سیری در نهجالبلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 22-04-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیزم و همینطور شنوندههای خوب و نازنین ما در رادیو قرآن. آرزو میکنم در هرکجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم باشد و خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. امروز در خدمت حاج آقای حسینی هستیم. سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و همینطور شنوندگانی دارم که از رادیو قرآن برنامه را میبینند.
همینطور که اشاره فرمودید مهمان سفره امیرالمؤمنین هستیم. یکی از گرفتاریهایی که در طول تاریخ مسلمانها به آن گرفتار بودند، بحث بدعتها بود. در نهجالبلاغه امیرمؤمنان(ع) فراوان به این موضوع اشاره فرمودند. از جمله در خطبه پنجاه که حضرت ریشهیابی میکنند منشأ بدعتها چیست. چرا یک عده از خودشان در دین چیزهایی را اضافه و کم میکنند. حضرت فرمود: «انمّا بَدءُ وُقوعِ الفِتَن اهواءٌ تُتَّبع و احكامٌ تُبتَدَع» ریشه همه بدعتها از دو چیز است. یکی هوا پرستی است. دوم حکمهایی که عدهای از پیش خود جعل میکنند و به صورت بدعت قرار میدهند. «يُخالَف فيها كتاب اللّه» تسلیم قرآن نیستند، اگر تسلیم قرآن بودند، دیگر معنا نداشت کسی از خودش چیزی اضافه کند یا کم کند. «يَتَوَلَّي فِيهَا رِجَالٌ رِجَالا علی غیر دین الله» عدهای فکر خودشان و برداشت خودشان را بر دین تحمیل میکنند. «فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ» اگر باطل از حق جدا میشد چیزی مخفی نمیماند. حضرت میفرماید:«وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ» حق و باطل را قاطی میکنند که بتوانند حرف خودشان را در لابه لای حرف حق جلوه بدهند. معمولاً کسانی که میخواهند از پیش خودشان بدعتهایی را ایجاد کنند، از باطل خودشان قاطی حق میکنند. با هم عرضه میکنند. «فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِى الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِه» (نهجالبلاغه/خطبه50) حضرت فرمودند: کسانی که گرفتار این هواپرستیها و بدعتها میشوند حق و باطل را مخلوط میکنند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند، اینها از کسانی هستند که شیطان بر اینها تسلط دارد. اینها اولیاء شیطان هستند و در سیطره شیطان قرار گرفتند.
من خطبه پنجاه را خیلی باعجله ترجمه کردم. نهجالبلاغه خیلی متعدد از این موارد دارد. خطبه 42 میگوید: «أیها الناس إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ خَصْلَتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَي وَ طُولُ الامَلِ» آنکه بیش از همه نگران هستم دو چیز است. هوا پرستی و آرزوهای طولانی است. باز خطبه طولانی است.در عین حالی که من بخشی را خواندم این خطبه در نهجالبلاغه بسیار کوتاه شده است. سید رضی ملاحظاتی داشته و حق هم با این مرد بزرگ است. اگر همه کلمات امیرالمؤمنین را سید رضی اینجا میآورد، آنوقت ورود نهجالبلاغه را هم به جهان اسلام ممنوع میکردند. نهجالبلاغه در کشورهای اسلامی محدودیت ندارد. یک جاهایی تندی در کلام امیرالمؤمنین هست که سید رضی حذف کرده و حق هم با این مرد بزرگ است و الا الغدیر علامه امینی میشد. اگر کسی دنبال این دو خطبه به طور کامل هست، به مصادیر قدیمیتر از نهجالبلاغه مراجعه کند. سید رضی اوایل قرن پنجم است. صد سال، دویست سال قبل از او بزرگانی مثل مرحوم کلینی در کافی شریف خطبه اصلی را آوردند.
در این خطبه حضرت بیست مورد از بدعتها را تک تک نام میبرند. آخر هم میفرماید: الآن اگر بخواهم به شما بگویم: بدعتها را کنار بگذارید، همه از اطراف من پراکنده میشوند و یک عده کمی میمانند. حضرت امیر(ع) در خطبه نفرمودند این عدد کم چند نفر است. ولی امام صادق در یک بیان دیگری فرمودند: وقتی عدهای از شیعیان از کوفه و عراق خدمت حضرت میآمدند، حضرت درد دل میکردند، میفرمودند: جدم امیرمؤمنان در کوفه در دوران خلافتشان در آن پنج سال با دشمنانشان میجنگیدند ولی پنجاه نفر نداشت که به امامت امیرالمؤمنین را بشناسند. نه خلافت در ادامه آن خلافتها! امامتی که امروز ما اعتقاد داریم.
باز یک خطبه دیگری هست، خطبه 18 نهجالبلاغه است که امیرالمؤمنین اشاره میکنند به کسانی که از آراء خودشان خرج میکنند. تسلیم کتاب و سنت نیستند. حضرت حق محض را نمیپذیرند. اگر حق محض عرضه میشد، اشتباه نمیشد. اگر باطل بود خوب میدانند باطل چیست. حق محض را میشناسند، باطل محض را می شناسند، مخلوط میکنند.
اینجا در این خطبه حضرت مفصل گلایه میکنند. میفرماید: آیا خدا گفت: یک چنین اختلافاتی را ایجاد کنند. یا نه خدا نهی کرد ولی اینها با فرمان الهی مخالفت کردند. خدا دین ناقصی فرستاد از اینها کمک خواست که کاملش کنید؟ اینها شریک خدا بودند؟ اینها باید بگویند، خدا راضی شود و هرچه اینها گفتند بپسندد؟نه، خدا دین تام فرستاد. پیامبر در ابلاغ دین کوتاهی کرد، آنوقت اینها خواستند دین را کامل کنند. خدا که میگوید: ما در قرآن چیزی کم نگذاشتیم. خدا میفرماید: «فِيهِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْء» (کافی/ج1/ص269) حضرت پنج صورت را تفسیر میکند. اینهایی که از خودشان خرج دین میکنند، کدام یک از اینهاست؟ خدا فرمان به اختلاف داد؟ اینها اطاعت از فرمان الهی میکنند؟ 2- خدا نهی کرد ولی اینها گوش نمیکنند. 3- خدا دین ناقصی فرستاد و از اینها برای اکمالش کمک خواست؟ 4- اینها شریک خدا در بیان دین بودند. 5- نه، دین خدا تام بود، پیامبر در ابلاغ دین کوتاهی کرده است. حضرت پنج صورت را تصویر کردند.
من خواستم این مطلب را اجمالاً بگویم. اگر بخواهیم وارد این بحث شویم، یک دریایی است. اگر کلمه بدعت را در معجم نهجالبلاغه مراجعه کنند، معلوم میشود حضرت در چند جا به این مورد اشاره کردند. میدانید که فردا هشتم شوال است. سالروز تخریب قبور ائمه بقیع، تقریباً نود سال است از این حادثه دلخراش میگذرد. این عاشورای دوم است به تعبیر بعضی از مراجع ما، ما نباید از آن غافل شویم. یک روز به حرمین عسگریین جسارت کردند. مردم عالم چه کردند؟ الآن الحمدلله بهتر از قبل ساخته شده است. به کوری چشم کسانی که نمیتوانند ببینند. یک اشارهای هم به ریشهی فکری این جریان و هم به عملکردی که اینها دارند داشته باشیم.
عزیزان فراوان شنیدهاند، الآن وقتی میگویند: وهابیون، معروف به محمد بن عبدالوهاب است. در قرن دوازدهم بوده است. خود عبدالوهاب افکارش را از ابن تینیه دارد. او در قرن هشتم بوده است. اولین مخالف ابن تینیه علمای هم عصر خودش بودند. من در بعضی از کتابها دیدم که حدود صد کتاب در رد ابن تینیه نوشتند که ریشه افکار محمد ابن عبدالوهاب را دارد. حتی علمای زمان خودش را محکوم کردند، و در زندان مرد. حدود چهارصد سال گذشت تا این عبدالوهاب همان افکار را رواج داد. چرا افکار ابن تینیه در نطفه خفه شد ولی عبدالوهاب افکارش در حجاز رواج پیدا کرد؟ نکتهاش این است که او در منطقهای افکارش را رواج داد که علما بودند. در مصر بود. در شام بود. بیش از صد کتاب در رد آن نوشتند. محمدابن عبدالوهاب در نجد افکارش را مطرح کرد. آنجا علمایی نبودند که در برابر افکارش بایستند. افکار وهابیها را میشود به اهل سنت نسبت داد. ما بارها گفتیم حساب وهابیها و تکفیریها و داعشیها از اهل سنت جداست. در جهان اسلام امروز اینها بسیار مخالف دارند. ما فقط در مدینه قبور بقیع نداشتیم. در مصر نداریم؟ در مصر سید نفیسه، حضرت زینب(س) را یک احتمال میدهند قبرشان در آنجا باشد. یا در عراق، در سوریه این همه قبور نیست؟ آیا در مصر همه شیعه هستند؟ آیا در عراق همه شیعیان هستند؟ حتی در خود مدینه، وقتی در بقیع باز میشود تمام مسلمان ها برای زیارت ائمه بقیع و قبور میرفتند. عدد ما شیعیان و ایرانیهایی که میرویم در میان آن عدد گم است.
نکته دومی که لازم است اشاره کنم این است که میگویند: هشت شوال تخریب قبور ائمه بقیع است. ولی واقعیت این نیست. من یک اشاره به قبوری بکنم که توسط این جانیها تخریب شده است. قبوری که به پیامبر خدا انتساب دارد نام میبرم. 1- در مکه، قبر حضرت خدیجه(س). 2- قبر پدر پیامبر، در مدینه حضرت عبدالله. 3- همسران پیامبر در مدینه، در بقیع، اجداد پیامبر، حضرت عبدالمطلب، حضرت هاشم 4- عموی پیامبر، حضرت عباس 5- عمههای پیامبر، همه را از بین بردند. یعنی فقط قبور ائمه بقیع نیست.
امروز در دنیا عدهای هستند که اصل مسیحیت را منکر هستند. میگویند: ما پیامبری به نام عیسی مسیح نداشتیم. دو هزار سال پیش! جعل کردهاند! ما مسلمانها میگوییم: 1437 سال از هجرت پیامبر میگذرد. اگر صد سال دیگر گفتند: پیامبری به نام پیامبر اسلام وجود ندارد. ما میگوییم: این حرفها چیست؟ خانه پیامبر معلوم است. مرقد پیامبر معلوم است. قبر پدر و عمو و عمهاش معلوم است. اینها تمام آثار اسلامی مدینه را از بین بردند. یعنی اگر در آینده بخواهیم استناد کنیم که مسلمانها بودند، چیزی نیست. اینها نود سال پیش همه قبور را تخریب کردند و اگر با قیام مردمی روبرو نمیشدند حتماً قبر پیامبر را نیز تخریب میکردند!
بن باز که رئیس وهابیها بود، الآن بیست سالی است به جهنم واصل شده است. این آدم کور بود. کور باطن هم بود. این آدم کنار قبر پیامبر خدا آمده بود. عصایش را به زمین زده بود و به قبر پیامبر اشاره کرده بود. گفته بود: خدا را شکر میکنم که چهل سال است من به اینجا آمدم، چشم نداشتم که نگاهم به این گنبد و بارگاه بیافتد. برای دیوار بقیع یک سر در مختصری درست کرده بودند. سال بعد دیدیم که همین آدم دستور داده که همین سر در برای بقیع حرام است. باید خراب کنید!
قبور شهدا را هم تخریب کردند. شهدای احد از جمله حمزه سیدالشهدا که از شهدای مکه است و از افتخارات نیز هست را هم تخریب کردند. اینها بعد از تخریب بقیع دو بار به کربلا حمله کردند. قتل و غارت کردند و جمع زیادی را به شهادت رساندند. صاحب مصداق الکرامه در آخر جلد هشتم مینویسد که من مشغول تألیف این کتاب بودم که به من خبر رسید دوباره به کربلا حمله کردند. چون مردم به نجف رفته بودند، چقدر آنجا انسانهایی را به شهادت رساندند.
قبوری که منصوب به امیرالمؤمنین بود، حضرت ابوطالب، ام البنین، فاطمه بنت اسد را از بین بردند. حضرت ام البنین که مادر چهار شهید است. چقدر این خانم مایه آموزندگی است. هرکس قبر ایشان را ببیند و بگوید: این خانم کیست؟ بگویند: مادر چهار شهید بوده است. این چقدر مهم است. این فاجعه یک فاجعه بزرگ بود. تخریب همه آثار اسلامی مکه و مدینه است. بهانهشان چه بود؟ «اهواءٌ تُتَّبع و احكامٌ تُبتَدَع» حاضر نیستند تسلیم قرآن باشند. سوره مبارکه حج آیه 32 میفرماید: «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» نشانههای الهی را تعظیم کنید. قبر پیامبر اسلام از نشانههای الهی نیست؟ قبر چهار امام معصوم و مظلوم بقیع از نشانههای الهی نیست؟ این قبوری که نام بردیم از نشانه الهی نیست؟ «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه» (بقره/158) کوه از شعائر الهی است. «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّه» (حج/36) آن شتری که حاجی برای قربانی به آن علامت میزند که بیاورد و بعد در منا قربانی کند، آن هم از شعائر الله است. «وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى» (بقره/125) تمام کسانی که زیارت خانه خدا میروند، نماز طوافشان را پشت مقام ابراهیم باید بخوانند. پشت این سنگ نخوانی نمازت باطل است. سنگ زیر پای حضرت ابراهیم است برای اینکه دیوار خانه کعبه را بالا ببرد سنگی زیر پایش گذاشت و بالا رفت. آنوقت اگر ما مقابل قبر 72 شهید بایستیم و بگوییم: السلام علیک یا اولیا الله! این شرک است و این کفر است؟اینقدر آدم جمود در فکر داشته باشد. اینقدر خشن در عمل باشد؟
«اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً» (یوسف/93) یوسف گفت: پیراهن مرا ببرید روی چشم پدر بیندازید، بینا شود. پیراهن یوسف میتواند چشم پدر را بینا کند. حالا اگر شما جرأت داری جلوی این تکفیریها و وهابیها بگو: من می خواهم به ضریح پیامبر برای تبرک دست بکشم. بیچاره میشوی! «إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ» (بقره/248) از نشانههای ملک جناب طالوت این بود. آن صندوقچهای که قرآن میگوید: آن صندوقچه «سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ» در این چه بود؟ گهواره موسی در این بود. زره موسی در این بود. الواح موسی در اینجا بوده است.
در مسند احمد حنبل است، در صحیح بخاری جلد سوم صفحه 255 هم هست که مردم برای اینکه آب وضوی پیامبر را بگیرند با هم میجنگیدند. دعوا میکردند. وقتی قرآن میگوید: شهید زنده است، پس پیامبر هم زنده است. همه زنده هستند. فرعون هم زنده است. فقط فرق حیات شهید و حیات پیامبر با حیات فرعون و نمرود چیست؟ در مورد فرعون قرآن میگوید: «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذاب» (غافر/48) صبح و شب بر اینها عذاب شدید میبرند. تا به قیامت برسد. همه حیات برزخی دارند. فرعون حیات برزخی دارد. یزید حیات برزخی دارد. امام حسین هم حیات برزخی دارد. پیامبر هم حیات برزخی دارد. فرق آن این است که «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون» (آلعمرام/169) دارند نزد خدا روزی میخورند. «فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ» (آلعمران/170) پیامبر عند الله مرزوق است. اما یزید و شمر و غیره نه!
یکی از اساتید میگفت: شخصی در مدینه نمیگذاشت دست به ضریح بزنیم. گفتم: پس چرا این آیه را بالای این قبر نوشتید؟ «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِي» (حجرات/2) بلند صحبت نکنید. الآن این آیه هست. در قرآن کریم آیاتی که به پیامبر نسبت داده شده، «استغفر» پیامبر تو استغفار کن. آنوقت اینها میگویند: توسل شرک است. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ» (نساء/64) پیامبر تو برای مردم طلب آمرزش کن. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ» (آلعمران/159) پیامبر تو طلب آمرزش کن. «قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا» (یوسف/97) حضرت یعقوب فرمود: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي» (یوسف/98) این کار را میکنم. «فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم» (نور/62) «سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا» (فتح/11) «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنِينَ وَ لا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا يَأْتِينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّه» (ممتحنه/12) «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ» (محمد/19) « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَة» (مائده/35) تو وسیله ما باش.
ما همه آیات را قبول داریم. اینها برای زمان حیات پیامبر است. اگر ما امروز قائل به حیات برزخی نیستیم با شما بحثی نداریم. ما برای حیات برزخی هستیم. فرعون حیات برزخی دارد. پیامبر هم حیات برزخی دارد. همه حیات برزخی دارند.
پیامبر خدا فرمود: فردای قیامت خدا زبان را عذابی میکند که هیچ یک از اعضاء و جوارح را آنطور عذاب نمیکند. زبان آنکسی که عذاب میشود میگوید: چرا سنگینترین عذاب را برای من قرار دادی؟ از ناحیه پروردگار به او گفته میشود: تو یک حرفی زدی، یک رأیی دادی و حکمی دادی، فتوای تو به شرق و غرب عالم رسید. خونی که ریختن آن حرام بود با فتوای تو ریخته شد. آن مالی که نباید از بین میرفت با فتوای تو غارت شد.
شریعتی: صفحه 274 آیات 65 تا 72 سوره مبارکه نحل برای شما تلاوت میشود.
«وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ «65» وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ «66» وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ «67» وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ «68» ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ «69» وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ «70» وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلى ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَواءٌ أَ فَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ «71» وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنِينَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ «72»
ترجمه: و خداوند از آسمان آبى فرستاد، پس بواسطه آن زمين را پس از آنكه مرده بود زنده كرد، البتّه در اين (باريدن وروئيدن) براى گروهى كه (سخن حقّ را با جان ودل) مىشنوند نشانهاى روشن است.و بىگمان براى شما در (آفرينش) چهارپايان عبرتى است، ما شما را از آنچه در درون آنهاست، از ميان غذاهاى هضم شده و خون، شير خالصى كه براى نوشندگان گوارا است، سيراب مىكنيم. واز ميوههاى درختان خرما وانگور، هم (نوشيدنى) مستكننده و هم رزق نيكو مىسازيد. البتّه در اين امر براى گروهى كه تعقّل مىكنند نشانه روشنى است. وپروردگارت به زنبور عسل وحى (و الهام غريزى) كرد كه از بعضى كوهها و درختان و از دار بستهايى كه مردم مىسازند خانههايى بساز. سپس از همه ميوهها بخور، پس راههاى پروردگارت را خاضعانه طى كن. از شكمهاى آنها نوشيدنى رنگارنگ بيرون مىآيد كه در آن شفاى مردم است، البتّه در اين (زندگى زنبور) براى كسانى كه فكر مىكنند قطعاً عبرتى است.وخداوند شما را آفريد سپس (جان) شما را مىگيرد وبعضى از شما به پستترين دوران عمر (پيرى) بازگردانده مىشود، تا آنجا كه بعد از دانستن (بسيارى از مطالب، بخاطر پيرى همه را فراموش مىكند و ديگر) چيزى نمىداند. البتّه خداوند آگاه و توانمند است.و خداوند بعضى از شما را بر بعضى ديگر در روزى برترى داده است، پس كسانى كه برترى داده شدهاند، رزق خود را بر زيردستان خود ردّ نمىكنند تا همه با هم برابر شوند. پس آيا نعمت خدا را انكار مىكنند؟ و خداوند از جنس خودتان همسرانى برايتان قرار داد و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوادگانى قرار داد و از پاكيزهها شما را روزى داد، پس آيا (باز هم) به باطل ايمان مىآورند و به نعمت الهى كفر مىورزند؟
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای حسینی: «وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ» آفرینش دست خداست. مرگ هم دست خداست. چطور میمیریم؟ کی میمیریم؟ نمیدانیم. بعضیها در جوانی. بعضیها در پیری، «وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ» بعضیها هم دیگر به آخر خط میرسند. سختترین دوران زندگی است. «لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً» وقتی سن بالا میرود، بعد از آن همه علم و دانش دیگر چیزی نمیداند. کودک بود چیزی نمیدانست. نوجوان شد و درس خواند و جوانی شد و استادی شد و آیت الله و عالم شد و این همه علوم را اشاره میکرد و علمش در همه جا پراکنده می شد، اما به جایی رسیده که چیزی نمیداند. «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ» (یس/68) نکس بر وزن عکس است و بر همان معناست. نه تنها توانایی جسمی، علم و دانش را هم از دست میدهد.
انسان به اینجا میرسد چیزی نمیداند. گاهی انسان در این سن و سال دچار فراموشی میشود. اگر پدر من در خانه گرفتار فراموشی شد. دیگر چیزی را تشخیص نمیدهد و بچههایش را هم نمیشناسد. یادمان باشد تصرف در اموال چنین پدری و چنین مادری دیگر جایز نیست. از پولش بخواهیم خرج خودش هم بکنیم جایز نیست. حتماً باید با اجازه مجتهد یک قیم برایش تعیین شود. همینطور که برای بچه صغیر قیم تعیین میکنند، برای پدر هشتاد ساله هم که همه چیز را از دست داده است، من فرزند حق تصرف ندارم.
از خدا میخواهیم به حق محمد و آل محمد شر آل سعود را از سر همه ملتهای مظلوم، یمن، افغانستان، پاکستان، عراق، لبنان، بردار و شر آنها را به خودشان برگردان.
شریعتی: السلام علیک یا رسول الله. والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل الطاهرین.