حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی
تاریخ: 93/10/23
حاج آقا حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم این کلمه کلمهی 447 است در کلمات حکمت آمیز نهج البلاغه حضرت فرمودند مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ فَقَدْ اِرْتَطَمَ فِي الرِّبا اگر کسی تجارت کند بدون این که احکام را ابتدا یاد بگیرد در ربا فرو میرود همان طور که شما اشاره فرمودید به مناسبت کلام حضرت ما بحثی را در آداب تجارت از کلام امیرمومنان سلام الله علیه شروع کردیم اگر بینندگان عزیز اجازه بدهند این هفته بحث را تمام بکنیم. چون این چند هفته ما با پیام بینندگان ادامه دادیم. اگر بخواهیم جمع بندی کنیم دو مسئله در بحث تجارت واجب است مسئلهی اول تفقه یعنی یاد گیری احکام تجارت است این مسئله را از رسالهی مراجع تقلید از جمله امام رضوان الله تعالی علیه خواندیم. باز هم میخوانیم حکم واجب است یَجِبُ عَلی کُلَّ مَن یُباشِر التّجارَه هر کسی میرود دنبال کسب و تجارت واجب است، احکامش را یاد بگیرد این مستحب نیست واجب است یاد بگیرد احکامش را و عرض کردیم امیرمومنان سلام الله علیه به کسی که گفت میخواهم بروم دنبال تجارت فرمودند مسائلش را یاد بگیری گفت کم کم وقتی رفتم حضرت فرمودند نه اول اَلْفِقْهُ ثُمَّ الْمَتْجَرُ مطلب دوم که باز در تجارت خیلی مهم است و روایات فراوانی به آن اشاره شده این است که در تجارت انسان دروغ نگوید البته دروغ گفتن همیشه حرام است مذمت شده مخصوصا در کسب صداقت فروشنده کاسب تاجر در معاملاتش است یک حدیث خیلی زیبایی میدیدم شیخ طوسی در امالی نقل فرموده اند دو تا از اصحاب امام صادق یکی به نام اسحاق بن عمار از اصحاب بسیار نزدیک یکی هم یحیی بن علا خیلی عجیب است ما نظیر این روایت را کم داریم این دو صحابی امام صادق علیه السلام نقل میکنند مَا وَدَعنَا نشد ما محضر امام صادق برسیم و از محضر ایشان خداحافظی بکنیم اِلّا اَوصَانا بِخَصلَتَین در هر خداحافظی امام صادق این نصیحت را به ما میفرمودند واقعا کم است اگر بینندگان اگر پیدا کنند روایتی که امام در هر ملاقاتی بفرماید این دو سفارش را همیشه در هر وداعی میگفتند عَلَيكُم بِالوَرَعِ و َالاِجتِهادِ، وَ صِدقِ الحَديثِ و َأَداءِ الامانَةِ راست گو باشید امانت مردم را بپردازید ارتباطش با بحث ما این است که فَإِنَّهُمَا مِفْتَاحُ الرِّزْقِ اگر دنبال رزق و روزی هستید کلید روزی حلال راستگویی و اداء امانت است کاسب یک وقت فکر نکند اگر عیب کالا را مخفی کند کلاه سر مشتری بگذارد سود بیشتری گیرش میآید اگر روزی حلال میخواهد اگر برکت در کسب و کار میخواهد صادقانه به مشتری بگوید امام صادق وداع و خداحافظی نمیکردند با این دو نفر صحابی البته نه با این دو نفر مَا وَدَعنَا شاید به همه این دو جمله را میگفتند یکی راست گویی یکی اداء امانت. یک داستان دیگری است شخصی میگوید خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم گفتم بنا دارم یک کسبی تجارتی را شروع کنم ولی با خدا عهد کردم که تا اول نیایم خدمت شما و از شما اجازه نگیرم و مصحلت و مشورت نکنم نرم سراغ کسب شما مطلبی ندارید؟ حضرت فرمودند که چند دستور دادند یکی همین است فرمودند عَلَیک بِصِدْقِ الْحَدیثِ در تجارت دروغ نگو دوم وَلا تَکتُم عَیباً فِی تِجارَتُکَ اگر جنس و کالای تو عیبی دارد عیب را مخفی نکن عیب را حتما بگو به مشتری. اصلا اینها بحثهای این نیست که ما اعتقادی بگوییم خدا و رسول است سفارش دینی حتی اگر دنبال کسب آباد هستیم دلمان میخواهد تجارتمان رونق پیدا کند راهش همین است راستگو باشیم اگر مردم ما را شناختند به این عنوان که اگر از فلانی بخریم اگر جنسش ایرادی داشته باشد خودش میگوید.
شریعتی: چه بسیار مشاهده کردیم آنهایی که در بازار هستند و صادق هستند چقدر رونق دارد.
حاج آقا حسینی: مشتری شان بیشتر است طرف اعتماد میکند میگوید برویم از فلانی جنس بخریم عیب و ایرادی هم داشته باشد خودش به ما میگوید این سفارش دوم. سفارش سوم حضرت فرمود وَلا تَغبِن المُستَرسِل فإنّ غَبنُهُ رباً خیلی حدیث عجیبی است شاید بینندگان نشنیده باشند در کافی شریف هم شبیه این حدیث است حضرت فرمودند غَبنِ المُستَرسِلِ سُحتٌ اگر شما سر کسی که به شما اعتماد کرده کلاه بگذارید کلاه گذاشتن اصلا خوب نیست ولی ما دو جور مشتری داریم یک وقت یک مشتری است که خودش زرنگ است استاد این کار است حواسش جمع است او سر شما کلاه نگذارد شما نمیتوانی سر او کلاه بگذاری. این قهرا حواسش جمع است اما نه یک وقت مشتری میآید به شما اعتماد میکند من خودم در یک خیلی از چیزهایی که میخریم همین طوری است مثلا میخواهیم فرشی بخریم به فروشنده میگویم من واقعا چیزی نمیدانم شما بگویی این فرش صد هزار تومان است یا دویست هزار تومان من سر در نمیآورم. اگر مشتری بفروشنده اعتماد کرد یک وقت عرض کردم خودش زرنگ است وارد است هیچ. یک وقت میگوید من سر در نمیآورم من به شما اعتماد کردم خدا وکیلی این جنس میارزد بخرم نخرم خیلی از ماها این طوری هستیم ما کجا یخچال لوازم خانگی را سر در میآوریم؟ به فروشنده میگوییم به شما اعتماد دارم کلاه سر ما نگذار هر چه شما بگویی. من رفته بودم انگشتر بخرم به فروشنده گفتم اگر این انگشتر را بگویی پنجاه هزار تومان یا بگویی پانصد هزار تومان من سر در نمیآورم ولی کلاه سر ما نگذار اگر فروشنده مورد اعتماد مشتری قرار گرفت این که اگر کلاه سرش بگذارد حرام است. فرمودند حرام است مخصوصا من این مثال را بزنم فرض کنید یک خانمی با هزار مصیبت رفته یک وامی تهیه کرده ده میلیون جهیزیه میخواهد بخرد برای دختر خانمش جهیزیه بخرد میرود بازار. سر در نمیآورم کجا عامهی مردم از لوازم برقی سر در میآورند؟ میگوید من به شما اعتماد کردم یخچال خوب است بخرم؟ این ماشین لباسشویی خوب است؟ ما با هزار مصیبت این پول را جور کردم. کلاه سر این نگذاریم یک جنسی داشتیم مانده قالب نکنیم به این شخص. باز من تاکید میکنم یک کسی با گرفتاری پول تهیه کرده با هزار مصیبت وامی جور کرده در پیامهای هفتهی گذشته پیامی بود واقعا پیامها ما را گاهی خیلی متاثر میکند اشاره کنم یک کسی نوشته من رانندهی تاکسی هستم چهل و پنج میلیون تومان برای تعمیر خانهام وام گرفته ام از یکی از صندوقهای خصوصی که به نام یکی از ائمه علیهم السلام است من نام نمیبرم چهل و پنج میلیون را با سودش و جریمهی دیرکردش صد میلیون پرداخت کردم برای تعمیر خانه. نتیجه اش این شده که خانه را تعمیر کردم ولی خانه را خودم فروختم چون نمیتوانم قسطها را بدهم کل خانه صد و بیست تومان ارزش داشته الآن بی خانمان با بیست میلیون نشستم. خیلی از دوستان میگویند چه فایده دارد شما میگویید. نمیدانم بلکه صدایی شنیده شود یک کسی باید ترتیب اثر بدهد. آخر بالای سی درصد سود این چه سودی است چه تجارتی است هر کسی قهر میکند قدیمها میگفتند هر کسی با مادرش قهر میکند. هر کسی قهر میکند برود یک بانک بزند سود سی درصد ارزش هم دارد. هیچ بانکی هم تا به حال ورشکست نشده علیای حال. آن وقت این آدم بخواهد جنسی بخرد و اعتماد هم داشته باشد من واقعا عرض میکنم این بی تاثیر نیست دو شب پیش در همین شبکهی اول در برنامهی پایش از مردم نظرخواهی کرده بودند که قانون در مجلس در حال بررسی است دولت پیشنهاد کرده برای سال آینده 204 میلیارد تومان برای برگزاری همایشها و شرکت در همایشها. مردم نظر بدهند موافقند یا نه. من حساب کردم وام سه میلیونی که با هزار مصیبت برای ازدواج میدهند به شصت هفتاد هزار نفر میشود وام داد. البته من این را هم اضافه کنیم ماها مقصریم مردم مقصرند اینها فایده ندارد که ما میگوییم. چرا ما به فکر همدیگر نیستیم؟ اگر همین آقا بستگان مومنین متدینین صندوقهای قرض الحسنه فعال بود خویشاوندانش یک قرضی میدادند دیگر به این حال نمیافتاد. پس یکی از آداب تجارت حضرت فرمودند اگر کسی به شما اعتماد کرد من باز هم خواهش میکنم فروشندهها اگر مشتری بگوید من سر در نمیآورم زیاد پیش میآید این را خیلی مواظبت کنند پس در آداب واجب یکی مسئلهی این است که مسائل فقهی را یاد بگیریم دوم این که دروغ نگوییم دروغ همیشه مذمت شده مخصوصا این جا و اما آداب مستحبی که قبلا اشاره کرده ایم امام رضوان الله علیه در تحریر الوسیله عبارتی دارند ایشان میفرماید آداب تجارتی دارد ولی مهم ترین ادب تجارت وَالإجمالَ في الطَّلبِ است آدم اعتدال را رعایت بکند در کسب و کار که توضیح دادیم الآن یک عده تن به کار نمیدهند یک عده بیش از حد کار میکنند بگذارید مهمان سفرهی امیرمومنان سلام الله علیه باشیم در بخش کلمات حکمت آمیز کلمهی 393
شریعتی: یعنی آنهایی که از صبح علی الطلوع میروند سر کار تا نیمههای شب.
حاج آقا حسینی: بله اینها اعتدال ندارند حضرت فرمود کلمهی 383 وَالإجمالَ في الطَّلبِ در نامهی امام علی به امام حسن این عبارت آمده اگر بخواهیم جمع کنیم دهها روایت به این عنوان داریم که سفارش میکردند اعتدال داشته باشید یک عده الآن دنبال کار نمیروند یا کار نیست یا تن به کار نمیروند یک عده هم نه 24 ساعت دارد کار میکند به فکر زن و بچه و ارحام باش خیلی از خانمها شکایت میکنند که نمیرسد به خانه. هشت ساعت شش ساعت. حدی دارد. به فکر واجباتش باشد من یک آقایی را در یک جایی مطمئن باشند بینندگان غیبت نیست هیچ کسی نمیتواند حدس بزند من چه کسی را میگویم. چون آن هفته بعضیها گفتند آن موردی که گفتید غیبت کسی نشود نه اگر کسی توانست آن مورد را حدس بزند که یک شب رفتیم اگر کسی حدس زد من جایزه میزنم. رفته بودم جایی آقایی که از نظر ثروت و دارایی این مقدار میتوانم بگویم بی حساب. یک جلسهای دیدم. من سوال کردم. جایی نشسته بودیم. چون آن هفته یکی پیام داد شما چه دوستان پولداری دارید در یک جلسهای دیدم پولدار بی حساب بود گفتم شما چند سفر کربلا مشهد حج خانهی خدا رفتید گفت آقای حسینی خوب شد گفتید دعا کنید خدا امسال روزی کند حج خانهی خدا بروم تا به حال نرفته بود گفت مالی که میدانی اصلا این حرفها نیست ولی من وقت نمیکنم بروم حج. یعنی یک آدمی که اگر بخواهد سالی صد سفر حج برود به گوشهی قبایش هم بر نمیخورد میگوید من وقت ندارم ببین چقدر گرفتارم از این کسب و از این تجارت به آن تجارت این که حضرت میفرماید اجمل فی الطلب یکی همین است. من دوستانه عرض میکنم اینهایی که ده ساعت دوازده ساعت چهارده ساعت جمعه پنج شنبه تعطیل کار میکنند یک بار حساب بکنند غیر از این که کار بیش از حد بیماری است قند و فشار خون و قلب و دیسک کمر و گردن انواع و اقسام بیماری یک آزمایش بدهند تست بزنند این اولا. ضرر دوم هم این است که وقتی شما سه شغله چهار شغله کار میکنی یک عده جوان بی کارند دست آنها را هم بگیر من همین جا تقاضا میکنم واقعا این چیز مهمی است تجربه شده شما به جای این که همه چیز را دور خودت بگردانی نان رسان باش یک چهار نفر دیگر را در مغازه ات کاسب محترم خیلی از عزیزان در مغازه نشسته اند مباحث را میبینند نمیخواهد خودت ده دوازده ساعت در مغازه بنشینی زن و بچه هم فریادش بلند شود چهار ساعت بیاور یک جوان را بیاور خدا میداند مسئلهی بیکاری از نظر روحی ضرر خیلی عجیبی دارد شما به یک جوان بگو از فردا چهار ساعت بیا مغازه کیف میکند میگوید من شغل پیدا کردم یک چیزی هم نانی هم به آن برسان. من گاهی دیده ام من مثال خوب و مثبتش را بزنم من در یکی از شهرستانها پزشکی را دیدم یک پزشک عمومی بود متخصص نبود من رفتم مطبش دیدم سه نفر از قبل این دارند نان میخورند یکی منشی است یکی جلوتر فشار را میگیرد دکتر عمومی دیگر این چیزها را ندارد گفتم چه بساطی است گفت من میروم دو سه نفر هم بغل ما به نوایی برسد عیبی ندارد سه نفر در پزشک عمومی گاهی هم میروی پزشک متخصص منشی هم ندارد میگوییم منشی میگوید خودم مریضها را صدا میزنم خیرت برسد به بقیه. آن وقت همین پزشک من نمیخواهم نام ببرم نام ببرم بعضیها تطبیق میکنند همین پزشک عمومی که خیر رسانی میکرد یک پایش ایران است یک پایش این استان است یک پایش بعضی کشورهای خلیج است عمومی است ولی گل کرده در یک رشتهای. میبرندش کارش گرفته الآن به چند نفر نان میرساند؟ نمیدانم شاید صدها نفر حالا من بگویم میگویم دارند تبلیغ میکنند یک پزشک عمومی نان رسانی میکند آن وقت یک متخصص نشسته یک نفر را نمیآورد از بازار خودش خبری نیست خیر برسان تا خدا خیر برساند در این داروخانهها به قول یکی از دوستان مثال میزند داروخانهی شبانه روزی باز کرده دوازده ساعت خودش است شش ساعت پسرش را آورده چهار ساعت خانمش به زندگی خودت برس چه خبر است. من یک مثالی هم از تشکیلات فیلم و سریال بزنم. دیده اید گاهی یک کسی سریالی درست میکند تهیه کننده خودش کارگردان خودش نویسنده خودش بازیگر هم خودش یک کمی هم خیرتان به دیگران برسد دست چند نفر را بگیرید. یک روایتی از امیرالمومنین در غررالحکم است فرمود سِتةٌ يُخْتَبَرُ بِهَا دِينُ الرَّجُلِ شش چیز وسیلهی آزمون دین انسان است میخواهید بدانید دین دارید یا نه خیلی تعبیر هشدار دهندهای است یکی اش فرمود وَالْإِجْمَالُ فِي الطَّلَب ببینید در کسب و کار اعتدال دارد اگر بیست و چهار ساعته کار میکند نه زن بچه نه استراحت نه نان رسانی نه مشهد نه زیارت خیر به دیگری نمیرساند خودش و خودش و خودش نشانهی بی دینی است.
شریعتی: رزق مگر مشخص نیست؟ هر چه قدر بیشتر تلاش بکنند دستش نمیرسد
حاج آقا حسینی: بله حالا وارد بحث نمیشویم. باز در روایت دیگری داریم مَا أَجْمَلَ فِي الطَّلَبِ مَنْ رَكِبَ الْبَحْرَ کسایی که سفرها و شغلهایی میکنند که ریسکش بالاست این خلاف اعتدال است کسب و کارتان خطرزا نباشد در گذشته سفرهای دریایی خیلی پرخطر بود غیر از حالا بود خیلی پر خطر بود من یادم است یک وقتی در یکی از شهرهای حواشی دریای خزر من تبلیغ رفته بودم یک آقایی خودش برای من میگفت پیرمردی بود از دنیا رفت خدا رحمتش کند میگفت من سفر میرفتم در جوانی خودم تازه هم ازدواج کرده بودم میرفتیم از آفریقا چوب بیاوریم برای کشتیها و لنجها میگفت گاهی سفر ما شش ماه نه ماه طول میکشید نه خبری نه چیزی اگر برمی گشتیم زن و بچه میفهمیدند که ما زندهایم اگر نمیآمدیم میفهمیدند که مردیم. باز بینندگان نگویند شما خبر ندارید اما اگر کسی نیازی ندارد در آن حد. عجیب است در نکات خیلی ریزی تاکید شده این در کافی شریف است امام صادق علیه السلام فرمود.
شریعتی: یعنی این که میگویند در بازار باید ریسک کنی تا موفق شوی.
حاج آقا حسینی: ریسکی که انسان جانش را به خطر بیندازد. بله در روایت داریم التّاجِرُ مُخاطَر در نهج البلاغه است تا ریسک نکند به جایی نمیرسد اما جان خودش زندگی اش را. الآن خانوادههایی که از دست شوهرهایشان ناراضی اند به خاطر کار زیاد بگویم پیامک بدهند سامانهی پیامکی تان به هم میریزد. ناراضی اند میگویند اینها زندگی را به هم زده اند یا در اداره یا سر کارهای دیگر. اینها خلاف اعتدال است. کلام امام صادق علیه السلام است مَنْ بَاتَ سَاهِراً فِی كَسْبٍ خیلی جالب است دین چه موارد ریزی را دارد. وَ لَمْ یُعْطِ الْعَیْنَ حَظَّهَا مِنَ النَّوْمِ اگر کسی شب تا صبح دنبال کاسبی باشد و به چشم حظ و بهره اش را ندهد استراحت ندهد به خودش فَكَسْبُهُ ذَلِكَ حَرَامٌ این چه کسبی است؟ روز کار کرده شب هم تا صبح کار بکند یک دو ساعتی اگر بخوابد بله یک عده کارشان شبانه است روز استراحت میکنند خیلیها هستند خدا قوت بدهد کارهای سخت اما یک عده نه روز کار کرده اما شب هم اگر به خودش استراحت ندهد خواب برای خودش نگذارد کسبش اشکال دارد. یک جملهای از امیرالمومنان سلام الله علیه است که از لقمان حکیم نقل میکند ائمه فراوان روایات لقمان حکیم را نقل کرده اند لقمان حکیم میگوید اِنَّ اللهَ خداوند به انسان در سه مرحله روزی اش را رسانده بدون این که ما هیچ نقشی در آن داشته باشیم در سه مرحله یک: در وقتی که در شکم مادر بوده روزی اش را خدا داده دوم وقتی به دنیا آمده شیر مادر که ایزد هنوز بچه به دنیا نیامده شیرش را آماده کرده سوم روزی که مهمان پدر مادرش بوده این قدر پدر و مادر محبت به این اولاد داشته که روزی اش را با همهی میل و رغبت داده. آن وقت لقمان حکیم میگوید چطور آن جاها شما غصه نخوردی هیچ کاری هم نمیتوانستی بکنی حالا که بزرگ شدی حَتّی اِذا کَبُرَت حالا که خودت دنبال کسب و کار هستی آن وقت حالا غصه میخوری و به خدا بد گمانی میگویی شاید روزی من نرسد حالا حقوق الهی را نمیدهی میگویی اگر بدهم کساد پیدا میکنم ورشکست میشوم به زن و فرزندت نمیرسی؟ در سه مرحله که تو هیچ قدرتی نداشتی خدا روزی ات داد الآن که همه چیز دستت است چرا؟ یک جمله هم شما اشاره کردید گاهی نا سپاسیها در زندگی ما است اینها موارد ریزی است که ائمه به آن توجه کرده اند در یک روایتی امام صادق علیه السلام میفرماید که یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ زمانی میآید که مردم شکایت میکنند از خدا گفتند چه شکایتی این در کافی شریف است فرمود طرف میگوید وَ اللّه، ما رَبِحتُ شَيئا من مدتی سود نکردهام وَلا آكُلُ و لا أشرَبُ إلاّ مِن رَأسِ مالی دارم از سرمایه میخورم الآن کاسبها را دیده اید گاهی شکایت میکنند که داریم از سرمایه میخورم حضرت فرمود وَیحَک حالا دو روز هم از سرمایه خوردی وای بر تو هَل أصلُ مالِكَ و ذِروَتُهُ إلاّ مِن رَبِّكَ سرمایه ات از خدا نیست؟ حالا یک هفته هم تو از سرمایه خوردی حالا برس به زن و فرزندت اعتدال را رعایت کن خدا به سلامت کند حاج آقا قرائتی را من از ایشان شنیدم میفرمودند مرحوم پدرشان عین عبارت ایشان این بود گاهی در خانه اصرار میکردند امروز بمانید در خانه ما کاری داریم بالاخره پدر را در خانه نگه میداشتیم ایشان که در خانه میماند میگفتای بابا امروز دو هزار تومان به من ضرر زدید گفتند ما نفهمیدیم شما روزی که میروید بازار میگویید هیچ خبری نیست یک روز هم که ما شما را نگه میداریم میگویید دو هزار تومان ضرر زدید الآن بپرسید کاسبها همه میگویند خبری نیست هیچ خبری نیست اگر راست میگویی یک روز در خانه بمان. یک روز زن و بچه میگویند دست ما را بگیر ببر مشهد یا کربلا اگر میتوانی دست ما را ببر شاه عبدالعظیم بریم تا جمکران سه روز اینها تمام زندگی ما را به هم زدند وقتی میروی میگویی کاسبی خبری نیست وقتی میماندی چرا میگویی ضرر کردی. مهم ترین ادب را امام رضوان الله علیه گفته اند اعتدال است باز یک جملهی دیگری اضافه کنم ما گاهی از واجباتمان غافل میشویم که حج خانهی خدا را نمیرویم گاهی از مستحباتی که باید مواظب باشیم این داستان را مرحوم قطب راوندی نقل کرده خانمی آمد خدمت پیامبر گفت یا رسول الله هَذا حَلال یک غذایی آورد خدمت پیامبر گفت این دسترنج خودم است طیب و پاکیزه و حلال است به شما هدیه میکنم پیامبر فرمودند تو که میگویی کسب حلال است یک سوال از تو دارم ظاهرا مشغول کاسبی بوده حضرت فرمودند وقتی میروی دنبال کسب و کار اذان که میگویند دست از کار میکشی یا میگویی این که مشغولم تمام شود بعد میروی سراغ نماز گفت نه ما اگر مشغول یک کاری باشیم میگوییم اول این تمام شود بعد نماز. حضرت رسول فرمود پس چرا میگویی روزی من طیب و حلال و پاکیزهی درجهی یک است. من نمیخواهم از نظر فقهی این واقعا کاسبی حرام است نه از نظر فقهی حلال است اما پیامبر نپذیرفته اند پیامبر غذایی که آوردند گفتند موقع نماز بوده حضرت نپذیرفتند این هم یک مسئله. دو سه آداب دیگر هم است بعد از تلاوت قرآن عرض میکنم.
شریعتی: خیلی ممنون. روز اولی که نهج البلاغه را شروع کردیم احساس ما این بوده که واقعا نهج البلاغه مهجور است نهج البلاغه میتواند بیاید و در زندگی ما قرار بگیرد و با این نکات و انتخابهایی که حاج آقای حسینی داشتند چه در حکمتها و چه در خطبهها و نامهها واقعا احساس میکنم اتفاق خوبی افتاده و آن هم این است که نهج البلاغه آمده در زندگی ما از حاج آقای حسینی تشکر میکنیم. محضر قرآن مشرف میشویم صفحهی 325 قرار امروزهی ماست آیات 35 تا 44 سورهی مبارکهی انبیا در سمت خدای امروز تلاوت میشود. ثواب تلاوت این آیات را هدیه میکنیم به روح بلند و آسمانی علی علیه السلام. زندگی تان منور به نور صلوات باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَإِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَهُم بِذِكْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ كَافِرُونَ ﴿٣٦﴾ خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ ﴿٣٧﴾ وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣٨﴾ لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لَا يَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمْ وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ﴿٣٩﴾ بَلْ تَأْتِيهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ ﴿٤٠﴾ وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٤١﴾ قُلْ مَن يَكْلَؤُكُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِم مُّعْرِضُونَ ﴿٤٢﴾ أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُم مِّن دُونِنَا لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنفُسِهِمْ وَلَا هُم مِّنَّا يُصْحَبُونَ ﴿٤٣﴾ بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ ﴿٤٤﴾
ترجمه:
کافران چون تو را ببینند جز به مسخره ات نمی گیرند [و می گویند:] آیا این است آن کسی که معبودان شما را [به موجوداتی بی اثر و بی اختیار] یاد می کند؟ در حالی که خود به ذکر [خدایِ] رحمان [که توحید و قرآن است] کافرند [و از این کار، باکی ندارند.] (۳۶) انسان از شتاب و عجله آفریده شده است [که با نخوت و غرور، عذابم را به شتاب می خواهد]؛ به زودی عذاب هایم را به شما نشان خواهم داد، پس [آن را] به شتاب از من نخواهید. (۳۷) [به پیامبر و مؤمنان] می گویند: اگر راست می گویید، این وعده کی خواهد بود؟ (۳۸) اگر کافران به آن وقتی که نمی توانند آتش را از چهره ها و پشتشان باز دارند و یاری هم نمی شوند، آگاهی داشتند [عجولانه عذاب را نمی خواستند.] (۳۹) بلکه ناگهان به آنان می رسد، پس چنان مبهوتشان می کند که نه قدرت دارند آن را بازگردانند، و نه [برای به تأخیر افتادنش] مهلت می یابند. (۴۰) و به راستی پیش از تو پیامبرانی مورد استهزا قرار گرفتند، پس عذابی را که همواره مسخره می کردند، استهزا کنندگان را فرا گرفت. (۴۱) بگو: چه کسی شما را در شب و روز از [عذاب خدای] رحمان محافظت می کند؟ بلکه [حقیقت این است که] آنان از یاد پروردگارشان روی گردانند. (۴۲) آیا برای آنان به جای ما معبودانی هست که آنان را [از عذاب ما] باز دارند در حالی که [آن معبودان] نمی توانند خود را یاری دهند و از سوی ما هم پناه داده نمی شوند؟ (۴۳) بلکه اینان و پدرانشان را [از انواع نعمت ها] بهره مند ساختیم تا جایی که عمرشان طولانی شد [و گمان کردند که نعمت ها و عمرشان پایان نمی پذیرد]. آیا ندانسته اند که ما همواره به زمین می پردازیم و از اطراف [و جوانب] آن [که ملت ها، اقوام، تمدن ها و دانشمندانش هستند] می کاهیم؟ پس آیا باز هم آنان پیروزند؟ (۴۴)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: از لطف و محبت فرد فرد شما سپاسگزارم پیامهای محبت آمیز شما به دست ما میرسد 20000303 شماره پیامک ماست. خدمت شما هستیم اشارهی قرآنی امروز را بفرمایید
حاج آقا حسینی: آیهی اول «وَإِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا» پیامبران را مسخره میکردند خیلی زیباست یادم است در یکی از درسها یکی از اساتید میفرمودند شاید ما کمتر توجه کردیم این جا قرآن فقط به یک استهزا و مسخره کردن پیامبران کرده در سورهی مبارکهی یس آیهی 30 ام خیلی عجیب است «مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون» پیامبری نیامد مگر این که مسخره اش کردند این را من میگویم به آنهایی که زود جا میزنند در کارهای دینی و تبلیغات دینی زود خسته میشوند این آیه است در این سوره یک مورد در سورهی یس آیهی 30 میفرماید هیچ پیامبری نیامد مگر این که استهزا کرده اند آنها چه عکس العملی نشان دادند به این استهزا؟ من اول آیه را نخواندم برای این که جواب بگویم «يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ» (یس/30) پیامبران افسوس میخوردند غصه میخوردند و دل سوزی میکردند این عکس العمل پیامبران است «عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ» (توبه/128) این که پیامبران حریص بودند در هدایت مردم از استهزا خسته نمیشدند بلکه غصه میخوردند تبلیغ بیشتری میکردند حرص به دعوت داشتند.
شریعتی: خیلی ممنون قرار است امروز حاج آقای حسینی بحث آداب تجارت را جمع بکنند.
حاج آقا حسینی: من در بخش قبلی گفتم به جای این که خودمان تنهایی کار کنیم نان رسانی بکنیم خیرمان به دیگران برسد یک داستان عجیبی است اینها باور میخواهد اگر کسی باور دینی ندارد گوش نکند اگر به خدا و رسول ایمان داریم برای ما این داستانها مفید است و الا فایدهای ندارد در کافی شریف است کاسبی آمد خدمت امام صادق علیه السلام میگوید شکایت کردم که وضع مالی من خیلی خوب بود همه چیز به هم ریخته و گرفتار شده ام دستوری به من بدهید انجام بدهم گرفتاری ام برطرف شود از کوفه آمده بود مدینه این همه راه آمده بود از حضرت دستور بگیرد شاید بعضیها بگویند یک دعایی گفته حضرت. من نمیگویم دعا خوب نیست اما همه چیز با دعا نیست. حضرت فرمودند إِذَا قَدِمْتَ الْكُوفَةَ وقتی برگشتی کوفه هیچ چیز دستت نیست؟ گفت هیچ چیز ندارم فرمود وِسَادَةً مِنْ وَسَائِدِكَ یک چیز از لوازم خانه که خیلی ضروری نیست بالشی تشکی را بفروش بِعَشَرَةِ دَرَاهِمَ یک چیز ده درهمی از خانهات بفروش وَ دَعَوْتُ أَصْحَابِی عَشَرَةً ده نفر از برادران ایمانیات را دعوت کن وَ اصْنَعْ لَهُمْ طَعَاماً یک سفره پهن کن غذا بده فَاسْأَلْهُمْ فَیَدْعُوا اللَّهَ لَكَ آن جا سر سفره بگو برایت دعا کنند میگوید من کسبم به هم خورد. شما بده اِرحَم تَرحَم میگوید هیچ چیز ندارم خیلی عجیب است حضرت میگوید یک چیزی از لوازم غیر ضروری بفروش یک سفرهای پهن کن سر سفره دعایت بکنند این دعای سر سفره هم شاید منشأ اش همین روایت باشد. گفت گرفتاری مالی ام برطرف شد یادمان باشد همه اش به زرنگی و دویدن و شب و روز کار کردن و به کلاه سر مشتری گذاشتن خدای نکرده نیست به اینها نیست واقعا نگاهمان را به آسمان برنداریم اگر به چهار نفر خیر رساندیم مثال پزشک و داروخانه را گفتم. یک ادب دیگری که خیلی مهم است من حدیثش را از کافی شریف میخوانم این را دوستان مواظب باشند در تجارتها شریک تجاری خوبی انتخاب بکنند. میگوییم فلانی خیلی زرنگ است همین خوب است از ایمانش هم بپرسید. میگویند نماز جماعت که نمیخواهم پشت سرش بخوانم میخواهم تجارت بکنم اگر مومن نباشد کلاه سرت میگذارد باز من داستان میگویم در قالب داستان بهتر در ذهن میماند. در کافی شریف است کسی آمد خدمت امام صادق گفت پولی دارم میخواهم فلانی برای من کاسبی بکند کار از او پول از من مضاربه. حضرت فرمودند مگر خبر نداری فلانی شراب خوار است به او نده. گفت شراب خوار است من با شراب خواری اش چه کار دارم گوش نکرد رفت پولش را داد او هم پولش را خورد آمد خدمت امام یک سفری در حج خدمت امام صادق علیه السلام رسید همان طور که دور کعبه طواف میکرد پولش قابل توجه بود هی میگفت خدایا به من اجر بده اینها خوردند پول ما را اجرش را از تو میخواهم حضرت ناراحت شد فرمودند حضرت همان طور که طواف میکرد فشارش داد نگهش داد فرمود ساکت باش چه آمدی این جا از خدا اجر میخواهی گفت پولم را خورده گفت من مگر نگفتم پولت را نده گفت چیزی نبود که فرمود نه گفت من فقط در تجارت عقل تجاریات خوب بود فرمود وَلا تَاْتِمَنْ عَلی شارِبِ الْخَمْرِ فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ فِی کتابِهِ «وَلا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکمْ» پولت را دست آدم سفیه ندهای فَایُّ سَفِیهٍ أَسْفَهُ مِنْ شارِبِ الْخَمْرِ از شراب خوار نادان تر چه کسی است؟ چرا به او دادی؟ گفت به شراب خواری اش کار ندارم به کاسبی اش کار دارم قرآن میگوید به سفها مالتان را ندهید کسی که به جان خودش به سلامت خودش رحم نمیکند به مال دیگری رحم میکند؟ این داستان را گفتم که خیلی جالب است. به جوانها گفتم در دانشگاه اگر بگویید یک پیام زیبای دین است امام صادق علیه السلام فرمود مَن تَرَکَ الخَمرَ لِغَیرِ اللّه اگر کسی شراب خواری را کنار بگذارد نه برای خدا بلکه برای غیر خدا سَقاهُ اللّهُ مِن الرَّحیقِ الَمخْتومِ فردای قیامت خداوند از نوشیدنیهای بهشتی به او میدهد. یک کسی گفت ما اشتباه نشنیدیم لِغَیرِ اللّه فرمود بله فَلِصیانتَ لِنَفسِهِ برای حفظ جان خودش. کسی گرفتار شراب خواری است برای حفظ جان خودش شراب را بگذارد کنار برای خدا نه برای سلامت خودش. دین به سلامت جسم انسانها و سلامت روح انسانها اهمیت میدهد که حالا متاسفانه گاهی گوشه کناری آمارهایی که میشنویم نگران کننده است به خودمان رحم کنیم به جان خودمان رحم کنیم امام عسکری حدیث را رساندند تا پیامبر من ندیدم باز عرض میکنم اطلاعاتم کم است که اگر عزیزان دیدند به من خبر بدهند یک روایت را امام از امام، امام از امام در هر مرحلهای بفرماید اشهدالله اشهد بالله خدا را شاهد میگیرم خدا گواه است از امام به امام که شَارِبُ الْخَمْرِ کَعَابِدِ وَثَنٍ شرابخوار مثل بت پرست است آن وقت چطور پولت را میدهی به کسی که شراب خوار است نکتهی دیگر را قبلا هم اشاره میکنیم در پیام بینندگان هم آمده گفتیم اگر کسی جنسی را خرید پشیمان شد آورد پس بده اقاله میگویند خیلی روایت داریم الحمدلله در بازار اسلامی مینویسد جنس فروخته شده پس گرفته نمیشود آن جلسه ما گفتیم در بعضی کشورهای اسلامی پس میگیرند به خوبی هم پس میگیرند با خوش اخلاقی هم پس میگیرند قانونش هم این است که تا یک ماه پس میگیرند خوشبختانه یکی از بینندگان پیام داده خیلی خوشم آمد جملهی قشنگی بود این را عرض میکنم بینندگان بدانند تک تک پیامها را میخوانیم نوشته من در مغازه خودم تابلو زدم نوشتم جنس فروخته شده با لبخند پس گرفته میشود. آن وقت نقطهی مقابلش عزیزی پیام داده ما در یک شهری من اگر اسم آن شهر را بیاورم میترسم همشهریهای آن آقا پیام دهند ناراحت شوند نوشته جنسی میخرم از شهری که معروف است به مومنین و متدینین و دارالعباده و دارالایمان جنس خریدم صبح خریدم بعد از ظهر اندازهام نبوده رفتم پس بدهم میگوید آقا ادعای ایمان دارد اگر کسی این ادعا را دارد بحث اقاله را ادا کند. در روایات فراوانی داریم بین مشتریها فرق نگذارید یعنی اگر مشتری چانه بزند به او تخفیف میدهند یک آدم مظلوم سر به زیری همین جوری آمد البته مشتری هم باید مواظب باشد کلاه سرش نرود در یک داستانی دیدم امام صادق علیه السلام جنسی را میخواستند بخرند خیلی خوب تحقیق و بررسی میکردند یک کسی گفت آقا شما؟ فرمودند نه هر کسی کلاه سرش برود نگوید اجرم را خدا میدهد اَلمَغبونُ لَیسَ بِمَأجُور آدمی که کلاه سرش رفت دنبال اجر نباشد. داشت طواف میکرد گفت خدایا اجرم را بده، نخیر مشتری باید مواظب باشد بررسی بکند ولی این طور نباشد اگر یک مشتری مظلومی پیدا کرد، بچهای میآید، پیرزنی میآید کلاه سرش بگذارد اما اگر کسی میآید حواسش جمع است و زرنگ است و یا چانه میزند و ادب دیگری که در روایات فراوانی داریم کنار آمدن با مشتری مدارا با مشتری است خیلی روایت قشنگی است پیامبر خدا فرمود أَمَرَنى رَبّى بِمُداراةِ النّاسِ كَما أَمَرَنى بِأَداءِ الفَرائِضِ خدا به من فرمان داده باید با مردم مدارا کنم همان طور که به من فرمان داده واجبات را انجام بدهم مدارا کنار انجام واجب است. در آداب کسب است فروشنده باید بردبار باشد حلیم باشد حوصله داشته باشد مدارا بکند حالا مشتری یک تخفیفی خواست داستان را از امیرمومنان خواندیم حضرت دیدند قصابی دارد گوشت میفروشد مشتری میگوید بیشتر بده حضرت فرمود زِدها فَاِنَّهُ اَعظَمُ لِلبَرِکَه بیشتر بده خدا برکت را بیشتر میکند حرف آخری که من بگویم دیگر برای هفتهی آینده نماند این است که خیلیها میگویند در بازار خبری نیست اوقات فراغت مان را در بازار هدر ندهیم اگر یک کاسب هشت ساعت نشسته معنایش این نیست که در هشت ساعت یک ساعت مشتری داشته باشد شش ساعتش را هم بیکار باشد من دیدم در بعضی از مغازهها یا رادیو قرآن رادیو معارفی گوش میدهند یک کار خوب مفیدی انجام بدهند یک داستانی از امیرمومنان داریم امیرمومنان سلام الله علیه در بازار کوفه قدم میزدند یک جوانی دیدند خیاط بود آواز میخواند خیاطی میکرد آواز میخواندند حضرت فرمود داری آواز میخوانی لَو قَرَأتُ القُرآن قرآن بخوان صدایش هم قشنگ بوده نبوده، فرمود قرآن بخوان خیلی جوان با ادبی بود گفت من قرآن بلد نیستم اگر بلد بودم میخواندم حضرت فرمود بیا نزدیک یک جملهای به گوش او فرمودند ننوشتهاند چه جمله در آن واحد حافظ تمام قرآن شد. گفت آقا دیگر قول میدهم از این به بعد قرآن بخوانم. در مغازه وقتمان را با مغازهی بقلی بنشینیم و گعده بکنیم حرفهایی بزنیم که معلوم نیست آخرش چیست شبکههای قرآنی یا یک کانال علمی یک چیزی که وقت ما بیهوده نگذرد و حرف آخر که در پیامهای فراوانی من دیدم سوالهای فقهی پرسیده بودند در ارتباط با مسائلی که گفته بودیم این برنامه برنامهی احکام نیست من تقاضا میکنم اگر ما جواب ندادیم نگویند اینها جواب ندادند به ما ربطی ندارد مسئولیتش با اینها نه حتما خودشان با دفاتر مراجع تقلید تماس بگیرند هیچ معاملهای را مخصوصا صدها سوال را حتما در احکامش به جواب برسند.