حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی – سیره تربیتی امام علی(ع)- غدیر
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیره تربیتی امام علی(ع)- غدیر
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 23-06-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیزم. بینندهها و شنوندههای خوب و نازنینمان. آرزو میکنم در هر کجا که هستید بهترینها نصیب شما شود. عید قربان هم بر شما مبارک باشد، انشاءالله همه آماده شویم برای برپایی هرچه باشکوهتر عید غدیر. امروز در خدمت حاج آقای حسینی قمی هستیم. سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. انشاءالله دهه ولایت بر همه عزیزان مبارک باشد.
شریعتی:
میخواهم از کسی بسرایم که آفتاب *** خلوت نشین سایهای از ذوالفقار اوست
آن راز گونهای که در عالم هرآنچه هست *** یا نیست یا همیشهترین وامدار اوست
امروز هم میخواهیم از غدیر و از امیرالمؤمنین بشنویم.
حاج آقای حسینی: یکی از علمای بزرگ اهل سنت نسائی هست. حتماً مستحضر هستید کتابهای حدیثی ایشان معروف به صحیح، یا سنن یا مسند است. مثل صحیح مسلم، صحیح بخاری، سنن ابن ماجد، از جمله سنن نسائی یکی از کتابهای بسیار مهم حدیثی اهل سنت است. صاحبش نسائی هست تقریباً هزار و صد و پنجاه سال از وفاتش میگذرد. یک کتابی به نام «خصایص امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب» دارد. ویژگیهای امیرالمؤمنین(ع) را در این کتاب نوشته است. وقتی این کتاب را نوشت، بعضیها به او اعتراض کردند و گفتند: چرا در مورد علی نوشتی، چرا در مورد دیگران ننوشتی؟ این اولین قلم و کتابش در مورد علی بن ابی طالب بود. گفت: «دخلت دمشق» من به شهر شام و دمشق رفتم، «و المنحرف عن علی بها کثیر» (عبقات الانوار/ج12/ص167) شام مرکز تبلیغات بنی امیه علیه امیرالمؤمنان و اهل بیت بود. آثار این تبلیغات مانده بود. این حرفها برای قرن سوم است و فاصله زیادی نشده بود. فرمود: من شام رفتم دیدم تبلیغات علیه ابی طالب کار کرده و اثر کرده است. «فصنّفت» من این کتاب را نوشتم. «رجوت أن یهدیهم اللّه» خدا به برکت کتاب آنهایی را که علی را نمیشناسند، هدایت کند.
الآن در روزهای دهه ولایت هستیم. اگر یک عالم بزرگ مثا نسائی از اهل سنت میبیند علی ابن ابی طالب مظلوم است و یک کتاب مینویسد برای اینکه حضرت نزد شامیها شناخته شود، تقریباً نزدیک به دویست حدیث هم در این کتاب آورده است. من میخواهم بگویم: ما برای هدایت دیگران چه کردیم؟ اگر کسی میخواهد به مکتب اهلبیت خدمتی کند، الآن زمانش است. به هر نحوی هم میتواند باشد. مجلس بگیرند. عیدی بدهند. اطعام کنند. کتاب هدیه بدهند. همه اینها میتواند باشد برای اینکه مردم را با امیرالمؤمنین آشنا کنند.
یک جمله معروفی از یکی از علمای بزرگ است. شاید از علامه شرف الدین باشد. میگویند: کسی به ایشان گفته بود: چرا شیعیان روز عاشورا دسته عزاداری در کوچه و بازار میآورند؟ بنشینید یک جایی در خانههایتان عزاداری کنید. چرا سر و صدا و فریاد میکنید؟ ایشان فرمود: ما در غدیر عَلم و کتل و فریاد و دسته و شادی نداشتیم. کم کم به مرور زمان غدیر به فراموشی سپرده شد. آن تأثیری که باید غدیر داشته باشد، نگذاشت. میترسیم اگر در عاشورا این کار را نکنیم، به فراموشی سپرده شود. اگر این تجلیلی که مردم نسبت به سید الشهداء دارند، به این شدت نبود، قطعاً تأثیرگذار نبود.
اگر ما در مورد غدیر در طول سال صحبت کنیم، باز کلام غدیر تمام نمیشود. ما در داستان غدیر سخن برای گفتن فراوان داریم. اولاً میدانید تنها حجی بوده که پیامبر خدا بعد از هجرت مشرف شدند. حجة الوداع است. دوم اینکه در تاریخ هست پیامبر خدا وقتی میخواستند برای این حج راه بیافتند، پیک میفرستادند به تمام مناطق، که این سفر با من بیایید. پیامبر یک دعوت عمومی کردند. اینکه میگویند: در غدیر جمع فراوانی حضور داشتند، دلیلش همین است. یعنی پیک میفرستادند که در این سفر با من بیایید. سوم اینکه حضرت چهار روز به پایان ماه ذیالقعده پیاده راه افتادند. سواره نبودند. غسل کردند و عطر زدند و پیاده از مدینه به مکه راه افتادند. نکته چهارم اینکه حضرت اهل بیتشان را دعوت کردند. از همه مهاجرین و انصار خواستند و اینها را همراه خودشان بردند. در هنگام بازگشت فراوان شنیدیم که هر گروهی از یک طرف میرفتند. حضرت آنجا توقف کردند فرمودند: آنهایی که رفتند برگردند. آنهایی که هستند بمانند، مردم را سه روز در آن گرمای سوزان نگه داشتند.
خدا رحمت کند، این عبارت برای مرحوم امینی(ره) است. شما یک نمونه دیگر مثال بزنید. یک حکم و یک قانون دیگر اسلام را پیامبر در این فضا اعلام کرده باشد. معمولاً آیهی نماز میآمد، پیامبر در مسجد بود آیه حج میآمد و هر آیهای میآمد، دستور حجاب و زکات میآید، آیه بر حضرت نازل میشد و پیغمبر میفرمود: ایها الناس! این آیه بر من نازل شده است. اما کجا با این مقدمات و تشریفات و تشکیلات اینطور راه بیافتد و مردم را در مسیر بازگشت نگه دارد؟
اگر بخواهیم از راه قرآن وارد ماجرای غدیر شویم، سخن فراوان است. حدیث بخواهیم وارد شویم فراوان است. من بحث را در سه بخش مطرح میکنم. یک سلسله از آیات قرآنی مباحث را مطرح میکنم. یک سلسله مباحث حدیثی و یک سلسله هم مباحث عقلی است. در بخش قرآنی تعبیری برای مرحوم علامه شرف الدین(ره) است. میفرماید: «و انزل فیه قرآنا یرتله المسلمون اناء اللیل و أطراف النهار» (ادب الطف/ج3/ص144) آیاتی در قرآن نازل کرد که وقتی مردم صبح و شب این آیات را میخوانند باید یاد غدیر بیافتند. یاد قصه امیرالمؤمنین(ع) بیافتند. از جمله آیه سوم در سوره مبارکه مائده است.
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ» قرآن روزی را با چهار ویژگی معرفی میکند. 1- «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ» (مائده/3) امروز دیگر کفار نا امید شدند. 2- «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ» دیگر از ما نگران نباشید. «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» 3- «وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» 4- «وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» ما باید روزی را در تاریخ اسلام پیدا کنیم که این چهار ویژگی درونش باشد. این تفسیر دُرّ المنصور برای ملا جلال الدین سیوطی هست. تقریباً برای ششصد سال پیش است. مهمترین تفسیر حدیثی اهل سنت است. من ذیل همین آیه، حدیث بخوانم.
از ابی سعید خدری نقل میکند «قال لما نصب رسول الله علیاً یوم غدیر خم» روز غدیر خم وقتی پیامبر علی(ع) را نصب کرد، «فنادی بالولایه» ولایت امیرالمؤمنین را اعلام کرد. جبرائیل این آیه را آورد. «الیوم اکملت لکم دینکم»
حدیث دوم: باز «لما کان یوم غدیر خم» چه روزی بوده است؟ «يَوْمَ ثَمَانِ عَشْرَةَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ» هجدهم ذی الحجه. «مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ» وقتی قصه غدیر را پیامبر اعلام کرد، «فَأَنْزَلَ اللَّهُ : الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»
حدیث سوم: باز این حدیث هم وقتی «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را نقل میکند، که وقتی این آیه نازل شد، پیامبر 81 روز دیگر بیشتر زنده نبود. هجدهم ذی الحجه است. دوازده روز برای ماه ذی الحجه است. محرم، صفر، 28 صفر! اهل سنت میگویند: وفات پیامبر دوازده ربیع الاول است. دو هفته بعد از تاریخی که ما میگوییم. شما از هجده ذی الحجه تا دوازدهم ربیع را حساب کنید، چه روزی میشود؟ دقیقاً میگوید: 81 روز بعد از این پیامبر از دنیا رفت. اگر پیامبر 81 روز بعد از این دنیا رفته است، یعنی 12 ربیع را به عقب برگردید، میشود 18 ذی الحجه. یعنی اینطور نبوده که بگوییم: آقا یک داستان دیگری بوده است. یک چیز دیگری بوده است.
یک حدیث دیگر باز اشاره کنم. ذیل همین آیه است. «قالت الیهود» یهودیها، «قالت الیهود لعمر» نوشته یهود نزد خلیفه دوم آمدند، «قالت اليهود لعمر لو علينا معشر يهود نزلت» اگر این آیه بر ما نازل شده بوده، «لاتخذنا ذلك اليوم عيدا» (صحیح مسلم/ج8/ص238) یهودیها دنبال این بودند که چه روزی است، باید پیدایش کرد. گفتند: کدام آیه است؟ فرمودند: «اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا» فرمود: به خدا قسم میدانیم آن روز، چه روزی است؟ باید یک روزی با این چهار ویژگی باشد. آیا میتواند روز ولادت پیامبر باشد؟ نه. پیامبر به دنیا آمد کفار مأیوس شدند. آیه میتواند روز بعثت پیامبر باشد؟ اول دعواها با بعثت پیامبر بود. روز هجرت پیامبر باشد؟ در مکه ده سال اینقدر اذیت و آزار برای پیامبر داشتند. چه روزی را باید پیدا کنیم؟ غیر از روز غدیر چه روزی میتواند باشد؟ «عشية عرفة في يوم الجمعة» (صحیح مسلم/ج8/ص238) این دیگر برای روز عرفه است. قضاوت با خود بینندگان باشد. روز عرفه چه روزی است؟ صدها هزار، میلیونها مسلمان داریم. جمع اندکی را فرض کنید در صحرای عرفات عبادت میکنند. این با «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا» چه ارتباطی دارد؟
نکته دیگر اینکه باز تاریخ بغداد است، وفاتش 463 است. حدود هزار سال پیش است. وقتی به داستان غدیر میرسد حدیثی نقل کرده است. «مَنْ صَامَ يَوْمَ ثَمَانِ عَشْرَةَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ» کسی که روز هجدهم ذی الحجه روزه بگیرد، «كُتِبَ لَهُ صِيَامُ سِتِّينَ شَهْرًا» ثواب شصت سال روزه دارد. «وَهُوَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: أَلَسْتُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ؟ قَالُوا: بَلَى يا رَسُولَ اللَّهِ، قَال: «مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ»، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلايَ وَمَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ» خلیفه دوم آمد تبریک گفت و گفت: تو از امروز دیگر مولای من و مولای همه مسلمانها هستی. «فَأَنْزَلَ اللَّهُ: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» این هم یک حدیث از تاریخ بغدادی است.
باز کتاب دیگر از فضایل احمد حنبل است. ایشان سال 64 متولد شده است. هزار و سیصد سال پیش است. «کنا مع رسول الله (ص) فی سفر» ما با پیامبر بودیم. «فنزلنا بغدیر خم» به غدیر خم رسیدیم. «فنودی فینا الصلاة جامعة» حضرت صدا زد که برای نماز جماعت بیایید. زیر درختی یک جایی را برای پیامبر تمیز کردند، حضرت نماز ظهر را خواندند. «اخذ بید علی» دست علی را گرفتند. «فقال: الستم تعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟قالوا: بلی قال: الستم تعلمون انی اولی بکل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلی. قال: فاخذ بید علی فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. قال فلقیه عمر بعد ذلک فقال: هنیئا یا ابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولی کل مؤمن و مؤمنه» (حدیث 17749، مسنداحمد)
روایت خیلی عجیب است. این کتاب اسمش فضایل الصحابه است. که در مورد همه اصحاب نوشته است. جلد اول این کتاب کامل در مورد خلیفه اول و دوم و سوم است.
باز نقل میکند که پیامبر خدا به امیرالمؤمنین فرمود: «أنت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی» (کتاب فضایل الصحابه) حدیث منزلت است. حدیث کساء هست. حدیث آیه تطهیر است. حدیث ثقلین است. ما میخواهیم قرآنی و حدیثی و عقلی باشد.
آیه 67 سوره مائده میگوید: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» ما باید تفسیر کنیم. این چه اتفاقی است که «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» یعنی 23 سال زحمت هیچ ارزشی ندارد؟ پیامبر 23 سال زحمت کشید، اگر این کار را نکند، همه زحمتها از بین میرود؟ «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس» من دیدم بعضیها «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» را معنا کردند یعنی همین رسالت را ابلاغ نکردی. این معنی ندارد! نه در همین تفسیرهایی که خواندم، «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» تصریح شده است. یعنی همه رسالت 23 ساله! این چه مأموریتی است که اگر نگویی همه رسالت از بین میرود. پیامبر از چه میترسد که میگویند: «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس» نگران نباش ما محافظ تو هستیم؟
در درّ المنصور ملا جلال الدین سیوطی هست. یکی از ابی سعید خدری است. «نزلت هذه الآیه یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک علی رسول الله یوم غدیر خم فی علی بن ابی طالب» این ابهامی ندارد و ترجمه هم نمیخواهد. حدیث بعدی از ابن مسعود است. «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک عن علی مولی المؤمن و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس»
آیه سوم در سوره مبارکه معارج است. «سئل سائل بعذاب واقع» یک کسی آمد به پیامبر گفت: یا رسول الله! از پیامبر تقاضا کرد، بر من عذاب نازل شود. «لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِع» (معارج/2) این آقا چه عذابی میخواسته است؟ در تفسیر دار القرطبی هست. وفاتش 671 بوده، حدود نهصد سال پیش بوده است. «إِنَّ السَّائِلَ هُنَا هُوَ الْحَارِثُ بْنُ النُّعْمَانِ الْفِهْرِیُّ وَذَلِکَ أَنَّهُ لَمَّا بَلَغَهُ قَوْلُ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ» حارث بن نعمان، وقتی شنید که پیامبر فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ رَکِبَ نَاقَتَهُ فَجَاءَ» بلند شد خدمت پیامبر آمد. «حَتَّى أَنَاخَ رَاحِلَتَهُ بِالْأَبْطَحِ ثُمَّ قَالَ: یَا مُحَمَّدُ، أَمَرْتَنَا عَنِ اللَّهِ أَنْ نشهد أن لا إله إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ» شهادتین را گفتی ما قبول کردیم. «فَقَبِلْنَاهُ مِنْکَ، وَأَنْ نُصَلِّیَ خَمْسًا» پنج وعده نماز بخوانیم، قبول کردیم «وَنُزَکِّیَ أَمْوَالَنَا فَقَبِلْنَاهُ مِنْکَ» زکات بدهیم، قبول کردیم. «وَأَنَّ نَصُومَ شَهْرَ رَمَضَانَ» روزه بگیریم، قبول کردیم. «وَأَنْ نَحُجَّ فَقَبِلْنَاهُ مِنْکَ» حج برویم، قبول کردیم. «ثُمَّ لَمْ تَرْضَ بِهَذَا» به اینها هم راضی نشدی. «حَتَّى فَضَّلْتَ ابن عمک علینا» پسرعمویت را بر ما ترجیح دادی؟ «أفهذا شی مِنْکَ أَمْ مِنَ اللَّهِ؟!» قصه غدیر برای خودت و خداست. «فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: (وَاللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا هُوَ إِلَّا مِنَ اللَّهِ» برای من نیست، برای خداست. «فَوَلَّى» برگشت، گفت: «اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ مَا یَقُولُ مُحَمَّدٌ حَقًّا فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَهً مِنَ السَّمَاءِ» اگر این راست میگوید، عذاب بر من نازل میشود، من نباشم و نبینم. «أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» عذاب بر من نازل کن. «فَوَاللَّهِ مَا وَصَلَ إِلَى نَاقَتِهِ حَتَّى رَمَاهُ اللَّهُ بِحَجَرٍ» به مرکبش نرسید، عذاب بر او نازل شد و از بین رفت. «فَوَقَعَ عَلَى دِمَاغِهِ فَخَرَجَ مِنْ دُبُرِهِ فَقَتَلَهُ، فَنَزَلَتْ: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» (تفسیر دارالقرطبی/ج18.ص278) آیهی سوم سوره مائده را بدون تعصب معنا کنید. آیه 67 سوره مائده را بدون تعصب معنا کنیم و تفسیر کنیم. آیات اولیه سوره معارج را تفسیر کنیم بدانیم با چه چیزی قابل تطبیق است.
گاهی میگویند: «این من کنت مولاه» این چیزی که شما میخواهید از این در نمیآید. این حدیث برای «بشارت المصطفی عماد الدین طبری» قرن ششم است. از امام صادق پرسیدند: منظور پیامبر از «من کنت مولاه» چه بود؟ روایت این است. امام صادق نشستند، فرمودند: به خدا قسم این سؤال از پیامبر پرسیده شد. پیامبر فرمود: خدا مولای من و صاحب اختیار من است. من در برابر خدا هیچ اختیاری از خودم ندارم. من اولی به مؤمنین و مسلمانها هستم، آنها در ارتباط با من هیچ اختیاری از خودشان ندارند. هرکس که من مولای او هستم و در ارتباط با ولایت من هیچ اختیاری از خودش ندارد، آن رابطهای که خدا با من دارد، من با مؤمنین دارم، همین رابطه را علی هم دارم. دیگر نمیشود توجیه کنیم، بگوییم: نه، علی را دوست داشته باشید. سه روز مردم را در گرمای سوزان، در تاریخ هست که از شدت گرما نیمی از عبا را زیر پا و نیمی دیگر را روی سر میانداختند. شما همه این نشانهها را کنار هم بگذارید و بعد بگویید: نه قصه دوستی امیرالمؤمنین است. علی را دوست داشته باشید. تا به حال نباید علی را دوست داشته باشید؟ این همه آیات و حدیث و پیمان گرفتن از مردم فقط در همین حد است. همه اینها برای این است که فقط علی را دوست داشته باشید؟
قصه غدیر که تمام شد حسان بن ثابت به پیامبر فرمود: آقاجا اجازه میدهید قصه غدیر را به عنوان شعر دربیاورم؟ یک شعرش این است. «فقال له قم یا علی فاننی رضیتک من بعدی اماما و هادیا» علی بلند شو، تو بعد از من امام مردم هستی. دوستش داشته باشید و محبت کنید، این مقدمات و بیا و برو را احتیاج نداری. این باز تفسیر فخر رازی است. خدا آیت الله معرفت را رحمت کند، استاد ما بود. گفتم: در میان اهل سنت نسبت تفسیر فخر رازی با بقیه تفاسیر اهل سنت چیست؟ ایشان فرمودند: تمام مفسرین اهل سنت که بعد از فخر رازی آمدند، بدون استثناء مهمان سفره فخر رازی هستند. کما اینکه در تفسیر ما همه مهمان تفسیر تبیان شیخ رازی هستند. مجمع البیان هم باز مهمان شیخ طوسی هستیم. «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/124) در حدیث میفرماید: مردم همه باید به امام اقتدا کنند. اگر بنا باشد از امام گناه صادر شود، ما باید در معصیت هم از او پیروی کنیم. اگر خدا گفت: از یک نفر سر بسته پیروی کنید، اگر او معصوم نباشد، امکان ندارد. آقا این را الگو بگیرید، «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» این حتماً باید معصوم باشد. ما حرفمان این است در امامت حتماً باید امام معصوم باشد. این تعبیر ایشان است. ابراهیم من تو را نصب میکنم. من تو را قرار میدهم. این آیه میگوید: امام فقط نصب خداست. ولی این آیه نمیگوید: فقط با نصب خدا نیست. میگوید: نصب خدا راه امامت است. اما شاید راه دیگری هم داشته باشد. این آیه نگفته: فقط خدا تعیین کند. نه دیگران هم میتوانند.
یک بحث عقلی داریم، غیر از بحث قرآنی و حدیثی است. ولادت صحیح مسلم سال 206 است. 1250 سال پیش است. در کتاب الاماره، باب الاستخلاف، اینکه آدم باید بعد از خودش کسی را وصی و جانشین داشته باشد یا نه؟ حدیث از عبدالله بن عمر هست. عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم است. میگوید: یک روز خانه آمدم، نزد خواهر آمدم. پدرم در بستر بیماری بود که به مرگش منجر شد. خواهرم به من گفت: خبر داری پدرت در بستر بیماری است. بنا ندارد کسی را بعد از خودش، خلیفه تعیین کند. عبدالله گفت: نه این کار را نمیکند. عبدالله قسم خورد که با او صحبت میکنم یک کسی را تعیین کند. آن شبی که بر من تا فردا صبح گذشت، که بروم با پدر صحبت کنم. مثل اینکه کوه دستم بود. وقتی فردا رفتم، او رابطه بین پدرش و مردم بود. از احوال و اوضاع مردم سؤال کرد. من گفتم: مردم میگویند، حرفی میزنند که قسم خوردم به شما بگویم. مردم خیال میکنند که شما بعد از خودت نمیخواهی کسی را تعیین کنی. اگر شما یک چوپانی داشتی که صد تا، دویست تا، پانصد تا گوسفند در آن قرار داده بودی، گوسفندان را وسط بیابان رها میکرد و پیش شما میآمد، شما به او دعوا میکردی و میگفتی: این کارت اشتباه است.
خدا مرحوم آیت الله مشکینی(ره) را رحمت کند. یک استدلال خیلی ساده است ولی بسیار محکم است. ایشان در نماز جمعه قم میفرمودند: اصلاً کاری به کتاب و سنت نداریم. پیامبر چیزی نگفت و غدیر نبود. پیامبر چه کار کرد؟ سکوت کرد. باشد ما هم قبول داریم. خوب بنا شد مردم چه کنند. خوب مردم خودشان انتخاب کنند. خلیفه اول را شما انتخاب کردید، به اجماع مسلمانها، پس پیامبر سکوت کرد و شما به اجماع خلیفه اول را انتخاب کردید. خلیفه دوم چه؟ خلیفه دوم توسط خلیفه اول انتخاب شد. سومی چه شد؟ سومی را به شورا واگذار کرد. بالاخره کدام یک از اینها دستور پیامبر است. میدانید که خلافت خلیفه دوم سه سال طول کشید. در این سه سال خلیفه تعیین کرد. چطور پیامبر در این 23 سال کاری نکرده باشد؟ یعنی درایت پیامبر کمتر بود. هرگز اینطور نبود.
شریعتی: امروز صفحه 337 قرآن کریم آیات 39 تا 46 سوره مبارکه حج برای شما تلاوت میشود.
«أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ «39» الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «40» الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ «41» وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ «42» وَ قَوْمُ إِبْراهِيمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ «43» وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «44» فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ «45» أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ «46»
ترجمه: به كسانى كه همواره و مظلومانه مورد تهاجم و قتل عام قرار گرفتهاند، اجازه دفاع وجهاد داده شده است والبتّه خداوند بر يارى آنان قادر است. (مظلومان مورد تهاجم،) كسانى هستند كه به ناحق از خانه و كاشانهى خود رانده شدند (و گناهى نداشتند) جز اين كه مىگفتند: پروردگار ما خداى يكتا است و اگر خداوند (ظلم و تجاوز) بعضى از مردم را به وسيلهى بعضى ديگر دفع نكند، صومعهها و كنيسهها و كليساها و مساجدى كه نام خداوند در آنها بسيار برده مىشود ويران مىگردد، و قطعاً خداوند كسى كه (دين) او را يارى كند، يارى مىدهد، همانا خداوند نيرومند شكست ناپذير است. كسانى كه اگر آنان را در زمين به قدرت رسانيم، نماز بر پا مىدارند و زكات مىدهند و (ديگران را) به خوبىها دعوت مىكنند و از بدىها باز مىدارند؛ و پايان همهى امور براى خداست. و (اى پيامبر!) اگر تو را تكذيب مىكنند (نگران مباش، زيرا) قوم نوح و عاد و ثمود نيز كه قبل از اينها بودند، انبيا را تكذيب كردند. و قوم ابراهيم و لوط (نيز پيامبرشان را تكذيب كردند). ومردم (منطقهى) مَدْيَن، انبياى خود را تكذيب كردند، موسى (نيز) مورد تكذيب مردم قرار گرفت، پس به كافران مهلت دادم (و همين كه در غفلت غرق شدند) آنان را (با قهر خود) گرفتم، پس چگونه خواهد بود عذابى كه براى آنان مجهول و مبهم است (و نمىتوانند عمق آن را بفهمند)؟ پس چه بسيار از (شهرها و) آبادىهايى كه ستمگر بودند و آنها را هلاك كرديم، پس (ديوارهاى) آن بر سقفهايش فرو ريخت، (نخست سقفها ويران شد، و بعد ديوارها و پايهها بر روى سقفها سقوط كرد). و چه بسيار چاه (پر آب)، متروكه و چه بسا قصرهاى بلند (و محكمى كه بىساكن يا مخروبه شد). آيا آنان در زمين سير نكردند تا دلهايى داشته باشند كه با آن حقيقت را درك كنند، يا گوشهايى كه با آن حقيقت را بشنوند؟ البتّه چشمهاى آنان كور نيست، لكن دلهايى كه در سينه دارند نابينا است.