مطالبات والدین در سیرهی حضرت علی علیه السلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 11-03-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام عرض میکنم خدمت شما بینندگان و شنوندگان محترم و حاج آقای حسینی. خیلی خوش آمدید. سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: سلام علیکم و رحمة الله عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همهی بینندگان و شنوندگان دارم.
شریعتی: وقتی که مقدمههای حاج آقای حسینی کوتاه میشود معلوم است امروز کلی حرف برای گفتن داریم خدمت شما هستیم
حاج آقا حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم ما هفتهی گذشته بحثمان همان طور که بینندگان عزیز میدانند در مورد مطالبات جوانان بود از پدرها و مادرها و از جامعه، وعده دادیم که در مورد مطالبات والدین هم صحبت بکنیم اگر باز هم اجازه بدهند پدر و مادرها این هفته هم از مطالبات جوانان صحبت کنیم ممنون میشویم. مادر مادر است همهی زندگی اش را فدای فرزند میکند حتما این جا هم این فداکاری را میکنند که ما از مطالبات جوانان صحبت بکنیم. هر چقدر هم بگوییم باز هم کم است. اتفاقا در پیامها هم که من میدیدم آن حس مادری با همهی مطالباتی که دارند کمتر پیام داده بودند. جوانها اوج پیامها سیل پیامها را داشتند. معلوم میشود مادر باز هم عقب نشینی میکند باز هم نگرانی هایش را نگه میدارد. تقاضا میکنیم پدر و مادرها هم مطالباتشان را بفرمایند پیامک بکنند ایمیل بزنند. در این سالهایی که من افتخار داشتم در خدمت بینندگان عزیز بودم شاید بی سابقه بوده است مثل این برنامه ما دهها ایمیل داشته باشیم. ایمیل دادن حوصلهای میخواهد بیننده بنشیند ایمیل بدهد. ایمیلهای طولانی و چند صفحهای داشتیم از جوانان غیر از پیامکها که هزاران پیامک داشتیم. من قدردانی میکنم از جوانان از اعتمادی که جوانان نوجوانان به ما و برنامه دارند و درد دل میکنند شاید این حرفها را پیش کمتر کسی بگویند البته ما دوست داریم پیش پدر مادرها بگویند اما کمتر جایی میگویند. ممنون هستیم خیلیها چند روزی که ما را دیدند جوانان نوجوانان گفتند پیامهایی که خواندید بحثی که بود حرف دل ما بود سی دی برنامه را بدهید بگذاریم پدرهایمان گوش بدهند. عمدهی مطالبات جوانان در چهار محور است یکی محبت و تکریم است دوم دوری از تبعیض است سوم دوری از مقایسه است چهارم هم تحمیل نکردن خواسته هایشان است.
شریعتی: خیلی ممنون شاید مقداری پیامهایی که خواهیم خواند طولانی باشد اما خود این پیامها حاوی نکات و پیامهای مثبت بسیاری است. ایشان بعد از سلام و احوال پرسی و درد دل کردن و مطرح کردن یک سری رسم و رسومات غلط در جامعهی ما گفتند که شرایط خانوادگی و دوستان من با فضای برنامهی شما تقریبا غریبه است و من از طرفداران برنامهی شما هستم و دلیلش تاثیر گذاری آن است نه چیز دیگری. شاید نسل ما فدای افکار غلط و رسم و رسومات ناپسندی که سالها شکل گیری اش طول کشیده شده، ولی اگر این تبلیغ و تکرار برای حل این معضلات ادامه پیدا بکند حداقل نسل بعدی به این مشکلات دچار نمیشود حداقل این است این افکار غلط از ذهن ما که قرار است پدرمادرهای آینده باشیم پاک شود تا ما یادمان بماند که اگر بچهی ما دوست داشت به گناه نیفتد و خواست ازدواج بکند با افکار غلط خودمان نگوییم که نه هنوز برای تو زود است. هنوز تا نوبت تو شود خیلی مانده است. نگوییم که تا سی سالگی باید صبر بکند یک کم به فکر آن جوان هم باشیم آخر مگر چطوری میشود یک نفر از حدود هجده نوزده سالگی تا سی سالگی صبر بکند آن همه با این همه عامل تحریک کننده از جامعه گرفته تا کوچه خیابان دانشگاه فضای مجازی حتی الآن دیگر تلویزیون خودمان و این یعنی ثانیه ثانیه لحظهی زندگی آن جوان. با این شرایط نمیدانم چطور یک نفر میتواند با این همه عامل تحریک کننده یازده سال گناه نکند یازده سال زمان و سال کمی نیست. از آن طرف هم یادمان بماند توقعمان را کمی پایین تر بیاوریم. چندی پیش عروسی اقوام نزدیکمان بود ایشان فقط هفتاد میلیون تومان هزینهی شروع زندگی اش بوده که البته این سهم داماد بوده طرف عروس هم همین قدر خرج کردند با این وضعیت من چطور جرئت بکنم بگویم ازدواج؟ اگر هم آدم بخواهد ساده برگزار شود به او میخندند میگویند او از خشک مذهبیها است. باید اینها گفته شود نه یک بار نه دو بار چون یک بار و دوبار شکل گیری شان طول نکشیده بلکه سالها شکل گیری چنین افکار غلطی طول کشیده پس قبول بکنیم که باید حداقل همین قدر برای تغییر مجدد این افکار ما وقت بگذاریم. این بود دلیل پیام ام و این پیشنهادم خیلی ممنون نکات خوبی بود که شاید درد دل خیلی از ما باشد
حاج آقا حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم این ایمیل بود اتفاقا من دو سه پیام دیدم مشابه همین پسری نوشته من پسری نوزده ساله هستم اهل هر کار هستم درس میخوانم میخواهم ازدواج بکنم ولی پدر و مادرم راضی نمیشوند کنکور را بهانه کردند دختر خانمی نوشته دختری بیست و دو ساله هستم مادرم اجازهی ازدواج نمیدهد در حالی که همیشه از جشن عروسی دخترهای فامیل تعریف میکند با این رفتارشان با شنیدن اسم عروسی دیگران به گریه میافتم. باز عزیزی پیام داده که در مورد ثواب واسطه شدن برای ازدواج بگویید نماز شب و دعای کمیل و روضه و مولودی و جشن میلاد اهل بیت خوب است روزه و نماز مستحبی به جای خود ولی برای جوانان مجرد یک کاری بکنید. خیلی از این دست پیامها زیاد داشتیم که موضوع اصلی اش ازدواج است. من بدون مقدمه وارد میشو م واقعا حرف خیلی زیاد است من دو سه مطلب را عرض میکنم. مطلب اول این که من به پدر مادرها میگویم صادقانه میگویم باور کنید ما از عوامل تحریک کننده غافل هستیم ما از آتش شهوت غفلت داریم. واقعا غافل هستیم. نمیدانیم چطوری میشود یک جوان آن هم که امروز ابزار گناه در خانهی همه است دست همه است راه پیچیدهای نمیخواهد طی بکند چطور میتوانیم بپذیریم یک جوان در اوج جوانی و شهوت و تحریکات از هر طرف، که از هر طرف تحریک است آن وقت ما بگوییم که وقت ازدواجت نیست و بهانههایی که ما امروز ایجاد کردیم و موانع ایجاد کردیم. ما پدر مادرها کلاه سر خودمان میگذاریم میگوییم چیزی نیست جوانان صبر بکنند میتوانند صبر بکنند. چه را صبر بکنند؟ یک وقتی گفتیم به مقدس اردبیلی گفتند اگر در یک محلی در معرض گناه با یک زنی در یک جای خلوتی قرار بگیری چه خواهی کرد لَم جَرَت یُزَّکِی نَفسَه جرئت نکرد بگوید من پاک هستم گفت به خدا پناه میبرم پدر مادر یادت باشد پسرت مقدس اردبیلی هم باشد آتش شهوت میتواند کار خودش را بکند ما از این غافل هستیم. من خواهش میکنم پدر مادرها یک کمی بیشتر دقت بکنند. جوانی خودشان یادشان بیاید. چطور خودشان وقتی میخواستند ازدواج بکنند مصرّ بدوند اصرار داشتند اگر ازدواج به تاخیر میافتاد مشکل داشتند. حالا بچه هایشان همین طور است چرا ساده میگیریم؟ از وسط یک آتش رد میشوند جوانان الآن. من خواهش میکنم پدر مادرها امروز را با بیست سی سال پیش مقایسه نکنند سی سال پیش چهل سال پیش پدر عزیز مادر بزرگوار شما اگر میخواستی هم به گناه میافتادی خیلی زمینهها باید دست به دست هم میداد یک مقدماتی لازم بود تا تحریک شوید وسوسه شوید و آتش گناه برایت ایجاد شود الآن همه چیز آماده است آمادهی آماده است. هیچ مانعی ندارد. مگر ایمان قوی همه اش هم نمیشود گفت ایمان. قرآن میگوید «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي» (یوسف/ 53) این که ما فکر کنیم جوانان ما پاک پاک هستند صبر بکنید نه مگر این که بخواهیم کلاه سر خودمان بگذاریم از این واقعا غفلت نکنیم. مطلب دوم این که باز ایشان اشاره کردند واقعا همین طور است این آیه را بارها خواندیم همه بلد هستند تابلو کنیم در خانه هایمان بزنیم «إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ» (رعد/ 11) تا ما این سنتهای غلط را نشکنیم هیچ مشکلی حل نمیشود امروز ما موانع شدیدی در راه ازدواج قرار دادیم فکر میکنیم یک کسی از خارج بیاید مشکل ازدواج ما را برطرف بکند. ما درک میکنیم بینندگان نگویند توجه ندارند. چرا به همه چیز توجه داریم. همین پیامی که امروز میدهد هفتاد میلیون فلانی شما داری هفتاد میلیون جشن ازدواج تالار پذیرایی ات باشد. آن کسی که از دستش میآید میتواند دارد یادش باشد پایه گذار یک سنت غلط در جامعه است شما که مهمانی میگیری هزار نفر را دعوت میکنی در این هزار نفر خواهش میکنم دقت بکنید در این هزار نفر که پنج نوع غذا میدهی فلان تالار میگیری که سی درصد غذاها مصرف میشود این هزار نفری که آمدند چند درصد شرکت کنندگان همین جلسهی شما جوانانی هستند که فقط آه میکشند شما میگویی دارم میتوانم بله داری میتوانی به جایی ات هم نمیخوری. ماشین کذایی جهیزیهی کذایی میگویی در شأن خودم است. میتوانید کمک بکنید به ازدواج دیگران و ازدواج دیگران را آسان بکنید. چقدر از افراد آه میکشند و تمام میشود. میگویند اگر این ازدواج است ما چطور میتوانیم ازدواج بکنیم. این سنتهای غلط را آنهایی که پایه گذار هستند گناهشان خیلی سنگین است حتی اگر شما داری مراقب باش مواظب باش. از این پولت استفاده بکن برای دیگران. نکتهی سوم را به پدر مادران صادقانه عرض میکنم ما بنا نیست همیشه حرفی بزنیم که پدر مادرها بپسندد ان شاء الله خدا بپسندد و راضی باشد. پدر مادر یادت باشد بدون تعارف و مبالغه چه بپسندی چه نپسندی امروز یا ما خبر داریم. در این فضا نمیشود دوازده میلیون دختر و پسر ازدواج نکردند و شما فکر کنید این دوازده میلیون هر شب نماز شب میخوانند کلاه سر خودمان نگذاریم که دوازده میلیون دختر پسر در اوج شهوت جوانی هستند در این آتش گرفتار هستند و فکر کنیم که هر شب نماز شب میخوانند. نه یا پدر مادرها خبر دارند که بالاخره پسرها و دخترهایشان در معرض وسوسههای شیطان قرار میگیرند و این ارتباطات نامشروعی که ما فراوان داریم یا خبر ندارند. اگر خبر ندارند که واقعا وامصیبتا اگر خبر دارند و سخت نمیگیرند. خیلیها هستند میگویند ازدواج که نمیتواند بکند هر کاری میتواند بکند سخت نمیگیرند سوال من این است چطور شما برای ارتباط پسر و دخترت سخت نمیگیری ناراحت نمیشوی ولی سر مسئلهی ازدواج سخت میگیری؟ واقعا عجیب است دنیای وارونهی وارونه شده من خبر دارم پسرم با پنج نفر ده نفر نه با یک نفر ارتباط دارد. من خجالت میکشم در برنامهی رسمی رسانه بگویم اما مخفی کردنش به درد نمیخورد کمک نمیکند به هیچ کس بگوییم خجالت هم بکشیم همه خجالت بکشیم منی که میگوییم آن کسی که گرفتار است خجالت بکشد. این که دختر خانمی اگر ارتباط نداشته باشد کلاسش به هم خورده خیلی این حرف در جامعهی دینی بد است از خجالت باید زیر زمین برویم که اگر دختر خانمی دوست پسری نداشته باشد بگویند بی کلاسی است خدا شاهد است مطالبی است که آدم شرم میکند بگوید. حرف من این است چطور شما پدر مادر امکان ندارد این فضا را تحمل بکنند هر شب نماز شب بخوانند چرا ما این جا سخت نمیگیریم ولی سر قضیهی ازدواجشان سخت میگیریم مهریه اش باید این قدر باشد جهیزیه اش این قدر باشد. ما یک دفعه لیست جهیزیه را گفتیم که هفده قلم پنج میلیون و پانصد هزار تومان یک بینندهای پیام داده بود این یخچالی که شما گفتید یخچالش ایرانی است خراب میشود. امروز صادقانه صحبت میکنیم. شاید بپسندد شاید نپسندد من حرفم این است پدر مادر اگر شما جهیزیهای بخرید پنج میلیون ده میلیون هفت میلیون این یخچالش خراب میشود. شما نمیخواهی یخچال جهیزیهی دخترت خراب شود؟ اما ما راضی شدیم دخترهایمان خراب شود. پسر دخترم خراب شود ولی یخچالش خراب نشود رسیدیم به این جا همین را انتخاب کرده ایم. الآن میشود با همهی گرفتاریها مشکلاتی که است عرض کردم در ازدواج سادهای که گفتیم سه بخش است یکی بخش مهریه است یکی جهیزیه یکی اشتغال. ما در قصهی جهیزیه واقعا همین امروز هم با همهی گرفتاریها با پنج میلیون ده میلیون لیستش را خواندیم یخچال داشت تلویزیون داشت همه چیز داشت ولی راست میگویید یخچالش شاید خراب شود. یخچالش ایرانی است خودمان سر هم کلاه میگذاریم شاید خراب شود من نمیگویم خراب نمیشود ولی من حاضر شدم پسر دخترم خراب شود ولی احتمالا یخچالش خراب نشود. راضی نیستم به این که فرش ماشینی بدهم جهیزیهی ساده بدهم ولی راضی هستم دوازده میلیون مجرد داشته باشیم سرمان را مثل کبک کردیم زیر برف هیچ چیز را نمیبینیم چطور نمیبینیم؟ مگر میشود؟ مگر امکان دارد؟ این همه جوان. واقعا فاجعه و مصیبت است. بحث مهریه است بحث جهیزیه است ما مهریهها را گفتیم این قدر سخت نگیرید چه خبر است؟ مسابقهی مهریه میدهیم. بحث تالارها است. تو را به خدا رحم داشته باشید انصاف داشته باشید آن روز هم گفتیم هیچ مانعی ندارد مجلس در یک جای سادهای برگزار شود. ولیمهی عروسی حضرت زهرا در مسجد بود چطور ما عزایمان را حق داریم در مسجد بگیریم عروسی را نگیریم؟ کدام مرجعی گفته؟
شریعتی: میگویند شأن مسجد حفظ شود
حاج آقا حسینی: میگوییم شأن مسجد را حفظ بکنند نمیخواهند برقصند و دف و کف بزنند که. یک تالار ساده یک مجلس ساده. اصلا تالار نداشته باشیم. من دیدم شخصیتهای بسیار بالا والایی. اگر آدم شخصیت واقعی داشته باشید شخصیتش را در این نمیبیند که شب عروسی هزار نفر بخورند آخرش هم انتقاد میکنند من چند میلیون زیر بار قرض بروم پانصد نفر مهمان بدهم هزار نفر دعوت بکنم غذا بخورند آخرش بگویند این جا کم بود میوه به من نرسید به دخترم نرسید که چی؟ من یک شب هزار نفر دعوت بکنم تا سالها بروم زیر قرض وام سی درصدی که فردا نق بزنند. آخه چرا؟ کی باید این فرهنگ درست شود؟ مگر ما خانه نداریم؟ در خانهها بگیریم. نه در مسجد نه در تالار. در حدی که خانهی من خانهی همسایه ام جا دارد. هوای هم را داشته باشیم. اگر همسایه خانهی بزرگ تر داشت. مگر قدیمها این طوری نبود؟ مردها این خانه بودند خانمها خانهی همسایه. آسمان به زمین میآید؟ زمین به آسمان میرود؟ اینها ازدواج نکردند؟ جوانی شان از بین رفت؟ چه مانعی دارد در محلی کسی خانه اش وسیع تر است در اختیار قرار بدهد. نه به اندازهی خانهی خودمان باشد یک نوع غذا بدهیم. خود پسر دخترها هم باید در این زمینهها راضی باشند آنها فشار نیاورند اصرار نکنند پدر بیچاره برود وام بگیرد با سی درصد وام پنج میلیونی را بیست میلیون پانزده میلیون بدهد سه برابر بدهد سالها گرفتار قسط و وام باشد که چه؟ که یک شب چند نفر بیایند فردا هم گلایه بکنند. که حالا جهیزیه مان مفصل باشد لوازمی که غالبا میماند در دکور. بسیاری از وسیلهها در کمد میماند. یکی بحث اشتغال است دولت جای خودش. اما حرف من این است من تقاضا میکنم تو را به خدا یادمان باشد خودمان انصاف داشته باشیم ما الآن خیلی از جاها در پیامها آمده است که فلان جا اسم بردند من نام نمیبرم در یزد یک کسی نوشته در فلان اداره من رفتم چهارده کارمند دارد سیزده تا بازنشستهها را جذب کردند یک جوان تازه کار را جذب کردند. این انصاف است؟ بازنشستهها نشستند جوانان بیکار هستند. تو را به خدا پدرها بزرگ ترها سالمندان بروید استراحت بکنید بروید مشهد کربلا زیارت بروید تفریح. کنار خانواده تان باشید. دست جوانها را بگیرید به خدا خدا کمکتان میکند. من دیدم این که میگویم با همهی وجودم حس کردم خدای من شاهد است من رفتم یک پزشکی عمومی بود عمومی دیگر چه دارد که بخواهد حواشی داشته باشید یک عمومی سه نفر استخدام کرده. گفتم تو عمومی هستی چه داری؟ گفت بگذار جوانان دلشان گرم شود هر چه هست با هم میخوریم. گفتم چه کار میکنند گفت یکی مسئول نمره دادن است یکی مسئول فشار بگیرد یکی هم. گفتم آفرین. یک پزشک عمومی سه جوان را به کار گرفته گفت با هم بخوریم. نمیخواهم قسم بخورم خدا شاهد قسم نیست. خدا شاهد است من آن پزشک را سراغ دارم الآن سر همان پزشک عمومی در استانها سرش دعواست چون رفته در بحث تغذیه پزشکهایی که در بحث تغذیه هستند سرشان شلوغ است. بالاتر بگویم من خبر دارم کشورهای خلیج فارس سرش دعوا دارند. کشورهای خلیج فارس نوبت میزنند ماهی یک بار میرود آن جا. عمومی هم میتواند در تغذیه نظر بدهد کار کرده است. آدمی که روز اول رفته دست سه جوان را گرفته از آن طرف نقطهی مقابلش را دیدم داروخانهای شبانه روزی پیرمرد بود گفتم چطوری شبانه روزی اداره میکنی گفت دوازده ساعت خودم میایستم دوازده ساعت هم خانم ام انصاف داشته باش این حرص است ولع است برو استراحت بکن خدا به تو داده زندگی داده خدا به تو بیشتر بدهد پنج جوان بیاور جوان اگر بداند فردا صبح قرار است یک جا چند ساعتی مشغول باشد شب از ذوق خوابش نمیبرد. بالاترین گرفتاری برای جوانان بیکاری است نه بحث مادی. مادیات جای خودش. همین که میگوید من عاطل و باطل هستم. هفت میلیون جوان داریم بیکار هستند این بدترین زجر آورترین مسئله است. بار روانی اش بدتر از مادی اش است پدر من عزیز من سالمند محترم دست اینها را بگیر خدا جبران میکند بگذار آسایش پیدا بکند آرامش پیدا بکند شما دنبال زیارتت برو.
شریعتی: نکتهی مثبت آن پزشک عمومی این است که در برابر دیگران احساس مسئولیت میکرد
حاج آقا حسینی: ما باور نداریم خدا جبران میکند خدا جبار است جبران میکند یقین داشته باش خدا جبران میکند یکی هم بحث اشتغال بانوان که مفصل گفتیم بارها گفتیم یک عده از خانمها هستند پزشک هستند متخصص هستند اینها نیاز است یا سرپرست خانوار هستند معلم هستند دبیر هستند اینها جای خودش. اما بدنهی اشتغال بانوان که هیچ چیزی نیست چیز اضافهای نیست. خانمی پیام داده ما رفتیم خواستگاری موارد متعددی رفتیم یک مورد را همه چیزش را پسندیدیم حل شده دختر خانم هم شاغل بوده همه چیز خوب بود پسر من بیکار بود دختر خانم شاغل. گفتیم خب دختر خانم آخرین سوالش این بود آقازاده چه کاره هستند گفتیم بیکار است خب شما شاغل هستید این بیکار است حقوق را با هم استفاده بکنید گفت من کار بکنم پسر بیکار شما بخورد؟ نه من حاضر به این ازدواج نیستم. خب شما بنشین در خانه خانمی بکن این آقا برود نوکری شما را بکند. حدود دو سه میلیون خانم اشتغال دارند به همان میزان جوانها بیکار هستند خانمها شما بنشینیند خانمی بکنید جوانان بروند نوکری شما را بکنند خانوادهای را اداره بکنند. ما بیخودی حرص و جوش میخوریم «إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ» تا نخواهیم تا اصلاح نشویم اصلاح نمیشویم
شریعتی: کسی نیست شاید اینها را نداند همهی ما میدانیم کم هستند آن دستهای که نسبت به این مسائل جاهل باشند ولی همهی این نکاتی که گفتید این سالها تبدیل به فرهنگ شده
حاج آقا حسینی: فکر میکنیم باید از کجا شروع شود؟ جواب این جوان عزیز که واقعا شرمندهی این جوانان هستیم. باز هم تشکر میکنیم. پدر مادرها هم پیام بدهند. در یک کلمه اگر بخواهیم جواب بدهیم این است که امروز متاسفانه جامعهی ما چشمش را بر فساد بسته بر روابط نامشروع بسته به روی خودش نمیآورد آن جا سخت نمیگیرد ولی در ازدواج سخت میگیرد. یخچالش خراب نشود آن جا سخت میگیرد که حتما باید یخچال مدل کذا باشد بچه هایمان اگر خراب شدند اشکال ندارد این وضع جامعهی ماست تا اصلاح نشویم اصلاح نمیشود.
شریعتی: این هم ایمیلی از یکی از دوستان خوب ماست که برای ما فرستادند. گفتند من حدود پنج شش سال میشود که بینندهی برنامهی شما هستم تا حالا پیامی برای شما ارسال نکردم ولی با توجه به موضوع اخیر برنامه که پرداختن به درد دلهای ما جوانان است سوز دل مجاز نداد که درد دل با شما نگویم. دختری بیست و پنج ساله هستم وقتی پیامهای دیگر بینندگان را میخواندید که از والدین شکوه میکردند هر چه که خواندید مورد ابتلای من خواهر و برادرم هم بود و حتی شاید بگویم انگشت کوچک آنها هم نبود. پدرم مردی است که از معاصی و منکرات کاری نمانده که نکرده باشد به قول خودش حتی شده برای یک بار تجربه. ایشان نه تنها نماز نمیخواند و روزه نمیگیرد ربا میگیرد رشوه میگیرد در زندگی مردم اختلاف ایجاد میکند رابطهی ما را با خانوادهی مادرم قطع و کمرنگ کرده آنها را به خانه راه نمیدهد به آنها بی احترامی میکند و خودش هم پا به خانهی آنها نمیگذارد. حتی پای خانواده و اقوام خودش را هم از خانهی ما بریده و هیچ کدام از آنها هم قبولش ندارند چرا که صحبتش با آنها جز مسخره کردن و تکه انداختن و پایین آوردن شأن آنها چیزی نیست. ایشان خودش را عقل کل میپندارد. ایشان همواره از کودکی من و بقیه را سرزنش میکند انرژیهای منفی را مدام بر سر مادرم و ما تخلیه میکند اگر ما کوچکترین خطایی انجام بدهیم هر چه فحش و ناسزا بر سر زبانش بیاید سر ما خالی میکند و به ما میگوید میگوید من دیوانه هستم و شما باید من را تحمل بکنید. چون من روزی شما را میدهم هر چه میگویم باید گوش بکنید. اما من برای دوستی او تصورم این است که دوستی اش مثل دوستی خاله خرسه است که با نادانی خودش سبب در چاه انداختن دیگران است و به کرات هم نتیجهی این گونه تعیین تکلیف کردن هایش را با عمق جان دیدم. ایشان میگویند مثلا زمانی که من هجده سالم بود میخواست شرایطی را فراهم بکند که با پسر عموی عصبی و بدتر از خودش ازدواج بکنم خداوند به من رحم کرد که حرفش را گوش نکردم چون پسر عمویم بعد از یک سال که ازدواج کرده بود زنش را طلاق داد. ایشان ادامه میدهند عمق جانم به درد میآید از این که هیچ کاری نتوانستم برای خودم و برای مادر مومنه ام از دست ظلمهای او انجام بدهم. هیچ نصیحتی را نمیشنود هیچ کس را قبول ندارد و به خیلی از رذائل اخلاقی هم گرفتار است ولی به ما میگوید چون من پدر شما و به مادرم میگوید چون همسر شما هستم باید هر چه میگویم گوش بکنید و اختیار شما دست من است آیا واقعا خداوند اختیار ما را دست او سپرده است؟ به او میگویم باشد تو همه کاره و ما هیچ کاره دست از سر ما بردار و حداقل روی اعصاب ما صبح تا شب با حرفهای آزار دهنده ات راه نرو اما انگار عقدهای در دل دارد که هر چند وقت یک بار روشی برای اذیت کردن زبانی ما پیدا میکند. اکنون چند سال است بدون مسافرت و تفریح یا ارتباط بدون اعصاب خرد کنی با اقوام مدام به سر ما میزند و همه هم این را فهمیدند و در جمع هم ما را ضایع میکند. شما بگویید ما تا کی باید ایشان را تحمل بکنیم؟ از بینندههای محترمتان بخواهید تا برای ما دعا بکنند تا بلکه خداوند فرجی را برای ما برساند. خیلی ممنون
حاج آقا حسینی: امیدواریم که اینها خیلی کم باشد. کم هم نیست ولی باز نمیشود به حقایق چشم بست بسیار جای تاسف دارد
شریعتی: چقدر برای جوانان تحمل کردن این شرایط در خانه که باید محل آرامش باشد سخت است
حاج آقا حسینی: بله من دیدم دختر خانمی گفته به خاطر همین اذیتهایی که پدرم داشته تن به یک ازدواجی دادم که اصلا من برای فرار از این خانه به ازدواجی که هیچ مایل نبودم رفتم گفتم باز از دست پدرم نجات پیدا میکنم نوشته با مردی ازدواج کردم که پانزده سال بیست سال از من بزرگ تر است اصلا با هم توافق نداشتیم گفتم هر چه هست از این جا نجات پیدا بکنم. پدر مادرها یادتان باشد از فشار زیاد خانه گاهی بچهها این طوری نجات پیدا میکنند. شما میگویی دختر با پسر صحبت بکند به توافق برسند به توافق نرسیدند هیچ توافق فکری ندارند برای فرار از این سیاه چال بروم.
شریعتی: باز رفته ازدواج کرده یک وقت خیلی کارهای دیگر انجام میدادند
حاج آقا حسینی: من به پدر مادرها بگویم این را یادشان باشد اگر همهی عالم با ازدواج دختر شما با یک کسی موافق باشند شما موافق باشید مادر موافق باشد اهل محل داییها عموها خالهها موافق باشند همهی اهل عالم موافق باشند که این دختر خانم با این پسر ازدواج بکند اما خودش مخالف باشد حتما این ازدواج سر نخواهد گرفت و اگر عقد بخوانند باطل است. اگر پدر مادر عقلا برادرها خواهرها داییها همه بگویند این پسر نمونه است ما خبر داریم ولی دختر خانم ناراضی باشد هیچ امکان ندارد. باز خدا خیر بدهد این خانم تن به این ازدواج نداد اما این که میگوید من پدر شما هستم همسر شما هستم اختیار شما دست من است کجای دین چنین حرفی زده شده؟ یک وقتی حاج آقای قرائتی تعبیر داشت ایشان فرمود حاکمیت دست پدر است تحکم دست پدر نیست. فرق حاکمیت و تحکم این است که حاکمیت از حکمت است یعنی مصلحت پدر با مصلحت با دور اندیشی و مصلحت میتواند نظر بدهد اداره بکند تحکم یعنی زورگویی وادار بکند مجبورش بکند. اگر ما مسلمان هستیم یک وقت ادعا میکنیم این آقا خودش را عقل کل میداند از یک طرف میگوید من دیوانه هستم باید من را تحمل بکند. چطور میشود آدم عقل کل باشد دیوانه باشد. حضرت علی میفرماید الحِدَّةُ ضَرْبٌ مِن الجُنونِ (نهج البلاغه، ح 247) تندی و بداخلاقی یک نمونهای از دیوانگی است نشانه اش این است که صاحبش پشیمان میشود نشانهی این که تیزی تندی نشانهی جنون است این است که بعدا پشیمان شود. اگر پشیمان نشود حضرت فرمود جنونی اش دائمی است. آدمهایی که تند و بد اخلاق هستند حضرت علی میگوید عقل کل نیست دیوانه است نشانهی دیوانگی اش هم این است که وقتی حالش به جا میآید پشیمان میشود. اگر هیچ وقت پشیمان نشود حضرت علی فرمود جنون دائمی دارد. جنون ادواری است یا دائمی یک وقت گاهی میآید گاهی میرود یک وقت دائمی است. یک وقت اگر کسی تصور بکند اسلام که به مرد گفته تو ولایت داری معنایش این است که زور بگوید؟ پیغمبر خدا فرمود فرق مومن با منافق چیست؟ من منافق هستم یا مومن هستم؟ منی که این جا نشستم طبق این معیار پیغمبر مومن هستم یا منافق هستم؟ در ساده ترین مسائل زندگی تا چه رسد به چیزهای مهمی که این دختر خانم گفت اَلمُؤمِنُ يَأكُلُ بِشَهوَةِ أَهلِهِ، اَلمُنافِقُ يَأكُلُ أَهلُهُ بِشَهوَتِهِ (کافی، ج 4، ص 12) مومن حتی غذا خوردنش میل غذایش را بر اهل خانه تحمیل نمیکند. مطابق میل اهل خانه غذا میخورد. منافق تحمیل میکند. اگر من صبح از خانه میآیم بیرون تحکم کردم خانم برنامه امروز این است پس فردا این است این است که من کردم. اگر تحمیل غذا حتی نوع غذا را من تحمیل بکنم قطعا مومن نیستم پیغمبر معیار مومن غیر مومن را بیان کرده ما در غذا نمیتوانیم تحمیل بکنیم بعد میتوانیم بداخلاقی تندی بکنیم. ازدواج را تحمیل بکنیم بگوییم کور شوید دور شوید من پدر شما هستم همسر شما هستم این کجای مسلمانی و انسانیت است. در حالات پیغمبر سید کاشانی حدیث مفصلی بیا کرده پیغمبر در طول عمرش یک بار به اهل خانه نگفت من چه غذایی میل دارم. لَا یَسئَلهُ میل خودش را ابراز نمیکند به کسی تحمیل نمیکند غذا بود میخورد نبود هیچ چیز نمیگفت انس بن مالک میگفت گاهی پیغمبر شب میآمد من فکر میکردم مهمانی بودند شام حضرت را میخوردم حضرت میآمد به روی من نمیآورد این پیغمبر است این دین ماست. فاصلهی ما خیلی زیاد است. این دین ماست. این که من پدر شما هستم همسر شما هستم خرجی میدهم نه آن وظیفهی مرد است بچهها واجب النفقه است زن واجب النفقه است. این که انسان با این بهانهها بخواهد یا بحث زدن. در پیامهای دیگر هم بود من قبلا گفتم باز هم میگویم مرز مسلمانی غیر مسلمانی معلوم باشد یک وقت ما هیچ چیز را قبول نداریم معاذ الله با غیر مسلمان صحبت میکنیم یک چیز دیگر باید بگوییم او را قانون باید ادبش بکند اما اگر مسلمان هستیم هر کس در خانه اش رساله دارد ببیند اگر شما زدی به صورت فرزندت صورت فرزندت سرخ شد یک مثقال و نیم طلا دیه اش است الآن پانصد هزار تومان است. اگر سرخ شود مثقال شرعی کمتر از مثقال بازار عرفی است حدودا پانصد هزار تومان است باید دیه بدهد هیچ بحثی هم ندارد بپرسید اگر مو لای درز این مسئله رفت خبر بدهید اصلاح بکنیم اگر از سرخی بالاتر رود کبود شود دو برابر میشود سه مثقال طلا. اگر زدی صورت فرزندت صورتش سیاه شد تمام فقهای شیعه بالاتفاق بدون هیچ اتفاق گفتند که اگر زدی صورت فرزندت صورتش سیاه شد شش مثقال طلا به نرخ امروز دو میلیون تومان شما مدیونش هستی. بگو فرزندم است شاگردم است اختیارش را دارم من شوهرت هستم این حرفها را بریزیم دور. در روایت داریم امام زمان وقتی ظهور میکنند یَاتِی بِدینٍ جَدِید (تاریخ الغیبة، ج 3، ص 455) امام زمان که میآید دین جدید میآورد یعنی دین پیغمبر نسخ میشود؟ نه از بس ما فاصله گرفتیم با دین رسول الله ما از خودمان چیز رویش گذاشتیم. ما بحث زدن همسران را نگفتیم؟ کجای قرآن گفته؟ کجای معنای قرآن این است؟ کدام فقیه و مفسری این طوری تفسیر کرده؟ همین طور ما فرزند و همسرمان را بزنیم؟ من پدرم من شوهرم اختیار دارم روزی شما را میدهم. روزی میدهی که بزنی؟ یقین داشته باش اگر زدی صورت فرزندت همسرت صورتش سرخ شد تمام فقها میگویند سیاه شود شش مثقال طلا دو میلیون مدیونش هستی. ان شاء الله از این موارد زیاد نباشد. اگر کم هم باشد هم زیاد است این که بگویم همه باید من را تحمل بکنید. حاکمیت است مصلحت اندیشی است اما تحکم بر زورگویی در هیچ مرحلهای تحکم نیست غذا خوردنش را مثال زدیم تا چه برسد به ازدواج یادمان باشد مخصوصا در بعضی از مناطق مسئله است تمام اهل عالم با ازدواج دختر شما موافق باشند خودش موافق نباشد عقد را بخوانید باطل است پسر دختر محرم نشدند. حتما باید رضایت دختر باشد. ولایت پدر به این معنا نیست. متاسفانه ما از این ناهنجاریها زیاد داریم خیلیها را ما اطلاع نداریم بحث ما برای مردم است تا وقتی که پدر مادرها جوانان بخواهند ما بحث را ادامه میدهیم اگر مطالباتی از جوانان باقی مانده بگویند. پدر مادرها هم مطالباتشان را بگویند
شریعتی: صفحهی 232 را با هم تلاوت میکنیم آیات 89 تا 97 سورهی مبارکهی هود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ ﴿٨٩﴾ وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ ﴿٩٠﴾ قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ ﴿٩١﴾ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِّنَ اللَّـهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ﴿٩٢﴾ وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ ﴿٩٣﴾ وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ ﴿٩٤﴾ كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ ﴿٩٥﴾ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿٩٦﴾ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ ﴿٩٧﴾
ترجمه:
ای قوم من! دشمنی و مخالفت با من، شما را به جایی نرساند، که [عذابی] مانند آنچه به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید به شما هم برسد، و قوم لوط از شما [چه از جهت زمان و چه از جهت مکان] چندان دور نیست. (۸۹) از پروردگارتان آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید؛ زیرا پروردگارم مهربان و بسیار دوستدار [توبه کنندگان] است. (۹۰) گفتند:ای شعیب! بسیاری از مطالبی که میگویی نمیفهمیم، و به راستی تو را در [مقایسه با] خود، ناتوان و ضعیف میبینیم، و اگر عشیره ات نبودند، بی تردید سنگسارت میکردیم، وتو بر ما پیروز نیستی. (۹۱) گفت:ای قوم من! آیا عشیره کوچکم نزد شما از خدا عزیزتر است که او را پشت سر قرار داده و فراموشش کرده اید؟! یقیناً پروردگارم به همه اعمالی که انجام میدهید، احاطه دارد. (۹۲) وای قوم من! به اندازهای که در قدرت و توان شماست، عمل کنید، من [هم] بی تردید [به وظیفه الهی خود] عمل میکنم؛ به زودی خواهید دانست، چه کسی را عذاب رسوا کننده خواهد آمد و دروغگو کیست؟! و منتظر بمانید که من هم با شما منتظرم. (۹۳) و هنگامی که عذاب ما رسید، شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، با رحمتی از سوی خود نجات دادیم، و کسانی را که [به آیات ما] ستم کردند، فریاد مرگبار فرا گرفت، پس در خانه هایشان به رو در افتاده جسمی بی جان شدند. (۹۴) گویی در آنجا اقامت نداشتند. آگاه باشید! مَدین [از رحمت خدا] دور باد، همان گونه که ثمود دور شد. (۹۵) همانا موسی را با نشانههای خود و برهانی روشن فرستادیم، (۹۶) به سوی فرعون و اشراف و سرانِ [قومِ] او، ولی [آنان برای حفظ مقام و مال خود] از فرمان فرعون پیروی کردند، در حالی که فرمان فرعون راهنمای به سوی سعادت و خوشبختی نبود. (۹۷)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: اشارهی قرآنی را بفرمایید و جمع بندی مباحث شما را بشنویم
حاج آقا حسینی: «قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ» آدمهایی که نمیخواهند زیر بار حق بروند حرف حق را میفهمند اما میگویند نمیفهمیم به شعیب پیغمبر بزرگ الهی میگفتند چه میگویی؟ یک جوری حرف بزن ما بفهمیم. با این که میفهمیدند حرف پیغمبران خیلی روشن بود حرف پیغمبران انبیا همیشه ساده روشن بود. اگر آدم نخواهد حق را بپذیرد یکی از بهانه هاش این است که نمیفهمد. گاهی به پیغمبر خدا میگفتند اَفهِمنَا حالی مان بکن چه چیزی را؟ پیغمبر خیلی ساده صحبت میکرد. فکر نکنی جایگاهی نداری خیلی آدم ضعیفی هستی یک کم احترامت میکنیم اگر بعضی از ملاحظات نبود سنگسارت میکردیم. آدم یا حرف حق را باید بپذیرد این مرحلهی اول است. حرف حق را شنیدی بپذیر. من اشتباه کردم. مگر ما معصوم هستیم؟ ما اشتباه نداریم؟ یک اشتباه کردیم بگوییم تسلیم اشتباه کردم. معروف است میگویند شیخ انصاری رضوان الله آن جایی که جواب میخواسته بدهد بلد بوده آهسته جواب میداد آن جایی که نمیدانسته بلند میگفت نمیدانم میگفتند چرا داد میزنی؟ فرمود نمیدانم عیب نیست اشتباه کردن عیب نیست اعتراف بکنیم در زندگی مان در سبک زندگی مان در برخوردمان با پدر مادرمان با جوانان مان. ما بحث را از آن طرف هم خواهیم گفت به مطالبات پدر مادرها خواهیم رسید با ما قهر نکنند حتما خواهیم گفت. اتفاقا در بعضی از پیامها دیدم جوانها نوشتم ما یقین داریم پدر مادران ما را دوست دارند یقین داریم شکی نیست ولی این محبت را ابراز نمیکنند اظهار نمیکنند. ما قطعا باید به پدر مادرها احترام بگذاریم هر چه داریم از پدر و مادر است آن جای خودش ولی خواهشم این است چه جوان چه پدر مادر متوجه اشتباهمان شویم بگوییم قبول است پذیرفتیم. چه کسانی میگویند نمیپذیریم؟ یا شعیب اصلا نمیفهمیم چه میگویی حرف زیاد هم بزنی سنگسارت میکنیم. در برابر پیغمبران تهدید بود سنگسار بود اما آدمهای منصف میگویند نه پذیرفتیم و جبران میکنیم.
شریعتی: شک ندارم پیامهای مثبت هم اگر دوستان ارسال بکنند خیلی زیاد است محیطهای گرم خانواده و روابط صمیمانه در پدر مادرشان
حاج آقا حسینی: الآن هم میگوییم آنهایی که از پدر مادرها راضی هستند بگویند یا پدر مادرهایی که از فرزندانشان راضی هستند هم بگویند. این که گفتم واقعا اگر همهی اهل عالم با ازدواجی موافق باشند دختر خانمی موافق نباشد ازدواجشان باطل است. بعضیها شاید نگران باشند بگویند اتفاقا برای ما این طوری بود ما به عقد راضی نبودیم ولی بعدا دیدیم بالاخره راضی شدیم. آنهایی که بعد راضی شدند اشکالی ندارد چون عقد میشود از نظر فقهی عقد فضولی و رضایت بعدی مشکل حل میشود. آنهایی که این طوری بودند عزا نگیرند. کسی بچه دار شده میگوید عجب چیزی شده پس این بچه چه میشود؟ نه شما که بعدا راضی شدید اشکالی ندارد ان شاء الله همهی مردها و بچهها سر عقل بیایند. من سه کیمیا طرح میکنم. این سه کیمیا را پدر مادرها غفلت نکنند. واقعا کیمیا دستشان است از اینها غفتل نکنند یک تشویق فرزندانشان است خیلیها گلایه کردند که پدر مادرها ما را تشویق نمیکنند. روی زندگی یک بچهی دو ساله تشویق اثر میکند تا یک پیرمرد نود ساله. به آیت الله عظمی مکارم شیرازی یک سال گفتند نهج البلاغهای که گفتید کتاب سال است ایشان در جواب آن هیئت فرمود من نه شهوت پول دارم نه شهوت مقام دارم ولی همین که میبینم شما توجه کردید به کتاب من من خوشحال شدم یک پیرمرد نود ساله میگوید من از تشویق خوشحال هستم یک بچهی دو ساله هم به تشویق عکس العمل نشان میدهد. ببینید جوانان نوجوانان ما چقدر کمبود محبت کمبود تشویق دارند. کیمیای دوم هدیه است. هدیه واقعا هدیه است. واقعا کیمیاست روایتش را خواندیم من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها الی عیاله کان کحامل صدقة الی قوم محاویج (وسائل الشیعه، ج 15، ص 227) کسی برود بازار یک تحفهای بگیرد برای بچه هایش مثل صدقه در راه خدا دادن است صدقه فقط صندوق صدقات و مجلس و هیئت نیست آنها است ولی این هم است. پیامی بود نوشته خوشا به حال دخترانی که مادرانشان آنها را میبوسند خوشا به حال دخترانی که روی سر زانوهای مادرانشان سر میگذارند و میخوابند این دیگر چه خرج دارد؟ پول میخواهد؟ که شما دخترت را بغل بگیری دست نوازش بکشی ببوسی؟ خرج دارد؟ میگوید من حسرت دارم یک بار سرم را روی زانوی مادرم بگذارم مادرم دست محبت به سر من بکشد من را ببوسد در آغوش بکشد. این خرج دارد؟ اگر خرج دارد پیامک بدهند خرجش را سمت خدا میدهد. کیمیای سوم که تقاضا میکنم غفلت نکنید به زبان آوردن دوستی است خیلیها میگویند ما خیلی دوست داریم به زبان بیاوریم. پیغمبر فرمود قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي أُحِبُّكِ لَا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً (وسائل الشيعة، ج14، ص10) این که طرف بگوید من تو را دوست دارم از دل او هرگز بیرون نمیرود. میدانم وقت تمام شده است باور کنید بینندگان عزیز به خدا اگر شما الآن بروید کتابهای فلان روان شناس غربی را بخوانید که چند نکتهی اخلاقی تربیتی گفته است خلاصه اش برمیگردد به همین چند جملهی پیغمبر در 1400 سال پیش از هدیه از اظهار محبت غفلت نکنید از تشویق غفلت نکنید. دوست داری بگو من شما را دوست دارم محبت را به زبان بیاورید به دخترت به پسرت به عزیزت بگو به زبان بیاور خلاصهی تمام کتابهای روان شناسان غربی که بعضیها فکر میکنند آن جا چه خبر است همین است که 1400 سال پیش پیغمبر گفته است