سیره تربیتی امام صادق(ع)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 05-05-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیزم و همینطور شنوندههای خوب و نازنین. آرزو میکنم در هرکجا که هستید بهترینها نصیب شما شود. امروز در خدمت حاج آقای حسینی قمی هستیم. سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و همینطور شنوندگانی دارم که از رادیو قرآن برنامه را میبینند.
شریعتی: امروز از سیره تربیتی امام صادق(ع) با توجه به اینکه در آستانه شهادت حضرت هستیم، شنبه 25 شوال سالروز شهادت امام صادق(ع) است. از سیره تربیتی حضرت خواهیم شنید.
حاج آقای حسینی: در آستانه شهادت حضرت هستیم. روز شنبه روز شهادت است. این سالها فراوان میشنویم که علما و مراجع تأکید دارند ایام شهادت حضرت باید خیلی باشکوه برگزار شود. یک شکوه هم به همین است که مجالسی که در ارتباط با حضرت هست، بیشتر شود. اگر خداوند توفیقی بدهد من چند عنوان را در نظر گرفتم که در ذیل آن داستانهایی از امام صادق و اصحاب آن حضرت عرض کنم.
مورد اول سفارش به صداقت و امانتداری است. داستانی است که در کافی مرحوم کلینی آمده است. یکی از اصحاب امام صادق شخصی به نام عبدالرحمان بن سیابه است. پدرش از اصحاب حضرت بود. میگوید: پدرم که از دنیا رفت، یک کسی از دوستان پدرم در خانه ما را زد. به من تسلیت گفت و سؤال کرد: آیا پدرت ارثی به جا گذاشته است؟ گفتم: نه، ما وضع مالیمان خوب نبود. هزار درهم به من داد و گفت: این را حفظ کن و با آن کاسبی کن و از سودش استفاده کن. نگذار سرمایهات از دست برود. میگوید: نزد مادرم آمدم و گفتم و مادرم هم خوشحال شد. فردای آن روز رفتم یکی دیگر از دوستان پدرم را پیدا کردم. گفتم: یک چنین پولی به من رسیده است. او هم یک مقدار پارچه ابریشمی برایم خریداری کرد و یک مغازهای برایم گرفت و روزی زیادی خدا نصیب ما کرد. پدر از دست رفته بود و این دو رفیق پدر یک کمکی کردند و وضع ما خیلی خوب شد. فصل حج که رسید به ذهنم رسید حج خانه خدا بروم. گفتم: حالا که اوضاع خوب است، پول حج هم داریم، به حج برویم. به مادر گفتم: تصمیم دارم حج بروم. گفت: پسرم اول هزار درهمی را که رفیق پدر داده تسویه کن و بعد به حج برو. سراغ رفیق پدرم آمدم، هزار درهم را دادم. نگاهی کرد و تعجب کرد. گفت: هزار درهم کم است؟ من بیشتر به تو بدهم؟ گفت : نه پول با برکتی بود. وضع ما خوب شده است. میخواهم حج بیت الله بروم و آمادهام پول شما را پس بدهم. پول را دادم و با سود پولهایی که بدست آورده بودم به حج بیت الله الحرام رفتم. از حج که برگشتم به مدینه خانه امام صادق(ع) آمدم. جمعیتی نشسته بودند، من یک جوانی بودم و سن و سالی نداشتم. یک گوشه مجلس نشستم تا دیگران سؤالاتشان را از امام صادق(ع) بپرسند. جمعیت که رفتند و خلوت شد، حضرت به من اشاره کردند که سؤالی داری؟ خدمت حضرت رفتم و گفتم: من پسر فلانی هستم. پدر مرا امام صادق(ع) میشناخت. حضرت طلب رحمت برای پدرم کردم. باز از زندگی پدر سؤال کردند و فرمودند: پدر از دنیا رفت، چیزی برای شما گذاشت؟ گفتم: نه، وضع مالی ما خوب نبود. ارثی نداشتیم. حضرت بلافاصله فرمود: پس چطور حج خانه خدا رفتی؟ داستان را تعریف کردم. میگوید: امام صادق مهلت نداد حرف من تمام شود. فرمود: هزار درهم را چه کردی؟ فرمود: تسویه کردم. حضرت فرمود: احسنت! خیلی خوشحال شدند که من دین مردم را پرداخت کردم و به حج آمدم. بعد فرمودند: میخواهی نصحیتی بکنم؟ گفتم: بفرمایید، استقبال میکنم. «عَلَيْكَ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الامَانَةِ تَشْرَكُ النَّاسَ فِي أَمْوَالِهِمْ هَكَذَا» (کافی/ج5/ص134) سعی کن در زندگی راستگویی و امانتداری داشته باشی. اگر این کار را کردی آنوقت در مال مردم شریک هستی.
این خیلی مهم است. داستان دیگری هم است که از امام جواد (ع) است که هم شیخ کلینی در کافی و هم شیخ صدوق در من لایحضر نقل کردند.
کسی منزل امام جواد رفت و گفت: «إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُلازِمَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةَ» دلم میخواهد چند وقتی بروم مکه زندگی کنم و در مدینه بمانم. ولی به مردم هم بدهی داریم. «وَ عَلَيَّ دَيْنٌ فَمَا تَقُولُ» شما چه میفرمایید؟ بروم یا دین مردم را بدهم؟ امام جواد(ع) فرمود: «قَالَ ارْجِعْ إِلَي مُودَّي دَيْنِكَ» اول برو دینت را بده. «وَ انْظُرْ أَنْ تَلْقَي اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَيْسَ عَلَيْكَ دَيْنٌ» یک کاری کن وقتی از این دنیا میروی، مدیون کسی نباشی. «فَإِنَّ الْمُومِنَ لا يَخُونُ» (منلايحضرهالفقيه/ج3/ص183) مؤمن خیانت نمیکند. کاری کن وقتی از دنیا میروی به کسی بدهکار نباشی.
یعنی اگر من به مردم بدهکار باشم و به دنبال کارهای خیر و مستحبی بروم، کربلا و مشهد بروم. اگر زمان دین مردم رسیده است و طلب مطالبه کرده است، دین مردم را ندهم خیانت کردهام.
دو تن از اصحاب امام صادق (ع) به نام یحیی بن علا و اسحاق بن عمار هستند. این دو بزرگوار عرض کردند، هروقت خدمت حضرت رسیدیم، نشد امام صادق با ما وداع و خداحافظی کند، الا اینکه در هر دیداری این سفارش را بیان میکرد. میفرمود: «عَلَيْكَ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الامَانَةِ» ما کم داریم روایاتی که امام در هر وداعی بیان کرده باشند. امام صادق در هر خداحافظی این نصیحت را تکرار بکند. این چیزی که امروز در جامعه ما درّ نایاب شده است همینهاست. یعنی صداقت درّ نایاب است. امانت داری درّ نایاب شده است. صداقت هم فقط راستگویی در کلام نیست. در عمل هم صادقانه عمل کنیم. صادقانه حرف بزنیم. اگر ادعای دینداری میکنیم راست بگوییم. اگر ادعای حکومت دینی داریم راست بگوییم. مسئولین اگر ادعای حکومتداری دارند، که نظام اسلامی را اداره میکنند، راست بگویند. مردم اگر مدعی تقویت نظام دینی هستند، راست بگویند.
یکی از علما میگفتند: پدر من انگشتر دست نمیکرد. هرچه مردم میگفتند: انگشتر ثواب دارد. فرمود: نه من میترسم انگشتر دست کنم و معنایش این باشد که من تمام مستحبات را انجام دادم، تا چه رسد به این انگشتر! در حالی که من اینطور نیستم. نمیخواهم طوری خودم را نشان بدهم که من یک چنین آدمی هستم. الآن زندگیهای ما واقعاً منافقانه است. یعنی ظاهر الصلاة هستیم ولی در عمل میبینیم نه اینطور نیست.
امام (ره) در زندگینامهشان نوشتند: وقتی در فرانسه بودند، خبرنگاری آمده بود، زندگی 24 ساعت امام را فیلمبرداری کند. به سفره غذا که رسیده بودند، نان و ماستی آورده بودند و گفتند: شما مشغول نان و ماست شوید، ما فیلمبرداری کنیم و بگوییم: این هم غذای امام است. امام سر سفره ننشسته بودند. فرمودند: دروغ است. من کجا همیشه نان و ماست می خورم؟! یکوقتی هم چلوخورشت میخورم. این دروغ است!
در نهجالبلاغه امیرالمؤمنین(ع) هست که میفرماید: ما در رکاب پیامبر که میجنگیدیم، گاهی ما پیروز میشدیم و گاهی دشمن. همیشه ما غالب نبودیم. ولی وقتی خدا صداقت را در ما دید، خدا ما را پیروز کرد و ما را یاری کرد.
امروز اگر ما در کسبمان در کارمان، در تجارتمان، در کشورداریمان، در معامله، در تعامل با مسئولین، در تعامل مسئولین با مردم، آنوقت پیروزی نصیب ما میشود. امروز این همه مشکلات و گرفتاری بخاطر نداشتن صداقت است. نه مسئولین با مردم و نه مردم با مسئولین صداقت دارند. عنوان اول ما سفارش امام صادق (ع) به صداقت و امانتداری بود.
عنوان دوم تأثیر گناه در زندگی انسان است. این یک واقعیتی است. اینطور نیست که گناهانی که ما انجام میدهیم فقط عقوبتش برای قیامت باشد. واقعاً بعضی گناهان در زندگی امروزی ما اثر دارد. حدیث را مرحوم کلینی در کافی شریف و مرحوم شیخ طوسی در تهذیب نقل کرده است. یکی از اصحاب امام صادق(ع) شهاب نام داشت. شهاب بن عبد ربه اسم کاملش است. یکی از اصحاب خوب امام صادق و مورد تأیید امام صادق بوده است. بیش از بیست حدیث از امام صادق(ع) نقل کرده و وضع مالیاش خیلی خوب بوده است. این آقا به کسی که محضر امام صادق میرفت، گفت: سلام مرا به حضرت برسان. من یک گرفتاری در زندگیام پیش آمده، به امام بفرمایید: که علت این گرفتاری چیست؟ مدتی است خواب راحت ندارم. در خواب گرفتار پریشانی هستم. امام صادق(ع) پیغام دادند که به او بگویید: زکات مالت را بده مشکلت برطرف میشود. دوباره پیغام داد به امام بگویید: همه خبر دارند. بچههای کوچه و بازار هم خبر دارند که من زکات مالم را میدهم. امام دوباره پیغام دادند که درست است زکات مالت را میدهی ولی مصرفش درست نیست. در قرآن داریم «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (توبه/60) زکات را باید به فقیر و مسکین داد. این خیلی دقت نمیکرد. زکاتی که به مصرفش نرسد، بیفایده است.
اسحاق بن عمار میگوید: به امام صادق(ع) گفتم: آقا یک کسی یک مسألهای را از من سؤال کرد و من اینطور پاسخ دادم. یک نفر از من پرسید: من به حج بروم یا نروم؟ طرف آدم ضعیف الحالی بود و خیلی بنیه نداشت. به او گفتم: نه نمیخواهد حج بروی. امام صادق فرمود: حق تو این است که تو یک سال مریض شوی. یک فتوای غلط و بیمبنا دادی. میگوید: یک سال گرفتاری بیماری شدم.
گاهی آثار دنیا را ما در همینجا میبینیم. یکی از علمای بزرگ اعتراف کردهاند. ایشان میگوید: یکوقت کسی گرفتار وسواس بود. آمد نماز بخواند من او را مسخره کردم. عالم بزرگی بود. بلافاصله بعد از آن نماز خودم گرفتار وسواس شدم و تا پانزده سال اسیر وسواس بودم. میگوید: خودم فهمیدم که چوب مسخره کردن آن فرد وسواسی را خوردم.
مرحوم آیت الله حقشناس میفرمودند: ایامی که من هنوز در قم بودم، یک جوانی از تهران به من نامه نوشت. من یک گرفتاری در زندگیام دارم، شما دعا کنید گرفتاری من برطرف شود. من حرم حضرت معصومه(س) رفتم و برایش دعا کردم. شب در عالم رؤیا دیدم دارد سینه میزند و خیلی پریشان است. نمیدانستم تعبیر خوابش چیست. خدمت آیت الله العظمی حجت رفتم که از مراجع بزرگوار بودند. گفتم: یک چنین خوابی دیدم. آیت الله حجت تعبیر کرد، اینکه دارد سینه میزند معلوم می شود مضطر است. اضطرار او برطرف نشده است. باز هم برایش دعا کنید. دوباره دعا کردم و از یک جایی به من گفته شد که ما مشکل این جوان را حل میکنیم به شرطی که نمازش را بخواند. اگر نمازش را نخواند دوباره مشکل برمیگردد. ایشان میفرمود: جوان گفت من تعجب میکنم که از کجا شما میفهمید؟ پدر من خبر نداشت که من نماز نمیخوانم. چون در اتاق خودم در را میبستم و یک تظاهری میکردم.
حدیث دیگری از امام صادق(ع) داریم که در من لایحضر شیخ صدوق است. فرمودند: نکند کسی مانع حج دیگری باشد. اگر مانع حج دیگری شد، هم در دنیا و هم در قیامت گرفتار میشود. این آل سعودی که امسال خیلیها را از نعمت حج محروم کردند، امیدواریم خداوند مقدر بفرماید هرچه زودتر حج و عمره بدون آل سعود را انشاءالله نصیب همه ما بفرماید.
آمدند به امام صادق گفتند: آقا پسر شما اسماعیل تب کرده است. حضرت فرمودند: بروید از اسماعیل بپرسید که امروز چه گناهی کردی که خدا در دنیا دارد عقوبتت میکند؟ کسی نزد اسماعیل آمد و سؤال کرد. رویش نشد جواب بدهد. ساکت شد. یک کسی آنجا بود جواب داد و گفت: من در جریان هستم. با همسرش درگیر شده، همسرش را کتک زده و همسرش با چهارچوب در برخورد کرده و صورتش پاره شده است. به امام صادق فرمودند: ماجرا اینچنین است. امام صادق فرمود: الحمدلله! خدا رو شکر که فرزند من در دنیا عقوبتش را میبیند. از خدا بخواهیم عقوبت نشویم. ولی اگر عقوبت شدیم، خوشحال باشیم. اگر گرفتاری بخاطر خلاف ما هست باید خدا را شاکر باشیم. بعد فرمودند: بگویید عروس ما بیاید. این داستان در یکی از کتابهای قدیمی ما به نام «التمحیص» ابن شره حرانی نقل شده است. امام صادق به عروسشان فرمودند: اگر میشود اسماعیل را حلال کن. گفت: چشم! حضرت هدیهای به او دادند. فرمودند: حالا بروید و ببینید حال اسماعیل چطور است؟ وقتی عروس حلال کرد و گذشت، رفتند و آمدند و گفتند: انگار آب روی آتش است. هیچ خبری از تب نیست. پس بحث دوم ما آثار گناه در زندگی انسان است.
شریعتی: صفحه 288 قرآن کریم آیات 59 تا 66 سوره مبارکه اسراء برای شما تلاوت میشود.
«وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلَّا تَخْوِيفاً «59» وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْياناً كَبِيراً «60» وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً «61» قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا «62» قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً «63» وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً «64» إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكِيلًا «65» رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً «66»
ترجمه:و هيچ چيزى ما را از فرستادن آيات و معجزات (مورد درخواست مردم) بازنداشت، جز اينكه امّتهاى پيشين آنها را تكذيب كردند (وهلاك شدند).ما به قوم ثمود مادهشترى داديم كه روشنگر (اذهان مردم) بود، امّا به آن ستم كردند و ما معجزات (درخواستى) را نمىفرستيم مگر براى بيم دادن. و (به يادآور) آنگاه كه به تو گفتيم: همانا پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤيايى را كه نشانت داديم و آن درخت نفرين شده در قرآن را، جز براى آزمايش مردم قرار نداديم. و ما مردم را بيم مىدهيم، ولى (هشدار ما) جز طغيان و سركشى بزرگ، چيزى بر آنان نمىافزايد. وبه يادآور زمانى كه بهفرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. پس سجده كردند، مگر ابليس كه گفت: آيا براى كسى سجده كنم كه از گل آفريدهاى؟! ابليس گفت: به من خبر ده، اين است آن كسى كه بر من گرامى داشتى؟ اگر تا قيامت مهلتم دهى، يقيناً بر نسل او افسار زده، به زير سلطه مىكشم، مگر اندكى را. (خداوند به ابليس) گفت: برو، هر كس از آدميان از تو پيروى كند، قطعاً كيفرتان دوزخ است، كيفرى كامل! و (اى شيطان!) هر كس از مردم را مىتوانى با صداى خود بلغزان و نيروهاى سواره و پيادهات را بر ضدّ آنان گسيلدار و در اموال وفرزندان با آنان شريك شو و به آنان وعده بده، و شيطان جز فريب، وعدهاى به آنان نمىدهد. قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت ونگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است. پروردگار شما كسى است كه برايتان كشتى را در دريا به حركت درمىآورد، تا با تلاش خود از فضل و رحمتش بهره بريد. البتّه او همواره نسبت به شما مهربان است.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و بعد هم ادامه بحث را بشنویم.
حاج آقای حسینی: آیه 60 سوره اسراء میفرماید: «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْياناً كَبِيراً» شاید تفاسیر اهل سنت بیش از تفاسیر شیعه این قصه را نقل کردند که این آیه در مورد خوابی است که پیامبر دیدند. پیامبر خواب دیدند که عدهای میمون از منبر حضرت بالا میروند. تعبیر این خواب این بود که بنی امیه بعد از پیامبر حکومت خواهند کرد. حضرت خیلی ناراحت شدند. به حدی که بعد از این رؤیا دیگر پیامبر خندان دیده نمیشد. آیه نازل شد «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ» این یک آزمونی است و بعد از شما مردم در آزمون قرار خواهند گرفت. «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ» آن شجره ملعونه را هم به دودمان بنی امیه تفسیر کردند. در تفسیر درّ المنصور برای ملا جلال الدین سیوطی که از علمای بزرگ اهل سنت است که شش حدیث نقل میکند که این شجره ملعونه که قرآن بیان کرده بنی امیه هستند و این تعبیر خواب پیامبر است.
مورد سومی که عرض میکنم سفارش امام صادق(ع) به رسیدگی به خویشاوندان است. الآن یک سؤالی که زیاد پرسیده میشود این است که مثلاً عمه ما، خاله ما، عموی ما، گرفتاری مالی زیاد دارند ولی خیلی مقید به مبانی دینی نیستند، آیا ما به آنها کمک کنیم یا نه؟ در صله رحم به ارحام باید رسیدگی کرد. یک آقایی خودش خوب نیست، اما خانمش و بچههایش نیازمند هستند.
در امالی شیخ مفید هست که یکی از اصحاب امام صادق به نام داود بن کثیر، میگوید: خدمت امام صادق(ع) بودند و امام بدون مقدمه به من این مطلب را بیان کردند. فرمودند: «يَا دَاوُدُ لَقَدْ عُرِضَتْ عَلَيَّ أَعْمَالُكُمْ يَوْمَ الْخَمِيسِ» پنجشنبه نام عمل تو به من عرضه شد و من نامه عمل شما را دیدم. روایت فراوان داریم که نامه عمل ما به امام عرضه میشود. «فَرَأَيْتُ فِيمَا عُرِضَ عَلَيَّ مِنْ عَمَلِكَ صِلَتَكَ لابْنِ عَمِّكَ فُلانٍ» (المناقب/ج4/ص227) دیدم در نامهات به فلان پسرعمویت رسیدگی کردی و من خوشحال شدم. داود میگوید: من به این پسرعمویم که کمک کردم و حضرت از کمک من خوشحال شده، پسرعمویی است که گرفتاری داشت و عیالوار بود. من میخواستم مکه بروم برایش پولی فرستادم. با اینکه این پسرعمو حتی در مسیر ما نبود. یعنی از ارادتمندان به اهلبیت نبود. حضرت فرمود: وقتی تو صله رحم میکنی، او قطع رحم میکند. این باعث میشود که از عمر تو کوتاه شود ولی به عمر تو اضافه شود.
قصه دوم از خود امام صادق(ع) هست. یکی از خادمهای امام صادق(ع) میگوید: حضرت در بستر شهادت بودند. گاهی از هوش میرفتند و گاهی به هوش میآمدند. وقتی به هوش آمدند، فرمودند: به فلانی به فلانی یک مبالغی وصیت کردم کمک کنید. یک عده از ما ارث میبرند، پدرم، مادرم، فرزندان من، همسرم از من ارث می برند. اینها وارث هستند. در وصیت سفارش کردند شما از ثلث مالتان وصیت کنید به ارحام نیازمندتان پول بدهند. یک نفر محضر امام بود میگوید: به امام گفتم: چه سفارشی میکنید؟ فلانی! این آقا قصد داشت شما را به قتل برساند. قصد جان شما را داشت. ارحام شماست ولی قصد جان شما را داشت. حضرت فرمودند: نمیخواهید من مصداق این آیه قرآن باشم. «وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَل» (رعد/21) خدا مدح میکند کسانی را که اهل صله رحم هستند و به خویشاوندانشان میرسند. پسرعمویی که قصد جان امام صادق را دارد، در بستر شهادت امام وصیت میکند که از ثلث مالش به او کمک کنند. امام صادق فرمود: بوی بهشت به مشام دو دسته نمیرسد. کسی که عاق والدین شده باشد. یکی هم کسی که با خویشاوندش پیوندش را قطع میکند.
یکوقتی خویشاوند ما در خط ذهنی و فکری ما نیست. شاید رفتن حضوری ما برای فرزندان ما آسیب داشته باشد. نیازی نیست ما برویم. اما زن و بچهاش که گناهی ندارند، کمک مالی کنیم. مشکلشان را رفع کنیم. صله رحم حضور الزامی ما نیست. اما از حال آنها با خبر باشیم.
شریعتی: دعا بفرمایید.
حاج آقای حسینی: جمعه شب شهادت امام صادق و روز شنبه روز شهادت امام صادق(ع) است. انشاءالله از این روز برای تعظیم شعائر دینی استفاده کنیم. انشاءالله خدا به حق محمد و آل محمد به ما توفیق آشنایی با معارف و عمل به آنها را عنایت بفرماید.
شریعتی: والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل الطاهرین.