بسم الله الرحمن الرحیم نامهی 69 موضوع سخن امروز ما است در سیرهی تربیتی نامهای است که حضرت به یکی از بهترین اصحاب و یارانشان به نام حارث حمدانی که حمدان یکی از قبائل یمن بوده و این بزرگوار اصالتا حمدانی بوده یمنی بوده میدانید در یمن ارادتمندان به حضرت علی علیه السلام فراوان بودند و هستند چون حضرت مدتی از طرف پیامبر برای تبلیغ در یمن حضور داشتند شخصیت این بزرگوار واقعا کتابها دربارهاش نوشتند این جا مجال نیست اما همین قدر عرض کنم که یکی از نادرترین اصحاب بسیار نزدیک امیرمومنان سلام الله علیه بود قبل از این که وارد نامه شویم من دو سه داستان را حداقل راجع به این بزرگوار بگویم که داستانهای خوبی است نشانهی عظمت این بزرگوار است و با بحث این روزها هم مناسب است که در آستانهی عید غدیر هستیم داستان اول داستانی است که هم شیخ طوسی رضوان الله علیه در امالی و هم شیخ مفید و دیگران همه نقل کردهاند و آن داستان این است که یک روزی حارث حمدانی رفت خدمت امیرمومنان سلام الله علیه خرامان خرامان از پشت دستش را بر زمین میکوبید مریض هم بود وقتی خدمت حضرت رسید حضرت فرمودند که حالت چطور است؟ گفت دیگر از دست روزگار چه بگویم آنها که هیچ بالاتر الآن که میآمدم میدیدم چقدر دربارهی شما اختلاف است هر کسی چیزی میگوید در مورد شخصیت شما حضرت فرمودند که اختلاف راجع به چیست؟ گفت یک عده آن قدر راجع به شما افراط میکنند غلو میکنند یک عده هم شما را از حد خودتان پایینتر میدانند عدهای هم در حد اعتدال و میانه هستند امیرمومنین فرمودند که با عنوان برادر او را صدا زدند فرمودند به تو بگوییم این دستههایی که میگویی بهترین شیعیان من همان دستههای معتدل میانه رو هستند یک جملهی جالبی هم باز در بیان همین کلام در نهج البلاغه خطبهی 127 است حضرت میفرماید در سه جای نهج البلاغه این تعبیر آمده دو گروه دربارهی من به هلاکت میرسند محب مفرط آنهایی که به من علاقه دارند اما شدت علاقه آنها را از وادی حق بیرون میبرد آنهایی که غلو میکنند فراوان بودند در طول تاریخ علی اللهیهایی که حضرت خودش اینها را مجازات میکرد فرمودند من از اینها نیستم کسانی که دربارهی من غلو بکنند و دستهی دوم کسانی که مبغض مفرط آنهایی که دشمناند اما به خاطر دشمنی از مسیر حق فاصله میگیرند امیرمومنان را آن قدر تنزل میدهند که حتی امامت امیرمومنان سلام الله علیه را هم نمیپذیرند و منکر هستند بنابراین نظیر این در کلمات قصار امیرمومنان سلام الله علیه است حضرت همیشه نگران بودند در طول حیات نورانیشان همیشه نگران بودند که یک عده غلو میکنند اینها با من نیستند یک عدهای از آن طرف مقام من را تنزل میدهند آنها هم از من نیستند به حارث حمدانی هم همین را فرمود که بهترین کسان کسانی هستند که در حل اعتدال است همان جایگاهی که امیرمومنان سلام الله علیه دارد آن امامت آن مقام والایی که دار غلو نکنند ولی از آن مقام پایینتر هم نیاورند مقام حضرت را. حارث حمدانی به امیرمومنان گفت اگر میشود یک کمی معرفت من را بیشتر کنید بصیرت بیشتری به من بدهید راجع به مقامات خودتان خیلی تعبیر زیبایی است حدیث مفصلی است از یادگارهای این صحابی جلیل القدر حارث حمدانی است من فقط هفت قسمت خیلی کوتاه حضرت خودشان را معرفی کردند در این کلام نورانی فرمودند اولا من بندهی خدا هستم جالب است شاید یک وقتی اشاره کرده باشیم نامهها را ببینید هر کجا خواستند نامه بنویسند به کسی خودشان را معرفی کنند اول فرمودند من عبدالله من بندهی خدا هستم تمام نامههای امیرمومنان با من عبدالله شروع میشود بعدا علیٍ بعدا امیرالمومنین اول من عبدالله من بندهی خدا هستم برادر پیامبر هستم عقد اخوتی که پیامبر خواندهاند بین اصحاب برقرار کردند عقد اخوت بین پیامبر و امیرالمومنان بود اول کسی هستم که پیامبر را تصدیق کردم وصی پیامبر من بودم جانشین پیامبر من بودم کسی که اسرار پیامبر را پذیرفت و محل اسرار پیامبر بود من بودم که اینها نمونه هایش فراوان در نهج البلاغه آمده کسی که پیامبر در یک مرحله 1000 باب علم به من یاد داد که از هر باب 1000 باب گشوده میشد من بودم به حارث حمدان فرمودند به تو بشارت بدهم که در چهار جا من را میبینی و میشناسی عِند المَمات ، وَعِند الصّراط ، وِعِندَ الحَوض ، وَعِند المُقاسِمة یکی موقع جان دادن یکی کنار حوض کوثر سوم کنار پل صراط یکی هم کنار مقاسمه از امیرمومنان پرسیدند مقاسمه یعنی چه؟ حضرت اشاره کردند به آن حدیثی که باز فراوان آمده خدا رحمت کند علامه امینی رضوان الله علیه دهها مصدر برای این حدیث از منابع اهل سنت عامه و خاصه نقل کردند که امیرالمومنین قسیم الجنة و النار هستند بهشت و جهنم را امیرمومنان تقسیم میکنند این شعر معروف را عزیزان لابد زیاد شنیدند علیٌّ حُبُّهُ جُنّه قَسیمُ النّارِ والجَنَّه وَصیُّ المُصطَفی حَقّاً اِمامُ الاِنس ِوَالجِنَّه فرمودند عند المقاسمه یعنی من تقسیم میکنم کنار آتش به دشمنان آنهایی که دشمناند به آتش میگویند این دشمن است این ولی ما نیست آن کسی که دوست ما است میگویم او را رها کن جدیث مفصل است برای حارث خیلی جالب بود وقتی شنید این مقامات را از امیرمومنان سلام الله علیه بلند شد داشت میرفت عبارت این است عبایش به زمین کشیده میشد گفت خب دیگر این چیزهایی که من شنیدم از شما که چهار جا شما به فریاد ما میرسید دیگر آمادهی مرگام مرگ به سراغ من بیاید یا من به سراغ مرگ بروم برایم مهم نیست این حدیث به قدری زیبا بوده که عزیزان شاید شنیده باشند سید همیری آن شاعر معروف مخلص اهل بیت علیهم السلام که واقعا چوبهی دار بر دوش داشت این حدیث امیرمومنان را به شعر در آورده، هر کس بمیرد من را میبیند مومن یا کافر البته دیدن امیرمومنان برای مومنین رحمت است و برای کفار و منافقین عذاب است در شعرهای فارسی هم این حدیث فراوان آمدهای که گفتی مولی علی جان فدای کلامت کاش روی هزار مرتبه دیدنی بود رویت به هر ترتیب خیلی خوشحال شد حارث از این روایت باز داستانهای زیادی دارد یک روز تقریبا قبل از ظهر یک وقتی شاید در آن گرما ساعت مناسبی نبود رفت خدمت امیرمومنان سلام الله علیه حضرت فرمود که حارث این ساعت به چه مناسبتی آمدی گفت، از بس من شما را دوست دارم یک مرتبه دلتنگ شدم آمدم خدمت شما حضرت فرمود من را دوست داری؟ خواستند اقرار بگیرند در این رابطهی دوستانه من را دوست داری؟ گفت به خدا قسم من شما را دوست دارم فرمود به تو بگویم محبت من سه جا به دردات میخورد یک جایی که جان به گلو است حضرت اشاره کردند جان به گلو که میرسد آن جا من را میبینی محبت من به درد تو میخورد آن جایی که کنار حوض من هستم و دشمنان را از کنار حوض کوثر دور میکنم از حوض کوثر مینوشانم سوم هنگام عبور از پل صراط که لقاء الحمد دست من است در خدمت رسول الله آن جا من را میبینی موارد فراوانی حارث حمدانی از ارادتمندان امیرمومنان است ولو میخواهم نامه را بخوانم اما به هر ترتیب چون در آستانهی غدیر و در خود دههی ولایت هستیم یادمان باشد که تقاضا کنم از بینندگان عزیز که قصه غدیر را دیروز هم حاج آقای فرحزاد مفصل فرمودند ساده نگیریم و بخش مهماش انتقال معارف دینی است من همین جا به کسانی که دستشان میرسد مجلسی برگزار بکنند کتابی را منتشر بکنند به هر ترتیب معارف را منتقل بکنند همین جا عرض میکنم واقعا اگر کوتاهی کنیم مسئولیم یک داستانی است یک کسی به یکی از علمای بزرگ شیعه گفته بود که شما برای چه روز عاشورا دستهی عزاداری راه میاندازید کوچه بازار خیابان میآیید نیاز به این چیزها نیست سید الشهدا به شهادت رسیده در مسجد حسینیه بنشینید همان جا عزاداری کنید الم و کتل و سر و صدا نیاز نیست خیلی جواب قشنگی داد گفت به خاطر این که ما در داستان غدیر این کار را نکردیم در داستان غدیر الم کتل سر و صدا و خیابان و کوچه بازار نیامدیم شما کم کم داستان غدیر را از خاصیت انداختید کسی نمیتواند منکر داستان غدیر شود اما گفتید این که این آیه «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» (مائده/67) بعد از آن این که پیامبر فرمود من کنت مولا فهذا علی مولا این را یک جوری معنا کردید که نتیجهای پیامبر میخواست درک نشد چون ما در غدیر فریاد نزدیم شما با غدیر این طوری معامله کردید اگر در عاشورا هم فریاد نمیزدیم سر و صدا نمیکردیم به مرور زمان میگفتید شما مطمئناید امام حسین شهید شده شاید یک حادثهای بوده یک تصادفی بوده یک درگیری شخصی قبیلهای بوده واقعا شیعه در قصهی عاشورا تمام قد ایستاد سنگ تمام گذاشت نتیجهاش این است که عاشورا جاودانه شد من میخواهم بگویم راجع به غدیر هم کوتاهی نکنیم ما حرف برای گفتن راجع به داستان غدیر فراوان داریم بحث ما این نیست میخواهیم نامهی امیر مومنان را بخوانیم من فقط در حقیقت یک گوشهای اشاره میکنم چون این آیه را تلاوت کردیم «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» این تفسیری که همراه من است تفسیر درالمنصور است مال ملا جلال الدین سیوطی است این مهمترین تفسیر حدیثی در اهل سنت است یعنی شما هر کجا بروید محال است یک عالم اهل سنت در خانهاش در کتابخانهاش این تفسیر را نداشته باشد مهمترین تفسیر حدیثی است تقریبا 600 سال از این تفسیر میگذرد ملا جلال الدین سیوطی این آیهی 68 سورهی مبارکهی مائده همین آیه «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» عین روایت این است از عبدالله بن مسعود میگوید عبدالله بن مسعود میفرموده که كُنّا نَقرَأُ عَلی عَهد رَسُول الله ما زمان پیامبر وقتی میخواستیم این آیه را بخوانیم بعد از نزول این آیه برای این که پیام این آیه یادمان نرود داستان این آیه یادمان نرود این طور میخواندیم میخواندیم يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ اِنَّ عَلياً مَولى المُؤمِنين بعد ادامهاش را میخواندیم فان لم تفعل ما بلغت رسلته نه این که آیه عوض شده باشد نه برای این که یادمان نرود داستان چه بوده تفسیر درالمنصور عرض کردم تفسیر حدیثی از این مهمتر ندارند وقتی میرسیدیم به این آیه میخواندیم تفسیرش را چه را پیامبر مامور به ابلاغ بود اِنَّ عَلياً مَولى المُؤمِنين بعد ادامهی آیه را میخواندیم ما حرف در داستان غدیر داریم یک وقتی هم اشاره کردیم اصلا گذشته از همهی مباحث قرآنی و حدیثی این مثال را من هر کجا گفتم خیلی مخصوصا جوانها میپسندند میگویند مثال قشنگ و روشن و به روزی است که یادمان هم نمیرود یک پیامبری که جزئیترین نه تنها واجبات نه تنها محرمات حتی مستحبات و مکروهات را هم بیان کرده میدانید در روایات ما فراوان است مثلا به عنوان مثال ناخن هایمان را چه روزی بگیریم خوب است؟ ناخن این دستمان را چه روزی ناخن آن دست را یکی را پنج شنبه بگیریم یکی را جمعه من گاهی مثال زدم این مثال را پیامبر خدا هزار و چهارصد سال پیش راجع به مدل مثال گفته مسواک میزنید به عرض دندانها مسواک بزنید به طول نزنید چقدر الآن تبلیغ میکنند که طولی مسواک نزنید آیا میشود یک پیامبری مدل مسواک را برای جامعهی اسلامی بیان بکند اما مدل ادارهی حکومت را بعد از خودش برای جامعهی اسلامی مسکوت بگذارد؟ اصلا کاری به تفسیر درالمنصور نداریم کاری به آیات سورهی مائده نداریم این همه روایات 11 جلد الغدیر علامه را میگذاریم کنار آیا میشود من بپذیرم که پیامبر بگوید ناخنات را چه روز بگیر پنج شنبه کدام را بگیر جمعه کدام را بگیر آداب تمام جزئیات مدل مسواک را بیان بکند اما مدل ادارهی حکومت بعد از خودش را سکوت بکند و این همه حوداث بعد از رحلت پیامبر پیش بیاید به هر ترتیب من تقاضا میکنم این یادمان نرود همان طور که ما در داستان عاشورا محکم سنگ تمام گذاشتیم عاشورا جاودانه مانده هر چه این جا کوتاه بیاییم ضرر میکنیم حرف منطقی است حرف قرآن است حدیث است در کمال متانت این یک مطلب من اجازه بدهید یک داستان دیگر را به مناسبت حارث حمدانی بگویم مدتها بود دنبال بهانهای میگشتم این داستان را بگویم این داستان حارث حمدانی که بحث او پیش آمد فکر کردم که دیگر از این فرصت بهتر نباشد حتما برای بینندگان هم جالب است فکر نمیکنم با این مطلبی که عرض میکنم شاید نشنیده باشند این کتاب کتاب فتوح است الفتوح مال علامه علی محمد احمد بن اعصم است ابن اعصم معروف به فتوح ابن اعصم است تألیف کتاب تقریبا 1200 سال پیش است وفاتش 314 است. در مورد تاریخ است. هشت جلد است ابن اعصم از علمای اهل سنت است که این کتاب هم بسیار کتاب معتبر و قدیمی هم است هزار و دویست سال پیش از حارث حمدانی یک داستانی نقل میکند داستان این است که امیرمومنان سلام الله علیه وقتی میرفتند به طرف جنگ صفین در مسیر رفتنشان رسیدند به سرزمین کربلا به ابن عباس فرمودند که در جلد دوم صفحهی 571 وقتی رسیدند به سرزمین کربلا به ابن عباس فرمودند این محل را میشناسی؟ گفت نه من نمیشناسم فرمودند اگر میشناختی آن طوری که من میشناسم از این جا عبور نمیکردی مگر این که همان اشک و نالهای که من دارم تو هم داشتی حضرت گریه کردند خیلی تعبیر عجیبی است اشک بر محاسن حضرت جاری است از محاسن گریهی شدید که از محاسن اشک حضرت بر سینهی حضرت لباس حضرت جاری شد بعد ایستادند به نماز مقداری نماز خواندند و استراحت کردند از خواب که بیدار شدند فرمودند به ابن عباس که من خوابی دیدم و آن خواب این بود که این را من عرض کردم مناسبتاش حارث حمدانی است به محرم هم نزدیکیم ولی این را در این فرصت یادمان باشد که ما به این آسانی همه چیز را به دست نیاوردیم بنابراین برای حفظاش بیشتر تلاش کنیم حضرت فرمود که من نهر خون را دیدم که حسینام در این نهر خون غرق است و فریاد هل من معین دارد فریاد کمک دارد اما کسی کمکشان نمیکند و این بقعه در آسمانها به نام کربلا معروف است نه فقط در زمین از این سرزمین گروهی محشور میشوند که بی حساب وارد بهشت میشوند ابن عباس میگوید وقتی ما برگشتیم از جنگ صفین یک روز حارث حمدانی خدمت امیرمومنان سلام الله علیه رسید حضرت فرمودند که میدانی من دیشب چقدر ناراحت بودم چقدر نگران بودم؟ گفتم چرا؟ به خاطر این جنگهایی که پیش آمد جنگ با قاسطین مارقین ناکثین فرمودند نه جهتاش این نیست جهتام آن خوابی است که دیدم خواب را برای حارث حمدانی تعریف کردند حارث حمدانی روی ارادتی که به حضرت داشت گفت ان شاء الله خیر است این طوری که شما میفرمایید حسینام در یک نهر خون غوطه ور بود و صدا میزد ان شاء الله این طور نیست به هر ترتیب روی ادبی که داشت این را گفت حضرت فرمود نه این قطعا انجام میشود و حبیبام رسول الله این خبر را به من داده این هم جالب است که در تاریخی که 1200 سال پیش این عالم نوشته از زبان حارث حمدانی این داستان را مفصل تعریف کرده حالا کمی مقدمه طولانی شد ولی امیدوارم که مفید باشد و خسته کننده نباشد پس حارث حمدانی یک آدم معمولی نیست شخصیتی است که حضرت نامه را به ایشان نوشتند در این نامه حضرت در حقیقت بخواهیم شماره کنیم سی تذکر و سی موعظهی اخلاقی را به حارث حمدانی داده ما بارها گفتیم هدف ما از خواندن این نامهها این نیست که تمام نامه را بخوانیم قطعا اگر ما بخواهیم تمام نهج البلاغه را بخوانیم زمان مفصلی را میطلبد اما همین قدر که بارها گفتیم با نهج البلاغه آشتی کرده باشیم با امیرمومنان سلام الله علیه آشتی کرده باشیم بگوییم ما اشتباه کردیم تا به حال از شما فاصله گرفتیم میخواهیم این فاصله را کم کنیم خدا رحمت کند شهید آیت الله مطهری در مقدمهی سیری در نهج البلاغه یک جملهای دارند فرمودند آدم همسایهای دارد سالیان سال او را میبیند سلام علیک میکند هر روز با او اما نمیداند او کیست یک عالم بزرگی یک پزشک حاذقی است نمیداند یک روزی مینشیند با او مجالست میکند میگویدای بابا این دریای علم و فضیلت بوده و ما غافل بودیم ایشان میگوید نهج البلاغه همین است در خانههای ما است اما واقعا ما دوریم کدام یک از ما یک دور ترجمهی نهج البلاغه را حداقل خواندهایم به هر حال ما میخواهیم آشتی با نهج البلاغه بکنیم هر نامهای شروع میکنیم عزیزان خودشان بخوانند.
شریعتی: پیامهای مفصل داشتیم گفتند نامههایی که میخوانید ما خودمان مراجعه میکنیم و نامه را مفصل میخوانیم.
حاج آقا حسینی: الحمدلله سی تذکر است سه چهار تا را امروز میرسیم بگوییم دوستان خودشان مراجعه کنند تذکر اول حضرت راجع به قرآن سفارش کردند به ریسمان قرآن تمسک داشته باشید چطور ما با قرآن انس بگیریم؟ سه مطلب را امیرمومنان راجع به قرآن به ما سفارش کردند اول این که از قرآن نصیحت بخواه طلب نصیحت و اندرز بخواه قرآن برای نصیحت آماده است تمام قرآن بخش عمدهای از قرآن موعظه است نصیحت است اگر ما قرآن را میخوانیم فقط این نباشد که مروری داشته باشیم و سریع بگذریم دوم این که آن چه قرآن حلال کرده حلال بدانیم آن چه قرآن حرام کرده حرام بدانیم اگر من یک داستانی معروف است میگویند کسی از دنیا رفته بود بعضی شهرها رسم است بعد از مرگ مینشینند بالای سر میت سر قبرش قرآن میخوانند بعضی شهرها سه شب من وقتی در مشهد یادم است سه شب مینشینند کسی قرآن میخواند میگویند کسی از دنیا رفته بود بالای سر قبرش قرآن میخواندند این بیچاره را در عالم رویا دیدند به بازماندگانش گفته بود اول خدمتی که به من میکنید این قاری را از سر قبر من بردارید چون هر چه این آیات را میخواند که من به آن عمل نکردم من را بیشتر عذاب میکنند او دارد بالا آیهی صلوه و نماز را میخواند میگوید این آیه را شنیده بودی آیهی حجاب را میخواند هر چه آیات را میخواند بیشتر من را عذاب میکنند سوم این که داستانهای قرآن آن چه در قرآن آمده آن داستانها را تصدیق کن میدانید یک بحثی که کمتر مجال بوده اشاره کنیم به برکت کلام امیرمومنان اشاره میکنم این است که واقعا یکی از کارهایی که حتما ما باید انجام بدهیم قرآن یک بخشیاش قصههای قرآن است قصههای قرآن خود قرآن در سورهی مبارکهی یوسف دارد «لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ» (یوسف/111) قرآن که کتاب تاریخ نیست اگر کتاب تاریخ بود تکرار در آن نبود در کتاب تاریخ که از بازار میخرید امکان دارد یک قصه را اول بگوید در آخر بگوید میگویند تکراری است حتما نکتهای در قرآن است قرآن کتاب آموزش است حتما کتابهای خوبی که حتما داشته باشیم خودمان جوانها نوجوانها باید دم دست باشد انس بگیریم همین سفارش امیرالمومنان قصههای قرآنی است من در گذشته زیاد دیده بودم یک قصههای قرآن از آیت الله مکارم شیرازی این را اگر عزیزان بیننده تهیه بکنند ببینند اولا مولفاش کسی است مثل آیت الله مکارم شیرازی که در قصههای قرآنی آن تبحر لازم را دارند چون بعضی از قصههای قرآن هستند که خرافات اسرائیلیاتی هم است نه این یکی از کتابهای دم دستی که باید دائما بخوانیم یک بار قصههای قرآن حداقل یک بار از اول تا آخر بخوانیم بسیار کتاب جامعی است این را اگر معرفی کنید.
شریعتی: بله قصههای قرآن نوشته حضرت آیت الله مکارم شیرازی ان شاء الله خداوند حفظشان بکند حاج آقای حسینی تدوین کردند.
حاج آقا حسینی: ما میخواستیم شما آن را نگویید.
شریعتی: من خواندهام کتاب بسیار خوبی است با قلم روان از برکات و پندهای آن بهره مند شوند.
حاج آقا حسینی: من میخواهم بیش از اینها مردم را و الا تا الآن حدود ده بار چاپ شده به زبانهای مختلف ترجمه شده به عربی به اردو ولی من حرفم این است اگر امیرمومنان این را فرموده یکی از کارهای ما باید این باشد یکی انس با قرآن باشد قصههای قرآنی باشد انس با نهج البلاغه امیرمومنان باشد دستور دوم را من بگویم حضرت میفرماید یادت باشد دنیا اول و آخرش یکی است از گذشتهی دنیا برای آیندهی دنیا عبرت بگیر بسیاری از مشکلات ما الآن در زندگی این است که ما فکر نمیکنیم که ما یک روزی خواهیم رفت امیرمومنان در نهج البلاغه میفرماید كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ ما حتی به تشییع جنازهی دیگران میرویم فکر میکنیم مرگ برای آنهاست هیچ وقت به خودمان نمیگیریم در نهج البلاغه است کسی داشت در تشییع جنازه میخندید امیرالمومنین ناراحت شدند چون در روایت است پیامبر خدا وقتی به تشییع جنازه میرفتند یک هالهای از اندوه غم و غصهای پیامبر را میگرفت فراوان حدیث نفس میکردند الآن میرویم تشیع جنازههای ما قبر و قبور ما این قدر گل و گل باران به شادی گاهی اشبه چراغ و چلچراغ درست میکنند این قدر این چیزها است که تاسف و تاثر و عبرت در آن کمتر است امیرمومنان به کسی که میخندید در تشیع فرمود فکر میکنی این جنازهای که میبرند دوباره از قبر بیرون میآید دوباره میآید؟ حضرت میفرماید اگر پدران ما رفتند اگر عزیزان ما رفتند ما هم خواهیم رفت همهی دنیا در حال تغییر است اولا دنیا جاوید نیست این طور نیست بر همه یک نعمتی ثابت بماند امروز یک نعمتی فردا یک نعمتی سورهی مبارکهی یس «وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ» (یس/68) اگر عمر طولانی به هر کسی بدهیم نکس بر وزن عکس واژگونه میشود یعنیای بنی آدمی که یک روزی وزنههای سی صد کیلو چهارصد کیلویی بلند میکرده خدا رحمت کند آِیت الله عظمی گلپایگانی میفرمودند خدمت مرحوم آیت الله حائری بودیم از پلههای طبقهی اول مدرسهی فیضیه میرفتیم طبقهی بالا این را جوانها مخصوصا یادشان باشد در نصیحت امیرالمومنین است این قدرت و زور بازو همیشه نیست اگر هست الحمدلله ولی یادمان باشد همیشه نیست مرحوم آیت الله عظمی فرمودند وقتی خدمت موسس حوزه آیت الله حائری میرفتیم از پلههای اول مدرسه فیضیه میرفتیم طبقه دوم ایشان در پلهها توقفی میکردند گفتم چرا تند تند تشریف نمیآورید بالا؟ میفرمودند این پلهها را نگاه بکنید بعضیها زدگی ساییدگی پیدا کرده من صبر میکنم بگردم ببینم کدام قسمت این ردیف پله ساییدگیاش بیشتر است پایم را آن جا بگذارم که یک کمی فاصلهی بین دو پله کمتر شود یعنی همین آدمی که امروز شکر خدا دارد قلهها را فتح میکند یادش باشد یک روز به جایی میرسد که باید بگردد در بین دو پله کدام پله ساییدگیش بیشتر است فاصله کمتر است آن جا پا بگذارد حضرت میفرماید یادت باشد نعمتهای دنیا متغیر است زائل میشود همیشه جاودانه نیست امروزی که فرصت است استفاده کن تا که دستت میرسد کاری بکن .
شریعتی: پیش از آن که از تو نیاید هیچ کار.
حاج آقا حسینی: بسیار ممنون خیلی نکات خوبی داشت نامهی 69 ان شاء الله دوستان خودشان مراجعه بکنند ان شاء الله همهمان در این ایام که دههی ولایت است و امروز هم نامگذاری شده به نام ولایت بصیرت و دشمن ستیزی ان شاء الله متنعم نعمت ولایت باشیم صفحهی 227 قرار امروز دوستان خوب سمت خداست آیا 46ام تا 53ام سورهی مبارکهی هود در سمت خدای امروز تلاوت میشود و چقدر خوب است که ثواب تلاوت این آیات را هدیه بکنیم به روح بلند و با عظمت و آسمانی امیرالمومنین علی علیه السلام برمیگردیم همراهتان هستیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿٤٦﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ ﴿٤٧﴾ قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِّنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿٤٨﴾ تِلْكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلَا قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ﴿٤٩﴾ وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّـهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ ﴿٥٠﴾ يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿٥١﴾ وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ ﴿٥٢﴾ قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ ﴿٥٣﴾
ترجمه:
خدا فرمود: ای نوح! به یقین او از خاندان تو نیست، او [دارای] کرداری ناشایسته است، پس چیزی را که به آن علم نداری از من مخواه، همانا من تو را اندرز می دهم که مبادا از ناآگاهان باشی. (۴۶) نوح گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی را که به آن علم ندارم از تو بخواهم به تو پناه می برم و اگر مرا نیامرزی و بر من رحم نکنی از زیانکاران خواهم بود. (۴۷) گفته شد: ای نوح! با سلام و برکاتی از سوی ما بر تو و امت هایی که با تواند [از کشتی] فرود آی و امت هایی [از نسل همراهانت به وجود می آیند] که به زودی آنان را [از نعمت های خود] برخوردار می کنیم، سپس آنان را از سوی ما [به سبب کفران نعمت] عذابی دردناک خواهد رسید. (۴۸) اینها از خبرهای غیبی است که آن را به تو وحی می کنیم، نه تو آنها را پیش از این می دانستی و نه قوم تو؛ پس [در ابلاغ پیام ما با بهره گرفتن از این خبرها] شکیبایی ورز؛ یقیناً فرجام [نیک] برای پرهیزکاران است. (۴۹) و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را [فرستادیم] گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او هیچ معبودی نیست، شما [که شریکانی برای خدا قرار داده اید] جز مردمی دروغ پرداز نیستید. (۵۰) ای قوم من! از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هیچ پاداشی نمی خواهم، پاداشم فقط بر عهده کسی است که مرا آفریده؛ آیا نمی اندیشید؟ (۵۱) ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آن گاه به سوی او بازگردید، [تا] برای شما باران فراوان و پی در پی فرستد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید، و مجرمانه روی [از حق] برمگردانید. (۵۲) گفتند: ای هود! دلیل روشنی [که پسند خاطر ما باشد] برای ما نیاوردی، و ما به گفته تو رهاکننده معبودهای خود نیستیم، و ما به تو ایماننمی آوریم. (۵۳)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: تلاوت این آیات را با صدای دلنشین جناب آقای فروغی عزیز شنیدیم خیلی خوشحالیم که همراه شما هستیم در کنار شما هستیم ان شاء الله زندگیمان منور به نام امیرالمومنین علیه السلام باشد اشارهی قرآنی را حاج آقا بفرمایند
حاج آقا حسینی: بله همان طور که شما اشاره فرمودید خیلی تلاوت زیبا و دلنشینی بود این آیهای که تلاوت شد «وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا» نمیدانم واقعا ما باور داریم به این آیات یا نه اگر باور داریم این صریح است تفسیر نمیخواهد البته علامه طباطبائی بیان بسیار زیبایی در این زمینه دارند مجال نیست من اشاره کنم ولی همین ترجمهاش پیام را میرساند پیامبران به مردم میگفتند این جا از زبان حضرت هود است جای دیگر از زبان حضرت نوح است چند جای قرآن است وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا توبه کنید برگردید ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ توبه کنید استغفار کنید يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا خدا باران رحمتاش را برای شما نازل کند الآن بگوییم این حرفها را شاید بعضیها بگویند چه ربطی است بین گناه ما و رحمت الهی این آیهی قرآن است هیچ بحث ندارد عرض کردم بحث مفصلی علامه طباطبایی خیلی زیبا این رابطه را بیان کردند عالم عالم بی حساب و کتاب نیست ما انسانها برای بازیچه خدا نیافریده ما یک گوشهای از عالم تکوین هستیم اینها همه به هم ارتباط دارد توبه کنید برگردید تا باران رحمت بر شما نازل شود این روزها خیلی دعای باران رحمت خوانده میشود که خیلی بیش از اینها باید دعا خوانده شود نماز باران باید خوانده شود یکی از بزرگان چند روز پیش مطلبی را در سایتها خبر از ایشان آمد از علمای بزرگوار بیست سی سال است امام جمعه بودند نمایندهی مجلس خبرگان هستند فرمودند من یک حرفی در خبرگان گفتم آن جا نپذیرفتند از من این جا به مردم میگویم ببینم مردم از من میپذیرند یا نه فرمودند اگر من بگویم تا وقتی که این بداخلاقیهایی که بین جناحها است امروز اصلاح طلب و اصول گرا است ظلمی که به مردم میشود عین تعبیر ایشان است از علاقه مندان به نظام و اسلام و انقلاب و رهبری است این ظلمی که به اسم بانکداری بدون ربا دارد به مردم میشود همین گناهانی که در جامعه همه جا بالاخره هر کس ایشان فرمودند آیا اگر من بگویم این گناهان باعث خشکسالی است شما این حرف من را نمیپذیرید؟ میگویید تو در گمراهی هستی؟ واقعا این طور شده اگر ما بگوییم چه میگویند حرف قرآن است یا معاذ الله «بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ» (نساء/150) هستیم که هیچ وگرنه دوستان ترجمه کنند چند جای قرآن آمده من توبه کنم جامعه توبه کند حاکم مسئول مدیر هر کسی هر کجا کاری دستش است هر کسی هر کجا که است «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ» برگردید به سوی خدا «يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا» باران رحمت الهی نازل خواهد شد
شریعتی: بسیار خوب من نامه را خواندم خیلی دردناک بود این نامه. کمتر از دو دقیقه وقت داریم.
حاج آقا حسینی: من یک بخشی از این کلام را میخوانم خیلی کلام زیبایی است شبیه این هم فراوان داریم اِتَّقوا مِن مَواضِعِ التُّهَم کاری نکنید در معرض تعمت خودتان را قرار ندهید آبروی خودت را هدف تیر مردم قرار نده تهمت زدن حرام است بحثی نیست در آن اما ما هم یک کاری نکنیم زمینهای ایجاد نکنیم که مردم به ما تعمت بزنند یک داستانی من با این داستان در این باقیمانده عرض کنم در تفاسیر و مصادر قدیمی است صفیه یکی از همسران پیامبر است میگوید پیامبر خدا معتکف بودند در مسجد من شب آخر وقت رفتم سراغ پیامبر در مسجد با پیامبر کاری داشتم وقتی رفتم در مسجد در بازگشت پیامبر با من آمدند تا خانه در کوچه دیروقت پیامبر با یک خانم دارد عبور میکند دو نفر از اصحاب پیامبر از آن طرف کوچه رد میشدند پیامبر صدایشان زد فرمودند بیایید این خانم من است همسرم است داریم با هم میرویم گفتند یا رسول الله معاذ الله مگر ما حرفی زدیم ما که فکر بدی نکردیم شما پیامبر هستید فرمودند نه اِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِیْ مِنَ الاِنْسَانِ مَجْرَی الدَّمِ خون چطور تمام وجود انسان رفت و آمد دارد شیطان به این شکل گاهی در انسان نفوذ میکند خواستم بگویم یک وقت سوء ظن نداشته باشید دیر وقت در اعتکاف همسر پیامبر رفته مسجد پیامبر با او آمده در کوچه به طرف صحابی خودش تذکر میدهد که این همسرم است ما کاری نکنیم آبروی خودت را هدفت تیر دیگران قرار نده.