كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 24/04/93
بسم الله الرحمن الرحیم
و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
دلم امروز گواه است، كسي ميآيد *** حتم دارم خبري هست، گمانم بايد
فال حافظ هم هربار كه ميگيرم باز *** مژده اي دل كه مسيحا نفسي، ميآيد
بايد از جاده بپرسم، كه چرا ميرقصد *** مست موسيقي گامي شده باشد، شايد
ماه در دست به دنبال كه اينگونه زمين *** مست ميچرخد و يك لحظه نميآسايد
گله كم نيست ولي لب ز سخن خواهم بست *** اگر آن چهره به لبخند لبي بگشايد
«اللهم عجل لوليك الفرج»
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقايان، نماز و روزههايتان مقبول درگاه خداوند متعال. حاج آقاي حسيني قمي، سلام عليكم و رحمة الله.
حاج آقای حسيني قمي: عليكم السلام و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه به همهي بينندگان عزيز دارم. آروزي قبولي طاعات را دارم.
بينندگان عزيز ميدانند در بخش كلمات قصار اميرالمؤمنين(ع) كلمه 289 را شرح مي كرديم. اين كلامي است كه حضرت توصيف ميفرمايند: «كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ» من يك برادر الهي و ديني در گذشته داشتم. اين برادر ويژگيهايي دارد. حضرت ويژگيها را توضيح ميدهند. اين برادر از نظر اميرالمؤمنين چه كسي است؟ بعضي گفتند: ممكن است فرد خاصي مثل ابوذر غفاري و مقداد و مالك اشتر باشد. يا نه فرد خاصي منظور حضرت نبوده است. اين تمثيل يك انسان كامل الهي است كه شايستگي برادري ديني و الهي اميرالمؤمنين را دارد. دو ويژگي را خوانديم. «وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ» اين برادر در نظر من اينقدر با عظمت جلوه ميكرد، چون دنيا در نظر او كوچك بود. ويژگي دوم «وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ» اين برادر من از سلطنت شكم خارج بود. اسير شكم نبود.
امروز سومين ويژگي را ميخوانيم. «وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ» (نهجالبلاغه/ص526) الآن در ماه رمضان خودمان را امتحان كنيم. بيشتر زمانش را در سكوت بود و سخن نميگفت. اگر هم سخن ميگفت، «بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ» از همه سبقت ميگرفت و تشنگي شنوندگان را برطرف ميكرد. حرف مفيد مي زد. پياده كردن همين يك ويژگي در زندگي بسيار مشكل است. «وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً» بيشتر در سكوت به سر ميبرد. «وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ» ديگران در يك جلسهاي كه بودند در سخن گفتند بر او غلبه ميكردند. همه بيش از او سخن ميگفتند، ولي در سكوت كسي بر او غلبه نميكرد. «وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ» بيش از آنكه براي سخن گفتن حريص باشد، براي سكوت كردن و شنيدن حريص بود.
گفت: طبيب، از مزاج خودش طبابت ميكند. دقيقاً به عكس حالاتي است كه ما داريم. امام(ره) در يك جلسهاي بودند، بحثي مطرح شده بود. همه اظهار نظر كرده بودند و امام چيزي نگفته بودند. از جلسه كه بيرون آمده بودند، كسي از شاگردان كه خدمت امام بود، گفت: شما چيزي نفرموديد و راجع به اين مسأله مطلبي نداشتيد. فرمودند: چرا، اما كسي از من سؤال نكرد. اما اين براي ما برعكس است. ميگوييم: صحبت نكن كه من بايد صحبت كنم.
اميرالمؤمنين ميفرمايد: برادر من «وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً» سكوت كردن خيلي سخت است. حرف زدن آسان است. و حرص در شنيدن در او بيشتر از گفتن بود.
خدا مرحوم حاج حسين فاطمي را رحمت كند. ايشان در قم استاد اخلاق بودند. خيلي از علما و مراجع، حتي امام(ره) هم پاي موعظه ايشان ميآمدند. ايشان از ملازمين مرحوم آيت الله ملكي تبريزي بوده است. با مرحوم ملكي خيلي محشور بودند. شبهاي جمعه در منزل خودشان منبر ميرفتند و موعظه ميكردند. من شنيدم كه اين شعر را هر شب جمعه در همه سخنرانيهايش ميخواندند.
صَمت و جوع و سَهَر و عزلت و ذكر بدوام *** ناتمامان جهان را كند اين پنج تمام
اين ويژگي انسان كامل است. صَمت همين است كه حضرت ميفرمايد: «وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً». اتفاقاً همه اينها در ماه رمضان هم هست. صَمت براي ماه رمضان است. اين نوعي تمرين و پرهيز است. در شهرستاني بودم، آقايي چوپان بود. مردم به او به ديد آدمي كه يك مقدار عقب افتاده است، به او نگاه ميكردند. خدا ايشان را رحمت كند. چند ماه رمضان را آنجا بودم. اين مرد از اول اذان صبح يك پارچهاي را روي سرش ميبست و يك دور هم دور دهانش ميبست. از اذان صبح تا اذان مغرب، محال بود يك جمله حرف بزند! من گفتم: ما عقب مانده هستيم، نه اين بنده خدا! اين به اين معني نيست كه بعد از اذان مغرب هرچه خواستيم بگوييم، نه! اين تمريني است كه بعد از اذان هم سخن به زبان نياوريم. شرط روزه سكوت است.
جوع هم به معني گرسنگي است. سَهَر (با «ه» نوشته ميشود) به معني شب زندهداري است. كسي توفيق شب زندهداري و نماز شب را در اين ايام دارد كه مراقبت داشته باشد. داستاني را از يكي از علماي بزرگوار مرحوم آ شيخ غلامحسين شرعي ميخواندم. مرد بسيار بزرگواري بود. ايشان براي تحصيل به نجف رفته بودند. پنج سال در نجف درس ميخواندند. روزي كه ميخواستند نجف بروند، مادرش بساط زندگي به او داده كه آنجا نيازي نداشته باشد. لحاف و تشك نويي را به پسرش ميدهد و ميگويد: پسرم آنجا پهن كن و استفاده كن. ايشان وقتي نجف ميرود و بعد از پنج سال برميگردد، بقچه را همانطور به مادرش ميدهد. مادر ميگويد: چرا باز نكردي؟! ميگويد: فكر كردم اگر شب روي تشك نرمي بخوابم، ديگر اهل بيدار شدن سَهَر و رفتن به حرم اميرالمؤمنين نيستم. نميگويم اين سختيها را بچشيم. ولي كساني ميتوانند اين شب زندهداريها را داشته باشند، كه مراعاتهايي كنند.
عزلت، به معني رهبانيت نيست.گوشهگيري از جلساتي كه خدا راضي نيست. پنجمين مورد هم ذكر بدوام است. دائم الذكر بودن است. ذكر لفظي و زباني خوب است اما بالاتر از آن ذكر قلبي است كه امام(ره) ميفرمايد: عالم محضر خداست.
اميرالمؤمنين(ع) كسي را به عنوان برادر خطاب ميكند كه «وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً». سكوت خيلي سخت است. اينكه آدم با مَنيّت مبارزه كندتا به سكوت برسد.
خدا مرحوم حاج ميرزا علي محدث زاده را رحمت كند فرزند حاج شيخ عباس قمي(ره) بودند. ما ايشان را فقط به مفاتيح ميشناسيم در حالي كه ايشان 110 كتاب دارد. در «فوايد الرضويه» كتابهايش را نام ميبرد. در «فوايد الرضويه» شرح حال صدها تن از علما هست. به ترتيب حروف الفبا است. به نام شيخ عباس قمي ميرسد. بايد شرح حال خودش را بنويسد. كسي كه شرح حال صدها نفر از علما را نوشته است، حق ندارد ييك كلمه شرح حال خودش را بنويسد؟ دو جلد كتاب است. مينويسد «و اما شرح حال خودم... چون من احقر و پستتر از آن هستم كه در رديف علما به حساب آيم، از شرح حال خودم صرف نظر ميكنم.» روزه فقط براي همين است كه پرواز كنيم. تكبر نداشته باشيم. خوش اخلاق باشيم.
بزرگواري جمله زيبايي ميفرمود: نكند در ماه رمضان آبروي ماه رمضان را ببريم. كاري نكنيم با بداخلاقيهايمان زن و بچه بگويند: اي خدا، اين ماه رحمت كي تمام ميشود؟ ماه تواضع و خوش اخلاقي است. ماه كوچك دانستن خود است. شيخ عباس(ره) ميگويد: من شرح حالي نمينويسم، فقط كتابهايم را مينويسم كه اگر كسي خواست، بخواند. يكي سفينة البحار است كه 25 سال براي اين كتاب زحمت كشيده است. اگر الآن با اين سيستمها كسي بخواهد سفينة البحار بنويسد، بايد سالها چند گروه زحمت ميكشيدند. ايشان يك تنه اين كتاب را نوشتند.
آقازاده ايشان مرحوم حاج ميرزا علي محدث زاده نوشتند: روزي ما در اتاق نشسته بوديم، ديديم پدر ما در اتاق مشغول نوشتن كتاب بود. يك مرتبه صداي گريه ايشان به گوش ما رسيد. گفتيم: چرا گريه ميكنيد؟ فرمود: داشتم روايات دروغ را ميخواندم، گريهام گرفت. دهها گناه منشأ زبان است، يكي دروغ است. گفتيم: مگر شما دروغ گفتيد؟ فرمود: نه! دروغ نگفتم، ولي يك وقتي دروغ مصلحت آميز گفتم. گفتند: خوب مصلحت آميز بوده است. فرمودند: الآن فكر ميكنم كه شايد مصلحت نبوده من آن دروغ را بگويم. دروغي كه روزي تشخيص داده بود، مصلحت آميز است، كه ماجرايش اين است كه در مكه كه بودند، علماي حجاز پرسيدند: چرا شيعيان فلان كار را انجام ميدهند؟ به يك جهتي گفتم: اين كار عوام شيعه است. مفهومش اين بود كه كار علما نيست. الآن با صداي بلند گريه ميكرد كه آن روزي كه براساس مصلحت گفتم، شايد نبايد ميگفتم... ما چقدر با اينها فاصله داريم. اينها معصوم نبودند.
الآن در شبهاي ماه رمضان، شب نشيني هست. مواظب باشيم گرفتار غيبت نشويم. گرفتار گناه زبان نشويم. سكوت بهتر از سخن گفتن است. در خاطرات مرحوم آيت الله العظمي حائري ميخواندم. مؤسس حوزه علميه قم بودند. ايشان مجسمه تقوا بودند. شاگرداني مثل امام(ره)، آيت الله العظمي گلپايگاني، آيت الله العظمي اراكي، اينها شاگردان آيت الله العظمي اراكي بودند. به شاگردي ايشان افتخار ميكردند. امام به آيت الله حائري خيلي ارادت داشتند. يك وقتي به امام گفته بودند: چرا آ شيخ اين انقلابي كه شما كرديد را نكرد؟ فرمودند: حفظ كردن حوزه در آن زمان توسط آ شيخ از انقلاب ما بالاتر بود. بزرگان خيلي به ايشان ارادت داشتند. در حالات ايشان ميديديم كه ايشان در نجف درس ميخواندند. يك وقتي از نجف به كربلا ميروند. به ايشان گفتند: چرا از نجف به كربلا رفتيد؟ فرمودند: نجف را خيلي دوست داشتم. ولي در داستان مشروطه از بس عدهاي موافق و عدهاي مخالف بودند و عليه همديگر عيب جويي ميكردند، به كربلا آمدم.
من نميگويم ما هم شهرمان را عوض كنيم. جلسهمان را ميتوانيم عوض كنيم. بحث جلسه را عوض كنيم. نگذاريم به غيبت كشيده شود. انسان از سكوت ضرر نميكند. منشأ بيشتر گناهان زبان است. جلسه را عوض كنيم، جلسه را هم عوض نميكنيم، موضوع جلسه را عوض كنيم. آنهايي كه به جايي رسيدند، «وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّم» حرص براي گفتن نداشت، براي شنيدن داشت.
مرحوم حاج آقا مصطفي فرزند امام، در خاطرات ايشان هست وقتي به امام گفتند: من ميخواهم از آيت الله بروجردي تقليد كنم، مقلد آيت الله العظمي بروجردي شوم. به امام گفته بود: من علميت ايشان را ميدانم. ايشان اعلم است، هيچ! شما كه اينقدر از ايشان تبليغ ميكني، عدالتشان را از كجا بدانم؟ از كجا بدانم ايشان عادل است؟ امام فرموده بودند: نشانهاش اين است كه ايشان با اينكه گاهي عصباني ميشود، غضب ميكند، ولي در گفتارش از مرز شرم تجاوز نميكند.
بسياري از گناهاني كه ما گرفتار آن هستيم، به خاطر همين مباحث سياسي است. از مرز شرم بيرون ميرويم. يعني طرف را تا كافر نكنيم، خيال ما راحت نميشود. فكر ميكنيم ما حق محض هستيم، جناح مخالف ما باطل محض است، تا متهم به كفر نكنيم، راضي نميشويم. اينهايي كه هرچه دلشان ميخواهد مينويسند و ميگويند، چه پاياني دارند؟ امام راجع به آيت الله بروجردي فرمود: نشانه عدالت آيت الله العظمي بروجردي اين است كه وقتي ناراحت ميشوند، از مرز شرم بيرون نميرود. اگر هم سخن ميگفت، طوري بود «بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِين» عطش مستمع را برطرف ميكرد. حرف مفيد ميزد.
روايتي ديدم كه هم شيخ صدوق در من لا يحضر دارد، هم در خصال دارد و هم در معاني الاخبار دارد. شيخ مفيد در اختصاص آوردند و حديث از پيامبر گرامي اسلام است. پيامبر گرامي اسلام فرمود: «إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَه» (وسايل الشيعه/ج16/ص34) اگر ديديد براي آدمي مهم نيست كه چه ميگويد، دربارهاش چه ميگويند، هر حرفي را ميزند، برايش مهم نيست. اگر انساني به اينجا رسيد، «فَهُوَ شِرْكُ الشَّيْطَان». يعني شيطان در او شراكت دارد. اشاره به آيهي 64 سوره اسراء دارد. «وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» شيطان در اموال و اولاد شريك ميشود. گاهي شيطان شراكت دارد. يعني چه؟
مرحوم طباطبايي (ره) بيان قشنگي دارند كه يعني چه كه شيطان شريك است؟ ايشان فرمودند: دو معنا دارد. يكي در نطفهاش شريك است. يعني حرامزاده است. يا اينكه تربيتش شيطاني است. در روحيات او اثر گذاشته است. يا در نطفه او اثر گذار است، يا اينكه تربيتش شيطاني است. اگر براي ما مهم نبود كه چه بگوييم و چه در مورد ما بگويند. مهم نيست، هرچه بخواهند بگويند.
خيليها الآن در روزنامهها برايشان مهم نيست چه مينويسند. فقط در گفتار نيست، در نوشتار هم هست. فقط برايش مهم است كه مخالف را از ميدان در كند. اينكه چه بگويد و چه بنويسد مهم نيست.
نامه 69 نهجالبلاغه به حارث همداني نوشته است. حضرت نوشتند: «لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ» (شرح نهجالبلاغه/ج18/ص41) هر چيزي شنيدي حق نداري بگويي. «بِهِ فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِباً» آقا من شنيدم ديگران بگويند. براي دروغ همين كافي است كه تو بگويي: من شنيدم. مردم ميگويند. همه ميگويند. رسانهها ميگويند. سايتها نوشتند. اگر رسانهها بنويسند حق است. ديگر دروغ نيست؟ «لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِباً وَ لَا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ كُلَّ مَا حَدَّثُوكَ بِهِ فَكَفَى بِذَلِكَ جَهْلًا» البته اگر چيزي شنيدي بررسي كن، لازم نيست حتماً تكذيب كني. اما براي ديگران نقل نكن.
در معراج به پيامبر خدا خطاب شد، پيامبر ميداني ارث روزه چيست؟ ارث يعني اينكه در پايان بايد چه نصيب ما شود؟ آخر ماه رمضان بايد چه به ما برسد؟ امام(ره) مكرر ميفرمودند: اگر ميخواهيد ببينيد روزه شما قبول شده يا نه، ببينيد روزه در شما تأثيري گذاشته يا نه. اگر روي شما اثر گذاشته، روزه شما قبول است. در شب معراج به پيامبر فرمودند: مي داني ميراث روزه چيست؟ آنچه در آخر از ماه رمضان بايد به ما برسد، كم خوردن و كم گفتن است. اگر اين را گرفتيم ارث روزه است وگرنه وارث نيستيم.
امام صادق(ع) فرمود: خدا به چيزي بالاتر از اين دو عبادت نشده است. يكي حج و ديگري سكوت است. ما فقط در دعاهايمان ميگوييم: «اللهم ارزقني حج بيتك الحرام» خدايا حج نصيب ما كن.
اميرالمؤمنان ديدند كسي به قنبر خادم ايشان دشنام داد. گاهي انسان آنچنان عصباني ميشود، قوه غضب تحت تأثير قرار ميدهد، فرصت فكر كردن نيست. بلافاصله قنبر آمد جوابش را بدهد. اميرالمؤمنين فرمودند: «مَهْلًا يَا قَنْبَرُ» (مستدرك/ج11/ص291) آرام بگير! حضرت قسم خورد، قسم به خدايي كه عالم را آفريد. «مَا أَرْضَى الْمُؤْمِنُ رَبَّهُ بِمِثْلِ الْحِلْمِ وَ لَا أَسْخَطَ الشَّيْطَانَ بِمِثْلِ الصَّمْتِ» فرمود: مؤمن با هيچ چيزي نميتواند خدا را راضي كند، مثل حلم و بردباري. شما وقتي حلم و بردباري نشان دادي، خدا بيش از همه از شما راضي ميشود. بالاترين چيزي كه شيطان را به خشم ميآورد، سكوت شما است. الآن ماه رمضان است. ميخواهيم شيطان از ما دور شود. اميرالمؤمنين فرمود: شيطان از هيچ چيزي به اندازهي صمت و سكوت نميهراسد.
چه كنيم كه در ماه رمضان تمرين سكوت كنيم. حضرت فرمودند: «مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ» (شرح نهجالبلاغه/ج19/ص264) اگر كسي باور كند كه كلامش جزء اعمالش است، «قَلَّ كَلَامُهُ» حرف زدنش كم ميشود. ما اعمال را كارهاي فيزيكي ميدانيم. نوازش سر يتيم را كار ميدانيم.
اميرالمؤمنين(ع) عبور ميكردند، شخصي خيلي حرف ميزد. حضرت ايستادند و فرمودند: «وَ مَرَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِرَجُلٍ وَ هُوَ يَتَكَلَّمُ بِفُضُولِ الْكَلَامِ فَقَالَ يَا هَذَا إِنَّكَ تُمْلِي عَلَى كَاتِبِيكَ كِتَاباً» (بحارالانوار/ج5/ص327) فرمود: فكر نكن حرفهاي تو گم ميشود. ما حرف را جزء اعمال نميدانيم. فرمود: وقتي تو حرف ميزني، دو فرشته مينويسند. اين حرفها به سوي خدا ميرود. «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ» (ق/18) باور كنيم سخن گفتن ما جزء اعمال ما است.
آقاي شريعتي: امروز صفحهي 143 مصحف شريف قرار روزانهي ما است. آيات 119 تا 124 سورهي مباركهي انعام تلاوت ميشود. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
«وَ مَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَ إِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَائهِم بِغَيرِْ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ(119) وَ ذَرُوا ظَهِرَ الْاثْمِ وَ بَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الْاثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كاَنُواْ يَقْترَِفُونَ(120) وَ لَا تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلىَ أَوْلِيَائهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لمَُشرِْكُونَ(121) أَوَ مَن كاَنَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشىِ بِهِ فىِ النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فىِ الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بخَِارِجٍ مِّنهَْا كَذَالِكَ زُيِّنَ لِلْكَفِرِينَ مَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ(122) وَ كَذَالِكَ جَعَلْنَا فىِ كلُِّ قَرْيَةٍ أَكَبرَِ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُواْ فِيهَا وَ مَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنفُسِهِمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ(123) وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتىَ نُؤْتىَ مِثْلَ مَا أُوتىَِ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يجَْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَ عَذَابٌ شَدِيدُ بِمَا كاَنُواْ يَمْكُرُونَ(124)»
ترجمه آيات:
«چرا از آنچه نام خدا بر آن ياد شده است نمىخوريد و خدا چيزهايى را كه بر شما حرام شده است به تفصيل بيان كرده است، مگر آن گاه كه ناچار گرديد؟ بسيارى بىهيچ دانشى ديگران را گمراه پندارهاى خود كنند. هرآينه پروردگار تو به متجاوزان از حد داناتر است. (119) و گناه را، چه آشكار باشد و چه پنهان، ترك گوييد. آنان كه مرتكب گناه مىشوند، به سزاى اعمال خود خواهند رسيد. (120) از ذبحى كه نام خدا بر آن ياد نشده است مخوريد كه خود نافرمانى است. و شياطين به دوستان خود القا مىكنند كه با شما مجادله كنند اگر از ايشان پيروى كنيد از مشركانيد. (121) آيا آن كس كه مرده بود و ما زندهاش ساختيم و نورى فراراهش داشتيم تا بدان در ميان مردم راه خود را بيابد، همانند كسى است كه به تاريكى گرفتار است و راه بيرونشدن را نمىداند؟ اعمال كافران، در نظرشان اينچنين آراسته گرديده است. (122) و بدين سان در هر قريهاى مجرمانشان را بزرگانشان قرار داديم تا در آنجا مكر كنند، ولى نمىدانند كه جز با خود مكر نمىورزند. (123) چون آيهاى بر آنها نازل شد، گفتند كه ما ايمان نمىآوريم تا آن گاه كه هر چه به پيامبران خدا داده شده به ما نيز داده شود. بگو: خدا داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد. به زودى به مجرمان به كيفر مكرى كه مىورزيدهاند از جانب خدا خوارى و عذابى شديد خواهد رسيد. (124)»
آقاي شريعتي: انشاءالله زندگي همه ما منور به نور قرآن و ياد اهلبيت(ع) باشد. حاج آقاي حسيني اشاره قرآني امروز را بفرماييد.
حاج آقاي حسيني: آيهي پاياني كه تلاوت شد «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يجَْعَلُ رِسَالَتَهُ» با اين آيه نميدانم ديگر جايي براي بحث باقي ميماند. خدا ميداند رسالت را به چه كسي بدهد؟ ميدانيد ما امامت را ادامه رسالت ميدانيم. امام جانشين رسول است. امامت را چه كسي غير از خدا ميتواند تعيين كند؟ «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما» (بقره/124) امامت، رسالت، پيامبري، دست مردم نيست كه مردم انتخاب كنند. «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يجَْعَلُ رِسَالَتَهُ» امامت ادامه رسالت است.
فرق نگاه امامت در نگاه كساني كه ميگويند: خدا بايد امام را تعيين كند. امامت و رسالت با خداست. فرق اين نگاه با نگاه كساني كه ميگويند، خودمان جمع ميشويم و يك نفر را انتخاب ميكنيم چيست؟ آنچه امام انتخاب كند، اميرالمؤمنين(ع) و نهج البلاغه ميشود. در آستانه ضربت خوردن حضرت هستيم، خطبه 175 ميفرمايد: «وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ» (شرحنهجالبلاغه/ج10/ص10) به خدا قسم اگر بخواهم از ورود و خروج و تمام افعال شما خبر بدهم، ميتوانستم. چرا نميگويم؟ «وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللَّهِ ص» ميترسم از من بشنويد و مرا از پيامبر بالاتر بدانيد. «أَلَا وَ إِنِّي مُفْضِيهِ» ميگويم ولي به شما نميگويم! به اصحاب خاص خودم ميگويم. به سلمان و مقداد ميگويم. به ابيذر ميگويم. «إِلَى الْخَاصَّةِ مِمَّنْ يُؤْمَنُ ذَلِكَ مِنْهُ» به افراد خاص ميگويم ولي به همه نميگويم. ما اميرالمؤمنين را نشناختيم و نخواهيم شناخت. اميرالمؤمنين همه پردهها را كنار نزد.
آقاي شريعتي: در ايام شبهاي قدر هستيم. اگر صلاح ميدانيد از اين شبها بگوييد.
حاج آقاي حسيني: ضمن التماس دعاي فراوان، ما بحث توبه را مفصل داشتيم. كسي اين شبها نا اميد نباشد. ذرهاي نااميدي در قلب كسي نباشد. امام صادق(ع) فرمود: خدا به توبهكنندگان سه ويژگي داده است. يكي براي نجات تمام اهل آسمان و زمين كافي است. يكي در سورهي مباركه غافر آيه 7 است. «الَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ» فرشتگان حامل عرض الهي، كارشان طلب آمرزش براي توبه كنندگان است. «يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ» كار فرشتهها است.
آيه بعد سورهي مباركه بقره آيه 222 است. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ» خدا تواب را دوست دارد. آيه سوم سوره مباركه فرقان آيه 68 به بعد است. خداوند سه گناه كه سنگينترين گناهان است را نام ميبرد. عباد الرحمن كساني هستند كه «لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ» مشرك نميشوند. «وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ» آدم نميكشند، دنبال فحشا نميروند. شرك، قتل نفس، فحشا، كار عباد الرحمن نيست! اگر كسي اين گناهان را انجام داد، «وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً» گناهش سنگين است. «يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (فرقان/69) عذابش مضاعف است. «وَ يخَْلُدْ فِيهِ مُهَانًا» خلود و جاودانگي در آتش دارد. اين گناهان سنگينترين گناهان است. علامه طبرسي ميفرمايد: شرك و بت پرستي، آدم كشي، فحشاء كه در رديف هم هستند، سنگينترين گناهان هستند. ولي بالافاصله ميفرمايد: «إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيَِّاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» (فرقان/70) اگر توبه كردي، گناهات به حسنه تبديل ميشود.
شما كجاي عالم سراغ داري كه كسي را جريمه كرده باشند، يك روزي كه ميخواهند بگويند: بخشيديم، جريمهها را پاك كرديم و پاداش هم بدهند؟ اين امكان دارد؟ پليس ديگر نهايت جرايم را ببخشد. ديگر شماره حساب نميگيرد يك چيزي هم به حساب بريزد. با وجود اين آيه «فَأُوْلَئكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيَِّاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» اگر كسي نا اميد شود چه بايد كرد؟ ما ديگر بيش از اين بلد نيستيم، و قرآن بيش از اين ياد ما نداده است.
حرف آخر من به جوانهاي عزيز است. اين حديث در همه مصادق قديمي ما آمده است.امام صادق(ع) فرمود: كسي كه اين نماز را بخواند، در بحث توبه گفتيم: غسل توبه، نماز توبه، دعاي توبه، البته توبه وجوب فوري دارد، تأخير نياندازد. نيت غسل توبه را مثل غسلهاي ديگر بكند. امام صادق فرمود: كسي كه نماز توبه را بخواند، صورت برنميگردد، مگر اينكه خداوند تمام گناهان او را بخشيده باشد. اين نماز توبه همان نماز اميرالمؤمنين است. اول مفاتيح با عنوان نماز اميرالمؤمنين(ع) آمده است. دو تا دو ركعت است. فقط فرقش با نماز صبح اين است كه ما در نماز صبح ما يك «قل هو الله» ميخوانيم. در اين پنجاه بار ميخوانيم. يعني در چهار ركعت 200 «قل هو الله» ميخوانيم. انشاءالله همه با دست پر از در خانه خدا برگرديم.
انشاءالله از خداوند ميخواهيم، كه دست خالي در اين شبها برنگرديم. مقدرات ما تا سال بعد در اين شبها نوشته ميشود. از خدا ميخواهيم انشاءالله به همه ما توفيق بهترين استفادهها را در اين شبها بدهد.
آقاي شريعتي: در سحرهاي پرنور و وقت افطار ما را از دعاي خيرتان فراموش نكنيد. والحمدلله رب العالمين و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.
بخشي از بيانات مقام معظم رهبري
يكي از خصوصيات اميرالمؤمنين در سلوك سياسي اين بود كه از مردم جداً نه به صورت تعارف درخواست ميكند كه از او متملقانه حرف نزنند. چاپلوسي نكنند، تصنع در برخورد با او به خرج ندهند. در يكي از خطبههاي اميرالمؤمنين، يكي از خطبههاي بليغ و عجيب اميرالمؤمنين است. يك نفر بلند شد و شروع به تمجيد و تعريف از سخنان حضرت كرد. حضرت حرف هاي مرد كه تمام شد، رو به همان خطبه كرد و به همان اندازه كه صحبت كرده بود در نصيحت اين مرد صحبت كرد كه با من اينطور حرف نزنيد.