كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش 93/09/01
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
قربان آن نی ایی که دمندش سحر مدام قربان * * * آن نی ایی که دهندش علی الدوام
قربان آن پری که رساند تو را به عرش * * * قربان آن سری که سجودش شود قیام
هنگامهی برون شدن از خویش چون حسین * * * راهی برو که بگذرد از مسجد الحرام
این خطی از حکایت مستان کربلاست * * * ساقی فتاد باده نگون شد شکست جام
تسبیح گریه بود و مصیبت دو چشم ما * * * یک الامان زکوفه و صد الامان زشام
اشکم تمام گشت و نشد گریهام خموش * * * مجلس به سر رسید و نشد روضهام تمام
با کاروان نیزه به دنبال میرود * * * در منزل نخست تو از پای میروم
حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک اولا باید از بینندگان ارجمند که عرایض ما را تحمل میکنند با این که ممکن است هم ابهام باشد هم سوالاتی را برانگیزانند باید هم تشکر کنیم و هم با عذرخواهی با بزرگواری توجه میکنند مخصوصا اساتید و بزرگان. نکتهی دوم این است که موظف هستیم اگر بتوانیم به همهی سوالات جواب دهیم ولی فرصتها کوتاه و بحثها زیاد عذرخواهی میکنم که جواب ندادن به سوالات به معنی بیاعتنایی نیست من بسیاری از سوالات را میبینم بسیاری را تلاش میکنم در لا به لای بحثها متذکر شوم اما این بار فرمودند یک جلسهای بگذاریم سوالات را جواب بدهیم، این سوال اولی که فرمودید أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ از وجود مقدس سیدالشهدا نقل شده مقدمتا یک نکتهای عرض میکنم وقتی ما راجع به معصوم وارد بحث میکنیم میخواهیم کلامشان را و فعلشان را معنا کنیم که این روایت هم از معصوم است هم بیان فعل معصوم است باید توجه داشته باشیم اولا آن کسی که میدان آمده اقدامی کرده و به شهادت رسیده کسی است که زیارت جامعهی کبیره بعضی از مقامات او است همهی مقامات امام در زیارت جامعهی کبیره بیان نشده وقتی چنین شخصیتی به میدان میآید و ما میخواهیم راجع به فعل او صحبت کنیم خیلی صحبت کردن دشوار است بیشتر باید تکیه به کلمات خود معصوم داشته باشیم با قرآن با بیان خود معصومین میشود فهمید که معصوم چه کرده است و الا از افق فهم ما خارج است ما با گمان خودمان نمیتوانیم به افقهای عالی بپردازیم و دیگری که باید توجه داشته باشیم وقتی فعل معصوم را توضیح میدهیم فرض کنید میخواهیم عاشورا را تحلیل بکنیم روایاتی است نقل روایت کار مهمی نیست درایه الروایه مهم است فرمودند که مرحوم صدوق یک کتابی دارند به نام معانی الاخبار همهی کتب مرحوم صدوق فوق العاده است این فوق العاده ترین کتاب است یک بابی آورده اند چرا این کتاب را معانی الاخبار گذاشتیم در آن جا چند روایت نقل کرده روایت اول این است مسندا هم نقل کردند سندها هم خوب است فقیه ترین مردم میشوید اگر بفهمید مقاصد ما چه بوده معانی کلمات ما را بفهمید ترجمه کردنش هم دشوار است و هم کار سختی نیست. ببینیم برای چه گفتهاند غرض شان چه بوده که این حرف را زده و الا آدم میگوید امام این را گفته پس حتما امام علم غیب نداشته چون حضرت امام حسین گفته اند چند جا اجازه بدهید من برگردم پس امام دنبال شهادت نبوده پس امام علم غیب نداشته فرمود بفهمید ما برای چه این حرف را زدیم حضرت فرمودند یک کلمه را میشود به چند شکل و چند مقصد بگویید فرمودند آدم میتواند کلامش را بچرخاند یک جوری حرف بزند دروغ نگفته باشد اما مردم یک چیز دیگری متوجه میشوند و یک چیز دیگری مرادش است دروغ هم نگفته پس معانی کلام یعنی این یعنی ما یک حرفهایی را میزنیم ظاهرش غیر مراد واقعی ما است دروغ هم نگفتیم در روایت دوم در این باب نقل کرده اند روایت سومی این باب است فرمودند یک حدیث را به درایت برسید بهتر است از هزار حدیث که نقل کنید البته نقل حدیث جز عبادات است حفظ کند حدیث را بعد فرمودند کسی فقیه نمیشود آن زوایای کلام ما را بفهمد بعد فرمودند کلام را میشود هفتاد نوع کلام ما را معنا کنید یک جور حرف میزنیم 70 نوع وجوه مختلف دارد و خودمان هم حواسمان به این وجوه است این طور نیست یک حرفی میزنیم پنجاه وجه دارد خودمان نمیفهمیم چه میگوییم به همهی وجوه توجه داریم از هر کدام وارد شویم میتوانیم بگوییم که چرا این حرف را زدیم هر وجه اش را رویش دست بگذارید ما راه نجات داریم یک جوری حرف نمیزنیم گرفتار شویم یک جوری هم حرف میزنیم هم مقصدمان را گفتیم هم وجوه مختلف دارد و عمده این که بفهمید ما چه میخواستیم بگوییم این خیلی نکتهی مهمی است یکی از راهها این است وقتی ما میپردازیم به بیان فعل معصوم اولا عظمت معصوم در نظر ما باشد هیچ وقت حادثهی عاشورا را در حد حادثهای که سال 61 شروع شد بعضیها که خیلی جلوتر میروند میروند به زمان معاویه و ده سال بعد امامت امام مجتبی که امامت ظاهریه به حضرت سیدالشهدا رسیده یا میروند از اتفاقاتی که در صدر اسلام و تقسیم بیت المال و تبعیض اقتصادی این جا دنبال ریشه میگردند اینها ریشهی کار امام حسین نیست کاری که در عالم میثاق حضرت سیدالشهدا بسته اند و همهی عوالم درگیرش هستند و همهی انبیا در سلوک خودشان از این حادثه بهره مند بودند و عبورشان به قتل گاه افتاده این را که نمیشود این طور معنا کرد وقتی به روایات نگاه میکنیم کار حضرت جغرافیایش همهی عوالم است زمانش همهی تاریخ خلقت است این را به این شکل نمیتوانیم تحلیل کنیم حالا یک عباراتی بگردیم بگوییم پس حضرت میرفتند حکومت کوفه را بگیرند اتفاقا ابن عباس درست میفهمید میگفت شما موفق نمیشود محمد حنفیه دیگران میگفتند موفق نمیشوید حضرت درست نمیفهمید آنها میفهمیدند این چه تحلیلی است در مورد امام حسین اینها جفا است پس اول عظمت امام را ببینیم ثانیا ببینیم ما محکماتی داریم هیچ وقت این محکمات را فدای متشابهات نمیکنیم در قرآن هم همین طور است فعل معصوم هم همین طور است کلام معصوم هم مثل قرآن است نمیشود محکمات را فدای متشابهات کرد مسلما معصوم گنجینه علم خدا است بنابراین نمیشود ما یک جوری معنا کنیم که عظمتها دیده نشود هفت سال که هیچ هفتاد سال هم اگر تحقیق کند اگر این اصول را رعایت نکرد هفت دقیقه هم ارزش مطالعه ندارد ما که نمیتوانیم مبانی کلامی خودمان را از مورخین با یک پیش فرضهایی که در پارادایم خودشان نوشته اند بگیریم یک کتاب تاریخی نوشته این را کنیم مبنای اعتقادات خودمان خیلی اشتباه بزرگی است ما اعتقادات مان را از کجا نمیگیریم اعتقادات ما اصول حاکم بر فهم فعل و قول معصوم است نکتهی دوم راجع به کلام شان است کلام معصوم به همین روانی نیست که آدم معنا بکند باید جمع بین ادله کرد عمق کلمات را دید و خیلی مسائل دیگر که در روش فهم کلام معصوم باید استفاده کرد بزرگان هم بحث کردند حرف جدیدی نیست انا قتیل العبره این بیان در خود سیدالشهدا نقل شده روایات متعددی است در کامل الزایارت و غیره سایر معصومین هم همین را در باب سیدالشهدا نقل کرده اند از امیرالمومنین علیه السلام هم نقل شده این روایت را یک بابی مرحوم ابن قولوی در کامل الزیارات که از قدیمی ترین و معتبرترین کتب مزاری ما است امام حسین علیه السلام قتیل اشکها هستند هیچ مومنی ایشان را به یاد نمیآورد الا این که گریه میکند در آن جا روایاتی دارند روایت اول این است که حضرت به ایشان نگاه کردند فرمودندای کسی که موجب اشک همهی مومنین هستی تاسف و اندوه همهی مومنین را برمیانگیزی. این روایت ادامه دارد روایت دیگری که در این باب نقل کرده اند روایت دیگری این است که هیچ روزی نبود که یاد امام حسین در محضر امام صادق پیش بیاید و تا شب آن روز متبسم دیده شود و مکرر میفرمود اَلْحُسَینِ عَبْرَةَ کلِّ مُؤْمِنٍ و از خود حضرت هم نقل شده امام صادق فرموده اند امام حسین فرموده اند انا قتیل العبره باز هم در روایت دیگری از خود حضرت امام صادق نقل کرده اند این یعنی چه که امام حسین فرموده اند خودشان فرموده اند هیچ مومنی یاد من را نمیکند الا این که طلب اشک میکند و هر گاه یاد من میافتد این یاد همراه با دنبال کردن ماجرای بلای من و اشک ریختن بر من است پی را میگیرد تا برسد به اشک یاد من که میکند این طور نیست بگذرد این یاد او را میکشاند به صحنهی کربلا این را دنبال میکند تا به اشک برسد در روایت دیگری فرمودند انا قتیل العبره نتیجه را فرمودند هیچ مومنی یاد من را نمیکند الا این که گریه میکند یعنی هر کسی یاد ایشان بکند و حتما اشک میریزد حتما مسیر را دنبال میکند تا به بکا برسد لذا بعضی این طور معنا کرده اند یعنی یکی از اهدافی که در حادثهی عاشورا حضرت دنبال میکرده همین مسئله بوده که از طریق شهادتشان موجب تاثر و تالم مومنین شوند و موجب جریان سرشک و اشک و اندوه جامعهی ایمانی شوند.
شریعتی: پس آن حکومت چه میشود؟ حضرت میخواستند بروند حکومت را اصلاح بکنند خودشان حکومت را دست شان بگیرند این که حضرت بروند و کشتهی اشک شوند و این را از قبل بدانند و طراحی بکنند چطور پاسخ داده میشود
حاج آقا میرباقری: فرمایش خوبی است که حضرت دنبال حکومت بودند یا نه باید بحث کنیم نمیدانم قبلا در این جلسات طرح کردم یا نه که تکراری نشود وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام مسیری را که دنبال میکردند خودشان به وضوح در جاهای مختلف بیان کرده اند که دنبال چه هستند یکی از واضح ترینها نامهای است که به برادرشان حنفیه فرستادند و به منزلهی وصیت نامه امام است در آن جا اول شهادت به توحید و معاد میدهند که این بنیان حرکت حضرت است بعد از این که این توحید و معاد پذیرفته شد چون اگر نپذیرفتید کار حضرت هیچ توجیهی ندارد اگر خدایی نباشد برای چه آدم کشته شود ظلم هم باشد به من چه که است به قول استادی که داشتیم میفرمود نور که نباشد در تاریکی همه چیز برابرند «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور/35) خدا را بردارید چرا کشته شوید اخلاق بی معنی میشود این که بعضی فیلسوفان غرب تلاش کرده اند بدون خدا اخلاق را معنی کنند تلاش بی فایدهای است بدون خداوند متعال اخلاق نه پایه دارد نه معنی دارد اگر الهی نبود هر کسی دنبال اله خودش است دیگر اخلاق بی معنا است پس آن بنیان کار حضرت است بعد میفرمایند من دنبال خوش گذرانی و قدرت طلبی و فساد و ظلم نبودم من میخواهم یک اصلاح اساسی در امت بکنم که در جلسهی گذشته هم ذیل سورهی والفجر اشاره کردیم میخواهم راه جدم و پدرم را بروم امر به معروف کنم نهی از منکر کنم و اصلاح امت کنم اینها را اشاره کردیم بر اساس مبانی اشهد ان لا اله الا الله اصلاح امت به این است که همهی مدار امت برگردد به توحید این که توحید دین حداقلی است و رابطهای مال زندگی خصوصی است غلط است همهی سراسر زندگی و حرکت فردی و جمعی آهنگ توحید داشته باشد در همه جا یکتاپرستی ظهور پیدا بکند این هم جز برگشتن همهی حیات به مدار ولایت و نبوت ممکن نیست پس این اصلاح است فساد هم این است که از مدار توحید و ولایت برگردد لذا «وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْض بَعْد إِصْلَاحهَا» (اعراف/85) به رسول الله بعلی که در روایت آمده اصلاح به وسیله امام واقع میشود اگر از مدار امام و رسول جامعه را برگرداندید از مدار توحید برمیگردد این که در سورهی الم نشرح خدای متعال میفرماید «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» (شرح/4) ما یاد تو را رفیع نکردیم یعنی در بعضی روایات است نام تو کنار نام ما در ماذنهها برمیگردد حالا نبی اکرم دنبال این بود اسم خودش را در عالم زنده شود؟ واقعا دنبال این بود؟ العیاذ بالله پس یعنی چه رفعنا لک ذکرک یعنی پیامبر میخواست نام خدا زنده شود نام خدا زنده نمیشود جز از طریق زنده شدن نام پیغمبر اگر اشهد ان محمد رسول الله نباشد اشهد ان لا اله الا الله نیست اگر اشهد ان علی ولیا الله نباشد اشهد ان محمد رسول الله نیست نه این که چیزی در عرض پیامبر است راه همین است پس قصه این است که توحید واقع نمیشود محقق نمیشود جز به این که جامعه برگردد به مدار ولی خدا آهنگ ولایت ولی خدا را پیدا کند صبغه الله تفسیر به ولایت شده پس حضرت دنبال این هدف بزرگ هستند میخواهند اصلاح در امت بکنند امر به معروف بکنند معروف امیرالمومنین هستند پس یک چنین کار بزرگی است مکرر شنیده اید وسعت کار امام حسین را وقتی میخواهیم تحلیل کنیم میدان درگیری امام حسین حداقل در حدیث عقل و جهل توضیح داده شده که در سال گذشته در محرم عرض کردم همهی قوای شیطانی با قوای رحمانی در گیر هستند ما یک جهاد اصغر داریم یک جهاد اکبر جهاد اصغر جنگیدن با دشمن است در همان حال جهاد اکبر ما این است که دشمنی در درون ما است قوای شیطانی و رحمانی صفات رذیله و حمیده دارند با هم دیگر درگیر میشوند ما باید قوای شیطانی را سرکوب کنیم و غوغای درون خود را آرام کنیم و به آرامش برسیم که بعضی گفته اند نفس مطمئنه همین است وجود مقدس سیدالشهدا یک جنگ در ظاهر دارند یک جنگ در باطن دارند این جنگ در باطن آرایش با همهی قوای شیاطین است وسعت قوای شیطان همه خیلی جاها را در بر میگیرد لذا آثار فعل حضرت کجاست؟ یک چنین آثاری است حضرت میخواهند همهی عالم را شفاعت کنند اعظم وسایط مقام محمود نبی اکرم عاشورا است یعنی حضرت میخواهند همهی عالم را دستگیری بکنند از کجا عبور بدهند؟ از حجب ظلمانی که «أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍ» (نور/40) بعد میخواهند وارد وادی نور بکنند از حجب نورانی عبور دهند به سرچشمه نور برسانند در آیه نور توضیح داده شده همهی امت را میخواهند به بیت النور برسانند بعد ببرند مشکات بعد برسانند به مثل نور که سرچمشه است .
شریعتی: این محقق نمیشود مگر با مبارزهی سیدالشهدا.
حاج آقا میرباقری: پس باطنی دارد وسعت کار این جا است. پس این حادثهای که کنار عاشورا شکل میگیرد همهی عوالم را تحت پوشش قرار دارد لذا در روایات دارد خون شما در مقام خلد قرار گرفته بالاترین درجات بهشت است باید توضیح داده شود کدام مقام که قرآن مفصل بحث کرده وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِقِ اذله عرش الهی به لرزش در آمد حالا این اذله چه هستند ستونها هستند هر چه که است که در فرماندهی حضرت حق است، من یک گریزی میزنم بکا همان طور که ما را سالک میکند بکا جمادات هم همین طور است نباتات حیوانات دریاها همهی موجودات «السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ» همهی آنهایی که در گشت و گذار در بهشت و نار هستند همه گریسته اند الا یک عده معدودی که استثنا شده اند پس همه بهره مند میشوند شهادت سیداشهدا یک ظاهر دارد یک باطن. باطن اش برای عبور دادن همهی عوالم اولا از همهی حجب ظلمانی و آنهایی که از حجب ظلمانی نبودند هیچ وقت مثل انبیا و مثل اولیا عبور دادنشان حجب نور است خیلی از حجب نور است که انبیا بدون دستگیری نبی اکرم نمیتواند دستگیری بکنند هم در این دنیا این طور است هم در آخرت. این که فرموده اند حضرت در عالم ارواح معلم انبیا بوده اند به انبیا توحید را تعلیم میکردند یعنی چه؟ این که فرمود ما حول عرض بودیم معلم ملائکه جبرئیل و میکائیل بودیم توحید تعلیم کردیم شفاعت است اصل شفاعت شفاعت در توحید و عبور از ظلمات است برای آنهایی که گرفتار ظلمات هستند و بعد عبور در مقامات نورانی برای آنهایی که در حجب ظلمانی از اول نبودند و از اول در بیت النور نبی اکرم بودند عبور از حجب نورانی شفاعت یعنی این شفاعت تطهیری عبور از حجب ظلمانی و شفاعت ترفیع درجه عبور از حجب نورانی و این با سیدالشهدا واقع میشود یعنی سیدالشهدا عالم را سیر میدهند حتی انبیا اولوالعزم را غیر نبی اکرم کار با چهارده معصوم ندارم چون روایات دشوار است و فهم اش از افق فهم من بیرون است این که امام رضا علیه السلام فرمودند در عیون اخبار الرضا که ابراهیم خلیل فرزند را گذاشت سر ببرد بعد که خداوند فرمود بس است از تو قبول کردیم بعد عرض کردای کاش میشد من این فرزند را در راه تو قربانی کنم به بالاترین ثواب اهل بلا برسم بردند اش به گودی قتل گاه روضهی سیدالشهدا خوانده شد ایشان متالم شد به حدی که اگر اسماعیل را قربانی میکرد این قدر متالم نمیشد فرمودند حالا شد وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ این ثوابی که میخواستید دادیم یعنی بلای سیدالشهدا مقدمهی عبور حضرت ابراهیم از یک سری مقاماتی است که اسماعیل را هم اگر قربانی بکند نمیتواند عبور بکند کار خود حضرت ابراهیم هم نیست عاشورا را که حضرت ابراهیم نمیتواند به پا کند عاشورا کار حضرت نبی اکرم و سیدالشهدا است ولی حضرت ابراهیم متنعم اند در روایات دارد همهی انبیا آمدند و یک نوعی متالم شدند عاشورا واقعهی عظیمی است همهی جوامع همهی امم ذیل انبیا خودشان سالک اند و انبیا ذیل عاشورا سالک اند یعنی فتوحاتی که برای امم میشود در عاشورا است.
شریعتی: یعنی حضرت همهی اینها را میدیدند و پیش بینی میکردند.
حاج آقا میرباقری: یعنی حضرت میخواهند چنین کار عظیمی بکنند و عهدش را هم با خدای متعال بسته اند حالا ما میخواهیم ببینیم چند بعد دارد این را چطور میشود تحلیل کنیم حضرت چه کار میخواستند بکنند که همهی عالم را میخواستند مهمانی بکنند ببرند برسانند یک جنبهی باطنی دارد ضیافت شخصی ایشان با خدای متعال است عهدی است آن از افق فهم ما خارج است که خیلی از عرفا همان را سعی کرده اند توضیح بدهند خیلی عمیق است آن جا معلوم نیست احدی راه داشته باشد ضیافتی است و عهدی است با خدا که حتی باطن باطن عاشورا هیچ چیز از این بالاتر نیست عهد بندگی بسته بودند این را میخواستند اجرا بکنند چهره دیگرش عهد شفاعت است که حضرت میخواستند شفاعت بکنند این شفاعت چه کار میخواست بکند؟. میخواست همهی کائنات را از حجب ظلمانی به نورانی عبور بدهند سقایت بکنند همه را همهی خوبان عالم را هر کسی که خیری در آن بوده حضرت همه را صدا زدند هر کس خواسته نخواسته نیامده دعوت حضرت عمومی است السلام علیک یا داعی الله به اذن الله دعوت کردند لسان شان لسان الله بود الآن هم همین طور است در همهی زمانها و مکانها جمادات را نباتات را لذا همه آمدند سر این سفره گریه میکنند سالک میشوند مطهر میشوند مقام پیدا میکنند در عاشورا قصه این قدر وسیع است حال ما داریم از این قصهها صحبت میکنیم یکی از روایات این است انا قتیل العبره حال باید ببینیم این یعنی چه حضرت کشتهی اشک هستند بله هر مومنی برای ایشان گریه میکند بله خودشان طراحی کردند و پذیرفتند بلایی که همهی مومنین گریه بکنند بله چون یکی از بهترین نردبانهای سلوک برای عبور از حجب ظلمانی و نورانی بکا بر سیدالشهدا است لذا حضرت ابراهیم را در آخرین درجات میبرند در گودی قتل گاه موسای کلیم را بعد از این که پیامبر اولوالعزم شد میبرند در گودی قتل گاه.
شریعتی: یعنی حضرت همهی این سختی را تحمل کردند به خاطر ما که سالک شویم؟
حاج آقا میرباقری: یک بعدش همین است شفاعت یعنی همین.
شریعتی: یعنی حضرت علی اصغر را در دست گرفتند؟
حاج آقا میرباقری: بله که ما سالک شویم بعد شفاعت همین است شفاعت شان اعم از شفاعت تطهیری است که بخواهند آدم را از گناه پاک کنند انبیا که گناه نداشتند شفاعت در ترفیع درجه است میخواهند انبیا درجاتشان برود بالا با عاشورا خب رفته گریهی ابراهیم خلیل بابی از توحید برایشان گشود که در قربانی کردن اسماعیل نبود لذا خدای متعال آن را با این عوض کرد وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ همهی انبیا این طور بودند انبیا مثل ما نبودند که از بلا فرار کنند دنبال بلا بودند که راه برایشان باز شود ولی هر چه التماس میکردند در بلای خودشان راه باز نمیشده آماده میکردند با بلای خودشان میبردند به بلای عاشورا آن وقت مبتلا میشدند به بلای سیدالشهدا و راه شان باز میشد گاهی من نسبت میدهم که «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا» (فتح/1) باطن آن فتح مبینی که «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ» (فتح/2) مکرر این را عرض کردیم اینها گناه پیامبر نبود بار شیعیان را به عهده گرفته در این فتح الفتوح همهی گناهان شیعیان و دوستانش پاک شده شاید مصداق اتم اش عاشورا است در گودی قتل گاه است یک فتح الفتوحی در گودی قتل گاه شده که همه میتوانند سالک شوند اگر همه بیایند مهمان امام حسین شوند همه سیراب میشوند همه به حقیقت توحید میرسند از هیچ کسی هم کم نمیشود همه میتوانند در این میدان شوند حبیب اگر اهل باشند اگر همراه باشند یعنی حضرت سقایتی کردند یک شفاعتی کردند یک جرعه از جام بلایشان را نوشاندند به اهل کربلا من گاهی به ذهنم آمده درس پس میدهم علت این قرب اصحاب سیدالشهدا این است که بلا سیدالشهدا را لمس کردند سالک با بلای سیدالشهدا بودند این که شب عاشورا حضرت چه به آنها نشان داده در باب غربت و مظلومیت خودش در مورد زهیر است که زهیر عثمانی بود حضرت صدایش زدند میخواست نرود همسرش گفت سعادت به تو رو کرده آمد و برگشت گفت من خیمه ام را برگشتم من حسینی شدم گفتند چه دیدی گفت وقتی دیدم بچه هایش دورش میگردند احساس کردم دیگر نمیتوانم حضرت یک دوره از بلای خودشان را نشان دادند چه کار کردند من نمیدانم آمد شد فرمانده لشکر امام حسین بلای امام حسین این طور است یک جرعه گفت وقتی دیدم صحنه را گفتم نمیتوانم حضرت پرده را از بلای خودش کنار زده بودند خیلیهای دیگر دیده بودند حضرت پرده را بالا زدند فهمید چه خبر است حضرت برای هدایت امم دارند چه کار میکنند نتوانست نرود پس بنابراین همهی عالم باید با عاشورا سالک شوند حضرت صحنه را یک جوری چیده اند که همهی وجدانهای بیدار متالم میشوند و این تالم مقدمهی سلوک است که در سال گذشته مراحل سلوک با بلای سیدالشهدا ذیل زیارت عاشورا را عرض کردم آغازش بکا است لذا چه اشکال دارد حضرت بگویند من صحنهی عاشورا را قبول دارم یک جوری بچینم که هیچ مومنی از آن نتواند عبور کند یعنی توقف میکند درنگ میکند میایستد تا به بکا برسد تا آن سلوکی که در زیارت عاشورا است که نتیجه اش درک عظمت مصیبت و بصیرت و درک صف بندی تاریخی موضع گیری از لعن و صف و لعن و قرائت و برائت تا آنهایی که در زیارت عاشورا است پس چه اشکال داریم بگوییم انا القتیل العبره حضرت دنبال این بودند که صحنه را یک جوری بچینند که همهی وجدانهای بیدار متوقف شوند متالم شوند و از اشک سلوک شان آغاز شود اشکال دارد؟ یک مقدار برویم جلوتر اشک شراب طهور است از عرش میآید از کوثر میآیند تحلیل کرده اند بزرگان اشک را کما این که اشک از خوف خدا فرمود قطرهای محبوب تر از اشک در نیمه شب از خوف خدای متعال و قطرهی خون شهید نیست اینها کنار هم هستند یک اندازه آدم را میتوانند سالک بکنند اشک بر سیدالشهدا که خیلی روایتش بیشتر از اشک نیمه شب است پس شراب طهور است که از عالم بالا میآید هر کسی هم نمیتواند صاحب اش باشد پس این که حضرت کشتهی اشک هستند بله حضرت یک جوری صحنه را چیده اند که هیچ مومنی یاد امام حسین میافتد نمیتواند درنگ نکند طلب اشک میکند یعنی صحنه را مرور میکند تا میرسد به اشک فقط حضرت میخواستند ما گریه کنیم؟ نه گریه مقدمه سلوک و صف و قتال است خب این اشک ریخته شد این اشک تطهیر میآورد برای ما برای ابراهیم خلیل ترفیع درجه و رفع حجب میآورد حجبی که با ذبح اسماعیل حاصل نمیشود در قتل گاه برای حضرت ابراهیم حاصل میشود امام سجاد علیه السلام چرا گریه میکنند؟ یک چهره اش این است که میخواهند باب بکا را برای ما باز کنند شفاعت بکنند برای ما چهرهی دیگرش این است که حضرت با این گریه متقرب میشوند به خدای متعال حضرت میتوانست فقط چهرهی حماسی به عاشورا بدهد اما در اوج حماسه در اوج مظلومیت هم است هر چهره اش یک خاصیتی دارد چهرهی مظلومیت اش استبر است طلب اشک میکند چهرهی حماسی اش در ما مجاهدت ایجاد میکند یا چهرهی مظلومیت اش هم در ما روح مجاهدت ایجاد میکند اگر فقط چهره اش حماسی بود مبدا ارتقاء وجدان تاریخی نمیشد حضرت دنبال ارتقاء وجدان تاریخی هستند لذا اوج حماسه را با اوج مظلومیت با هم آمیخته اند لذا انا قتیل العبرات. معنایش این نیست که هیچ مومنی هم این طور نمیفهمد که حضرت فهمیده اند که ما گریه بکنیم هر کاری دلمان بکند ما بکنیم نه این طور نیست.
شریعتی: که کفارهی گناهان ما باشد.
حاج آقا میرباقری: حتما میخواستند کفارهی گناهان ما باشد ولی باید درست معنا کنیم نه غلط
شریعتی: خیلی ممنون امروز صفحهی 273 قرار روزانهی ما است آیات 55 ام تا 64 ام سورهی مبارکهی نحل. زندگی تان منور به نور قرآن باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٥٥﴾ وَيَجْعَلُونَ لِمَا لَا يَعْلَمُونَ نَصِيبًا مِّمَّا رَزَقْنَاهُمْ تَاللَّـهِ لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْتَرُونَ ﴿٥٦﴾ وَيَجْعَلُونَ لِلَّـهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ وَلَهُم مَّا يَشْتَهُونَ ﴿٥٧﴾ وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ ﴿٥٨﴾ يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ ﴿٥٩﴾ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَلِلَّـهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَى وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿٦٠﴾ وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّـهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَابَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ ﴿٦١﴾ وَيَجْعَلُونَ لِلَّـهِ مَا يَكْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَى لَا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَأَنَّهُم مُّفْرَطُونَ ﴿٦٢﴾ تَاللَّـهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿٦٣﴾ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿٦٤﴾
ترجمه:
تا به نعمت هایی که به آنان عطا کرده ایم، ناسپاسی و کفران ورزند. پس [چند روزی از کالای زودگذر دنیا] برخوردار شوید که سپس [فرجام زشت خود را] خواهید دانست. (۵۵) و سهمی از آنچه را که به آنان روزی داده ایم، برای معبودانی قرار می دهند که جاهل به حقیقت آنهایند [که به طور مستقل هیچ سود و زیانی برای کسی ندارند]؛ به خدا سوگند از آنچه همواره افترا می بستید [که خدا دارای شریکانی است] قطعاً بازخواست خواهید شد. (۵۶) و دختران را [به عنوان فرزند] برای خدا قرار می دهند، او منزّه [از توالد و تناسل] است؛ ولی برای خودشان آنچه را که [از پسران] میل دارند [به عنوان فرزند قرار می دهند]. (۵۷) و چون یکی از آنان را به [ولادت] دختر مژده دهند [از شدت خشم] چهره اش سیاه گردد، ودرونش از غصه واندوه لبریز و آکنده شود!! (۵۸) به سبب مژده بدی که به او داده اند، از قوم و قبیله اش [در جایی که او را نبینند] پنهان می شود [و نسبت به این پیش آمد در اندیشه ای سخت فرو می رود که] آیا آن دختر را با خواری نگه دارد یا به زور، زنده به گورش کند؟! آگاه باشید! [نسبت به دختران] بد داوری می کنند. (۵۹) برای کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند، صفات زشت [وسیرت بد] است، وصفات برتر و والا ویژه خداست، و او توانای شکست ناپذیر و حکیم است. (۶۰) و اگر خدا مردم را به سبب ستمشان مؤاخذه کند، هیچ جنبنده ای را [که مستحقّ مؤاخذه است] بر روی زمین باقی نمی گذاشت، ولی آنان را تا مدتی معین مهلت می دهد، پس هنگامی که اجلشان سرآید، نه ساعتی پس می مانند و نه ساعتی پیش می افتند. (۶۱) و آنچه را [چون دختر] خوش ندارند، برای خدا قرار می دهند، و زبانهایشان دروغ پردازی می کند که [سرانجامِ] نیکوتر ویژه آنان است. ثابت ویقینی است که آتش برای آنان است و یقیناً پیشگامان [به سوی] آتش اند. (۶۲) به خدا سوگند پیامبرانی به سوی امت های پیش از تو فرستادیم، پس شیطان کارهای [زشت] شان را در نظرشان آراست [تا انجامش برای آنان آسان گردد]، او امروز ولیّ و سرپرست اینان است [که در عقاید و رفتار پیرو مشرکان پیش اند] و برای آنان [در قیامت] عذابی دردناک است. (۶۳) ما این کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه حقایقی را که در آن اختلاف کرده اند، برای آنان توضیح دهی [تا از آرا، نظریات وسلیقه های باطلشان نسبت به حقایق دست بردارند] و برای مردمی که ایمان دارند [مایه] هدایت و رحمت باشد. (۶۴)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هدیه بکنیم به روح بلند و آسمانی امام حسین علیه السلام. خیلی مناسب بود از نگاه دوستان بیننده که به سوالات بیشتری میپرداختیم ولی همین سوال انگیزهای شد نکات خیلی خوبی را بشنویم ادامهی بحث را میشنویم. پس همهی این جریانات رقم خورد حضرت شهید شدند که ما بگرییم.
حاج آقا میرباقری: به گونهای شهادت را رقم زدند که همه بگریند یکی از اهدافش همین بود آنها از حضرت بیعت در مدینه میخواستند و نوشته بود اگر بیعت نکرد گردن حضرت را در مدینه بزن حضرت آمد بیرون آمدند مکه برای ترور حضرت فرستاد دست حضرت به پردهی مکه بود ترور کنید حضرت از مکه بیرون آمدند حضرت آمد کربلا آنها در کربلا از حضرت میخواستند به زور بیعت بگیرند یا کار را تمام بکنند گزارش را همین میدادند که ما یک ساعته را کار را تمام کردیم حضرت جوری صحنه را چید که آنها یا کوتاه بیایند یا به حدی آن روی سکهی شیطنت شان را نشان بدهند که همهی تاریخ شان افشا شود حضرت همهی تاریخ باطل را افشا کرده آن روی سکهی شیطان را که آن روی سکهی دعوت به شهوات غضب است شیطنت است تخلیهی تخلیه کرد باطن شان را آنها که نمیخواستند این بی آبرویی برایشان بماند لذا فردای عاشورا ابن زیاد گردن یزید میانداخت یزید گردن ابن زیاد میگفت من به او نگفته بودم این کارها را بکند ابن زیاد هم آمدند گفتند ما اسب تاختیم گفت چه کسانی به شما گفت. شعر میخواندند به ما جایزه بده چون ما این کار را کردیم گفت عجب شما اگر میدانستید چنین آدمی است چرا این کار را کردید یعنی سیدالشهدا جوری رقم زد خودشان نمیتوانستند از خودشان دفاع بکنند این یعنی انا قتیل العبره این اشک همهی کائنات را سالک میکند و مقدمه سلوک با سیدالشهدا است سلوک با سیدالشهدا از اشک شروع میشود تا میرسد به ضیافت قرب و صف بندی و قتال حضرت میخواهند تاریخ را تذهیب بکنند حضرت دنبال حکومت بودند بله حضرت دنبال شهادت بودند بله حتما هدایت تاریخ جز با شهادت سیدالشهدا آن هم به این شکل رقم نمیخورد این که گفتند اگر به من اجازه بدهید خب کسی که متصرف در تاریخ است میداند اینها اجازه نمیدهند این را میگویند تا حجت بر تاریخ تمام شود میداند اینها کمر بسته اند یا حضرت را تسلیم کنند یا حذف کنند.
شریعتی: حتی میداند اهل بیت را به اسارت میبرند.
حاج آقا میرباقری: یقین دارد پس این جملاتی که گاهی وقتها نقل میکند حضرت نمیدانست اینها شوخی است اینها تفقه در احادیث نیست اینها حرفهای کودکانه است نسبت به معصوم.
شریعتی: این که حضرت رفتند کشته شدند که کفارهی گناهان امت باشد آیا این یک نوع جرئت بخشیدن به امت نیست برای این که گریه بکنند و گناه هم بکنند.
حاج آقا میرباقری: قطعا نیست این را نسبت به مسیحیان هم میدهند که حضرت مسیح به دار رفت تا کفاره گناهان ما باشد اولا من نمیدانم چقدر این نسبت درست باشد حرفهایی که به آنها نسبت میدهند یک بخشی اش درست نیست حضرت مسیح توسط قرآن به دار نرفتند «وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـكِن شُبِّهَ لَهُمْ» (نساء/157) یک اشتباهی شده عروج به آسمان کردند بر هم میگردند پشت سر امام زمان نماز میخوانند اتفاقات عظیم میافتد اما این که میگویند حضرت کشته شد برای این که شفاعت ما را بکند این درست است اگر این را بگویند که من گمان بکنم مسیحیها هم این را بگویند من این نسبت را غلط میدانم که حضرت بلا را تحمل کرد که ما هر گناهی بخواهیم بکنیم آزاد باشیم این باطل است اما اگر بگویند یکی از وجوه تحمل بلاء عیسی مسیح این بود که میخواست ما را شفاعت کند این غلط نیست چه اشکال دارد؟ تا این جا که حرف آنها غلط نیست حضرت سیدالشهدا برای این که دست ما را بگیرند از جهنم عبور بدهند از جهنم اولیاء طاغوت «وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُ هُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هُم فِیها خالِدُونَ» (بقره/257) محیط ولایت آنها جهنم است برای به سلامت عبور دادن امت از این جهنم رفتند وسط آتش خودشان به شهادت رسیدند از اشک شروع میشود بعد توسل بعد عمل و صف و قتال درست میشود بعد امت عبور میکنند چه اشکال دارد بگوییم حضرت کشته شده اند که گناهان ما پاک شود اما حضرت به شهادت رسیدند که ما تر دامنی بکنیم این حرف غلطی است فکر نمیکنم یک مومن این را بزند من فکر نمیکنم یک شیعه ربا بخورد بگوید من میروم در روضهی امام حسین گریه میکنم پاک میشوم اگر یک مصداق پیدا کردید من از حرفم برمیگردم بگوید من ربا میکنم بعد میروم گریه میکنم پاک شود یا برود روضه بگوید حالا که گریه کردم بروم گناه بکنم کدام مومن این کار را میکند اینها اوهام و خیالات است برای خراب کردن مجلس روضه هیچ مومنی این کار را نمیکند. مگر آیات توبه امید ایجاد میکند یا جسارت نسبت به خدای متعال. امید ایجاد میکند نه جرئت روایت در باب شفاعت سیدالشهدا و بکا هم همین طور است حضرت دنبال شهادت بودند دنبال بکا بودند ارتقاء وجدانی تاریخی بشر جز با این شهادت و جز با این اشک واقع نمیشد و دنبال حکومت هم بودند اما نه حکومت کوفه حکومت کوفه بعد امام حسین هم به امام سجاد نرسید امام حسین که این را میفهمند دنبال حکومت تاریخی اند که با ظهور و رجعت اتفاق میافتد و این جز با شهادت نمیشود آن حکومت باطنی شهادت میخواهد که ارتقاء وجدان تاریخی ایجاد کند و بستر عالم را محیا کند برای تحقق ظهور و رجعت و ظرفیت عالم افزایش پیدا کند.