بسم الله الرحمن الرحیم من با یک مقدمهی خیلی کوتاهی برویم سر سفرهی نهج البلاغه و مهمان امیر مومنان باشیم مقدمه این است که اگر انسان یک نگاهی به زندگی اولیا خدا داشته باشد به نظرم میتوان گفت مهمترین عامل از عوامل موفقیت این بزرگان سه چیز است اول این که در زندگیشان خیلی مقید به تفکر و سکوت بودند اولیا خدا اهل تفکر و سکوتهای فراوان بودند دوم مراقبه خیلی مراقبت از کارهای خودشان داشتند که در بحث هفتهی گذشته هم اشارهای شد و سوم خدمت به خلق خدمت به مردم میکردند من نمیخواهم بگویم اطلاعات زیادی دارم ولی تا آن جایی که من نگاه کردم زندگانی اولیا خدا را این سه گزینه خیلی در آن مهم است تفکر و سکوت، مراقبت، خدمت به مردم در بخش اول من میخواهم امروز مهمان نهج البلاغه باشیم تفکر و سکوت از نگاه امیرمومنان سیرهی تربیتی امیرمومنان سلام الله علیه میدانیم در حالات اولیا خدا این فراوان آمده است در حالات رسول خدا است که کانَ رَسوُلُ الله دائِمَ الفِکر طَویلُ السَّکوت پیامبر ما همیشه در فکر و اندیشه بود سکوتهای طولانی داشت سکوتهای پیامبر طولانی بود و همیشه در فکر و اندیشه بود یک داستانی را میدیدیم خدا رحمت کند مرحوم آیت الله آسید علی آقای قاضی که ایشان پدری داشتند به نام مرحوم آسید حسین قاضی او هم عالم بسیار بزرگواری بود جالب است اولین استاد اخلاق و عرفان مرحوم آسید علی آقای قاضی هم پدرشان بود ایشان در تبریز بودند در نجف تحصیلات داشتند خدمت اساتید از جملهی میرزای بزرگ میرزای شیرازی رضوان الله علیه وقتی میخواهند از نجف برگردند میروند خدمت استادشان میرزا میگویند یک نصیحتی ما داریم برمی گردیم پدر مرحوم آسید علی آقای قاضی به میرزای شیرازی. ایشان یک سفارش علمی میکند که مفصل است بماند یک سفارش اخلاقی معنوی میفرمایند وقتی برگشتی ایران روزی یک ساعت برای خودت بگذار مراقب باش یک ساعت را به تفکر و اندیشه بگذران ایشان برمی گردد و در تبریز مردم و مریدان و علاقه مندان و ارادتمندان و تربیت نفوس میکند یکی از شاگرداناش مرحوم آسید علی آقای قاضی است یک وقتی بعد از مدتی عدهای از مردم تبریز عازم عراق بودند ایشان میفرماید اگر رفتید خدمت میرزا سلام من را برسانید بگویید آن دستوری که شما فرمودید که روزی یک ساعت تفکر و سکوت و اندیشه مراقبه آن یک ساعت همهی ساعات ما را پر کرده یک ساعت سفارش شما همهی ساعات ما را پر کرده خیلی موثر است من آن هفته هم گفتم من اصرارم در این مباحث این است که خیلی ساده سر سفرهی امیرمومنان سلام الله علیه مهمان باشیم پیچیده نکنیم کار را سیر و سلوک و مقامات معنوی یک چیز آسانی است قدم اولاش هم یک مراقبتها است.
شریعتی: یک نکتهای هم است نگاهها یک مقداری فرق کرده الآن اگر طویل السکوت باشیم میگویند طرف افسردگی گرفته.
حاج آقا حسینی: ان شاء الله جواب این را هم خواهیم داد من باز یک خاطرهای نقل میکنم مرحوم موسس حوزهی علمیهی قم آیت الله العظمی حایری ایشان در نجف درس میخواندند اساتید بزرگی در نجف داشتند در حالاتشان این است وقتی ایشان از نجف سفر میکنند میروند کربلا میگویند حوزهی با این عظمت چون نجف حوزهاش عالی بود کجا میروید کربلا فرمودند دیدم اگر نجف بماند گرفتار غیبت میشوم چون داستان مشروطه بوده هر جلسهای که میروم یا موافق مشروطهاند یا مخالف مشروطه اینهایی که موافقاند علیه آنها صحبت میکنند آنهایی که مخالفاند علیه اینها دقیقا شبیه همین چیزی که الآن ما در این جریانات سیاسی داریم نوعا در جلسات که میشینید یا طرف دار این جناحاند یا طرف دار آن جناحاند و متاسفانه بسیاری از ما اگر طرفدار این جناح هستیم جناح مقابلمان را تا تکفیر نکنیم کافر معرفی نکنیم ضد انقلاب و ضد امام و ضد دین راحت نمیشویم مرحوم موسس آیت الله عظمی حایری برای فرار از این حرفها از نجف هجرت میکند به کربلا حوزهی با عظمت نجف را از دست میدهد برای این که گرفتار نشود بنابراین اگر بگردیم زندگی انبیا ائمه اولیا همهاش در همین دو سه کلمه خلاصه میشود من تازگیها خاطراتی میخوانم از علامهی طباطبایی رضوان الله علیه فرزند ایشان همسر شهید آیت الله قدوسی رضوان الله علیه نوشتند که در حالات داستانهای فراوانی گفتهاند داستانهای جالبی است از جمله نوشتند که ایشان خیلی کم حرف بودند مرحوم علامه خیلی کم حرف بودند همین حالاتی که همهی انبیا همهی اولیا داشتند کم حرف بودند و میفرمودند که پر حرفی حافظه را کم میکند اینهایی که پر حرفاند من دیدم ریشهی این کلام اتفاقا در کلمات امیر مومنان سلام الله علیه است در غررالحکم امیرمومنان میفرماید خیلی حدیث لطیفی است سکوتات را زیاد کن دو خاصیت دارد سکوت فراوان فکر و اندیشه را زیاد میکند و دوم این که نورانیت قلب و دل پیدا میکنی. ایشان هم اهل حرف اهل صحبت نبودند اهل عمل بودند حال من با همین مقدمه میخواهم هر چه زودتر سراغ نهج البلاغه امیرمومنان سلام الله علیه برویم دوستان گلایه دارند ما هم حق میدهیم هر گلایهای دوستان دارند ما حق میدهیم هر چه باشد عزیزان مخاطب هستند برای ما شما گاهی از نهج البلاغه کم میکنید حواشی زیاد است امروز میخواهیم حواشی را حذف یا کم کنیم این نهج البلاغه خطبهی 176 عزیزانی که در محضر نهج البلاغه هستند بخش خطبهها یعنی بخش اول نهج البلاغه خطبهی 176 خطبهی بسیار بسیار نورانی است ولو این خطبه پنج صفحه بیشتر نیست اما به قدری معانی بلند و بالایی دارد که من دیدم بعضی از عزیزان یک کتاب نوشتند در شرح این خطبه یعنی یک جایی ده روز بیست روز سخنرانی کردند بعد تبدیل به کتابی شده پنج صفحه است ولی حرف خیلی دارد من یک فرازی از این خطبه را در وسطهای خطبه، حضرت میفرمایند بپرهیزید از شکستن فضائل اخلاقی مواظب باشید فضائل اخلاقی را از دست ندهید چطور فضائل اخلاقی از دست میرود؟ حضرت دو نمونه را بیان فرمودند هر دو به زبان برمی گردد زبانتان را یکی قرار بدهید یعنی زبان و دلتان یکی باشد منافق نباشید دو رو نباشید یکی از کارهایی که متاسفانه ما بلدیم و واقعا هم گرفتارش هستیم در زبان یک حرفهایی میزنیم که در حرف این طور نیست قربان شما چاکر شما جان من فدای شما تا رد شد شروع میکنیم صفحه گذاشتن این علامت نفاق است در قرآن کریم سورهی مبارکهی بقره همین اول قرآن آیهی 14 قرآن وقتی میخواهد از منافقین توصیف کند «وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا» به مومنین برخورد میکنند میگویند ما ایمان آوردیم «وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ» میگویند ما با شماییم «إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ» ما داریم اینها را مسخره میکنیم منافق نباشید دل و زبانتان یکی باشد این اول دوم هر کسی زبان خودش را حفظ بکند در خزانه نگاه دارد ما چه را در خزانه نگاه میداریم معمولا؟ چیزهای گران قیمت و گران بها را حضرت میفرماید زبان یک چیز گران بهایی است مواظب باشید در خزانه نگاه دارید زبان صاحب خودش را زمین میزند اگر آزاد بماند حضرت تشبیه کردند به یک شتر تیزرویی که اگر رهایش بکنید اگر مرکب تیزرو باشد حتما صاحباش را اگر مواظب نباشد به زمین میزند قسم خورده امیرمومنان به خدا قسم و اللهِ ما ارَی عَبداً یَتَّقِی تَقوَیً تَنفَعُهُ به خدا قسم نمیبینم که بندهای تقوا پیشه کند تقوایی که به درداش بخورد حتّی یَخزِنَ لِسانَه تا بنده زباناش را حفظ نکند هیچ تقوایی به درداش نمیخورد قسم خورده امیرمومنان به خدا قسم نمیبینم بنده تقوایی داشته باشد که این تقوا به درداش بخورد مگر این که زباناش را مواظبت بکند وَ إِنَّ لِسانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَراءِ قَلْبِهِ زبان مومن پشت دلاش است اما قلب منافق پشت زباناش است حضرت بیان کردند حدیث معروفی است در جای دیگر نهج البلاغه حضرت این را بیان کردند فرمودند مومن وقتی میخواهد حرف بزند اول فکر میکند در یک تعبیری هم دارد عاقل، مومن وقتی خواهد حرف بزند فکر میکند بعد حرف میزند اما آدم جاهل چه؟ منافق چه؟ آنها اول حرف میزنند بعد بررسی میکنند این حرف ما پیامدهایی نداشت؟ مومن اول فکر میکند نظیر همین تعبیر در کلمات قصار حضرت کلمهی 40 لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ عاقل اول فکر میکند اول اندیشه میکند بعد حرف میزند اما غیر عاقل آدم جاهل آدم منافق آدم نادان اول حرف میزند چرا؟ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِي نَفْسِهِ فَإِنْ كَانَ خَيْراً أَبْدَاهُ اگر حرف خیر بود میزند و الا نمیگوید وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه وآله) لَا يَسْتَقِيمُ إِيمَانُ عَبْدٍ حَتَّى يَسْتَقِيمَ قَلْبُهُ وَ لَا يَسْتَقِيمُ قَلْبُهُ امیرمومنان میفرماید رسول خدا فرمود استواری ایمان استقامت و استواری ایمان در گرو استواری قلب است استواری دل در گرو چیست؟ تا زبان استوار نشود تا ما بر زبان مراقب نباشیم دل آرام نمیشود استوار نمیشود و ایمان انسان ایمان مستقیمی نخواهد بود، حضرت میفرماید اگر شما میتوانید این سه کار را انجام بدهید در حالی از این دنیا بروید که نسبت به سه چیز مدیون کسی نباشید اگر میتوانید این طور از دنیا بروید یک جوری انسان زندگی بکند یک عمری داشته باشد آخرش فزت و رب الکعبه باشد رستگاری به این است این سه چیز به گردن شما نباشد خون کسی به گردن شما نباشد مال کسی دِیناش به گردن شما نباشد، زبان شما آبروی کسی را از بین نبرده باشد ما خیلی آسان از اینها میگذریم فرمود اگر میتوانید این گونه از دنیا بروید خون و مال و آبروی مومنین از دست ما در امان باشد و بعد در ادامه با یک فاصلهای میفرمایند ظلم سه دسته است این سه ظلمی است که خدا نمیآمرزد شرک به خدا کسی مشرک شد معلوم است اگر کسی با شرک از دنیا برود «إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ» (نساء/48) آدم مشرک از دنیا برود آمرزش دربارهاش معنا ندارد یک ظلمی هم است که خدا میآمرزد همین گناهان صغیرهای که ما انجام میدهیم خدا اینها را میآمرزد و سوم این که گناهی که خدا رها نمیکند گناه و ظلم سه دسته شد یک دسته را خدا نمیآمرزد شرک است مشرک از دنیا برود آمرزش معنا نمیدهد دوم یک دسته که میآمرزد خدا گناهان صغیرهای که ما مرتکب میشویم اما یک گناهی است که خدا رها نمیکند همان سه دستهای که حضرت اشاره کردند خون مردم جان مردم مال مردم آبروی مردم اگر ما آبروی کسی را ریختیم با زبانمان این را خدا نمیآمرزد این حق الناس است بارها این جمله را از امام رضوان الله نقل کردیم امام به مرحوم حاج احمد آقا میفرمودند احمد یادت باشد فردای قیامت آن جایی که طرف حسابات خداست خدا ارحم الراحمین است نمیخواهد تشویق شوی که ما اینها را آزاد هستیم آن گناهی که طرف تو با خداست خدا ارحم الراحمین است اما آن اموری که طرف حسابات مردماند مردم ارحم الراحمین نیستند مردم به این سادگیها از حق خودشان نمیگذرند شما پدر کسی را کشته باشی به این سادگی میگذرد؟ مال کسی را از بین برده باشی آبرویی که از همه چیز بالاتر است انسان مالاش را جاناش را میدهد آبرویش محفوظ بماند این را خدا نمیآمرزد فردای قیامت انتقام میگیرد، عذاب آبروی مردم را بردن با زبان، آبروی کسی را اگر از بین بردید این عذاباش یک جراحت با چاقو یا تازیانه نیست، یک عذابی است که این عذابها پیش آن چیزی نیست من همین جا این را تاکید بکنم الآن گاهی میگویند چرا این قدر عذاب خدا را شما سخت جلوه میدهید این قدر شدید مردم را میترسانید عذاب قیامت سالها دهها سال اگر کسی دهها سال در گناهان صغیره این طور نیست امیرمومنان میفرماید خدا میآمرزد اگر کسی گناه صغیرهای مرتکب شد در برابر آن کفهی حسناتاش سنگین بود حتما خدا میآمرزد ما نباید از خدا یک چهرهی وحشتناکی ترسیم کنیم نه خداوند صدها بار گفته من ارحم الراحمینام رحمتاش از غضباش سبقت دارد اما در حساب حق الناس این صریح کلام امیر مومنان است در حساب حق الناس نگویید شما این قدر عذاب را بزرگ میکنید کسی شصت سال هفتاد سال آبرو جمع کرده هفتاد سال آبرومند زندگی کرده شما گاهی با یک سرمقاله با یک خبر با یک کلیپ شما یک کلیپ پخش میکنید دست مردم این دست آن دست یا خبر در رسانهها فرقی نمیکند در روزنامهها در سرمقالهها یک خبر ما منتشر میکنیم شصت سال هفتاد سال آبروی هفتاد سالهاش چنان زمین میخورد که دیگر نمیتواند از جا بلند شود کم داشتیم؟ نداریم؟ فراوان داریم اگر کسی شصت سال تمام عمرش شما محصول تمام عمرش را با یک آبروریزی که نباید این کار را میکردید بردهاید یک وقت کسی یک جرمی مرتکب شده دادگاه خودش میداند بارها گفتیم اگر دادگاه کسی را محکوم کرد باید ببینیم آیا مجوز اعلام این محکومیت به دیگران است یا نه اگر مجوز است اگر مصلحت است بله یک وقت باید اعلام کرد خبرها مخفی بودناش به درد نمیخورد اما این در همهی خبرها نیست یک جرائم خاصی واقعا هم باید اعلام کرد مخفی کاری تاثیر خودش را نمیگذارد یک وقتی گفتیم امیرمومنان سلام الله علیه به والی اهواز نامه نوشتند یک کسی مسئول مالی بازار اهواز بود این یک خلاف سادهی مالی داشت این جا خواندیم نامهاش را چهارده مجازات را حضرت به او تعیین کرد برای یک خلاف مالی مسئول مالی بازار در اهواز بعضی از مجازاتها همین طور است دست دراز کردن به اموال عمومی بیت المال اینها را باید آبرویشان را برد اگر مخفی هم باشد تاثیر ندارد اما خدایی همهی این افشا گریهایی که ما میکنیم این طور است؟ هشتاد درصد نود درصداش این طوری نیست یک حرفی زده نباید میزده یک خبری منتشر کرده شصت سال هفتاد سال جمع آبرو همه از بین میرود.
شریعتی: یک وقتهایی تازه نه آن عمل و حرف را نه مرتکب شده نه درگیر بوده.
حاج آقا حسینی: بله تازه در مرحلهی بررسی است آیا نباید کسی سرمایهی هفتاد سالش را بردید چقدر باید عذاب کرد؟ من باز تاکید میکنم این که ما بیاییم خدا را مظهر خشم و غضب نشان بدهیم خدا این طور شکنجه میکند این طور عذاب میکند باید بگوییم کجا؟ حضرت بیان کردند یک گناهانی که بین خود و خدا است حق الله است خدا قطعا میآمرزد اما آنی که خدا نمیآمرزد حق الناس است خدا نمیآمرزد و به بدترین وجه فرمود تازیانه نیست بریدن با کارد نیست اینها پیش آن عذاب حساب نیست آن عذابهای سنگینی است که روایتاش را خواندیم اهل جهنم را وقتی از جهنم وارد آتش دنیا وارد تنور دنیا میکنند روایت است پیامبر خدا گفتند اهل جهنم را وقتی وارد تنور دنیا میکنند خوابشان میبرد میگویند این جا یک خواب خوشی بخوابیم یک جای خوبی است این جا راحت است در تنور دنیا میخوابد این مال همان دسته سوم است که با آبروی مومن بازی میکنند این را من تقاضا میکنم کسانی که تریبون در اختیارشان است کسانی که میخواهند عذاب الهی را برحذر داشته باشند گناهان با حیثیت یک شخص یا جامعه یا طرف بازی میکنند.
شریعتی: محیط کوچکتر را هم ببینیم در خانوادهها در محیط اطرافمان در فامیل یک وقتی این اتفاقات میافتد.
حاج آقا حسینی: بله همهی اینها گاهی با یک خبر.
شریعتی: الزاما که نباید کلیپ و تریبون باشد یک وقتهایی در محیط خودمان خانوادهمان است.
حاج آقا حسینی: بله زندگیهای شخصی ما شما ببینید چقدر پیام میدهند یک دختر خانمی میگوید من یک خلافی مرتکب شدم خدا ستارالعیوب است ما میخواهیم خدا نسبت به ما ستار باشد چه حق داریم آبروی کسی را ببریم که زندگی از حیثیت میافتد میگوید من نمیتوانم ازدواج بکنم دیگر خواستگار ندارم نمونههای عمومی دارد فردی دارد این قسمت خطبهی 176 باز برای این که بیشتر در محضر نهج البلاغه باشیم اجازه بدهید برگردیم از کلمات قصار امیرمومنان هفت هشت مورد کلمات حضرت را عرض میکنم کلمهی 60 ؛ لِّسانُ سَبُعٌ إِن خُلِّىَ عَنهُ عَقَرَ زبان یک درنده است اگر آزاد کردید نیش میزند واقعا در یک روایتی هم داریم این حدیث را همین جا بخوانم از نبی مکرم الاسلام است فرمود اگر کسی مردم از زباناش میترسند این جهنمی است الآن کم نیستند کسانی که واقعا مردم از آنها حریم نگاه میدارند از ترس زبانشان اتفاقا در روایت داریم بدترین مردم آن کسانی هستند که به آنها احترام میکنند از شر زبانشان میگوید احترام نکنند تحویل نگیرند این یک نیش حتما به من میزند فرمود زبان درنده است اگر آزاد بگذارید نیش میزند کلمهی 71 میفرماید عجیب است فراوان است من نگاه میکردم فکر میکنم در حد یک رسالهی حداقل کارشناسی ارشد است اگر کسی مواردی که امیرمومنان سلام الله علیه به خطرات زبان آفات زبان دردسرهایی که زبان دارد کار کند مفصل است کلمهی 71 اگر عقل انسان به کمال رسید کلاماش کم میشود آدمهای عاقل پرگو نیستند عرض کردم ببینید در مثال داریم اولیا خدا نوعا این گونهاند آدم حکیم آدم عاقل کم گو است یک تعبیر زیبایی داریم این حدیث در مصادر قدیمی ما است در تحف العقول خیلی قشنگ است صامت یعنی ساکت صیغهی مبالغهاش صموت است خیلی اهل سکوت بود اگر شخصی را دیدید که صموت بود به او نزدیک شوید چرا؟ از زبانش حکمت میریزد شما بگردید بینندگان ببینند اگر شما یک ولی خدا یک مومن صالح ولی خدا که میگوییم نگویید ما کجا اولیا خدا را ببینیم ما نه مرحوم آسید علی آقای قاضی را دیدهایم نه علامه طباطبایی نه خیلی سخت نگیرید یک مومنی که مراقب خودش است به او نزدیک شوید اگر مومن است قطعا پر حرف نیست قطعا صموت است اگر صموت بود به او نزدیک شوید حرفی که میزند حکمت آمیز است چون مواظب کلاماش است جملهی دیگر در نهج البلاغه کلمات قصار 123 عزیزان این شماره تقریبا شمارهای است که همهی نهج البلاغهها با این شماره است این هم باز کلام بسیار زیبایی است ان شاء الله باید یک روز مفصل این کلمهی حکمت آمیز را مطرح میکنیم فقط اشاره میکنم امیرمومنان در تشییع جنازه بودند دیدند کسی میخندد چون در آداب تشییع جنازه گفتند انسان باید اتفاقا در روایت است پیامبر خدا که تشییع جنازه میرفتند یک حالت حزن و اندوه داشتند و در فکر بودند یک کسی میخندید حضرت به او فرمود مرگ برای ما نیست بر ما نوشته نشده فرمود تو فکر میکنی آقایی که دارند میبرند دفناش کنند دوباره برمی گردد؟ میخندی در تشییع جنازه؟ فکر میکنی جنازه برمی گردد ما عمرمان جاودانه است؟ در پایان این کلمهی حکمت آمیز 123 فرمودند خوشا به حال کسی که این هشت ویژگی را داشته باشد من فقط ترجمه میکنم واقعا مجال نیست یک متواضع باشد روزیاش حلال باشد باطناش پاک باشد ظاهرسازی نکند اخلاقاش خوب باشد پنجم زیادی مالاش را در راه خدا انفاق کنند اما ششم کلام زایداش را امساک کند در بخشش مال دریغ نداشته باشد بخیل نباشد اما در گفتار بخیل باشد حرفهای زیادی را البته این شش هفتم آزارش به مردم نرسد هشتم دنبال بدعتها نرود به سنتها که ما بحث سنت و بدعت را به آن اشاره کردیم پس حضرت یکی از ویژگیهای مومن خوشا به حال کسی که حرفهای زیادیاش را مراقب باشد نگوید این هم کلمهی 123 باز اگر ملاحظه بفرمایید ما چون وعده دادیم یک کمی بیشتر از امیرمومنان بخوانیم در کلمات قصار کلمهی 148 خیلی زیباست این تعبیر حرف بزنید تا شناخته شود.
شریعتی: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.
حاج آقا حسینی: حرف میزنید شناخته میشوید انسان زیر زبان پنهان است واقعا گاهی در بعضی از جلسات یک کسی را میبیند یک تیپ خیلی بالا و لباس و خیلی قشنگ میگوید به به این آقا دیگر چه کسی باشد یک کمی حریم نگاه میدارد خودش را جمع میکند در حضور این آقا یک حرف نامناسبی را نزند او شاید از مقامات علمی معنوی فراوان تا آقا دهان باز میکند دو کلمه میگوید میگوید نه نه آقا خیلی پیاده است البته گاهی هم نه حرف میزند معلوم میشود به ظاهرش این طور نبود برعکساش هم است سخن بگویید تا شناخته شوید این همه کلمهی 148. کلمهی 182 الآن برای عزیزان این سوال پیش میآید که یعنی ما سکوت مطلق کنیم حرف هم نزنیم موعظه نکنیم امر به معروف نکنیم نهی از منکر نکنیم کسی تذکر اخلاقی میخواهیم بدهیم این خیلی مهم است در این بحث سوال میکنند سخن گفتن بهتر است یا سکوت بهتر است حضرت این جا جواب دادند در 182 اگر حرف حکیمانهات نه سکوت نکن حرف بزن دریغ نداشته باش اما اگر حرفات جاهلانه است سکوت کن از امام سجاد علیه السلام کسی سوال کرد گفت سکوت بهتر است یا حرف زدن حضرت فرمودند که هر کدام از اینها یک آفاتی دارد سکوت آفاتی دارد کلام هم آفاتی دارد آدم گاهی حرف میزند نیش میزند این آفت است گاهی سکوت میکند آقا این جای سکوت نبود باید حرف میزدی امر به معروف میکردی خیرخواهی میکردی درس میگفتی بعد حضرت فرمود که اگر هر دو از آفات سالم باشند قطعا کلام بهتر از سکوت است یک استدلال خیلی جالبی است من این را خیلی پسندیدم امام سجاد علیه السلام فرمودند اِنَّ اللهَ ما بَعَثَ الاَنبیاء بِسُکوُت خدا پیامبران را مامور به سکوت نکرده پیامبران همه حرف زدند انبیا همه حرف زدند علمای عمل اخلاق همه حرف زدند گفتیم نهج البلاغه بخشی از کلمات امیرمومنان است گفتیم این 480 را اگر بخوانیم تمام کنیم 11 هزار تا دیگر از کلمات حکمت آمیز امیرمومنان مانده در کتاب غررالحکم امیرمومنان سخن گفته پس بله اگر آفت نداشته باشد سکوت آفت نداشته باشد کلام آفت نداشته باشد قطعا سخن گفتن بهتر است پیامبران به سخن گفتن مبعوث شدند نه به سکوت.
شریعتی: دو چیز طیرهی عقل است، دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت دم فروبستن. خیلی نکات خیلی خوبی را شنیدیم فرازهای بلند و ناب نهج البلاغه را حاج آقای حسینی برای ما خواندند و استفاده کردیم کلام امیرالمومنین علی علیه السلام کسی که فرمود بپرسید قبل از این که من را از دست بدهید کسی که به راههای آسمان آشناتر است از راههای زمین ان شاء الله به آنها بتوانیم عمل کنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و به برکت آیات نورانی که تا لحظات دیگر مشرف خواهیم شد به محضرشان صفحهی 206 قرار روزانهی امروز ماست آیات 118ام تا 122ام سورهی مبارکهی توبه از جزء یازدهم قرآن کریم تلاوت میکنیم برمی گردیم همراه شما خواهیم بود
اللهم صل و سلم علی الرسول و آل النبی العظیم
وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّـهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّـهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿١١٨﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ ﴿١١٩﴾ مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الْأَعْرَابِ أَن يَتَخَلَّفُوا عَن رَّسُولِ اللَّـهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿١٢٠﴾ وَلَا يُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً وَلَا يَقْطَعُونَ وَادِيًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّـهُ أَحْسَنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿١٢١﴾ وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ ﴿١٢٢﴾
ترجمه:
و [نیز رحمتش] شامل حال آن سه نفری [بود] که [با بهانه تراشیِ واهی از شرکت در جنگ] بازمانده بودند [و همه مسلمانان به دستور پیامبر با آنان قطع رابطه کردند] تا جایی که زمین با همه وسعت و فراخی اش بر آنان تنگ شد و [از شدت غصه، اندوه و عذاب وجدان] دل هایشان هم در تنگی و مضیقه قرار گرفت، و دانستند که هیچ پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست؛ پس خدا به رحمتش بر آنان توجه کرد تا توبه کنند؛ زیرا خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است. (۱۱۸) ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و با صادقان باشید [صادقانی که کامل ترینشان پیامبران و اهل بیت رسول بزرگوار اسلام هستند.] (۱۱۹) شایسته نیست که اهل مدینه و بادیه نشینانی که پیرامون آنانند، از رسول خدا تخلف کنند؛ و آنان را نسزد که به سبب پرداختن به خویش از حفظ جان او [در شداید و سختی ها] دریغ ورزند؛ زیرا هیچ تشنگی و رنج و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی رسد، و در هیچ مکانی که کافران را به خشم می آورد، قدم نمی گذارند، و از هیچ دشمنی انتقام نمی گیرند [و با نبرد با او به کام دل نمی رسند] مگر آنکه به پاداش هر یک از آنان عمل شایسته ای در پرونده آنان ثبت می شود؛ چرا که خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند. (۱۲۰) و هیچ مال کوچک و بزرگی را هزینه نمی کنند و هیچ سرزمینی را [برای نبرد با دشمن یا انجام کار خیری] نمی پیمایند مگر آنکه در پرونده اعمالشان ثبت می شود، تا خدا به آنان [نسبت به همه اعمالشان] با معیار گرفتن بهترین عملی که همواره انجام می دادند، پاداش دهد. (۱۲۱) و مؤمنان را نسزد که همگی [به سوی جهاد] بیرون روند؛ چرا از هر جمیعتی گروهی [به سوی پیامبر] کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی یابند و قوم خود را هنگامی که به سوی آنان بازگشتند، بیم دهند، باشد که [از مخالفت با خدا و عذاب او] بپرهیزند. (۱۲۲)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: خیلی خوشحالیم که خدمت شما هستیم ان شاء الله زندگیها منور به نور صلوات باشد و منور به نور قرآن و ان شاء الله انس ما با نهج البلاغهی شریف هر روز بیشتر و بیشتر شود با این مضامین و معارف نابی که در آن است اشارهی قرآنی امروز را بفرمایید
حاج آقا حسینی: آیهی دومی که در این صفحه تلاوت شد يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ تقوا داشته باشید ظهور و بروز تقوا چیست؟ با صادقین باشید با راست گویان باشید جالب است من میخواستم بعضی از تفاسیر را بیاورم مجال نشد این وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ چه کسانی هستند عزیزان حتما مراجعه بکنند تفسیر درالمنصور مهمترین تفسیر روایی اهل سنت است یعنی از این تفسیر بالاتر اینها ندارند مال ملا جلال الدین سیوطی است تقریبا 500 سال از وفاتاش میگذرد ذیل همین آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ، مَعَ الصّادِقین چه کسانی هستند؟ با علی علیه السلام با راستگویان یعنی با امیرمومنان سلام الله علیه و اهل بیت یک بیانی هم فخر رازی دارد که مجال نیست دوستان مراجعه کنند آن هم خیلی بیان زیبایی است که میگوید کونوا مع الصادقین یعنی در هر زمانی باید معصوم باشد وقتی قرآن برای همهی زمان هاست و همهی مومنین در طول تاریخ میگوید با صادقین باشید مومنی با صادقین باشید یعنی یک گروه دیگری است چه کسی هستند آن گروه دیگری که شما با آنها باشید؟ در هر زمانی باید یک معصومی باشد آن معصوم چه کسانی اند؟ درالمنصور میگویند یعنی علی علیه السلام و فرزندان امیرمومنان سلام الله علیهم این ظهور تقوا این جا کونوا مع الصادقین است در بحث خودمان سورهی مبارکهی احزاب آیهی 70 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ، تقوا داشته باشید ظهور تقوا چیست؟ قُولُو قولاً سَدیداً این جا با راستگویان باشید این جا خوب حرف بزنید حرف خوب بزنید ظهور تقوا در گفتار است همین که امیرمومنان سلام الله علیه فرمودند تقوا بدون مراقبت در گفتار معنا ندارد و منفعتی ندارد و جالب است این را عنایت داشته باشید این داستانی دارد مرحوم علامه طبرسی نقل میفرماید که پیامبر خدا در ده سالی که پیامبر در مدینه بودند پیامبر نرفتند بالای منبر الا این که این آیهی 70 سورهی احزاب را خواندند الآن میدانید ما اگر یک حدیث تکراری بخوانیم بینندگان تذکر میدهند که این حدیث را قبلا خواندید تکرار شده شهرستانها گاهی میرویم سخنرانی میکنیم میگویند خیلی منبرتان عالی است ولی همهی اینها را در سمت خدا شنیدیم یک محذوری است خیلی باید مواظب باشیم میگویند ما در سمت خدا گفتیم این جا که تکرار نمیپذیرند دو سال پیش گفته باشیم ولی پیامبر خدا در تمام دورانی که در مدینه منبر رفتند علامهی طبرسی مینویسد پیامبر بالای منبر نرفتند الا این که این آیه را خواندند آیهی 70 سورهی احزاب اِتَّقُوالله، تقوا داشته باشید ظهور تقوا در گفتار است قُولُو قولاً سَدیداً.
شریعتی: خیلی ممنون در ذیل بحث سیرهی تربیتی امام علی علیه السلام به بحث سکوت و تفکر رسیدیم امروز حاج آقای حسینی از این سیرهی حضرت برای ما گفتند کلمات آن حضرت را با هم داریم مرور میکنیم بحث اصلی را میشنویم.
حاج آقا حسینی: اگر ملاحظه بفرمایید کلمات حکمت آمیز امیرمومنان و بینندگان عزیز کلمهی 333 بخش سوم نهج البلاغه حضرت پانزده ویژگی برای مومن بیان میکنند مومن کیست؟ این هم باز از آن کلماتی است که واقعا جا دارد مفصل دربارهاش صحبت کرد مومن شادی همیشه در چهرهاش است غمی داشته باشد در قلب خودش است بعضیها میشنینند پای سفره یک جلسه یک ساعت مینشیند تمام غم و غصهی عالم میآید غم و غصه داری باشد نمیخواهد این قدر ابراز بکنی. سعهی صدر دارد متواضع است تا میرسد به این جا، مومن سکوتاش زیاد است فراوان است وقتاش مشغول است یکی از پرحرفیها مال معمولا این طور است پرحرفی مال چه کسانی اند؟
شریعتی: آدمهایی که اشتغال ندارند و بی کارند.
حاج آقا حسینی: آدمهایی که اشتغال دارند کمتر پیش میآید پرحرفی داشته باشند حضرت میفرماید مومن سکوتاش فراوان است و مشغول است در کلمات 349 این هم بسیار بیان زیبایی است در وسطهای این کلمه کسی که حرفاش زیاد شد اشتباهاتاش زیاد میشود معلوم است کسی که پرحرفی میکند به همان مقدار خطایش فراوان است کسی که اشتباهاتاش زیاد شد حیااش کم میشود آدم یک بار اشتباه میکند میگویدای بابا حواسام را جمع کنم اما آدمی که نه روزی پنج تا دروغ میگوید تهمت میزند خطا دارد این دیگر برایش عادی میشود مهم نیست برایش یک روایتی خواندیم در گذشته من یادم آمد خیلی تکان دهنده بود اگر کسی برایش مهم نیست چه میگوید و چه دربارهاش گفته میشود شیطان در او شریک است مهم نیست هر چه گفت هر چه نوشت اصلا مهم نیست حرف آمد آمد دیگر یک لحظه فکر میکند من این حرف را زدم جگر کسی را نمیسوزاند دل کسی را آتش نمیزند آبروی کسی را نمیبرد من چندمین بار است دارم میگویم من از این میترسم تا بحث مقامات معنوی سیر و سلوک میشود این حرفها را بگذاریم کنار ماها نیستیم گاهی یک دل میسوزانیم این کتاب مرحوم آیت الله زنجانی آسید احمد آقای زنجانی پدر آیت الله شبیری زنجانی که الآن از مراجع تقلید هستند کتابی دارد ایشان به نام الکلام ایشان نوشتند در این کتاب از کسی من نام آن آقا را نمیبرم به یک جهتی خودش میگوید من یک بار من از بینندگان تقاضا میکنم بیشتر مواظبت کنند خود من بیشتر از همه ایشان از قول یک بزرگواری من اسم نمیبرم نوشته یک آقایی داشت نماز میخواند وسواس داشت نماز میخواند وسواسی بود این بزرگ میگوید من مسخرهاش کردم وسواسی را باید درمان کرد نباید مسخره کرد روزی نیست که مراجعه نداشته باشیم در مورد وسواسی هر کس هم مراجعه میکند میگوییم بروید سی دی چند جلسهی حاج آقا فرحزاد را گوش کنید اگر درمان شدید شدید اگر نشدید دیگر خیلی مشکل است وسواسی را باید درمان کرد نباید مسخره کرد این بزرگوار میگوید این آقا را سر نماز من مسخره کردم اگر ایشان ننوشته بود من باور نمیکردم میگوید آن روز که آن آقا را مسخره کردم منی که هیچ ابتلا به وسواس نداشتم مبتلا شدم تا کی؟ این چوب خداست من نمیگویم هر کس وسواس دارد چوب خداست نه نه از این طرف اگر ما دل سوزاندیم دل شکستیم مسخره کردیم میگوید من 15 سال گرفتار وسواس شدم و خودم میدانستم چوب این مسخره کردن را میخورم آدم خودش میداند خودش میتواند بفهمد چه کاره است ما نمیتوانیم بگوییم تو اگر بیماری و گرفتاری چوب خداست ما حق نداریم به کسی این را بگوییم ولی این بزرگوار که برای سومین بار عرض کردم نمیخواهم ناماش را ببرم میگوید 15 سال چوب این مسخره کردن را خوردم کسی که خطایش زیاد شود حیااش کم میشود کسی که حیایش کم میشود تقوا کم میشود تقوا کم شد دلاش میمیرد دلش مرد وارد آتش میشود من آخرین جمله را بخوانم، حسن ختام ما باشد کلمهی 381 نهج البلاغه امیرمومنان میفرماید تا حرف نزدی کلام در اختیارت است تا گفتی تو دیگر باید دنبال کلام بروی نظیر این تعبیر هم از پیغمبر اکرم داریم کلام اسیر توست گفتی تو اسیراش هستی یک بار آدم یک حرفی میزند وقتی گفت باید دنبال کلاماش میرود هر چی نمیدانی نگو آقای شریعتی تمام گرفتاریهای ما این است میگوییم همه گفتند روزنامهها نوشتند تلویزیون گفت تلویزیون گفت یعنی بر شما حجت شد؟ تمام روزنامه نوشت تمام است؟ آنهایی که نمیدانی را نگو آنهایی هم که میدانی را همهاش را نگو بعد حضرت تشبیهی دارند وقت نیست.