حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی
93/07/29
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد
سلام علیکم و رحمة الله عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت بینندگان عزیز من هم عرض تسلیت دارم ارتحال این عالم بسیار بسیار فرهیخته و بزرگوار را و اجازه بدهید در کنار این عرض تسلیت این سیلاب باران رحمت الهی را هم شکر گزار باشیم الحمدلله زمینها تشنهی این باران رحمت بود امیدواریم که ما شایستهی رحمت الهی باشیم..
شریعتی: خیلی خوشحالیم خدمت شما و دوستان خوبمان هستیم ببینیم که امروز که مهمان سفرهی ناب نهج البلاغه هستیم در محضر حاج آقای حسینی چه چیزی برای ما به ارمغان آوردند.
حاج آقا حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم بحثی را با عنوان بررسی ریشههای نهضت عاشورا در نهج البلاغه میخواهم تقدیم کنم به مناسبت این که در آستانهی ماه محرم هستیم با اجازهی بینندگان عزیز بحث سیرهی تربیتی امام علی علیه السلام را موقتا کنار میگذاریم من خدا را سپاسگزارم تقریبا الآن هفت ماهی است که ما مهمان نهج البلاغه هستیم چون میدانید حادثهی کربلا حادثهای نبوده که یک مرتبه به وقوع بپیوندد هیچ حادثهای در طول تاریخ بدون مقدمات نیست باید بررسی کنیم ببینیم ریشههای نهضت عاشورا کجا بود چه شد که یک مرتبه ولی خدا را تنها گذاشتند و این حادثه به وقوع پیوست بنابراین در نامههای امیرمومنان سلام الله علیه میتوان موضوع را بررسی کرد فقط من ابتدا یک مطلبی را عرض کنم و آن این که دو سه عبارت را من میدیدم در این کتابهای مهم اهل سنت راجع به حادثهی کربلا که قابل توجه است مطلب اول از کتاب تاریخ الخلفا جلال الدین سیوطی است بارها از تفسیر ایشان ما مطالبی را نقل کردیم گفتیم تفسیراش چه تفسیر بسیار مهمی است درالمنثور و در میان اهل سنت قطعا تفسیر حدیثی مهم تر از تفسیر درالمنثور ملا جلال الدین سیوطی وجود ندارد از نظر موقعیت علمی وفاتاش اوایل قرن نهم است حدود پانصد سال از وفات سیوطی میگذرد یک عبارتی دارد راجع به داستان کربلا و جنایاتی که یزید انجام داد میگوید حسن بصری گفت که دو نفر مردم را بیچاره و گرفتار کردند یکی عمر و عاص در جنگ صفین وقتی گفت قرآنها را ببرید بالای نیزه و جنگ را به نفع معاویه تمام کرد و دوم مغیره بن شعبه داستانی میگوید از مغیره قابل توجه و عبرت است عبرت آموز است مغیره بن شعبه استاندار معاویه بود در کوفه معاویه به او نامه نوشت وقتی نامهی من را خواندی برگرد من تو را برکنار کردم یک سیاستی به خرج داد دیر رفت مثلا اول ماه معرفی میکرد ده روز بیست روز دیر تر رفت وقتی رفت معاویه گفت چرا دیر آمدی گفت من مشغول کار مهمی بودم گفت چه کار مهمی گفت داشتم زمینه را برای خلافت یزید آماده میکردم بعد از شما یزید خلیفه باشد معاویه گفت اگر تو چنین آدمی هستی برگرد دوباره بعد از این که برکنار کرده بود دوباره برگرداند به ولایت کوفه بعد ادامه میدهد داستان کربلا را مفصل نقل میکند میگوید دوران یزید امام حسین سلام الله علیه به شهادت رسید میگوید سر امام حسین را در یک تشطی آوردند پیش ابن زیاد لعنت خدا بر قاتل سید الشهدا بر ابن زیاد بر یزید بعضیها تامل دارند تردید دارند که میشود معاویه میشود یزید را لعنت کرد این عالم بزرگ اهل سنت است ملاجلال الدین که عرض کردم مهم ترین تفسیر حدیثی را دارد این داستان را نقل میکند و بعد یک عبارت بسیار تکان دهندهای دارد میگوید داستان شهادت امام حسین سلام الله علیه داستان طولانی است که قلب انسان تحمل ندارد ذکر حادثهی کربلا را بگوید شانزده نفر از اهل بیت سیدالشهدا با حضرت به شهادت رسیدند یک عبارتی هم از سنن ترمذی نقل میکند که از مهم ترین صحیح ترمذی از مهم ترین کتابهای اهل سنت است میگویدام سلمه شبی پیامبر را در عالم خواب دید به حضرت عرض کرد که چرا گریه میکنید سر و صورت حضرت غبار آلود بود گفتم چه شده حضرت فرمود من الآن از کربلا برمیگردم از شهادت سید الشهدا علیه السلام باز مطلبی که جالب است ایشان نقل میکند بعد از شهادت امام حسین نالهی جن شنیده شد این شعر بسیار زیبایی که محتشم دارد جن و ملک بر آدمیان گریه میکنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است باز مطلب دیگری که دارد میگوید کسی پیش عمر بن عبدالعزیز بود شخصی اسم یزید را که خواست ببرد گفت امیرالمومنین یزید عمر بن عبدالعزیز عصبانی شد گفت تو به یزید میگویی امیرالمومنین دستور داد بیست تازیانه زدند به کسی که یزید را با اسم امیرالمومنین گفت و اشاره میکند داستان واقعهی حره حملهای که یزید به مدینه داشت کشتار مردم مدینه مفصل است تا میرسد به این که عبدالله بن حنضله فرزند حنضلهی غسیل الملائکه اینها در مدینه بودند رفتند پیش یزید ببینند چه خبر است وقتی برگشتند به مدینه که گزارش بدهند که همین گزارش باعث قیام مردم مدینه شد گفتند ما از پیش یزید بیرون نیامدیم مگر این که ترسیدیم سنگ از آسمان نازل شود و بر ما عذاب الهی نازل شود یزید کسی است که با محارم نکاح میکند شراب میخورد. این یک گزارش اجمالی در حقیقت یک روضه خوانی سیوطی از حادثهی کربلا و یک گزارش کوتاهی بود یک گزارشی هم در کتاب اکمال تهذیب الکمال دیدم از کتابهای بسیار مهم اهل سنت است مال یکی از مهم ترین علمای اهل سنت است مال قرن 762 است تاریخ وفاتاش تقریبا ششصد سال گذشته از وفات اش. کتاب تاریخی بسیار مهم است این کتاب را عربستان مکرر چاپ کرده لبنان چاپ کرده سعودیها چاپ کردند میرسد به امام حسین میگوید خیلی عبارت زیبایی است از امام حسین خیلی تجلیل میکند تا میرسد به این جا که خیلی برای من جالب بود این عالم بسیار مهم اهل سنت که سعودیها بارها کتاباش را چاپ کردهاند میگوید یادم است یک وقتی من مقتل امام حسین را خواندم تعبیر او رضی الله عنه است آن قدر گریه کردم آن شب تب کردم تا صبح و دو ماه من غمگین و غصه دار بودم تا این که پدرم به من گفت راضی نیستم دیگر کتاب مقتل را بخوانی با این حال تاثری که تو پیدا میکنی این قدر متاثر شده بود لذا به این جهت عرض کردم که مخاطبین ما شما هم آن هفته فرمودید من هم عرض کردم میدانیم خیلی از اهل سنت هم از مخاطبین ما هستند ایام محرم آنها هم در مجالس امام حسین شرکت کنند لعن بر یزید را دیدهاید ملا جلال الدین سیوطی چه میگوید شرکت در مجالس سید الشهدا علیه السلام و ان شاء الله آنهایی که مداح هستند سخنران هستند زمینهها را یک جوری ایجاد کنند که واقعا اهل سنت هم بتوانند در این مجالس شرکت کنند و از نور سید الشهدا علیه السلام بهره بگیرند باز یک عبارت دیگری من از انساب الاشراف بخوانم مال بلاذری است حدود 1100 سال از وفاتاش میگذرد سیزده جلد است گمان نمیکنم در کتاب خانهی اهل سنت کسی نداشته باشد بسیار کتاب مهمی است من دو سه عبارت را هم از این جا میخوانم میگوید یزید چند تا کار جزء اولین کارهایی بود که او انجام داد علنی شراب میخورد قمار بازی میکرد غنا و آوازه خوانی را راه انداخت عبارتهایی دارد که من نمیتوانم در رسانهی عمومی هر کاری که یزید کرده ولو عالم بزرگ اهل سنت در کتاب مینویسند باید هم در تاریخ ثبت شود اما در رسانهی عمومی قابل طرح نیست یکی از تفریح هایش میمون بازی بود سگ بازی بود بعد امام حسین سلام الله علیه را به شهادت رساند مردم مدینه را در سال دوم به شهادت رساند سال سوم هم آتش زدن کعبه اینها را مفصل انساب الاشراف نقل کرده تا میرسد به این جا من روی این جمله بیشتر تاکید میکنم میخواهیم بگوییم واقعا حادثهی عاشورا چه بوده امیرالمومنین در نهج البلاغه مفصل وارد شده واقعا زمینهها یک مرتبه در سال 60 نبود میگوید یزید بن معاویه میمونی داشت جایگاهاش کنار دستاش بود تمام افسران وزرا لشکری کشوری هر کسی میآمد اجازه نداشت این جایی که مخصوص این میمون است آن جا بنشیند کنیه برایش گذاشته بود اباغیث بود جایگاه مخصوص داشت در ادامه داستانی داشت میگوید علت مرگاش هم این بود مست بود با همین میمون تفریح میکرد داستاناش را بیشتر از این عرض نمیکنم من حرفام این است اگر این واقعه و گزارشی است که اینها نقل کردند میرسیم به بحث خودمان یزید از کجا شروع شد ما در گذشته هم گفتیم هفتههای گذشته هم گفتیم واقعا بدون تعصب میخواهیم یک بحث که همه مخاطب ما باشند را داشته باشیم و منصفانه باشد این سه کتاب از مهم ترین کتابهای اهل سنت است سوال این است یزید از کجا آمد چه کسی یزید را منصوب کرد آیا غیر از این است که نصب یزید توسط معاویه بود مفصل نوشتند چه علاقهای داشت معاویه به یزید و به هر قیمتی میخواست با این که مردم مدینه مخالفت میکردند این کار را انجام داد به همین مناسبت من میخواهم اشارهای کنم به نامههای امیرمومنان سلام الله علیه در نهج البلاغه یک آماری را اول عرض میکنم امیرمومنان در نهج البلاغه 15 نامه دارند به معاویه نیازی نیست من شماره نامهها را بخوانم در فهرست نهج البلاغه است بارها گفتیم که همهی کلمات امیرمومنان در نهج البلاغه نیست خدا رحمت کند مرحوم آیت الله احمدی میانجی در آن مکاتیب الائمه این 15 نامه را به 53 نامه رساندند 53 نامه از طرف امیرمومنان به معاویه یک جملهای دارد ابن ابی الحدید خوب است بگویم میگوید از عجایب روزگار این است که کار امیرمومنان سلام الله علیه باید به جایی برسد که مجبور شود بیش از پنجاه نامه به معاویه بنویسد شما ببینید یک شخصیت با عظمت الآن اگر یک نامهای بخواهد به یک آدم فرومایهای بنویسد میگویند نهشان شما نیست شایسته نیست شما نامه بنویسید رهایش کنید آن وقت میگفت چه شد که کار حضرت علی به جایی برسد که بیش از پنجاه نامه به معاویه برسد میگفتای کاش پیامبر زنده میشد و میدید وقت حضرت علی به چه چیزی کشیده شده است من اگر بخواهم این 50 نامه را خلاصه کنم بعد وارد نامهها بشویم در دو کلمه خلاصه این میشود که این 53 نامه که 15 تایش در نهج البلاغه است بخشی از آن نصیحت و مدارا است به قدری حضرت او را موعظه کردهاند نصیحت کردهاند بلکه در یک جایی تعبیر قشنگی دارد حضرت من نوشتهام حضرت میفرماید میگوید عمری از تو گذشته بیش از هفتاد سال داشت هفتاد و شش ساله بود وقتی از دنیا رفت حضرت فرمود امروز حالت مثل لباس کهنه است اگر از این طرفاش اصلاح بکنی از آن طرفاش لباسی که همهی قسمت هایش در رفته این طرف را بدوزی آن طرف در میرود یک بخشی موعظه و مدارا است اما وقتی موعظهها و مداراها به جایی نرسید بخش دوم مبارزههای حضرت و دلاوریها شروع میشود من در یک جمله باز باید بگویم متاسفانه با کمال تاسف عمر امیرمومنان سلام الله علیه که بارها شنیدهایم حضرت میفرمود بیایید از من استفاده کنید من راههای آسمانها را نسبت به زمین بهتر میدانم امیرمومنانی که باید مردم بنشینند از مواعظ او استفاده بکنند از مدیریت حضرت استفاده کنند حضرت به زیبایی کشور را اداره بکنند امیرمومنان در این پنج ساله کارش به جایی رسیده یا باید نامه نگاری بین حضرت یا معاویه یا جواب نامهی معاویه را بدهند یا نامه به او بنویسند یا درگیر جنگ باشند جنگ صفین بیش از ده ماه طول کشید از روزهای اولی که حضرت خلافتشان آغاز شد از روز اول چون حضرت تقریبا عمدهی استان داران خلیفهی قبل را برکنار کردند به معاویه که رسید قبول نکرد پیغام داد چند نفر نقل کردهاند گفت به امیرمومنان بگویید کاری با من نداشته باشد من هم با او کاری ندارم ولی حضرت نمیپذیرفت اما حضرت علی حکومت معاویه را نمیپذیرفت چون خیلیها میآمدند حتی از سر خیرخواهی میگفتند شما یک چند وقتی سکوت کنید پایههای حکومتتان محکم شد بعدا با معاویه درگیر شوید فرمودند نه پیروزی را با ستم نمیپذیرم عمدهی عمر امیرمومنان در این پنج سال درگیر همین درگیریها و نامه نگاریها یا جنگ صفین جنگ نهروان هم به دنبال جنگ صفین بود طولی نکشید این جنگ عمدهی زمان امیرمومنان در این پنج سال درگیر با معاویه بود .
شریعتی: قبل از شنیدن نکات شما من این نکته را متذکر میشویم برق منطقه قطع شده ما باید مقداری کوتاه تر خدمت دوستان باشیم به خاطر این که وسط برنامه شاید برق استودیو جواب ندهد لذا زمان برنامهی امروز کوتاه تر است که من از حاج آقای حسینی و دوستان پوزش میطلبم.
حاج آقا حسینی: این نامهی دهم از این نامه شروع کنیم نامهی دهم نهج البلاغه من بارها عرض کردم در همهی مباحث ما فقط میخواهیم شروع کنیم برای این که دوستان خودشان ادامه بدهند 15 نامه است ما میخواهیم این نامهها را بخوانیم خیلی زمان میبرد و 15 تا در مکاتیب الائمه به 53 رسید. حضرت در نامهی دهم یکی از نامههایی است که حضرت به معاویه نوشتند و مفصل است بخشی را میخوانم حضرت مینویسند حضرت میفرماید تو آدمی هستی که آن قدر نعمت تو را به طغیان گذاشته شیطان بر تو مسلط شده آرزوهای خودش را از تو گرفته مثل روح و خون در تمام وجود تو شیطان رسوخ پیدا کرده نامه ادامه دارد من فقط یک اشارهای بکنم در پایان نامه چون زمان کم است یک بخشی را رها میکنم حضرت میفرماید معاویه تو من را به جنگ دعوت کردی انصاف به خرج بده مردم را بگذار کنار آنها را درگیر نکن بیا من و تو با هم بجنگیم چه کسی جرئت میکرد؟ یک وقتی عمروعاص میخواست سرزنش بکند معاویه را میگفت راست میگوید دو تایی بروید میدان گفت اگر راست میگویی خودت برو این داستان را همه نوشتهاند معروف است وقتی عمر و عاص درگیر شد با امیرمومنان سلام الله علیها نمیدانست امیرمومنان است وقتی متوجه شد امیرمومنان است چه طور فرار کرد که اقتضائش در تاریخ است گفت راست میگویی خودت برو این قدر که میترسید حضرت به او گفت دو لشکر را بگذار کنار بیا با هم بجنگیم ببینیم چه کسی دلاش زنگار دارد مقابل چشماش پرده افتاده من خودم را معرفی کنم به تو خیلی زیبا است یادت رفته جنگ بدر من در جنگ بدر جدات داییات و بردارات را کشتم اینها همه در جنگ بدر در سپاه دشمن بودند در مقابل رسول خدا جداش عطبه پدر هند جگر خوار داییاش ولید بن عطبه برادراش شیبه فرمود اینها همه در جنگ بدر به دست من کشته شدند همان شمشیر پیش من است با همان دل با همان روح با همان شجاعت امروز در برابر دشمن میایستم دینام را عوض نکردم در یک جای دیگر حضرت یک عبارت روشن تر از این را دارد حضرت میفرماید یادت است من در جنگ بدر یکی از برادرانات را کشتم یکی از برادران تو را اسیر کردم و تو فرار کردی در تاریخ است همه نوشتهاند فرار کرد تا مکه پیاده رفت در جنگ بدر. حضرت فرمود من اهل این نبودم که فراریها را تعقیب بکنم و الا تعقیبات میکردم میآمد تا به آن جا دنبال تو ببینید این خیلی مهم است چون ریشههای جریان عاشورا را باید در نهج البلاغه بررسی کرد این کلماتی بود که گفتیم اهل سنت راجع به یزید گفتند کارهایی که یزید کرده چه کسی این را نصب کرده؟ معاویه نصب کرده سخن بعدی ما این است این درگیری از کجا شروع شد؟ از زمانی که حضرت علی با معاویه درگیر است دعوا سر چه است؟ من یک تاریخی را عرض کنم جالب است در جنگ صفین یک جوانی که میدانید این که میگویند تهاجم فرهنگی مال امروز نیست همیشه بوده امویان هم داشتند در جنگ صفین کسی آمد خدمت امیرمومنان از لشکریان امیرمومنان از یاران حضرت آمد خدمت امیرمومنان گفت من تردید دارم با شما بجنگم یا نه حضرت فرمود چرا؟ گفت شما نماز میخوانید قرآن میخوانید دعا میخوانید لشکر معاویه هم نماز میخوانند دعا میکنند قرآن میخوانند حضرت حرکت زیبایی انجام دادند جواباش را ندادند فرمودند برو آن آقا را میشناسی عمار یاسر بود عمار را همه میشناختند از اصحاب با وفای پیامبر بود گفت بله میشناسم گفت برو جوابات را از عمار بگیر آمد پیش عمار گفت من از امیرمومنان یک سوالی کردم گفت چه است سوالات گفت من تردید دارم شما نماز میخوانید لشکر معاویه هم نماز میخواند عمار هم یک حرکت زیبایی انجام داد گفت چند سالات است؟ جنگ بدر بودی؟ گفت به سن من میخورد؟ پدرم هم جنگ بدر نبوده گفت آن پرچم را میبینی؟ گفت بله مال معاویه و عمر و عاص است گفت هیچ چیزی عوض نشده همان پرچم در جنگ بدر در مقابل رسول الله بود و ما این طرف در رکاب پیامبر با امیرمومنان بودیم امروز همان پرچم در برابر امیرمومنان قرار گرفته و ما رکاب او میجنگیم آن سپاه همان سپاه است مقایسه کنید از آن طرف امیرمومنانی که ابن ابی الحدید میگوید از عجایب روزگار است که چرا حضرت علی باید درگیر با چنین آدمهایی باشد یعنی یک خانوادهای که خودش برادرهایش خانوادهاش در جنگ بدر بودند در احزاب بودند در احد بودند در فتح مکه حضرت خودشان تصریح میکنند از ترس ایمان آوردند کفر را مخفی کردند آن وقت اینها بیایند در برابر امیرمومنان کدام امیرمومنان در نامهی 28 حضرت عبارتی دارد این نامه هم به معاویه است میفرماید خیلیها در رکاب پیامبر دست هایشان در راه خدا از بدن جدا شد اما همه هم جایگاهی دارند تا برادر من دستاش را در راه خدا تقدیم کرد گفته شد طیار است در بهشت شد جعفر طیار ذوالجناحین خیلیها در راه خدا به شهادت رسیدند وقتی تا در احد شهید ما به شهادت رسید حمزه سیدالشهدا گفته شد تقابل دقیقا یعنی یک گروه از آن طرف خانوادگی آمدند در مقابل پیامبر ایستادند تا فتح مکه امروز کار امیرمومنان به جایی رسیده اینهایی که در جبههی رسول الله بودند و خانوادگی در رکاب پیامبر ایستادند را به شهادت رساندند اینها باید امروز درگیر شوند امیرمومنان 53 نامه بنویسد به معاویه ببیند میتواند معاویه را سر عقل بیاورد یا نه موعظه نصیحت مدارا بکند آخرش به جایی نرسد تمام عمر 5 ساله دوران خلافت درگیر همین جنگها باشد این هم یک جمله از همهی اینها که بگذریم عبارتی باز در انساب الاشراف است این خیلی مهم است. من باز هم عرض میکنم من تقاضا میکنم از همهی کسانی که تریبونی در اختیارشان است سخن رانها در قصهی کربلا از دو چیز غفلت نکنند یکی خطبهای که امام حسین علیه السلام در منا فرمودند ما مفصل صحبت کرده بودیم این را عزیزان یادشان نرود محرم در پیش است امام حسین سلام الله علیه دو سال هنوز به هلاکت معاویه باقی مانده حضرت سخنرانی کردند در منا خطبهی بسیار مفصلی است خدا رحمت کند مرحوم مجتهدی تهرانی را در سلوک عاشورایی این خطبه را سخنرانها چند جلسهای بپردازند یکی هم نامهی امام حسین به معاویه این هم واقعا عجیب است حضرت به معاویه نامهای نوشتند در انساب الاشراف است 1100 سال از تالیفاش میگذرد خیلی نزدیک است به آن دوران و از مولفین مهم اهل سنت است در انساب الاشراف بخش حالات معاویه فکر نمیکنم کتابخانهای نداشته باشد این کتاب را عزیزان مراجعه کنند سیدالشهدا علیه السلام یک نامهای به معاویه نوشته این نامه را با حوصله بخوانند ببینند چه گفته دعوای امام حسین با معاویه چیست همان دعوایی است که حضرت علی با معاویه در نهج البلاغه داشته یعنی آدمی که فقط و فقط به یک بهانه به امیرالمومنین پیام میدهد به من کاری نداشته باش با تو کاری ندارم همه چیزاش بهانه است تقاضا میکنم دوستان حداقل پانزده نامه نهج البلاغه را نگاه بکنند همهاش عبرت است حضرت سید الشهدا در این نامه مینویسد تو قاتل حجر نبودی؟ یک وقتی داستانی گفتیم تعارف ندارد صادقانه میگوید یک کسی گفتیم نشسته بود حجر را معاویه به شهادت رساند حضرت میفرماید بهترین یاران پیامبر یک کسی نشسته بود کنار قبر جناب حجر مرحوم علامه شرف الدین نقل میکند یک پیرمردی گریه میکرد گفتند برای چه گریه میکنی؟ گفت این بزرگوار است در راه خدا به شهادت رسیده سیدنا حجر الشهید المظلوم المقتول گریه میکنم برایش گفت خب چه کسی کشته است گفت سیدنا معاویه. گفت برای چی کشت؟ گفت لحب سیدنا علی چون سیدنا علی را دوست داشت این نمیشود اول محرم است بیاییم حساب هایمان را ببینیم میشود ما بگوییم سیدنا یزید سیدنا معاویه سیدنا حجر سیدنا علی نمیشود قابل جمع نیست بگوییم به همه سیدنا گریه میکنم برای سیدنا حجر چه کسی کشته سیدنا معاویه چرا کشته به خاطر سیدنا علی بعد هم سیدنا یزید باید مشخص کرد یک بحثی سال گذشته من یادم است حاج آقای میرباقری داشتند صف بندیها در کربلا بوده امروز هم ما باید مشخص بکنیم واقعا محرم برای همین است محرم میآید میرود فقط در همین معنا حضرت به معاویه میگوید تو نبودی حجر را اصحاب حجر را به شهادت رساندی در برابر بدعتها میایستند لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم امر بن حمق از حواریون امیر مومنان از اصحاب پیامبر است از بس عبادت کرده بود رنگ چهرهاش تغییر کرده بود اول زنی در تاریخ است که به زندان انداخته شد همسر این عمر بن حمق است معاویه زندانی کرد برای این که از راه فشار به همسر خودش را دستگیر کند بعد که عمر بن حمق را به شهادت رسید سر بریدهی عمر بن حمق را برد برای همسرش در زندان یک نگاهی کرد یک چیزی انداختند مقابلاش دید سر بریده است سالها در زندان کجای عالم این طور است سالها این زن در زندان بوده منتظر آزادی منتظر خبر شوهراش سر بریده شوهرش را انداختند جلوی او اینها ساده است؟ سید الشهدا مینویسد. حجر را به شهادت رساند عمر بن حمق را به شهادت رساند مالک اشتر را به شهادت رساند این جنایات را معاویه مرتکب شده محمد ابی بکر را به شهادت رساند حضرت میگوید تو نبودی که زیاد بن سمیه پدرش مشخص نبود تو آمدی برای این که همکاری او را بخری برای این که او بتواند برای تو خدمت بکند گفتی نه این زیاد بن ابوسفیان است حضرت میگوید تو این کارها را نکردی؟ این را باز من مجال نیست تمام مورخین بحث شیعه و سنی میگویند این از این کارهای بسیار زشت است پیامبر فرمود الولد للفراش تو چه حق داری کسی که معلوم نیست پدراش که است گفت نه تو چه کسی گفته تو زیاد ابن ابی سفیان است حضرت در نهج البلاغه نامهی 44 به زیاد نامه نوشت مواظب باش فریب معاویه را نخوری جملهی پایانی را از نامهی امام حسین میخوانم تو نبودی که خزرجیها را به شهادت رساندی به جرم این که ابن زیاد به تو نامه نوشت گفت آنها شیعهی امیرالمومنین هستند معاویه نامه نوشت به ابن زیاد هر که شیعهی امیرمومنان است را به قتل برساند آنها را کشت مثله کرد به فرمان تو مگر دین علی چیست؟ دین علی دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم است همان دینی است که در جنگهای بدر با همان دین شما در سپاه دشمن بودید حالا ان شاء الله ادامهی بحث را بعدا میپردازیم.
شریعتی: خیلی بحث خوبی است بررسی جریان عاشورا در نهج البلاغه. کتابها را سریع معرفی میکنم. بررسی تاریخ عاشورا نوشتهی مرحوم دکتر آیتی بسیار کتاب خوبی است. کتای پیشوای شهیدان دوستانی که اهل مطالعه هستند میتوانند مراجعه بکنند دوستانی که اهل منبر هستند نوشتهی آیت الله صدر و دیگری کتاب اصحاب امام حسین از مدینه تا کربلا نوشتهی جناب آقای ناظم زاده که این را هم دوستان ان شاء الله میتوانند تهیه بکنند و مطالعه بکنند خیلی ممنون حاج آقای حسینی ان شاء الله دوستان خودشان این صفحه را تلاوت بکنند صفحهی 241 قرار روزانهی سمت خدایی هاست آیات 44ام تا 52ام سورهی مبارکهی یوسف و چقدر خوب است که ثواب تلاوت این آیات را هدیه بکنیم به روح بلند حضرت آیت الله مهدوی کنی که به دیار باقی شتافتند باز هم این ضایعه را تسلیت میکنم مخصوصا به بیت معظم.
قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلَامِ بِعَالِمِينَ ﴿٤٤﴾ وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ ﴿٤٥﴾ يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿٤٦﴾ قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّا تَأْكُلُونَ ﴿٤٧﴾ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّا تُحْصِنُونَ ﴿٤٨﴾ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ ﴿٤٩﴾ وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ ﴿٥٠﴾ قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدتُّنَّ يُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّـهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِن سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٥١﴾ ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ ﴿٥٢﴾
ترجمه:
گفتند: [این] خواب هایی پریشان و آشفته است و ما به تعبیر خواب های پریشان و آشفته دانا نیستیم. (۴۴) از آن دو زندانی آنکه آزاد شده بود و پس از مدتی [یوسف را] به یاد آورد گفت: من یقیناً شما را از تعبیر آن آگاه می کنم، پس [مرا به زندان] بفرستید. (۴۵) [سپس به زندان نزد یوسف رفت و گفت:] تو ای یوسف! ای راستگویِ [راست کردار!] درباره هفت گاو فربه که هفت [گاو] لاغر آنان را می خورند، و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشک دیگر، نظرت را برای ما بیان کن. امید است نزد مردم برگردم، باشد که [از تعبیر این خواب عجیب] آگاه شوند. (۴۶) گفت: هفت سال با تلاش پی گیر زراعت کنید، پس آنچه را درو کردید جز اندکی که خوراک شماست در خوشه اش باقی گذارید. (۴۷) سپس بعد از آن [هفت سال فراوانی و گشایش] هفت سال سخت و دشوار [پیش] می آید که آنچه را برای آن [سال ها] ذخیره کرده اید مگر اندکی که برای کاشتن نگهداری می کنید، می خورید. (۴۸) آن گاه بعد از آن [دوره سخت و دشوار،] سالی می آید که مردم در آن بارانِ [فراوان] یابند و در آن [سال از محصولات کشاورزی] عصاره میوه می گیرند. (۴۹) و پادشاه [مصر] گفت: یوسف را نزد من آورید. هنگامی که فرستاده [پادشاه] نزد یوسف آمد، یوسف گفت: نزد سرورت بازگرد و از او بپرس حال و داستان زنانی که دست های خود را بریدند، چه بود؟ یقیناً پروردگارم به نیرنگ آنان داناست. (۵۰) [پادشاه به زنان] گفت: داستان شما هنگامی که یوسف را به کام جویی دعوت کردید چیست؟ [زنان] گفتند: پاک و منزّه است خدا! ما هیچ بدی در او سراغ نداریم. همسر عزیز گفت: اکنون حق [پس از پنهان ماندنش] به خوبی آشکار شد، من [بودم که] از او درخواست کام جویی کردم، یقیناً یوسف از راستگویان است. (۵۱) [من به پاکی او و گناه خود اعتراف کردم] و این اعتراف برای این است که یوسف بداند من در غیاب او به وی خیانت نورزیدم و اینکه خدا نیرنگ خیانت کاران را به نتیجه نمی رساند. (۵۲)
حاج آقای حسینی دعا بکنند همه آمین بگوییم.
حاج آقا حسینی: من هم طلب مغفرت میکنم برای ایشان که خدمات بسیار گرانقدری را برای اسلام و انقلاب کردند خداوند روحشان را حضرت سیدالشهدا محشور گرداند و ما را شایستهی نزول باران رحمت الهی بیش از پیش قرار بدهد.