94-08-26-حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی - سیره تربیتی امام علی علیه السلام
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیره تربیتی امام علی علیه السلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 26-08-94
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
با سر رسیدهای بگو از پیکري كه نيست *** از مصحف ورق ورق و پرپري كه نيست
شبها که سر به سردی این خاک مینهم *** کو دست مهربان نوازشگری که نیست
باید برای شستن گلزخمهای تو *** باشد گلاب و زمزمی و کوثری که نیست
قاری خسته تشت طلا و تنور نه ! *** شایسته بود شان تو را منبری که نیست
آزاد شد شریعه همان عصر واقعه *** یادش به خیر ساقی آب آوری که نیست
تشخیص چشمهای تو در این شب کبود *** میخواست روشنایی چشم تری که نیست
دستی کشید عمه به این پلکها و گفت : *** حالا شدی شبیه همان مادری که نیست
دیروز عصر داخل بازار شامیان *** معلوم شد حکایت انگشتری که نیست
حتي صبور قافله بي صبر مي شود *** با خاطرات خسته ترين دختري كه نيست
شریعتی: سلام عرض میکنم خدمت شما بینندگان محترم و حاج آقای حسینی خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: سلام علیکم و رحمة الله عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همهی بینندگان محترم دارم.
شریعتی : سلامت باشید. در ذیل بحث سیرهی تربیتی امام علی علیه السلام نکات خوبی را جلسهی قبل شنیدیم امروز ادامهی فرمایشات شما را میشنویم.
حاج آقا حسینی : بسم الله الرحمن الرحیم مثل گذشته ما تک تک پیامهای عزیزان را در هفتهی گذشته مطالعه کردیم ان شاء الله در مرحلهی اول برای این که مهمان سفرهی حضرت علی باشیم میرویم سراغ نهج البلاغه در مرحلهی دوم به پیامها اشاره خواهیم کرد و مرحلهی سوم هم عرض ارادتی به سه سالهی سیدالشهدا سلام الله علیها حضرت رقیه بنت الحسین خواهیم داشت. نامهی 25 نهج البلاغه را میخوانیم. اگر بخواهیم عنوانی برای این نامه انتخاب بکنیم با این عنوان آغاز میکنم یکی از آموزههای مهم دینی در نظام اسلامی این است که اعتماد بین مردم و مسئولی باید برقرار باشد یعنی مردم به مسئولین اعتماد داشته باشند و متقابلا اوج این اعتماد در نامهی 25 ام موج میزند نامهای است حضرت مینوشتند به مامورین جمع آوری زکات و مالیات سید رضی رضوان الله علیه میفرماید نامه مفصل است ما بخشی از این نامه را آوردیم تا معلوم باشد حضرت علی کانَ یُقیمُ عِمادَ الْحَقِّ وَ چطوری ارکان حق را برقرار میکرد چگونه فرمان به عدالت میداد در مسائل کوچک و بزرگ در مسائل کم ارزش و پر ارزش البته قبل از سید رضی این حدیث هم در کافی شریف است هم شیخ طوسی در تهذیب نقل کرده هم شیخ مفید نقل کردند بخشی از نامه را سید رضی آوردند بسم الله الرحمن الرحیم انْطَلِقْ عَلَی تَقْوَی اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَیْهِ كَارِهاً وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِی مَالِهِ فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَی الْحَیِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْیَاتَهُمْ ثُمَّ امْضِ إِلَیْهِمْ بِالسَّكِینَهی وَ الْوَقَارِ حَتَّی تَقُومَ بَیْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِیَّهی لَهُمْ وَ لَا تُخْدِجِ التَّحِیَّهی لَهُمْ ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِی إِلَیْكُمْ وَلِیُّ اللَّهِ وَ خَلِیفَتُهُ لآِخُذَ مِنْكُمْ حَقَّ اللَّهِ فِی أَمْوَالِكُمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِی أَمْوَالِكُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَی وَلِیِّهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ وَ إِنْ أَنْعَمَ لَكَ مُنْعِمٌ حضرت علی به ماموریت جمع آوری زکات مالیات اسلامی فرمان میدهد شروع بکنید راه بیفتید اما با تقوای الهی مرحوم کلینی مینویسید امام صادق علیه السلام راوی این نامهی جدشان حضرت علی است چه نکات ظریفی حضرت به مامورین مالیاتی در اعتماد به مردم دارند و در بخش دوم نامه در مدارا با حیواناتی که برای زکات جمع آوری شده امام صادق وقتی نامه را از حضرت علی نقل کردند شروع کردند به گریه کردن فرمودند لَا وَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ لِلَّهِ حُرْمَةٌ دیگر هیچ کدام از دستورات الهی عمل نمیشود هیچ کدام از سنتهای پیغمبر عمل نمیشود همه را زیر پا گذاشته اند اگر این قدر دقیق است بیانی که حضرت علی دارد امام صادق گریه میکرد که بعد از شهادت حضرت علی این حرفها فراموش شده کجا در جوامع اسلامی این ظرایفی که حضرت علی اشاره کردند کجا توجه میشود. امام صادق گریه میکرد که اینها دیگر از یاد رفته حضرت علی به مامورین مالیات مینویسند اولا با تقوای الهی شروع بکنید وقتی میخواهی بروی برای جمع آوری زکات لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَیْهِ كَارِهاً وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِی مَالِهِ مواظب باش هیچ مسلمانی را نترسانی وقتی میروی بدون اجازه و میلشان وارد سرزمینشان نشو بیش از آن حق الهی که در مالش است بیشتر از آن نگیر دیدم بعضی از شارحین نهج البلاغه فرمودند حضرت علی به جای این که بگویند حق خدا را به طور کامل بگیر میگوید مواظب باش بیش از حق الهی چیزی نگیری احتیاط را از این طرف داشته باش من برای مامورین راهنمایی رانندگی سخنرانی داشتم گفتم شما که برگ جریمه دستتان است شک داشتید که این جا جای جریمه است شماره پلاک را خواندی یا نه از این طرف احتیاط بکن به نفع مردم احتیاط بکن نه از آن طرف حضرت علی میفرماید مواظب باش بیش از حق الهی از آنها نگیری نمیفرماید مواظب باش حق خدا را به طور کامل بگیر نه. فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَی الْحَیِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْیَاتَهُمْ ثُمَّ امْضِ إِلَیْهِمْ بِالسَّكِینَهی وَ الْوَقَارِ حَتَّی تَقُومَ بَیْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِیَّهی لَهُمْ وَ لَا تُخْدِجِ التَّحِیَّهی لَهُمْ وقتی وارد یک روستا و محلی شدی که میخواهی زکات بگیری در خانههای مردم حق ندارید بروید مامور مالیات رفته به محلی روستایی مالیات بگیرد حق ندارد برود خراب خانهی مردم شود نه همان جا که چشمهی آب است بنشین مردم خبردار میشوند تو آمدی نمیخواهد وارد خانههای مردم شوی اولا شاید مردم آمادگی پذیرایی از تو را نداشته باشند ثانیا شاید مردم نخواهند شما از تمام وضعیت مالی شان مطلع شوی عنوان سخن اوج اعتماد به مردم است امروز اسمی از آن باقی مانده همان خود اظهاری من شاید نخواهم همهی دارایی من را مامور دولت بداند حق نداری وارد خانههای مردم شوی یا نه ممکن است خانهی یکی بروی دیگران گلایه بکنند چرا خانهی او رفت یا نه وقتی رفتی خانهی کسی خود صاحب خانه انتظار دارد تو ملاحظه اش را بکنی امتیازی قائل شوی حضرت میفرماید مواظب باش وقتی رفتی به روستایی همان کنار چشمه چادر بزن بنشین در خانه هایشان حق نداری وارد شوی وقتی خواستی بروی طرف زمینشان و با آنها صحبت بکنی همراه با سکینه و آرامش و وقار برو میروی آن جا خدمت این مردم در مقابل مردم با احترام میایستی تو مامور مالیات هستی با احترام بایست عرض سلام بکن در احترام به آنها کم نگذار مثل کسانی نباش که وقتی میروند از موضع برتر سخن میگویند حتی حاضر نیستند جواب سلام طرف را بدهند نه خیلی با ادب مامور دولت باید خاشع و متواضع باشد مامور مالیاتی باید با ادب احترام برود متاسفانه اینها چقدر گفتنش زیباست نمیدانم زیبا که است ولی چقدر تاثیر گذار باشد نمیدانم قدیمها ادارات که میرفتی بخشنامه کرده بودند تکریم ارباب رجوع حالا برداشتند تابلو زدند مادهی کیفری یک دو سه اگر به این آقا اهانت بکنی شش ماه زندان دارد یعنی تکریم ارباب رجوع شده مواد تهدید مراجعه کننده خیلی بد است یک وقتی شما تابلو زدی تکریم ارباب رجوع همه جا گفتی ما نوکر شما هستیم حالا میگوید نه مواظب باش صدایت را بلند کردی نوشته چقدر شلاق دارد حضرت علی به مامور مالیاتی میفرماید اولا بایست با ادب سلام میکنی در تهیت و ادب کم نگذار تکبر نداشته باش قشنگ و با ادب و احترام در برابر مردم بایست ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِی إِلَیْكُمْ وَلِیُّ اللَّهِ وَ خَلِیفَتُهُ لآِخُذَ مِنْكُمْ حَقَّ اللَّهِ فِی أَمْوَالِكُمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِی أَمْوَالِكُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَی وَلِیِّهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ وَ إِنْ أَنْعَمَ لَكَ مُنْعِمٌ سپس به مردم میگویی بندگان خوب خدا ولی خدا من را فرستاده حق خدا را از شما بگیرم زکات حق الهی است همه اش خدا است ولی الله من را فرستاده حق الله را در اموال شما بگیرم حقی است از اموال الهی در میان اموال شما یا نه سوال میکند با کمال ادب و احترام بحث زکات یک شاخه است عنوان بحث ما استفاده میشود که در نظام دینی باید کارگزاران نظام اوج اعتماد به مردم داشته باشند و مردم هم اعتماد به کارگزاران نظام داشته باشند اینها الآن است در نظام ما که اسلامی است یا نه؟ پس به مردم بگو بندگان خدا ولی خدا من را فرستاده حق الله را میخواهم بگیرم ببرم برای ولی الله شما هم که عباد الله هستید سوال میکنم هر حقی است یا نیست؟ چیزی است که برای ولی خدا ببرم یا نه اگر یک کسی گفت نه هیچ چیز پیش ما نیست ما مالیات اسلامی اصلا بدهکار نیستیم دیگر حرف نزن تمام خداحافظ ندارید؟ خداحافظ اگر کسی گفت بله خوش آمدید چرا ما زکات به گردنمان است با او راه بیا برو ولی مواظب باش او را در راه نترسانی تهدیدش نکنی سخت گیری نکنی خیلی با ادب و احترام برو فَإِنْ كَانَتْ لَهُ مَاشِیَهی أَوْ إِبِلٌ فَلَا تَدْخُلْهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ فَإِنَّ أَكْثَرَهَا لَهُ فَإِذَا أَتَیْتَهَا فَلَا تَدْخُلْ عَلَیْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَیْهِ وَ لَا عَنِیفٍ بِهِ وَ لَا تُنَفِّرَنَّ بَهِیمَهی وَ لَا تُفْزِعَنَّهَا وَ لَا تَسُوأَنَّ صَاحِبَهَا فِیهَا وَ اصْدَعِ الْمَالَ صَدْعَیْنِ ثُمَّ خَیِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ مثلا میگوید بیا من گلهی گاو گوسفند شتر دارم نزنی وسط گله بدون اجازه وارد این گلهی گاو و گوسفند نشو وارد دام نشو چرا؟ بیشتر اینها مال اوست مال تو نیست که چقدر مگر میخواهی بگیری هزار تا گوسفند داشته باشد ده تا مال مالیات اسلامی است نه صد و نود تا مال خودش است اجازه نداری بدون اجازه اش وارد شوی وقتی اجازه داد رفتی خیلی با تسلط و غرور آن جا وارد نشو زور نگو به او یک طوری وارد نشوی حیوانات زبان بسته رم بکنند نه مواظب باش نکند یک وقتی کاری بکنی صاحب این دام ناراحت شود نه خیلی با ادب برو. برندار ده تا از گوسفندهای چاق چله را بردار جدا بکن نه مثلا اگر هزار گوسفند است ده تا را میخواهیم جدا بکنیم چه کار کنیم اول این هزار را دو قسمت بکن بکن دو قسمت بگو این پانصد تا یا این یکی مثلا میگوید این پانصد تا برو سراغ آن پانصد تا دوباره آن را نیم بکن بپرس کدام را میخواهی گفت این دوباره اینها را قسمت بکن هر چه او انتخاب میکند تا برسد به ده تا که سهم تو باشد اگر گفت این پانصد تا مال من دیگر هیچ چیز نگو هر چه او گفت دوباره پانصد تا را دو نصف بکن بگو هر چه شما میگویی دوباره هر چه انتخاب کرد هیچ چیز نگو تقسیم کن تقسیم کن تا برسی به ده تایی که زکات الهی است فَاقْبِضْ حَقَّ اللَّهِ مِنْهُ بگو این ده تا حق خداست گفت ای. بابا بعد از هزار تا که نصف نصف شده اتفاقا این ده تا چشمش را گرفته گفت اگر میشود یک بار دیگر تقسیم بکن عیب ندارد بگو مال تو گوسفندها را بریز مخلوط بکن دوباره از اول شروع کن به تقسیم تا برسی به آن ده تایی که خودش راضی است حق الله را به شما بدهد کجای عالم پیدا میشود برای گرفتن یک زکات این طور اوج اعتماد باشد که حضرت علی میگوید هر چه او گفت یک آیه از قرآن میخوانم «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (توبه/ 103) این هم اشاره به زکات است برای چه صدقه میگیری؟ آنها پاک شوند آنها پاکیزه شوند وقتی زکات مالش را گرفتی دعا بکن برایش دعای تو پیغمبر مایهی آرامش برای آنها است. این خودش بحث مفصلی است به عجله میگویم ما در کتابهای حدیثی مثل کافی تهذیب مثل همهی مصادر قدیمی ما در باب زکات یک باب داریم ادب المصدق چه آدابی را باید رعایت بکند کسی که میرود زکات را بگیرد دهها روایت ما داریم اوج اعتماد است هر چه مردم میگویند یک وقت نکند ما مردم را متهم بکنیم که دروغ میگویند مردم میخواهند مخفی بکنند نه هرچه اینها گفتند کسی گفت دارم برو گفت نه برگرد حرفش را قبول بکن از این بالاتر جالب است مرحوم کلینی در کافی حدیثی دارد از حضرت علی که نشانهی اوج اعتماد و مدارا با مردم است یک وقت رفتی میخواهی زکات گندم جو بگیری اگر سال خشکسالی بود امسال نگیر حالا که خشکسالی است تا دوباره برگردد خشکسالی تمام شود اگر نظام با مردم مسئولان با مردم یکی بودند امسال خشکسالی است امسال رکود است کوتاه بیایید امسال وضع اقتصادی خیلی خراب است در این چند ماه ملاحظه بکنید کنار بیایید حرف من این است آیا این اعتماد امروز است یا نه واقعا نیست نظام ما نظام اسلامی است ولی این اعتماد نیست شما که فرمودید خود اظهاری به مسئولین میگویی خوداظهاری میگویند مردم کلک میزنند مخفی میکنند به مردم هم وقتی میگویی بیایید مالیات را صادقانه به دولت بدهید میگوید کجا دولت خرج میکند چطوری خرج میکند این همایشها ریخت و پاشها چیست؟ در همهی دولتها است کاری به یکی دو دولت ندارم چقدر ریخت و پاشها که مردم میگویند ما پول بدهیم کجا الآن در بعضی از کشورهای اروپایی من با اطلاع میگویم از نزدیک میگویم اگر یک نمایندهای رئیس جمهوری میخواهد کاندیدا شود اعلام بکند من بیایم مالیاتها را بیشتر میگیرم مردم بیشتر به او رای میدهند چرا؟ چون میگویند او مالیات را میگیرد خرج ما میکند میدانند آثارش ظاهر میشود آن اوج اعتماد است این اعتماد امروز است یا نه؟ اگر بود مردم به راحتی مالیات را میدادند اگر بود دولت مدارا میکرد میگفت امسال گرفتاری داری نده. یک مثالی زدیم من سوال میکنم از همهی بینندگان همان قصهی یارانهها که ثبت نامش گذشت واقعا ما راست گفتیم به دولت مردان؟ تقریبا همه گفتند ما مستحق این چهل و چهار هزار تومان هستیم واقعا این طوری بود؟ به مردم میگفتی نگیر میگفتند ننویسم چه کسی میخواهد بگیرد کجا میخواهد خرج شود یک وقتی به آقایی گفتم تو که مستحق نیستی چرا میگیری گفت من حساب کردم چهار نفر هستیم ماهی دویست هزار تومان میگیرم یک سال دولت میخواهد دو میلیون به من بدهد ده سال که بگیرم میشود بیست میلیون صد سال عمر بکنم میخواهد دویست میلیون به من بدهد در حالی که دیشب در یک جلسه به ورزشکاران نفری دویست سکه داد یعنی دویست میلیون تومان من صد سال عمر بکنم تازه یارانهی چهل هزار تومانی میشود دویست هزار تومان دیشب در یک جلسه به فلان ورزشکار دادند نظام اسلامی باید اوج اعتماد باشد امام صادق گریه میکرد برای این حالات امام علی که حضرت علی وقتی میفرستد این طوری میفرستد به چه ظرافتهایی توجه کرده خود سید رضی فرمود میخواهم ریز ترین مسائل را بگویم چندی پیش همایش امر به معروف نهی از منکر بود رفتم سخنرانی کردم گفتم در بحث امر به معروف نهی از منکر نیست بحث اعتماد نیست جایش خالی است به طور کلی گفتیم تا میگوییم منکر چه به ذهن شما میآید همهی جمعیت گفتند بد حجابی گفتم راست میگویید بد حجابی درست است یک منکر است ولی اگر میخواهید اعتماد مردم حتی بد حجاب را جلب بکنید بگویید حداقل ما پنج منکر داریم یک منکر جامعهی ما رباخواری است هم بانکها هم مردم فقط گردن مردم هم نگذاریم هم بانکها هم مردم سی میلیون گرفته نود میلیون داده رفته سوال کرده تمام شده گفتند نصفش مانده سی صد میلیون وام گرفته نه صد میلیون داده تمام شده گفتند نصفش صادقانه بگوییم منکر اول رباخواری است منکر دوم کم فروشی است سه ویل داریم «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ» (مرسلات/ 45) «وَوَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ» (فصلت/ 6) «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ» (مطففین/ 1) وای بر دروغ گوها آنهایی که پیغمبران را تکذیب میکردند و وای بر کم فروشها این منکر است قطعا منکر است این را بگوییم باز نرویم سراغ مردم چرا مردم هم کم فروشی دارند ولی دولت را هم میگوییم آن کارخانه داری که ماشینش در پارکینگ کارخانه است هنوز پنج اشکال دارد کم فروشی است بگوییم رشوه خواری یک منکر است اعتراف بکنیم یکی از بالاترین منکرات در جامعهی ما رشوه خوار است چندی پیش در روزنامهها خواندم شهردار گفته بود بزرگ ترین مشکل شهرداری ما دو چیز است یکی را گفت رشوه خواری این فسادها منکر است فساد اقتصادی یک منکر است بدتر از این آثار سوء فسادها بدتر از آثار اقتصادی اش همین بی اعتمادی است اساس نظام دینی باید بر اعتماد باشد اعتماد به کلی از بین میرود اگر اعتماد نباشد هیچ چیز نداریم سه هزار میلیارد ده هزار میلیارد یک طرف این که دیگر به نظام اعتماد نشود این از آن پول ضررش بدتر است گفتم بیایید بگویید رباخواری منکر است کم فروشی در همهی ابعادش منکر است رشوه خواری منکر است گفتم دوازده میلیون دختر پسری که ازدواج نکردند منکر است بالاترین منکر است بعدا بیایید سهم تعیین بکنید در این منکرات مهم این است بله بد حجابی هم منکر است کم نمیگذاریم ردیف بکنیم چرا تا میگوییم این به ذهن میآید آنها منکر نیست؟ سهم بندی بکنیم سهم مسئولین چقدر است سهم مردم چقدر است سهم رسانهها چقدر است؟ الآن مسئولین دولت چقدر سهم دارد همه میگویند دولت نمیتواند ادارات خودش را اصلاح بکند؟ اصلاح بکند مردم هم سهمی دارند چرا نهی از منکر نمیکنند چرا مراقبت نمیکنند رسانهها چقدر سهم دارند معین بکنیم آن قوت اعتماد برقرار میشود. تازه حضرت وارد میشود جزئیاتی در مورد حیوانات زبان بستهای که شما میآورید چطوری مواظب این حیوانات باشید اگر در راه میآورید سوار نشوید اگر سوار میشوید تقسیم بکنید بین همه اگر به آب رسیدید آب بخورد بگذارید استراحت بکند حضرت علی است مهم ترین نامهی نهج البلاغه اش نکات بسیار دقیق در مورد کسانی که این حیوانات را میآورند برسانند به ولی الله دارند. یک وقت اگر حضرت علی در نهج البلاغه در مورد آوردن حیوان یک صفحه کامل تذکر میدهد آن وقت این نگاه دینی راضی است که این طور بی گناهان این جنایاتی که امروز در همهی دنیا است این خونهایی که ریخته میشود را میشود به اسم دین گذاشت؟ قطعا نمیشود ما وقتی میرسیم به نقطهی مطلوب اگر اعتماد را بخواهیم برسیم که همهی این جنایات را با هم ببینیم خون مردم یمن با سوریه با عراق با افغانستان با فرانسه هیچ فرقی ندارد دو روز قبل از جنایت فرانسه شبیه همین در لبنان شد چه کسی به این پرداخت؟ یک مظلومی که در افغانستان هر روز مجالس عروسی شان را بمباران میکنند چه فرقی دارد؟ همه را با هم محکوم بکنیم کابل پاریس با بغداد فرقی نداشته باشد همه یک خون است بی گناه نباید خونش ریخته شود اما این که موضع بگیریم همهی عالم را به هم بزنیم چرا این جا جنایت شده اما دو روز قبل در لبنان کسی دم نزد یک سال است در یمن کسی دم نمیزند ده سال است در افغانستان کسی دم نمیزند ده پانزده سال در عراق کسی دم نمیزند این بی اعتمادیها جامعهی اسلامی را درست نمیکند.
شریعتی : امروز صفحهی 36 مصحف شریف را تلاوت میکنیم آیات 225 تا 230 سورهی مبارکهی بقره.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
لَّا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّـهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَـكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّـهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿٢٢٥﴾ لِّلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِّسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِن فَاءُوا فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٢٢٦﴾ وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلَاقَ فَإِنَّ اللَّـهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿٢٢٧﴾ وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّـهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّـهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿٢٢٨﴾ الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَن يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّـهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّـهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّـهِ فَأُولَـئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿٢٢٩﴾ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّى تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللَّـهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿٢٣٠﴾
ترجمه:
خدا شما را به خاطر سوگندهای لغوتان [که جدی و حقیقی نیست و عادتاً بدون قصد قلبی بر زبان جاری می شود] مؤاخذه نمی کند، ولی شما را به خاطر آنچه دل هایتان [از سوگند جدی و حقیقی] مرتکب شده مؤاخذه می کند؛ و خدا بسیار آمرزنده و بردبار است. (۲۲۵) برای کسانی که سوگند یاد می کنند [که از آمیزش] با زنان خود دوری گزینند، [شرعاً] چهار ماه مهلت است، چنانچه [در این مدت به آنچه مقتضای زناشویی است] بازگشتند [گناهی بر آنان نیست]؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده ومهربان است. (۲۲۶) و اگر [برای پایان یافتن مشکلات] تصمیم به طلاق گرفتند، [در صورت رعایت شرایط مانعی ندارد] مسلماً خدا [به گفتار و کردارشان] شنوا و داناست. (۲۲۷) زنان طلاق داده شده باید به سر آمدن سه پاکی [از حیض را] انتظار برند [و پیش از به سر رسیدن آن، از شوهر کردن خودداری ورزند]. و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارند [به خاطر رعایت شرایط ایام عدّه] نباید آنچه را خدا در رحم هایشان [از حیض یا جنین] آفریده، پنهان دارند. و شوهرانشان در این مدت چنانچه خواهان صلح و سازش اند، به بازگرداندن آنان [به زندگی دوباره] سزاوارترند. و برای زنان، حقوق شایسته ای بر عهده مردان است، مانند حقوقی که برای مردان بر عهده آنان است، و مردان را بر آنان [به خاطر کارگزاری، و تدبیر امور زندگی در امر میراث و دیه، گواهی در دادگاه و غیر این امور حقوقی] افزون تر است؛ و خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است. (۲۲۸) طلاقِ [رجعی که برای شوهر در آن حقّ رجوع وبازگشت به همسر است] دوبار است. [شوهر در هر مرتبه از رجوع] باید [همسرش را] به طور شایسته ومتعارف نگه دارد، یا [با ترک رجوع، او را] به نیکی و خوشی رها کند. و برای شما حلال نیست از آنچه [به عنوان مهریه] به آنان پرداخته اید چیزی را بازستانید، مگر آنکه هر دو بترسند که حدود و مقرّرات خدا را [در روش همسرداری] برپا ندارند. پس شما [حاکمان شرع] اگر بترسید که آن دو نفر حدود خدا را برپا ندارند در آنچه زن برای رهایی خود [عوض طلاق] فدیه بپردازد، گناهی بر آنان نیست. اینها حدود خداست؛ پس از آنها تجاوز نکنید و کسانی که از حدود خدا تجاوز کنند، آنان بی تردید ستمکارند. (۲۲۹) پس اگر [بعد از دو طلاق و رجوع، بار سوم] او را طلاق داد، آن زن بر وی حلال نخواهد بود، مگر آنکه با همسری غیر از او ازدواج کند. و اگر [همسر دوم] او را طلاق داد بر وی و شوهر اول گناهی نیست که به یکدیگرباز گردند، در صورتی که امیدوار باشند حدود الهی را [در روش همسرداری] رعایت می کنند. و اینها حدود خداست که آن را برای گروهی که دانایند بیان میکند. (۲۳۰)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی : حاج آقای حسینی اشاره کردند برنامهی هفتهی گذشته بازتابهای بسیار متفاوتی داشته در بین شما دوستان خوب پیامهای شما به دست ما میرسد بخشی از آن بازتابها را با هم مرور میکنیم.
حاج آقا حسینی : چون خیلی فرصت کم است فقط یک مورد را اشاره میکنم باز خیلی سوال کردند در مورد مسئلهی نماز ایستاده یا نشسته من یک بار دیگر توضیح میدهم اگر من میتوانم ایستاده ولو به اندازهی یک الله اکبر بایستم نباید از اول بروم بنشینم بروی صندلی الآن باب شده هر کسی از راه میآید میرود مینشیند روی صندلی عزیزی میگفت مسجد محل ما آقا با دوچرخه میآید مینشیند روی صندلی کسی که دوچرخه سوار میشود پا میزند کسی که پا میزند زانویش خم میشود مشکلی ندارد ولی تا میآید از همان اول روی صندلی مینشیند من خواهش میکنم قصهی صندلی نشستن را دقت کنیم اگر کسی واقعا وظیفه اش است هیچ اما یک آقایی میگفت اگر هشتاد جا دارد مسجد ما شصت تا شده صندلی ما باید دنبال جا بگردیم پس اگر کسی میتواند ولو به اندازهی الله اکبر بایستد باید بایستد یا تکیه بدهد به عصا یا دیوار همان میزی که مقابلش است تکیه بدهد هر مقدار که میتواند باید ایستاده نماز بخواند تا قل هو الله تا ایاک تا هر جا که میتواند مرحلهی دوم اگر میتواند بنشیند بنشیند ولو دو زانو نتواند بنشیند چهار زانو بنشیند قیامت که تمام شد رکوع که رفتی برای نشستن زانوت درد میکند دکتر گفته جمع نکن چهار زانو نشین اگر نتوانستی بنشین پایت را دراز بکن روی صندلی سجده نکن اگر میتوانی بنشینی سجدهی کامل مواضع هفت گانه برسد به زمین این کار را انجام بده ولو بین دو سجده یا موقع تشهد پایت را کاملا دراز بکن اشکالی ندارد دراز کردن پا پس اگر ایستاده به هر مقداری توانستی انجام دادی بعد بنشین ولو دو زانو نشد چهارزانو نشد پایت را دراز بکن هر مقدار میتوانی از صندلی پرهیز بکن من تقاضا میکنم عزیزان بیشتر از این را مراجعه بکنند سوال بکنند جزئیاتش خیلی زیاد است. خیلی سوال در مورد حقوق والدین بوده مسائل خیلی مهمی است ولی چون وقت نیست ان شاء الله وقت دیگری پرسش و پاسخ باشد. اگر دوستان یادشان باشد کتاب کامل بهائی مال عماد الدین طبری است آوردیم عین عبارتش را من خواندم امروز کتاب را نیاوردم ایشان از علمای بزرگ ما است هفتصد سال پیش زندگی میکرده جزء منابع قدیمی ما است کتاب کامل بهائی محدث قمی در مقدمهی این کتاب مفصل در عظمت این بزرگوار ذکر کرده تالیفات فراوانی دارد و این کتاب را هم مدتها رویش وقت گذاشته داستان حضرت رقیه سلام الله علیها عین همین که در روضهها میخوانند که امام حسین دختر سه سالهای داشت در خرابه آمد بهانهی پدر را گرفت سر را مقابلش گذاشتند شروع کرد با سر بریده حرف زدن عین این در این کتاب نقل شده در مصادر دیگری هم بود که نقل نمیکنم دو روز پیش سالگرد رحلت حضرت علامه طباطبائی بود ایشان فرمود ما اگر سندی دربارهی حضرت رقیه نداشتیم همین سند کافی بود که شما وقتی وارد حرم بنت الحسین میشوید بی اختیار اشکتان جاری میشود این حرم حزن انگیز است آدم وقتی وارد میشود نگاه میکند این ضریح قبر کوچک گوشه و کنار این حرم وسایل بازی اسباب بازی را گذاشتند بچه را که نمیزنند سر بریده برایش نمیآورند اگر بهانهی پدرش را گرفت عروسکی اسباب بازی برای میآورند مرحوم علامه طباطبائی میفرمود بالاترین سندها این است که انسان بی اختیار دلش میشکند خدا رحمت کند حاج شیخ عباس قمی آقازادهای داشتند حاج میرزا علی آقا محدث زاده از منبریهای بسیار خوب بود ایشان میفرمود یک سالی تارهای صوتی حنجره ام به شدت آسیب دیده بود دکتر رفتم گفتند تا شش ماه نباید حرف بزنی هیچ جلسه حتی حرف معمولی ام را نباید میزدم در خانه کاری داشتم باید روی کاغذ مینوشتم صدایم در نمیآمد نزدیک ماه محرم که شد یادم آمد من چقدر جلسه برای محرم قول دادم چقدر منبر میرفتم یک روز بعد از نماز اینها یادم افتاد غصه خوردم گریه کردم خوابم برد خواب دیدم مجلس بسیار با جلالتی است حضرت سیدالشهدا در آن مجلس هستند رفتم سلام کردم گفتم من چنین مشکلی دارم به من عنایتی بکنید حضرت فرمودند برو سیدی دم در است به او بگو روضهی حضرت رقیه را بخواند خدا به تو شفا میدهد آمدم دم در دیدم آقای طباطبائی است که داماد مرحوم آشیخ عباس بوده خودش هم منبری بود گفتم امام حسین پیغام دادند یک روضهی رقیه بنت الحسین بخوان برای شفای ما آقای طباطبائی گفت من نمیخوانم گفتم چرا گفت امام حسین در مجلس است من چطوری جلوی امام حسین بگویم مصیبتهایی که برای او پیش آمده واقعا کسی شک دارد که یزیدیان این قدر ظلم به اهل بیت علیهم السلام کرده باشند امروز داعشیها را دارند میبینند داعشیها از نسل یزیدیها هستند ببینید چه جنایتی میکنند آن وقت کسی شک دارد؟ گفت چطور جلوی سیدالشهدا بخوانم که این بچه این همه روی خار مغیلان دویده این همه سیلی تازیانه زدند آدم جلوی پدر مصیبت دخترش را نمیخواند دست عدو بزرگ تر از صورت من است یک ضربه زد که لالهی گوش من دریده شد گفت نمیخوانم برگشتم به آقا گفتم ایشان میگوید نمیخوانم فرمودند ما خودمان میخواهیم بخوان به امر سیدالشهدا شروع کرد روضهی حضرت رقیه را خواندن من بلند بلند گریه میکردم یک مرتبه دیدم زن و بچه ام من را دارند از خواب بیدار میکنند میگفتند چرا گریه میکنی چه شده تا بیدار شدم گفتم چرا من را بیدار کردید من در مجلس امام حسین در مجلس رقیهی بنت الحسین بودم یک مرتبه دیدم من دارم حرف میزنم من نباید حرف بزنم فردا رفتم پیش همان پزشک تا من را از دور دید گفت برای چه آمدی شش ماه دیگر گفتم اگر میشود یک بار دیگر معاینه بکن گفت نه شش ماه دیگر اصرار کردم یک نگاه کرد گفت کجا رفتی اثری از بیماری نیست گفتم یک جایی رفتم که هیچ کسی را نا امید رد نمیکند ما هرچه بگوییم برای سه ساله حضرت حسین کم است شما فقط مجسم بکنید یک دختر سه ساله بینندگان در خانه هایشان هستند مادرها اگر دختر سه ساله در خانه دارند نگاهی بکنند صورتش چقدر است قد و قامتش چقدر است بزرگی بخواهد سیلی بزند به آن صورت نسبت این دست با آن صورت چیست؟ اکنون که نیامد ز سفر باب منیرم خوب است در این گوشهی ویرانه بمیرم در کشور اسلام که ما رهبر آنیم بیگانه تر از مردم بیگانه بمیرم. خواهم که روم راه در این گوشهی ویران باید ز محن دست به دیوار بگیرم. اینها قابل تصور برای ما نیست یک بچهی سه ساله را ببینید در خانه چقدر مردم میریزند ساکت بکنند حتی اگر بچه حرف بی خودی بزند میگویند راضی بکنید آرام باشد وقتی این سه ساله چشمش افتاد به سر زبان حال است. آمدی بابا که من مشتاق دیدارم هنوز خلق در خوابند و من از هجر بیدارم هنوز. بارها جان دادم از هجرت وفایم را ببین آن قدر این جانم را نگه داشته بودم تا یک لحظه شما برسی اگر بنا است جان بدهم کنار سر بریده جان بدهم. باز در هنگام وصلت جان به لب دارم هنوز عمه ام زینب ز مادر مهربان تر بر من است میدهد شبها تسلی بر دل زارم هنوز گرچه از بی طاقتی بنشسته میخواند نماز لیک باشد با چنین حالش پرستارم هنوز. شمر سیلی زد به رویم دیده اید بچه اگر پدرش نباشد بعد از مدتی برگردد میخواهد حرفها درد دل هایش را به پدر بگوید. لیک باشد نام نیکیو تو گفتارم. امیدوارم به حق این سه ساله همهی آنهایی که امروز پای این برنامه دلشان را فرستادند کنار حرم سیدالشهدا دعایشان مستجاب شود.