بسم الله الرحمن الرحیم در دو بخش مطالبی را از نهج البلاغه تقدیم میکنم یکی کلمات حضرت در مورد جهاد و شهادت و دوم ویژگیهای مجاهدین. در بخش اول میدانید در نهج البلاغه فراوان فراوان امیرمومنان از عظمت جهاد و از عظمت مقام شهادت سخن گفتهاند به عنوان نمونه من سه خطبه را میخوانم یکی در خطبهی 27 خطبهی بسیار طولانی هم است فَإِنَّ اَلْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ اَلْجَنَّةِ فَتَحَهُ اَللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند برای اولیا خاص خودش این در را باز کرده پیداست که هر کسی توفیق جهاد را پیدا نخواهد کرد خطبه مفصل است فقط یک جمله دیگر از پایان این خطبه میخوانم حضرت گلایه داشتند از مردم دوران و زمان خودشان که کوتاهی میکردند در همراهی با امیرمومنان این خطبه روزهای آخر عمر حضرت بوده یک هفته قبل از شهادتشان فرمودند شما کاری کردید آن قدر من را تنها گذاشتید که عده ای گفتند إِنَّ اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَكِنْ لاَ عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ علی شجاع است ولی فنون نظامی را نمیداند فرمودند من فنون نظامی را نمیدانم؟ من به بیست سالگی نرسیده بودم پا در عرصهی میدان نبرد با دشمن گذاشتم الآن که از شصت گذشتهام حضرت در شصت و سه سالگی به شهادت رسیدند یعنی کسی که حدود چهل سال در میدانهای نبرد بوده من فنون نظامی را نمیدانم یا شما من را تنها میگذارید. یاری نکردند حضرت را و تنها گذاشتند امیر مومنان سلام الله علیه را این یک جمله. جملهی دوم در خطبههای نهج البلاغه خطبهی 123 است عزیزان اگر ملاحظه بفرمایند إِنَّ أَكْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ گرامیترین مرگ شهادت است بهترین مرگ شهادت است وَ الَّذِی نَفْسُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ بِیَدِهِ قسم به آن خدایی که جان علی در اختیار اوست هزار ضربه شمشیر برای من آسانتر است از مرگ در بستر شیخ صدوق رضوان الله علیه یک مطلبی را در کتاباش دارد وقتی امیرمومنان به شهادت رسیدند شماره کردند آثار جراحتهایی که بر بدن حضرت باقی مانده بود در طول دوران مبارزاتیشان از سر تا قدم بیش از هزار زخم شمشیر با نیزه و تیر بر بدن امیرمومنان سلام الله علیه فرمود هزار ضربهی شمشیر برای من آسانتر است از مردن در بستر پایان حضرت امیر هم شهادت بود. جملهی سوم خطبهی 156 دوستان شاید این مطلب را شنیده باشند حضرت بعد از جنگ احد گلایه کردند به محضر رسول خدا که من به شهادت نرسیدم از این که به شهادت نرسیدند. جمله این است که قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ به پیامبر خدا عرضه داشتم که شما در روز احد فرمودید که من هم به شهادت خواهم رسید اما خبری نشد از شهادت رسول خدا فرمودند وقتی شهادت به سراغ تو بیاید صبر تو چگونه است من جواب دادم که آن جا جای صبر نیست جای بشارت و سپاسگزاری پروردگار است از این نمونه فراوان داریم امیرمومنان سلام الله مرد میدان نبرد بود مرد میدان مبارزه بود پایان زندگی حضرت با شهادت بود هزار زخم شمشیر و نیزه بر بدن حضرت در طول مخصوصا ده سال در مدینه که در برابر مشرکین قریب هشتاد نود جنگ بر مسلمانها تحمیل کرده بودند حضور امیرمومنان در همهی نبردها سرنوشت ساز بود. یک جمله ای هم قبلا اشاره کردیم من نمیدانم شاید از این جمله زیباتر نداشته باشیم در قصهی شهادت شخصی در حضور پیامبر خدا یک دعایی کرد گفت خدایا من نمیگویم چه به من بده خیلی قشنگ است اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا تَسئُل خدایا بهتر حاجتی که خلق اول و آخر خواستند و تو به آنها دادی آن بهترین حاجت را برای من برآورده کن خیلی خوب است آدم واگذار کن به خدا من چه میدانم عاقبت به خیری خوب است شهادت خوب است هر چه که بهتر است پیامبر خدا فرمودند اگر دعایت مستجاب شود خون تو در راه خدا بر زمین میرسد یعنی اگر کسی این طور حاجت از خدا بخواهد خدایا بهترین حاجتی که خلق اول و آخر در طول تاریخ بشریت از تو خواستند و تو اجابت کردی آن شهادت است ما جدا مدیون شهدا هستیم خیلی باید گرامی بداریم مخصوصا هفتهی دفاع مقدس برای تکرار همین هاست که ببینیم چه کردیم در برابر ایشان. من تازگیها در گلزار شهدای قم نگاه میکردم بینندگان عزیز هم هر کجا که هستند یک نگاهی بکنند تاریخ ولادت و شهادت شهدا را قهرا سنشان را مینویسند من چند قطعه را دیدم در گلزار شهدای قم غالب این شهدا سن را نوشته بود 14 سال 15 سال 16 سال 17 سال آن قطعه ای که من دیدم بخش زیادی بود غالب شهدا در این سنین به شهادت رسیدند مواظب باشیم خدای نکرده مدیون شهدا نباشیم این بخش اول سخن من جایگاه جهاد و شهادت در نهج البلاغه را که خیلی مفصل است کلام امیرالمومنین خیلی مختصر گفتم. مطلب دوم این است که ویژگیهای شهدا چه بود ویژگیهای رزمندهها چه بود که خداوند یاریشان کرد پیروزشان کرد باز سر سفرهی نهج البلاغه امیرمومنان سلام الله علیه سه ویژگی مجاهدان در رکاب رسول الله که در حقیقت همهی مجاهدین این ویژگیها را دارند و الا اگر نباشد مجاهد فی سبیل الله معنا نمیشود یکی در خطبهی 56 است عزیزانی که در محضر نهج البلاغه هستند ببینند حضرت میفرماید وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ویژگی اول صداقت رزمندگان است اینها صادقانه عمل کردند ما با پیامبر بودیم نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا گاهی دو صف لشکر اسلام و لشکر کفر که در برابر هم قرار میگرفتند یک برادر این طرف بود یک برادر آن طرف بود یک پسر عمو این طرف بود یک پسر عمو طرف دشمن بود مثلا حمزهی سیدالشهدا سلام الله علیه پسر عمویش شیبه در برابراش بود خود رسول خدا ابولهب عموی پیامبر در برابر حضرت بود در مکه یا فراوان در تاریخ زیاد شنیدهایم حضرت گفت ما میجنگیدیم مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً ایمانمان بیشتر میشد برای خدا میجنگیدیم هر کسی که بود. قدم ما در این مسیری که برداشته میشدیم ثابت قدمتر میشدیم در مسیر تا میرسد به این جا حضرت میفرماید گاهی ما پیروز میشدیم گاهی دشمن. این طور هم نبود همیشه پیروزی از ما باشد نه گاهی ما گاهی دشمن ولی در نتیجه خدا ما را پیروز کرد. چرا خدا ما را پیروز کرد؟ شاهد من این جمله است خیلی زیباست این جمله باید تابلو شود در همهی خانههای ما از آن فرازهای عالی است به هر ترتیب درجات نورانیت نهج البلاغه متفاوت است این یکی از آن کلماتی است که در اوج نورانیت است فَلَمّا رَأَى اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ بِعَدُوِّنَا الکَبتَ وَ اَنزَلَ عَلَینَا النَّصر خدا وقتی صداقت را در ما دید صدق و صداقت ما را دید بر دشمن ما ذلت و شکست را نازل کرد و بر ما پیروزی را نازل کرد.
شریعتی: صداقت را در ما دید یعنی چه؟
حاج آقا حسینی: یعنی ما در جانبازیمان در فداکاریمان در کلاممان در همه چیز صداقت داشتیم فقط برای خدا قدم برمیداشتیم خدا دید این صداقت را. در دفاع مقدس هم همین طور بود جوانهای ما رزمندههای ما واقعا صادقانه هر چه میگفتند اگر قدم برمیداشتند اگر در میدان جهاد با هم مسابقه میدادند خداوند صداقتشان را دیده است. حضرت گلایه میکنند از شهادت بعد از خودشان و میفرمایند ما این طور نمیجنگیدیم ما صادقانه رفتیم همه چیز را در راه خدا تقدیم کردیم این طور که شما الآن آمدید به میدان اگر این طور میخواستیم بیاییم هیچ چیز نمیماند ستونی برای دین باقی نمیماند درختی سبز نمیشد از ایمان. میخواهم از اینها نتیجه گیری بکنم این ویژگی اول است دو ویژگی دیگر رو هم بگویم عرض کردم به نظر من این دوران این هفته هفته ای است که ما یک مروری بکنیم چه شد آنها پیروز شدند آیا آن ویژگیها را امروز ما در زندگی فردیمان اجتماعیمان در مسائل فرهنگیمان داریم؟ الآن جنگ نداریم با دشمن در مسائل فرهنگی اجتماعی یا نه؟ این صداقت را در این مسائل داریم یا نه؟ در خطبهی 120 حضرت تعریف میکنند از یاران خودشان کسانی که در رکاب پیامبر میجنگیدند فرمودند آنها کسانی بودند که وقتی تشویقشان میکردند برای جهاد با میل و اشتیاق میرفتند دنبال جهاد غلاف شمشیر را دیگر دور میانداختند تا میرسد به این جا که اگر کسی از رزمندگان زنده برمیگشت بازگشت زنده برایش بشارتی نبود اگر کسی از یاراناش به شهادت میرسید شهادتاش را تسلیت نمیگفتند این قدر که مشتاق بودند یعنی آن چنان صادقانه به میدان نبرد رفته بودند که اگر کسی از میدان وظیفهاش را انجام میداد و برمیگشت و زنده برمیگشت بشارتی برایش نبود آنهایی که به شهادت میرسیدند تسلیت میگفتند در شهادتها پایان این خطبه حضرت میفرمایند اینها برادران من بودند سزاوار است که ما تشنهی دیدار آنها باشیم الآن غصه بخوریم که چرا آنها را نداریم پس ویژگی اول اخلاص ویژگی دوم که باز در همین خطبه آمده است ارتباطشان با خدا بود اینها با خدا ارتباط داشتند حضرت وقتی میخواهد توصیف کند مجاهدین و رزمندگان را میفرماید از بس گریه میکردند چشمشان ناراحت شده بود از بس روزه گرفته بودند شکم هایشان لاغر شده بود از بس دعا خوانده بودند لب هایشان خشک شده بود از بس شب زنده داری داشتند رنگ چهرهشان تغییر کرده بود زرد شده بود دقیقا اگر بخواهیم اینها را توصیف بکنیم قابل تطبیق است با رزمندگان ما که در میدانهای نبرد همیشه داشتند این دو ویژگی پس ویژگی اول صداقت است ویژگی دوم ارتباط با پروردگار است ویژگی سوم در خطبهی 97 نهج البلاغه است حضرت باز گلایه میکنند میفرمایند من اصحاب رسول الله را دیدم آنهایی که در رکاب او میجنگیدند دیدم شما هیچ کدام شبیه آنها نیستید شما را شبیه آنها نمیبینم آنها به دنیا هیچ تعلقی نداشتند نمیخواهیم بگوییم کسی دنیا نداشته باشد بارها گفتیم زهد معنایش نداشتن دنیا نیست دل بسته به دنیا نبودند اسیر دنیا نبودند من شما را شبیه آنها نمیبینم. من که رزمندگان را دیده بودم ولی وقتی به شما نگاه میکنم هیچ کدام از شما را شبیه آنها نمیبینم این سه ویژگی پس صداقت رزمندگان دوم ارتباطشان با خدا و سوم زهد شان. زندگی زاهدانه داشتند تعلقات مادی نداشتند رزمندهی ما وقتی میرفت میدان نبرد این که امیرمومنان در نهج البلاغه دارد چشم ببند از دنیا چشم ببند.
شریعتی: اگر تعلق باشد که صداقت و اخلاص نیست.
حاج آقا حسینی: بله پیدا نمیشود. این مقدار کافی نیست از رزمندگان و شهدا در دفاع مقدس حرف اصلیام در قسمت دوم است واقعا این که امروز میگویند نسل دوم نسل سوم الآن ما بیست و چند سال با دوران دفاع مقدس فاصله گرفتیم قریب بیش از سی سال با آغاز دوران دفاع مقدس فاصله گرفتیم واقعا نسل دوم و سوم ما در جریان این مسائل هست؟ و امروز جامعهی ما این سه ویژگی را ویژگیهای دیگر بماند زمان کم است این سه ویژگی در جامعهی امروزی ما است یا نه صداقت این یک سنت الهی است «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا» (فاطر/43) سنت الهی تغییر نمیکند برای همه است خدا چون صداقت را در رزمندگان ما دید امیرمومنان میفرماید أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ خدا صداقت را در ما دید یاریمان کرد دشمن ما را ذلیل و نابود کرد امروز ما میدان نبرد جنگ و جهاد نداریم اما در مسائل دیگر در مسائل فرهنگی مان.
شریعتی: شاید داریم عرصههای جهاد متفاوت است جهادهایی که مثل جهاد دفاع مقدس نباشد ولی عرصههای مختلف جهاد است.
حاج آقا حسینی: جهاد فرهنگی جهاد اقتصادی جهاد علمی در اینها اگر سه ویژگی را داشتیم یعنی اگر صادقانه وارد شدیم اگر بندگی خدا در زندگیمان بود اگر اعراض از مادیات در زندگیمان بود همان پیروزی میاید هر مقداری که اینها کم شود از دست میرود من امروز صبح در برنامهی پیک بامدادی گوش کردم یک گزارشی میدادند از یک خانواده ای از یک مادری که هجده تا از محارماش به شهادت رسیدند فرزنداناش برادر زاده هایش خواهر زاده هایش با خانواده این خانم مصاحبه میکردند گفتند هجده شهید شما حرفی گلایه ای نگرانی امروز ندارید؟ گفتند چرا نگرانیم که شهدای ما هست اگر دوستان شک دارند تقاضا کنند پیک بامدادی فردا دوباره پخش کند گفتند نگران این چیز هستیم هجده شهید ما و همهی شهدا برای دین به شهادت رسیدند عین عبادتشان این بود که امروز میبینیم مسائل دینی مثالی که این خانوادهی شهید زد حجاب عفاف در زندگی در جامعه کم رنگ شده کی دشمن ذلیل میشود؟ کی خدا ما را یاری میکند؟ صداقت داشته باشیم. امروز صداقت در زندگی ما است؟ واقعا باید جواب آن شهدا را بدهیم جواب آن سنگ قبرهایی که آدم نگاه میکند شانزده سال هفده سال بیست سال جواب آن خانواده ای که مادرش میگوید هجده نفر از محارماش به شهادت رسیده جواب باید بدهد فرد فرد ما چه جواب میدهیم جامعه چه جواب میدهد مسئولین چه جواب میدهند هر کسی در حوزهی خودش کسی هم گردن دیگری نیندازد حتما بینندگان عزیز یادشان است شاید این روزها به مناسبت هفتهی دفاع مقدس دوباره پخش بکنند یک آزاده ای در زمان جنگ مصاحبه کردند ایشان اسیر بود در دست صدامیها یک خبرنگار زن خارجی آمد مصاحبه کند هندی بود خبرنگار در زندان عراق بدون حجاب بود این آزادهی سرافراز فکر میکنم یک جوان شانزده هفده ساله بود گفت من مصاحبه نمیکنم گفت ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است. بابا تو چه کار داری با خبرنگار خارجی؟ اسیر دست دشمن هستی گفت مصاحبه نمیکنم مگر مجبورم؟ آنها صادقانه رفتند صادقانه جنگیدند صادقانه به شهادت رسیدند صادقانه دوران اسارت را تحمل کردند امروز ما صادقانه در مسائل فرهنگیمان وارد شدیم؟ این خبری که چند شب پیش در رسانهی ملی پخش کردند آدم میترسد اینها را گاهی نقل میکند خودش اشاعهی گناه باشد در نمایشگاه بین المللی برنامهی 20:30 نشان میداد برای جذب مشتری بیشتر از زنان بد حجاب البته بی حجاب خیلی بهتر از این بد حجاب است که صد قلم آرایش که اصلا آن خبرنگار میگفت ما نمیتوانیم نشان بدهیم فیلمی گرفته بود اما تار کرده بود در نمایشگاه بین المللی که دیگر بازار نیست این که زیر حکومت است دولتی است آن در زندان میگفت ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است اسیر دست صدام بود این هجده شهید داده میگوید من فقط نگرانیام همین است اینها که مراکز دولتی است زیر نظر دولتاند دولت از خودش میتواند شروع بکند ما در مسائل فرهنگی واقعا راست میگوییم و رضایت خدا مد نظر ما است؟ یا میگوییم ببینیم مردم و فضای جامعه چه است؟ دنیا از ما چه انتظار دارد؟ یا نه من یک کتابی قبلا دیده بودم این روزها دوباره مراجعه کردم کتاب پرواز تا بی نهایت زندگی نامهی شهید بابایی است این ایام اینها مهم است کافی نیست این قدر بگوییم باید از خودمان حساب رسی کنیم کتاب شهید بابایی ده بیست بار چاپ شده ایشان رفته در آمریکا دو سال دورهی خلبانی بخواند عنواناش این است خلبان شدن ما با عنایت خداوند بود بخواهم داستان را از رو بخوانم مفصل است اجمال داستان این است میگوید رفتم دورهی خلبانی در آمریکا دو سال قرار بود به ما دیپلم بدهند ندادند امضا نکردند رفتم اتاق آن ژنرال آمریکایی که او باید امضا میکرد تا رفتم نشستم دیدم پروندهی من روی میز است این آقا را صدا زدند از اتاق رفت بیرون من منتظر شدم نیامد دیدم وقت نماز است ای خدا نماز بخوانم یا نه اول وقت. اتاق ژنرال آمریکایی در پادگان نظامی در آمریکا بعد از دو سال آموزش خلبانی. خیلی خطر دارد. گفتم میخوانم ما با خدا معامله میکنیم یک روزنامه پیدا کردم ایستادم آن جا به نماز وسط نماز ژنرال برگشت نماز را برگشتیم بخوانیم گفتم میخوانیم نماز را. همان صداقت را نماز را خواندیم بعد از نماز گفت چه کار میکردی؟ گفتم چه شده؟ گفت دربارهی تو گزارشهایی میکنید یک کارهای عجیب غریبی میکند با خودش حرف میزند گوشه گیر است گفتم نه من یک برنامهی دینی دارم یک وعدههایی است ما باید با خدا حرف بزنیم الآن وقتاش است او از صداقت من که راست گفتم امضا کرد تبریک گفت با من دست داد گفت امضا کردم این طور عبادت کردند بندگی کردند به میدان رفتند اتفاقا جالب است نزدیک ماه ذی الحجه و عید قربان هستیم روز عید قربان سال 66 ایشان به شهادت رسید روز عید قربان آخرین جمله ای هم که در مکالماتاش بوده لبیک اللهم لبیک بوده این طور به شهادت رسیدند من میگویم أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ که امیرالمومنان میفرماید خدا ما را یاری کرد. کی ما را یاری میکند کی دشمن را نابود میکند وقتی صدق ما را ببیند اگر بخواهیم بازی در بیاوریم کلاه سر خودمان بگذاریم باری به هر جهت آقا ببینیم چه میشود چطور میشود امروز مردم چه میخواهند حالا مهم نیست سخت نگیرید آن دوران یک چیز دیگری بود با این بهانهها آن یاری پیش نمیاید من پنج شش ماه پیش واقعا خدا میداند هنوز بعد از گذشت پنج شش ماه یادم میاید خدا را شاهد میگیریم تحت تاثیر قرار میگیرم این قصه ای که برای برنامهی سمت خدا پیش آمد من مشهد بودم برنامه را آن روز نبودم برنامهی حاج آقا فرحزاد را ندیدم مشهد مشرف شده بودم خدا میداند در صحن امام رضا علیه السلام تا وارد شدم یک خانمی جلوی من را گرفت گفت چه شده سمت خدا؟ گفتم مسئله ای نیست حل میشود مشکلی نیست گفت نه این جملهاش است گفت حل میشود یعنی چه؟ من مادر چهار شهیدام من چهار فرزندام را دادم برای این که معارف دین و دین در جامعهی ما حاکم شود سال 52 پنج سال به پیروزی انقلاب مانده نمازش را هم آمریکا خوانده راست گفته در دین داریشان صادق بودند اینها هم در تقدیم فرزندانشان صادق بودند راست گفتند رفتند به میدان نبرد این یک صداقت مثالهای زیادی موارد زیادی است روابط فردیمان روابط اجتماعیمان مسائل فرهنگیمان هر کسی باز هم عرض میکنم نرویم سراغ دیگری مچ دیگری را بگیریم هر کسی خودش را محاسبه کند واقعا ما مدیون این شهدا نیستیم؟ میتوانیم جواب بدهیم یک مرتبه رفتیم گلزار شهدا که سن اینها را ببینیم. اگر کاری میکنیم پاسخاش را داشته باشیم یک نمونه از صداقت اینها را میگویم. در مسائل اقتصادی مان. من بارها گفتم موثرترین وسیله برای جذب مردم به نظام و انقلاب به ارزشهای دینی مخصوصا جوانها به نظر من این حرفها خوب است مباحث خوب است برنامههای رسانه ای خوب است همه جای خودش اما به نظر من موثرترین وسیله این است که ببینند آنها برای عدالت خواهی رفتند. امروز ببینند عدالت را عدالت عملی را در جامعه ببینند فساد نبینند رشوه نبینند تبعیض نبینند برای نظام اسلامی این همه تاکیدی که شده باز هم میبینیم. سیاه نمایی بد است قطعا بد است خیلی ظلم است ولی کتمان ظلماش کمتر از آن نیست شما هفته ای نگویید بگویید ماهی هست که در رسانهها در خبرها در سایتها نگویند آقا یک فساد اقتصادی در بانکها در ورزش در فلان مسئلهی هر کسی هر کجا یک گوشه و کناری هست و میبیند. آنها صادقانه رفتند امروز اگر صادقانه برویم همه مسئولاش همین طور مردم همین طور آن کسی که یک میز کوچک دستاش است و آن کسی که بالاترین منصب دستاش است اگر خدا دید ما راست میگوییم خدا ما را پیروز میکند خدا با کسی تعارف ندارد «إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد/11) این آیهی قرآن است «کُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء» (اسراء/20) همه را یاری میکنیم این سنت الهی است من گاهی یک مثالی زدم ولو اینها مثالهای تلخی است ولی بارها عرض کردم کتماناش فایده ای ندارد یک مثال خیلی ساده بزنم خدا میخواهد صدق ما را ببیند امروز جنگ نیست امروز مسائل اقتصادی فرهنگی و روابط خودمان است گاهی به دوستان گفتم در مسائل اقتصادی و ثبت نام یارانهها ما راست گفتیم؟ خدا صدق ما را دید؟ این افرادی که ثبت نام کردند صادقانه ثبت نام کردند؟ همین مقدار کمی که ثبت نام نکردند آن آمارهایی که میدهند در مسائل بهداشت. من یقین دارم الآن بینندهها دست بردن به پیامکها امروز آمار پیامکها میرود بالا. این را من توضیح میدهم اشتباه نشود قطعا اگر از مردم الآن سوال بکنیم آنها میگویند شما اگر از ما صداقت میخواهید باید از مسئولین صداقت میدیدم ما به آنها اعتماد میکردیم خیلی میگفتیم ثبت نام نکنید شما که میدانید نیاز ندارید میگفت من ثبت نام نکنم این پول کجا میرود؟ همان روزها پیامکهایی میآمد خبرهایی میاید کاخ ریاست جمهوری کجا فلان ساختمان تشریفات تجملات خب مردم میبینند این همه خرج بی خود میشود این را که نمیشود کتمان کرد این واقعیتی است هر روز یک همایشی هر روز جایزه ای دویست سکه جایزه میدهد آقا میگوید من حساب کردم دویست سکه فقط به یک آقا جایزه بدهید آن دویست سکه ما یک خانوادهی چهار نفره هستیم پول صد سال یارانهی ما میشود ما ماهی دویست هزار تومان میخواهیم بگیریم سالی دو میلیون میخواهیم بگیریم ده سال بیست میلیون صد سالاش میشود یک پولی که شما در یک جا دادید. اگر ما میخواهیم مردم صادق باشند ما باید صادق باشیم هیچ کسی را ما خدای نکرده اصلا خدا نکند ما دنبال مچ گیری باشیم.
شریعتی: جامعه را مثل پازل ببینیم که واقعا مبنای همهی اینها صداقت باشد.
حاج آقا حسینی: بله اگر مردم صداقت داشته باشند ما نداشتیم اعتراف میکنیم آن صداقتی که باید داشته باشیم را نداشتیم لذا الآن ببینید چقدر دارند راههای پر پیچ و خم میروند که میشود این را یک جوری دست کرد چرا؟ چون اینها آن صداقتی را باید میدیدند ندیدند. امیرمومنان میفرماید خدا ما را یاری کرد دشمن را ذلیل کرد چون در ما صداقت دید این صداقت در همهی مسائل است این بندگی در همهی مسائل است این اخلاص همه جا باید خودش را نشان بدهد.
شریعتی: انشاءالله و انشاءالله یاری خداوند متعال شامل همهی فرد فرد ما باشد انشاءالله هم در گفتارمان صادق باشیم هم در رفتار. بسیار ممنون نکات خیلی خوبی را شنیدیم به قرار روزانه میرسیم امروز صفحهی 213 مصحف شریف آیات 34ام تا 42ام سورهی مبارکهی یونس در سمت خدا تلاوت میشود به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّـهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ﴿٣٤﴾ قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّـهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّي إِلَّا أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ﴿٣٥﴾ وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿٣٦﴾ وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللَّـهِ وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٣٧﴾ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣٨﴾ بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ ﴿٣٩﴾ وَمِنْهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَمِنْهُم مَّن لَّا يُؤْمِنُ بِهِ وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ ﴿٤٠﴾ وَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُم بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ ﴿٤١﴾ وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ ﴿٤٢﴾
ترجمه:
بگو: آیا از معبودهای شما کسی هست که جهان آفرینش را ایجاد نماید و سپس آن را [پس ازفانی شدن، به قیامت] بازگرداند؟ بگو: فقط خداست که جهان آفرینش را می آفریند سپس آن را [پس از فنا] بازمی گرداند، پس چگونه [از حق] منصرفتان می کنند؟ (۳۴) بگو: آیا از معبودان شما کسی هست که به سوی حق هدایت کند؟ بگو: فقط خداست که به سوی حق هدایت می کند؛ پس آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند، برای پیروی شدن شایسته تر است یا کسی که هدایت نمی یابد مگر آنکه هدایتش کنند؟ شما را چه شده؟ چگونه [بدون بصیرت و دانش] داوری می کنید؟ (۳۵) و بیشتر آنان [در عقاید و آرایشان] جز از گمان و ظن پیروی نمی کنند، یقیناً گمان و ظن به هیچوجه انسان را از حق بی نیاز نمی کند، [و جای معرفت و دانش را نمی گیرد] مسلماً خدا به آنچه انجام می دهند، داناست. (۳۶) و این قرآن را نسزد که دروغی ساختگی از سوی غیر خدا باشد، بلکه [با آیات محکم و استوارش] تصدیق کننده کتاب های پیش از خود و شرح و توضیحی بر هر کتاب [آسمانی] است، در آن هیچ تردیدی نیست که از سوی پروردگار جهانیان است. (۳۷) ولی [این سبک مغزان بی منطق، در عین روشن بودن حقیقت] می گویند: [پیامبر] آن را به دروغ بافته است. بگو: پس اگر [در ادعای خود] راستگو هستید، سوره ای مانند آن بیاورید، و هر که را جز خدا می توانید [برای این کار] به یاری خود دعوت کنید. (۳۸) آری، [عجولانه] حقیقتی را تکذیب کردند که به معارف و مفاهیمش احاطه نداشتند و هنوز تفسیر عینی و تحقّق و ظهور آیاتش [که در قیامت انجام می گیرد] برای آنان نیامده است، کسانی که پیش از آنان بودند [نیز آیات الهی و پیامبران را] این گونه تکذیب کردند؛ پس با تأمل بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بود؟ (۳۹) و گروهی از مردم به قرآن ایمان می آورند و گروهی ایمان نمی آورند؛ و پروردگارت به مفسدان، داناتر است. (۴۰) و اگر تو را تکذیب کردند [تا آنجا که از ایمان آوردنشان ناامید شدی] بگو: عمل من برای من وعمل شما برای شماست، شما از آنچه من انجام می دهم، بیزارید، ومن از آنچه شما انجام می دهید، بیزارم. (۴۱) و برخی از آنان به تو گوش می دهند [ولی گویا نمی شنوند] آیا تو می توانی کران را گرچه اندیشه نمی کنند، بشنوانی؟ (۴۲)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: خیلی خوشحالیم که خدمت شما هستیم اشارهی قرآنی امروز را حاج آقای حسینی بفرمایند
حاج آقا حسینی: آیهی 38 که تلاوت شد قرآن میفرماید هر کسی قرآن را به عنوان معجزهی پیامبر قبول ندارد، بسم الله یک سوره مثل قرآن بیاورید نکتهی جالبی که است این است که این سومین تخفیف قرآن است در سورهی مبارکهی اسراء آیهی 88 خداوند فرمود «لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآَنِ» همه جمع شوید مثل این قرآن در سورهی مبارکهی هود یک درجه تخفیف دارد، مثل این قرآن نمیخواهد ده سوره بیاورید این جا دیگر تخفیف سوم است گفت اگر قبول ندارید سوره که شامل کوچکترین سورهی قرآن هم میشود مثل قرآن بیاورید ده سوره قرآن بیاورید نه یک سوره مثل قرآن.
شریعتی: خیلی ممنون بحث جهاد و شهادت شد و ویژگیهای مجاهدان حاج آقای حسینی فرمودند که باید در رفتارمان در گفتارمان صادق باشیم که انشاءالله یپروزی خداوند متعال شامل حال ما شود ما خدمت شما هستیم
حاج آقا حسینی: چون فرصت کم است و در آستانهی شهادت امام جواد سلام الله علیه هستیم یک روایت از امام جواد علیه السلام است که مربوط به بحث ما است الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ مومن سه ویژگی را نیازمند است یک تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ توفیق الهی خدا باید این توفیق را به ما بدهند وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ یکی واعظ درونی وجدان بیدار سوم اگر کسی نصیحت کرد بپذیرد مومن این سه تا را باید داشته باشد کسی خیر خواهی از نظر نصیحت حرفی زد نزنیم در دهاناش طرداش نکنیم نگوییم تو از ما نیستی تو از دشمن مایی دشمن درست نکنیم بپذیریم اگر کسی نصیحت کرد وجدان بیدار داشته باشیم بین خود و خدا وجدانمان را قاضی قرار بدهیم یکی هم توفیق من الله من داستانی میدیدم در حالات علاوه امینی خیلی دلم میخواست توفیق من الله را معنی کنم یعنی چی توفیق؟ به نظر من این داستان خوب معنا کرده و بخواهیم از خدا شهدا این توفیق را پیدا کردند امیر مومنان فرمود جهاد مال اولیاء خاص است آنها پیدا کردند همهی هستیشان را برای خدا قرار دادند پشت سرشان را نگاه نکردند مادی نگرا نبودند امروز اگر ما مقایسه کنیم جامعهی ما الآن این طوری است الآن ما زهد نداریم دلبستگی اسیر بودن آن چیزهایی که آن موقع بود الآن است؟ علامه امینی مشرف شدند حرم امیرمومنان سلام الله علیه به امیرمومنان یک جمله ای عرض میکنند دانش آموزان دانشجوها طلبهها فضلای بزرگوار این را بیشتر عنایت بکنند مسیر زندگی آدم عوض میشود علامه امینی میروند حرم امیرمومنان و یک مطلبی را عرض میکنند میگویند ما یک عمر است در حوزهایم مشغول درس گفتن و درس خواندنایم ولی ظاهرا این درس گفتن و درس خواندن ایشان را سیراب نمیکرده راضی نبوده میدیده این خلائی است که به وسیلهی دیگران پر میشود میرود میگوید یا علی یک جوری دست ما را بند کن به یک کاری سالها درس خوانده و درس گفته میگوید آقا جان یک کاری دست ما بده عین جملهشان این بوده آقا یک کاری دست ما بده از حرم امیرمومنان وقتی آمدم بیرون بعد از این توسل به ذهنام افتاد که بروم کتاب الغدیر را بنویسم سال هاست در حوزه از حرم آمدم به امیرمومنان گفتم یک کاری دست ما بده آمدم بیرون به ذهنام آمد الغدیر بنویسم الغدیر را ایشان خیلی مایه گذاشته بخواهیم صحبت کنیم مجال نمیشود ایشان در هند رفت مدتی در گرمای 50 درجه وقتی برگشتند گفتند آن جا خیلی گرم بوده پنجاه درجه چه میکردید؟ این سوالی که این جا شما از من پرسیده بودید یک کسی آن جا از من پرسید تازه یادم افتاد که این جا هوا 50 درجه گرم است آن جا وقتی از من پرسیدند یادم افتاد آقا یک کاری دست ما بده کارش میشود الغدیر علامه امینی یازده جلد که بالاترین دفاع از حریم ولایت و امامت امیرمومنان را دارد این یک مثال است امام جواد علیه السلام فرمود سه چیز را مومن احتیاج دارد یکی توفیق یکی واعظ درونی وجدان بیدار و کسی نصیحت کرد بپذیریم این توفیق من الله را ما از خدا بخواهیم دنبال کارهای تکراری نباشیم گاهی کارهای ما کارهای تکراری است خلأ پر کن نیست سر خودمان را گرم کردیم دانشجو ببیند دانش آموز طلبه روحانی فاضل ببینند گاهی ما یک کاری انجام میدهیم انجام ندهیم هم به هیچ جایی بر نمیخورد اما گاهی کارهایی است که از ویژگیهای مجاهدین ما رزمندگان و شهدای ما این بود که یک خلأهایی را پر کردند امروز هم بحمدلله در میدانهای علمی دارند این کار را میکنند اما به عنوان یک دستور کلی توفیق من الله را حتما از خدا بخواهند