تاریخ: 93/10/09
بسم الله الرحمن الرحیم من قبل از این که وارد بحث سیره شویم یک نکتهای را یادآوری میکنیم همه ساله در ایام ربیع المولود یک طرحهایی در برنامه پیاده میشد طرحهای خیلی خوبی بود از جمله بحث طرح رد مظالم که ما از مراجع تقلید اجازه میگرفتیم برای عزیزان مان که میخواهند رد مظالم بپردازند این را هم یک مرتبهی دیگر توضیح مختصری عرض میکنم چون خیلی در بین سال به ما مراجعه میکنند. مسئلهی اول این که ما وقتی به کسی بدهکار هستیم اگر طلبکارمان را میشناسیم که باید به خودش بدهیم طلبمان را بپردازیم اگر خودش از دنیا رفته وارثانش هستند باید به وارثش بپردازیم اما اگر به کسانی بدهکار هستیم که به آنها دسترسی نداریم آنها را نمیشناسیم نمیتوانیم پیدا کنیم وارثینش هم نیستند در این صورت فرمودند انسان حتما باید این کار را بدهد که با اجازهی مجتهد رد مظالم بدهد یعنی مبلغی که به آن شخص بدهکار است به فقیر صدقه بدهد به نیت صاحبش. حتما با اجازهی مجتهد مثل سهم امام و سهم سادات که باید با اجازهی مجتهدین باشد چون آنها بیشتر به موارد نیاز اشراف دارند کاری که این برنامه انجام داده این اجازه را برای این که تک تک عزیزان بخواهند مراجعه بکنند دشوار است ما ایام ربیع همه ساله این اجازه را از مراجع بزرگوار تقلید میگیریم که تا پایان ماه ربیع عزیزان تا مبلغ صد هزار تومان اگر میخواهند رد مظالم بپردازند نیازی نیست تماس بگیرند با دفتر مراجع تقلید ما از همه اجازه گرفتیم برای عموم عزیزان گرفتیم تا پایان ماه ربیع اگر به کسی بدهی داشتند که او را نمیشناسند و وارثش را هم نمیشناسند میتوانند به فقیر بدهند حتما باید به فقیر بدهند نه کارهای خیر. فقیر هم نه به این معنا کسی که حتما رو به قبله خوابیده باشد اگر کسی خرج درآمد یک سالش را نداشته باشد هشتش گرو نهش باشد این فقیر است. خیلی خوب است که آقایانی که پول دستشان است به نیابت همسرانشان هم این کار را بکنند خانمها هم این مسئلهی رد مظالم هست اگر خانمها میپردازند که بسم الله اگر نه آقایان هم به نیت همسران هم فرزندان و به نیت درگذشتگانشان. بک وقت خاطرهای گفتیم از کتاب فضیلتهای فراموش شده مال مرحوم آقای راشد تربتی که ایشان از پدرشان نقل میکنند تمام ارثی که به او رسیده بود سهم خودش را به نیت خمس زکات و رد مظالم برای پدر پرداخت کرده این هم خدمتی است که هم به نیت درگذشتگان شاید بینندگان بگویند ما چه بدهیهایی داریم که بخواهیم رد مظالم بدهیم مثلا فرض کنید در کودکی اموالی را تلف کردیم حقی را ضایع کردیم نمیشناسیم یا یک جنسی خریدیم پول اضافهای به ما دادند مسافرتی بوده هیچ ردی از فروشنده نداریم یا یک پولی را پیدا کردیم یا احیانا هستند کسانی که میگویند دست بزن داشتیم در کوچه محله مدرسه شاگردها را دوستان را میزدیم مسئله اش را گفتیم اگر کسی زده در صورت کسی و صورتش سرخ شود یک مثقال و نیم طلا دیه اش است اگر کبود شود سه مثقال اگر سیاه شود شش مثقال آن طرف را اگر میشناسیم باید به خودش بپردازیم اگر از دنیا رفته به وارث بدهیم اما اگر هیچ راهی برای دسترسی نداریم این جا موارد رد مظالم است یا احیانا گاهی انسان غفلت میکند از کنار ماشین رد میشود آیینهی ماشین را میشکند میگوید یک آیینه به کجا بر میخورد یا به سپر زده باید حتما جبران بکند و آنها را نمیشناسد طلب کارها را باید رد مظالم بدهد که باید با اجازهی مجتهد باشد این اجازه را از همهی مراجع بزرگوار تقلید گرفتیم.
شریعتی: پس تا سقف صد هزار تومان تا ماه ربیع میتوانند پرداخت بکنند اگر بیشتر بود باید باز اجازه بگیرند ماه ربیع هم اگر گذشت باید دوباره اجازه بگیرند.
حاج آقا حسینی: بله من یادم است در سالهای گذشته بعضی از دفاتر مراجع تقلید میگفتند که مبالغ خیلی بالا را تماس میگرفتند باید اجازه بگیرند. کار خوب دیگری هم این است که صدقاتی که میپردازیم همین صدقات را میتوانیم نیت رد مظالم بپردازیم اگر واقعا بدهکار بودیم که حساب میشود به نیت آن و اگر بدهکار نبودیم صدقه است این را نیت کنیم اگر بدهکار هستیم باشد جای بدهکاری اگر نه که همین صدقهی معمولی مان باشد و مطلب آخر این است که اگر ما به دولت بدهیهایی داریم احیانا ضرری زیانی به دولت زدیم و میتوانیم جبران کنیم فرض کنیم دستگاه فکس مال دولت بوده آوردیم خانهی خودمان باید برگردانیم اما خسارتهایی بوده که الآن قابل جبران نیست حیف و میلهایی انجام دادیم نسبت به بیت المال آنها را باید به حساب خود دولت واریز کنیم آنها را نمیشود به فقیر داد بانکها حسابهایی دارند درآمدهای متفرقهی دولت در بانک ملی شمارهی شانزده رقمی است درآمدهای متفرقهی دولت که دوستان زیر نویس بکنند و در سایت بگذارند این مال بدهیهایی است که به دولت دارند دولتی را باید به حساب دولت وارد کرد آنهایی که به افراد بدهکار هستیم باید به فقیر بدهیم. اگر ما به شخص خاصی بدهکار بودیم نمیشود به حساب دولت ریخت.
شریعتی: خدمت شما هستیم از سیرهی تربیتی امام علی علیه السلام.
حاج آقا حسینی: ما در بحث سیرهی تربیتی کلامی از کلمات حکمت آمیز 447 را بحث میکنیم ما هفتهی گذشته بحثی در ارتباط با آداب تجارت داشتیم در کلام حضرت من دیدم بینندگان خیلی استقبال کردند من همین جا یادآوری میکنم خدمت عزیزان که باور داشته باشند ما نگوییم خدا شاهد است البته این قسم نیست اما آن را هم نمیگوییم باور داشته باشند ما تک تک پیامهای عزیزان را میخوانیم تمام سوالاتی که نوشتند مطالبی که نوشتند در برنامه سعی میکنیم همه را جواب دهیم از بحث آداب تجارت استقبال شده بود من با محوریت کلام امیرمومنان سیرهی تربیتی حضرت این را ادامه میدهیم در جلسهی قبل گفتیم که از کارهای ایشان این بود روزانه هر روز حضرت میآمدند در بازار قدم میزدند اصناف و صنف به صنف بازار قصابها ماهی فروشها هر کجا میایستادند و تذکراتی به تناسب شغل آنها میدادند حتی در داستانی است که نباته که از اصحاب امیرالمومنین است میگوید به حضرت گفتم چرا شما میروید بازار من این کار را از طرف شما انجام میدهم شما بمانید در خانه به کارهای دیگر برسید حضرت نپسندیدند فرمودند ما نَصَحتَنی یا اَصبَح تو خیر خواهی نکردی برای من که من بنشینم خود حضرت اقدام کرد خیلی مهم است با آن همه گرفتاریها حکومت اسلامی در زمان امیرمومنان آن قدر گسترده بوده یک روزی اشاره کردیم ایران مصر عراق شامات اینها یکی از استانها بوده حضرت فرستادند مالک اشتر را به مصر همه شنیده ایم استان دار مصر بوده مصر که الآن یک کشور است استانی بوده ایران یک استان بوده عراق یک استان است شام یک استان است حضرت هر روز با این اوضاع میآمدند متن روایات هم متعدد است اسبق ابن نباته گفت من این کار را انجام میدهم فرمودند نه خودم شخصا میآیم امروز بدون تعارف امروز وظیفهی روحانیون است امروز مخصوصا وظیفهی ائمهی جماعات است من تقاضا میکنم در بازار احکام و آداب تجارت را یک کمی بیشتر توجه کنیم. یک کسی آمد خدمت امیرمومنان سلام الله علیه گفت یا امیرالمومنین اُریدُ تِجارَه فَادعُوالله من میخواهم بروم دنبال کسب و کار شما برای من دعا کنید همه چیز با دعا نیست دعا خوب است اما همه چیز با دعاست؟ حضرت به او فرمودند اَفقَهتُ فی دینِ الله تو احکام تجارت را یاد گرفته ای؟ گفت بالاخره بعد از این که شروع کردیم کم کم میرویم حضرت ناراحت شدند فرمودند وای بر تو اول احکام تجارت را یاد بگیرد بعد تجارت را یاد بگیرد. حضرت فرمود کسی که بدون آگاهی به احکام برود سراغ تجارت دچار ربا میشود این جملهای که در کلمات حکمت آمیز حضرت است کلمهی 447 مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ فَقَدْ اِرْتَطَمَ فِي الرِّبا کسی که برود بدون تجارت بدون این که مسائلش را یاد بگیرد فرو میرود در ربا خواری بدون این که از آن در بیاید سه مرتبه حضرت فرموده اند در باتلاق ربا گیر میکند اگر بدون این که احکامش را یاد بگیرد این بحث مهم است جالب نیست که ما فقط یک کلامی را بخوانیم ترجمه کنیم بگذریم این سیرهی حضرت نمیشود هم عمل حضرت هم اهمیت کلام حضرت این کتاب تحریرالوسیله رسالهی امام تقاضا میکنم کسانی که دنبال کسب و کار هستند اگر ما مقلد مجتهدین هستیم همهی مراجع فرمودند عین عبارت این است بدون کم و زیاد یَجِبُ عَلی کُلَّ مَن یُباشِر التّجارَه تَعلَمُ اَحکامُها هر کسی میرود دنبال تجارت واجب است احکامش را یاد بگیرد قبل از این که برود سراغ کسب و کار اول باید احکامش را یاد بگیرد، تا معاملات صحیح را از معاملات فاسد بشناسد و از ربا سالم بماند. حساسیت بالایی دارد. این خیلی مهم است من حساسیت را توضیح میدهم بسیاری هستند در کسب و کار میگویند این قدر پیچیده اش نکنید معاملهای انجام میدهیم فقها فتوا داده اند یجب بله قبل از این که تجارت را شروع کنید اگر حدیث امیرمومنان را خواندید این هم فتوای مجتهد است یک وقت ما مستحبات داریم یک وقت واجبات. بین مستحبات و واجبات فرق بگذاریم نماز ظهر عصر میخوانید یک کار واجب است نماز شب کار مستحب است نماز مغرب عشا واجب است اگر نافله خواندید مستحب است این تعلیم احکام تجارت جزء واجبات است نه جزء مستحبات عین عبارت همهی فقها است یجب کل. چرا حساسیت دارد؟ چند مثال میزنم. چه ضرورتی دارد؟ من سوال میکنم آن هفته هم اشارهای کردم در مسئلهی نسیه خیلی تعجب کردند بینندگان خیلیها سوال کردند واقعا همین طور است؟ اگر شما یک جنسی را نسیه میخرید یک کسی به شما میگوید برنج خوبی میگویم بیا ده تا گونی ببر شما میگویی من پول ندارم او به شما میگوید اشکالی ندارد ببر هر وقت پولش را آوردی بیاور این معامله باطل است. میشود جنس نسیه خرید اما دقیق باید تاریخ مبلغ پرداخت مشخص شود نه این که بگویی من نمیتوانم او هم بگوید هر وقت داشتی بیاور در نسیه قیمت خرید باید معلوم باشد خیلیها میروند سوپر محل حساب دفتری دارند میگویند یک بسته خیارشور به ما بده بنویس به حساب ما او هم مینویسد قیمت را نمیدانم در معاملهی نسیه قیمت خرید باید مشخص باشد شما به این آقا اعتماد دارید کافی نیست در نسیه قیمت خرید باید معلوم باشد زمان پرداخت معلوم باشد حالا عکس آن شما رفتید یخچال بخرید طرف میگوید من یخچال ندارم شما میگویید عیبی ندارد من پولش را میدهم شما یخچال را بدهید کی میآورید یخچال را؟ او میگوید معلوم نیست او میگوید هر وقت آوردی. این معامله باطل است زمان تحویل کالا باید مشخص شود عکس صورت قبل. شما میروید یخچال میخرید بگویی هر وقت داشتی کافی نیست. نکتهی دوم باید تمام پول این یخچال را وقتی یخچال را بناست دو ماه دیگر به شما بدهد تمام قیمت کالا را باید نقدا پرداخت کنید اگر شما بخشی از قیمت را پرداخت نکردید معامله اشکال دارد تمام قیمت در معاملهای که جنس را بعدا میخواهید تحویل بگیرید که به اصطلاح فقهی میگویند سلف شما باید تمام قیمت را الآن پرداخت کنید. مثلا نمیشود از دو میلیون پانصد تومان دو میلیون را بدهیم و بگوییم بقیه اش را موقع تحویل میدهم این نمیشود نتیجه اش چه است؟ من یک مثال میزنم یکی از دوستان امروز از سر خیرخواهی به من گفت نگو این مسئله را چون مردم تا بشنوند میگویند بسیاری از معاملات ما این طوری است پس ما چه کار کنیم؟ گفتم نمیشود که مسئله را مخفی کرد بگوییم تا معلوم باشد وقتی میگویند تعلیم احکام واجب است یعنی چه؟ الآن واحدهای آپارتمانی را رسم است میخرند طرف میرود واحد میخرد هنوز هیچ چیز معلوم نیست پیش خرید میکنند خب واحد آپارتمانی ساخته شده؟ نه من یک واحد از شما خریدم نه من پول دادم نه واحد شما مشخص است این معامله حتما باطل است اگر یک جنسی خیلی ساده شما به من میفرمایید این کتاب را من از شما خریدم من میگویم به شما فروختم میگویم من کتاب ندارم شما میگویی من پول ندارم هیچ چیز به هیچ چیز این حتما باطل است من کتاب را ندارم میگویم بعدا میدهم شما هم پول را نداری میگویی بعدا این که قطعا باطل است حالا در واحدهای آپارتمانی. واحد مشخص نشده بعدا مشخص میشود اگر من تمام پول را دادم این معامله صحیح است من صد میلیون سی صد میلیون پول آپارتمان را یک جا میدهم آپارتمانی در کار نیست شما بعدا میسازید این مشکل ندارد اگر من کل پول را ندهم معامله به همان مقدار صحیح است که من پول دادم. مثال ساده میزنم الآن شما یک واحد آپارتمان هنوز نساختید میگویید من بعدا میسازم قیمت سی صد میلیون است من ندارم من صد میلیون به شما میدهم به اندازهی صد میلیون معامله درست است دو دنگ اش مانده بقیهی معامله باطل است یعنی یک سوم آن خانه را صاحب شدم نه من پول دادم نه آپارتمانی در کار است خب حالا بقیه اش را بعدا میدهم چه اشکال دارد؟ آثارش این است میخواهم بگویم آنهایی که فروشندهی واحدهای آپارتمانی هستند این مسئله را گوش نکنند چون میترسم بگویند ما یاد گرفتیم اگر طرف یک سوم صد میلیون آپارتمان را داده درست است معامله صحیح است به همان مقدار ولی فروشنده میتواند به همین مقدار معامله را کلا چون پول را کامل نگرفته به هم بریزد بگوید شما که همهی پول را ندادی که. نشنوند آنهایی که آپارتمان فروختند اما همهی پول را نگرفته اند.
شریعتی: قرارداد نوشته اند.
حاج آقا حسینی: ولی چقدر پول گرفته؟ صد میلیون این الآن حق دارد کل معامله را به هم بزند. در رساله است. آثار دارد. باور بفرمایید الآن از پروندههای قضایی سوال کنید من خبر دارم درصد بالایی از پروندههای دادگاهها سر همین مسائل است من اطلاع دارم بعضی از موارد را. عزیزان هم حتما خبر دارند صدها میلیون پول داده اند پول وکیل سر این که این ابهام در معاملات بوده در قراردادها بوده اشکال شرعی در قراردادها بوده طرف میگوید شما صد میلیون بیشتر ندادی من میخواهم معامله را به هم میزنم حق دارم او میگوید نمیشود میروند دادگاه صدها میلیون هزینه میدهند برای یک واحدی که کلش چقدر است؟
شریعتی: قانون ما هم همین را میگوید یا شرع میگوید؟
حاج آقا حسینی: نه قوانین شرعی و قوانین ما فرقی ندارد. این مثال را گاهی دولتیها انجام میدهند مثلا میخواهند خودرو بفروشند میگویند پول را بده قیمت خودرو چقدر؟ میگوید پنج درصد زیر قیمت بازار روز تحویل کی تحویل میدهد به ما؟ مثلا شش ماه دیگر میگوید قیمت مشخص نیست. قیمت بازار چقدر است؟ معلوم نیست قیمت مشخص نیست قیمت باید مشخص باشد مگر این که به عنوان ودیعه باشد من اینها را فقط مثال میزنم که حساسیت را بدانیم یادمان باشد یا فرض کنید شما یک جنسی خریدید همین که طرف یخچال خریده بناست دو ماه دیگر تحویل بدهد رفته از تهران به کاشان ده قطعه فرش خریده کی باید فرش را تحویل بدهد؟ دو ماه دیگر پول را هم کامل نقد داده. اگر پول را کامل نمیداد اشکال داشت تاریخ تحویل فرشها مشخص است خوب است؟ دیگر اشکالی ندارد؟ یک اشکال دیگر دارد. کجاست بناست این کالا را به شما تحویل بدهد کاشان تحویل بدهد یا خرم آباد؟ محل تحویل باید مشخص باشد مثال دیگر را میگویم. شاید دوستان بگویند یعنی چه؟ در اجاره من مثال میزنم طرف خانه اجاره کرده این اجاره چند وقت است؟ مهم نیست شما ماهی دویست هزار تومان بده هر چند وقت نشستی؟ این اجاره باطل است چرا؟ خب اجاره مشخص است ماهی دویست هزار تومان. چند وقت؟ تاریخ مشخص نیست هر وقت نشستی ماهی دویست هزار تومان این باطل است چون مدت باید مشخص باشد در اجاره باید مدت معین باشد اگر مدت معین نشد اشکالش چیست؟ فرض کنید شش ماه گذشت یک سال گذشت این آقا میخواهد اجاره اش را بگیرد چون اجاره باطل بوده این دویست هزار تومان ملاک نیست ملاک چیست؟ قیمت عرف و بازار. ممکن است آن موقع دویست هزار تومان تعیین کردیم اما الآن قیمت قیمت بازار است ممکن است پانصد هزار تومان باشد یا کمتر بوده گاهی مالک ضرر میکند گاهی مستاجر باید تاریخ مشخص شود چقدر اجاره میکنید؟ یک ماه یک سال. از این مسائل زیاد داریم. این در چند مثال ساده بود در مصالحه در شرکت در رهن در جعاله در مضاربه واویلاست واقعا واویلاست فقها سر این مسائل چقدر بحث میکنند چقدر مسائل پیچیدهای است ما همین طوری با هم قرار داد مضاربه مینویسیم خانه میخریم اجاره میکنیم معامله انجام میدهیم بدون اطلاع از مسائل امیرمومنان میفرماید اگر کسی بدون آشنایی به مسائل فقهی رفت سراغ تجارت یک جوری فرو میرود در ربا که نمیتواند بیرون بیاید. مثال آخر را میزنم اداره یک برنجی را به شما داده ادارات گاهی سبد کالا میدهند به کارمندان جنسهایی که با کوپن میدادند تمام شد یک بنی میدهند برنج را گرفته مثلا برنجش درجه سه است خیلی اعلی نیست نمیخواهد میآید در مغازه میگوید ما بیست کیلو برنج گرفتیم دولت به ما داده برنج درجه سه است نمیخواهم این بیست کیلو درجه سه را بگیر پنج کیلو از این درجه یک بده. این معامله باطل است قیمت هم مشخص است. در جنسهایی که مشابه هم هستند او برنج است این هم برنج است حق نداری. این مصداق واضح ربا همین است. این برنج را جداگانه بفروش به این آقا تمام بعد دوباره پول این را بده آن را بخر. چون در دو جنسی که مشابه هم هستند ولو یکی درجه یک است یکی درجه سه. روغن مثلا یکی را گرفتید این روغن را نمیخواهم به جایش روغن ذرت میخواهم. ده لیتر روغن نباتی دولت داده بگیر سه کیلو روغن ذرت بده قطعا معامله باطل است. خانم النگویش شکسته میبرد دم مغازهی زرگر این ده مثقال است ده مثقال بگیر یک النگوی هشت نه مثقال سالم بده اینها همه اشکال دارد من حرفم این است اگر ما دنبال این باشیم که مسائل را یاد بگیریم خوشبختانه کتابهایی هم نوشتند من دیروز از حاج آقای فلاح زاده گرفتم احکام اصناف مثلا احکام و آداب مسکن احکام شیرینی پزیها و قنادیها احکام هتل داری احکام و آداب تاکسی رانی احکام و آداب معلمان احکام و آداب عکاسی یا فرآوردههای گوشتی این را بخوانیم یا به امام جماعت بگوییم خدا پدر مادرت را بیامرزد بین نماز کاری ندارد بگویید پیچیده اش نکنیم در هر مسجدی یک رساله است یک رساله بدهید دست امام جماعت ما تا بحث رساله میشود شروع میکنیم از نجاسات و طهارات و همان جا میماند به آخرش نمیرسیم یک بار هم از آخر شروع کنیم. لطف کنید آقایی بفرمایید این احکام تجارت را شبی دو مسئله را بگویید که گرفتار ربا خواریها نشویم. اگر تجارت مان حرام بود فکر نکنیم برویم صرف کار خیر بکنیم جبران میشود به بعضیها میگویی درست است ربا در زندگی مان است این قدر دستمان به خیر است که خدا از ما میپذیرد جبران آن رباخواری هایمان میشود. داستان اول پیامبر خدا راجع به شراب خواری صحبت میکردند که خداوند در قصهی شراب چند گروه را لعنت کرده آن کسی که میفروشد آن کسی که میخرد آن کسی که مقدماتش را فراهم میکند وقتی حدیثی را حضرت فرمود یک کسی گفت یا رسول الله عجب چیزی گفتی ما کارمان شراب است ولی ما این پول شراب را درآمدی که داریم فایدهای دارد ببریم در مسیر یَنفَعنی عَملتُهُ فیه آیا به دردم میخورد کار خیری بکنم پیامبر خدا فرمود لَو اَنفَقتُهُ فی حَجّ اَو جَهاد برای حج استفاده کنی در راه جهاد مسلمانها مصرف کنی ما لَم یَعدَل عِندَالله جناح بِعَوَضِه به اندازهی بال یک مگس ارزش ندارد این عین روایت است. اصلا به درد نمیخورد بعضیها فکر میکنند اگر از حرام به دست آوردیم اگر ربا در مال ما بود عیب ندارد به فقرا میرسیم مسجد میدهیم حسینیه میدهیم اینها اتفاقا در روایت داریم اگر کسی در ماه حرام برود حج خانهی خدا آن جا که در مقیات میگوید لبیک خطاب میآید لا لبیک چه لبیکی؟ من تقاضا میکنم فصل عمره است هشت صد هزار نفر میروند عمره قبل از سفر عمره مراجعه بکنند دفتر مراجع تقلید مالشان را حلال بکنند اگر چنین اشکالاتی بوده اگر در میقات بگویند لبیک خطاب میرسد لا لبیک. در خاطرات مرحوم آیت الله عظمی گلپایگانی میخواندم در زمان رژیم گذشته گوشت وارد میکردند گوشتهای ذبح اسلامی میگفتند گوشت یخی منجمد بود معروف بود یخی در زمان شاه هم مقید به ذبح اسلامی نبودند آقایی رفته بود خدمت آیت الله عظمی گلپایگانی حساب سالش را بکند آن زمان دویست هزار تومان برده بود خدمت ایشان چهل سال پیش آقا فرموده بودند شغل شما چیست گفته بود من گوشت میفروشم گوشتهایی که ذبح غیر اسلامی است آقا فرموده بودند من این پول را برنمی دارم گفت بودند من خمس مالم را میدهم فرموده بودند نه ما این پول را تصرف نمیکنیم. فکر نکنیم اگر ما کار حرامی داشتیم شغل حرامی داشتیم کسب حرامی داشتیم یا گرفتار رباخواری بودیم اینها جبران نمیکند حج بروید زیارت بروید به فقرا بدهید مسجد و حسینیه بدهید لبیک بگوید جواب میآید لا لبیک.
شریعتی: خیلی ممنون از توجه شما و دقت حاج آقای حسینی. صفحهی 311 قرار امروز دوستان خوب سمت خداست آیات 77 تا 95 سورهی مبارکهی مریم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا ﴿٧٧﴾ أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿٧٨﴾ كَلَّا سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا ﴿٧٩﴾ وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَيَأْتِينَا فَرْدًا ﴿٨٠﴾ وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّـهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا ﴿٨١﴾ كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا ﴿٨٢﴾ أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿٨٣﴾ فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ﴿٨٤﴾ يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَـنِ وَفْدًا ﴿٨٥﴾ وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ﴿٨٦﴾ لَّا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَـنِ عَهْدًا ﴿٨٧﴾ وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَـنُ وَلَدًا ﴿٨٨﴾ لَّقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا ﴿٨٩﴾ تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿٩٠﴾ أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَـنِ وَلَدًا ﴿٩١﴾ وَمَا يَنبَغِي لِلرَّحْمَـنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿٩٢﴾ إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَـنِ عَبْدًا ﴿٩٣﴾ لَّقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿٩٤﴾ وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا ﴿٩٥﴾
ترجمه:
آیا دیدی آن کسی را که به آیات ما کافر شد وگفت: [به خاطر انتخاب آیین شرک و کفر] به من مال و اولاد بسیار خواهند داد؟ (۷۷) آیا [او درباره رسیدن به مال و اولاد بسیار] بر غیب آگاهی یافته، یا پیمانی [بر این عطای فراوان] از سوی [خدای] رحمان دریافت نموده است؟ (۷۸) این چنین نیست [که او می گوید]، ما به زودی آنچه را می گوید [در پرونده عملش] خواهیم نوشت و عذابش را همواره ادامه خواهیم داد. (۷۹) و آنچه را که [از مال و فرزند] می گوید، از او به میراث می بریم، و تنها نزد ما خواهد آمد. (۸۰) و به جای خدا معبودانی گرفتند تا برای آنان مایه عزت و توانمندی باشد. (۸۱) چنین نیست، به زودی [آن معبودان] پرستش آنان را انکار می کنند و دشمنشان خواهند شد. (۸۲) آیا ندانسته ای که ما شیطان ها را بر کافران فرستادیم تا آنان را به شدت به سوی گناهان و شهوات برانگیزند. (۸۳) بنابراین بر [شکست و هلاکت] آنان شتاب مکن، ما [همه اعمال و رفتار حتی لحظات عمرشان را] به دقت شماره می کنیم [تا مهلتشان تمام شود و به کیفر آنچه همواره مرتکب می شدند، برسند.] (۸۴) [یاد کن] روزی را که پرهیزکاران را به ضیافت و میهمانی [خدای] رحمان گرد می آوریم. (۸۵) و مجرمان را تشنه به سوی دوزخ می رانیم. (۸۶) [شفیعان در آن روز] قدرت بر شفاعت ندارند مگر کسانی [مانند پیامبران، امامان، فرشتگان و اولیا] که از نزد [خدای] رحمان، پیمانی [بر اذن شفاعت] گرفته باشند. (۸۷) و [مشرکان] گفتند: [خدای] رحمان برای خود فرزندی گرفته است. (۸۸) به راستی که چیزی بسیار زشت و نسبتی بس ناروا [به میان] آورده اید. (۸۹) نزدیک است آسمان ها از این [ادعای بی اصل و سخن ناروا] پاره پاره شوند، و زمین بشکافد، و کوه ها به شدت در هم بشکنند و فرو ریزند!! (۹۰) به خاطر آنکه برای [خدای] رحمان فرزندی ادعا کرده اند. (۹۱) و [خدای] رحمان را نسزد که فرزندی اختیار کند. (۹۲) هیچ کس در آسمان ها و زمین نیست مگر اینکه [ذاتاً] بنده [و مملوک] به سوی [خدای] رحمان می آید. (۹۳) به یقین همه آنان را [با قدرت و دانشش کنترل و] احاطه نموده و درست و دقیق شماره کرده است. (۹۴) و روز قیامت همه آنان تنها به پیشگاه او می آیند. (۹۵)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: گفتند خیلی وقت است شما مریضها را دعا نمیکنید. دعا میکنیم به برکت آیات نورانی قرآن خداوند به همهی مریضها شفای عاجل عنایت بکند. خدمت شما هستیم.
حاج آقا حسینی: من هم خدا را قسم میدهم به حق این شبی که امشب شب هشتم ماه ربیع الاول است شب شهادت امام عسگری سلام الله علیه است فردا هم روز شهادت امام حسن عسگری هست حتما عزیزان امشب و فردا در مجالس شرکت میکنند خدا را قسم میدهیم به حق امام حسن عسگری علیه السلام ان شاء الله همهی مریضان را لباس عافیت بپوشاند به حق محمد و آل محمد. این آیه «فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا» یک کسی آمد خدمت امام صادق علیه السلام پرسید منظور از این آیه نیست. قرآن میفرماید عجله نکن ما به حساب اینها میرسیم شمارهی اینها را میدانیم گفت «نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا» گفت خدا چطور حساب کفار را دارد حضرت فرمود قبل از این که من جواب بدهم خودت چه فکر میکنی البته آیه راجع به کفار است فرقی ندارد عمر انسان را که خدا حساب دارد شما فکر میکنید خدا چطور حساب دارد راوی عبدالاعلی است به امام صادق گفت من فکر میکنم خدا حساب این که چند روز از عمر ما باقی مانده را میداند خدا میداند من چند روز دیگر در دنیا هستم حضرت فرمودند این که چیزی نیست پدر و مادرها این طور حساب میکنند مثلا میگویند بچهی ما یک هفته است یک سال گذشت جشن یک ساله میگیرند خدا دقیق تر از این است «نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا» خدا میداند که من شما بینندهی عزیز چند نفس دیگر سهم دارید در این دنیا آدم این را باور کند خیلی مهم است ده نفس دو نفس دو میلیون نفس دیگر نمیدانیم تعدادش روز و شب نیست روز و شب را پدر مادرها حساب میکنند ما حساب نفسها را داریم اگر باور کنیم خیلی روی زندگی ما تاثیر دارد.
شریعتی: دوستان حتما سوال دارند که در مورد دیون چه کار بکنیم دوستان یک بار دیگر زیرنویس میکنند و در سایت و صفحهی تله تکست قرار خواهند داد. با این نکاتی که گفتید خیلیها نگرانند که معاملات گذشته مان که به این نکات توجه نداشتیم چه اتفاقی میافتد.
حاج آقا حسینی: ما اگر ریز تر وارد شویم برنامه از مسیر خودش بیرون میرود من تقاضا میکنم هر کسی هر گرفتاریهایی داشته معاملات شبه ناکی داشته حتما به دفاتر مراجع تقلید مراجعه کند. ما گلایه بکنیم دیگر اگر الآن ما بیاییم نه این جا در برنامه یک جایی یک کسی یک راه حلی برای معاملهای که ما دنبالش بودیم بگوید باور کنید آن قدر زبان به زبان میگردد همه همدیگر را خبر میکنیم فلان معامله این راه حل را دارد اما چرا دنبال احکام نمیرویم یاد بگیریم گاهی میرویم پزشک میخواهیم چکاب کنیم. مشکلی دارید؟ نه میخواهیم بررسی کنیم پیش گیری کنیم.تعلم واجب است چکاب مستحب است. الآن خیلی دسترسی راحت دارند خیلی از مراجع پیامک بزنید جواب میدهد سایت است تلفن است. یک عمری میگوید معاملاتم حرام بوده جنس حرام فروخته ام من نگران این هستم که فکر نکنند بعضیها میگویند خیلی سخت میگیرید یک رانندهی تاکسی گفت شما سر پنج تومان و ده تومان خودت را مدیون مردم میکنی یک کسی سه هزار میلیاردی میخورد او مدیون سه هزارمیلیاردی میشود رقمش بالاست شما سر صد تومان خودت را مدیون مردم میکنی ارزش ندارد گفت فوری جواب داد غصه نخور من از در خانه که میآیم این قدر به این فقیر آن فقیر میدهم تازه طلبکار خدا هم هستم این که نشد من از این طرف پول اضافه از مردم بگیرم از آن طرف بگویم به فقیر میدهم. این به فقیر دادنها آن مسئله را جبران نمیکند. حدیث را خواندیم پیامبر خدا اگر هزینه کند پول حرام را در حج در کارهای خیر به اندازهی بال یک پشه اثر ندارد که بیاید این را هزینه بکند بگوید من کار خیر کردم. کار خیر باید مسیرش مسیر مشخصی باشد. من دو داستان دیگر از پیامبر و امیرمومنان و سیرهی حضرت بگویم. باز تقاضا میکنم تجار دقت نکنند که یک وقت گلایه نکنند از ما. راجع به تجار ما دو تعبیر داریم یک تعبیر این است امام صادق علیه السلام فرمود التُّجّارُ الصَّدوق یعنی کسی که خیلی راست میگوید مَعَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ آن جایگاهش با انبیا و اولیا و فرشتگان است تاجری که راست بگوید و کارش درست است اول این را گفتم کسی گلایه نکند. پیامبر آمدند در بازار یک نگاهی کردند به مغازهها و تجار و فرمودند به تاجرها التَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ الْفَاجِرُ فِی النَّارِ تاجر فاجر است و فاجر هم در آتش است مردم مغازهها را بستند پیامبر رفتند گفتند پیامبر میگوید التاجر فاجر یعنی چه بستند مغازهها را حضرت فردا آمدند دیدند مغازهها بسته است قاعدتا این کار کار نمایشی بوده گاهی ائمه پیامبر میکردند نشان بدهند با یک مقدماتی که در ذهنها بماند. فردا فرمودند بازاریها کجا رفتند گفتند همه بستند رفتند حضرت فرمود من امروز هم میگویم ولی یک ادامهای دارد فرمودند إِلَّا مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَأَعْطَی الْحَقَّ مگر کسی که وقتی معامله میکند معامله اش درست باشد حق بگیرد و حق هم بدهد. یک بار دیگر من عرض کردم خواهش میکنم بینندگان پیامک ندهند از شما انتظار نداشتیم اولش گفتیم که با انبیا و اولیا و خوبها هستند اما در نقطهی مقابلش فرمود اگر کسی حق میدهد حق میگیرد مواظب معاملاتش است هیچ با انبیا و اولیا است اما التاجر فاجر مال کسی است که جز این دسته نباشد واقعا کار خطرناکی است بعضی کارها در دین ما واجب است هشدار دادند مواظب باشید لب پرتگاه آتش نباشید. گاهی قضاوت واجب عینی است گاهی واجب کفایی است ولی راجع به قاضی فرموده اند قضات عین روایت است مَنِ ابتُلیَ بِالقَضا اگر کسی مبتلا شد به امر قضاوت با پنبه سر خود را بریده این قدر لب پرتاب است در روایت داریم قضات سه دسته اند رَجُلٌ قَضَى بِحَقٍّ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فَهُوَ فِی النَّارِ قضاوت درست کرده ولی نمیداند تصادفا قضاوت اش درست بوده این در لبهی پرتگاه آتش است قضاوتی که واجب است گاهی واجب عینی است گاهی واجب کفایی ولی میگوید مواظب باش لب پرتگاهی تجارت واجب است لازم است خوب است با انبیا با اولیا ولی اگر گرفتار شود گرفتار ربا شود مصیبتهایی است که دارد.