سیری در نهجالبلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 29-04-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
ما شیعه توییم دل شادمان بده *** ویران شدیم، خانه آبادمان بده
حاکم تویی، حکومت دلها بدست توست *** شاهد تویی، مشاهده را یادمان بده
ما دانههای باغ بهارآور توییم *** یک دم عنایتی کن و بر بادمان بده
شور ابوذر و دل سلمانمان ببخش ***ایمان مالک و غم مقدادمان بده
هر سو سقیفهای است که بیداد میکند *** تا کی سکوت جرأت فریادمان بده
شریعتی: سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیزم و همینطور شنوندههای خوب و نازنین ما که از طریق رادیو قرآن صدای ما را میشنوند. آرزو میکنم در هرکجا که هستید بهترینها نصیب شما شود. امروز در خدمت حاج آقای حسینی هستیم. سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و همینطور شنوندگانی دارم که از رادیو قرآن برنامه را میبینند.
شریعتی: به رسم سهشنبهها امروز هم به تعبیر حاج آقای حسینی پای منبر امیرالمؤمنین هستیم.
حاج آقای حسینی: خطبه 156 «خاتم به اهل البصره» یکی از جنگ هایی که بر امیرالمؤمنین(ع) تحمیل شد، همه میدانیم جنگ جمل بود. کسانی که این غائله را به پا کردند، طلحه و زبیر بودند. البته طلحه و زبیر رقمی نبودند. از همسر پیامبر استفاده میکردند، احترامی که مردم برای همسر پیامبر یعنی عایشه قائل بودند. اینها راه افتادند و آن جنگ را به پا کردند. بعد از جنگ جمل حضرت این خطبه را خواندند. خطبه در حقیقت چهار بخش دارد. من نظرم روی بخش چهارم این خطبه است. ولی بخش اول یک اشاره کوتاهی میکنم. راجع به جنگ جمل کتاب زیاد نوشته شده است. یکی از قدیمیترین و معتبرترین کتابها که شیخ مفید هزار سال پیش نوشته است، اسمش «الجمل» است. شیخ مفید یک سلسله مباحث اعتقادی امامت را در این کتاب مطرح کردند. این کتاب جزء گمشدههای ذخایر شیخ مفید است. خدا مرحوم آیت الله حاج مهدی روحانی رحمت کند. عزیزی که این کتاب را با زحمت فراوان تحقیق کرد. نوشته که من از آیت الله روحانی سؤال کردم، مطمئن هستید این کتاب برای شیخ مفید است؟ هزار سال از وفات ایشان میگذرد! فرموده بودند: بله، شما کتاب را ببینید یک سطر این کتاب را غیر از شیخ مفید نمیتواند بنویسد. مباحث بسیار محکمی در مورد امامت دارد.
شیخ مفید در همین کتاب مینویسد، در جمل چند نفر کشته شدند. بعضی از نقلها گفتند: سی هزار نفر کشته شدند. 25 هزار نفر از مردم بصره و کسانی که به بصره آمده بودند، طرفداران طلحه و زبیر و عایشه و پنج هزار نفر از یاران امیرمؤمنان بودند. هر سه جنگ حضرت جنگ داخلی بود. جنگ جمل خیلی عجیب بوده است.
وقتی جنگ تمام شد و خاطره بسیار تلخی برای امیرمؤمنان و حضرت بود، حضرت بعد از پایان جنگ سخنرانی کردند. فرمودند: چه عیب و ایرادی در من سراغ داشتید که با من جنگیدید؟ طلحه و زبیر از من چه میخواستند؟ همه شنیدیم که آنها طمع در یک حکومت منطقهای را داشتند. شیخ مفید نقل میکنند که حضرت «و اشار الی صره» یک کیسهای در دست حضرت بود، که خرجی اینها در این کیسه بود. فرمودند: بخدا قسم این خرجی سهم خودم هست و از بیتالمال شما نیست. «و اشار الی قمیصه» به پیراهن خودشان اشاره کردند. فرمودند: بخدا قسم این پیراهن را «و الله انهما لمن غزل اهلی» خانواده من از مدینه آوردند و دست بافت خودشان است. من چیزی از بیتالمال شما برنداشتم. جرم و اشکال من چیست؟ «هَذِهِ وَ رِحْلَتِي وَ رَاحِلَتِي هَا هِيَ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ بِلادِكُمْ بِغَيْرِ مَا دَخَلْتُ فَإِنَّنِي مِنَ الْخَائِنِينَ» روزی که به خلافت رسیدم، درآمد امروز مرا ببینید، این کل زندگی من است. این مرکب سواری من است و این هم زاد و توشه خانه من است. اگر روزی رفتم، به این اضافه شد من به شما خیانت کردم. به تعبیر یکی از بزرگان بر خاورمیانه حکومت میکرد. حکومت امیرمؤمنان مصر یک استانش بود. مالک اشتر استاندار مصر است. عراق،یمن، ایران، شام، اینها یک یک استان است. بر خاورمیانه حکومت میکرد. حتی اگر از بیتالمال هم حقوق میگرفتند، در حد هزینه خودشان بوده و چیز اضافهای نبوده. بعد این خطبه را خواندند.
«فَمَنِ اسْتَطَاعَ عِنْدَ ذلِکَ أَنْ یَعْتَقِلَ نَفْسَهُ عَلَى اللهِ، عَزَّ وَ جَلَّ، فَلْیَفْعَلْ» (نهجالبلاغه/خطبه 156) فرمود: اگر میتوانید خودتان را وقف بندگی خدا کنید. از خودتان چیزی اضافه نکنید. «فَإِنْ أَطَعْتُمُونِی فَإِنِّی حَامِلُکُمْ إِنْ شَاءَ اللهُ عَلَى سَبِیلِ الْجَنَّةِ» اگر مطیع من باشید من شما را به بهشت میبرم. «وَ إِنْ کَانَ ذَا مَشَقَّة شَدِیدَة وَ مَذَاقَة مَرِیرَة» البته کار سختی است. بهشت رفتن بیدرد سر هم نیست. اول گلایه کردند. فرمودند: «وَ أَمَّا فُلاَنَةُ فَأَدْرَکَهَا رَأْیُ النِّسَاءِ وَضِغْنٌ غَلاَ فِی صَدْرِهَا کَمِرْجَلِ الْقَیْنِ» فرمودند: این یک کینه بود که مثل کوره آهنگری جوشید. و این جنگ را به پا کرد. «وَ لَوْ دُعِیَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَیْرِی مَا أَتَتْ إِلَىَّ، لَمْ تَفْعَلْ» اگر غیر از علی کس دیگری خلیفه مسلمین شده بود این غائله را برای دیگران به پا نمیکرد. فرمود: اگر غیر از من کس دیگری خلیفه شده بود، به او میگفتند: بیا برویم خونخواهی عثمان را کنیم، این کار را نمی کرد. «وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الاُْولَى» ما اگر شیعه امیرمؤمنان هستیم، دیگر از امیر مؤمنان تندتر حرکت نکنیم. حضرت فرمود: دستتان را در دست من بگذارید، من شما را به بهشت میبرم. ما از امیرمؤمنان تندتر نشویم. عایشه این کار را با من کرد، فتنه ایجاد شد ولی بعد از آن کار ما همان حرمت اولیه را برای او قائل هستیم. همسر پیامبر است. حضرت چهل مأمور مسلح زن فرستاد و فرمود: این را به سلامت به مدینه بفرستید. در راه که میرفت، هی به امیرمؤمنان چیز میگفت. میگفت: امیرمؤمنان حرمت حریم پیامبر را حفظ نکرد. چهل مرد مسلح را با من فرستاده، چون رویشان پوشیده بود. وقتی به مدینه رسیدند و نقاب را کنار زدند، تازه متوجه شد که قضاوت عجولانه کرده است. «وَالْحِسَابُ عَلَى اللهِ تَعَالى» حسابش قیامت با خداست. نه اینکه من اینها را چشم پوشی کردم. در یک روایتی خواندیم یکوقت به پیامبر خدا خبر دادند در فلان منطقه مدینه یک جنازهای پیدا شده، قاتل معلوم نیست. پیامبر با همه گرفتاریهایش شخصاً خودشان در محل آمدند ببینند قصه چه بوده است. تحقیق کردند و قاتل معلوم نشد. فرمود: اگر خداوند تمام اهل آسمان و زمین را بخاطر خون یک بیگناه مجازات کند باز هم جا دارد. آنوقت 30 هزار خون ریخته شد.
ما شیعه حضرت هستیم و دیگر از حضرت تندتر نشویم. بعضی تعبیرهایی میکنند، اهانتهایی میکنند و نسبتهایی میدهند. حتی اخیراً خبر دارید بعضیها فیلمها و سریالهایی درست میکنند که این اختلافات را دامن بزنند. نمیشود از تاریخ گذشت و باید گفت. اعتقادات را باید گفت. ولی احترام باید محفوظ باشد. کسی که اهل منطق است اهل جسارت نیست. گلایه و شکایتمان را میکنیم و حرفمان را میزنیم. اما در عین حال کاری نکنیم که دشمن سوء استفاده کند.
قسمت چهارم خطبه را میگویم. «و قام إليه رجل» کسی ایستاد، «فقال يا أمير المؤمنين، أخبرنا عن الفتنة» از فتنه برای ما بگو. «و هل سألت رسول اللّه» آیا شما از این فتنهها از پیامبر چیزی سؤال کرده بودید؟ «فقال (عليه السلام)» فرمودند: بله اتفاقاً از پیامبر سؤال کردم و پیامبر به من بیان کردند. «لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ» وقتی این آیه نازل شد، «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه وآله) بَيْنَ أَظْهُرِنَا» این آیه که نازل شد، من دانستم تا پیامبر در میان ما هست، فتنهای نخواهد بود. البته در ذیل این خطبه روایتی نقل کردند که پیامبر به امیرمؤمنان فرمود: این فتنهها بعد از من خواهد بود.
«فَقَالَ يَا عَلِيُّ» پیامبر فرمود: «إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي» بعد از من فتنهها پیش خواهد آمد. «فَقُلْتُ يَا رَسُولُ اللَّهِ» امیرمؤمنان عرض کرد: یا رسول الله! مگر شما به من وعده ندادی من به شهادت میرسم. زودتر به شهادت برسیم و گرفتار فتنهها نشویم. فرمود: «أَ وَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ» در احد وقتی عدهای به شهادت رسیدند، فردا هم 15 شوال سالروز واقعه احد و شهادت حضرت سیدالشهدا (ع) است. فرمود: مگر به من خبر ندادی، آنروز من به شهادت نرسیدم و این قصه بر من سخت شد. «حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّي الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتَ لِي أَبْشِرْ» به من بشارت دادی که تو هم به شهادت میرسی. «فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ» بعد شما از من سؤال کردی چطور در برابر شهادت صبر میکنی؟ «فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ» سؤال نکنید که در برابر شهادت چگونه صبر میکنم. «وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّكْرِ» باید شکر خدا را به جا آورم. در جنگ احد گلایه کردم که ما به شهادت نرسیدیم. دیگران به شهادت رسیدند.
من از شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید که از منابع اهل سنت است همین روایت پیامبر را مفصل نقل کرده است. این روایت را ایشان نقل کرده است. هفتصد سال پیش همین عالم اهل سنت همین سؤال و جوابی که امیرالمؤمنین با پیامبر داشته را مفصل اینجا نقل کرده است. «إن الله قد كتب علیك جهاد المفتونین كما كتب علی جهاد المشركین» من با مشرکین جنگیدم. تو با کسانی که گرفتار فتنه میشوند، بجنگ. «فقلت یا رسول الله ما هذه الفتنه» این چه فتنهای است؟ «قوم یشهدون ان لا اله الا الله» با کسانی که شهادت میدهند و لا اله الا الله و محمد رسول الله میگویند. خدا و پیغمبر را قبول دارند. پیامبر فرمود: قومی هستند که شهادتین میگویند. ولی «هم مخالفون لسنه» با سنت مخالفت میکنند و دنبال بدعت هستند. فرمود: یا رسول الله من چگونه با اینها بجنگم؟ کسی که بر زبانش شهادتین است، چگونه با او بجنگم؟ «علی الاحداث فی الدین و مخالفه الامر» اولاً بدعت در دین میآورند، ثانیاً با تو مخالفت میکنند. با امیرمؤمنین می جنگیم. مسلحانه است. مخالفت در حد کلام نیست.
بعد حضرت به پیامبر فرمود: در همین جنگ ها و جهاد با مشرکین به شهادت برسیم و گرفتار فتنهها نشویم. پیامبر فرمود: تو در جنگ با مشرکین شهید شوی، چه کسی میخواهد با ناکسین و مارغین بجنگد. چه کسی با معاویه بجنگد؟ با خوارج نهروان چه کسی بجنگد؟ پیامبر از آن زمان خبر این حوادث را داده است. من به تو وعده شهادت دادم اما باید بمانی و آن زمان گرفتاریها را ببینی.
عرض کرد یا رسول الله میشود بعضی از این فتنهها را برای من بیان کنی؟ «فقال إن أمتی ستفتن من بعدی» فتنهها این است. «فتتأول القرآن و تعمل بالرأی» قرآن را تأویل میبرند. به رأی و نظر خودشان مثل کاری که خوارج کردند. در جنگ صفین عمروعاص گفت: قرآن بین ما و شما حاکم باشد. امیرمؤمنان فرمود: دروغ میگویند. «و تستحل الخمر بالنبیذ» این آزمونها برای امروز ما هم هست. کار به جایی میرسد که میگویند: ما خمر نمیخوریم. نبیذ که حلال است. نبیذ در زمان پیامبر آب مدینه گوارا نبود. میگفتند: یا رسول الله نمیتوانیم این آب را بخوریم. حضرت فرمود: چند عدد خرما در آب بیاندازید تلخ مزگی آب از بین برود. از این سوء استفاده میکردند و به جای سه، چهار عدد خرما، شراب خرما درست میکردند. میگفتند: نبیذ حرام نیست.
«و السحت بالهدیة» رشوه میگرفتند و میگفتند: هدیه گرفتیم. «و الربا بالبیع» ربا نیست، معاملات شرعی است. یک شاخه نبات این طرف میگذاریم و مشکل را حل میکنیم. «و تحرف الکتاب عن مواضعه و تغلب کلمة الضلال فکن جلیس بیتک» علی جان در خانهات بنشین تا مردم سراغ تو بیایند. «فإذا قلدتها» روزی هم که مردم سراغ تو آمدند، فکر نکن تمام میشود و پنج سال خلافتت را بدون مشکل بگذاری. «جاشت علیک الصدور و قلبت لک الأمور» باز هم سینهها به اضطراب میافتد و همین داستانهایی که گفتیم دوباره شکل میگیرد.
پس امیرمؤمنان از پیامبر سؤال میکند، این فتنهها چیست؟ آزمون ها چیست؟ حضرت به بعضی از این آزمونها اشاره کردند. درست است این ماجرا مربوط به جنگ جمل است. اما برای امروز ما هم صدق میکند. امروز ما هم گرفتار فتنه هستیم و امتحان میشویم. «وَ قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ» یکوقتی در مشهد سخنرانی داشتم. بعد از منبر یک آقایی آمد، گفت: من رزمنده دوران جنگ هستم. گفت: هشت سال در میدان نبرد جنگیدم و از جانم گذشتم. گفت: من متعجب هستم الآن بیست سال است از جنگ میگذرد. من که هشت سال آنجا در میدان نبرد حاضر بودم از جانم بگذرم، اینجا در برابر مال حرام پای من میلغزد. نمیتوانم مقاومت کنم. انسان گاهی از جانش میگذرد ولی به مال حرام که میرسد، نمیگذرد. در نامه 28 حضرت میفرماید: کار به جایی می رسد که ضربت شمشیر آسانتر از تهیه لقمه حلال است. خطبه 187 نهجالبلاغه است، « ذاک حيث تکون ضربه السيف علي المومن اهون من الدرهم من حله» امام صادق(ع) هم فرمود: «مجادلة السیوف اهون من طلب الحلال» در میدان بروی و با شمشیر بجنگی آسانتر از لقمه حلال تهیه کردن است.
«وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ» دینداریشان را بر خدا منت میگذارند. در سوره مبارک حجرات هست که عدهای بر خدا منت میگذارند. «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمان» (حجرات/17)
«وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِيَةِ فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَيْعِ» به بهانه اینکه ما هدیه داریم میگیریم، رشوه میگیرد. به بهانه نبیذ خوردن، شرابخواری میکند. به بهانه معامله کردن، رباخواری میکند.
شریعتی: انشاءالله اگر گرفتار این فتنهها میشویم به برکت اهل بیت سربلند بیرون بیاییم. و توفیق این را داشته باشیم که پایمان را جای پای امیرالمؤمنین بگذاریم و دستمان را در دستان حضرت بگذاریم. امروز آیات پایانی سوره نحل را میخوانیم. صفحه 281 قرآن کریم برای شما تلاوت خواهد شد.
«ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «119» إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «120» شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «121» وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ «122» ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «123» إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ «124» ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ «125» وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ «126» وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ «127» إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ «128»
ترجمه: سپس البتّه پروردگار تو براى كسانى كه از روى نادانى كار بدى كردند آنگاه از پس آن توبه كرده و به كار شايسته پرداختند همانا پروردگارت پس از آن توبه، قطعاً بخشنده مهربان است.همانا ابراهيم (به تنهايى) يك امّت بود، در برابر خدا خاضع و فرمانبر و حقگرا بود، و از مشركان نبود. او نسبت به نعمتهاى خداوند شكرگزار بود، (خدا) او را برگزيد و به راهى مستقيم هدايتش كرد. ودر دنيا به او نيكى داديم و قطعاً او در آخرت (نيز) از صالحان و شايستگان است. سپس به تو وحى كرديم كه از آئين ابراهيم حقگرا پيروى كن، واو از مشركان نبود. همانا (حكم) تعطيلى (وبزرگداشت روز) شنبه بر كسانى قرار داده شد كه در آن اختلاف كردند و قطعاً پروردگارت در روز قيامت دربارهى آنچه آنان (يهوديان) دائماً در آن اختلاف مىكردند، قضاوت خواهد كرد. (اى پيامبر! مردم را) با حكمت (و گفتار استوار و منطقى) و پند نيكو، به راه پروردگارت بخوان و (با مخالفان) به شيوهاى كه نيكوتر است جدال و گفتگو كن، همانا پروردگارت به كسى كه از راه او منحرف شده آگاهتر است و (همچنين) او هدايت يافتگان را بهتر مىشناسد. و اگر عقوبت مىكنيد، چنان عقوبت كنيد كه شما را بدان عقوبت كردند و البتّه اگر صبر و شكيبايى كنيد قطعاً صبر براى صابران بهتر است. (و اى پيامبر!) صبر پيشه كن وصبر تو جز (به يارى وتوفيق) خداوند نيست و بر آنان اندوه مخور، و از آنچه مَكر وتدبيرهاى خصمانهاى كه مىكنند، دلتنگ و در فشار مباش. زيرا كه خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كردند و (با) كسانى (است) كه آنان نيكوكارند.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای حسینی: آیه 125 تلاوت شد. از شهید بزرگوار شهید مطهری یاد کنم. میفرمودند: شما همه قرآن را بگردید، یکجا قرآن ندارد «ادع الی سبیل ربک بالسیف» پیامبر مردم را با شمشیر و زور دعوت کن. اصلاً امکان ندارد. خدا آیت الله طباطبایی را رحمت کند. ذیل آیه «لا اکراه فی الدین» چون دین اعتقاد و باور است و امکان اکراه در آن وجود ندارد. نمیتوانی کسی را مجبور کنی آقا مرا دوست داشته باش. «ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» این راه دعوت است.
فردا روز شهادت حمزه سید الشهداء (سلام الله علیه) است. بزرگداشت حضرت عبدالعظیم الحسنی است. من همینجا یادآوری کنم سند وفات حضرت عبدالعظیم دقیق مشخص نیست. تهرانیها و ایرانیهای عزیز از ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم غفلت میکنند. بسیاری از بزرگان بودند که سفرشان به تهران را طوری تنظیم میکردند که حتماً به زیارت حضرت عبدالعظیم دعوت شوند. حضرت عبدالعظیم چند ویژگی دارد که شما کمتر پیدا میکنید. کسی فرزند امام باشد، امامزاده باشد. ثانیاً مزارش مشخص و معلوم باشد. سوم اینکه روایت راجع به مستحب بودن زیارت ایشان آمده باشد. در امالی و توحید شخ صدوق هست که کسی خدمت حضرت هادی(ع) رفت. حضرت فرمود: کجا بودی؟ گفت: من کربلا بودم. فرمود: تا حضرت عبدالعظیم در ری هست، نمیخواهد شما تا کربلا برای زیارت بروید.
ما راوی و امامزاده زیاد داریم. این بزرگوار فقط راوی نبودند. عدهای از اصحاب ائمه(ع) مجتهد بودند. فقط راوی نبودند. این بزرگوار جزء مجتهدین است. لذا ائمه فرمودند: تا عبدالعظیم در ری هست نمیخواهد شما این همه راه را تا آنجا بیایید. یک امامزاده است که اولاً جلالت قبلش معلوم است. ثانیاً انتصابش معلوم است. ثالثاً مزارش معلوم است. رابعاً به زیارت ایشان سفارش شده است. پنجم یک چنین ثوابی برای زیارتش گفته شده است. نه فقط راوی است بلکه یک مجتهد است. اگر غفلت کنیم خیلی ضرر کردیم. حرم عبدالعظیم باید مثل حرم امام رضا باشد.
شریعتی: دعا بفرمایید.
حاج آقای حسینی: بحق یاسین و القرآن الحکیم و بحق طه و القرآن العظیم، یا من یقدر علی حوائج السائلین، یا من یعلم ما فی الضمیر، یا منفس عن المکروبین، یا مفرج عن المغمومین، یا راحم الشیخ الکبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا من لا یحتاج الی تفسیر و التاویل، صل علی محمد و آل محمد.
خدایا به حق محمد و آل محمد حوائج خیریه و شرعی مخاطبین عزیز و همه مؤمنین را برآورده به خیر بگردان.
شریعتی: السلام علیک یا رسول الله. والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل الطاهرین.