتِلَ به» خود او به دست همین شمشیر کشته می شود.
در تاریخ ببینید که چه قدر ستمگرانی بودند که جنگ هایی به راه انداختند و خونریزی هایی به راه انداختند و خود آن ها در این جنگ ها کشته شدند. خیلی فاصله نداریم الان معاصر ما خیلی از نمونه های آن را می بینیم. خواهش می کنم که سراغ نمرودها و فرعون ها نرویم، سلاطین نرویم، آن ها ظلم های بزرگ تاریخ بودند و ما هم جای خود ما.
حدیث هفتم از امام صادق(ع) فرمود که «من ظلم یسلط الله علیه من یظلم» کسی که به کسی ظلم کند، یکی دیگر را به این مسلط می کند که به او ظلم کند.
حدیث بعدی از امام باقر «ما انتصر الله من ظالم الا بالظالم» خدا بخواهد از یک ظالمی انتقام بگیرد، یک ظالمی سر این مسلط می کند. حضرت فرمودند که اشاره به این آیه است سوره ی انعام 129 «وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمينَ بَعْضاً بِما كانُوا يَكْسِبُون» ما ظالمین را بر ظالمین مسلط می کنیم. «الله یشغل اظالمین بالظالمین» کار خدا است.
در کافی باز از امام صادق «وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمينَ بَعْضاً بِما كانُوا يَكْسِبُون» (الكافي (ط - الإسلامية)/ ج2/ ص: 334) تو داری مال یک مظلوم را بالا می کشی. این کار را نکن. در نگاه دین وقتی ظلم می گوییم، ظلم هم این نیست که به طرف سیلی بزند. در نگاه دین چیزی به اندازه ی این سه تا اهمیت ندارد، مال مردم، جان مردم و آبروی مردم. صادقانه و با همه ی اخلاص عرض می کنم. متأسفانه امروز در جامعه ی دینی ما از همه ارزان تر همین سه تا است. جان مردم، مال مردم و آبروی مردم است. خیلی آسان با آبروی مردم بازی می کنیم. خیلی آسان مال مردم را می خوریم.
چه قدر شکایت می کنند که ارث پدر ما را نمی دهد، قرض به او دادیم، به ما نمی دهد. خانه را خالی نمی کند. چه قدر شکایت داریم. فرمود درست که تو مال او را می بری، «أَمَا إِنَّ الْمَظْلُومَ يَأْخُذُ مِنْ دِينِ الظَّالِمِ أَكْثَرَ مِمَّا يَأْخُذُ الظَّالِمُ مِنْ مَالِ الْمَظْلُوم» (الكافي (ط - الإسلامية)/ ج2/ ص: 334) می دانی با این کار خود چه قدر از دین خود را از دست دادی، خیلی بیش تر از آن مالی که از طرف بردی و آبرویی که از طرف بردی. باز در امالی شیخ مفید هست که «ثَلَاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ» (الأمالي (للمفيد)/ النص/ ص: 237) سه تا گناه هست که در دنیا عذاب آن را می کشی و به آخرت نمی رسد. «تُعَجَّلُ عُقُوبَتُهَا وَ لَا تُؤَخَّرُ إِلَى الْآخِرَةِ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ الْبَغْيُ عَلَى النَّاسِ وَ كُفْرُ الْإِحْسَانِ» کسی به تو خوبی کرده است به او بدی کنی.
باز در روایت دیگری در امالی شیخ مفید هست که پیامبر فرمود که سه گناه هست که در همین دنیا جواب داده می شود، یکی همان ظلمی است که آن جا بود. دوم ـ قطع رحم و سوم ـ قسم دروغ خوردن. قطع رحم آدم به خویشاوندان خود رسیدگی نکند. «ان القوم لیکونون فجار» گاهی یک عده فسقاً فجراً، مگر نمی گوییم این بی نمازها که فاسق است و فاجر است ولی «یتواصلون» اهل صله ی رحم هستند. بعضی ها اهل نماز نیستند ولی می گوید که حواس من به برادر و خواهر و مادر خود هست. امام فرمود اگر کسی حواس او به خویشاوندان خود باشد، خدا به مال او برکت می دهد و مال او زیاد می شود.
اگر این ها آدم های خوبی بودند، نمی خواهیم بدی را تشبیه کنیم ولی صله ی رحم از آن کارهایی هست که هر فسق و فجوری داشته باشد اما این در زندگی او باشد خوب است. یک آقایی بود که هر شب به نماز می آمد، به او گفتم که لابد برادر خود را می بینید، سلام من را هم به او برسانید. گفت برادر من همین جا کار می کند. ما سه، چهار ماه است که همدیگر را ندیدیم. بزرگ خاندان را برای چه می خواهی. روزی که از دنیا رفتی، بنر بزنند که بزرگ خاندان از دنیا رفت، الان بزرگی کن، الان به ارحام خود برس. رسیدن به خویشاوندان این نیست که حال آن ها را بپرسیم، گرفتاری آن ها را برطرف کن.
حدیث آخر را بخوانیم از امام رضا است که «إِيَّاكُمْ وَ الظُّلْمَ» (صحيفة الإمام الرضا عليه السلام/ ص: 48) از ظلم بپرهیزید. «فَإِنَّهُ يُخَرِّبُ قُلُوبَكُمْ» دل های شما را ویران می کند. گاهی دیدی که می گوید که من حال عبادت ندارم. شما در خانه رفتی و سر همسر خود داد زدی و فریاد زدی و بی احترامی کردی. آقا زاده با پدر پیر خود بی احترامی کردی و بعد می خواهی بروی هیئت و حال روضه داشته باشی.
چه قدر ما روایت داشتیم که افراد به خدمت ائمه می آمدند و می گفتند که آقا ما چرا حال نماز شب نداریم. اصلاً از نماز شب لذت نمی بریم و از قرآن خواندن لذت نمی بریم. دروغ گفتی. «ان الرجل لیکذب الکذب» گاهی یک دروغ می گوید که با این دروغ، حال نماز شب از او گرفته می شود. ریشه های فراوان ولی بدترین آن در خانه های ما که بداخلاقی هست. در یک جمله اگر سؤال کردند که امروز روی چه چیزی مانور می دهیم، این جمله ی امیرالمؤمنین امروز دارد ریشه یابی می کند. مثل این مثالی که این بزرگوار فرمودند که چرا دل درد داری، ریشه ی آن زخم معده است. ریشه ی زخم معده کجا است و ناراحتی عصبی چرا داری. بگرد ریشه را پیدا کن. ریشه ی بسیاری از گناهان تکبر است.
حالا شما از سر کار آمدی، خسته هستی، حالا زن و بچه ی تو هم در خانه یک کاری انجام دادند، خسته هستند. آقای رئیس، مراجعه کننده می آید به او احترام بگذار تو به او تعهد کردی و ما قبول داریم که مشکل داریم. «فَإِنَّهَا مَصْيَدَةُ إِبْلِيسَ» این نیرنگ بزرگ شیطان است. بعد فکر نکنید که کسی از این درد اگر این زهر تعبیر کردند که اگر زهر تکبر در بدن کسی رفت، «لَا عَالِماً لِعِلْمِهِ» نه عالم با علم خود از این زهر نجات پیدا می کند «وَ لَا مُقِلًّا فِي طِمْرِهِ» فقیر و غنی نمی شناسد و عالم و جاهل نمی شناسد. الان شاید بیننده ها بگویند که فقیر چه دارد که بخواهد تکبر کند. امیرالمؤمنین دارد چه می گوید؟ حالا شاید عالم به علم خود ببالد و ثروتمند به ثروت خود ببالد ولی به تعبیر ایشان فقیر هم همین طور، به تعبیر ایشان فقیر زور او به جایی نمی رسد، تمام دق و دلی خود را سر زن و بچه ی بیچاره ی خود در می آورد.
خب همین آدم اگر رئیس یک بخش باشد، آن جا ظلم می کند. رئیس یک استان باشد، آن جا ظلم می کند و اگر رئیس یک جایی باشد، آن جا ظلم می کند. فراز دیگری که حضرت می فرماید خدا برای این که این تکبر را در ما بشکند، چه کار کرده است؟ «وَ عَنْ ذَلِكَ مَا حَرَسَ اللَّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِينَ» خدا بندگان مؤمن را از این تکبر حفظ کرده است با سه تا عامل. «بِالصَّلَوَاتِ وَ الزَّكَوَاتِ وَ مُجَاهَدَةِ الصِّيَامِ» نماز تکبر را می شکند. در زمان خاتم النبیین بعضی از این عرب ها که مسلمان می شدند، می گفتند که یا رسول الله ما هر چی بگوییم حاضر هستیم انجام بدهیم ولی حاضر نیستیم که نماز بخوانیم.
آخر ما برویم و سر به سجده بگذاریم. در تاریخ هست بعضی از این ها این قدر مغرور بودند، وقتی از یک دری می خواستند وارد شوند، قد او بلند بود و در کوتاه بود، حاضر نبود که خود را خم کند و وارد شود، می گفت سر در را خراب کنید تا من وارد شوم. بعد به این آدم بگویند که سجده کن، به این آدم بگویند که این همه با زحمت این مال خود را در آورده است، بگویند زکات مال خود را بده. به این آدم بگویند که تو پول داری و مال داری و غذا داری، هجده ساعت روزه بگیر. تکبر از بین می رود. انسان تسلیم خدا است و مال خود را در راه خدا بدهد، تسلیم خدا می شود.
حدیث از امام زمان(ع) هست که فرمود که نماز را اول وقت بخوان، «ارغام عنف الشیطان» بینی شیطان را به خاک بمال. شیطان را اگر می خواهی شکست بدهی، اوج تواضع انسان. خدا بندگان خود را به سه تا عامل از تکبر حفظ کرده است. یک نمازها، دو زکوات و سه «مجاهد الصیام فِي الْأَيَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ تَسْكِيناً لِأَطْرَافِهِمْ» هم دل این ها خاضع می شود و هم اعضا و جوارح این ها و هم چشم آن ها. باز شارع نهج البلاغه گفتند چشم چه ربطی دارد. آخر می دانید که بعضی ها تکبر در تمام وجود آن ها هست. اصلاً نگاه که می کند، دیگران را آدم حساب نمی کند.
با نگاه خود می خواهد بگوید که من از شما بالاتر هستم و این چشم باید خاشع باشد و نگاه تو ا صلاح شود. اعضا و جوارح تو به خاک بیفتد. نزدیک ترین حالتی که انسان به خدا دارد، آن سجده ی نماز است. «إِنَّ أَقْرَبَ مَا يَكُونُ الْعَبْد» (المحاسن/ ج1/ ص:104 ) یک وقت این قصه را من گفته بودم که مرحوم آخوند ملا حسین قلی همدانی (رضوان الله علیه) مرد بسیار بزرگی بود. عزیزان اگر کربلا مشرف شده باشند، در حرم امام حسین روبه روی قتلگاه از باب الرأس بخواهند بیرون بیایند، قبر این عارف بزرگ آن جا هست.
مرحوم آیت الله ملکی تبریزی در این کتاب مراقبات نوشتند، نوشتند که من به این استاد خود نامه نوشتم که یک دستور برای سیر و سلوک به من بگویید ولی دستوری که خود شما تجربه کرده باشید. واقعاً ما نمی فهمیم. آیت الله ملکی تبریزی که ایشان استاد اخلاق و عرفان امام هست، می خواهد از ملا حسین قلی همدانی دستور بگیرد. آن هم می گوید که دستوری که خود تو تجربه کرده باشی. از کسی نه و مجرب خود تو باشد. ایشان در جواب نامه می نویسد که دو تا کار انجام بده. کار اول آن خیلی پیچیده نیست و خیلی آسان است ولی این که چه تأثیری دارد که وقتی می گوید که دو تا دستور برای سیر و سلوک بده. دستور اول می گوید که آقا همیشه انگشتر عقیق یا فیروزه همراه تو باشد.
این خیلی سخت نیست. حالا اگر عزیزان ندارند، تهیه می کنند. انگشتر عقیق یا فیروزه نمی دانم سرّ آن چه هست. حالا مگر ما سر همه چیز را در عالم فهمیدیم که سر این را بفهمیم. دومی آن فرموده بود که در هر شبانه روز یک سجده ی طولانی داشته باش و در آن سجده، ذکر یونسیه را بگو. سجده طولانی که نگفتند طول آن چه قدر باشد. ذکر یونسیه را هم بگو. این ذکر یونسیه نمی دانم چه تأثیری دارد نمی دانم. «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين» (انبیاء/ 87) این چه تأثیری دارد؟ نمی دانم. شاگرد استاد ملکی تبریزی و استاد حسین قلی همدانی می شود. می گوید که دستوری که خود تو تجربه کرده باشی، که اول آن انگشتر فیروزه همراه تو باشد و خیلی سخت نیست. دومی هر شبانه روز یک سجده ی طولانی داشته باش و ذکر یونسیه را در آن ذکر طولانی در آن سجده بگو.
امیرالمؤمنین می فرماید که خداوند با نماز مخصوصاً با سجده می خواهد تکبر را از انسان از بین ببرد. «وَ تَخْفِيضاً لِقُلُوبِهِمْ» دل های این ها را پاک کند. «وَ إِذْهَاباً لِلْخُيَلَاءِ عَنْهُمْ» تکبر را از آن ها دور کند. «لِمَا فِي ذَلِكَ» وقتی کسی نماز خواند و پیشانی او به سجده است و سر او به سجده است، اعضا و جوارح او یا در روزه یا در زکات «مَعَ مَا فِي الزَّكَاةِ مِنْ صَرْفِ ثَمَرَاتِ الْأَرْضِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ إِلَى أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ» ساده نیست که من یک روایتی را قبلاً هم خواندم که یک نفر به من گفت که آقای حسینی این حدیث همین طور است؟ گفتم من نمی دانم سند حدیث را که همیشه می گویم که یا شیخ صدوق است یا که «مبتلی الله لعباد» خداوند بندگان خود را به هیچ آزمونی امتحان سنگین تر از مال نکرده است. مال سنگین ترین آزمون ها است.
جان نیست که آدم به راحتی بدهد. مال است مگر می شود به این راحتی از آن گذشت. امیرالمؤمنان می فرماید که امتحان شما را کرده است که زکات یک آزمون بزرگ الهی است. «ان الله سبحانه فرض فی اموال اغنیا اقوات الفقرا» خداوند سهم فقرا را در ثروت ثروتمندان قرار داد. اگر کسی فقیر شد، یک ثروتمندی هست که حق او را ادا نکرده است. «الفقرا العیالی» فقرا عیال من هستند. عیالوار من هستند و نان خور من هستند. خدایا به این نان خور تو برس. این ها واجب النفقه ی تو هستند. انسان باید به عیالات خود برس. این همه عیال فقیر داری. خداوند می فرماید که فقرا نان خور من هستند، خب این همه فقیر داریم، چرا به نان خورهای خود نمی رسی. آن وکیل ها دارند خیانت می کنند. «و الغنیاء وکلایی» این حدیث قدسی است که «الفقرا العیالی و الغنیا وکلایی» فقرا نان خور من هستند و این نان خورها چه قدر گرسنه هستند و چه قدر درمانده هستند.
یک عده هم وکیل من هستند و وکیل ها کوتاهی می کنند. من خواهش می کنم که مخصوصاً در این ایام که ما دچار بحران ها و گرفتاری های سنگینی هستیم. خدا به حق صدیقه ی طاهره یک فرجی برای مردم ما برساند. در این گرفتاری های سخت به داد هم برسیم. اگر کسی فقیر است، امیرالمؤمنان دارد می فرماید که «ما جاء فقیر» این حکمت 328 است. «ما جاء فقیر بما منع به غنی» اگر کسی فقیر است، ثروتمندی حق او را نداده است. خدا فردای قیامت از این ها سؤال می کند.
فرمود «لو ان الناس ادوا زکات اموال» اگر همه زکات خود را می دادند، هیچ فقیری باقی نمی ماند. بارها من در خمس گفتم که در زکات گندم هم گفتیم، در زکات گوسفند گفتیم که یک جا می گوید یک پنجم مال خود را بده، یک جا می گوید که یک بیستم مال خود را بده. یک جا می گوید که یک صدم مال خود را بده. الان چهارصد پانصد تا گوسفند داری، صدی یک بده. پانصد تا گوسفند داری، پنج تا زکات بده. صدی یک در راه خدا بده. همه ی مردم این کار را می کنند؟ فرمود که اگر همه ی مردم زکات مال خود را داده بودند که این قدر ما فقیر نداشتیم. من الان هم خواهش می کنم که یک مقدار هم به تعبیر قرآن کریم نگاه کنیم، عده ای صورت خود را با سیلی سرخ نگاه می دارند.
به فریاد این ها برسید. الان دهه ی فجر است، به نظر من بهترین خدمتی که چراغانی خوب است ولی این ها نیاز نیست. بهترین کار این است که ما یک کاری کنیم که دل مردم شاد شود و مردم خوشحال شوند. بگویند که خدا را شکر به دهه ی فجر رسیدم. یک گرفتاری ما برطرف شد. حالا چراغانی هم بکنند ولی دل مردم را شاید کنید. قوه ی قضائیه یک خبری بدهند که دل مردم شاد شود. قوه ی اجرایی یک خبری بدهند که دل مردم شاد شود. قوه ی مقننه یک قانونی تصویب کند که دل مردم شاید شود. در این گرفتاری ها آزمون سنگینی است. امتحانی که از یک آینده ی یک لحظه ی خود خبر نداریم. من پریروز یک جایی بودم که گفت برادر من از دنیا رفت، گفتم چند ساله بود؟ گفت سی و نه. گفتم چه شد؟ گفتم این که هیچ چیز او نبود. گفت شب خوابیده و صبح بیدار نشده است. صبح که رفته ایم و جنازه ی او را بررسی کردند، گفتند که در خواب سکته کرده است و تمام شده است.
آدم به این جا می رسد. هیچ چیز ما حساب نیست. چه قدر افراد من سراغ دارم که به من مراجعه کردند، به علما مراجعه کردند که آقا ما می خواهیم کار خیر بکنیم و تصمیم هایی داریم. خیلی تصمیم گرفتیم ولی اجل به او مهلت نداده است و یک سکته کرده است و تمام و حسرت آن به دل او مانده است و مال او را خوردند و یک آب هم روی آن خوردند و متأسفانه من بیش تر از آن ناراحت هستم که ... یک وقت یک جایی خانه ی یک آقایی رفتم و دیدم که ماشاالله چه خانه ای و زندگی دارند. لوستر را از او پرسیدم که چند است؟ باور کنید که خبر نداشت که لوستر او چند است. از خانم خود سؤال کرد که خانم لوستر را چند خریدی؟ گفت چهارصد میلیون تومان. گفتم عجب جایی ما آمدیم. این جا جای آن است که ما صد تا جهیزیه ما درست کنیم. گفتم ما یک مریض سرطانی است و نسخه ی خود را به ما داده است و خیلی هم نسخه ی آن گران است.
گفت آقای حسینی این حرف ها را به کسی بزن که دست او به دهان او برسد. ما که چیزی نداریم. پریروز یک آقایی گفت که من دارم دختر خود را شوهر می دهم. گفتم مبارک است جهیزیه تهیه کردی؟ گفت بله. گفتم چی؟ گفت الان از بازار داریم می آییم و یک قالیچه شش متری خریدم، هشت متر، دوازده متر نمی دانم خریدیم. گفتم چند؟ گفت صد و هشتاد میلیون تومان. خوب صد و هشتاد میلیون تومان مبارک تو باشد اما تو که صد و هشتاد میلیون تومان قالیچه ی تو است، چه قدر می توانی کمک کنی. بعد کمک به فقرا که می رسد، به زحمت می گردد و آن پول خورد ده هزار تومان، دو هزار تومانی را می دهد. این صدقه ی شما شد. شما خمس مال خود را می دهی، شما زکات مال خود را می دهی، شما واجبات مال خود را می دهی.
این واجبات شما شد. تو صد و هشتاد میلیون یک فرش گرفتی ولی تو که این جوری داری هزینه می کنی، آن وقت به زکات تو که می رسد، یک ده هزار تومان می دهی. تو باید صد تا جهیزیه تهیه کنی. خدا هم می گوید که من وکیل گرفتم. خدا می گوید که الفقرا عیالی. من اگر نان خور داشته باشم، دل من برای نان خورهای من می سوزد. خدایا تو رحیم هستی و تو رئوف هستی و این قدر نان خورهای تو مستأصل و گرفتار هستند. می گویند من وکیل گذاشتم، خدا که از آسمان نمی آید به زمین و بنده های خود را اداره کند. انسان بنا شد که وکیل خدا باشد. «الغنیاء وکلایی».
شریعتی: آیات 133 تا 140 سوره ی مبارکه ی آل عمران را تلاوت می کنیم و چه قدر خوب است که ثواب تلاوت این آیات را به روح بلند امام راحل عظیم شأن خود هدیه کنیم که به تک تک ما جرأت طوفان داد که امروز سالروز ورود حضرت امام خمینی به کشور ما هست.
صفحه 67 قرآن کریم
شریعتی: سلام به شیراز و شیرازی ها، سلام به حضرت شاهچراغ، احمد بن موسی که ان شاءالله دوستان شیرازی نایب الزیاره و سلام رسان باشند. حاج آقای حسینی من یک کتاب معرفی کنم. زنهار از تکبر شرح طولانی تر خطبه ی نهج البلاغه در نکوهش متکبران و فخر فروشان تألیف آیت الله مصباح یزدی که ان شاءالله غرق در رحمت و نور خداوند متعال باشند. زنهار از تکبر عنوان کتابی است که در شرح خطبه ی قاصعه ی امیرالمؤمنین که داریم این روزها شرح آن را می شنویم و دوستانی که اهل مطالعه هستند، می توانند این کتاب را تهیه کنند. حسن ختام فرمایشات شما اشاره ی قرآنی باشد.
حجت الاسلام حسینی قمی: آیه ی اولی که قرائت شد «وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا ﭐلسَّمَاوَاتُ وَﭐلْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» سرعت بگیرید به آن مغفرت الهی و بهشتی که عرضها و السموات و الارض، عرض آن تمام آسمان ها و زمین می شود که خداوند دیگر از طول آن سخن نگفته است. سارعوا یعنی سرعت بگیرید. یکی از جهاتی که عرض کردم همین است که چون دل من می سوزد و من خبر دارم و من هر روز دارم می بینیم و من هر روز این مردم را می بینیم. شاید هیچ کسی به اندازه ی ما به این مردم نباشد. من هر روز روزی یک ساعت از خانه پیاده به درس می روم و پیاده برمی گردم. حرم می روم و برمی گردم. فراوان هر روز دارم می بینم که چه قدر افرادی هستند که می آیند به من مراجعه می کنند که ما تصمیم گرفتیم که چه کار کنیم. پدر ما تصمیم گرفته بود که چه کار خیری کند، اجل به او مهلت ندارد. سارعوا سرعت بگیرید.
کسی می تواند مطمئن باشد که کسی امشب را به صبح می رساند. امروز زنده می ماند. عرض کردم که جوانی که گفتند سی و نه ساله بود، ما چه داریم. این همه خطراتی که از درد و مشکلات و بلاهایی که ممکن است بر ما پیش بیاید. سرعت بگیرید و زود تصمیم بگیرید، به دست خود انجام بدهید. وارث چه کسی است. از امیرالمؤمنین خواندیم که امیرالمؤمنین فرمود که ارث تو برای وارث می ماند، او کار خیر کند، برای تو حسرت آن فقط می ماند. اگر وارث تو کار خیری کرد، آن برای وارث تو است. اگر تو وصیت نکردی و وارث تو کار خیر کرد، برای او است. تو مردی و برای او است. از آن کار خیر هیچ چیزی به تو نمی رسد. اگر گناه کند که وا مصیبت. این بهشت برای چه کسانی آماده شده است؟ «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» متقیان چه کسانی هستند؟ خدایا متقین را به من معرفی کن. من چه بگویم. من دارم از قرآن می خوانم. نمی گوید کسانی که نماز شب می خوانند. نمی گوید کسانی که روزه ی مستحبی می گیرند. آن ها را نمی گوید. می گوید «ﭐلَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي ﭐلسَّرَّاءِ وَﭐلضَّرَّاءِ» آن کسی که انفاق می کند. «مبتلی الله العباد» نگفتیم که سنگین ترین آزمون گذشت از مال است. خدا در همین قرآن می خواهد از نماز شب نام ببرد. می گوید نماز شب خوان ها چه کسانی هستند؟ «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً» (سجده/ 16) پهلوهای خود را از رختخواب می کنند. اصلاً نمی دانند چه پاداشی برای این نماز شب خوان ها است. بعد می گوید که «مِمّا رَزقنَاهُم یُنفِقون» از این سارعوا خلاصه بگویم که ما اطلاع داریم که در روز در کشور ما ده ها نفر می میرند و حسرت کار خیر داشتند و نرسیدند. حالا شما هم یکی و من هم یکی از آن و ما هم جز آن ده ها.