کارشناس: حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی
موضوع: سیرهی تربیتی امام علی علیه السلام (واجبات مالی)
تاریخ: 93/12/26
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
دل شبیه قایقی کوچک به دنبال تو بود * * * از همان اول دل بی طاقتم مال تو بود
ترس از امواج دریا در دل من جا نداشت * * * ساحل آرامشم باریکهی شاد تو بود
ای بهار سبز دنیایی دعا گوی تو شد * * * راز حول حالنا در احسن الحال تو بود
هفت قرن پیش در شیراز و در طرف چمن * * * خواجهی شیراز حتی تشنهی فال تو بود
جمعهها و ماهها و سالها مجنون شدند * * * این حکایت در غیاب چند صد سال تو بود
من به بغض خود سفارش کرده بودم نشکند * * * سینه ام آتش فشان نیمه فعال تو بود
شریعتی: اللهم عجل لولیک الفرج سلام میگویم به همهی شما هم وطنان خوب خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز آرزو میکنم روزهای پایانی سال برای شما پر خیر و برکت باشد و مزین و منور به نام حضرت فاطمهی زهرا سلام الله علیها خیلی خوشحال هستیم در محضر شما هستیم و خدمت حاج آقای حسینی عزیز سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: سلام علیکم و رحمة الله عرض ارادت خالصانه و عرض سلام خدمت همهی بینندگان خوب سمت خدا مثل همیشه جدا تقاضا میکنم از بینندگان همین مختصر عرض ارادت ما را بپذیرند و الا اگر بخواهیم حقشان را ادا کنیم باید تا آخر برنامه باید عرض ادب کنیم قبل از شروع به سخت من دو مطلب را یادآوری میکنم من یک خبری را چند روز پیش در خبرها خواندم از قول وزیر محترم بهداشت خیلی ناراحت شدم از همان وقت در ذهنم گرفتم که امروز در این فرصت به بینندگان عزیز نوشتم ایشان نوشتند که من در سالهای گذشته به دلیل حوادث چهارشنبه سوری چشمهای زیادی را تخلیه کردهام ،حالا این یک وزیر است یک پزشک چشم است چقدر پزشکان چشم که در این ایام چشمهایی را تخلیه کردند خیلی خبر ناراحت کنندهای بود، اما هشدارش خوب بود من تقاضا میکنم از خود نوجوانها و جوانان این حوادث بیشتر در سنین پانزده تا بیست است ان شاء الله خودشان بیشتر مراقب باشند پدر مادرها بیشتر مراقب باشند جوانهای عزیز بالاخره یک لحظه است یک لحظه غفلت یک عمر پشیمانی اصلا شما احساس بکنید یک عمر بینایی خودش را به خاطر یک لحظه غفلت از دست بدهید واقعا شصت سال باید خودش را سرزنش بکند یک آقایی میگفت شب چهارشنبه سوری که میشود از بعد از ظهر به بچه هایم یک حق حسابی میدهم میگویم چه جایزهای میدهید بدهم که امروز بنشینید در خانه به هر ترتیب این حوادث است ان شاء الله هیچ کسی حادثهای نبیند هیچ خبر تلخی نداشته باشیم با کمک هم پدر مادرها هم کمک جوانان عزیز البته نوشته بودند خیلی از حوادث هم برای عابرینی است که دارند عبور میکنند دیگر آن وا مصیبتا این یک مطلب که من باز هم تکرار میکنم عذر میخواهم میدانم تکرار میکنم دست همهی جوانان نوجوانان را میبوسم خدای نکرده شما نباشید هیچ کسی نباشد جزء دهها چشمی که چشم پزشکان میگویند ما این ایام تخلیه میکنیم. مطلب دوم هم آن هفته عرض کردیم خیلیها در مورد ایام فاطمیه سوال کردند دوم و سوم و چهارم فروردین که میشود یک شنبه دو شنبه و سه شنبه این ایام فاطمیه است که سه شنبه روز شهادت حضرت است همهی مردم در مجالس عزاداری و سوگواری شرکت میکنند البته اگر کسی این روزها بخواهد دید و بازدید برود صله ارحام و مهمانی داشته باشد اشکالی ندارد صله رحم واجب است آن هفته هم اشاره کردیم بارها عرض کردیم اگر مجال شد در فتوای مراجع صله رحم را واجب میدانند و قطع رحم را حرام میدانند بنابراین مهمانی و دید و بازدید اشکالی ندارد اما شئون ایام فاطمیه حتما رعایت میشود شبها در مجالس شرکت میکنیم شب روز شهادت هم که حتما همهی وقت و عمرمان برای حضرت صدیقه سلام الله علیها است.
شریعتی: خیلی مقدمهی خوبی بود از صمیم قلب آرزو میکنیم هم از طرف خودم هم از طرف فرد فرد عوامل سمت خدا سال جدید سالی باشد که لحظه لحظه اش منور به نور حضرت صدیقهی کبری سلام الله علیها باشد. بحث واجبات مالی را که در جلسات گذشته مطرح کردید بازتابهای بسیار خوب و امیدوار کننده و گستردهای داشت وقت در اختیار شماست خدمت شما هستم.
حاج آقا حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم من واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم پیامها را که خواندم از خودم شرمنده شدم این همه مردم خوب و متدین مردمی که با یک برنامهی دینی این طور عکس العمل نشان میدهند واقعا خوشحال شدم از صمیم قلب عرض میکنمای کاش همهی آن عزیزانی که این پیامها را دادند من از نزدیک میتوانستم دستشان را میبوسیدم با کمال افتخار واقعا افتخار میکنم خیلی خوشحال کننده بود من به بعضیها اشاره میکنم بینندگان در شادی ما سهیم باشند نباید ما این نقاط قوت را در این غوغایی که گاهی همیشه از نقاط منفی گفته میشود نادیده بگیریم در بحث کارفرماهایی که اشاره شد واقعا پیامها خیلی خوب بود این که بنا شد کارگران عزیز کارفرماهای خوب را معرفی کنند من اعتقادم این است وجود همین کارفرماها است که خداوند رحمتش را بر ما نازل میکند مانمیخواهیم بگوییم نقاط منفی نیست ولی این نقاط قوت را اگر برجسته نکنیم و نگوییم ناسپاسی کرده ایم البته نوعا صدای نارضایتیها بیشتر است من میخواهم امروز صدای رضایت مندیها و کارفرماهای خوب را بگویم یک عزیزی در پیامش نوشته من یک هفته است تحت تاثیر این پیام هستم برای حاج آقای فرحزاد خواندم ایشان فرمودند بگذارید من دوشنبه در برنامه بگویم گفتم نه من میخواهم سه شنبه بگویم گاهی کام تلخ کردیم شاد کام باشند نوشتم من بعد از این برنامه رفتم تا ده سال پیش کارگرانی که داشتم حتی آنهایی که بازنشسته شدند رفتم پیدا کردم از همه شان جلب رضایت گرفتم راضی شان کردم اگر پولی خواستند حق و حقوقی خواستند آدرسش را داده نوشته بینندگان تصور نکنند این توهم است در برنامه امکان این که ما بخواهیم نام کسی را ببریم نیست ولی کارفرمایی که تعداد قابل توجهی کارگر دارد میگوید همه را پیدا کردم رضایتش را گرفتم نه تنها کارگرها را پیدا کرده بلکه خدا را پیدا کرده به خدا رسیده نوشته من رفتم حساب سال خودم را هم کردم مبلغ مهم نیست اقدام مهم است شاید بینندگان میگویند چرا از درشتها میگویید نوشته نه صد میلیون تومان من خمس بدهکار بودم رفتم در شهرمان با نمایندهی مرجع تقلیدم خدمتش را رسیدم بخشی از خمس را پرداختم بقیه را بناست به مرور بپردازم این یک بخش است باز کارگرانی نوشتند من تصادف کردم با این که کافرمایم میتوانست طبق قواعد من را اخراج بکند حقوقم را قطع بکند این کار را نکرد حقوقم را داد هزینههای درمانم را داد خانه نداشتم برای من خانه اجاره کرد خیلی خوشحال شدیم اگر اشک شوق بریزیم جا دارد خودداری میکنیم برنامه به هم نخورد کسی نوشته میخواستم ازدواج بکنم کارفرما در مسئلهی ازدواج کمکم کرده وسایل ازدواج به من داده دیده آدم خوبی هستم دختر خودش را به من داده حقوق را نوشتند عدهای نوشتند نه تنها به ما دیرنمیدهند زودتر از موعد میدهند باز کسی نوشته نکتهی جالبی است متاسفانه کارفرماها طلبهای طولانی از دولت دارند دولت هم دیر به آنها میدهد یا از دولت یا از جاهای دیگر خیلیها پیمان کار اند نوشته کارفرمای ما وقتی مطالباتش را میگیرد اول حقوق کارگرها را میدهد اگر چیزی آخرش باقی ماند برای خودش برمیدارد کارگر را مقدم بر همه میدارد خوشحال شدیم.
شریعتی: وسط آن گلایهها که کم هم نبود این موارد آدم را امیدوار میکند.
حاج آقا حسینی: این خودش نشان میدهد سیاه نمایی واقعا بد است این واقعیتها در جامعه است البته آن موارد تلخ هم بوده ولی اینها را هم بگوییم که این جا برسیم و بیشتر شوند. من میخواستم بگویم دعا میکنیم ولی جمله مان را عوض میکنم عزیزان برای ما دعا بکنند که ما به جایی برسیم.
شریعتی: این بخشی از بازتاب پیامهای دوستان ما بود
حاج آقا حسینی: در ادامه در مورد بحث خمس هم که گفتیم خیلی الحمدلله بازتابهای خوبی داشت مجال نیست بگویم خیلیها تشکر کردند از برنامهی دینی از آیات و روایاتی که خوانده شد نوشتند ما رفتیم دنبال کردیم پیگیری کردیم من فقط یک جمله اضافه میکنم اگر ما باور بکنیم ارتباط با خدا چه تاثیری در زندگی ما دارد پرداخت حقوق مالی چه حق الناس چه حق الله گذشت از حرام چه تاثیری در زندگی مان دارد به نظرم راه میافتیم ما تاثیراتش را باور کنیم ما یک دشمنی داریم کار سختی است نفس ما یک دشمن استنمیگذرد یک جمله از حضرت علی خیلی زیبا است اهِدْ نَفْسَكَ عَلى طاعَةِ اللهِ با هوای نفست مجاهده کن چطوری؟ مُجاهَدَةَ الْعَدُوِّعَدُوَّهُ (غررالحكم ، ج 1، ص 371) دشمن با دشمنش چطور میجنگد این طوری با هوای نفس مجاهده کن واقعا دشمن است هواهای نفسانی وسوسههای شیطانینمیگذارد در مسیر خوب برویم گاهی اوقات میبینیم فاصله طولانی شد هیچ کاری نکردیم هیچ قدمی بر نداشتیم همه چیز را از دست میدهیم خبری را دو سه روز پیش در خبر خود قم دیدم سیمای استان خیلی جالب بود در قم یک بیمارستانی است همه میشناسند هیچ کسی نیست در قم نشنیده باشد بیمارستان نکویی یک آقایی بوده مرحوم آقای نکویی شصت سال است این بیمارستان در قم ساخته شده اخیرا به فکر افتادند یک تجلیلی از بانی این بیمارستان انجام بدهند بانی کجاست؟ بانی را پیدا نکردند بیست سال است بانی از دنیا رفته گفتند برویم بچه هایش را پیدا کنیم بینندگان توجه کنند چه خبر است واقعا در دنیا آنهایی که دستشان میرسد آنهایی که میتوانند هر کس به توان خودش در سهم خودش گفتند این آقا که بیست سال است از دنیا رفته برویم بچه هایش را پیدا کنیم از اولادش تجلیل کنیم من در برنامهی سیمای استان گفتند هر چه گشتیم هیچ کسی پیدا نکردیم ولی این ساختمان شصت سال است در قم خدا میداند دهها هزار کم است صدها هزار کم است بیمار مریض تصادف حوادث را درمان کرده خیرش مانده برای آقا بیست سال است خودش رفته وقتی میخواهند نسلش را پیدا کنند یا نداشته یا نیست ولی این اثر ماندگار است ما در دنیا چه میخواهیم؟ چه برای ما میماند؟ این ماندگار است این اثر ماندگار است بیست سال است خودش فوت کرده هیچ کسی جز این بنا نیست که بخواهند از او تجلیل بکنند داستان دیگری میگویم این داستان را متعدد دیدم نقل کردند یکی در کتاب اَلکَلام یَجُرُّ الکَلام مرحوم آیت الله زنجانی پدر آیت الله شبیری زنجانی در کتاب دیگری به نام پندهای سعادت یک سلسله درسهای استاد شب زنده دار است آن هم کتاب خیلی خوبی است ایشان هم استادشان آیت الله وحید خراسانی در سر درس نقل کردند داستان آموزنده و تکان دهندهای است شاید برای بینندگان جالب باشد ببینند اگر جدا شد خدا چطور به او نگاه میکند امام زمان سلام الله علیه چطور دستش را میگیرد داستان مال علمای بزرگی است به نام آیت الله میرزا محمد باقر استهباناتی استهبانات در استان فارس است و علمای بزرگی داشته این منطقه ایشان شاگرد میرزای شیرازی بوده استاد شخصیتهایی مثل مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی بوده صاحب رساله بوده رسالهی عملیه به ایشان میگویند شهید رابع ما شهید اول داریم شهید ثانی شهید ثالث شهید رابع شهید اول شمس الدین مکی جبل عاملی شهید ثانی زین الدین مکی جبل عامل صاحب کتاب لمعه روضه شهید ثالث به این بزرگوار میگویند شهید رابع در شیراز زندگی میکرده در همان حوادث مشروطه به شهادت رسیده تقریبا صد سال از شهادتش میگذرد در شیراز به خاک سپرده شده مرحوم علامه امینی کتابی دارد به نام شهداء الفضیله خاطراتی از زندگی علمایی که به شهادت رسیدند نقل کردند اسم ایشان و شرح حال ایشان را علامه امینی آورده اند این بزرگوار که میگویند جامع معقول و منقول و مقامات علمی و معنوی و شاگرد میرزا و استاد این شخصیتها این مرد بزرگ در همین تهران مدرسهی مروی درس میداده فرمودند یک روزی آقای طلبهای آمد برای درس پیش من یک کتابی را پیشنهاد کرد که این کتاب در شأن ما نبود ما باید کتابهای بالاتر تدریس میکردیم گفت میخواهم به من درس بگویید گفتم وقت ندارم وسط سال استادی مثل ایشان آقای غروی شاگردش است گفتم من وقت ندارم رفت فردا آمد گفت وقت دارید؟ گفتم کجا وقت دارم؟ گفت نیم ساعت ظهرتان خالی است دیدم راست میگوید گفتم کتاب ندارم گفت کتاب با من فردا کتاب آورد مجبور شدیم درس را گفتیم چند روزی که گذشت کتاب گم شد گفتم کتاب گم شد بنابراین درس تعطیل است رفت فردا آمد گفت کتاب گم نشده در منزل شما فلان کمد پشت لحاظ تشکها کتابها آن جاست آدرس کتاب را داد گفتم بگذار ببینم رفتم دیدم راست میگوید معلوم شد خانواده پنهان کرده اند این نیم ساعت به ظهر را به خانه برسیم نرویم سراغ درس کتاب را برداشتم آمد فردا که آمد گفتم تو چه کسی هستی میگویم وقت ندارم میروی خبر میآوری وقت دارم میگویم کتاب ندارم کتاب میآوری میگویم کتاب گم شده از پشت کمد ما پیدا میکنی چه کسی هستی داستانت چیست گفت من داستانی دارم داستانم این است من در اطراف شاهرود یک جایی زندگی میکردم پدرم عالم دینی بود امام جماعت محل بود از دنیا رفت پدرم که از دنیا رفت مردم آمدند سراغ من گفتند پدرت که از دنیا رفته بیا جای محراب و منبر پدرت من آن شأنیت و قابلیت را نداشتم نه سواد نه اطلاعات نه معلومات دیدم مردم اصرار میکنند قبول کردم رفتم مدتی گذاشت یک روز لباسم را پوشیدم که بروم مسجد آینه دستم گرفتم خوب است ما یک آینه دست بگیریم یک وقت نگاه کنیم در آینه نگاه کردم دیدمای داد بیداد خیلی از موی سر و صورتم سفید شده لرزیدم به شکلی که آینه از دستم افتاد شکست گفتم وای بر من پیر شدم میمیرم عمری از من گذشت این چه کاری بود من کردم بدون این که قابلیتهای لازم را داشته باشم چرا رفتم منبر محراب پدر را اشغال کردم من شایستگی و لیاقت را نداشتم به خادم مسجد گفتم مردم همه را خبر کن کار واجبی دارم گفتم ایها الناس این مدتی که من این جا محراب را اشغال کردم اشتباه کردم مسئله هم گفتم اشتباه گفتم همهی اینها غلط الآن دارم اعتراف میکنم تازه یک نگاه در آینه من را تکان داده موهایم سفید شده میروم میمیرم من هیچ چیز ندارم این خانهی پدری و زن و بچه ام امانت دست شما من رفتم مردم یک کمی اعتراض کردند و بد و بیراه به من گفتند گفتم هر چه بگویید حقم است راه افتادم آمدم از شهر بیرون به طرف تهران داستان واقعا عجیب است من نخواستم خیلی اسنادش را بگویم دقتی که علما در نقل این داستان دارند میگوید آمدم بیرون از شهر گفتم کجا بروم گفتم میروم تهران همین طور که میآمدم در بین راه تمام اضطراب و ناراحتی و پریشانی که من کجا میروم به چه کسی رو بزنم چه کسی من را تحویل بگیرد چه دارم یک مرتبه دیدم کسی کنار دستم است گفت مضطرب نباش آرام باش همین یک جمله به من گفت آرام باش آرامشی به من برگشت رسیدم به تهران دوباره آمد سراغ من گفت رفتی در این مدرسه برو مدرسهی مروی برو پیش خادم بگو یک حجره به من بدهد گفتم چه حجرهای به من میدهند این وقت سال کسی حجرهنمیدهد دو سال باید در نوبت باشد گفت همین که گفتم گفت برو پیش آمیرزا استهباناتی بگو به تو درس بدهد او به من درسنمیدهد او استاد کل من سال اول گفت همین که گفتم گفت در هر مرحلهای این آقا کمکم میکرد اگر الآن کتابم را پیدا میکنم آدرس را به شما میگویم همهی اینها با راهنماییهای این آقا است این آقا چه کسی است؟ از کسانی بوده که واسطهی فیض مردم با امام زمان سلام الله علیه بوده است. این عالم بزرگ آیت الله میرزا محمد باقر استهباناتی شهید رابع میگوید تو به این مقام رسیدی میشود من را هم ببری پیش واسطهی فیض امام زمان میگوید کاری ندارد شما را چرا ببرم فردا آن آقا را میآورم خیلی با او رفیق هستیم فردا او را میآورم خدمت شما میگوید باشد فردا میآید میگوید چه شد میگوید آقا قبول نکرد گفت فعلا شما احتیاجی نداری از این کارهایی که این آقا کرد اگر شما هم بکنی ملاقات حاصل میشود فعلا شما درس خودتان را بدهید نپذیرفت دیدار را گفت بسم الله بنشینیم درس را بخوانیم گفت نه درس همنمیخواهم به من گفتند دیگرنمیخواهد درس بخوانی برو ایشان میفرماید حدس زده بودند جزء کسانی است که از یاران امام زمان سلام الله علیه این هم برود در آن مجموعه واسطین فیض ببینید یک نفر چه کرده به این جا رسیده؟ به جایی رسیده که شهید رابع آیت الله استاد آن مقامات جای خودش اما این یک مقام دیگری است چرا به این مقام رسیده؟ یک لحظه فکر کرد ما عمرمان رو به پایان است تا کی میخواهیم این راهی که میرفتیم را ادامه دهیم یک لحظه انسان فکر بکند من تقاضا میکنم یقین دارم این پیامها خیلی ما را دلگرم کرد هر کسی هر کجا هست یک لحظه تامل بکند چه کار داریم میکنیم کجا هستیم تا کی میخواهیم این راهی که بودیم را ادامه دهیم واجبات مالی حقیقتی است این صریح قرآن است صریح روایات است جای ابهام و شکی ندارد یک قدم برداریم آن وقت ببینیم به کجا میرسیم ببینیم امام زمان کمک مان میکند یا نه به نظرم اگر این قدم برداشته شود مشکلات ما حل میشود به نظرم نیازی نیست روی مسائل دیگر. چون بینندگان سلسله سوالاتی کردند فکرنمیکنم مجال و نیازی باشد اولا گفتیم برنامه جای رسیدن به مسائل فقهی نیست حتما عزیزان خودشان به دفاتر مراجع تقلید بپرسند اگر ما قبول کردیم که خدا سرمایه را به ما داده حیات ما مال خداست زندگی مان مال خداست همه چیز از آن خداست خدا گفته هر طوری میخواهی استفاده کن هشتاد درصد سود پایانی اش مال تو بیست درصدش مال من در خمس در زکات باز دوباره من دیدم بینندگان نوشتند شما اشتباهنمیکنید واقعا اگر خداوند به ما سرمایه داد گوسفند و دام داشتیم رفتیم پنجاه گوسفند شد پانصد تا فقط پنج تا مگر خمس نیست؟ نه زکات است بعضیها خمس را با زکات اشتباه گرفتند از کمی تعجب میکنند زکات قواعد خاصی دارد من به تو پنجاه گوسفند میدهم اگر شد پانصد تا تو پنج تای آن را بده معنای زکات این است. من ابزار و زندگی و حیات و همه چیز به تو دادم کشاورزی کردی یک تن هزار کیلو گندم شد پنجاه کیلو را تازه این مال جایی است که اگر گندم دیمی باشد ما وارد احکامشنمیشویم اگر من باور کنم باور مهم است باور کنیم همه چیز مال خداست حیات ما قدرت ما زندگی ما یک چشم بر هم زدن خدا میتواند همه چیز را از ما بگیرد و توان کار کردن ما و تلاش ما اگر اینها را باور کنیم معتقد شویم به آثاری که دارد. خیلی سوال بودهنمیخواهیم سوالات فقهی را بگویم من اشاره کوتاه میکنم بعضیها نوشتند شوهر ما اهل خمس نیست ولی کار خیر زیاد میکند آن هفته گفتیم هشتاد درصد مال ما است بیست درصد مال ما نیست همه اش مال خداست ولی گفته هشتاد درصد مال تو اون کسی که بیست درصد مال اوست گفته آن طوری که من میگویم هزینه کن من میدانم شما کار خیر میکنید بعضیها بیش از خمس مالشان کار خیر میکنند ولی آن که بیست درصد مال اوست گفته اون طوری که من میگویم باید هزینه کنی دو بخش میشود بخشی اش سهم امام است بخشی اش سهم سادات است سهم امام مصرف معینی دارد سهم سادات مصرف معینی دارد نگوییم ما کار خیر میکنیم خیلیها هم سوال کردند ما از کجا شروع کنیم بیست سی سال پنجاه سال توجه به خمس نداشتیم الآن میخواهیم شروع کنیم خانه زندگی مان چه میشود ماشین مان چه میشود من جلسات قبل هم گفتم نترسید آن کابوس را از بین ببرید مطمئن باشید شما بروید دفتر مرجع تقلیدتان این طور نیست شما را زندانی توقیف بکنند که یک پنجم خانه زندگی را بدهید نه مصالحه دارد دست گردان دارد آدم میتواند بدهکار باشد بعدا بدهد مهم این است که حرکت کنیم جزئیات را یقین داشته باشیم اگر کسی سی چهل سال آن هفته گفتم وقتی رفتم آن قدر شاد میشوند مجال نیست من اشاره کنم چقدر پیام داشتیم ما خمس را دادیم برکاتش را در زندگی مان دیدیم در این مسابقهها میگویند شرکت کن شاید برنده میشوی چقدر شرکت میکنند احتمال برندگی ما یک در صد هزار یک در میلیون است ما شرکت میکنیم بیایید با خدا معامله بکنیم خدا گفته من برکت زندگی تان را میدهم خدا گفته اگر ما تبلیغات بازرگانی را قبول داریم بیاییم وعدههای الهی را به اندازهی تبلیغات بازرگانی باور داشته باشیم میگوید فلان چیز را بخری ما شاید یک در میلیون بدهیم ما شرکت میکنیم چقدر نوشتند ما این کار را کردیم برکاتش را در زندگی مان دیدیم باز عدهای سوال کردند بستگان خویشان ما فقیر هستند میتوانیم بدهیم یا نه آن هفته احکامش را مفصل گفتیم عدهای مراجع میگویند سهم سادات را نیازی نیست به مرجع تقلید بدهید خودتان بروید بدهید بعضی از مراجع فتاوایشان را خواندیم مهم این است که مراجعه کنیم و اقدام بکنیم این را هم بپرسند باز بعضیها سوال کردند میتوانیم به پدر مادر به فرزند بدهیم نه پدر مادر من واجب النفقهی من است اولاد من پدر من پدربزرگ من اینها را قبلا گفتیم در جلسات سهم سادات رانمیتوانیم به واجب النفقه بدهیم واجب النفقه را من باید بدهم پدر مادر پدر بزرگ اولاد هر چیزی واجب النفقه اند نفقه شان بر ما واجب است هزینه شان جدا از واجبات مالی دیگر بر ما واجب است بنابراین بقیه اش هم عزیزان خودشان از دفاتر بپرسند.
شریعتی: خیلی ممنون حکایتی که نقل کردید خیلی تکان دهنده و جالب بود دوستانی که میخواهند از این حکایتها بشنوند پندهای سعادت کتاب سلسله درسهای اخلاق استاد شب زنده دار دوستان میتوانند کتاب را تهیه بکنند و استفاده بکنند طرح را هم باز یادآوری میکنم کارفرماهایی که تعالیم دینی اخلاق اسلامی را رعایت میکنند این بار کارگرها آنها را به برنامهی ما معرفی بکنند که از نهج البلاغههای اهدایی برنامهی سمت خدا بهره مند شوند
حاج آقا حسینی: چون سال 1394 در پیش است 1394 نهج البلاغه هدیه شود ظاهرا این طور که پیش رفت 550 تا را کارشناسان پذیرفتند بقیه را من یقین دارم بینندگان بانی میشوند ما گفتیم 1394 قطعا اینها میرسانند به دو هزار و سه هزار.
شریعتی: ان شاء الله تا نهج البلاغه هم از مهجوریت در بیاید. صفحهی 388 قرار امروز اهالی خوب سمت خداست آیات 22 ام تا 28 ام سورهی مبارکهی قصص در سمت خدای امروز تلاوت میشود لحظه لحظه زندگی مان منور به نور قرآن باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد دعوت میکنم در بخش بعدی هم همراه ما باشید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿٢٢﴾ وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ ﴿٢٣﴾ فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ﴿٢٤﴾ فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿٢٥﴾ قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ ﴿٢٦﴾ قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّـهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿٢٧﴾ قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّـهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ﴿٢٨﴾
ترجمه:
هنگامی که به سوی مدین روی آورد، گفت: امید است پروردگارم مرا به راه راست [که انسان را به نتیجه مطلوب می رساند] راهنمایی کند. (۲۲) هنگامی که به آب مدین رسید، گروهی از مردم را بر آن یافت که دام هایشان را آب می دادند، و غیر آنان دو زن را دید که [دام هایشان را از رفتن به سوی آب] بازمی دارند؛ گفت: چه چیزی شما را بر بازداشتن [گوسفندان] وامی دارد؟ گفتند: ما [این دام هایمان را] آب نمی دهیم تا [این] شبانان [دام هایشان را] برگردانند و پدر ما پیری کهنسال است [به این علت از انجام این کار معذور است.] (۲۳) پس [موسی] دام هایشان را [به جهت کمک کردن به آن دو] آب داد، سپس به سوی سایه برگشت و گفت: پروردگارا! به آنچه از خیر بر من نازل می کنی، نیازمندم. (۲۴) پس یکی از آن دو [زن] در حالی که با حالت شرم و حیا گام برمی داشت، نزد او آمد [و] گفت: پدرم تو را می طلبد تا پاداش اینکه [دام های] ما را آب دادی به تو بدهد. چون نزد او آمد و داستانش را بیان کرد، گفت: دیگر نترس که از آن گروه ستمکار نجات یافتی. (۲۵) یکی از آن دو زن گفت: ای پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی که استخدام می کنی آن کسی است که نیرومند و امین باشد [و او دارای این صفات است.] (۲۶) گفت: می خواهم یکی از این دو دخترم را به نکاح تو درآورم به شرط آنکه هشت سال اجیر من باشی، و اگر ده سال را تمام کردی، اختیارش با خود توست [و ربطی به اصل قرار داد ندارد]، و من نمی خواهم بر تو سخت گیرم، و به خواست خدا مرا از شایستگان خواهی یافت. (۲۷) [موسی] گفت: این قرارداد میان من و تو باشد، هر یک از این دو مدت را به پایان برم هیچ تعدّی و ستمی بر من نیست، و خدا بر آنچه می گوییم، نگهبان و وکیل است. (۲۸)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: خیلی از بینندهها در این سالها همراه ما بودند و امسال در جمع ما و بین ما نیستند بینندههای خوبی که سالهای قبل آنها را از دست دادیم چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هدیه کنیم به روح فرد فردشان و خودمان هم از ثواب و برکاتش بهره مند شویم. وقت در اختیار شماست.
حاج آقا حسینی: من یاد کنم از عزیز سفرکرده مان مرحوم مهندسی رضوان الله علیه خیلیها هنوز در پیام هایشان مینویسند ما با نفس گرم ایشان سمت خدایی شدیم جایشان واقعا خالی است ما اگر هر هفته از ایشان یاد کنیم کم است ولی مجال برنامه اجازهنمیدهد. اجازه بدهید چند مطلب را در پایان یاد آوری کنم. تقاضایی از بینندگان داریم این یک واقعیتی است همه میدانند الآن بسیاری از خانهها عدهای در طول سال توفیق مراقبت دارند یا یک مادر سال خورده دارند پدر سال خورده دارند یک فرزند معلول دارند بالاخره اولا خوشا به حال آنها که چنین توفیقی دارند واقعا خدا را شکر بکنند که پرستاری میکنند هر لحظه اش چه عبادت بالایی است از وعدههای الهی به صابران گفته ایم با کمال تواضع تقاضایی داریم بعضی از اینها تقریبا در طول سال از خانهنمیتوانند بروند بیرون چون مراقب مادر پدر مراقب فرزند معلولشان هستند من تقاضا میکنم از بستگانشان دیگر فصل نوروز نرویم روی سر آنها خراب شویم چه کار کنیم نرویم دیدن این ها؟ چرا نوبت شما بوده یک سال این پنج روز نوبت ما شما بیا برود یک سفری شما آزاد باش کربلا برو مشهد برود سفر زیارتی برو به اشخاصی که این مراقبتها را داشتند کمک کنیم دلم میخواهد بینندگان به ما خبر بدهند از این کارها کردیم به بقیه که میگوییم هم خوشحال میشوند هم درسی است برای آنها هر کسی تصمیم بگیرد تماس بگیرد بگوید پدرم طول سال برادرم از او نگه داری میکرده مادرم نگه داری میکرده هر کسی این چند روزه ما برویم هر کسی میتواند این خدمت را انجام بدهد آنها را بفرستند مسافرت انسان مدنی بالطبع است شما را یک هفته از خانه نگذارند بیرون خیلی سخت است مانمیتوانیم درک بکنیم تا آدم گرفتار نشودنمیتواند درک بکند.
شریعتی: خودشان هم در اختیار خودشان نیستند.
حاج آقا حسینی: بله تمام وقت در اختیار یکی دیگر هستند خیلی سخت است اگر میتوانیم یک هفته ده روز دو هفته ثواب بزرگ را کسب کنیم و این سعادت بزرگ را مطلب دوم این که دیروز هم حاج آقای فرحزاد جملهی خوبی فرمودند زیارت اهل قبور در روایت داریم من خواهش میکنم باور کنید این طور نیست که حتما ما فردا پس فردا برویم سر قبر پدرهایمان فاتحهای بخوانیم البته فاتحه خیلی خوب است من از فاتحه بالاتر برای شما برویم روایت میگوید فَارْحَمُوا مَوْتَاكُمْ به امواتتان رحم کنید بِالصَّدَقَةِ با صدقه دادن شب اول قبر مگرنمیگویند نماز وحشت بخوانید همان شب روایت داریم شب اول قبر به مردهها با صدقه دادن رحم کنید اگر صدقه نداشتید فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَلْيُصَلِّ أَحَدُكُمْ رَكْعَتَيْنِ (بحار الأنوار ج 88، ص 219) نماز وحشت بخوانید نماز وحشت جایگزین صدقه است صدقه مقدم است نماز خرجی ندارد هر چه بخواهی میخوانم نه پس فردا میخواهی بروی کنار نرو خوب است رفتند اما اگر امر دائم به این است که بروی بکوبی سر قبر پدر بروی یا به جای آن دست بی نوا را بگیری یک خیری برسانی به نیت پدرت و مادرت همین که حاج آقا فرمودند دسته گل و شاخه گل من رفتن رانمیگویم برویم ولی بدانیم این که فکر کنیم یک جعبه خرما یک میوه توزیع کردیم ایننمیشود در آستانهی شب عید یک خانواده را دلش را شاد بکن یک گرفتار را قرض میخواهد پول میخواهد بده حقوق عقب افتاده اش را بده آن وقت ببین چه تاثیری در زندگی آنها خواهد داشت مطلب سوم دغدغهی همیشگی ما بوده دوباره یاد آوری میکنیم قبلا هم گفتیم الآن مسافرتها شروع میشود مواظب جان خودمان و جان دیگران باشیم واقعا زیبنده نیست این را من ان شاء الله باید مفصل وارد شویم در کشوری مثل آلمان بالای هشتاد میلیون جمعیت دارد ده میلیون جمعیتش بیش از ماست ولی تلفات سالیانه اش حدود سه هزار نفر است جمعیت ما از آنها کمتر است تلفات ما پنج شش برابر است سه چیز مهم ترین مسئله است جان مردم مال مردم آبروی مردم ما مسلمان هستیم مراقب باشیم این سفرها تلخ نشود یک جراحت برداشته شود این تلخ است سر یک بچه بشکند تلخ است وای اگر این حوادثی که متاسفانه همه ساله میتوانیم با تلاش مسئولین که تلاش کرده اند و بیشتر ما هم کمک بکنیم حادثهی تلخی از این جهت نداشته باشیم این بحث را باید مفصل یک وقت دیگر بگوییم حرف آخر این که یقین دارم بی تاثیر نیست خیلیها بیست سال است با هم قهر هستند ده سال است با هم قهر هستند بینندهی عزیز تو را به خدا کی بنا است ما برگردیم سال دارد عوض میشود یا مقلب القلوب خدا دلها را اگر عوض نکند ما باید اراده کنیم تا خدا قلب ما را تغییر بدهد خواهش میکنم تقاضا میکنم به خدا کمنمیشود اگر سی سال است بیست سال است با برادر خواهر با فرزند سر چیزهای هیچ چیز من اشکم در آمد نوشته شما در برنامه بگویید خانم ام با من ارتباط ندارد قهر کرده در نوروز پیش هم باشیم پیش بچهها باشیم دل بچهها را نشکنید بچهها را خوشحال کنیم یوسف هجده سال زندان بوده این قرآن است بعد از هجده سال برادرها گفتند من را ببخش گفت «لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ» (یوسف/92) اصلا حرفش را نزنید خدا بیامرزد. هجده سال برادرها انداختند این گرفتاریها سرش آمد ما چه شده که با هم دعوا کردیم برادرت کاری کرده هجده سال زندان رفتی؟ خواهرت کاری کرده هجده سال زندان رفتی؟ چنین جرمی داشته؟ عزیزان یادشان نرود در پیامها یک جملهای بود باعث خوشحالی بود عزیزی نوشته کارفرمای من خدا است خیلی تعبیر قشنگی است کارفرمای من به من خیلی میرسد خیلی هوای من را دارد حقوقم را میدهد مواظبم است نداد هم دلیلی ندارد مصلحتی است ما فکر کردیم چه کسی میتواند باشد آخرش نوشته بود کارفرمای ما خداست یکی نوشته بود کارفرمای من امام زمان است کارفرمای ما ان شاء الله خدا امام زمان باشد در آستانهی سال جدید هستیم برای همه آرزوی توفیق و سلامتی داریم ولی چه بخواهیم چه نخواهیم کسانی که امسال اولین بار رفتند سال خمسی خودشان را قرار دادند حساب مالی خودشان را پاک کردند قطعا سال 94 سال متفاوتی است برای آنها و پر برکت یک بار دیگر من دست جوانها نوجوانان را میبوسم ان شاء الله هیچ چشمی نه تخلیه که آن که ان شاء الله نشود هیچ چشمی آزرده نشود خدا میداند الآن حاضرم اگر میشد دست همهی نوجوانان اجازه بدهید من دست شما را ببوسم دست آنها را کهنمیتوانم ببوسم آن جوانها و نوجوانهایی که امشب مواظب باشند.