كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 93/03/27
بسم الله الرحمن الرحیم
و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
با هرچه عشق نام تو را ميتوان نوشت *** با هرچه رود راه تو را ميتوان سرود
بيم از حصار نيست، كه هر قفل كهنه را *** با دستهاي روشن تو ميتوان گشود
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقايان، انشاءالله ايام به كامتان باشد. حاج آقاي حسيني قمي، سلام عليكم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.
حاج آقای حسيني قمي: عليكم السلام و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه به همهي بينندگان عزيز دارم. آقای شریعتی: بحث ما با حاج آقا حسيني در هفته گذشته سيرهي تربيتي امام علي(ع) بود و نكات خوبي را شنيديم. خدمت شما هستيم.
حاج آقای حسيني: بسم الله الرحمن الرحیم. فقط يك مطلب را قبل از آغاز بحث شروع كنم. من مشهد مشرف بودم، عزيزي مسألهاي را پرسيد: روايت داريم اگر كسي در راه دفاع از مال و جان و ناموس و دينش كشته شود، مقام شهيد را دارد. گفتم: بله. منظورتان چيست؟ گفت: من يك مشكلي دارم و آن اين است كه مبلغ 300 ميليون ضمانت كسي را كردم و آن آقا نداده است، با جريمه و تأخير يك ميليارد شده است و بانك ميخواهد بابت آن بدهي خانهي مرا بردارد. من و همسرم تصميم گرفتيم كه تا پاي جان بايستيم، روايت هم داريم «من قتل مال دونه فهو شهيد». كشته هم شويم، شهيد هستيم. من به اين عزيز گفتم: اشتباه نكنيد. شما روزي كه رفتيد وام گرفتيد، يكسري تعهدات را امضا كرديد. چرا آن تعهدات را نخوانده امضا كرديد؟ من جداً در اين بحث فقط همين يك جمله را عرض ميكنم. وقتي براي گرفتن وام ميرويد، آن تعهدي را كه امضاء ميكنيد، ببينيد. ما چشم بسته همه را امضاء ميكنيم. اين غلط است. من به آن آقا گفتم: الآن بانك بروي، ميگويد: همه را خودت امضا كردي؟ اين ديگر مشمول آن روايت نميشود. بايد خودت توجه ميكردي. ما فقط ميخواهيم به مردم بگوييم: هركجا مراجعه ميكنيد، هر قراردادي را امضا ميكنيد، مطالعه كنيد.
من براي اينكه بتوانم كامل جواب اين برادرمان را بدهم، از يكي از بانكها قرارداد مشاركت مدني، تجهيز و تكميل واحد مسكوني را گرفتم. اين براي نمونه دهها ماده دارد. من فقط يك مادهاش را بخوانم. ماده 11 ميگويد: شريك متعهد گرديد، شريك يعني من كه وام گرفتم با بانك شريك شدم. چنانچه به اصل سرمايهاي بانك خسارت و نقصاني وارد شود، آن را به هر ميزاني كه بانك تعيين كند، از اموال خود جبران و مجاناً و بلا عوض پرداخت نمايد. چه كسي ميزان خسارت را مشخص ميكند؟ صرف اظهار بانك در مورد نقصان و يا خسارت وارده معتبر بوده و شريك حق هرگونه ايراد و اعتراضي را از خود سلب نموده است. الآن بحث بانكها مطرح نيست. ميخواهيم به مردم بگوييم: مراقب باشيم. وقتي قوانين طوري است كه بانك هيچوقت هيچ خسارتي نبيند، چرا اينگونه برخورد كنيم؟
چند هفته پيش يكي از رؤساي بانكهاي كشور ملاقاتي با يكي از مراجع تقليد داشتند. خيلي از آقايان به سيستم بانكي اعتراض كرده بودند، مخصوصاً مسألهي جريمه ديركردها كه مهم است. چيزي كه باعث تأسف است اين است كه وقتي اين آقا از قم برگشت، مصاحبه كرد كه اين مسألهي حقوق بانكها و كار بانك ما هيچ شبههاي ندارد. پي شما براي چه خدمت مراجع ميرويد؟ شايد بعضي از بينندگان بگويند: اگر جريمه نباشد، هيچكس نميآيد وامش را بپردازد. جريمه بايد بازدارنده باشد، نه اينكه سودآور باشد. الآن جريمه تبديل به يك درآمد شده است. اين در حد بازدارندگي باشد و به حساب بيتالمال بريزيد. هرچه شما متضرر شديد، برداريد.
دو هفته پيش براي عدهاي از اساتيد دانشگاه جلسهاي داشتم. ايام ارتحال امام بود. گفتم: امام سه ويژگي داشت كه ممتاز بود و اين سه ويژگي امام را امام كرد. يكي عدالت محوري امام بود. دوم صداقت امام بود. مردم صداقت را ميپسندند. در خاطرات امام(ره) ميديدم كه امام ايامي كه در نوفلوشاتو بودند، يكوقتي خبرنگارها آمده بودند و گفته بودند: ما ميخواهيم 24 ساعت از زندگي شما را فيلم برداري كنيم. به صحنههاي غذاي امام رسيده بودند، گفتند: به صورت نمادين سفرهاي پهن ميكنيم و ميگوييم: اين سفره غذاي امام است. وقتي امام سر سفره آمده بودند، ديده بودند اينها يك مقدار نان و ماست و پنير و سبزي گذاشتند. گفتند: شما شروع كنيد، ما فيلم بگيريم. ايشان فرموده بود: من هميشه نان و پنير و ماست ميخورم؟ اين دروغ است. من به اين دروغ راضي نيستم. من گاهي برنج و خورشت ميخورم. اينكه الآن شما اين فيلم را به عنوان زندگي من بگيريد، من اهل اين دروغ نيستم. امام در مسألهي حفظ نظام با هيچكسي شوخي نداشتند.
در سيره حكومتي گفتيم كه در بخش نامههاي نهجالبلاغه حضرت به كارگزارانشان سيره حكومتي كاملاً بيان شده است. در كتاب «سيري در نهجالبلاغه» شهيد مطهري مطالبي هم در مورد سيره تربيتي است. ايشان در آن كتاب ميفرمايد: اگر به نهجالبلاغه نگاه كنيم يك سوم نهجالبلاغه سيره تربيتي است. چرا؟ فرمودند: از 240 خطبه نهج البلاغه، يك سوم سيره تربيتي است. نهجالبلاغه هشتاد نامه دارد. از اين هشتاد نامه باز يك سوم سيره تربيتي است.در خطبهها، خطبهي 193 خطبه متقين است. آن اوج خطبهها است. يا در ميان نامهها، نامه 31 به امام حسن مجتبي(ع) اوج نامه است. 480 مورد هم كلمات حكمت آميز است. تقريباً يك سوم از هر بخشي كه گفتيم در مورد مسائل تربيتي است.
در بخش خطبهها، در خطبهي 34 نهجالبلاغه حضرت در پايان مطلبي دارند. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ» (شرحنهج البلاغه/ج2/ص189) يك وظايفي من نسبت به شما دارم، يك وظايفي شما نسبت به من داريد. وظايف حاكم اسلامي چيست؟ حضرت چهار وظيفه را بيان ميكنند. «فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ» شما چه حقوقي بر من داريد؟ 1- «فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ» نصيحت به معني خير خواهي است. در شرح نهجالبلاغه آيت الله مكارم شيرازي ديدم كه ايشان زيبا ترجمه فرمودند. گفتند: نصيحت به معني برنامه ريزي است. وظيفه حاكم اسلامي برنامهريزي است. ما كل ضربههايي كه ميبينيم از بيبرنامگي است. پيامبر خدا فرمودند: من نگران فقر نيستم. اما از بيبرنامگي نگران شما هستم. در زندگي فردي و اجتماعي بيبرنامگي به انسان ضربه ميزند.
2- «وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ» توزيع عادلانه بيتالمال. 3- «وَ تَعْلِيمُكُمْ» آموزش جامعه ديني 4- «تَأْدِيبُكُمْ» تربيت جامعه ديني. براساس اين چهار وظيفه اميرالمؤمنين(ع) مفصل به مسائل تربيتي اشاره كردند.
در بخش سوم نهجالبلاغه يعني كلمات حكمت آميز، كلمهي 289 يكي از بياناتي است كه بسيار در مسائل تربيتي خيلي مؤثر است. اگر واقعاً كسي بخواهد سيره تربيتي اميرالمؤمنين را به مسائل كلان تربيتي ببيند، در اين كلام خلاصه شده است. حضرت ميفرمايد: «كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ» (شرحنهجالبلاغه/ج19/ص183) من در گذشته يك برادري داشتم. اين برادر هشت ويژگي دارد كه اميرالمؤمنين اين هشت ويژگي را تعريف ميكند. اين برادر چه كسي است؟ گفتند: معلوم نيست. بعضي احتمال دادند فرد خاصي باشد. مثلاً ابوذر، مالك اشتر، مقداد يا ديگر ياران باشند. بعضي هم مثل ابن ابي الحديد گفتند: شايد فرد خاصي نبوده باشد. حضرت ميخواهند تمثيل كنند يك انسان وارسته چه كسي است. جالب است كه حضرت به قدري به اين ويژگيها اهميت ميدهند كه در پايان مي فرمايند: اين هشت ويژگي را در زندگيتان داشته باشيد. «وَ تَنَافَسُوا فِيهَا» در داشتن اين مسابقه بدهيد. اگر هم نميتوانيد، «فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ» اگر هم نميتوانيد، حداقل بعضي از اين ويژگيها را در زندگيتان داشته باشيد. هشت ويژگي در كلام اميرالمؤمنين(ع) هست.
«وَ كَانَ يُعَظِّمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ» اگر همين اولين مورد را در زندگيمان پياده كنيم، دنيا و آخرت ما آباد است. هفت مورد بعدي بماند. چرا اين برادر اينقدر در چشم من بزرگ بود؟ برادري بود كه دنيا در نظر او كوچك بود. اگر ما بخواهيم بدانيم نزد اميرالمؤمنين جايگاهي داريم يا نه؟ ملاكش اين است كه دنيا در نگاه ما چگونه است؟ به هر مقداري كه دنيا در نگاه ما بيارزش بود، اسير دنيا نباشيم، نه اينكه دنيا را نداشته باشيم. حضرت فرمودند: من آن كسي هستم كه دنيا را خوار كردم.
الآن خيلي از گرفتاريها و ناراحتيها و افسردگيهايي كه در جامعه ما است، براي همين اسير دنيا بودن است. اميرالمؤمنين خيلي ثروت داشتند. در 25 سالي كه خانهنشين بودند، بيشترين كارهاي عمران و آبادي، نخلستانها و مزارع را در مدينه داشتند. شايد كسي به اندازه ايشان در مدينه كار نكرده است. الآن هم كه حاجيها مدينه ميروند، از مسجد شجره وقتي ميخواهند محرم شوند، مسجد شجره ميقات زائريني است كه از مدينه به مسجد ميروند.
مرحوم احمدي ميانجي ميفرمودند: بعضيها پشت سر اميرالمؤمنين حرف ميزدند كه فقير است. طعنه ميزدند. حضرت به خادمشان فرمودند: اين پولي را كه ما از اين نخلستانها و مزارع به دست ميآوريم، اينها را پخش نكن. اين پولها يك كوه شد. فرمودند: روي اينها يك چيزي بيانداز كه پيدا نباشد. حضرت طلحه و چند نفر ديگر را دعوت كرد، در همين نخلستاني كه بودند، آمدند. حضرت با خادمشان هماهنگ كرده بودند. فرمودند: من به تو كاري ميگويم، تو هم از روي عمد سمت اينجايي برو كه طلا و نقره هست و رويش پوشيده شده، پايت را بزن تا اين طلاها پيدا شود. وقتي نگاهشان به اين طلاها افتاد، گفتند: اينها چيست؟ براي كيست؟ فرمود: اينها براي همان است كه پشت سر او ميگفتيد: گدا است. دارم وليي اينگونه در راه خدا ميدهم. ما دنيا را ذليل و خوار كنيم. بخاطر دنيا غصه نخوريم. الآن در جامعه ما خيليها غصه ميخورند، خانمها بيشتر هستند. بيشتر به چيزهاي زينتي اهميت ميدهند. اما اگر درست نشد، غصه نخوريد.
اميرالمؤمنين ميفرمايد: آنچه در اين برادر ديني من بود و براي من بزرگ جلوه ميكرد، «وَ كَانَ يُعَظِّمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ» دنيا در نظرش كوچك بود. در بخش كلمات حكمت آميز كلمه 453 خيلي زيباست. الآن اگر به اطرافمان و زندگيمان نگاه كرديم و ديديم خيلي فقيرانه است، اين فقر خيلي مهم نيست. حضرت ميفرمايند: «الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ» (رحنهجالبلاغه/ج20/ص152) فقير و غني اينجا معلوم نميشود. فرداي قيامت مشخص ميشود. آنجا مشخص ميشود چه كسي غني و چه كسي فقير است. ممكن است كسي اينجا در اوج فقر باشد، اما آنجا غنيترين و ثروتمندترين آدم قيامت باشد. ممكن است در اوج ثروت باشد، آنجا فقيرترين آدم قيامت باشد. يكي كسي ندارد و فقير است، اما بر اين فقر صبر كرده و فرداي قيامت غنيترين و ثروتمندترين است. يك كسي اينجا در اوج ثروت بوده، از اين ثروت استفاده نكرده، آنجا فقيرترين آدم روي زمين است.
من جايي بودم، آقايي وصيت نامهي پدرش را آورد. گفت: ما چه كنيم؟ گفتم: ثروت پدر شما چقدر است؟ گفت: دو، سه نفر را استخدام كرديم حساب كنند كه ثروت چقدر است. گفتم: حدوداً چقدر است؟ گفت: از 20 ميليارد تومان كمتر نيست. گفتم: ايشان كار خيري هم در وصيتنامهاش هست؟ گفت: شما ببينيد، وصيت نامه دست شماست. من چندين بار از اول تا آخر وصيتنامه را گشتم، ديدم يكجا نوشته است كه بعد از مرگ من صد هزار تومان به فقرا بدهيد. اين آدم قطعاً در آن دنيا در اوج فقر است. «الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ» اينجا معلوم نيست كه چه كسي غني است و چه كسي فقير است.
پس حضرت ويژگي اول را اينطور ميفرمايند كه دنيا در نظر او كوچك است. خطبهي 82 نهجالبلاغه حضرت يك جملهاي دارد، ميفرمايد: «فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ أَمْ أَيْنَ تُصْرَفُونَ» (شرح نهجالبلاغه/ج6/ص275) كجا ميرويد؟ فكر ميكنيد پايان كار شما چه ميشود؟ «اَمْ بِمَا ذَا تَغْتَرُّونَ» به چه فريب ميخوريد؟ «وَ إِنَّمَا حَظُّ أَحَدِكُمْ مِنَ الْأَرْضِ ذَاتِ الطُّوْلِ وَ الْعَرْضِ قِيدُ قَدِّهِ مُنْعَفِراً عَلَى خَدِّهِ» فرمود: فكر كنيد اگر مالك همه عالم باشيد. ميخواهيد من علي به شما بگويم: وقتي از دنيا رفتيد، سهم شما از زمين چقدر است؟ الآن در پيامها هست. بينندگاني نوشتند: تو را به خدا به مالكين بگوييد: به ما مستأجران رحم كنند. اگر اينجا رحم كرديم، آنجا ثروتمند هستيم.
حاج آقاي فرحزاد فرمودند: يك كسي وقتي خبردار شد، مستأجرش بچهدار شده، در خانه رفت. گفت: شنيدم اولاد دار شدي؟ از اين ماه اجاره شما عوض ميشود.من اجاره شما را كم كردم. چون خرجي شما بالا رفته است.
حضرت ميفرمايند: «وَ إِنَّمَا حَظُّ أَحَدِكُمْ مِنَ الْأَرْضِ ذَاتِ الطُّوْلِ وَ الْعَرْضِ» زمين با همه عرض و طولش، سهم شما «قِيدُ قَدِّهِ» قدتان را اندازه بگيريد، ببينيد طولتان چقدر است؟ «وَ إِنَّمَا حَظُّ أَحَدِكُمْ مِنَ الْأَرْضِ ذَاتِ الطُّوْلِ وَ الْعَرْضِ» اگر هكتارها زمين داشته باشيد و هزاران متر زمين داشته باشيد، يك متر سهم تو است. «مُنْعَفِراً عَلَى خَدِّهِ» آن هم روي پهلو ميخوابانند. ميت را صاف نميگذارند.
آقاي شريعتي: انشاءالله انس ما با درياي معارف نهجالبلاغه بيشتر و بيشتر شود. امروز صفحهي 115 مصحف شريف قرار روزانهي ما است. آيات 42 تا 45 سورهي مباركهي مائده تلاوت ميشود. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
«سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّلُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَاءُوكَ فَاحْكُم بَيْنهَُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنهُْمْ وَ إِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن يَضرُُّوكَ شَيًْا وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُم بَيْنهَُم بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يحُِبُّ الْمُقْسِطِينَ(42) وَ كَيْفَ يحَُكِّمُونَكَ وَ عِندَهُمُ التَّوْرَئةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَالِكَ وَ مَا أُوْلَئكَ بِالْمُؤْمِنِينَ(43) إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَئةَ فِيهَا هُدًى وَ نُورٌ يحَْكُمُ بهَِا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَ الرَّبَّنِيُّونَ وَ الْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَ كَانُواْ عَلَيْهِ شهَُدَاءَ فَلَا تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لَا تَشْترَُواْ بَِايَاتىِ ثَمَنًا قَلِيلًا وَ مَن لَّمْ يحَْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْكَافِرُونَ(44) وَ كَتَبْنَا عَلَيهِْمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَينَْ بِالْعَينِْ وَ الْأَنفَ بِالْأَنفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَ مَن لَّمْ يحَْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئكَ هُمُ الظَّالِمُونَ(45)»
ترجمه آيات:
«گوشنهادگان بر دروغند، خورندگان حرامند. پس اگر نزد تو آمدند ميانشان حكم كن يا از ايشان رويگردان شو و اگر رويگردان شوى هيچ به تو زيانى نرسانند. و اگر ميانشان حكم كنى به عدالت حكم كن كه خدا عدالتپيشگان را دوست دارد. (42) چگونه تو را داور قرار مىدهند، در حالى كه تورات كه حاوى حكم خداست در نزد آنهاست؟ سپس از حكم تو رويگردان مىشوند و اينان ايمان نياوردهاند. (43) ما تورات را كه در آن هدايت و روشنايى است، نازل كرديم. پيامبرانى كه تسليم فرمان بودند بنا بر آن براى يهود حكم كردند و نيز خداشناسان و دانشمندان كه به حفظ كتاب خدا مأمور بودند و بر آن گواهى دادند، پس، از مردم مترسيد، از من بترسيد و آيات مرا به بهاى اندك مفروشيد. و هر كه بر وفق آياتى كه خدا نازل كرده است حكم نكند، كافر است. (44) و در تورات بر آنان مقرر داشتيم كه نفس در برابر نفس و چشم در برابر چشم و بينى در برابر بينى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و هر زخمى را قصاصى است. و هر كه از قصاص درگذرد، گناهش را كفارهاى خواهد بود. و هر كه به آنچه خدا نازل كرده است حكم نكند، از ستمكاران است. (45)»
آقاي شريعتي: انشاءالله زندگي همه ما منور به نور قرآن و معطر به عطر صلوات باشد. حاج آقاي حسيني اشاره قرآني امروز را بفرماييد.
حاج آقاي حسيني: آيهي اولي كه در اين صفحه تلاوت شد، نكتهي بسيار قابل توجهي دارد. حضرت ميفرمايد: اگر اهل كتاب به شما مراجعه كردند، يهوديها نزد شما آمدند و گفتند: ما يك دعوايي داريم. شما براي ما قضاوت كن. «فَاحْكُم بَيْنهَُم بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يحُِبُّ الْمُقْسِطِين» در حق يهودي هم باز به عدالت قضاوت كن. خدا عادل را دوست دارد. حتي اگر با كسي دشمن بودي، «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى» (مائده/8)
«وَ مَن لَّمْ يحَْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ» باز ميفرمايد: اگر كسي آن گونه كه خدا گفته است، حكم نكند، «فَأُوْلَئكَ هُمُ الْكَافِرُونَ» كافر هستند كساني كه حكم خدا را اجرا نميكنند.
در خطبهي 160 نهجالبلاغه، حضرت چند مثال از پيامبران بزرگ الهي زدند كه به دنيا بياعتنا بودند. «إِذْ يَقُولُ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِير» (قصص/24) موسي ميگفت: خدايا من محتاج لطف و عنايت تو هستم. من محتاج خير تو هستم. اميرالمؤمنين ميفرمايد: «وَ اللَّهِ مَا سَأَلَهُ» موسي از خدا چه خواست؟ «وَ اللَّهِ مَا سَأَلَهُ إِلَّا خُبْزاً يَأْكُلُهُ» يك نان، چرا؟ «لِأَنَّهُ كَانَ يَأْكُلُ بَقْلَةَ الْأَرْضِ» (شرح نهجالبلاغه/ج9/ص229) خورشت او سبزي روي زمين بود. گفت: خدايا يك نان براي ما برساني بس است. قرآن در سوره قصص آيهي 24 ميفرمايد: وقتي موسي به مدين ميآمد، خسته شد و نشست. گفت: «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِير» خدايا خيري برسان.
ميخواهي از داود برايت بگويم. «وَ إِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتُ بِدَاوُدَ ص صَاحِبِ الْمَزَامِيرِ وَ قَارِئِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» قاري بهشتيان داود است. «فَلَقَدْ كَانَ يَعْمَلُ سَفَائِفَ الْخُوصِ بِيَدِهِ» اميرالمؤمنين ميفرمايد: داود آن پيامبر الهي با ليف خرما زنبيل درست ميكرد «وَ يَقُولُ لِجُلَسَائِهِ» به رفقايش ميگفت: چه كسي ميرود اين را بفروشد، يك نان جو با پولش بخرد. بعضي از شارعين گفتند: ممكن است اين براي زماني باشد كه داود پادشاهي داشت. داود در اوج عظمت با ليف خما زنبيل ميبافت، ميگفت: اين را كسي بفروشد و از پولش نان جو ميخورد.
فرمود: از عيسي براي شما مثال بزنم؟ «وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِي عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع فَلَقَدْ كَانَ يَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ» بالش او سنگ بود. «وَ يَلْبَسُ الْخَشِنَ» لباسش خشن بود. «إِدَامُهُ الْجُوعَ» خورشتش گرسنگي بود. «وَ سِرَاجُهُ بِاللَّيْلِ الْقَمَرَ» چراغ او در شب ماه بود. «وَ فَاكِهَتُهُ وَ رَيْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ» آن گياهان زميني، سبزيجات، كل زندگي حضرت عيسي بود. «دَابَّتُهُ رِجْلَاهُ وَ خَادِمُهُ يَدَاهُ» مركبش دو پا بود، خادمش هم دستش بود.
ميفرمايد: ميخواهيد از زندگي پيامبر براي شما بگويم؟ «يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ» (شرح نهجالبلاغه/ج9/ص232) روي زمين غذا ميخورد. روي زمين مينشست، با دست خود كارهايش را انجام ميداد. سوار مركب ميشد، كسي را هم سوار ميكرد. «وَ يَكُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَيْتِه»زيور آلات زياد داشت. فرمودند: اينها را ببريد، ميترسم تعلق من به دنيا زياد شود. اميرالمؤمنين فرمود: عيسي، موسي، داود، پيامبر، يك جمله هم از خودشان فرمودند. «وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِي هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَاقِعِهَا» به خدا قسم اينقدر لباسم را وصله زدم، كه ديگر براي وصله كردن خجالت ميكشم. دنيا براي اميرالمؤمنين ذليل و خوار بود، و اسير دنيا نبود.