سیره امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 19-04-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
ای پاسخ بی چون و چرای همه ما *** اکنون تویی و مسألههای همه ما
کو آنکه در این خاک سفر کرده ندارد *** سخت است فراغ تو برای همه ما
ای گریه شبهای مناجات من از تو *** لبخند تو آیین دعای همه ما
ای ابر، اگر از خانه آن یار گذشتی *** با گریه بزن بوسه به جای همه ما
ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم *** اما تو بکش خط به خطای همه ما
در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم *** سوزانده شدن باد سزای همه ما
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان عزیزم. طاعات و عبادات شما قبول باشد. باز هم ایام عید سعید فطر را به شما تبریک میگویم. انشاءالله بهترینها نصیب شما شود و هر آنچه خیر است نصیبتان شود. روزهای شنبه در خدمت حاج آقای عابدینی عزیز بودیم. ایشان کسالتی داشتند، انشاءالله هرچه زودتر بهبود پیدا کنند ما باز هم در خدمتشان باشیم. امروز در خدمت حاج آقای حسینی هستیم. سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و همینطور شنوندگانی دارم که از رادیو قرآن برنامه را میبینند. امروز سیره امیرالمؤمنین(ع) را میگوییم.
این خطبه یک داستانی دارد، خیلی کوتاه میگویم. عدهای از یاران امیرالمؤمنین(ع) از سر خیرخواهی به حضرت میگفتند: آقا ببینید معاویه چه سیاستی دارد که همه را جذب میکند. شما همان سیاست را در پیش بگیرید که همه جذب شوند و کسی از دور شما پراکنده نشود. معاویه باج میدهد، رشوه میدهد. اما شما سخت میگیری و بیتالمال را به مساوات تقسیم میکنی. خیلی از نزدیکان شما پراکنده میشوند. حضرت وقتی این را شنیدند این خطبه را خواندند. خطبه در حقیقت سه بخش است. یک بخش آن برائت از ظلم است که حضرت بیان بسیار زیبایی دارد. دوم یک نمونهای را اعلام میکند، نمونه عملی در زندگی خودشان که چگونه از ظلم به حقوق مردم و بیت المال فاصله داشتند. سوم باز مصداق عینیتر هست و آن اینکه کسی برای حضرت رشوه آورد، امیرالمؤمنین چه برخوردی با آن شخص کردند. این سه بخش در خطبه هست. سه بخش کلی و دو بخش هم نمونه عینی.
بخش اول میفرماید: قسم میخورم والله «و الله لان ابیت علی حسک السعدان مسهدا» (نهجالبلاغه/خطبه 224) به خدا قسم اگر شب را به صبح بیاورم، بر روی خارها، سعدان خارهایی است شبیه به تیر سه شعبه، اگر شب را به صبح برسانم «او اجر فی الاغلال مصفدا» من را در غل و زنجیر بکشند، «احب الی» اینها برای من محبوبتر است. «من ان القی الله و رسوله یوم القیامة ظالما لبعض العباد» که فردای قیامت در حالی خدا را ملاقات کنم که به بعضی از بندگانش ظلم کرده باشم. «و غاصبا لشی ء من الحطام» چیزی از این مال بیارزش دنیا غصب کرده باشم. «و کیف اظلم احدا لنفس یسرع الی البلا قفولها» چگونه من حق دیگران را از بین ببرم و به احدی ظلم کنم برای خودم که به زودی بازگشت آن به مرگ و کهنگی و پوسیدگی بدن است. «و یطول فی الثری حلولها» انسانی که یک مدت طولانی باید در خاک بماند. برای چه ظلم کند؟ این عنوان کلی برائت از ظلم است.
گفتیم حضرت دو نمونه ذکر میکنند. «وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا» باز حضرت قسم میخورد، به خدا قسم برادرم عقیل را دیدم، «وَ قَدْ أَمْلَقَ» فقیر شده بود «حَتَّى اسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً» نزد من آمد، از سهم شما مردم به اندازه یک صاع گندم، سه کیلو گندم اضافه از من میخواست. «وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْأَلْوَانِ» بچههایش را هم همراهش آورده بود که رنگ پریده داشتند، «مِنْ فَقْرِهِمْ كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ» مثل اینکه با قیر رنگ اینها را سیاه کرده باشند. «وَ عَاوَدَنِي مُؤَكِّداً» هی تکرار کرد که سهم اضافهای از بیت المال بگیرد. «وَ كَرَّرَ عَلَيَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً» هی تکرار کرد. «فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي» من خوب گوش کردم. «فَظَنَّ أَنِّي أَبِيعُهُ دِينِي» فکر کرد من آمادهام که دینم را بفروشم. «وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ» رهبری او را بپذیرم. «مُفَارِقاً طَرِيقَتِي فَأَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً» یک آهنی را گداختم «ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ» به دستش نزدیک کردم. «لِيَعْتَبِرَ بِهَا» عبرتی باشد. «فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ» عقیل نمیدید و چشمش هم نابینا بود. فریاد زد! «مِنْ أَلَمِهَا» همین آتش که نزدیک شد داد کشید. «وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيسَمِهَا» نزدیک بود از آن حرارتش به او برسد. «فَقُلْتُ لَهُ» به برادرم عقیل گفتم: «أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ» تو ناله میزنی از آتشی که یک انسانی برای بازی درست کرده است. این آتش دنیا هرچه باشد، بازیچه است. «وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ» ولی مرا میخواهی به طرف آتشی ببری که خداوند این آتش جهنم را به پا کرده به خاطر خشم الهی. «أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى» تو از یک آزار کوچک فریاد میزنی، آنوقت من از شعلههای آتش سوزان قیامت نگران نباشم. پس بنابراین برادر حضرت آمده، تعبیر حضرت این است، سهم بیشتری به اندازه یکسال میخواست. این هم یک نمونه دوم در این خطبه است. که حضرت میفرمایند: کوتاه نمیآیم.
«وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ» از این عجیبتر، عقیل آمده بود گندم میخواست و من به او ندادم. «طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ» ما با خواندن اینها شرمنده زندگی خودمان میشویم. ما مدعی حکومت علوی هستیم. کسی نیمه شب در خانه ما را زد. منظور حضرت اشعث بن قیس است. «بِمَلفُوفَة فِي وِعَائِهَا» یک حلوایی را در بستهای پیچیده بود، برای من آورد. «وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا» معجونی درست کرده بود که من از این معجون کراهت دارم. «كَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِيقِ حَيَّةٍ أَوْ قَيْئِهَا» این نگاه امیرالمؤمنین است. گویا این حلوا را با زهر مار درست کرده بود. اشعث بن قیس میخواست حضرت برای او کاری کند، شبانه در خانه امیرالمؤمنین آمده بود. تعبیر حضرت از مال حرام این است. اینکه حرامخواری در جامعه ما فراوان شده، به این دلیل است که این را باور نداریم. در قرآن کریم سوره نساء آیه دهم است که «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً» آنهایی که مال یتیم را میخورند، گویی آتش میخورند. مرحوم آیت الله طباطبایی میفرماید: این آیه از آیاتی است که برای تجسم اعمال می شود به این استشهاد کرد. آتش قیامت جای خود، الآن دارند آتش میخورند.
حضرت فرمودند: «فَقُلْتُ» این حلوا چیست برای من آوردی؟ «أَ صِلَةٌ أَمْ زَكَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ» رشوه برای من آوردی یا زکات میخواهی بدهی، یا میخواهی صدقه به من بدهی؟ «فَذَلِكَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» زکات بر بنی هاشم حرام است. نمیشود زکات را به سادات داد. اگر هم صدقه است باز بر اهل بیت حرام است. «فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاكَ» نه اینها نیست. «وَ لَكِنَّهَا هَدِيَّةٌ» برای شما هدیه آوردم. رشوه حرام است. برای خلیفه مسلمین هدیه که میشود آورد. «فَقُلْتُ هَبِلَتْكَ الْهَبُولُ أَ عَنْ دِينِ اللَّهِ أَتَيْتَنِي لِتَخْدَعَنِي» آمدی به اسم دین مرا فریب بدهی. «أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ» آیا تعادل فکریات را از دست دادی؟ یا جن زده شدی؟ به علی کسی پیشنهاد رشوه کند؟ آن هم به اسم دین بگوید: هدیه آوردم. «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا» به خدا قسم اگر همه عالم را به من بدهند، اقلیمهای هفتگانه را به من بدهند «عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ» به خدا قسم اگر همه عالم را به من بدهند و بگویند: یک گندم را از دهان مورچهای بگیرم، یک پوست جویی را از دهان مورچهای بگیرم، این ظلم را نخواهم کرد. «وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ» دنیا شما نزد من پستتر است. «مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا» دنیا نزد من پستتر است از برگی که در دهان ملخی باشد و مشغول جویدنش باشد. «مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى» کجا نعمتهای فانی دنیا میتواند علی را فریب دهد؟ «وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى» لذتی که باقی نمیماند. «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ» پناه میبریم به خدا از اینکه عقل انسان به خواب برود. یعنی کسانی که دنبال مال حرام میروند، آدم عاقل مال دنیا را از حرام بدست نمیآورد. «وَ قُبْحِ الزَّلَلِ» از لغزشهای زشت و قبیح، «وَ بِهِ نَسْتَعِينُ»
من خیلی سریع کلام حضرت را خواندم که نگاه اجمالی داشته باشم. در مورد کلام حضرت توضیحی بدهم. قسمت سوم را حضرت مثال به رشوه زدند. کسی برای من رشوه آورده و من اینگونه به او گفتم. کتاب مکاسب شیخ انصاری در دست من است. همه بزرگان در کتابهایشان بحثی به عنوان رشوه دارند. رشوه حرام است. آیهای که همه فقها به آن استناد میکنند، این آیه است. سوره مبارکه بقره آیه 188 است. «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ» حرامخواری نکنید و دنبال مال و درآمدهای حرام نروید. آیات قبلش راجع به روزه است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ» (بقره/183) گفتند: چه تناسبی است که بعد از حکم روزه قرآمن سراغ حرام خواری آمده است؟ روزه چه بود؟ اینکه انسان مواظب باشد و پرهیز از آب و غذا در یک ساعات معین داشته باشد. بعد از آن میخواهد بگوید: دینداری فقط به این نیست. نخوردن مال حرام هم بخشی از دینداری است. ممکن است انسان در نماز و عبادتش موفق باشد، ولی به مال حرام که میرسد بلغزد. «لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون» یکی به این آیه استناد میکنند. یکی هم به آیه 29 سوره مبارکه نساء استناد میکنند. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» (نساء/29) بعضی از مفسرین میگویند: این چه ارتباطی دارد؟ میشود اول آیه با آخر آیه ارتباطی نداشته باشد؟ حرام خواری نکنید. «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» قتل نفس نکنید. این دو چه ارتباطی به هم دارد؟ بعضی از مفسرین بیان قشنگی دارند و فرمودند: در حقیقت حرام خواری هم یک نوع انتهار اجتماعی است. جامعهای که گرفتار حرامخواری شد یک نوع خودکشی جمعی در آن ایجاد شده است. در یک جامعه ربا خواری فراوان راه افتاد. جامعه از بین میرود.
خدا علامه طباطبایی را رحمت کند. میفرمود: علت اینکه قرآن این همه راجع به رباخواری مذمت کرده است، رباخواری از سنگینترین گناهان است. چرا؟ چون در بعضی از گناهان ما فقط خودمان را درگیر میکنیم. ولی بعضی از گناهان است که تمام شاکله جامعه را از بین میبرد. اگر یک جامعه گرفتار رشوهخواری و فساد مالی شد، اصلاً دیگر مفاسد اقتصادی برایش عادی بود، این خبرهایی که در مورد فساد مالی به گوش ما میرسد خیلی بد است. این گناهانی است که جامعه را نابود میکند.
شریعتی: مثلاً وقتهایی که این عناوین تغییر میکند و این مالی که ما داریم بدست میآوریم و یا مالی که میدهیم عنوان هدیه پیدا میکند؟ معیار این چیست؟
حاج آقای حسینی: اتفاقاً به همین جهت مکاسب شیخ انصاری را آوردم. ایشان به همین بحث میپردازد و حدیثش را نقل میکند. یکی از اصحاب امیرالمؤمنین میفرماید که امیرالمؤمنین فرمود: «أَيُّمَا وَالٍ احْتَجَبَ عَنْ حَوَائِجِ النَّاسِ احْتَجَبَ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَهِ وَ عَنْ حَوَائِجِهِ» (ثوابالاعمال/ص261) اگر یک قاضی و والی و حاکم بین خودش و مردم پرده ایجاد کرد که مردم نتوانند به او دسترسی داشته باشند، فردای قیامت خدا نمیگذارد دست او به رحمت الهی برسد. اینجا اگر پرده انداختیم، خدا هم آنجا پرده میاندازد. «وَ إِنْ أَخَذَ هَدِيَّهً كَانَ غُلُولًا» هدیه بگیرد، خائن است. «وَ إِنْ أَخَذَ الرِّشْوَهَ فَهُوَ مُشْرِكٌ» اگر رشوه بگیرد، مشرک است. چرا؟ هدیه دیگر مشکلی ندارد؟ خود شیخ انصاری فرمودند: هدیه این است که طرف به قاضی و مسئول این هدیه را میدهد، برای چه میدهد؟ میگوید: من الآن با قاضی کاری ندارم. من نه پرونده دارم. شش ماه، یکسال دیگر پرونده دارم. ولی این را میدهم، الآن گندم میپاشم که بعداً بتوانم این را صید کنم. ایشان میفرماید: اگر قاضی این هدیه را بگیرد، برایش حرام است ولو قصدش نباشد و بگوید: من واقعاً مطمئن هستم که نمیلغزم. هدیه بگیرد خائن است. این هدیه باز حرام است.
روایتی هم هست که خیلی جالب است. پیامبر خدا فرمانداری داشتند. احضار کردند و فرمودند: شنیدم تو هدیهای گرفتی. گفت: یا رسول الله من رشوه نگرفتم. هدیه گرفتم! حضرت فرمود: اگر در خانهات نشسته بودی و فرماندار نبودی، مسئولیت نداشتی مردم برایت هدیه میآوردند؟ چون مسئول هستی برایت هدیه آوردند.
روایت دوم که باز شیخ انصاری از خصال شیخ صدوق نقل کرده است. از امام صادق(ع) فرمود: از این بالاتر، نه رشوه و نه هدیه. مثلاً شهردار یا قاضی یا مسئول را فرض کنید رفته یخچال بخرد. فروشنده متوجه میشود آقای قاضی است. یخچال پنج میلیونی را میگوید: آقا قاضی شما یک میلیون بدهی کافی است. این معامله درست است یا نه؟ فرمودند: قطعاً حرام است. شیخ انصاری اینجا مفصل مطرح کرده است. معامله مهاباتی میگویند. معاملهای که به قاضی و مسئول و غیره یک تخفیفی میدهند به این انگیزه که از او سوء استفادهای کنند.
حضرت علی(ع) بازار رفتند، خواستند پیراهن بخرند. به فروشنده فرمودند: دو تا پیراهن بده. یکی سه درهم و یکی دو درهم. پنج درهم شود. فروشنده گفت: بله یا امیرالمؤمنین. آقا رفتند. فروشنده گفت: آقا من دارم. فرمودند: تو مرا شناختی و من از تو خرید نمیکنم! در احکام قضایی هست که قاضی نباید مستقیم خرید کند. که تخفیفی به او بدهند به نیت اینکه از او سوء استفاده کنند.
یک زن به نام سوده حمدانی نزد حضرت علی آمد و به حضرت علی شکایت کرد. گفت: شما مأمور جمع آوری زکات را در منطقه ما فرستادید، وقتی میخواهد از ما مالیات بگیرد، خیلی پیمانههای گندم را سر پر میگیرد. امیرمؤمنان برای نماز آماده بود. در محراب بود. پای حضرت سست شد و روی زمین نشست. فرمودند: قلم و کاغذ بیاورید. مأمور خودشان را برکنار کرد. گفت: خدایا تو شاهد هستی که من مأمور نفرستادم به مردم ظلم کنند. این قصه را سوده حمدانی یک وقتی برای معاویه گفت. و این شعر را خواند: «صَلَّي الالَهُ عَلَي جِسْمٍ تَضَمَّنَهقبر فأصبح فيه العدل مدفونا» رفت به معاویه شکایتی کرد و گفت: مأمور تو دارد قتل و غارت میکند. گفت: میخواهی نزد همان مأمور بفرستم و تو را مجازات کند؟ این شعر را خواند و گفت: درود خدا بر آن کسی که وقتی به خاک سپرده شد، عدالت با او به خاک سپرده شد. گفت: منظورت کیست؟ قصه را گفت. گفت: من نرفتم بگویم: مأمور تو آدم کشته و ظلمی کرده است. فقط قدری ظرف را لب ریز میکرد. حضرت بلافاصله او را عزل کرد.
الآن داریم به چهل سالگی نظام اسلامی میرسیم. این دینی که میگوییم، خیلیها میگویند: چطور اجرا کردید؟ من همین امروز مصاحبه یکی از مسئولین کمیته امداد را میخواندم. نوشته بود: ما یک میلیون و پانصد هزار زن سرپرست خانواده حقوق بگیر دارد. باز نوشته اگر یک زنی چهار بچه یتیم هم اداره کند، با خودش پنج نفر باشند، چقدر دریافت میکند، کمیته امداد ماهی صد هزار تومان میدهد. با ماهی صد هزار تومان میشود زندگی را اداره کرد؟ حکومت اسلامی امیرالمؤمنین که ما میگوییم، همین است؟ این برای یک نظام خیلی ضربه است.
شریعتی: یک بخشی از این عرایض شما برمیگردد به خود ما و ظلمهایی کوچکی که منشأ آن در خانههای ما است. و بعد به جایی میرسد که عبایی از ظلم کردن و پایمال کردن حق دیگران نداشته باشیم. انشاءالله هرکسی در هر منصبی است که می تواند کمک کند که دفاع کند از حریم دین بکند. صفحه 271 آیات 35 تا 42 سوره مبارکه نحل در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ «35» وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ «36» إِنْ تَحْرِصْ عَلى هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ «37» وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ «38» لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ «39» إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ «40» وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «41» الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «42»
ترجمه: وكسانىكه شرك ورزيدند، گفتند: اگر خدا مىخواست نه ما و نه پدرانمان هيچ چيزى را غير از او نمىپرستيديم و بدون حكم او هيچ چيزى را حرام نمىكرديم. كسانىكه پيش از اينان بودند نيز اينگونه برخورد مىكردند، پس مگر جز ابلاغ روشن، وظيفه ديگرى بر پيامبران است؟وهمانا ما در ميان هر امّتى پيامبرى را برانگيختيم (تا به مردم بگويند) كه خدا را بپرستيد و از طاغوت (و هر معبودى جز خدا) دورى نماييد، پس گروهى از مردم كسانى هستند كه خداوند هدايتشان كرده و بعضى از آنان گمراهى بر آنان سزاوار است، پس در زمين سير و سفر كنيد، تا ببينيد كه پايان كار تكذيب كنندگان چگونه بوده است؟ (اى پيامبر!) اگرچه بر هدايت آنان حرص مىورزى، امّا (بدان كه) قطعاً خداوند كسى را كه (بخاطر سوء انتخاب وعملش) گمراه كرده هدايت نمىكند و براى آنان هيچ ياورى نيست. وبا شديدترين نوع سوگندشان، به خدا سوگند ياد كردند كه هر كس مىميرد خداوند او را برنخواهد انگيخت. آرى (رستاخيز مردگان) وعده حقّى است بر خداوند (وآن را وفا خواهد كرد) وليكن بيشتر مردم نمىدانند. (رستاخيز مردگان) براى آن است كه (خداوند) چيزى را كه مردم در آن اختلاف مىكنند روشن سازد وكسانى كه كفر ورزيدند بدانند كه آنها خودشان دروغگو بودند، (نه انبيا). (رستاخيز مردگان براى ما كار مهمى نيست، زيرا) هرگاه چيزى را اراده كنيم، همانا گفتار ما براى آن چيز اين است كه به آن مىگوييم باش، پس (بىدرنگ) موجود مىشود. وكسانىكه پس از آنكه ستم ديدند در راه خدا هجرت كردند، بدون شك ما در همين دنيا جايگاه نيكوئى به آنان خواهيم داد و اگر مىدانستند البتّه پاداش آخرت بزرگتر خواهد بود. (آنان) كسانى هستند كه صبر نمودند و بر پروردگارشان توكّل مىنمايند.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای حسینی: آیه 36 که تلاوت شد، «فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ» یک نکته بسیار دقیقی دیدم که مرحوم طباطبایی(رض) ذیل این آیه دارند. مرحوم علامه میفرماید: ببینید در کنار «هَدَی الله» نمیگوید: «من اضله الله». میگوید: عدهای را خدا هدایت کرد، اما «وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ» عدهای گمراهی حقشان است. خودشان کاری کردند که سزاوار گمراهی باشند. خدا کسی را گمراه نمیکند. ایشان تعبیر جالبی دارند که میفرمایند: هدایت ابتدایی داریم. یک هدایت مرحله دوم داریم که پاداش آن هدایت ابتدایی است. گمراهی هم همینطور است. مثال میزنند و میفرماید: خداوند در فطرت همه انسانها استعداد هدایت را قرار داده است. فطرت همه ما فطرت خدا پرستی و خدا شناسی است. اگر انسان بر همین سلامت فطرت اولیه خودش حرکت کرد، استعدادش را از بین نبرد، دنبال هوا پرستیها و گناهان نرفت، آن هدایت دوم که هدایت پاداش است، اگر میگوییم: «ان الله یهدی من یشاء» من یشاء یعنی کسانی که آن هدایت ابتدایی را که خدا به آنها داده پذیرفتند و خوب ادامه دادند و در همان مسیر ادامه دادند و باطلش نکردند. با گناه و هوا پرستی باطلش نکردند. آنوقت هدایت بعدی میآید. نقطه مقابلش گمراهی است. اگر کسانی هوا پرستی کردند و مرتکب گناهان شدند. آن استعداد هدایت را از بین بردند. به اختیار خودشان دنبال ضلالت رفتند. اگر پشیمان شدند که راه توبه باز است. اگر پشیمان نشدند و توبه نکردند، آن گمراهی و مجازات گواهی دوم است.آن از راه میرسد که قرآن میفرماید: «حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ» خودشان کاری میکنند وگرنه خدا کسی را گمراه نمیکند. ایشان میفرماید: هرکجا این ضلالت و گمراهی را خدا در قرآن میخواهد مطرح کند، کنارش یک جهتی است که بنده شریک در این گمراهی است. ما باعث این گمراهی شدیم، «انَّ الله لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» (مائده/51) چرا به گمراهی افتاد؟ چرا هدایت نصیبش نشد؟چون ظالم است. «وَ يُضِلُ اللَّهُ الظَّالِمِين» (ابراهیم/27) چرا گمراه است؟ بخاطر ظلمش است. «وَ ما يُضِلُ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ» (بقره/26) چون فشق و فجور انجام داد، هواپرستی کرد، گناهانی مرتکب شد، یعنی همه به خود ما برمیگردد. هدایت اولیه از خداست، فطرت همه انسانها بر خداپرستی است. اگر ما این را ادامه دهیم، هدایتهای بعدی به پروردگار میرسد. اگر استفاده نکردیم گمراهی میشود. اگر برگشتیم هیچ، برنگشتیم، آنوقت آن گمراهی مجازاتی که در حقیقت نتیجه ظلم و کفر و عصیان است، نتیجه هواپرستی است میآید. لذا آیه میفرماید: اگر خدا هدایت کرد، عدهای را ما گمراه نکردیم. خودش کاری کرد که مستحق گمراهی شد.
یک نگرانی از این مباحثی که مطرح میکنیم داریم و آن این است که دائم متوجه دیگران نباشیم. چون ما مسئولیت پذیر نیستیم، دائم انگشت اتهام را روی دیگری قرار میدهیم. خودمان را از این دایره بیرون ببریم. اگر امروز میگوییم در ادارات ما مشکل هست، در آحاد جامعه اینطور نیست. اگر ما اصلاح شویم، جامعه اصلاح میشود. مشکل از خود ماست. این روایت را در شبهای قدر فراوان شنیدند. «كُلّكم راع و كُلّكم مسؤل عن رَعيّته» (جامع الاخبار/ص119) به یک کارمندی گفتم: تو مسلمان هستی. چرا ده صبح سرکار میروی؟ به من گفت: این حقوقی که من میگیرم، همان که صبح به نیت اداره از خواب بیدار میشوم برای من حلال است. گفتم: من قبول دارم اینکه به تو کم حقوق میدهند. الآن این دغدغه همه است و نیازی به گفتن هم نیست. حقوقهای خودشان را دویست برابر کردند، ولی در عین حال تو این کار را با این حقوق پذیرفتی.
آقا زاده مرحوم محدث قمی روی منبر رفت. یکی از این پرسید آدرس حدیث چیست؟ گفت: یادم نیست. شب پدرش به خوابش آمد و گفت: آدرس حدیث فلان جا است. ولی این حقالناس است که روی منبر میروی و مطالعه نمیکنی.
نکته دیگر این است که انتظار از ما بالا است. ما کشور اهل بیت هستیم. امام صادق (ع) فرمود: خوبی از همه خوب است چون به ما منسوب است و بدی از همه بد است و از تو بدتر است چون به ما منسوب است. یعنی یک کشور علوی و جعفری و با این نظام، اگر یک نقطه تاریکی در این باشد برای ما بدتر است. قانون اساسی ما نهجالبلاغه علی(ع) است. ما میگوییم: حکومت ما حکومت امیرالمؤمنین است که آمد سخنرانی کند آستین پیراهنش را حرکت میداد، گفت: از پدرم پرسیدم چرا علی بن ابی طالب این کار را میکند؟ گفت: یک پیراهن بیشتر نداشت. آستینش را حرکت میداد که خشک شود. انشاءالله نهجالبلاغه شریف میزان اعمال و خطکش رفتار ما باشد.