كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش 93/09/08
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
گر قطرهایم از آب وضویی چکیدهایم * * * گر ذرهایم گرد عبایی دویدهایم
مثل نسیم قصهی دلهای تنگ را * * * با شرح صدر غنچه به غنچه شنیدهایم
در هم شکست گردهی گردون و کوه را * * * باری که ما به شانهی زخمی کشیدهایم
آوازه مان به عالم و آدم رسیده است * * * هر چند خود ز عالم و آدم بریدهایم
آسان و سخت عشق سوا کردنی نبود * * * ما نیز مهر و قهر تو در هم خریدهایم
ما را فراغ بال نداد این زمین ولی * * * یک چند پلک خواب پریدن که دیدهایم
خوابی است تلخ این قفس تنگ این جهان * * * پلکی به هم زنی از این جا پریدهایم
حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک همین طور که فرمودید بنایی که گذاشته بودند بنا بود بعضی از نکات آیات یا سور را در جز سی ام قرآن تقدیم مخاطبان عزیز بکنیم البته عزیز ما زیره به کرمان بردن است منتها چون در ماه محرم بودیم سورهی فجر را که سورهی امام حسین علیه السلام است مطرح کردیم نکاتی اشاره شد گرچه به پایان نرسید ولی به اندازهی کفایت بحث شد ماه ماهی است که منتهی می شود به رحلت وجود نبی اکرم صلی الله علیه و آله که حدود سه برنامه داریم دوست دارم دو سورهای که بیشتر مربوط به خصوصیات نبی اکرم و سنگینیهای بار رسالت و نتایج شیرینی که خدای متعال در دنیا و رجعت و آخرت برای کار ایشان قرار داده در این سورهها مورد بحث قرار داده مطرح کنیم و به اندازه فرصت بپردازیم تا ان شاء الله بیشتر در مورد مقامات حضرت بحث شود ممکن است نکات تربیتی را بیان کنیم اما بیشتر بحث ما این است که مقامات حضرت شرح صدر و نتایج این شرح صدر و تکالیف عظیمی که روی دوش حضرت بوده مورد بحث است. این دو سوره انشراح و والضحی است از نظر فقهای امامیه به منزلهی یک سوره هستند و البته مشهور این است که در نماز واجب شاید فتوای بیش از مشهور فقهای امامیه باید این دو سوره با هم خوانده شوند چون در نماز واجب بعد از حمد باید یک سورهی واجب خوانده شود و دو سوره خواندن هم جایز نیست در نماز واجب به خلاف نماز مستحبی که در آن می شود سوره نخوانیم یک آیه بخوانیم یا چند سوره بخوانیم ولی در نماز واجب یک سوره بعد از حمد به نحو تمام خوانده شود دو مورد را استثنا کرده اند بر اساس روایت اهل بیت و فرهنگ فقاهت شیعه یکی سورهی الم نشرح والضحی است و دیگری فیل و قریش است که تنها نمی شود خواند و حتی بعضی فتوای مشهور فقها استفاده می شود که به منزلهی یک سوره هستند نه این که دو سورهای هستند که پشت سر هم خوانده شود که استنباط در روایات کرده اند این است که یک سوره هستند لذا بعضی از فقها فتوا داده اند که بسم الله بین دو تا را می شوند نخواند البته نظر مشهور این نیست نظر مشهور فقها این است که یک سوره است ولی بسم الله هم تکرار می شود اگر به منزلهی یک سوره باشند باید معارف شان با هم پیوستگی داشته باشد که حکم یک سوره را پیدا کنند و به همین کیفیت معنا شود. این دو سوره پیوست معنایی هم شاید داشته باشند که روی این احتمال آن را تقدیم خواهم کرد. در سورهی انشراح بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله سوره که عرض کردیم بسم الله سرآغاز همان سوره است به منزلهی اذن دخول به سوره و کلید ورود سوره و متناسب با معارف همان سوره است با بسم الله باید ورود کرد به قرآن لذا اگر کسی به بسم الله آن سوره راه پیدا کند به حقایق آن سوره هم راه پیدا می کند کلید ورود به سوره است. «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» (الشرح/1) به صورت استفهام تقریری است می خواهد مطلب را تثبت کند منتها از خود مخاطب شروع می کند گویا از خود مخاطب می خواهد این اقرار را بگیرد ما صدر شما را گشاده نکردیم به شما شرح صدر ندادیم باز نکردیم سینهی شما را؟ مفهوم صدر یک کم با اصطلاح فارسی سینه متفاوت است ما به شما شرح صدر ندادیم؟ «وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ» (الشرح/2) وزع عنه یعنی بار از دوش برداشتن ما بار سنگین شما را از دوش تان برنداشتیم «الَّذِى أَنقَضَ ظَهْرَكَ» (الشرح/3) بار سنگینی که پشت شما را شکسته بود شکستنی که همراه با صدا باشد «وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ» (الشرح/4) ما ذکرتان را رفعت دادیم «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (الشرح/5) با هر سختی آسایشی است با هر سختی آسایشی است «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ» (الشرح/7) اگر به فراغت رسیدی دوباره از نو کاری را شروع کنید باری را بردارید و رنجی را تحمل کنید «وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ» (الشرح/8) و به سوی پررودگارت رغبت پیدا کن. این سوره معانی متعددی دارد. سور قرآنی اگر معانی واقعا مناسب با سوره باشد تحمیل به سوره باشد برداشت ذوقی نباشد ما حق برداشت ذوقی از قرآن نداریم جز متونی نیست که ما تاویل کنیم از پیش خودمان «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» (آل عمران/7) معانی یا باید به ظاهر قرآن برگردد یا معارف اهل بیت و الا تاویلها تاویلهای قابل قبولی نیست ولی اگر چندین معنا با ظاهر قرآن بسازند و از اهل بیت صادر شده باشد همهی اینها مقصود یک سوره هستند هیچ اشکالی ندارد در یک سوره معانی متعددی مقصود باشد کما این که فرمودند قرآن بیش از هفتاد بطن دارد. یک معنایی که برای سوره شده یک تفسیر تربیتی است راه تحمل دشواریها را سوره به ما می آموزد چگونه می شود انسان بارهای سنگین را سبک کند دنیایی که ما هستیم دنیایی پر از رنج اصلا توقع آسایش در این دنیا نباید داشت توهم است که آدم تصور کند در این دنیا ما خوشی خواهیم داشت اگر بهار است پاییز هم است در این دنیای تحول یکی از رنجهایی که فراگیر است این است که در این دنیای تحول هم ما در حال تحول هستیم هم جهانی که ما با آن در مواجه هستیم در حال تحول است و این تحول ما را از هم جدا می کند رنج جدایی. هیچ محبوبی نیست که ما در این دنیا به آن گره بخوریم الا این که حتما از او جدا می شویم یکی از رنجهای فراگیر دنیا است مال است باید رها کنی سلامتی است باید رها کنی جوانی را باید رها کنیم همهی صحنههای زیبای دنیا صحنههای ماندنی نیستند یکی از سخت بلاهای دنیا همین است این دو تحول ضروری کرده یا ما جدا می شویم یا آنها جدا می شوند در برداشت تربیتی از این سوره توضیح داده اند که در این تحولی که در دینا و ما است موجب می شود که در متن همراهی با خوشیهای دنیا و لذتها و هم آغوشی با محبوبها ما مبتلا به حزن و اندوه و غصهی جدایی شویم ما موجودی نیستیم که در پاییز متوجه بهار نباشیم مثل پرندهها البته آنها هم ملتفت و هوشیار هستند در پاییز بهار را می بینند وقتی آدم داستان مورچهها را می بیند راجع به سلیمان قرآن می فرماید از زبان مورچه به بقیه خطاب می کند وارد خانه هایتان شوید که سلیمان و لشکریانش از روی غفلت شما را لگد مال نکنند «لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ» (نمل/18) حضرت خنده شان گرفت این طور نیست آنها غافل باشند ولی انسان موجودی فرایی است و در فراز فصلها ایستاده در بهار پاییز را می بیند بنابراین در همان بهار رنج فراغ بهار را می برد در عمق لذت بهار تلخی فراغش است و این خاصیت فناپذیر بودن زیباییهای دنیا است یکی از تلخ کامیهای فراگیر دنیا همین است با هر کسی می نشینی باید از کنارش برخیزی این که حضرت در آن روایت دارد فرمودند دنیا را این طور تلقی بکنید که مثل مسافری هستید نیم روز در زیر درختی استراحت بکند بعد می خواهد راهش را ادامه دهد این مسیر شما است خیلی انس نگیرید با این محیط چون تعلق به این دنیایی که در حال زوال و فنا است ما از او جدا می شویم او از ما در متن وصالش رنج دارد رنج فراغ است آدم در جوانی غصهی پیری را می خورد چون می داند می رود می شود تغافل کرد این تغافل غصه را به ناخودآگاه انسان می رود اضطراب را پنهان می برد از بین نمی برد اضطراب تعلق به فانیها است این رنجهای دنیا است تا رنجهای بزرگ تری که آنهایی که بزرگ تر می شوند رنجها و سختیهای دیگران هم می شود رنج آنها انسان تا اهل و عیالی و فرزندانی ندارد خودش است و رنج خودش ولی وقتی خانوادهای تشکیل داده فرزندش مریض می شود رنج می برد او فقیر می شود رنج می برد یک مقدار دامنهی وجودی انسان بزرگ تر شد کم کم دامنهی رنج جهان رنج او می شود حتی یک پرنده رنج می برد انسان غصه می خورد آنهایی که روح لطیف دارند حالا چطور می شود یک آدمی به جایی برسد رنج همهی عالم بر او رنج باشد «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» (توبه/128) هر کس رنج می برد او ناراحت می شود ولو این که جز مومنین نباشد آنهایی که به راه می افتند و از دنیا عبور می کنند راه خدا را انتخاب می کنند آغاز رنج شان است کجا دانند حال ما سبک باران ساحلها کسی که در وادی سلوک نیفتاده راه خدا را نرفته نمی فهمد رنج سلوک چیست آنهایی که راه می افتند از دنیا بزرگ تر می شوند خدای متعال دلشان را گرم می کند راه می اندازد به سوی خودش آنها با رنجهای راه همراه می شوند کم کم درکی از مشکلات راه می افتند این همه آه و فریادی که در بیان اهل عرفان و معرفت می بینید راه افتاده و رنج رسیدن به خدا است «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ» (انشقاق/6) حالا چطور باید این رنجها را تحمل کرد چطور این سختیهای دنیا را از سر گذراند بیماری فقر واقعا هیچ کدامش اگر انسان مسیر را یاد نگیرد نمی تواند تحمل کند نوعا کم می آوریم چطور بیست سال فقر را تحمل کنیم و امثال این رنجهایی که طبیعی است آنهایی که با رنجهای بزرگ تر آشنا هستند آنها در جای خودشان هستند چطور انسان این رنج را هموار کند یک یوسف پاک دامن باشند همهی نا پاکها آزاد او یک نفر در زندان و متهم به ناپاکی با بدنامی زندان شود چطور می شود این رنج را تحمل کنی آن هم نه یک روز نه دو روز. یک راههایی را دیگران پیشنهاد داده اند مثل این که دیده اید ما وقتی غصهای بر کسی وارد می شود یک راههایی را طی می کنیم بعضیها هم راههایی است که در علوم مربوط به این کار پیش بینی شده صرفا پینشهادهای عامیانه نیست یعنی در دانشگاههای مربوط به این امر مثل روان شناسی پرداخته شده فرض کنید تلقین می کنند این درد کوچک است نمی ماند درد درد مشترکی است درد بزرگ تر را ببین ارائه به رنجهای دیگران تعمیم رنج که همه این طوری اند دنیا همین است واقعا اینها می تواند این بار سنگین را از دوش انسان بردارد و سبک کند یعنی رنجهای گستردهی دنیا را می شود با این تلقینها با این نوع تالیمها را کم کرد که آدم بگوید اگر گرفتاری همه گرفتارند یک نگاهی به اطرافت بکن همه گرفتار باشند من هم گرفتارم این که همه مریض اند موجب نمی شود من هم به راحتی رنج مریضی ام را از سر بگذرانم همه فقر دارند موجب نمی شود فقر خودم آسان شود یا تلقینها و راههای دیگری که پیشنهاد می کنند. قرآن چه مسیری را پیشنهاد کرده برای این که انسان بتواند این رنجها را بخصوص رنجهای سلوک را که در مسیر انسان است این رنجها را به راحتی پشت سر بگذارد این تفسیری که عرض می کنم که یک نوع تفسیر با رویکرد تربیتی به سوره است این طور توضیح داده اند که بیان قرآن این است آن چیزی که بارهای سنگین را سبک می کند شرح صدر و وسعت وجودی انسان است این بارها که هستند این بارها این طور سبک نمی شوند که ما تلقین بکنیم ما باید به وسعت برسیم تا این رنجها در وجود ما کوچک شوند و الا تا ما وسعت پیدا نکنیم این رنجها ما را آزار می دهند دیده اید شما در اقیانوسهای بزرگ کشتیهای غول پیکر حرکت می کنند ولی شما هر چه چشم می اندازید هیچ موجی نمی بینید ولی در فنجان اگر مورچه بیفتد فنجان طوفانی می شود چون فنجان کوچک است یک مورچه هم می تواند این را طوفانی بکند یک نسیم می وزد طوفانی می شود ولی دریاهای بزرگ کشتیهای غول پیکر هم موجی ایجاد نمی کنند ما باید به یک وسعت و شرح صدری برسیم تا این رنجها در دل ما کوچک شود. آموزش قرآن همین است «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَك،َ وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ» اگرچه خطاب اصلش متوجه وجود مقدس رسول الله است ولی خطاب مال همهی مومنین به تبع ایشان است که شما اگر بخواهید بارتان سبک شود و بتوانید رنج راه را هموار کنید بر خودتان نمی توانید کاری بکنید رنج نباشد این دنیا پر از رنج است این که خیال کنید دنیا فقط بهار است دنیا فقط جوانی است این چنین نیست شدنی نیست فقط زیباییهای دنیا را به این شکل نمی شود تعریف کرد. این راه نیست راهش شرح صدر و وسعت وجودی انسان است که انسان بتواند در بهار خوش باشد در پاییز هم خوش باشد نه در بهار نگران پاییز باشد و نه در پاییز مایوس این تعبیری که از امام حسین علیه السلام نقل شده که تعابیر دعای عرفه است پس راه شرح صدر است وسعت وجودی انسان است این شرح صدر که سختی راه را بر انسان هموار می کند و موجب می شود این بار کمر شکن سبک شود و از دوش انسان به راحتی برداشته شود این شرح صدر چطور پیدا می شود؟ این شرح صدر محتاج به رفعت ذکر است اگر انسان به رفعت ذکر رسید «وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ» این رفعت ذکر برای انسان شرح صدر ایجاد می کند.
شریعتی: رفعت ذکر یعنی چه؟
حاج آقا میرباقری: یعنی انسان تا به معرفتهای بزرگ نرسیده و طبیعتا مقاصد بزرگ برایش پیدا نشده و معرفتهای وسیع برای او حاصل نشده او دائما در حال رنج است ولی اگر این معرفتهای رفیع برای انسان پیدا شدند که انسانی که رفعت ذکر پیدا می کند به یک معارفی می رسد می فهمد که در این دنیا چه چیزی را باید بسازد می فهمد که در این دنیا با او چه می کنند یک موقع انسان دنبال عیش در دنیا است این انسان حتما مبتلا به رنج شدید می شود چرا؟ چون خدای متعال دنیا را برای خوش گذرانی درست نکرده محصلی که مدرسه می رود برای بازی کردن حتما با تدبیر بزرگ تری مواجه می شود که آن فضا فضای بازی و لهو لعب نمی شود و موجب رنجش می شود خدای متعال تدبیری دارد برای عالم خدای متعال می خواهد ما را برای دنیا بسازد ما می خواهیم عیش مان را برپا کنیم خدای متعال می خواهد ما را بسازد طبیعی است با هم دعوایمان می شود ما دنبال ساختن بساط عیش مان هستیم و خدای متعال دنبال ساختن خودمان است می زند بساط عیش ما را به هم می زند بت کدهای که درست کردیم خدای متعال یک جا ویران می کند این آبرو و بساطی که پیدا کردیم خدای متعال به هم می ریزد و این موجب رنج ما می شود در حالی که اگر ما بفهمیم که ما همراه با خدای متعال شویم بفهمیم ما در دنیا چه چیزی را بسازیم بفهمیم دنیا برای بساط عیش به پا کردن است یا برای ساختن خودمان از نگاه خداوند به جهان نگاه کنیم اگر خدای متعال می خواهد ما را بسازد ما هم دنبال همین کار باشیم و اگر خدای متعال برنامهای دارد بدانیم خدای متعال چه چیزی را به هم می ریزد بدانیم که اگر رفتیم دنبال شیطنت خدای متعال بساط شیطنت ما را به هم می ریزد آخرین جایی هم که به هم می ریزد موقع مرگ است همه بساط را یک جا جمع میکند «وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ » (انعام/94) اگر رفعت ذکر پیدا شد پیداست آدم می تواند تحمل کند یک تعبیر نورانی را خدای متعال در باب جنگ بدر دارد چون در باب جنگ بدر مسلمانها مطلع شدند قریش خیلی دشمنی می کرد با دشمنی مطلع شدند یک کاروان تجارتی که ابوسفیان او را رهبری می کند از شام دارند به سمت مکه می روند کاروان فراوانی بود مبلغ فراوانی مال التجاره داشت تصمیم گرفتند بروند این کاروان را مصادره کنند به هر دلیلی که بود. خدای متعال خبر داد که شما با یکی از این دو دسته مواجه می شوید «وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتِيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ» (انفال/7) خدای متعال به شما وعده داد که با یکی از این دو طایفه رو به رو می شوید هر کدام هم باشد به نفع شما است به ضررتان نیست یا با گروه جنگی و مسلح و یا نه با کاروان مال التجاره «أَنهَا لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیرَ ذَاتِ الشوْکةِ تَکُونُ لَکمْ» (انفال/7) آن چیزی که دوست داشتید این بود که با کاروانی مواجه می شوید که شوکتی ندارند قدرت نظامی دارند بعضیها هم می گفتند خار در آن نیست شما بهرهی بی خار می خواستید آنی که خار ندارد مال شما باشد هموار باشد مال التجاره را بگیرید ببرید مدینه «وَ یُرِیدُ اللَّهُ أَن یحِقَّ الْحَقَّ بِکلِمَتِهِ وَ یَقْطعَ دَابِرَ الْکَفِرِینَ» (انفال/7) خدای متعال می خواست اساس کفار را به هم بزند ادامهی کارشان را قطع بزند برای همین ارادهی شما با ارادهی خدای متعال متفاوت بود اگر انسان این دو اراده را نفهمید دنبال آن راه می رود بعد خدای متعال یک نقشهی دیگری می کشد و طبیعتا آدم به فشار می افتد ولی اگر آدم متوجه بود که در این مسیری که دارد حرکت می کند ما اول دنبال چه چیزی باید باشیم ثانیا خدای متعال دنبال چه راهی است کجا را خراب می کند کجا را درست می کند دیگر دنبال غیر ذات الشوکه نمی گردد چون می داند خدای متعال یک مقصد بزرگ تری دارد. حال چه اشکال دارد ما بگوییم خدای متعال آن را می خواهد من نمی خواهم آن راه را بروم باز هم رفعت ذکر پیدا نمی شود وقتی پیدا می شود که شما بدانید خدای متعال چه می خواهد بکند بعد هم انصاف بدهید که خدای متعال کنار برود یا من کنار بروم. خدا حفظ کنید یکی از اساتید بزرگوار ایشان می فرمود در دورهی قبل از انقلاب زندانی شدم با گروههای مبارز ارتباطات وسیعی داشتم خیلی نگران بودم نکند یک موقعی من را اینها به اقرار بیاورند و مجموعه دوستان تحت فشار قرار بگیرند خیلی به خدای متعال التماس می کردم من آزاد شوم بیماری شدید عفونی در بدنم پیدا شد مدتی طول کشید یک روز این آیه را می خواندم «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا» (انبیاء/22) گفتم شاید این راجع ما هم همین طور است دو اله پیدا شده ما یک چیزی می خواهیم خدای متعال یک چیز دیگری گفتم چه کسی برود کنار خدا برود کنار یا من کدام منصفانه تر است چه کسی حکیم تر است چه کسی من را بیشتر دوست دارد و مهربان تر است من اگر خودم را دوست دارم او من را به خودم آشنا کرده «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» (انفال/24) گفتم ما خودمان را می کشیم کنار هیچ دعایی را برای خودم نمی کردم ماه رمضان بود اللهم فک کل اسیر را هم نمی خواندم طولی نکشید دیدیم همه چیز برگشت سر جای خودش سخن این است اگر انسان فهمید خدای متعال هدف دیگری دارد و این دنیا را برای خوش گذرانی پهن نکرده حالا ما با او همراه شویم یا او با ما. اگر علم او حکمت او را ببینیم و دائما او را تسبیح کنیم و جهل و نقص خودمان را هم بفهمیم می بینیم که او درست می گوید کم کم می توانیم خودمان را کنار بکشیم اگر با او همراه شدیم آرام آرام می فهمیم این رنجها است که در ما وسعت ایجاد می کند یعنی شرح صدر ما با رنج پیدا می شود انسان تا رنج نبرد به وسعت وجود نمیرسد.
شریعتی: یعنی نمی توانیم درخواست داشته باشیم اول شرح صدر به ما بدهد بعد بلا و رنج بدهد؟
حاج آقا میرباقری: نه خود این بلا و صبر. بلا یکی از عوامل مهم شرح صدر و وسعت وجود است انسان اگر فهمید که در راه است ساکن نیست در این راه خارها ما را مقاوم می کند و این کوهها است که ما را کوهنورد می کند وزنه برداریها است که بازوی ما را قوی می کند اگر انسان فهمید در این سختیها است که می توانیم راه رویم و بعد فهمید این سختیها را برای چه گذاشته «إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» (انشقاق/6) فهمیدند مزدی که برای سختیها گذاشتند با خود سختیها قابل مقایسه نیست انسان شصت سال در سختی باشد چه ارزشی دارد در برابر مزد ملاقیه و لقاء الله ما برای پول شصت سال زحمت می کشیم همهی عمرمان که برسیم به ثروت به قدرت این ثروت و قدرت کجا جمال و جلال الهی کجا پس اگر انسان اینها را فهمید که این جا راه است جای به پا کردن عیش و بساط عیش نیست باید راه را برویم و فهمید رنج راه است که ما را به مقصد می رساند و فهمید مقصد خیلی رفیع تر از دنیا است و فهمید در دل این سختیها انسان به بزرگ شدن و سختیها می گذرد کم کم فهمید او از همه چیز بهتر است آرام آرام رفعت ذکر محبت انسان را از تعلقاتش برمی دارد منتقل می کند به حضرت حق وقتی به مقام محبت رسید نه فقط رنج نمی برد رنجها می شود لذت شاکر رنجها می شود چون این رنجها نردبان سلوک او به سوی محبوب می شود می شود شاکر بر بلا کسی که به رفعت ذکر رسید می شود اهل رضا لذت می برد از بلا و خدای متعال را بر بلایش شکر می کند نه فقط برای عافیت پس آن چیزی که برای ما مقاومت می آورد همین رفعت ذکر است که شرح صدر می آورد و این شرح صدر است که دشواریهای جهان را بر ما هموار می کند حتی سخت ترین دشواری که یک جا همهی تعلقات دنیا را بگذاری از این دنیا بروی انسانی که دارای رفعت ذکر است با یک بسم الله به آسانی این کار را انجام می دهد به خاطر این که می فهمد همهی اینهایی که می گذاری ارزش دل بستن نداشتند هیچ وقت دل نسبته اصلا با اینها نبوده که بخواهد رها کند. قصه اش قصهی پشهای است که روی درخت نشست گفت خودش را بگیر می خواهم بپرم می گوید اصلا متوجه نشدم نشستهای حالا می خواهند کل دنیا را بگیرند اصلا متوجه نمی شود آدمی که به رفعت ذکر رسید همهی رنجهای دنیا حتی رنج موت برایش شیرین می شود به شیرینی راضیه مرضیه جانش را می دهد.
شریعتی: قبل از این که مشرف شویم به محضر قرآن کریم این شرح صدر اکتسابی است با این نکاتی که شما گفتید.
حاج آقا میرباقری: حتما بخشی اش اکتسابی است.
شریعتی: پس چرا خداوند متعال می فرماید ما به تو اعطا کردیم؟
حاج آقا میرباقری: لابد یک مقدماتی طی می شود هر چه ما داریم اعطایی است یعنی صفات حمیده را ما نمی توانیم بر خودمان خلق کنیم ما چیزی نداریم ما یک امتحاناتی را پس دهیم که خدای متعال اعطا کند. نمی شود بگویی خدایا کار بنده را هم تو انجام بده توکل یعنی کار خدا را به خدا واگذار کردن و خودت کار خودت را خوب انجام دهی کار ما بندگی است کار خدا خدایی است به خدای متعال نمی شود گفت تو بندگی کن جای من کما این که ما نمی توانیم جای خدا خدایی کنیم ما بندگی می کنیم خدای متعال لطف می کند اعطا می کند تدبیر ما کار اوست ما باید تفویض کنیم بندگی کار ما است خدای متعال به ما توان بندگی داده توان خدایی هرگز نداده است
شریعتی: صفحهی 280 قرار امروز سمت خداییها است آیات 111 تا 118 سورهی مبارکهی نحل در سمت خدا تلاوت می شود زندگی تان منور به نور صلوات باشد باز می گردیم همراه شما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَن نَّفْسِهَا وَتُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿١١١﴾ وَضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّـهِ فَأَذَاقَهَا اللَّـهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ ﴿١١٢﴾ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ﴿١١٣﴾ فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّـهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿١١٤﴾ إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّـهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿١١٥﴾ وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُوا عَلَى اللَّـهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّـهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ ﴿١١٦﴾ مَتَاعٌ قَلِيلٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١١٧﴾ وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَ كِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿١١٨﴾
ترجمه:
[یاد کن] روزی را که هر کس [به پیشگاه حق] می آید [برای مصون ماندنش از عذاب] از خود دفاع می کند و هر کس هر عملی انجام داده است [همه آن] به طور کامل به او داده می شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت. (۱۱۱) و خدا [برای پندآموزی به ناسپاسان] مَثَلی زده است: شهری را که امنیت و آسایش داشت و رزق و روزیِ [مردمش] به فراوانی از همه جا برایش می آمد، پس نعمت خدا را ناسپاسی کردند، در نتیجه خدا به کیفر اعمالی که همواره مرتکب می شدند، بلای گرسنگی و ترس فراگیر را به آنان چشانید. (۱۱۲) و همانا پیامبری از خود آنان برای [هدایت] شان آمد، ولی او را تکذیب کردند، پس عذاب [خدا] آنان را در حالی که ستمکار بودند، فراگرفت. (۱۱۳) از نعمت هایی که خدا روزی شما کرده است، حلال وپاکیزه بخورید، و نعمت خدا را سپاس گزارید، اگر تنها خدا را می پرستید. (۱۱۴) خدا فقط مردار وخون و گوشت خوک و آنچه را با نام غیر خدا ذبح کرده اند، بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که [برای نجات جانش از خطر، به خوردن آنها] ناچار شود در حالی که خواهان لذت نباشد و از حد لازم تجاوز نکند [گناهی بر او نیست] یقیناً خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۱۱۵) و به سبب دروغی که زبانتان گویای به آن است، نگویید: این حلال است و این حرام، تا به دروغ به خدا افترا بزنید [که این حلال و حرام حکم خداست]؛ مسلماً کسانی که به خدا دروغ می بندند، رستگار نخواهند شد. (۱۱۶) [با این کارهای زشت] بهره و برخورداری اندکی [در زندگی دنیا دارند] و برای آنان [در قیامت] عذابی دردناک است. (۱۱۷) و آنچه را پیش از این برای تو شرح دادیم، بر یهود حرام کردیم، ما به آنان ستم نورزیدیم، بلکه آنان خودشان به خود ستم می کردند. (۱۱۸)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: خیلی خوشحالیم که همراه شما هستیم و خدمت حاج آقای میرباقری عزیز.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم عرض کردیم در این رویکرد تربیتی سخن از این است که دنیا پر از رنج است نمی شود رنج نباشد چطور باید تحمل کنیم راهش شرح صدر است انسان اگر بزرگ شد رنجها کوچک می شود و الا رنجها شکننده اند با تلقین و امثال اینها نمی شود رنجها را برداشت این بزرگ شدن رفعت ذکر می خواهد و رفعت ذکر هم به این است که انسان بفهمد معرفت پیدا کند این دنیا راه است و پایان این راه کجاست؟ و سختیهایی که در این راه هستند چه ثمراتی دارند بفهمد که این راه چطور طی می شود متوجه باشد که ما برای به پا کردن خوشی نیامده ایم اگر این معارف و معارف فراوان دیگری که قرآن به ما می دهد که در این دنیا مهم نیست چه به تو می دهند مهم این است که هر چه می دهند از آن راه می توانی به خدا برسی مهم نیست که بیمار باشی یا سالم در هر دو یک روزنهای به غیب این عالم و قرب حضرت حق راهی است صراطی در متن همهی این رنجها و سختیها است آنهایی که توجه به صراط در متن این سختی دارند و پایان این صراط را می بینند که «إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» سخنشان این است که در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور این طور می شود تحمل کند آدم اگر فهمید پایان این بیماری قرب خدا است و این را هم فهمید خداوند متعال در روایات ما این طور است فرمود خدای متعال می داند هر کسی را چطور امتحان کنی یک کسی را با غنا امتحان کنی موفق می شود با فقر امتحان کنی شکست می خورد دیگری برعکس است ظرفیت امتحان پس دادن با فقر را دارد و خیال نکنیم امتحان فقر آسان تر از غنا است معلوم نیست امتحان ایوب آسان تر از امتحان سلیمان است آن جایی که خدا امتحان می گیرد امتحان با مال امتحان با از دست دادن مال آسان تر نیست بله خوش بودن کنار مال را اگر دنبال کنیم به نظر می رسد راحت تر است ولی این توهم ما است حال اگر انسان فهمید که به رفعت ذکر رسید این را می یابد که »فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (شرح/7-6) این مع چیست؟ این به معنی هم زمانی نیست یعنی با هر سختی آسانی است حالا بعدش می آید همراهش می آید دو آسانی است و یک آسانی علامه طباطبایی می فرمایند شاید این تاکید باشد قطعا با هر سختی آسانی است بعضیها این طور برداشت کرده اند چون یسر نکره است یعنی در هر سختی دو آسانی است و این آسانی غیر از آسانی است که بعد از سختی می آید «سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا» (طلاق/7) که در سورهی مبارکهی طلاق است یک یسر بعد از عسر است دو یسر مع العسر است در هر سختی بعد از آن نه به عنوان نتیجه بلکه در متن این سختی دو گشایش است یکی این گشایش است که انسان با همین سختیها راه می افتد اگر سختیها نباشد انسان حرکت نمی کند ما در راهیم سالکیم سالک با سختیها راه می رود رنجها ما را راه می برند دوم این که با همین رنجها به شرح صدر می رسیم به هدف نزدیک می شویم هم ما را به حرکت در می آورد هم ما را به وسعت وجود و تحمل عطای بعدی خدا و ظرفهای بزرگ تر می رساند تا برسیم به مقصد پس رنجها نردبان سلوک ما هستند هم عامل حرکت ما هستند هم نردبان سلوک ما به سمت مقصد رفیعی.
شریعتی: نگاه دومی که شما فرمودید باید به مقام رفعت ذکر رسیده باشیم.
حاج آقا میرباقری: بله کسی که به رفعت ذکر رسیده باشد می داند که در دل هر سختی «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»در این نگاه تربیتی اگر انسان به رفعت ذکر رسید به شرح صدر رسید می فهمد که در هر عسری دو یسر است در هر سختی دو خوشی است و اتفاقا به این دو یسر می رسد انسانی که اهل شرح صدر است آن یسرها را در می یابد کسی که به شرح صدر نرسیده از آن یسرها بهره مند نمی شود عسر است و عسر است و عسر. رنج می برد رفعت ذکر هم به انسان شرح صدر می دهد هم بار انسان را سبک می کند و هم انسان را به برکات سختیها که یسرهایی است که خدای متعال در متن سختیها قرار داده و حکمت سختیها همین است می رسد دانهای را زیر خاک می کنند تا سبز شود اگر خاک نشود سبز نمی شود اگر انسان در رحم مادر نرود که به دنیا نمی آید اگر در رحم دنیا نیاید که متولد نمی شود به عالم آخرت صراط ما همین طور است خیال کنید در دنیا نیاییم برویم در آخرت این نمی شود با همین نگاه سیر می دهند حتی یک نکتهی دیگر را هم اضافه کنیم در بعضی روایات دارد ما قبلا روح ما آفریده شده بود در عالم پر بهایی آقایان می رسد در مقام سلوک به مقامی می رسد که در جهاد اکبر فتح می کند و به مرحلهی اطمینان نفس می رسد آن حقیقت روح انسان که برای انسان ظهور پیدا می کند این نقطه یک سقوط اساسی است چون ممکن است روح را با همهی لطافتها دید خیال کند خودش خداست خودش بت خودش شود حالا می گویند خدای متعال برای این که ما سالک شویم ما را آورده در این عالم جهاد اصغر و جهاد اکبر و بعد فتح در جهاد اکبر که قوای نفس را بخوابانیم و جنود نفس و جهل و شیاطین را بخوابانیم آن وقت تازه آن حقیقت برای ما مکشوف شود که آن حقیقتی که خدا در ما گذاشته چه حقیقت نورانی است ولی وقتی آن حقیقت نورانی را می بینیم خودمان را فقیر بدانیم در علل الشرایع است شما که می دانید ما در این عالم بودیم چرا ما را آورد گرفتار کرد گفت گرفتارتان کرد تا معجب نشوید در این سختی خدا را پیدا کنید و الا خدای متعال که نمی خواهد ما را به رنج بیاندازد «يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» (بقره/185) پس چرا این همه ما را در سختیها انداخته چون ما بدون این سختیها به آن مقام نمی رسیم اگر ما را یک دفعه در آن عالم نشان می داد همه مان بت خودمان می شدیم به صنم نفس می رسیم پس این همه رنجهای دنیا رنج راه است «إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» اگر کسی این را فهمید می تواند تحمل کند و به یسرها و گشایشهایی که خدای متعال در متن بلا قرار داده می رسد وقتی این طور شد «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ» (الشرح/7) پس دیگر بیکار نباش فرصتت این قدر زیاد نیست وقتی خدای متعال به تو شرح صدر داد بار اول را زمین گذاشتی بگیری بخوابی راه است جای استراحت نیست یک بار جدید بردار دوباره راه بیفت.
شریعتی: بار جدید یعنی چه؟
حاج آقا میرباقری: یعنی تکلیف جدید دنبال عافیت در این دنیا نباشید لذا دارد نمازت را که تمام کردی مشغول به دعا شو نگو من نماز خواندم والسلام «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ» و در این سختی دو احتمال است یکی این که وقتی سختی کشیدی امیدوار باش که خدا دستت را می گیرد و الا اگر دوباره گرفتی خوابیدی نمی رسی به خدای متعال اگر دنبال حضرت حق هستی و رغبتی به قرب خدا داری و از آن چه پیش خودت است رویگردان شدی به ما عندالله روی آوردیبا زحمت به سوی پروردگارت روی پیدا کن و الا اگر دوباره خوابیدی رغبت به قرب نداشته باش یک احتمال دیگری هم دادند این است که در این رنجی که می بری خودت را نبین خیال نکن من به شرح صدر رسیدم و حالا دوباره دارم بار برمی دارم اگر این طور شد دوباره معجب می شوی که الحمدلله نماز شب را خواندیم الآن داریم زیارت عاشورا می خوانیم قرآن مان را خواندیم چه آدم خوبی هستیم خمس مان را دادیم حالا می رویم میدان جنگ اگر این طور شد انسان زمین می خورد در باری که برمی داری توجه به پروردگار داشته باش او را و عطای او را و مقصد را ببین نه رنج بردن خودت را و الا معجب به خودت می شوی دوباره گرفتار می شوی پس سیر این است که باید دنبال شرح صدر باشید از طریق رفعت ذکر تا سختیهایی که سختی راه است و ناچار هستید با این سختیها دست و پنجه نرم کنید تحمل کنید تا به آن گشایشهایی که در دل سختیها است برسید آن گشایشها این است که سالک می شوید و در سلوک تان به شرح صدر می رسید درهای بزرگ تر از غیب به روی تان باز می شود و در پایان به قرب لقا می رسید و چون این راه راه بی پایانی است این طور نیست یک قدم برداشتی بنشینی باید قلهها را فتح کنی بنابر این در این رنج و زحمت رغبت به لقای خدا و نعمت و عطای او و ما عندالله داشته باش.
شریعتی: شیرینیاش را می چشانند.
حاج آقا میرباقری: بله «إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًافَمُلَاقِيهِ» خیلی آیهی عجیبی است واقعا آن چیزی که برای اولیا خدا همهی رنجها را شیرین می کند این است که پایان این رنج اوست در متن این رنج او را می بینند.
شریعتی: این قدر محو قله هستند سختیهای راه را نمی بینند.
حاج آقا میرباقری: بله این قدر محو قله اند آن را حاضر می بینند فرمود آن چه سیدالشهدا تعبیر این است وقتی امتحان سخت پیش آمد و قصهی حضرت علی اصغر و تیر سه شعبه کار را تمام کرد جوری مصیبت به حضرت سنگین شد این قلب که همهی قلب عالم است به خدا عرضه می دارد آن چه این مصیبت را بر من آسان می دارد این است که تو می بینی اگر کسی دنبال حضرت حق بود کم کم به مقام محبت و مقام رضا می رسد در متن بلا لذت حضور و قرب و جمال صنع خدا را می بیند ما رایت الی جمیلا می شود نه این که دشمن نیست دشمن هم است در متن کار دست حضرت حق را می بیند در واقعه عاشورا سه چهره دارد کار دشمن مستحق لعن است کار سیدالشهدا مستحق سلام است کار خدا مستحق حمد است و زینب کبری دست حضرت حق را هم در همین جا می بیند کار دشمن را هم می بیند لعن می کند این که آدم به جایی برسد حضور حضرت حق را در متن بلا ببیند این مشاهدهی جمال مال کسانی است که به شرح صدر و رفعت ذکر می رسند و طبیعتا در متن بلا ما رایت الا جمیلا است مصیبت برایش می شود بهشت در متن بلا بهشت را می بیند بلا است ولی در متن بلا هم پیر می شود هم بهشت را لمس می کند این مزدی است که خدای متعال می دهد بعد از عسر هم چیز دیگری است که آن مزدهای بی منتهای خدای متعال است.