کارشناس: حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی
موضوع: سیرهی تربیتی امام علی علیه السلام
تاریخ: 93/11/14
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
لبخند تو خلاصهی خوبی هاست * * * لختی بخند خندهی گل زیباست
پیشانیات تنفس یک صبح است * * * صبحی که انتهای شب یلداست
در چشمت از حضور کبوترها * * * هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست
رنگین کمان عشق اهورایی * * * از پشت شیشهی دل تو پیداست
فریاد تو تلاطم یک طوفان * * * آرامش ات تلاوت یک دریاست
با ما بدون فاصله صحبت کن * * * ای آن که ارتفاع تو دور از ماست
شریعتی: سلام میگویم به همهی شما خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز آرزو میکنم در هر کجا که هستید ایام به کامتان باشد خیلی خوشحالیم که در این لحظات همراه شما هستیم ایام الله دههی فجر را به همهی شما تبریک میگویم افتخار این را داریم که برنامهی امروز را با حضور حاج آقای حسینی قمی عزیز تقدیم شما کنیم. سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید
حاج آقا حسینی: سلام علیکم و رحمة الله سلام عرض میکنم خدمت بینندگان سمت خدا
شریعتی: خیلی خوشحالیم خدمت شما هستیم بحث ما در هفتههای گذشته سیرهی تربیتی امام علی علیه السلام بود و مهمان سفرهی ناب نهج البلاغهی شریف بودیم.
حاج آقا حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم خطبهی 156 امیرمومنان سلام الله علیه یک بیان بسیار نورانی دارند از پیامبر خدا فرمودند که پیامبر به من این چنین فرمودند يا عَلِىُّ، اِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بَعْدى بِاَمْوالِهِمْ ما هنوز در آداب تجارت هستیم در کلام امیرمومنان سلام الله علیه اگر خداوند توفیقی بدهد در این جلسه به هفت ادب از آداب واجب و مستحب دیگر بپردازیم ادب اول که در این کلام حضرت آمده پرهیز از حرام مخصوصا در این کلام حضرت از ربا در معاملات است پیامبر فرمود يا عَلِىُّ، اِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بَعْدى بِاَمْوالِهِمْ مردم به وسیلهی اموالشان آزمایش میشوند فتنه به معنی آزمون است در سورهی مبارکهی تغابن هم این آیه را عزیزان آشنا هستند «إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ» (تغابن/15) ثروت و اولاد وسیلهی آزمایش است خیلی از ما در خیلی از آزمونهای زندگی موفق میشویم اما در آزمون ثروت و فرزند شکست میخوریم قوم با اموالشان آزمایش میشوند وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرامَهُ حرام خدا را با یک بهانههایی حلال میشمارند حضرت مثال زدند وَالسُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ رشوه میگیرد میگوید هدیه است هدیه ما نمیتوانیم بگیریم؟ اسمش را عوض میکند در یک بیان نورانی از امیرمومنان است یکی از کارگزاران را توبیخ و احضار کردند فرمودند چرا رشوه گرفتی گفت هدیه گرفتم حضرت فرمودند مگر سر این کار نبودی چنین شغلی نداشتی در خانه ات نشسته بودی کسی برایت هدیه میآورد؟ توحیه میکنند وَالرِّبا بِالْبَيْع ِ رباخواری میکند بهانه میآورد میگوید نه ربا چیست؟ ما معامله کردیم. یک بیان دیگری باز از نبی مکرم اسلام است این هم از پیامبر است خطاب به امیرمومنان در نهج الفصاحه است خیلی بیان تکان دهنده است و واقعا هشدار است عزیزان جدی بگیرند مال حرام ربا اگر در زندگی آمد هیچ جوری قابل توجیه نیست مگر این که به تعبیر امیرمومنان بخواهیم بهانه درست کنیم. خیلی زندگیها به هم میریزد در نهج الفصاحه پیامبر خدا فرمود أْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یبْقَی أَحَدٌ إِلَّا أَکَلَ الرِّبَا (لب اللباب: مخطوط ) همهی مردم گرفتار ربا میشوند فَإِنْ لَمْ یَأْکُلْهُ أَصَابَهُ مِنْ غُبَارِهِ میگوید غباری از ربا دیگر من بخواهم بروم سراغ مصادیقش از بحث دور میشویم در معاملات خیلی مواظب باشیم من خیلی سریع عرض میکنم یک وقت ربا مسلم است که ما میدانیم طرف دارد ده میلیون قرض میدهد دوازده میلیون میگیرد هیچ اسمی هم جز ربا رویش نیست این مسلم است اینها را حتما مصداق همین کلام امیرمومنان است یک وقت است نه در معاملات ما مسئله برای ما مبهم است آیا این طوری معامله کنیم مصداق ربا میشود یا نه اینها را سوال کنیم اگر واقعا شک داریم. چطور در مسائل دیگر حساس هستیم میپرسیم این جا هم بپرسیم. این جا شک داریم و ابهام است بپرسیم این جملهای که آغاز سخن با ما این کلام حضرت بود حکمت 447 مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا کسی معامله بکند احکامش را بلد نباشد فرو میرود در ربا. اگر شک داریم سوال بکنیم اگر یقین داریم رباست حتما از آن فاصله بگیریم این تعبیر امیرمومنان سلام الله علیه است اگر برسیم هفت آداب را بگوییم. فقط یک نکتهای اشاره کنیم آن هفته در مورد پرداخت مزد کارگرها ظلم نکردن در فشار قرار ندادن از اضطرارشان سوء استفاده نکردن یک داستانی را از امام صادق علیه السلام در کافی شریف دیدم خیلی داستان جالبی است اگر ما میگوییم میخواهیم مطیع اهل بیت باشیم اهل بیت الگوی ما باشند خیلی فاصله داریم اعتراف کنیم فاصلهی ما خیلی زیاد است ولی یک قدم نزدیک شویم در کافی شریف است کسی آمد خدمت امام صادق علیه السلام گفت من شنیده ام نخلستان خرمایی که شما دارید وقتی میوهها میرسد خرماها میرسد شنیدم برنامهی خاصی پیاده میکنید میخواهم از زبان خود شما بشنوم حضرت فرمودند بله من اولا وقتی خرماها میرسد اولا دستور میدهم دیوار نخلستان را یک جاهایی اش را شکاف بکنند مردم بروند بخورند عجیب است یک باب ما داریم در وسائل الشیعه اینها را بگوییم فاصلهها مشخص باشد عمل هم نمیکنیم نکنیم بدانیم کجا باید برویم کجا هستیم وسائل الشیعه کتاب حدیثی است از شیخ حر عاملی که تمام فقهای ما برای فتاوایشان به این کتاب حدیثی مراجعه میکنند یک باب این جا باز کرده باب استحباب در این باب روایاتی آمده که مستحب است وقتی نخلستان وقتی باغستان میوهها خرما هر چه رسید که شما دیوار را یک مقداری شکاف باز کنید به دیگران بدهید از این بخورند به همسایهها ما یک باب داریم که مستحب است آقایی که نخلستان و باغ داری اگر باور داریم خدا جبران میکند.
شریعتی: ما دیوارها را بلند تر میکنیم نگهبان هم میگذاریم
حاج آقا حسینی: امام صادق فرمودند پنج کار انجام میدهم وقتی میوه رسید خرما رسید اولا شکافی ایجاد میکنم دوم این که در کافی شریف است این حدیث در داخل خود این نخلستان یک تختهایی را میگویم بگذارند مردم ده نفر ده نفر بیایند از این خرماها تناول بکنند بروند ده نفر دیگر بیایند سوم یک عده همسایه داریم پیرمرد اند عاجز اند زنها نمیتوانند بیایند مریض اند برای آنها میفرستیم چهار موقع چیدن خرما که میشود مزد کارگرها را به طور کامل میدهیم همان موقع. این که باز من در حاشیه بگویم این را در شمارهی هفت آداب امروز نیاورده ام چقدر سفارش شده مزد کارگر این روایت در کافی شریف است پیامبر فرمود اَعْطِ الاَْجیرَحَقَّهُ قَبْلَ اَنْ یَحُفَّ عَرَقُهُ (أعیان الشیعة، ج1، ص621) ما در جامعهی دینی مان به این دستور عمل میکنیم؟ مزد کارگر را تا عرقش خشک نشده بده. خواهش میکنم پیام ندهند و الا صدها پیام بیاید چه داری میگویی چند ماه است مزد ما چه در ادارات دولتی چه در کارخانجات چه در شرکتهای خصوصی مانده است. اگر ما جامعهی دینی هستیم نمیشود یک تکه درست شود یک تکه نه همه را با هم درست کنیم اولویت هارا بسنجیم نگذاریم کارخانههایی باشد که چهار پنج ماه است حقوق نداده اند اگر مشکل است در همه جا این مشکل باشد هزینههای بی خود جای دیگر هزینه نشود همین روزها در خبرها دیدید هزینههای دهها میلیاردی در ورزش در مربیهای ورزش اخیرا هم که دیدید الحمدلله نیازی نیست مالیات هم بدهند خود همینها گفتند مالیات شما هم با ما ببرید شما دهها میلیارد اگر دارید این کارگر را بدهید که قبل از این که عرقش خشک شود باید داد. برگردم به داستان حضرت صادق پس حضرت فرمود اول میگویم شکافی در باغ ایجاد شود دوم تختی در باغ میگذارم ده نفر ده نفر تناول کنند آنهایی که نمیتوانند برایشان میفرستیم چهار وقتی میخواهیم بچینیم مزد کارگرها را تمام و کمال همان وقت به آنها میدهیم پنج وقتی این خرماها را آوردند در مدینه معلوم میشود بیرون مدینه بوده وقتی آوردند مدینه یک عده همسایهها نیازمندان فقرا به اندازهی نیازشان به آنها هم میدهیم راوی تعجب کرد گفت این طوری که تقسیم کردید چه برای شما میماند؟ حضرت فرمود که چهارصد دینار باز برای ما میماند گفت اگر این کار را نمیکردید چقدر برای شما میماند؟ عرض کردم فاصلهی ما زیاد است فرمود اگر این کارها را نمیکردم چهار هزار دینار برای ما میماند یعنی یک دهم را حضرت برمیدارد نه دهم را میبخشد تخت میگذارد دیوار میشکافد به همسایه میدهد پول کارگر را خوب میدهد یک دهم میماند من حرفم این است ما طمع را کم کنیم ما امام صادق نیستیم اصلا و ابدا چه میخواهید بگویید شما؟ باید برای حضرت یک دهم میماند ما یک کاری ک یم نه دهم برای ما بماند. زکاتش را که باید بدهیم خمسش را باید بدهیم ارحام و نیازمندان. آیه را خواندیم «حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ» (معارج/25-24) این غیر از حق واجب است به هر ترتیب این کار امام صادق است. اگر کارگر داری اگر شاگرد داری اگر همسایه داری اگر نیازمند داری اگر فقرا هستند چقدر ما روایت داریم راجع به این که انسانی که دستش به دیگران نرسد تنها خودش بخواهد أَكَلَ وَحْدَه وَ مَنَعَ رِفْدَهُ (تحف العقول عن آل الرسول صفحه 448) مزمت کردند کسانی که تنها میخورند و خیرشان به دیگران نمیرسد. پس این هم یکی. پس یکی از آداب این است که ما از حرام مسلم که ربا است فاصله بگیریم بحث رسیدن به کارگر و مزد کارگر هم یادمان نرود. ادب دومی که امروز خیلی سریع وارد شویم اشاره کنم این است که در معاملات ما اهل کلک و فریب و حقه و نیرنگ نباشیم. از امیرمومنان داستانی میگوییم حضرت میآمدند در بازار بارها عرض کردیم یکی از کارهای هر روز امیرمومنان حضور در بازار بوده بعضیها به حضرت گفتند اجازه بدهید ما برویم فرمودند نه شخصا هر روز امیر مومنان در بازار حضور پیدا میکردند بازار قصابها بازار ماهی فروشها بازار خرما فروشها رسیدند به بازار خرما فروشها فرمودند اِظهَرُوا مِن رُدّی بَیعَکُم ما تَظهُرُون مِن جَیدِه خرماهای درجه دو سه چهار را نشان بدهید وقتی خرما بخواهید بفروشید فقط خرمای درجه یک را نشان نده مشتری ببرد منزل طبقات پایین را ببیند خراب است صادق باشد شیخ صدوق در من لا یحضره نقل میکند کسی آمد خدمت امام صادق گفت ما کلاه میسازیم اما در داخل آن پنبههای دسته دوم استفاده میکنیم حضرت فرمود این کار را نکنید مگر این که به مشتری بگویید. داخلش را که مشتری خبر ندارد اگر از یک جنس دسته دوم استفاده میکنید بگویید به مشتری. داستان سوم. مرحوم کلینی در کافی دارد پیامبر خدا آمدند در بازار مدینه دیدند کسی گندم میفروشد گندمهای خیلی خوب حضرت فرمودند ما أرى طَعامُکَ إلّا طَیِّباً (دررالاخبار با ترجمه، ص182) ماشاء الله چه گندم خوبی آوردی. قیمتش چند است؟ تا حضرت فرمود قیمتش چند است خداوند وحی کرد یا رسول الله دست ببر به طبقات این گندم این ظاهرش است حضرت وقتی دست بردند دید پایین خراب است از این چیزهایی که الحمدلله در بازار ما نیست ما میگوییم! وقتی حضرت دیدند پایین خراب است فرمودند مَا أَرَاکَ إِلَّا وَ قَدْ جَمَعْتَ خِیَانَةً وَ غِشّاً لِلْمُسْلِمِینَ (نهج الفصاحة، ص 628) هم داری به مسلمانها خیانت میکنی هم کلاه به سر مسلمانها میگذاری جمع کردی بین خیانت و غش. داستان چهارم را عرض میکنم امام صادق علیه السلام یکی از اصحاب را دیدند هشام بن حکم میگوید من پارچههای ابریشمی میفروختم در سایه حضرت وقتی من را دیدند فرمودند چرا این جا ایستادهای میفروشی إِنَّ اَلْبَيْعَ فِي اَلظِّلاَلِ (من لا يحضره الفقيه/جلد 3/كِتَابُ الْمَعِيشَة/بَابُ الْبَيْعِ فِي الظِّلَال) فروش در سایه و تاریکی که پارچه معلوم نباشد تا عیبی ندارد مشخص نباشد؟ فرمود این کلاه است سر مردم میگذاری فریب مردم است برو آن طرف. خدا رحمت کند من یک داستانی گفتم تکرار میکنم جایش همین جا است مرحوم آقای دوانی کتابی دارد شرح حال مرحوم محدث قمی است من توصیه میکنم از این کتاب جامع تر برای شرح حال مرحوم محدث قمی نیست. ایشان یک داستانی از مرحوم آیت الله بهجت نقل میکند میگوید مرحوم آیت الله بهجت در نجف بودند فرمودند ما خیلی به مرحوم محدث قمی علاقه داشتم با هم رابطه داشتیم یک روز آمدم پیش محدث قمی گفتم یک کتاب فروشی کتاب آورده چه کتابی؟ شرح ملا صالح مازندرانی بر کافی. کافی مرحوم کلینی شرحهای متعددی دارد از جمله شرح ملا صالح مازندرانی. میخواهید برای شما تهیه کنم؟ فرمودند خیلی خوب. رفتم خریدم آوردم دادم به محدث قمی وقتی نگاه کرد خیلی خوششان آمد هم خط خط خیلی خوبی داشت خیلی چاپ خوبی داشت پسندیدند تشکر کردند چند خریدی؟ فلان مبلغ. محدث قمی فرمودند نکند این آقا که کتاب را فروخته کلاه سرش رفته باشد بپرسید اگر پول بیشتری میخواهد من به او بدهم اگر اصلا میخواهد معامله را فسخ بکند به هم بزند. آقای بهجت دوباره رفتند سراغ کتاب فروش گفتند محدث قمی شک کرده گفتند نه مال کسی بود من قیمت گذاشتم قیمتش همین است بیشتر از این نیست خیالتان راحت. آمدند به محدث قمی گفتند خیالتان راحت ایشان نوشته که محدث قمی رفت ایران از ایران به من نامه نوشت آقای بهجت یک بار دیگر از آن کتاب فروش بپرس اگر او میخواهد بیشتر پول بگیرد بدهم اگر میخواهد پس بگیرد من پس میدهم مرحوم محدث قمی وقتی این داستان را نقل کردند فرمودند سبحان الله لا اله الا الله سابقا چه افرادی پیدا میشد حالا ما دنبال این میگردیم که کسی خبر نداشته باشد از قیمت بازار یک جنسی را به او بفروشیم یک جنسی را از او بخریم. این هم یک بخش فصل این مفصل است ما بخواهیم بگوییم بحث کلاه و فریب در معاملات باید چند جلسه صحبت کنیم. آن جاهایی که حضرت تعبیرش این است که تو که جنس خوب را رو گذاشتی جنس پایین خراب است جَمَعْتَ خِیَانَةً وَ غِشّاً لِلْمُسْلِمِینَ امروز در بازار ما خیانت نیست؟ تعبیر پیامبر است هم خیانت و فریب است و کلاه سر دیگران میکنی هم خیانت میکنی به مسلمانها در یک روایت دیگر داریم پیامبر فرمود مَنْ غَشَّ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ (البحار، ج76، ص365.) کسی که کلاه سر برادر مسلمانش بگذارد سه اثر دارد نَزَعَ اللَّهُ عَنْهُ بَرَكَةَ رِزْقِهِ (البحار، ج76، ص365.) برکت میشود اتفاقا نقطهی مقابل چقدر زیباست؟ گفتیم که امیر مومنان به قصاب گفت گوشت بیشتر بده فَاِنَّهُ اَعظَمُ لِلبَرِکَه (وسائل الشیعه، ج12، ص323) برکت میخواهی در کنار آمدن با مشتری است راست بگو به مشتری اضافه هم بده فکر نکنیم اگر جمع کردیم جمع کردیم با همین جمع کردنها پول زیاد شود برکت در زیادی پول است
شریعتی: یعنی این توجهها و هوای مشتری را داشتن قطعا بی جواب نخواهد بود
حاج آقا حسینی: بله نقطهی مقابل اگر کسی کلاه گذاشت سر کسی اول این که خدا برکت را از روزی اش میگیرد دوم زندگی اش را بر هم میریزد سوم وَ کُلُّهُ اِلی نَفسِه به خودش واگذار میکند چقدر در دعاها داریم که پیامبر فرموده اَللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً (بحارالانوار : ج۱۶ ص ۲۱۷ ح ۶) این هم ادب دوم من یک کمی سریع تر میگویم. ادب سوم که ان شاء الله در بازار مسلمانها نیست بحث کم فروشی است کم در کار گذاشتن یک وقت در پیمانه و وزن کم میگذاریم یک وقت نه کالا آن جنس مرغوبی که باید باشد تحویل نمیدهیم آیات فراوان است در قرآن من یک چند نمونه را سریع میخوانم سورهی مبارکهی مطففین «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ، الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ» (مطففین/2-1) وقتی جنس را میخواهد بفروشد کم میگذارد وقتی میخواهد از طرف بخرد پر پیمان تحویل میگیرد در خرید پیمانه را پر میکند در فروش کم میکند. چطور باید اینها را بیدار کرد؟ «أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ» (مطففین/4) آن کسی که کم میفروشی؟ باور نداری که قیامتی در کار است؟ یک داستانی داریم کسی است به نام مالک بن دینار میگوید من رفتم موقع احتضار جان دادن یک کاسبی بود دیدم خیلی سخت جان میدهد خیلی سخت. سوال کردم از بستگانش گفتم چه مشکلی دارد که این طور جان میدهند گفتند فروشنده و کاسب است در مغازه اش دو پیمانه داشت یک پیمانه موقع تحویل یک پیمانه موقع فروش. موقع فروش پیمانه کمتر را میگذارد میگوید گفتم چه میبینی در حالات احتضار گفت دارم میبینم دو کوه آتش در برابر من هستند. قرآن میگوید «أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ، يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» (مطففین/7-5) اگر ما باور بکنیم مخصوصا من این را بگویم بارها عرض کردیم ما یک وقت مدیون یک نفر هستیم مدیون پنج نفر هستیم یک نفر مدیون صدها هزاران نفر در روز میشویم این یک آیه. سورهی مبارکهی هود آیهی 84 و 85 یکی از سفارشات همیشگی پیامبران این بوده «وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ» بعد از داستان هود، «وَيَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ» آیهی قبلش «وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّيَ أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ» اگر از عذاب قیامت میترسید کم فروشی نکنید البته عرض کردم یکی از مصادیقش این است که در کالا کم میگذاریم یک مصداقش این است که جنس را خوب تحویل ندهیم کسی قصاب است کسی بزاز است هر کسی در هر شغلی. یک چیز دیگر نشان میدهد یک چیز دیگر تحویل میدهد این حرفها حرفهای خوبی نیست من بارها عرض کردم کتمانش خوب نیست شاید با گفتنش قدمی برداریم به روی اصلاحش. الآن مشتری میرود در بازار میخواهد لوازم برقی بخرد میخواهد لوازم ماشین بخرد میپرسد کجایی است؟ تا میگوید آلمانی خیلی خوب تمام ژاپنی است تمام آمریکایی است مرگ بر آمریکا ولی تمام. مارک را نگویم میگوید مارکها را تبلیغ کرد آقا این ساخت وطن مان است ببینید دههی فجر آمدیم دههی شکوفایی ما موشک هوا کردیم به قول یکی از نمایندگان مجلس گفته بود ما پهباد درست کردیم ولی پرایدمان را درست عمل نکردیم البته آن جا نخواستیم آین جا خواستیم رفتیم با کمال افتخار. در دههی فجر دارند افتخارها را میبینند بخواهیم میتوانیم آن جا نخواستیم کم برای کار گذاشتیم. این آماری که 25 درصد تلفات حوادث با همین ماشین است شما بپرسید مردم پیام بدهند بگویند وسیلهی نقلیه خریده اند از کارخانه آمده بیرون دنده اش گازش خراب است نخواستیم میتوانیم. کلاه سر مسلمانان گذاشتیم دینش که بماند در دنیا یک نقص پیدا میشود همه بلد اند تمام جنس را پس میگیرند محترمانه خسارت میدهند چه میکنند که صنعت ما یک اشکالی داشته الآن یک خبری بود دههی فجر است میگویند همه اش شکوفاییها بگویید بله شکوفاییها هم جای خودش. در رسانه پخش شد خود بازرگانان میگفتند جنس را ما فروختیم به عراق چه بازار خوبی است؟ عراق پاکستان کشورهای همسایه از بس رویش تقلب کردیم اعتمادشان از جنس ما رفته همه اش هم دولتی نیست یک بخش اش دولتی یک بخش اش خصوصی است فرقی ندارد اصلا برازندهی ما نیست اگر برای دنیا بخواهیم برازنده نیست اگر برای آخرتمان میخواهیم قرآن است ویل یعنی عذاب «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ»، «أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ» اینها به قیامت باور ندارند؟ مدیونی آقا کم از جنس گذاشتی جنس را درست تحویل ندادی غیر از این که بازار خودت را از دست میدهی و چقدر در مقابل سفارش شده اگر میخواهید پیامبر خدا این داستان را همهی بینندهها هزار بار شنیده اند پیامبر خدا جنازه دفن میکرد آن لحد میت را قشنگ میچید یک کسی گفت یا رسول الله این چه است؟ شما روی لحد این قدر حساسید فرمود آدم مسلمان یک کاری که انجام میدهد درست انجام بدهد لحدی که ده دقیقهی دیگر از بین میرود میپاشد ولی کارت را درست تحویل بده چقدر روایت داریم یک کسی آمد خدمت پیامبر گفت شغلی به من بدهید بعضی از این اشکالات ما کم کار میگذاریم بعضی اش هم ما اهلش نیستیم اگر اهلش نیستیم چرا میپذیریم بنده شایستگی ادارهی این مسئولیت را ندارم چرا میپذیرم؟ الآن بعضیها دست رد به سینهی کسی نمیزنند اگر ده شورا و مجمع و چه عضو باشد ده تا دیگر هم باشد میگوید ما هستیم چه خبر است؟ اگر نمیتوانی اگر زمان نداری اگر توانایی اش را نداری قبول نکن. کسی آمد خدمت پیامبر گفت شغلی به من بده حضرت نگاهی کرد گفت تو نمیتوانی این کار را انجام بدهی فرمود اِنَّکَ ضَعیف تو ضعیفی توانایی نداری اِنَّها اَمانَةُ این مسئولیت امانت است وَ الاَْمانَةُ ثَقيلَةُ امانت سنگین است وَ اِنَّها فِى الاَْخِرَةِ خِذىُ تو نتوانی درست انجام بدهی فردای قیامت ذلت و خاری برای تو است. مگر این که کسی درست انجام بدهد این هم یک نگاه. واقعا مهم است من دارم به عجله میگویم و الا هر کدام از اینها یک دریای است ما پیام قرآن و حدیث و سیرهی امیر مومنان را میگوییم. یک ادب دیگر بگویم از آداب این هم خیلی مهم است من تقاضا میکنم مخصوصا جوانهای عزیز روی این بیشتر عنایت بکنند ما انکار نمیکنیم مشکل اشتغال در کشور است اینها جای خودش ولی این روایت را دارم از کافی شریف میخوانم یک باب باز کرده مرحوم کلینی کَرَاهِیَةِ إِجَارَةِ الرَّجُلِ نَفْسَه (کافی، 5، ص 90، دار الکتب الإسلامیة) یعنی آدم دنبال کارهایی که در استخدام دیگران قرار میگیرد نباشد آقای خودت باش کارفرمای خودت باش الآن پیام میدهندای بابا ما تا حالا فکر کردیم شما میخواهید سفارش بکنید ما را جایی استخدام کنید. نه اشتباه نشود مشکل بیکاری باشد حل شود اما اگر فکر داری صنعت داری درسش را خواندی میتوانی در تجارت در صنعت در کشاورزی کارآفرین و کارفرما باش چرا این قدر اصرار داری که حتما یک جایی استخدام شوی من یک روایت را میخوانم مفضل میگوید امام صادق فرمود مَنْ آجَرَ نَفْسَهُ کسی که خودش را استخدام جایی قرار داد فَقَدْ حَظَرَ عَلَیْهَا الرِّزْقَ (من لا یحضره الفقیه، ج3، ص: 174، ح 3657) رزقش را محدود میکند باید بنشینی اول ماه تا آخر ماه اگر آن اضطرار هفتههای قبل باشد به صد هزار تومان به صد و پنجاه هزار یا به ششصد هزار نگاهت به این باشد من تاکید میکنم اگر هنر داری اگر میتوانی یک کار صنعتی الآن تا میگویی کار موازی با کار چه در ذهن آدمها میآید؟ میز. اشتغال در اداره. چه دولتی چه غیر دولتی. اگر توانایی داریم یک روایت عجیبی میدیدم در مورد کشاورزی خیلی از عزیزان در روستاها پیام ما را میشنوند الآن به جوان میگویی این زمین کشاورزی پدرت یک کمکی بکن میگوید ای بابا این شد حرف. این روایت است کاری به حرفهای دیگر نداریم حدیث از امام موسی جعفر علیه السلام است وَ بَائِعُ الْعَقَارِ مَمْحُوقٌ (وسائل الشیعه ج 12، ص 45) کسی که زمین کشاورزی اش را بفروشد برکت از او میرود پول فروش زمین کشاورزی بی برکت است تو زمین کشاورزی دنبال چه هستی؟ استخدامی در کارخانه؟ روزیات را محدود کردی. من عین روایت را عرض کردم ممهوق را مرحوم مجلسی معنا کردی یعنی برکت پولش میرود من بحثی ندارم الآن بگوید از کسی میخواهد حمایت کند نه حدیث میخوانم زمین کشاورزی ات را فروختی اگر برکت نداشت پولت بگو امام موسی کاظم گفته بود. آن کسی که بخرد برکت به او میخرد او مرزوق است پس یکی از آداب این است اگر میخواهد انسان دنبال کسب و کار باشد تا میتواند. یک وقت میگوید من هیچ عرضهای ندارم هیچ نمیتوانم یک کار دفتری در بایگانی بدهند ایرادی ندارد ولی اگر میتوانی هنر تجارت داری کار آزاد داشته باش. شغل آزاد قطعا بر مقدم این است که خود را در استخدام دیگران قرار دهد.
شریعتی: مشرف میشویم محضر قرآن. درد دلها زیاد است این نکاتی که شما گفتید حداقلش این است که فاصله مان را ببینیم و هر روز کم کنیم. خیلی فاصله داریم بدون تعارف و به تعبیر حاج آقای حسینی کتمان کردنش خوب نیست. صفحهی 346 قرار امروز ماست آیات 60 تا 74 سورهی مبارکهی مومنون لحظه لحظهی زندگی تان منور به نور نبی اکرم باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ ﴿٦٠﴾ أُولَئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ ﴿٦١﴾ وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَابٌ يَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿٦٢﴾ بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِّنْ هَذَا وَلَهُمْ أَعْمَالٌ مِّن دُونِ ذَلِكَ هُمْ لَهَا عَامِلُونَ ﴿٦٣﴾ حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ ﴿٦٤﴾ لَا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ ﴿٦٥﴾ قَدْ كَانَتْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَكُنتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ تَنكِصُونَ ﴿٦٦﴾ مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ ﴿٦٧﴾ أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿٦٨﴾ أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ ﴿٦٩﴾ أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ ﴿٧٠﴾ وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ ﴿٧١﴾ أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجًا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ ﴿٧٢﴾ وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٧٣﴾ وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ ﴿٧٤﴾
ترجمه:
و آنان که آنچه را [از زکات و دیگر انفاقات در راه خدا] می پردازند، و در حالی که دل هایشان از اینکه به سوی پروردگارشان [برای محاسبه دقیق] باز می گردند، ترسان است. (۶۰) اینانند که در کارهای خیر می شتابند، و در [انجام دادن] آن [از دیگران] پیشی می گیرند. (۶۱) و هیچ کس را جز به اندازه گنجایش و توانش تکلیف نمی کنیم، و نزد ما کتابی [چون لوح محفوظ] است که [درباره همه امور آفرینش و نسبت به اعمال بندگان] به درستی و راستی سخن می گوید، و آنان [در پاداش و کیفر] مورد ستم قرار نمی گیرند. (۶۲) [چنین نیست که کافران تکلیف را بیش از اندازه گنجایش و توان خود حس کنند] بلکه دل هایشان از این [حقیقت] در بی خبری عمیقی است، و برای آنان غیر از این [بی خبری] اعمالی [زشت و ناپسند] است که همواره آنها را انجام می دهند، (۶۳) تا زمانی که عیّاشان و مرفّهان آنان را به عذاب بگیریم، ناگهان فریاد و ناله سر دهند و [به آوای بلند] استغاثه کنند. …. (۶۴) [به آنان گویند:] امروز فریاد و ناله سر ندهید؛ زیرا شما از سوی ما یاری نخواهید شد. …. (۶۵) همانا آیات من را بر شما می خواندند وشما به پشت سرتان به قهقرا برمی گشتید [تا آن را نشنوید!] (۶۶) در حالی که به آن تکبّر می ورزیدید [و در بزم] شبانه [خود درباره آن] هذیان می گفتید [و سخنان نامعقول به زبان می آوردید.] …. (۶۷) آیا در این سخن [که وحی خداست] نیندیشیدند؟ یا مگر [برای اولین بار] کتابی برای آنان آمده است که برای پدران پیشین آنان نیامده بود؟ …. (۶۸) یا مگر پیامبرشان را [از لحاظ حسب، نسب، درستی، امانت، اخلاق و کرامت] نشناخته اند که منکر او هستند؟ …. (۶۹) یا می گویند: نوعی دیوانگی در اوست؟ [چنین نیست که این یاوه گویان به هم می بافند] بلکه او حق را برای آنان آورده است، و بیشترشان حق را خوش ندارند، (۷۰) و اگر حق از هواهای نفس آنان پیروی می کرد، بی تردید آسمان ها و زمین و هر که در آنهاست از هم می پاشید [و تباه می شد؛ چنین نیست که حق از هواهای نفس آنان پیروی کند] بلکه کتاب [ی را که مایه شرف و سربلندی] آنان [است] به آنان داده ایم، ولی آنان از مایه شرف و سربلندی خود روی گردانند.، (۷۱) یا [مگر برای ادای وظیفه ات] مزدی از آنان می خواهی [که پذیرش دعوتت برای آنان سنگین است؟] پس مزد پروردگارت بهتر است، و او بهترین روزی دهندگان است، (۷۲) و مسلماً تو آنان را به راهی راست دعوت می کنی، (۷۳) و بی تردید کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند از [این] راه منحرف اند. …. (۷۴)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: خدایا درد غربت از ساحت کلام خودت بردار و دلهای ما را به نور قرآن جلا ببخش. اشارهی قرآنی امروز را حاج آقای حسینی عزیز بفرمایند.
حاج آقا حسینی: این آیهی اولی که تلاوت شد در توصیف مومنین است مومنین چه کسانی هستند کسانی هستند با این که کار خیر انجام میدهند «وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ» چند کار خیر از آنها ذکر کرده ولی در عین حال باز هم نگران هستند طلبکار نیستند آن هفته نگفتم؟ ما این طور نباشد که اگر یک کار خیری انجام دادیم خودمان را طلبکار خدا بدانیم.
شریعتی: نگران اند که نکند حق طاعت را به جا نیاورده باشیم.
حاج آقا حسینی: ما مردم را بترسانیم درست نیست این که بگوییم خیالتان راحت شما حتما بهشتی هستید نه این همه مومنین کار خیر کردند اما قلوبهم وجله چرا؟ «أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ» خدا راضی است از ما واقعا؟ ما چون مهمان سفرهی امیر هستیم این در بخش کلمات کلمهی 72 کسی به اندازهی امیرمومنان سلام الله علیه عمل صالح داشت؟ ضَربَةُ عَلِی یَومَ الخَندَقِ (بحارالانوار، ج20، ص 216) عبادت جن و انس یک طرف ترازو و یک ضربه امیر مومنان در جنگ خندق یک طرف ترازو. سنی و شیعه نقل کرده اند. ولی همین امیر مومنان در کلمات قصار کلمهی 72 فریاد میزد آه میکشید آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ، وَ طُولِ الطَّرِيقِ، وَ بُعْدِ السَّفَرِ، وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ (نهج البلاغه حکمت 77) راهمان طولانی است زاد و توشه مان کم است سفر طولانی. امیر مومنان آه میکشید قرآن میگوید قلوبهم وجله. ما نگرانی را داشته باشیم امید هم داشته باشیم.
شریعتی: ان شاء الله خیلی ممنون
حاج آقا حسینی: من فقط یک یادآوری کنم خوشبختانه در شهرستانهای متعددی من شنیدم کلاسهای نهج البلاغه گذاشته شده خدا را سپاسگزاریم واقعا نهضت آشتی با نهج البلاغه باید ایجاد شود پیامها را شما خواندید در جلسات خانگی هم دارد باب میشود. خواستم عرض کنم دوستان اگر در شهرستانها کلاس نهج البلاغه دارند به ما خبر بدهند یا از طریق سایت به اطلاع دیگران برسانند در بعضی شهرها شاید اطلاع رسانی نشده باشد ما کمکی در اطلاع رسانی جلسات داشته باشیم از جمله به عزیزان قمی عرض کنم تقریبا یک ماهی است یک جلسهی اخلاق در نهج البلاغه جمعه شبها در قم توسط جناب آقای دکتر رفیعی برگزار میشود شهرستانهای دیگر هم اگر است دوستان اطلاع بدهند ان شاء الله از طریق این برنامه ستودن غبار غربت از نهج البلاغه را داشته باشیم. من دو ادب دیگر در این باقیمانده عرض میکنم. نکتهی آخر من نگرانم نگفتم کارفرما به تعبیر دیگر خودمان کارفرمای خودمان باشیم آزاد باشیم دنبال کارهای استخدامی نرویم. الآن من میترسم باز بینندگان بگویند شما به جای این که سفارش کنید ما را استخدام کنند تشویق کنید این نیازی به تشویق نیست این کار خوبی نیست من آماری را هفتهی گذشته خواندم میترسم الآن بگویم بینندگان بگویند واقعا این طور است؟ نوشته دولت اول ماه که میشود برای چند نفر باید حقوق بدهد؟ هشت میلیون و پانصد هزار حقوق بگیر دارد چهار میلیون اش شاغل اند چهار میلیون و پانصد هزار تا بازنشسته اند این دولت را فربه کردن یک چیز عجیبی است که مال بعد دههی فجر خوب است نوشته نهصد نفر یا معاون وزیرند یا پست در حد معاونت وزیر دارند. میدانید اینها چقدر تشکیلات و بیا و برو میخواهد؟ بیاییم کم کنیم تا میگویی اشتغال مساوی شده با یک اداره حضرت فرمود کسی که خودش را استخدام دیگری کرده روزیاش را محدود کرده اگر باز تاکید میکنم جوانهای زیادی هستند خوش فکر اند درس خواندند تجارت صنعت کشاورزی اقدام بکنند من دو ادب دیگر عرض کنم. یک ادب در مورد این که روایت فراوانی داریم مزد کارگر را اول تمام بکنید طی کردن مزدشان را. من حدیث میخوانم از امام صادق علیه السلام مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ عزیز من اگر ایمان به خدا و روز قیامت داری امام فرمود فَلا یَستَعمَلنَ اَجیراً (تهذیب - جلد 7- صفحه 197) کارگری را به کار استخدام نکن مگر این که اول مزدش را تعیین بکنی چقدر دعواها آخر کار که مزد ما این قدر بوده. در یک داستانی از امام رضا است حضرت آمدند دیدند یک کارگری اضافه شده فرمودند این کارگر را چه کسی آورده؟ گفتند امروز گفتیم بیاید فرمودند مزدش را تعیین کردید؟ گفتند نه شب راضی است هر چه دادیم حضرت خیلی ناراحت شدند فرمودند اگر سه برابر حقوقش را هم بهش بدهید میگوید حق من را ندادند ولی وقتی قیمت را تمام کردی اگر یک کمی اضافه هم بدهی میگوید خدا پدرش را بیامرزد اول طی کنیم بعد کار را. یک ادب دیگر که خیلی مهم است ما گرفتار هستیم قرآن است من از بینندگان سوال میکنم طولانی ترین آیهی قرآن چه آیهای است؟ آیهی 282 سورهی مبارکهی بقره است راجع به نوشتن قرارداد است ما مسلمان هستیم ما سوره داریم یک سطر است «اِنَّآ أَعْطَیْنَاكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الأَبْتَرُ» (کوثر/3-1) ولی یک آیه داریم طولانی ترین آیه در قرآن هجده دستور داده که دو نفر با هم یک معاملهای انجام میدهید قرارداد بنویسید الآن یک زنگ بزنید قوه قضائیه دهها هزار بدون مبالغه پروندههای قضائی دعوا سر این که ساختمان بوده کارخانه بوده ملک بوده زمین بوده کشاورزی بوده گفته ما به شما؟ شما دیگر مثل برادر ما هستید شما را از چشم بهتر میدانیم و بعد گرفتاریهایی که پیش آمده. اگر صدا و سیما میخواهد خدمت بکند یکی از دوستان حرف قشنگی میزد. نمیخواهید به قوهی قضائیه خدمت بکنید؟ خدمت به قوه قضائیه این نیست که هر هفته جلساتش را نشان بدهید مگر این که خبر مهمی باشد. خدمت به قوهی قضائیه این است که مردم را با این قوانین آشنا کنید این دهها هزار پرونده را بیاورید که سر یک کلمه ننوشتن ماهها آمده دادگاه رفته وکیل گرفته یک وقت نگفتیم صدها میلیون پول وکیل را به خاطر یک کلمه؟ طولانی ترین آیهی قرآن هجده دستور در مورد نوشتن قراردادها در آداب تجارت است. اگر بینندهها اجازه بدهند ادامه نمیدهیم این بحث را اگر اجازه ندهند ادامه میدهیم.