سیره تربیتی امام علی(ع)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 19-05-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
صدای ذکر تو شب را فرشته باران کرد *** عبور تو لب شیراز را غزل خوان کرد
کرم نما و فرود آ که خانه، خانه توست *** بیا که چشم و دلت شهر را چراغان کرد
چو خواهرت که به دریاچه نمک دل برد *** هوای زلف تو دریاچه را پریشان کرد
نه شیخ شهر تو شاهی که با چراغ *** و برق عشق تو ما را گرفت و انسان کرد
ولی چه حیف که آن طره خیال انگیز *** چه زود آمد و دل برد و روی پنهان کرد
چه اشکها که ضریحت به گونهها جاری *** چه دردها که خدا با دل تو درمان کرد
شراب خون تو جوشید و جان حافظ را *** به جرعهای غزل از جام غیب مهمان کرد
سفر اگرچه چنین ناتمام ماند ولی *** صدای پای تو شیراز را خراسان کرد
شریعتی: سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیزم. امروز روز بزرگداشت احمد بن موسی شاهچراغ است. در آستانه میلاد با سعادت امام رضا هستیم. امروز در خدمت حاج آقای حسینی قمی هستیم. سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و همینطور شنوندگانی دارم که از رادیو قرآن برنامه را میبینند. ایام بسیار خجسته را تبریک میگویم. ماه ذیالقعده ماه امام رضا(ع) است. اول این ماه به نام کریمه اهلبیت است. امروز هم شش ماه به نام حضرت احمد بن موسی است. یازدهم این ماه به نام امام رضا است. بیست و سوم این ماه یک روایتی است که مشهدیها خیلی به آن مقید هستند. روایتی است برای شهادت امام رضا(ع)، بیست و پنجم این ماه دهب الارض است. یکی از چهار روزی از سال که روزهاش ممتاز است. روزهاش معادل شصت سال است. ولی مرحوم میرداماد فرمودند: از روزه شصت سال بالاتر زیارت امام رضا(ع) است. من تقاضا میکنم عزیزانی که مشهد مشرف میشوند، روز 25 ذیالقعده روز زیارتی امام رضا (ع) است. پایان ماه هم شهادت پاره تن امام رضا، امام جواد(ع) است. ماه، ماه امام رضا است. از اول تا آخر.
چند وقت پیش در زابل جلسهای داشتم، به آن عزیزان گفتم: اگر اصفهان رفتید، حتماً تخت فولاد هم ببینید. فقط چهل ستون و منار جنبان را نروید. دیدم مخاطبین یک طوری نگاه میکنند. جمعشان به اتفاق گفتند: ما هنوز از زابل بیرون نرفتیم. فراوان هستند کسانی که هنوز از شهر خودشان بیرون نرفتند. عیبی ندارد ما اینها را مهمان کنیم. قطعاً ما در ثوابشان شریک هستیم و خدا به ما ثواب مضاعف خواهد داد.
مطلب دوم هم اینکه ذی القعده و ذی الحجه و محرم سه ماه پی در پی حرام است. آنهایی که وسیله نقیله دارند، اگر یادشان رفته بیمه کنند، خواهش میکنم همین امروز این کار را بکنند. انشاءالله برای کسی حادثهای پیش نیاید. امروز 253 میلیون تومان دیه یک نفر است. ده میلیون ما فقط موتور سوار داریم. آمار رسمی میگوید: هشت میلیون نفر بیمه ندارند.
نکته آخر هم اینکه مرحوم آقا ملکی تبریزی میفرمودند: چرا به این ماهها، ماه حرام میگویند؟ امروز ششمین روز از ماه حرام است. چه چیزی حرام است؟ جنگ حرام است. جنگ با کفار حرام است. اگر جنگ با کفار حرام است، جنگ با مسلمان ها جایز است؟ در آستانه ولادت امام رضا(ع) یک مقدار صلح و صمیمیت باشد. اگر مسلمانها درگیر جنگی بودند، اول ماه حرام که میشد، تمام میشد. سه ماه جنگها متوقف میشد و اول ماه صفر شروع میشد.
یکی از اولیای خدا رفته بود زنگ طبقهای که مستأجر مینشست را زده بود، گفته بود: شنیدم بچهدار شدید؟ گفتند: بله. میخواهید اجاره را زیاد کنید؟ گفته بود: نه، خرج شما بالا رفته، اجاره را کم میکنم. خیلیها پیام دادند، که ما هم فهمیدیم مستأجر ما بچهدار شده، ما هم اجاره را کم کردیم. خیلیها پیام دادند یا اجاره را اضافه نکردیم، یا نوشتند کم کردیم. خداوند به همه آنهایی که به مستأجرهایشان رحم میکنند، عزت دنیا و آخرت را بدهد و گرفتاریهایشان را برطرف کند. در تهران قریب به چهارصد هزار خانه خالی هست. مستأجرها هم یک کاری کنند که صاحبخانهها به راحتی خانههایشان را در اختیار قرار بدهند. در هر خانهای اگر سه تا پنج نفر زندگی کنند، هیچ آوارهای نمیماند. این هفته تمام صاحبخانهها پیام دادند ما مدارا کردیم. این هفته هم تقاضا میکنم مستأجرها پیام بدهند که صاحبخانههایشان با آنها مدارا کردند. اسم صاحبخانههایشان را بنویسند و ما هم یک هدیهای بدهیم.
آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) مستأجر بودند. در خاطرات امام راحل میخواندم ایشان زمانی که در قم بودند، هفت بار خانه عوض کردند. خانه هشتم همین خانهای است که مردم برای دیدن آن میروند. در همین خانه هم بعد از مدتی صاحبخانه جواب میکند. خانم امام به امام میگوید: ما از بس که دیگر جا به جا شدیم، خسته شدیم. اگر میشود از صاحبخانه تقاضا کنید که هرطور شده خانه را به ما بفروشد. آیت الله گلپایگانی (ره) هم چند خانه عوض کرده بودند. یکی از خانههایی که رفته بودند، صاحبخانه بعد از نماز آمده بود گفته بود: این خانه را اگر میشود دیگر کم کم شما تخلیه کنید. مرحوم گلپایگانی از مسجد به خانه برنگشت. یک جای دیگری رفته بود و گفته بود: اثاثهای مرا از خانه بیرون بیاورید.
مادری نوشته پسرم 29 ساله است. دختر 26 ساله است. دختر دیگرم 15 ساله است. شوهرم هم بیکار است. از پس اجاره خانه برنمیآیم. شما بگویید: پنج نفر با یک میلیون تومان درآمد که با کار کردن دخترم درمیآید. شوهرم بیکار است. چه کار کنم؟ شما را به خدا صدای ما را به گوش مردم و مسئولین برسانید.
باز کسی پیام داده شوهرم یک سال در بوشهر زیر آفتاب داغ کار کرده است. صاحب کار شب عید پنج چک به او داده، پنج ماه از چکها میگذرد چکها وصول نشده است. شبهایی پیش آمده که دخترم گرسنه خوابیده است. به صاحب کارها بگویید: حق صاحب کارهایشان را بدهند.
حدیث عجیبی است که کسی خدمت امام صادق(ع) رفت و گفت: من از کسی طلب دارم. آن آقا ندارد طلبش را بدهد. میخواهد خانهاش را بفروشد تا دین مرا بدهد. اشکال دارد؟ امام صادق فرمود: «أُعِيذُكَ بِاللَّهِ أَنْ تُخْرِجَهُ مِنْ ظِلِّ رَأْسِه» (کافی/ج5/ص97) به خدا پناه ببر از اینکه کسی را از سایبانش بیرون کنی.
محمد بن ابی عبیر از بهترین یاران امام رضا است. امام رضا که به شهادت رسید مأمون دستگیرش کرد. چهار سال زندان بود. تمام اموالش را مصادره کرد و حسابی شلاقش زد. بعد از چهار سال آزادش کرد. آمد خانه و نشسته بود فکر میکرد من برای نان شب چه کنم؟ در خانه را زدند و یکی از دوستانش بود. گفت: دوازده هزار درهم برایت آوردم. گفت: از کجا آوردی؟ گفت: یادت نیست قبل از اینکه زندان بروی به من قرض دادی. قرضت را آوردم. گفت: این مقدار پول را از کجا آوردی؟ گفت: من شنیدم تو از زندان آزاد شدی و همه اموالت را مصادره کردند، خانهام را فروختم پول تو را بدهم. تو از من بیچارهتر هستی. محمد بن ابی عمیر گفت: بخدا قسم به یک درهم این پول احتیاج دارم. نان شب هم ندارم. ولی والله یک درهم را هم نمیگیرم. برو معامله را فسخ کن و پولت را بگیر. فرمود: از مولایم شنیدم، آدم را بخاطر بدهی از خانه بیرون نمیکنند.
من خواهش میکنم قدری با مستأجرها راه بیایید. به احترام امام رضا(ع) ما هم این کار را بکنیم. ما اگر قبول داریم خدا جبار است و جبران میکند، حتماً جبران خواهد شد. خدا را قسم میدهیم به حق آقا علی بن موسی الرضا، همه کسانی که بی سرپناه هستند، خانه و زندگی نصیبشان شود. همه آنهایی که گرفتار مشکلات مختلفی هستند، گرفتاریشان برطرف شود.
شریعتی: امروز صفحه 302 قرآن کریم آیات 75 تا 83 سوره مبارکه کهف در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً «75» قالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْراً «76» فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فِيها جِداراً يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً «77» قالَ هذا فِراقُ بَيْنِي وَ بَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً «78» أَمَّا السَّفِينَةُ فَكانَتْ لِمَساكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَها وَ كانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً «79» وَ أَمَّا الْغُلامُ فَكانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً «80» فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً «81» وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذلِكَ تَأْوِيلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً «82» وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً «83»
ترجمه: گفت: آيا نگفتمت كه نمىتوانى همپاى من صبر كنى؟(موسى) گفت: اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم، ديگر با من همراه مباش، قطعاً از سوى من معذور خواهى بود (و اگر رهايم كنى حقّ دارى). پس آن دو به راه خود ادامه دادند تا به اهل يك آبادى رسيدند، از اهل آنجا غذا خواستند، آنان از مهمان كردن آن دو سرباز زدند. پس آن دو در آنجا ديوارى را يافتند كه در حال ريزش بود. خضر، ديوار را برپا كرد. (موسى با تعجّب) گفت: اگر مىخواستى براى اين كار مزد مىگرفتى!(خضر) گفت: اين (بار) جدايى ميان من و توست، بزودى تو را از تأويل و راز آنچه نتوانستى بر آن صبر كنى آگاه خواهم ساخت. اما آن كشتى (كه سوراخ كردم) از آنِ بينوايانى بود كه در دريا كار مىكردند. خواستم آن را معيوبش كنم، (چون) در كمين آنان پادشاهى بود كه غاصبانه و به زور، هر كشتى (سالمى) را مىگرفت.و امّا نوجوان (كه او را كشتم) پدر و مادرش هر دو مؤمن بودند. ترسيديم كه او آن دو را به كفر و طغيان وا دارد. (از اين رو) خواستيم كه پروردگارشان به جاى او (فرزندى) پاكتر و بهتر و با محبّتتر به آن دو بدهد. و امّا آن ديوار، از آنِ دو نوجوان يتيم در آن شهر بود و زير آن ديوار، گنجى براى آن دو بود و پدرشان مردى صالح بود. پس پروردگارت اراده كرد كه آن دو به حدّ رشد (و بلوغ) خود برسند و گنج خويش را كه رحمتى از سوى پروردگارت بود استخراج كنند و من اين كارها را خودسرانه انجام ندادم. اين بود تأويل و راز آنچه نتوانستى بر آن صبر و شكيبايى ورزى.و از تو درباره ذوالقرنين مىپرسند. بگو: بهزودى از او يادى بر شما خواهم كرد.
شریعتی: اشاره قرآنی امروز را بفرمایید و بعد وارد بحث شویم.
حاج آقای حسینی: حضرت موسی(ع) پیامبر بزرگ الهی است. ولی دنبال تعلیم از خضر است. این خیلی مهم است. انسان در هر درجه و رتبهای که هست اگر یک جا علم و دانشی دید، دنبالش باشد. توقف نکند، من یک حدیثی از امام صادق دیدم. کسی خدمت حضرت بود، کلام زیبایی از امام صادق شنید. گفت: این کلام شما جواهر است. حضرت فرمود: چه تشبیهی کردی. جواهر چیست؟ یک سنگ است. کلام ما را به سنگ تشبیه میکنی؟ چه ربطی دارد؟ اگر این باور را داشته باشیم، از تعلیم دیگر غفلت نمیکنیم. موسی با همه کمالاتش دنبال خضر میرفت برای اینکه یک چیزی یاد بگیرد. یادمان نرود و فراموش نکنیم و یاد گرفتن را در همه جا داشته باشیم و با دنیا مقایسه نکنیم.
شریعتی: سهشنبههای ما منور به کلام مولا علی(ع) است. سر سفره نهجالبلاغه شریف هستیم. امروز هم سیره تربیتی امام علی(ع) را برای ما خواهند گفت.
حاج آقای حسینی: ما تا به حال سفارش میکردیم که ما باید مدارا کنیم، مواظب باشیم و دستگیری کنیم. اما نقطه مقابلش را هم اهلبیت تذکر دادند. چند مورد را از نهجالبلاغه بخوانم که مؤمن باید عزت خودش را حفظ کند. هرچقدر سفارش شده که قرض بدهید، همان قدر سفارش شده که تا مجبور نشدید، قرض نگیرید. هرچقدر سفارش شده به درد دل دیگران برسید، همان قدر هم گفتند: هرکجا نشستید، درد دلت را باز نکن.
نهجالبلاغه کلمه دوم از کلمات قصار هجده بخش است، من یک کلمهاش را میخوانم. «رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ» (نهجالبلاغه، حكمت2) کسی که گرفتاریهایش را نزد هرکسی بازگو کند، این راضی شده ذلت را بر خودش بپذیرد. نزد هرکسی ننشینیم سفره دلمان را باز کنیم.
جمله دوم، کلمه 346 میفرماید: آبرو را حضرت به یک یخی تشبیه کرده که جامد است. یخ در فریزر آب نمیشود. منجمد است. چه چیزی آبش میکند. آبرو منجمد است. وقتی درخواست کردی، قطره قطره آبش کردی. « مَاءُ وَجْهِكَ جَامِدٌ يُقْطِرُهُ السُّوالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ» (نهجالبلاغه، حكمت 346) نگاه کن پیش چه کسی آبرویت را قطره قطره از دست میدهی.
جمله سوم باز کلمه 396 است. میفرماید: «الْمَنِيَّةُ وَ لا الدَّنِيَّةُ» (نهجالبلاغه، حكمت 396) آدم بمیرد ولی ذلت نپذیرد. «وَ التَّقَلُّلُ وَ لا التَّوَسُّل» به کم بسازد، ولی متوسل به هرکسی نشویم.
یک قصهای از امام صادق بگویم. یکی از اصحاب خوب امام صادق به نام مفضل بن غیث از خواص اصحاب است. خدمت حضرت آمد، آنجا شکایتی از زندگی و گرفتاریهایش کرد. امام صادق فرمودند: آن کیسه پول را به اینها بدهید. گفت: نه، بخدا قسم پول نمیخواستم. آمده بودم شما دعا کنید. فرمودند: دعا میکنیم. پول را بگیر. نصیحتی هم تو را بکنم، «لا تُخْبِرِ النَّاسَ بِكُلِ مَا أَنْتَ فِيهِ فَتَهُونَ عَلَيْهِمْ» (رجالالكشي، ص184) سفره دلت را همه جا باز نکن. عزت خودت را از دست میدهی. امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه فرمودند: یک برادر ایمانی مطمئن که میتواند گرفتاری تو را برطرف کند، یک کسی واقعاً میتواند به درد ما برسد، عیب ندارد به او بگویم.
در کتابهای حدیثی یک باب داریم. مثلاً مرحوم حاجی نوری در مستدرک الوسایل میفرماید: خوب نیست آدم فقرش را هرجایی بگوید. کراهت دارد. به مؤمن بگوید، عیب ندارد. یک مؤمن و رفیقی که میتواند گرفتاریاش را حل کند. مرحوم کلینی در کافی نقل کردند، امام صادق فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي فَوَّضَ إِلَي الْمُومِنِ كُلَ شَيْءٍ إِلا إِذْلالَ نَفْسِهِ» (كافي، ج 5، ص 63) مؤمن هرطور دلش میخواهد زندگی کند، بکند. مؤمن حق ندارد خودش را نزد کسی خوار کند. امیر مؤمنان فرمود: اگر میتواند با کم بسازد، ولی آبرویش را نبرد. ذلت نپذیرد. امیرالمؤمنین فرمود: «مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ الاغْنِيَاءِ» (نهج البلاغه/حکمت 406) چقدر خوب است اغنیاء در برابر فقرا تواضع داشته باشند. بهتر است فقیر عزت خودش را حفظ کند.
ما کجا میتوانیم تیمم کنیم؟ آبی پیدا نمیشود. آب برای ما ضرر دارد. یکی از جاهایی که فقها گفتند: انسان میتواند تیمم کند، اگر بخواهد آب تهیه کند به هرج میافتد. به مشقت شدید میافتد. مثل چه؟ اکر فرد بخواهد بر کارش منت بگذارد. منتی که قابل تحمل نیست. مؤمن، مسلمان در خیابان گرفتار شدی، آب به تو میدهند و منت سرت میگذارند. نه آقا تیمم کن و نماز بخوان خدا قبول میکند. اصلاً فرمودند: قرض کردن کراهت دارد. اگر آدم نیاز ندارد، قرض کند کراهت دارد. هر مقدار نیاز باشد کراهت کم میشود.
کسی خدمت امام صادق آمد، فرمود: یک قصهای برای ما نقل کردند، قصه راست است یا نه؟ گفت: من شنیدم یک کسی از انصار از دنیا رفت، پیامبر آمد بر جنازهاش نماز بخواند، این آقایی که نماز میخواند سؤال کرد این آقا بدهکار نبوده؟ گفتند: چرا دو دینار بدهکار است. پیغمبر نماز نخواند. فرمود: کس دیگری بخواند. یک کسی گفت: یا رسول الله دینش به گردن من! من دین او را میپذیرم. حضرت برگشتند و نماز خواندند. به امام صادق گفت: قصه راست است؟ پیغمبر برای دو دینار نماز نخواندند؟ حضرت فرمود: این درست است. پیامبر این کار را کرد مردم موعظه شوند و به حق الناس احترام قائل شوند. دین خودشان را بدهند و دین را سبک نشمارند.
فقها فرمودند: اگر کسی قرض میکند و میداند نمیتواند این قرض را بدهد، برای چه قرض میکند؟ از مرحوم محمد کاظم طباطبایی یزدی مطلبی را بخوانم. ایشان سؤال کردند آقا من به کسی بدهکار هستم، پول به دست من رسیده و میخواهم کار دیگری بکنم. جواب: ادای دین واجب فوری است. هرچند به دادن تمام مایملک باشد. امروز اولین قسط من است، باید بدهم ولو به فروش همه آنچه مالکش هستم. ولو استثنا، ضروریات خانه، خوراک یک شبانه روز، یعنی مثلاً آقا شما بدهکار هستی، نگاه کن در خانهات یک گونی برنج داری پانزده کیلو برنج در آن است. یک کیلویش را برای یک شبانه روز مصرف داری بردار، چهارده کیلو را بده. خوراک یک شبانه روز مستثنی است.
در من لا یحضر شیخ صدوق هست، اگر کسی قرض بگیرد و نیت نداشته باشد، بگوید: نمیدهیم. چه کسی داده و چه کسی گرفته است. فرمود: دزد است. در تحریر الوسیله امام(ره) هست، وقتی زمان قرض رسید، مطاعش را بفروشد، خانهاش را بفروشد، زمینش را بفروشد، ملکی دارد اجاره بدهد. دین مردم را بدهد.
شریعتی: دعا بفرمایید.
حاج آقای حسینی: انشاءالله خدا به حق محمد و آل محمد به ما همه کسانی که به برکت کلام اهل بیت(ع) به گرفتارها تخفیف دادند، به مستأجرها، گرفتاریهایشان را برطرف بفرماید. دست پر برکتشان را پر برکتتر قرار بدهد. خیر و دنیا و آخرت به آنها عطا کند.
شریعتی:
خوشا چشمی که بارانش تو باشی *** خوشا باغی که ریحانش تو باشی
سمرقند و بخارا بیگزند است *** اگر شاه خراسانش تو باشی
والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل الطاهرین.