كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 93/04/17
بسم الله الرحمن الرحیم
و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم *** بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم
به وقت صبح قيامت، كه سر ز خاك برآرم *** به گفتگوي تو خيزم، به جستجوي تو باشم
به مجمعي كه در آيند شاهدان دو عالم *** نظر به سوي تو دارم، غلام روي تو باشم
حديث روضه نگويم، گل بهشت نبويم *** جمال حور نجويم، دوان به سوي تو باشم
مي بهشت ننوشم ز دست ساقي رضوان *** مرا به باده چه حاجت كه مست روي تو باشم
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقايان، نماز و روزههايتان مقبول درگاه خداوند متعال. حاج آقاي حسيني قمي، سلام عليكم و رحمة الله.
حاج آقای حسيني قمي: عليكم السلام و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه به همهي بينندگان عزيز دارم. آروزي قبولي طاعات را دارم.
بينندگان عزيز ميدانند هفته گذشته چون اولين سهشنبه ماه مبارك رمضان بود، بحثي راجع به مراقبتهاي ماه رمضان داشتيم. سيره تربيتي حضرت را ميگوييم. كلمات حكمت آميز، كلمه 289 را توضيح ميداديم. بخش سوم نهجالبلاغه است.
«كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ» من در گذشته يك برادر الهي و ديني داشتم. اين برادر ويژگيهايي دارد. حضرت ويژگيها را توضيح ميدهند. آيا اين برادر چه كسي است؟ ابوذر است؟ مالك است؟ مقداد است؟ يا نه اين برادر تمثيلي بوده است. يعني منظور انسان كاملي است كه شايستگي برادري اميرالمؤمنين را دارد. شايد شخص خاصي نباشد. در ويژگي اول حضرت فرمودند: «وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ» چرا اين برادر در نظر من اينقدر با عظمت جلوه كرده است؟ چون دنيا در نظر او كوچك است. اگر ميخواهيد بدانيد نگاه اميرالمؤمنين به شما چه نگاهي است، ببينيد دنيا در نگاه ما چگونه است. هر مقدار دنيا در نگاه ما كوچك باشد، به همان مقدار نگاه اميرالمؤمنين به ما با عظمتتر است.
چه كنيم دنيا در نگاه ما كوچك جلوه كند؟ يكي از راهها اين است كه با اولياي خدا مجالست داشته باشيد. با كساني كه براي دنيا ارزش قائل نيستند و دنيا در نظرشان كوچك است.
يكي از اصحاب امام صادق(ع) حمران بن اعين است. پنج برادر بودند. همه از بهترين شاگردان امام صادق(ع) بودند. همه از راويان احاديث امام صادق(ع) هستند و از حضرت از همه اينها با مدح و ثنا ياد كرده است. اگر اينها نبودند بسياري از روايات امام صادق به دست ما نميرسيد. يكوقتي اين آقا خدمت امام صادق(ع) رفت و جملهاي به حضرت گفت. گفت: ما وقتي خدمت شما ميآييم، «حَتَّى تَرِقُّ قُلُوبُنَا» (بحارالانوار/ج6/ص41) در اثر مجالست با شما دلهاي ما خيلي نرم ميشود. دنيا را فراموش ميكنيم. «وَ يَهُونُ عَلَيْنَا مَا فِي أَيْدِي النَّاس» اصلاً انچه دست مردم است به نظر ما كوچك است. ما نگران هستيم. اين چه حالتي است كه ما داريم؟ حضرت براي آنها داستاني را از اصحاب پيامبر نقل كردند. اصحاب رسول خدا به پيامبر ميگفتند: يا رسول خدا! «إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ» ما تا در محضر شما هستيم، دنيا را فراموش ميكنيم. مجالست با پيامبر و نگاه كردن در چهره حضرت همه آسماني است. اما وقتي از محضر شما ميرويم، دوباره همان حالت را داريم. «نَخَافُ عَلَيْنَا النِّفَاق» ما منافق نيستيم. اين نفاق نيست؟ حضرت فرمودند: نگران نباشيد. اينها وسوسههاي شيطان است. «إِنَّ هَذِهِ خُطُوَاتُ الشَّيْطَان». پيامبر فرمودند: اگر آن حالت را كه پيش من بوديد حفظ ميكرديد، «وَ اللَّهِ لَوْ تَدُومُونَ عَلَى الْحَالَةِ الَّتِي وَصَفْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِهَا لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَة» به جايي ميرسيديد كه با فرشتگان مصافحه ميكرديد «وَ مَشَيْتُمْ عَلَى الْمَاء» ديگر ميتوانستيد روي آب راه برويد.
مرحوم آيت الله سيد احمد خوانساري(ره) عالم بزرگي در تهران بود. قبر ايشان كنار قبر علامه طباطبايي در قم است. من سراغ دارم كساني را كه ميگفتند: ما وقتي نيم ساعت به محضر ايشان ميرفتيم، نه اينكه موعظه كند، مجالست و حرفهاي معمولي بود. از محضر ايشان كه ميرفتيم، تا مدتها احساس مي كرديم سبك شديم و دنيا براي ما اهميتي نداشت.
«وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ» اگر ميخواهيم دنيا در نگاه ما كوچك باشد. مجالست با كساني كنيم كه دنيا در نگاهشان كوچك است. اگر با كساني كه تمام فكر و ذكرشان دلار و ماشين و خانه و ماديات است، اگر با چنين كساني نشستيم، ديگر دنيا در نظر ما بزرگ جلوه ميكند.
كتابي را به نام «فوايد الرضويه» براي مرحوم محدث قمي را معرفي كرديم. ايشان در اين كتاب شرح حال صدها نفر از علما را نوشتهاند. ايشان نوشتند: وقتي شيخ انصاري از دنيا رفت، مرجع تقليد بعد از ايشان چه كسي بايد باشد. عدهاي از علما كه همه رده اول بودند، جلسهاي گرفتند. مثل مرحوم ميرزا حبيب الله رشتي، ميرزا حسن آشتياني، ميرزا عبدالرحيم نهاوندي، حسن نجم آبادي، دور هم نشستند كه بعد از شيخ انصاري چه كنيم؟ يك نفر در اين جلسه غايب شد، و همان غايب بايد مرجع تقليد بعد از شيخ انصاري ميشد. غايب ميرزا شيرازي(ره) است. پيغام دادند، آمدند. گفتند: ما بررسي كرديم، تكليف و واجب عيني بر شما است كه مرجعيت را به عهده بگيريد. ايشان قبول نكرد و گفت: نه! شما مقدم بر من هستيد. ميگويند: شيخ انصاري (ره) وقتي درس ميگفتند، صدها شاگرد داشتند. ميفرمايند: من درس را براي سه نفر ميگويم. يكي ميرزاي شيرازي بود. يكي ميرزا حبيب الله رشتي بود. گفتند: اينطور تصميم گرفته شده و مرجعيت براي شماست! عين عبارتي كه مرحوم محدث قمي فرمودند اين است: مرجعيت را قبول كرد. اما اشك روي گونههايش جاري شد. اين پست نبود، مسؤوليت بود. در دوران اينها كساني بودند در رتبه از اين بزرگوار بالاتر بودند. مرحوم محقق اردكاني، استاد ميرزاي شيرازي بوده است. وقتي بنا شد مرجعت به ايشان برسد، اگر كسي براي تقليد به ايشان مراجعه ميكرد، ميگفت: فقط ميرزاي شيرازي! وجوهات شرعي ميآوردند، ميفرمود: به خدا قسم يك درهم را نميپذيرم. اگر دنيا در نظر آدم كوچك شد، چه آثاري دارد؟
فاضل اردكاني در حالاتشان نقل كردند، مرحوم آيت الله حائري در كتاب «سرّ دلبران» نقل كردند. ايشان از قول پدرشان مؤسس حوزه علميه قم نقل ميكند كه وقتي اين بزرگوار ميخواست از دنيا برود، ايشان بيماري استسقاء داشتند. آب نبايد زياد ميخوردند. عطش ميكرد ولي نميخورد. آخرين شب عمرش عدهاي دور ايشان بودند، گفتند: بلند شويد و برويد. گفتند: كجا برويم؟ خدمت شما هستيم! ميگويد: آب بياوريد. آب ميآورند، و آب سيري ميخورد. كسي كه آب برايش ضرر داشت، آب زيادي مي خورد و دراز ميكشد. ميگويد: آب خوبي خورديم، يك مرگ خوبي هم بكنيم! سرش را زمين ميگذارد، مثل اينكه هفتاد سال است از دنيا رفته است. آدمي كه ذرهاي به دنيا تعلق نداشت.
الآن اين دعواهايي كه در جامعه است، براي چيست؟ اين بداخلاقيهاي سياسي براي چيست؟ ماه رمضان است، خواهش ميكنيم كمي آرام باشيد، بگذاريد فضاي ماه رمضان به خوبي بگذرد. خيلي از اين دعواها سر دنياست. اينكه تو هستي و من نيستم. حزب من هست و تو نيستي. اگر آدم به اينجا رسيد، به كجا ميرسد. در حالا مرحوم آيت الله العظمي بروجردي خواندم. اينها اسوه بودند. علماي قم اين بزرگوار را از بروجرد آوردند كه شما مرجعيت را بپذيريد. امام راحل ما بسيار به آيت الله العظمي بروجردي علاقه داشتند. سه نفر از مراجع در قم، مرحوم آيت الله العظمي صدر، مرحوم آيت الله العظمي خوانساري، آيت الله العظمي حجت، مراجع ثلاث ناميدند. سه مرجعي بودند كه همه چيز در اختيارشان بوده است. ميگويند: برويد آقاي بروجردي را بياوريد ايشان مرجعيت را بپذيرند. آيت الله العظمي بروجردي ميگويند: نه، كار امروز بهتر به دست شما اداره ميشود.
ميگويند كه مرحوم آيت الله العظمي بروجردي سر درس ميگفتند: ما علم و دانش را از قدماي قم ميگرفتيم. افرادي مثل شيخ صدوق، علي بن بابويه! ولي ايمان و تقوا را از معاصرين قم ميگرفتيم. يعني از آقاي صدر، آقاي حجت، آقاي خوانساري. اگر آدم با اينها مجالست داشته باشد، در روحيهاش اثر گذار است.
ويژگي دوم «وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ» اين برادر من از سلطنت شكم خارج بود. «فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ» اگر چيزي را بدست نياورد، ميلي هم به آن پيدا نميكند. اگر هم مال دنيا را پيدا كرد، زياده روي نميكند. اميرالمؤمنين در زمان خودشان گرفتار آدمهايي بود كه اسير دنيا بودند. تحت سلطه شكمشان بودند. ابن ابي الحديد در شرح نهجالبلاغه اين داستان را نوشته است. نوشته وقتي جنگ صفين تمام شد، قرآنها را بالاي نيزه بردند و مسأله حكميت را گفتند. حكم چه كسي باشد؟ اميرالمؤمنين، مالك اشتر و ابن عباس را پيشنهاد كردند. مردم نپذيرفتند. گفتند: ابو موسي اشعري! حضرت با ابو موسي موافق نبودند. ابو موسي شايستگي نمايندگي اميرالمؤمنين در حكميت را نداشت. سه چيز را بر حضرت تحميل كردند. پايان جنگ صفين را بر اميرالمؤمنين تحميل كردند. پذيرش حكميت را بر اميرالمؤمنين تحميل كردند. اينكه حكم چه كسي باشد را هم تحميل كردند. ابن ابي الحديد ميگويد: روزي كه بنا بود بروند و در جلسه حكميت بنشينند، عمرعاص به دوستان و يارانش گفت: تا ميتوانيد انواع غذاهاي خوشمزه را به او بدهيد. بخورد و پر شود. گفتند: چه تناسبي با جلسه فردا دارد؟ عمروعاص، ابوموسي را ميشناخت. گفت: اگر ما شكم او را سير كرديم، هيچ مردمي و قومي شكمشان سير نشد، جز به مقداري كه خردشان را از كار انداختند. امشب او را با غذاهاي رنگارنگ سير كنيد، تا عقلش كم شود.
اميرالمؤمنين ميفرمايد: ويژگي برادر من اين است كه اسير شكم نبود. شكم براي سلطنت نداشت. آدمي كه مهمان سفره عمروعاص ميشود، چه نتيجهاي دارد؟ چه انتظاري داريد؟ نامه اميرالمؤمنين به عثمان بن حنيف را خوانديم. نوشته بودند: چرا سر سفرهاي رفتي كه فقرا آنجا نبودند؟
ابوموسي فردا آمد رأي داد كه اميرالمؤمنين را بركنار كرد، عمروعاص هم معاويه را نصب كرد، بحث جنگ نهروان پيش آمد.
اندرون از طعام خالي دار *** تا در او نور معرفت بيني
ماه رمضان انسان احساس سبك شدن ميكند. احساس ميكند روحش لطيف تر شده و به خدا نزديكتر شده است. چرا اين حالت پيش ميآيد؟ چون روزها مراقبت داريم. چون روزها شكم را پر نكرديم. هيچ لذتي را ميشود با اين عوض كرد كه بعد از 17، 18 ساعت پاي سفره افطار بنشيني، تازه دعا بخواني. تازه بخواني «اللهم لك صمتم» فقط براي تو! «و علي رزقك افطرت» اين لذت را با چه ميشود عوض كرد؟ عزيزاني كه در روزهاي طولاني و هواي گرم روزه ميگيرند، از پاداش و ارزش آن غافل نشوند. هيچگاه نميشود اين لذت را به روزه خوار منتقل كرد.
آقاي شريعتي: امروز صفحهي 136 مصحف شريف قرار روزانهي ما است. آيات 69 تا 73 سورهي مباركهي انعام تلاوت ميشود. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
«وَ مَا عَلىَ الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شىَْءٍ وَ لَاكِن ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ(69) وَ ذَرِ الَّذِينَ اتخََّذُواْ دِينهَُمْ لَعِبًا وَ لَهْوًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسُ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لهََا مِن دُونِ اللَّهِ وَلىٌِّ وَ لَا شَفِيعٌ وَ إِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَّا يُؤْخَذْ مِنهَْا أُوْلَئكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شرََابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَ عَذَابٌ أَلِيمُ بِمَا كاَنُواْ يَكْفُرُونَ(70) قُلْ أَ نَدْعُواْ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُنَا وَ لَا يَضرُُّنَا وَ نُرَدُّ عَلىَ أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَئنَا اللَّهُ كاَلَّذِى اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فىِ الْأَرْضِ حَيرَْانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلىَ الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَ أُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَلَمِينَ(71) وَ أَنْ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذِى إِلَيْهِ تحُْشرَُونَ(72) وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ يَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فىِ الصُّورِ عَلِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَدَةِ وَ هُوَ الحَْكِيمُ الْخَبِيرُ(73)»
ترجمه آيات:
«كسانى كه پرهيزگارى پيشه كردهاند به گناه كافران بازخواست نخواهند شد، ولى بايد آنان را پند دهند. باشد كه پرهيزگار شوند. (69) و واگذار آن كسانى را كه دين خويش بازيچه و لهو گرفتهاند و زندگانى دنيا فريبشان داد. و به قرآن پندشان ده مبادا بر كيفر اعمال خويش گرفتار آيند. جز خدا دادرس و شفيعى ندارند. و اگر براى رهايى خويش هر گونه فديه دهند پذيرفته نخواهد شد. اينان به عقوبت اعمال خود مأخوذند و به كيفر آنكه كافر شدهاند برايشان شرابى از آب جوشان و عذابى دردآور مهيا شده است. (70) بگو: آيا سواى اللَّه كسى را بخوانيم كه نه ما را سود مىدهد و نه زيان مىرساند؟ و آيا پس از آنكه خدا ما را هدايت كرده است، همانند آن كس كه شيطان گمراهش ساخته و حيران بر روى زمين رهايش كرده، از دين بازگرديم؟ او را يارانى است كه به هدايت ندايش مىدهند كه نزد ما بازگرد. بگو: هدايتى كه از سوى خدا باشد، هدايت واقعى است. و به ما فرمان رسيده كه در برابر پروردگار جهانيان تسليم شويم. (71) و نماز بخوانيد و از او بترسيد. اوست آنكه همگان نزدش محشور مىشويد. (72) و اوست آنكه آسمانها و زمين را به حق بيافريد. و روزى كه بگويد: موجود شو، پس موجود مىشود. گفتار او حق است. و در آن روز كه در صور دميده شود فرمانروايى از آن اوست. داناى نهان و آشكار است و او حكيم و آگاه است. (73)»
آقاي شريعتي: انشاءالله زندگي همه ما منور به نور قرآن و معطر به عطر صلوات باشد. حاج آقاي حسيني اشاره قرآني امروز را بفرماييد.
حاج آقاي حسيني: آيهاي كه تلاوت شد «وَ أَنْ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذِى إِلَيْهِ تحُْشرَُونَ» قرآن ميفرمايد: هدايت اين است كه نماز بخواني. آيه قبل ميگويد: «قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَ أُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَلَمِينَ» تسليم خدا باشيد، يك ظهور تقوا در نماز. «وَ هُوَ الَّذِى إِلَيْهِ تحُْشرَُونَ» فرداي قيامت اول چيزي را كه سؤال ميكنند نماز است.
بيان زيبايي از اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه است، نامه 27 نهجالبلاغه حضرت به والي و استاندارشان مينويسند: «صَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَهَا» (شرح نهجالبلاغه/ج15/ص163) نمازتان را به موقع بخوانيد. به تأخير نياندازيد. «وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ عَمَلِكَ» تمام اعمال شما تابع نماز است. يعني اگر نماز قبول شد، بقيه اعمال قبول ميشود. اگر نماز قبول نشد، به بقيه چيزها نگاه نميكنند. همه اعمالت تابع نماز است. فكر نكني كه به مردم خدمت كردي، فايده ندارد.
آقاي شريعتي: در ايام وفات حضرت خديجه كبري هستيم. لحظات پاياني را اختصاص به اين ميدهيم كه از حضرت خديجه براي ما بگويند.
حاج آقاي حسيني: بنا شد مهمان سفره علي(ع) باشيم. در عرض ارادت به اين بانوي بزرگوار باز از كلمات اميرالمؤمنين ميگوييم. خطبه 192 معروف به خطبه قاصعه است. حضرت ميفرمايد: «لَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذٍ فِي الْإِسْلَامِ غَيْرَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خَدِيجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا» (شرح نهجالبلاغه/ج13/ص201) در صدر اسلام خانهاي نبود كه اسلام را پذيرفته باشد. جز يك خانه كه در آن پيامبر بود، خديجه كبري و من سومين نفر بودم. يعني خديجه كبري(س) بعد از پيامبر اول كسي است كه ايمان آورد. مادري كه ميتواند مادر دوازده معصوم باشد. يازده امام و دوازده معصوم، فاطمه زهرا(س) و يازده امام. از امام مجتبي تا امام زمان(ع). در زيارتنامهها ميخوانيم «السلام عليك يابن رسول الله، يابن اميرالمؤمنين، يابن فاطمه الزهرا، يابن خديجة الكبري» يعني دوازده معصوم در زيارتشان فخرشان به اين است كه ما آنها را به عنوان فرزندان خديجه(س) ميدانيم.
بحث نداهاي الهي در قيامت را مفصل گفتيم. يكي از نداهاي الهي كه در قيامت زده ميشود «اين فاطمة الزهرا» است. فاطمه زهرا كجاست؟ در غوغاي محشر كه هركس به فكر خودش است، يكي از نداها «اين خديجة الكبري» است.
پيامبر خدا وقتي نام خديجه كبري را ميبردند، گريه ميكردند. اين نشانه وفا است. وفاي در زندگي خيلي خوب است. گاهي ميبينيم آقا و خانمي اوايل گرفتاريها با هم هستند، زندگي كه روي روال ميافتد، مرد بيوفا ميشود. يا زن بيوفا ميشود. آن روز يكه آن در بساط نداشتي، ان روزي كه مستأجر بودي، حقوق كمي داشتي، چه كسي با تو بود؟ اين خانم با تو بود. حالا وضعت خوب شد و پست پيدا كردي. پيامبر خدا تا روز آخر ده سال بعد از خديجه كبري زنده بودند. هر بار نام اين بانوي بزرگوار ميآمد، گريه ميكردند و اشك ميريختند.
زماني پيامبر گريه ميكردند، يكي از همسران پيامبر نگاهش زميني بود. بعضيها نگاه آسماني دارند. گفت: براي چه گريه ميكني؟ خديجه كبري سني داشتند، ميگويند: زمان ازدواج 40 ساله بودند. براي چه گريه ميكني؟ او پيرزن بود. خدا در عوض او من جوان را به تو داد. پيامبر فرمود: ساكت باش. آن روزي كه همه شما مرا تكذيب ميكرديد، او به من ايمان آورد. آن روزي كه همه شما كافر بوديد او به من ايمان آورد. اين زن گفت: وقتي ديدم پيامبر اينقدر به خديجه كبري علاقه دارد، فهميدم اگر بخواهم در دل پيامبر راه پيدا كنم بايد از چه راهي وارد شوم. منافقانه از خديجه كبري تعريف ميكردم، كه در دل پيامبر راه پيدا كنم.
در روايت هست وقتي پيامبر شب معراج از معراج برگشتند. خطاب به جبرئيل فرمود: شما در دنيا كاري نداريد؟ جبرئيل فرمود: سلام خدا و سلام مرا به خديجه كبري برسانيد. پيامبر خدا حامل سلام الهي بر فرشته وحي الهي بر خديجه كبري بود.
امام صادق(ع) فرمودند: وقتي پيامبر با خديجه كبري ازدواج كردند، تمام زنان مكه با اين بانوي بزرگوار قطع رابطه كردند. اعتراض داشتند كه چرا با پيامبر ازدواج كردي. دوران بارداري خديجه كبري شد. حتي در موقع وضع حمل هيچكس را نداشتند كه زنان بهشتي آمدند. اين حديث را شيخ صدوق در خصال نقل كردند. در دوران بارداري فاطمه زهرا(س) در شكم مادر با خديجه كبري(س) سخن ميگفت، دلداري ميداد. غم نخور مادر كه غمخوارت منم! يكوقت پيامبر وارد شدند، ديدند خديجه دارد با كسي حرف ميزند. كسي در خانه نيست. بانوي تنها در خانه بودند. فرمودند: خديجه با چه كسي سخن ميگويي؟ فرمود: اين فرزندي كه در رحم دارم، با او سخن ميگويم.
اگر بخواهيم جايگاه اين بانوي بزرگوار را بدانيم، وقتي خديجه كبري از دنيا رفتند، با فاصله كمي حضرت ابوطالب از دنيا رفتند. پيامبر خدا در فاصله كوتاهي جناب ابوطالب و خديجه كبري را از دست داد. آن سال را پيامبر سال غم و غصه و اندوه ناميدند. ديگر پيامبر نتوانستند در مكه بمانند. وقتي اين دو ياور را از دست دادند مجبور به هجرت به مدينه شدند.
«اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء» خدايا به حق محمد و آل محمد و به حق بانوي بزرگوار، خديجه كبري(س) و دوازده معصوم از نسل اين بانو و به حق چهارده معصوم(ع) حوائج همه ملتمسين دعا، مخصوصاً عزيزاني كه به اين برنامه التماس دعا گفتند، برآورده به خير بفرما. بيماران را لباس عافيت بپوشان و گرفتاريها را برطرف بفرما. به همه ما توفيق روزه اين ماه و عمل به فرايض اين ماه را عنايت بفرما.