پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

مطالبات جوانان
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مطالبات جوانان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 04-03-95

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
اِی آخرین ستاره‌ی چشم انتظارها *** حلقه زدند دورِ نگاهت،مدارها
خورشیدی و تبلورِ نور زلالِ تو *** سرسبز کرده وسعتِ آیینه زارها
ما شبنمیم و مِهرِ تو،مُهرِ قبول ماست *** یک جرعه نور ریز به گوشه کنارها
تا شعله شعله عشق تو عیوق مان کند *** ما ذره ذره دور تو گردیم بارها
ما را عصای دستِ کلیمانه ات ببین *** تا بشکند طلسم همه شبهِ مارها
یک جمعه در طراوت باران ظهور کن *** یک جمعه محو کن همه گرد و غبارها
از این بعد، خیمه‌ی آرامِ چشمتان *** باشد قرارگاهِ دلِ بی قرارها
باید همه به سمت نگاهت سفر کنند *** باید یکی شوند خطوط ِ قطارها

شریعتی: سلام عرض می‌کنم خدمت شما بینندگان محترم و حاج آقای حسینی خیلی خوش آمدید. سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: سلام علیکم و رحمة الله عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه‌ی بینندگان و شنوندگان دارم. همه‌ی پیام‌ها را تک تک مطالعه کردیم و این هفته تمام فرصت ما بررسی پیام‌های عزیزان است.
شریعتی: چه خوب امروز قرار است به پیام‌ها و دغدغه‌های شما بپردازیم.
حاج آقا حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم عنوان بحث ما در هفته‌ی گذشته انتظارات جوانان از پدر و مادرها و از جامعه بود. غیر منتظره بحث مورد استقبال قرار گرفت ما خودمان هم این مقدار انتظار نداشتیم هم از طرف پدر و مادرها هم از طرف جوانان. گفتیم هر انتظاری است که ما گفتیم نگفتیم پیامک بزنید تا در هفته‌های بعد ادامه دهیم. واقعا خیلی پیام بود مثل این که دست گذاشته باشیم روی یک زخم کهنه‌ای که یک مرتبه عده‌ای یادشان آمده نه این که یادشان آمده باشند گفتند این جا مطرح کنیم. من بخواهم جمع بندی کنیم این است که انتظاراتی که جوانان از پدر و مادرها دارند در چهار عنوان است که در پیام‌ها آمده است یکی محبت و تکریم است دوم فرق نگذاشتن بین فرزندان است سوم مقایسه نکردن بین فرزندان یا فرزندان و دیگری است چهارم تحمیل نکردن خواسته‌های خودشان به فرزندان است. مطالباتی هم که پدر و مادرهای عزیز برای ما نوشتند را می‌شود در چهار عنوان خلاصه کرد یکی احترام دوم محبت نسبت به پدر و مادر سوم پند پذیری و نصیحت پذیری جوانان و چهارم هم نوشتند همه‌ی غم و غصه‌ی ما دین داری فرزندان است یک نمونه‌هایی را هم ذکر کردند ما باید به هر دو بخش بپردازیم ولی من یقین دارم اگر از پدر و مادرها سوال بکنید، پدر و مادرها همیشه فداکاری می‌کنند این جا هم این فداکاری را انجام می‌دهند با اجازه‌ی پدر و مادرها ما اول می‌رویم سراغ مطالبات جوانان پدر مادر این طوری است همه‌ی وجودش را فدای فرزندان می‌کند. این هفته را شروع می‌کنیم مطالبات پدر و مادرها را حتما خواهیم گفت. اگر پدر و مادرها مطالبات دیگری دارند حتما پیامک بدهند. ولی می‌خواهیم همه‌ی سخن ما سخن فرزندان باشد. خیلی پیام بود. خیلی ایمیل بود. ده‌ها صفحه من اگر بگویم حتما بینندگان باور می‌کنند دیشب تا ساعت یک کتابخانه بودیم. دیگر من را بیرون کردند از کتابخانه و گفتم به آن دوستان که من فردا سمت خدا می‌گویم که شما من را بیرون کردید. آمدیم خانه. بعضی از این پیام‌ها را بخوانید.
شریعتی: من یک نامه‌ای را انتخاب کردم یک درد دلی است که می‌شنویم. خود نفس خواندن این پیام خودش حاوی نکات بسیاری ظریفی است که جا دارد به آن توجه بکنیم. سلام برنامه‌ی هفته‌ی گذشته‌ی شما را درباره‌ی جوانان دیدم و بسیار خوشحال شدم که به جوانان پرداختید جای چنین برنامه‌ای حقیقتا خالی است من دختر بیست و دو ساله‌ای هستم و مشکل اساسی من در تمام دوره‌ی زندگی ام و خصوصا دوره‌ی جوانی و نوجوانی ام رابطه‌ی با مادرم بوده است. مادر من به هیچ وجه احساسات خودش را ابراز نمی‌کند ابراز احساسات کردن در خانواده‌ی ما امری بیهوده شمرده می‌شود و نشانه‌ی ضعف است اما برعکس من فرد بسیار بسیار احساساتی هستم همین موضوع مشکلات عاطفی و روحی بسیار زیادی را در تمام دوران زندگی ام خصوصا از نوجوانی به بعد برایم ایجاد کرده طوری که جلسات متعددی را پیش مشاور می‌رفتم تا بتوانم مشکلات روحی‌ام را حل بکنم مادرم زحمت زیادی را برای من کشیده اما کوچکترین احساسی را ابراز نمی‌کند نه کلمه‌ی محبت آمیزی و نه رفتار عاطفی را من به یاد ندارم اما در عوض مادرم به شدت به سرزنش من برای کوچک ترین اتفاقی می‌پردازد مثلا من با وجود 22 سال سن ام اگر اتفاقی دستم به چیزی بخورد و آن را بشکنم به شدت اضطراب و ترس دارم که مادرم بفهمد. مادرم دائما از رفتار اطرافیانش حتی پدرم ایرادهای فراوانی را می‌گیرد و دائما مشغول سرزنش است که این موضوع برای من بسیار بسیار ناراحت کننده است من دوست ندارم پدرم جلوی من و دیگران سرزنش شود خیلی اوقات حتی کارهایی که انجام می‌دهیم و باعث سرزنش شدن ما می‌شود کارهای غلطی هم نیست مثلا اگر خود من سراغ فعالیت‌هایی که دوست دارم بروم اغلب مورد سرزنش قرار می‌گیرم مثلا کتاب خواندن را از کودکی بسیار دوست داشتم اما مادرم دائما از این امر ایراد می‌گیرد یا علاقه‌ی زیادی به انجام فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی دارم اما مادرم به خاطر این کارها سرزنشم کرد که ترجیح می‌دهم سمتشان نروم هر کاری که من به آن‌ها علاقه دارم و مادرم آن را نمی‌پسندد مورد سرزنش او قرار می‌گیرد و هر کاری که مورد پسند او است حتما باید انجام بدهم. سر کوچکترین اشتباه یا اختلاف نظری با هر کدام از اعضای خانواده مادرم اوقات تلخی می‌کند و عصبانی می‌شود و خیلی وقت‌ها مدت‌ها قهر می‌کند این رفتارهای او صبرم را لبریز کرده مادرم هیچ وقت ما را تشویق نمی‌کند هیچ وقت احساس نمی‌کنم از من راضی است یا من را قبول دارد اگر چه خودش اعتقاد دارد که گفتن خوبی‌های من فایده‌ای ندارد و او اشکالاتم را می‌گوید تا آن‌ها را اصلاح بکنم اما این که کسی دائما کوچک ترین ضعفی را به من گوشزد می‌کند آن هم با تندی و تلخی، واقعا ناراحتم می‌کند ضمن این که مشکلات زیادی مثل عدم اعتماد به نفس، خجالتی بودن، خود کم بینی و غیره را برای من به وجود آورده است. تازه علاوه بر همه‌ی این مسائل عذاب وجدان این که مادرم هیچ وقت از من راضی نیست هم به شدت من را آزار می‌دهد چون می‌دانم خداوند چقدر نسبت به مادر سفارش کرده نمی‌دانم چه کار کنم من همیشه تشنه‌ی ذره‌ای توجه و احترام از سمت دیگران هستم و خیلی غصه‌ی این وضع خانوادگی ام را می‌خورم. باور کنید نمی‌خواهم قدر ناشناسی یا بی انصافی بکنم دلم می‌خواهد طبق دستور خداوند رفتار بسیار خوبی با مادرم داشته باشم و وقت‌هایی که مادرم کمی اخلاقش بهتر می‌شود من هم بسیار بسیار خوش اخلاق می‌شوم و حال روحی ام هم بسیار بهتر می‌شود اما در اکثر مواقع بسیار زجر می‌کشم. دلم می‌خواهد کسی باشد که به جای سرزنش کمی با هم هم دردی بکند خوبی‌های من را هم ببیند به خاطر این رفتارهای مادرم خودم هم خودم را اصلا قبول ندارم و این مانع پیشرفتم در خیلی از کارها می‌شود خواهش می‌کنم به این درخواست و درد دل من پاسخ بدهید. با تشکر. خیلی ممنون از این دوست بزرگوارمان
حاج آقا حسینی: من اعتقادم این است اگر فرصت ما بیش از این‌ها بود باید تمام پیام‌ها را می‌خواندیم چون الآن نیازی نیست ما به این پیام جواب بدهیم در خود این پیام جواب نهفته است یعنی پدر و مادر وقتی بشنود که مطالبه‌ی فرزندش این است اِی کاش جدا مجال بود ما تمام وقت همه‌ی پیام‌ها را می‌خواندیم و این کار را ان شاء الله خواهیم کرد باز هم خواهش می‌کنیم جوانان دختر‌ها پسر‌ها پیامک بدهند ایمیل بدهند وعده می‌دهیم تا وقتی که آن‌ها راضی باشند و رضایت بدهند این بحث را ادامه می‌دهیم. چون واقعا اعتقادم این است که خواندن این پیام‌ها کافی است. ما جواب نداریم جواب این است که ما باید اصلاح بکنیم رفتارمان را. من چند پیام را خلاصه کردم می‌خوانم. بیننده‌ای نوشته است که من 22 سالم است خانواده همیشه تحقیر و سرزنشم کردند اعتماد به نفسم از بین رفته این خیلی مهم است اگر ما می‌خواهیم فرزندانمان شخصیتی در آینده پیدا بکنند ما باید به آن‌ها شخصیت بدهیم. بتوانند در جامعه از حقشان دفاع بکنند. باز نوشته من یک دختر هستم می‌گویند دختر‌ها عزیز بابایشان هستند ولی پدرم همیشه در جمع من را ضایع می‌کند. باور کنید از این پدر و مادرها کم نداریم گاهی هم توجه نیست می‌گوید حالا ما یک چیزی گفتیم بچه ام است اختیار فرزندم را دارم یک تکه‌ای پراندم به آن دیگران خندیدند چیزی نیست فرزندم است. فرزندان ما بعضی‌ها کتوم هستند کتمان می‌کنند همه را می‌ریزند در دلشان. پدر مادر‌ها از خدا بخواهند بچه‌ها در دل نریزند اگر ابراز بکند انسان متوجه می‌شود و پدر مادر فهمیده‌ای باشد جبران می‌کند. نگرانی من از فرزندانی است که کتوم هستند کتمان می‌کنند نمی‌گویند آن وقت جمع می‌شود نمی‌خواهم بگویم که چه عواقبی دارد که بد آموزی دارد آن عواقب و گفتنش خوب نیست. جمع می‌شود یک جایی خودش را نشان می‌دهد که دیگر هیچ کاری نمی‌شود کرد. خدا نکند بچه‌ها کتوم باشند خدا کند همیشه بگویند آن‌هایی که فرزندانی دارند که می‌گویند خدا را شکر بکنند که درد دلشان را می‌گویند کتمان نمی‌کنند اما گاهی بچه‌ها یک سال دو سال ده سال جمع کردند یک جا منفجر می‌شود الآن ازدواج کرده بچه دارد می‌گوید یادت است بابا کلاس اول بودم خانه‌ی عمو بودیم شما این طوری گفتی همه خندیدند پانزده سال گذشته نگه داشته این بغض در او جمع شده حق الناس حق الله مسائل تربیتی آثار روحی اش بماند همه‌ی این‌ها را جمع بزنید ببیند چه فاجعه‌ای می‌شود باز بیننده‌ای نوشته که دلم خون است از فرق گذاشتن بین بچه‌ها چه از طرف پدر و مادر و چه از طرف پدر زن و مادر زن. باز بیننده‌ای پیام داده که من پسر خانواده ام پدرم خواهرانم را از من بیشتر تحویل می‌گیرد من را سرزنش می‌کند تبعیض تبعیض است فرقی ندارد چه از این طرف چه از آن طرف. پسری بیست و سه ساله هستم مادرم بیننده‌ی سمت خدا هستند به قدری از من غافل است. ببینید چه نکات ظریفی است؟ حتی تولد من یادش نبوده. واقعا یک پسر بیست ساله توقع دارد انتظار دارد پدر مادرش خوشحال باشند. حالا جشن تولد معنایش این نیست که جشن و تالار و هزینه باشد نه یک شاخه گل اگر هم یک شاخه گل نباشد یادش بیاوریم. به قول بعضی دوستان خدا پدر همراه اول را بیامرزد که یاد ما می‌آورد تبریک می‌گوید.
شریعتی: داخل پرانتز این را بگویم پریروز تولد حاج آقا حسینی بود ان شاء الله خداوند طول عمر با عزت بدهد.
حاج آقا حسینی: بزرگوارید. باز پیامکی آمده که من 33 سالم است هیچ وقت از پدر و مادرم جمله‌ی محبت آمیز نشنیدم این پیام‌ها این جاست به نظر من اگر ما تمام وقت این‌ها را بخوانیم عیبی ندارد کسی نوشته من دختر بیست و چهار ساله‌ای هستم به قرآن و خدا قسم می‌خورم که در این بیست و چهار سال عمرم، نمی‌دانم این مبالغه است یا واقعیت است این بیننده‌ی عزیز که این پیامک را داده است نمی‌دانم مبالغه کرده یا نه. می‌گوید تنها مکالمه‌ی من و پدرم سلام بوده است. سی و سه سالم است هیچ وقت از پدر و مادرم جمله‌ی محبت آمیز نشنیدم اگر مخالف حرفشان حرف بزنم بابا کتک می‌زند مادر نفرین می‌کند. یک عده‌ای از تبعیض شکایت کردند یک عده‌ای شکایت کردند از مقایسه کردن. هر دو غلط است. تبعیض این است که مثلا من یک پدرم استعداد دارد تحصیلات دارد دانشگاه رفته است مدرک تحصیلی دارد آن یکی استعدادش این قدر نبوده. من حق دارم به آن یکی که مدرک دارد توجه بیشتری بکنم؟ یکی دختر است یکی پسر است یکی بیماری دارد یکی ندارد یکی سلامتش بیشتر است یکی استعدادش بیشتر است یکی مسئولیتی دارد یکی ندارد این‌ها حتما درست نیست گاهی هم نه مقایسه می‌کند می‌گوید ببین پسر عمویت چطور است حالا شاید او استعداد دارد خدا به او داده به من نداده من حق دارم پسر خودم را با پسر دیگری دختر دیگری مقایسه بکنم؟ به سرش بزنم؟ و اگر یادتان باشد یک وقت قصه‌ای را اشاره کردیم واقعا نگاه دین خیلی بالاست و فاصله‌ی ما خیلی زیاد است. به جان خودم شاید تا یک سال بینندگانی که من را می‌دیدند می‌گفتند قصه چیست توضیح ندارد؟ واقعا همین طور است کسی آمد خدمت پیغمبر گفت یا رسول الله من باغی دارم می‌خواهم به یکی از فرزندانم ببخشم شما بیایید شاهد باشید آن وقت که ثبت اسناد نبود افراد شهادت می‌دادند. حضرت فرمودند اَلَکَ وَلَدٌ غَیرُهُ فرزند دیگری هم داری؟ گفت بله یا رسول الله حضرت فرمود به آن‌ها هم می‌خواهی بدهی؟ گفت نه فقط به این یکی می‌خواهم بدهم عین تعبیر حضرت است فرمود اِنَّا مَعَاشِرَ الاَنبِیَاء لَا نَشهَد عَلَی الحیف (وسایل الشیعه، ج، کتاب الشهادات، ب55، ح1) حیف یعنی ظلم. ما پیغمبران شاهد ظلم نمی‌شویم که تو می‌خواهی به یکی از فرزندانت یک چیزی می‌بخشی به دیگری یک چیزی نمی‌بخشی. البته بعضی وقت‌ها یک جهت خاصی دارد مثلا من پنج تا فرزند دارم چهار تا سر و سامان پیدا کردند ازدواج کردند زندگی دارند هیچ مشکلی ندارند یکی از فرزندانم هنوز ازدواج نکرده نیازمند است به این توجه بیشتری می‌کنم اما اگر نکته‌ی خاصی نیست ظلم است. الآن چقدر از این ظلم‌ها در خانه‌های ما است؟ ما یک بار زندگی خودمان را بازنگری بکنیم. واقعا ما در محبت‌ها رفت و آمد‌ها و برخورد‌ها فرق نمی‌گذاریم؟ اگر یکی از بچه‌ها را بیشتر دوست داریم نباید اظهار کرد امام صادق علیه السلام نشسته بودند یکی در حضور امام صادق دو فرزند پیشش بود یکی را بوسید آن یکی را نبوسید حضرت فرمود فَهَلّا ساوَيْتَ بَيْنَهُما؟ (مكارم الاخلاق، ص 113) چرا این کار را کردی؟ آن وقت اگر بخواهیم دست بگذاریم روی نمونه ها. ما خودمان کلاهمان را قاضی بکنیم به کسی که نمی‌خواهیم گزارش بدهیم خودمان هستیم و خدای خودمان چقدر بین فرزندان فرق گذاشتیم چقدر مقایسه کردیم چقدر در حقشان کوتاهی کردیم چقدر سرزنششان کردیم چقدر در جمع توبیخشان کردیم؟ من روایتی می‌خوانم از امام باقر علیه السلام از آن روایت‌های هشدار دهنده است در کافی شریف مرحوم کلینی نقل کرده است. پناه بر خدا فرمود عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ مَا مِنْ إِنْسَانٍ يَطْعُنُ فِي عَيْنِ مُؤْمِنٍ إِلَّا مَاتَ بِشَرِّ مِيتَةٍ وَ كَانَ قَمِناً أَنْ لَا يَرْجِعَ إِلَى خَيْر (کافی، ج 2، ص 361) اگر یک انسانی آبروی یک مومنی را ببرد. به اصطلاح نمی‌خواهیم ترجمه‌ی تحت اللفظی بکنیم انگشت در چشمش بکند یک عیبی بگیرد سرزنشش را بکند جلوی جمعیت آبرویش را ببرد به بدترین نوع مرگ می‌میرد. گرفتار مرگ می‌شود آن هم بدترین نوع مرگ. ما فکر می‌کنیم این طوری می‌گوییم برای بیگانه هاست برای روزنامه هاست برای جرائد و مسائل سیاسی است نه خود ما. برای پسرم برای دخترم. چرا من آبرویش را می‌برم؟ به چه مجوزی؟ یک اشتباهی کرده چرا جای دیگر تعریف می‌کنم؟ دختر من اشتباهی کرده پسر من اشتباهی کرده می‌توانم به آن یکی پسرم بگویم؟ بپرسید از نظر فقهی پسر من یک خطایی کرده دختر من خطایی کرده حق دارم جلوی جمع و مردم بگویم؟ به برادرش خواهرش بگویم. به سرش بزنم؟ تحقیرش بکنم؟ حضرت علی سلام الله علیه فرمودند الْإِفْرَاطُ فِی الْمَلَامَةِ تَشُبُّ نِیرَانَ اللَّجَاج (تحف العقول، ص 8) شما دائم ملامت می‌کنید نتیجه اش چه می‌شود؟ آتش لج بازی را شعله ور می‌کند. می‌رسیم به مطالبات پدر مادران می‌گویند بچه‌ها با ما لج بازی می‌کنند نباید من به خودم مراجعه بکنم که چرا بچه لج بازی می‌کند؟ من چند بار سرزنش اش کردم؟ کلام حضرت علی است. باز در حدیث دیگری حضرت فرمود لَا تُعَیِرَّنَّ أحدًا بِخَطِیئَتِه (بحارالانوار، ج 73، ص 387.) سرزنش نکن یک وقت عرض کردم من هیچ ادعایی ندارم واقعا هم ادعا ندارم نه این که بخواهم تظاهر بکنم ولی از ترس آبروی خودم این حدیث را تابلو کردم بزنم بالای سرم مَن عَيَّرَ أخاهُ بِذَنبٍ قَد تابَ مِنهُ لَم يَمُتْ حَتّى يَعمَلَهُ (تنبیه الخواطر، ج 1، ص 113) اگر کسی یک مومنی را سرزنش بکند به خاطر یک گناه نمی‌میرد تا خودش گرفتار آن گناه شود. ما حق سرزنش نداریم حق نصیحت داریم مرحوم علامه مجلسی توضیح دادند فرمودند اشتباه نشود ما باید امر به معروف بکنیم نهی از منکر انجام بدهیم. اما کسی که این کار را می‌کند دلش سوخته اما کسی که سرزنش می‌کند می‌خواهد دلش خنک شود. آن کسی که امر به معروف می‌کند از روی خیرخواهی است از روی دل سوزی است می‌خواهد دستش را بگیرد نمی‌خواهد مچش را بگیرد به سرش بزند. برخورد پیغمبر ببینید چطور بوده برخورد ما چطور بوده؟ ما مخلص همه‌ی پدر مادر‌ها هستیم خواهش می‌کنم پیام‌ها را بدهند ما حتما می‌خوانیم ولی بناست دو طرفه صحبت بکنیم الآن مطالبات جوانان را می‌گوییم. الآن یک نمونه اش در سرزنش‌ها این است من قصه را می‌گویم. رُوىَ اَنّ فَتى مِن الانصار کَان یُصلِّى الصَلوهَ مَعَ رَسولِ اللهِ صَلى اللهُ عَلَیهِ وَ آلهِ وَ یَرتَکِبُ الفَواحِشَ فَوُصِفَ ذلک لِرسولِ اللهِ فَقالَ صَلى الله علیه و آله : اِنَّ صَلوتَهُ تَنهاهُ یَوماً ما. فَلَم یَلبَث اَن تَابَ ((بحارالأنوار، ج۷۹، ص۱۹۸) یک جوانی از انصار، انصار کسانی بودند که در مدینه پیغمبر را یاری کردند، اهل نماز بود اهل مسجد پیغمبر بود یرتکب الخواحش ولی اهل کارهای خلاف هم بود ما باشیم چه می‌گوییم؟ می‌گوییم به سرت بخورد این نماز. برای چه می‌آیی مسجد؟ چرا این‌ها را راه می‌دهید به مسجد؟ این چه نمازی است این تیپ‌ها قیافه‌ها چیست می‌آیند در مسجد؟ مسجد را از لوث این‌ها تطهیر بکنید. پاک بکنید. به سرت بخورد یا مسجد بیا یا برو دنبال خلاف خودت. ما باشیم این را نمی‌گوییم؟ فرزند ما هم باشد این را می‌گوییم اما در روایت است آمدند به پیغمبر گزارش دادند لابد پیغمبر این جوان را طرد بکند. آقا راهشان ندهید صف ات را مشخص بکن یا این طرف یا آن طرف. پیغمبر فرمود بگذارید بیاید یک روزی نماز نجاتش می‌دهد و همین طور هم شد. مدتی گذشت نجات پیدا کرد. قصه‌ی دوم را از حضرت علی می‌گویم. حضرت داشتند از بازار کوفه از مسیری عبور می‌کردند دیدند یک جوانی در مغازه اش نشسته خیاط بود آواز هم می‌خواند حضرت علی ایستادند فرمودند یا شاب ببین چقدر تعبیر لطیف است یَا شَابّ لَو قَرَئتَ القُرآنَ لَکَانَ خَیرًا لَک آواز می‌خوانی؟ قرآن بخوانی بهتر است. خیلی جوان مودبی بود گفت یا امیرالمومنین قرآن بلد نیستم حضرت فرمود بیا نزدیک آمد یک جمله‌ای را حضرت علی در گوشش گفت در آن واحد حافظ تمام قرآن شد. گفت من قول می‌دهم از این به بعد قرآن بخوانم. آن هفته اگر بینندگان یادشان باشد قصه‌ای را به عجله آخر برنامه گفتیم. امام حجت بر ماست. امام صادق داشتند می‌رود پیش منصور. گفتیم منصور قاتل امام است ولی یک دورانی با امام مدارا می‌کرد هنوز دوران ضعف بنی العباس بود قدرت آن چنانی نداشتند که بخواهند در برابر امام بایستند. امام صادق می‌رفتند پیش منصور یکی از شیعیان حضرت گفت دارید می‌روید پیش منصور سفارش من را بکنید حقوق من را قطع کردند حضرت او را می‌شناخت آدم خلافکاری بود هیچ چیز نگفتند تشریف بردند ساعت ملاقات تمام شد برگشتند به این شخص گفتند من سفارشت را کردم مشکلت برطرف شد. این آدم چه کاره بود؟ شراب خوار بود. برخورد ما با شراب خوار چیست؟ ما باشیم می‌گوییم خجالت نمی‌کشی پیش من آمدی؟ دیدی آخرش آمدی پیش من کارت را درست بکنم؟ برو حیا بکن برو پیش رفقای شراب خوارت برای چه این جا آمدی؟ حضرت نفرمود شراب خوردی. یک جمله‌ی دو پهلو گفت فرمود گفت إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ لِمَكَانِكَ مِنَّا (سفینة البحار، ج‏1 ص‏708) خوبی از تو خوب است از تو خوب تر است چون به ما انتساب داری شیعه‌ی ما هستی بدی از همه بد است اما از تو بدتر است چون به ما انتساب داری. نه کارش را گفت. ما داریم حدیث می‌خوانیم خوبی را گفتیم بدی را گفتیم. حالا جوان من یک روزی خلاف بکند اشتباهی مرتکب شود. ما کی نشستیم صمیمانه با فرزندمان صحبت کردیم؟ آخرین باری که صمیمانه صحبت کردیم کی بوده؟ البته هستند الحمدلله واقعا ما می‌بینیم پدر مادرهایی که واقعا رابطه‌ی صمیمانه‌ای دارند. یعنی وقتی بچه‌ها می‌خواهند دوستانشان را بشمارند در راس می‌گویند یکی پدرم. آن پدر مادرها قطعا موفق تر هستند. دیگر از موضع قدرت ممکن است شما فریاد بزنید فشار بیاورید این فشار وقتی دست شما رفت یک پرتاب انفجاری می‌شود. اگر تاثیر داشته باشد قطعا مقطعی است. ما صادقانه می‌گوییم پرده پوشی نمی‌کنیم تعارف نداریم نقطه حسن و عیب و ضعفان را می‌گوییم. من چند روز پیش خانه‌ی یکی از دوستان بودم نزدیک بود گریه ام بگیرد بچه‌ی دو ساله اش سرگرمی می‌خواست می‌خواست بازی بکند آمد طرف مادر ردش کرد آمد طرف پدر ردش کرد شروع کرد گریه کردن دیدم رفتند تبلت برایش آوردند دادند دستش این دیگر ساکت شد. ما دو ساعت آن جا بودیم سرش را از روی تبلت بلند نکرد. بچه‌ی دو ساله بود. پدر مادر این هنر است که من دویست هزار پانصد هزار تومان تبلت بخرم بدهم خودم را بکشم کنار؟ نقش من همین است؟ این دو ساله اش است برو تا بیست ساله اش. آمده ایم برای این که خودمان از سر خودمان باز بکنیم یک چیزی باز کردیم انصاف داشته باشید فهم مروت داشته باشید کسی به بچه‌ی دو ساله این ابزار را می‌دهد؟ هفت ساله هایشان هم همین طور است یک طور دیگر سرشان را گرم کردیم. بیست ساله هایشان هم همین طور است به ما کاری نداشته باشند هر کس دنبال کار خودش باشد. بزرگ هم شدند انتظار داریم از آن ها. می‌خواهیم اشکالات بیست ساله را یک جا حل بکنیم. این اشتباه است ما تصور می‌کنیم که من زیاد گفتم طرف می‌آید می‌گوید امشب شب قدر است یک دعایی بفرمایید پسرم از دستم رفت دخترم از دستم رفت. به قول یکی از اساتید مطلب واضح است ولی ایشان خیلی روی این تاکید داشت جمله‌ی مهمی است می‌فرمود فکر نکنید فرزند خوب داشتن کار یک شبانه روز است یک شب شما یک دعایی بکنید شب قدر است شب عرفه است شب نیمه‌ی شعبان است شما بیست سال باید تلاش می‌کردید بیست سال حواستان را جمع می‌کردید بیست سال رابطه‌ی صمیمی با بچه هایتان برقرار می‌کردید بیست سال باید محبت شما در دل فرزندتان قرار می‌گرفت. من هر کجا می‌روم برای مربیان معلمان صحبت می‌کنم می‌گویند راه حلی بدهید بچه‌ها حرف ما را گوش نمی‌کنند. دانش آموزان حرف ما را گوش نمی‌کنند. گفتم موضع قدرت را بگذارید کنار موضع محبت را برقرار بکنید ببیند چه تاثیری دارد. چند وقت پیش من از زابل می‌آمدم. برای من سعادتی بود مردم مومن متدین زابل را ببینم مرز ایران و افغانستان است یک شهری به اسم زهک بود نزدیک آن جا که از توابع زابل است گفتند این جا تا مرز پنج کیلومتر فاصله است ولی انصافا مومنین بسیار متدینی بود در پرواز که برمی‌گشتم خیلی راحت است برمی‌گشتم یک مهمان داری آمد گفت یک صحبتی بکنم. خیلی برای من جالب بود خیلی مومن متدین مذهبی هیئتی بود. گفت یک راه سیر و سلوک به ما نشان بده گفتم که چقدر در پرواز هستی؟ گفت مثلا 48 ساعت این جا هستم 24 ساعت می‌روم خانه گفتم سیر و سلوکت یک کلمه است گفتم الآن می‌روی خانه؟ گفت بله پرواز آخرم است گفتم رفتی خانه سیر و سلوکت این است که نروی هیئت و جلسات مذهبی و دعای سمات می‌نشینی پیش بچه‌ها و همسرت اگر خانمت بچه هایت همه از خانه رفتند گفتند ما قرار داشتیم رفتیم هیچ کاری با تو نداریم تو می‌خواهی بنشینی خانه تنها بنشین یا می‌خواهی بروی بیرون برو. آن وقت اجازه داری بروی تو که 48 ساعت پرواز هستی چقدر وقت برای بچه هایت می‌گذاری؟ اتفاقا خودش گفت من همین مشکل را دارم. گفتم چند بچه داری؟ کی با بچه هایت نشستی؟ کی صمیمی نشستی صحبت کردی؟ اصلا وقت می‌کنی؟ گفت بعد از پرواز طولانی خسته کوفته استراحت بکن بدو برو فلان هیئت این‌ها را خوب که برایش گفتم گفت حالا سیر و سلوک گفتم این را گفتم که بالاترین سیر و سلوکت باشد خدا رحمت کند علامه طباطبائی فرمود سیر و سلوک ما اخلاق در خانه است اخلاق در خانه هم فقط این نیست که در خانه بخندیم این یک بخش اش است. باید خوش اخلاق باشیم یک بخش اش این است که وقت بگذاریم به وظایفمان توجه بکنیم. ما بلد نیستیم هر کسی یک راهی گذاشته آزمون و خطایی کرده رفته کجا شما کلاس تربیت فرزند دارید؟ چند کتاب خوب داریم در مورد تربیت فرزند؟
شریعتی: احساس می‌کنیم خودشان بزرگ می‌شوند تربیت می‌شوند.
حاج آقا حسینی: هر کسی یک راهی دارد یک چیزی شنیده امتحان کرده اشتباه شده آزمون خطا کرده تا به یک جایی رسیده آخرش هم همین دعواها و مکافاتی است که می‌بینید گفتم سیر سلوکت این است که برو بنشین پیش بچه ها. بنابراین این چهار عنوان را عرض کردم که بیشتر از همه بود باید به این توجه شود محبت و تکریم واقعا باید باشد مقایسه کردن بین بچه‌ها خیلی خطر دارد. تبعیض بین بچه‌ها خیلی خطر دارد. تحمیل خواسته‌ها خیلی خطر دارد. یک آقایی نوشته من در فلان رشته موفق بودم پدرم اصرار کرد که باید از پزشکی قبول شوی و قبول نشدم تمام زندگی ام به هم ریخته است. تعبیراتی است که من می‌ترسم بگویم این‌ها خودش تاثیر منفی و بد آموزی دارد که این بچه‌ها وقتی از خانه و پدر و مادر بریده اند و به سرشان زدند به کجا رسیده اند؟ آن نا کجا آباد را اگر من بگویم تاثیر بد دارد و الا می‌گویم. سال شصت- شصت و یک بود. من هنوز دارم قطعه‌ی روزنامه‌ی 61 از 34 سال پیش من آن روزنامه را نگه داشتم. یکی از مسئولین رده‌ی بالا می‌گفت ما بررسی کردیم کسانی که جذب گروهک‌ها شدند بچه‌های ما بودند دیگر دختر پسر ما بودند مومن متدین مسجدی مذهبی چطور جذب این گروهک‌ها شدند؟ بعضی‌ها جانشان را در این راه گذاشتند. ایشان گفته بود ما آمار گرفتیم هفتاد درصد اش به خاطر بی مهری در ما بوده است. من توجیح بکنم نگویند این حرف هوایی می‌زند. تحلیلش خیلی ساده است اگر فرزند من در خانه تحقیر شد مورد احترام قرار نگرفت تا آمد حرف بزند گفتند چهار بزرگ تر هستند تو حرف نزن. صد تا گناه کردیم با این رفتارها. این جا می‌زنیم به سرش حرف نزن. تا می‌آید اظهار نظر بکند می‌گویند کسی از شما سوال کرد؟ چهار بزرگ تر حرف می‌زنند یک کوچکتر وسط حرف می‌پرد؟ حاج آقای قرائتی هم خدمتشان پریروز بودیم فرمودند یک جایی رفتم سخنرانی بکنم عده‌ای از مسئولین آمدند بچه‌ها را بلند کردند بلند شوید مسئولین آمدند بنشینند ایشان گفتند من گفتم آن جا غصبی است اول بچه‌ها را برگردانید تا من صحبت بکنم. حالا از این توهین‌ها در این جلسات بماند خانه هایمان چطور؟ چقدر ما این طور برخورد می‌کنیم؟ ما در خانه می‌زدیم به سر فرزندمان. این‌ها وقتی می‌رفتند بیرون چرا جذب گروهک‌ها می‌شدند؟ یکی از حیله‌های گروهک‌ها این بود اگر چهار نفر بودند تشکیلات درست می‌کردند. یکی اش مدیر عامل یکی اش مدیر کل روابط عمومی یکی ارتباط. پنج آدم چیست که مدیر کل و مدیر فی الکل بخواهد روابط عمومی بخواهد ارتباط شهرستان‌ها بخواهد مدیر کل امور مالی بخواهد؟ با این عنوان‌ها آن‌ها احساس شخصیت می‌کردند و تا پای جانشان دختران و پسران ما می‌رفتند. چون می‌آمد خانه می‌گفتند تو چه می‌گویی؟ از تو کسی سوال کرد؟ چرا امام جواد علیه السلام مقابل مامون ایستاد؟ مامون آمد یک مسیری را رد شود. بچه‌ها همه فرار کردند امام جواد ایستاد مامون رسید گفت تو چرا فرار نکردی؟ گفت برای چه فرار بکنم؟ مگر جرمی مرتکب شده ام که فرار بکنم؟ چرا؟ چون امام جواد در خانه وقتی می‌آمد امام جواد از خراسان نامه می‌نوشت به امام جواد اول و آخر دو بار می‌گفت فداک ابوک جان رضا به فدایت. حضرت علی همان سال‌های اول وقتی حضرت خانه نشین بودند یکی از آقازاده هایشان امام حسن و امام حسین آمد مسجد النبی دید یک کس دیگری بر فراز منبر است. یک آقازاده‌ی هفت هشت ساله گفت انْزِلْ عَنْ مِنْبَرِ أَبِي! گفت منبر پدرم است بیا پایین. گفتند شما بچه هایت را تحریک می‌کنی گفت من کاری ندارم اگر فرزند در خانه شخصیت داشت حرفش را توانست بزند. نه آقازاده شما نظرتان را بفرمایید شما محترم هستید آن وقت بیرون خانه قوی است اما اگر تحقیر شد از جانشان بچه‌های ما گذشتند جذب گروهک‌ها شدند ایشان گفت هفتاد درصد.
شریعتی: خیلی ممنون صفحه‌ی 225 آیات 29 تا 37 سوره‌ی مبارکه‌ی هود را تلاوت می‌کنیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُم مُّلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَـكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ ﴿٢٩﴾ وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّـهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿٣٠﴾ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّـهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّـهُ خَيْرًا اللَّـهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٣٢﴾ قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللَّـهُ إِن شَاءَ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ ﴿٣٣﴾ وَلَا يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللَّـهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٣٤﴾ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَا بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرِمُونَ ﴿٣٥﴾ وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلَّا مَن قَدْ آمَنَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ﴿٣٦﴾ وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ ﴿٣٧﴾
ترجمه:
و‌ای قوم من! من از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هیچ پاداشی نمی‌خواهم؛ پاداشم فقط بر عهده خداست، و من [برای به دست آوردن دل شما] طرد کننده کسانی که ایمان آورده اند [و شما آنان را فرومایه می‌دانید] نخواهم بود؛ زیرا اینان دیدارکنندگان [پاداش و مقام قرب] پروردگار خویش اند. ولی من شما را گروهی می‌بینم که جهالت می‌ورزید. (۲۹) و‌ای قوم من! اگر آنان را از خود طرد کنم، چه کسی مرا در برابر [عذاب] خدا یاری می‌دهد؟ آیا متذکّر نمی‌شوید؟ (۳۰) و من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های [عنایات و الطاف] خدا نزد من است [تا به طور مستقل بتوانم حاجات شما را برآورم و هر تصرفی را که مایل باشم در آسمان‌ها و زمین بنمایم]، و ادعا نمی‌کنم که غیب هم می‌دانم، و نمی‌گویم که من فرشته ام و درباره آنان که چشمانتان فرومایه و خوارشان می‌نگرد، نمی‌گویم که خدا هرگز خیری به آنان نخواهد داد؛ خدا به آنچه در دل آنان است آگاه تر است؛ اگر چنین گویم از ستمکاران خواهم بود. (۳۱) گفتند:‌ای نوح! با ما جدال و ستیزه کردی و بسیار هم جدال و ستیزه کردی، نهایتاً اگر از راستگویانی آنچه را [از عذاب] به ما وعده می‌دهی، برایمان بیاور. (۳۲) گفت: جز این نیست که اگر خدا بخواهد آن را برای شما می‌آورد و شما عاجز کننده [خدا] نیستید [تا بتوانید از دسترس قدرت او بیرون روید.] (۳۳) و اگر بخواهم برای شما خیرخواهی کنم در صورتی که خدا بخواهد شما را [به کیفر گناهانتان] گمراه کند، خیرخواهی من سودی به شما نخواهد داد، او پروردگار شماست و به سویش بازگردانده می‌شوید. (۳۴) آیا مشرکان می‌گویند: پیامبر، این قرآن را از نزد خود به دروغ ساخته [و به خدا نسبت داده؟] بگو: اگر آن را به دروغ ساخته باشم، گناهم فقط بر عهده خود من است، و من از گناهانی که شما مرتکب می‌شوید، بیزارم. (۳۵) و به نوح وحی شد که از قوم تو جز کسانی که [تاکنون] ایمان آورده اند، هرگز کسی ایمان نخواهد آورد؛ بنابراین از کارهایی که همواره [بر ضد حق] انجام می‌دادند، اندوهگین مباش. (۳۶) و با نظارت ما و [بر اساس] وحی ما کِشتی را بساز، و با من درباره کسانی که ستم کرده اند، سخن مگو که یقیناً آنان غرق شدنی هستند. (۳۷)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: ما را می‌توانید در شبکه‌های اجتماعی دنبال بکنید @samtekhoda3
حاج آقا حسینی: یک پیام مفصلی است که البته دغدغه‌ی جوانان است شاید خیلی از مطالبات جوانان فقط از پدر مادران نیست خیلی نگاه بلند و مفصلی است به نظرم خانواده‌ها با حوصله گوش بدهند این یک نمونه است هم مطالبه از پدر مادر مسئولین و جامعه است حداقل ما یک بار بشنویم سکوت بکنیم. درد دل جوان‌ها را بشنویم. اگر جوانان مطالباتی دارند بفرستند وعده می‌دهیم اختصاصی همه‌ی مباحث را بخوانیم.
شریعتی: یک مقداری شاید پیام طولانی باشد من سریع می‌خوانم. عرض سلام و ادب و احترام خدمت آقای شریعتی و حاج آقای حسینی دارم. از تمامی اهالی سمت خدا به خاطر برنامه‌ی بسیار زیبای دینی تربیتی کمال تشکر را داریم امیدواریم با دعای امام زمان به این راه طولانی و ناهموار با جدیت بیشتر ادامه بدهید. از آن جا که حاج آقا حسینی قمی بعد از مدت‌ها به مسئله‌ی ما جوانان در تلویزیون پرداخت و از مردم خواست تا اگر حرف ناگفته است به شما اطلاع بدهیم تا ایشان در برنامه مطرح بکنند، تصمیم گرفتم این نامه را بنویسم. از شما خواهش می‌کنم که طبق حرفتان این نامه را در برنامه بخوانید. درست است که شاید چند دقیقه وقت برنامه‌ی پر مخاطب شما را بگیرد اما شاید با خواندن این نامه حتی فقط یک مسئول هم که شده به وظیفه اش بهتر عمل بکند و تاثیری در عمل‌ها ببینیم از شما خواهش می‌کنم با خواندن این نامه موافقت بکنید و یک قدم کوچک برای آینده‌ی ما جوانان بردارید. وقتی برنامه‌ی شما را تماشا می‌کردم برای من خیلی جالب بود که تقریبا برای اولین بار از تلویزیون درباره‌ی جوانان و دفاع از جوانان صحبت می‌شد. تا به حال فکر کرده اید که چرا تا به حال در تلویزیون اصلا از ما جوانان صحبت نمی‌شود؟ چرا ما را در جامعه فراموش کرده اند؟ موقع درس خواندن و ادای تکلیف از طرف ما جوانان که می‌شود مسئولان می‌گویند شما آینده سازان این مملکت هستید و باید درس بخوانید و تلاش بکنید ما هم می‌گوییم چشم و درس می‌خوانیم. اما موقعی که ما به مسئولان می‌گوییم مگر ما آینده سازان این کشور نیستیم؟ پس اگر کمی امکانات آموزشی و پژوهشی در اختیار ما بگذارید آن‌ها هم می‌گویند چشم ولی انگار نه انگار. شاید باورتان نشود همین جمعه بود که به اتفاق خانواده تلویزیون تماشا می‌کردیم مستندی از جدید ترین دستاورد‌ها و اختراعات دانشمندان در جهان را نشان می‌داد در عین ناباوری چند اختراعی را در این برنامه نشان داد که من از تعجب خشکم زده بود چرا؟ جالب است پدرم گفت این‌ها چیزهایی درست کردند که حتی به عقل جن هم نمی‌رسید. با عجله سراغ دفترهای قدیمی ام رفتم و یکی از آن‌ها را جلوی پدرم گذاشتم و ایده‌ی ساخت چند اختراع از همین اختراعاتی که در تلویزیون پخش شد را نشان پدرم دادم که آن‌ها را هشت سال پیش نوشته بودم و به خاطر کمبود امکانات پژوهشی نساخته بودم. ما خیلی مظلوم هستیم چون آن قدر فوتبال از ما جوانان مهم تر است که هر روز در اخبار از فوتبال صحبت است اما از جوانان خبری نیست. می‌دانید اگر دولت فقط یک سال بودجه و اعتبارات را که برای فوتبال اختصاص داده برای ما جوانان اختصاص می‌داد دولت می‌توانست در هر شهر بهترین آزمایشگاه برای پژوهش دانشجویان و دانش آموزان درست بکند. همین جا در همین برنامه یک پیشنهاد به دولت بدهم بگویید یک همه پرسی بگذارند بین مردم که چند درصد از مردم حاضر هستند پولی را که در فوتبال هزینه می‌شود برای دانش آموزان هم هزینه شود البته به اضافه‌ی این که سال بعد گزارشی از عملکردشان را به مردم بدهند و مردم این نتیجه را با چشم خودشان بدهند و آن‌ها می‌بینند که عموم مردم راضی هستند که این بودجه برای این صرف شود. ایشان ادامه می‌دهند که واقعا دروغ محض است اگر کسی بگوید هیچ کاری برای جوانان نمی‌شود کرد من سن زیادی ندارم اما نشستم با خودم فکر کردم که من با این سن و سالم چطور می‌توانم در زندگی مردم تاثیر بگذارم با کمی مطالعه و فکر به این نتیجه رسیدم که من حتی با همین سن کم می‌توانم تاثیر بسیار زیادی را به اطرافیانم بگذارم از حدود سه سال پیش خودم به تنهایی و البته با دعا و کمک امام زمان شروع به اجرای طرح کردم خودم نفر به نفر با مردم صحبت کردم و آن‌ها را دعوت کردم به خواندن نماز شب. تا الآن قریب دویست نفر را کمک خدا به نماز شب خواندن دعوت کردم شاید باورتان نشود ولی در زندگی مردم به شدت تاثیر گذاشت من با گفتن این حدیث که هر کس نماز شب بخواند هیچ وقت محتاج مال دنیا نمی‌شود مردم را به خواندن نماز شب ترغیب کردم فکر نکنید پیش کسانی که خیلی علیه السلام بودند رفتم و به نماز شب دعوت کردم. نه اتفاقا خیلی از خانم‌ها و دختر خانم‌هایی که قبول کردند نماز شب را بخوانند و الآن هم ادامه می‌دهند کسانی بودند که حجاب درست و خوبی نداشتند اما به برکت همین نماز شب خودشان حجابشان را خیلی خوب رعایت می‌کنند. وقتی به یکی از دختر‌ها گفتم که چه شد حجابتان را رعایت می‌کنید ایشان گفت من هر شب سی صد بار در نماز شبم العفو می‌گویم با خودم گفتم این جوان مردی نیست که من هر شب توبه بکنم و العفو بگویم و فردا همان گناه را انجام بدهم. ایشان می‌گوید جلسه‌ی قرآن هفتگی را با سختی بین فامیل و اطرافیانم راه انداختم سه سال است جلسه‌ی قرآن را هر هفته برپا می‌کنیم بعد از گذشت دو سال با کمک خدا توانستم سال قبل یک جلسه‌ی قرآن دیگر را مخصوص خانم‌ها راه اندازی بکنم. من سه سال مسئول دو کتابخانه‌ی عمومی بودم و سعی کردم با روی خوش و اخلاق خوبم روی مردم اثر بگذارم که الحمدلله تا به حال هم موفق بودم و توانستم دید مردم را نسبت به اسلام واقعی تغییر بدهم. من یک سوال مهم دارم این‌ها یک گوشه‌ای از کارهای من بود. چطور جوانی مثل من تک و تنها بدون هیچ بودجه و امکاناتی می‌تواند این همه کار و تاثیر را بین مردم بگذارد اما دولت و نظام و حوزه‌ی علمیه نمی‌تواند برای ما جوانان کاری بکند؟ آیا این قابل توجیه است؟ اِی کاش مسئولان بدانند همان طور که پدری شرایط ازدواج فرزندش فراهم بود و او کوتاهی کرد و بچه هم به همین سبب به گناه افتاد گناه به نام پدر ثبت می‌شود همین طور اگر مسئولان ما به وظایفشان در قبال جوانان عمل نکنند و جوانانی مثل من و امثال من گناه بکنند و به فساد کشیده شوند گناهشان به اسم آن مسئول یا مدیر ثبت می‌شود. حرف آخرم با شما سمت خدایی هاست این که در مورد ما جوانان فقط یک یا دو جلسه را اختصاص دادید هر چند جای تقدیر و تشکر دارد اما فکر می‌کنم کمی هم کم لطفی باشد و حق ما در تلویزیون بیشتر از این حرف هاست پس لطفا شما کمی در مورد جوانان صحبت بکنید و از درد دل‌ها و دغدغه‌های ما بگویید. با تشکر فراوان
حاج آقا حسینی: دعا می‌کنیم خداوند همه‌ی ما را از خواب غفلت بیدار بکند پدر‌ها و مادرها و مسئولین. حرف خیلی قشنگی بود من با دست خالی چنین کاری کردم. مسئولین بیایند نظر بخواهند شما راضی هستیم ما داریم میلیارد‌ها میلیارد خرج فوتبال می‌کنیم. کسی با ورزش مخالف نیست آن جای خودش. میلیارد‌ها میلیارد خرج‌هایی که می‌شود ببینید چه خبر است بحث مفاسدش بماند ولی برای جوانان چقدر مایه گذاشتیم؟ حوزه چه کرده رسانه چه کرده دولت چه کرده پدر مادرها چه کردند؟ همه ان شاء الله از خواب غفلت بیدار شویم

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group