حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی – شرح نامه 69 نهجالبلاغه
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح نامه 69 نهجالبلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 27-07-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما بینندهها و شنوندههای خوب و نازنینمان. حاج آقای حسینی قمی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. عزاداریهایتان قبول باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم، نامه 69 نهجالبلاغه نامهای به یکی از اصحاب خوب امیرالمؤمنین به نام حارث همدانی است که گفتیم: علت اینکه حضرت نامهها را به یک فرد خاص خطاب میکنند با اینکه مخاطبش همه ما هستیم، هرکس این نامه را بخواند نام این صحابه بزرگوار را میبرد. دعای کمیل هم برای کمیل نیست. امیرالمؤمنین فرمودند: هرکس این دعا را میخواند به نام این شهید بزرگوار دعای کمیل نامید. من خواهش میکنم از این نامه غفلت نکنید. در ردیف نامههای بسیار مهم نهجالبلاغه هست. تقریباً دوازده مورد از دستورات تربیتی حضرت باقی مانده است. اگر بتوانیم یک مقدار سریعتر این دوازده مورد را بخوانیم.
مورد اول «وَ اُسْكُنِ اَلْأَمْصَارَ اَلْعِظَامَ» حضرت میفرماید: در شهرهای بزرگ زندگی کن. برای زندگی شهرهای بزرگ را انتخاب کن. چرا؟ «فَإِنَّهَا جِمَاعُ اَلْمُسْلِمِينَ» محل اجتماع مسلمانها است. قطعاً شاید بینندگان عزیز بگویند: که شهرهای کوچک و روستاها آرامتر و بهتر است. واقعاً هم همینطور است. الآن شهرنشینها وقتی خسته میشوند به شهرهای کوچک ییلاق میکنند. حضرت فرمودند: محل اجتماع مسلمانها است. یعنی الآن اگر در شهرهای بزرگ کسی دنبال کارهای علمی باشد، دنبال کارهای دینی باشد، کتابخانهها و دانشگاههای مهم باشد، اینها در شهرهای بزرگ هست. یک روستا این ظرفیت را ندارد. حضرت آیت الله مرعشی نجفی نمیتوانستند این کتابخانه عظیم خودشان را در یک منطقه دوردست ببرند. ولی بلافاصله حضرت یک تذکر میدهند. شهرهای بزرگ یک آسیب دارد. «وَ اِحْذَرْ مَنَازِلَ اَلْغَفْلَةِ وَ اَلْجَفَاءِ وَ قِلَّةَ اَلْأَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ» اگر در شهر بزرگ زندگی میکنی مواظب آسیب آن باش. همانطور که دسترسی به جلسات خوب در شهرهای بزرگ هست، زمینههای غفلت هم هست. از جاهایی که انسان را دور میکند، بر حذر باش. «وَ اَلْجَفَاءِ» آمار خشونت در شهرهای بزرگ اصلاً قابل مقایسه با یک شهر کوچک نیست. مواظب باش آلوده به گناه نشوی. «وَ قِلَّةَ اَلْأَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ» در شهرهای بزرگ شاید آدم کمتر بتواند به دیدار یک دیگر برود. صله رحم در روستا و شهرهای کوچک بیشتر از شهرهای بزرگ است. بعضیها که در تهران زندگی میکنند میگویند: نمیرسیم دیدن پدر و مادرمان هم برویم. در حالی که در شهرهای کوچک اینطور نیست. مواظب این آفتها باشیم.
مورد دوم «وَ اُقْصُرْ رَأْيَكَ عَلَى مَا يَعْنِيكَ» دنبال چیزهای مفید باشد. کارهای بیهوده را کنار بگذار. از عمرت خوب استفاده کن. در طول یک روز بررسی کنیم ما چقدر کار مفید و چقدر کار بیهوده انجام میدهیم؟ ساعتها در فضاهای مجازی هستیم. واقعاً این کار مفید است؟ آخرش چه سودی دارد؟ من به عراق و عتبات رفته بودم. یک چیزی را دیدم که بسیار تعجب کردم. در عراق مردم الآن خیلی گرفتاریهای اقتصادی دارند. مشکلات معیشتی و امنیتی دارند. خیلی سخت زندگی میکنند. من دیدم اینها آب و غذا و امنیت و راه ندارند اما پر سرعتترین اینترنت را دارند. این غربیها اگر میخواهند به مردم عراق خدمت کنند چرا امنیتشان را درست نمیکنند؟ جوان از صبح که بلند میشود سرش درون گوشی هست تا شب! ما باید آموزش ببینیم درست استفاده بکنیم. الآن حکومت و دولت ما چقدر وقت گذاشتند که مردم ما را فرهنگ سازی کنند که راه درست این چیست؟ حضرت میفرماید: کاری کن که مفید باشد و کار بیهوده نکن. وقتت را بیهوده تلف نکن.
حضرت میفرماید: «العِلمُ سُلطانٌ، مَن وَجَدَهُ صالَ بِهِ و مَن لَم يَجِدهُ صيلَ عَلَيهِ» (شرح نهجالبلاغه/ج20/ص319) دانش باعث سلطنت انسان است. آدمی که عالم و دانشمند شد، بر جاهای دیگر تسلط پیدا میکند. کسی که صاحب علم است قدرت دارد. یک سلطهای دارد. جامعهای که دنبال علم و دانش نرفت، دیگران به آن حمله میکنند و بر آن سلطه پیدا میکنند. چرا جوانهای ما در برابر غربیها منفعل هستند؟ میگویند: ببین اینها چه هواپیماهایی ساختند؟ صنعتشان چقدر پیشرفت کرده! این سلطه است، سلطه اقتصادی به دنبالش سلطه فرهنگی میآورد. غیر از نسل جوان ما چه کسی باید به دنبال علم و دانش برود؟
ما یک کتاب رجالی داریم به نام «تنقیح المقال» یک کتاب رجالی است. شخصیت شناسی است که کسی که این حدیث را نقل کرده چه کسی است؟ علم رجال است. این کتاب برای علامه مامقانی است. مامقان از شهرهای آذربایجان شرقی است. پیشبینی کردند مجموعه این کتاب هشتاد جلد شود. تا الآن سی جلدش چاپ شده است. این کتابی که الآن اینگونه چاپ میکنند و هشتاد جلد میشود، این مرد بزرگ ظرف چند وقت نوشته است. کل تألیف و چاپش از اول تا آخر حدود دو سه سال شده است.
من یکبار در خدمت آیت الله شبیری زنجانی گفتم: این مطلب درست است که ایشان دو، سه ساله نوشتند؟ ایشان فرمودند: اول کتاب سال تألیف را نوشته است. تاریخ وفات ایشان هم معلوم است. شروع تألیف تا وفات ایشان دو سه سال بیشتر نیست.
ما در دو سال هشتاد جلد کتاب مطالعه میکنیم؟ این مرجع بزرگ در دو سال این کتابها را نوشته است. چه کسی باید در دانشگاهها جای این دانشمندان را چه کسی باید پر کند؟ علم سلطنت و قدرت و عظمت میآورد. اگر علم داشتی میتوانی دست بالا بر همه جا داشته باشی. نداشتی دیگران بر سر تو میزنند. همین گرفتاری که الآن در کشورهای خاورمیانه و عربی شاهد هستیم.
مورد سوم «وَ إِيَّاكَ وَ مَقَاعِدَ اَلْأَسْوَاقِ» امیرالمؤمنین میفرماید: مواظب باش از بازارها و دکانها برحذر باش. دنبال نشستن در بازار و مغازهها نباش. میفرماید: «فَإِنَّهَا مَحَاضِرُ اَلشَّيْطَانِ وَ مَعَارِيضُ اَلْفِتَنِ» شیطان در بازار حضور دارد. کجا آزمونهای سخت شیطان ظاهر میشود که آدم گرفتار بلا و آزمون میشود؟ در بازار. ما بعضی از کارها داریم ممکن است برای انسان واجب هم باشد ولی انسان در معرض وسوسه شیطان است. با اینکه اصل اشتغالش بر ما واجب است. در نهجالفصاحه هست که نبی مکرم اسلام فرمود: «من جعل قاضیا فقد ذبح بغیر سکین» اگر کسی منصب قضاوت را پذیرفت با پنبه سر خودش را بریده است. هرکس مبتلا شد، ابتلا به آزمونش با قضاوت شد باید مواظب این کار باشد.
اگر کسی خودش را شایسته منصب قضاوت میداند، خودش را شایسته میداند و به آن حد رسیده است، واجب است خودش را معرفی کند و قاضی شود. ولی در عین حال به او گفتند: برو، ولی داری با پنبه سر خودت را میبری. برو ولی ابتلا و آزمون است. دینت و آبرویت در خطر است و امتحان سختی است. ممکن است پیشنهاد رشوه بدهند، حرام خواری بکنی، به نفع این و آن قضاوت کنی. جاده قضاوت خیلی لغزنده است با اینکه واجب است. بازار هم همینطور است. «الْكَادُّ عَلَي عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (كافي/ج5/ص88) کسی که در بازار دنبال کسب و کار میرود مثل مجاهد فی سبیل الله است. پیامبر فرمود: بدان جایی میروی که شیطان سراغ تو میآید. محل حضور شیطان است. در معرض فتنه هستی.
مورد چهارم «وَ أَكْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَيْهِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَبْوَابِ اَلشُّكْرِ» این در نامه 31 امیرالمؤمنین هم آمده است. حضرت میفرماید: بیشتر نگاه تو به کسانی باشد که پایین دست تو هستند. به بالا دست خیلی نگاه نکن. اگر آدم به پایین دست خودش نگاه کرد، میگوید: ما چقدر وضعمان خوب است. خدایا شکر! این یک مسألهی جدی است. الآن خانوادهها دوستانی دارند که در هفته و ماه به همدیگر سر میزنند. بیشتر با طبقات پایین دست خودشان رفت و آمد کنند. کسی که در یک خانه استیجاری صد متری است میخواهد با کسی رفت و آمد کند که در بالای شهر خانه هزار متری دارد. یک شب آنجا برود و برگردد میگوید: مردم زندگی دارند و ما هم زندگی داریم. آن کسی که در خانه هزار متری هست امتحان دارد. امتحان فقر و امتحان ثروت هردو امتحان است.
در قم عالم بزرگواری به نام مرحوم آیت الله شیخ عباس تهرانی داشتیم. من یکوقتی از یکی از اساتید پرسیدم: میخواهیم خدمت ایشان برسیم، نام ایشان را چه بگوییم؟ده تا از این آیت اللهها باید بگویید. یک آقایی از بازاریان قم برای من میگفت: یکوقتی خانه خیلی خوبی ساخته بودیم. این آقا را هم دعوت کردیم و گفتیم: خانه ما جدید است یک ناهار نزد ما بیایید. ایشان برای ناهار آمد و گفت: میشود من گشتی در این خانه بزنم. ایشان یک گشتی زد و همه جا را دید و فرمود: خیلی خانه خوبی است ولی یک عیب بزرگی دارد. فرمود: عیبش این است که دل کندن از این خانه خیلی سخت است. آنهایی که خانه خوب دارند بدانند دل کندن سخت است. مسکن خوب داشتن حق همه هست. ولی بدانیم با چه کسانی رفت و آمد میکنیم. اگر با طبقه بالا دست خودمان زیاد رفت و آمد کنیم از زندگی نا امید میشویم.
مورد پنجم «وَ لاَ تُسَافِرْ فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ» امیرالمؤمنین فرمودند: روز جمعه حق سفر نداری. «حَتَّى تَشْهَدَ اَلصَّلاَةَ» مگر اینکه بعد از نماز جمعه بروی. نماز جمعه واجب است اما زمان غیبت امام که ما در غیبت هستیم نماز جمعه واجب نیست. مگر در دو جا «إِلاَّ فَاصِلاً فِي سَبِيلِ اَللَّهِ» مگر اینکه بخواهی جهاد بروی. شما عازم جبهه هستی قبل از ظهر برو. اما اگر عازم جهاد نیستی اول نماز جمعه را برو. «أَوْ فِي أَمْرٍ تُعْذَرُ بِهِ» یا یک کاری که واقعاً معذور هستی و حتماً باید انجام بدهی.
الآن نماز جمعههای ما با اینکه مردم حضور خیلی خوبی دارند، اما قطعاً آنطور که باید باشد نیست. چرا اینطور نیست؟ باید بررسی شود. راه دور است. خطبه طولانی است؟ نماز جمعه باید طوری باشد که امام جمعه پدرانه سخن بگوید. علیه این جناج و آن جناح سخن نگوید. مقام معظم رهبری فرمودند: جذب حداکثری! یعنی آقای امام جمعه تو اگر میبینی پای منبرت از جناحهای مختلف هستند تو طوری صحبت نکنی که این بندگان خدا آزرده خاطر شوند.
«وَ خَادِعْ نَفْسَكَ فِي اَلْعِبَادَةِ» خادع یعنی مواظب باش در عبادت اگر میبینی عبادت برایت سخت است، نفست را رام کن. نفست را راضی کن. پدر مرحوم آیت الله شبیری زنجانی که از مراجع تقلید بودند، میفرمود: نماز شب را اینقدر سخت نگیرید که مردم فرار کنند. یازده رکعت نماز بخوانی و قبلش یک سری دعا بخوانی و آیات پایانی سوره آلعمران را بخوانی، قنوتش سیصد مرتبه العفو بگویی، هفتاد بار استغفار بگو. چهل مؤمن را دعا کن. میگوید: این برای ما نیست. ایشان میفرمود: آسان بگیرید. در مستحبات سخت نگیرید. یازده رکعت حمد بخوان. «قل هو الله» هم نخواندی اشکالی ندارد. در نمازهای مستحبی سوره خواندن لازم نیست مگر اینکه سوره خاصی باشد. حمد بخوان و رکوع برو و دو سجده کن. شما که میخواهی اول وقت بیدار شوی، ده دقیقه زودتر بیدار شو. حضرت فرمودند: کاری کن نفست با عبادت رفیق شود. «وَ اُرْفُقْ بِهَا» با آن مدارا کن. «وَ لاَ تَقْهَرْهَا» کاری نکن نفس تو مقهور عبادت باشد. «وَ خُذْ عَفْوَهَا وَ نَشَاطَهَا» یکوقتی عبادت را انجام بده که نشاط کامل داشته باشی. امام صادق(ع) فرمود: مکه رفتی تا تشنه طواف هستی کنار بیا. نگو آنقدر طواف کنم تا سیر شوم. آنقدر نماز بخوانم تا سیر شوم. «إِلاَّ مَا كَانَ مَكْتُوباً عَلَيْكَ مِنَ اَلْفَرِيضَةِ» مگر اینکه نماز واجب باشد. برای نماز واجب نمیتوانی بگویی: امروز حال عبادت ندارم. اما در مستحبات نشاط نداشتی مستحبات را انجام بده.
پدر و مادرها گاهی نگران هستند و میگویند: بچههای ما برای نماز صبح بیدار نمیشوند. پدری میگفت: من اگر پسرم با صدای زنگ موبایلش بیدار نشود، من یک پارچ آب برمیدارم و روی سرش میریزم. این خیلی بد است. این از دین برمیگردد. اگر فرزند شما اهل نماز هست و برایش مهم است. حالا یک شب هم خواب بماند طوری نیست. پسر من موبایلش را کوک کرده که بیدار شود. سه بار هم زنگ زده و بیدار نشده، من فقهاً و شرعاً وظیفه ندارم او را بیدار کنم. وای به اینکه بخواهم با یک پارچ آب او را بیدار کنم. اگر سفارش کرده که برای نماز بیدارم کنید، وظیفه داریم بیدارش کنیم. پدری میگفت: من وقتی میخواهم بچههایم را برای نماز بیدار کنم با صوت دلنشینی نماز را میخوانم که این با صدای دلنشین از خواب بیدار شود.
مرحوم حاج احمد آقا فرزند امام میفرمود: ما یکوقتی که هنوز ازدواج نکرده بودیم، در خانه پدر بودیم. نماز صبح ما قضا میشد. میگفت: هیچوقت نشد امام ما را برای نماز بیدار کند. فقط وقتی میخواستیم برویم نماز ظهر بخوانیم امام میفرمود: احمد اول قضای نماز صبحت را بخوان. همین تذکر را میداد. «فَإِنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَ تَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا» نماز واجبت را باید حتماً انجام بدهی. البته باید کاری کنیم که در واجب هم نشاط عبادت داشته باشیم.
چرا ما نشاط نداریم؟ الآن شبها بلند است. شتاء، زمستان بهار مؤمن است. شبهای بلند زمستانی که طولانی است برای عبادت و روزها کوتاه است برای روزه گرفتن خوب است. شخصی آمد به امام صادق گفت: ما هیچوقت آن نشاط را نداریم و همیشه معاف هستیم. حضرت فرمود: روز چه کار کردی که شب حال عبادت نداری. اگر مراقب روز باشیم شب حال عبادت داریم. در واجبات تکلیف داریم ولی نسبت به دیگران آزار ندهیم.
شریعتی: امروز صفحه 372 قرآن کریم آیات 112 تا 136 سوره مبارکه شعرا برای شما تلاوت میشود.
«قالَ وَ ما عِلْمِي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «112» إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَلى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ «113» وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِينَ «114» إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ «115» قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ «116» قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ «117» فَافْتَحْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِي وَ مَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «118» فَأَنْجَيْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ «119» ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِينَ «120» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «121» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «122» كَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِينَ «123» إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ «124» إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ «125» فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ «126» وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ «127» أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ «128» وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ «129» وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ «130» فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ «131» وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ «132» أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِينَ «133» وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ «134» إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «135» قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ «136»
ترجمه: (نوح) گفت: من به عملكرد گذشته (كسانى كه شما اراذل مىخوانيد) آگاهى ندارم. (يا مرا با اعمال گذشتهى آنان كارى نيست).حساب آنان جز بر پروردگارم نيست، اگر شما درك كنيد. (امروز كه آنان ايمان آوردهاند،) من طرد كنندهى مؤمنان نيستم. من جز هشدار دهندهاى روشنگر نيستم. مردم به نوح گفتند: اى نوح! اگر (از دعوت خود) دست برندارى قطعاً از سنگسار شدگان خواهى شد. نوح گفت: پروردگارا! همانا قوم من مرا تكذيب كردند. پس ميان من و آنان (داورى كن و) راه روشنى بگشا و مرا و هر كس از مؤمنان را كه با من است، (از شرّ اين كفّار) نجات بده. پس ما نوح و هر كس از مؤمنان را كه در آن كشتىِ گرانبار، با او بود نجات داديم. سپس باقيماندگان را غرق كرديم. البتّه در اين (ماجرا) نشانهى بزرگى است، ولى اكثر مردم ايمان آورنده نيستند. و قطعاً پروردگارت همان صاحب عزّت و مهربان است. قوم عاد (نيز همچون قوم نوح) انبيا را تكذيب كردند. آن گاه كه برادرشان هود به آنان گفت: آيا (از شرك و انحراف) پروا نمىكنيد؟ همانا من براى شما پيامبرى امين هستم. پس از خدا پرواكنيد ومرا پيروى نماييد. و من براى رسالتم هيچ مزدى از شما نمىخواهم، (زيرا كه) مزد من فقط بر عهدهى پروردگار جهانيان است. (هود به مردم گفت:) آيا بر هر تپهاى بنا وقصرى بلند از روى هوا و هوس مىسازيد؟ و كاخهاى استوار مىگيريد، به اميد آنكه جاودانه بمانيد؟ و هرگاه كسى را كيفر مىدهيد، همچون زورگويان كيفر مىدهيد؟ پس، از خداوند پروا كنيد و مرا فرمان بريد. و از خداوندى كه مىدانيد چقدر كمكتان كرده پروا كنيد. او شما را با (بخشيدن) چهار پايان و فرزندان مدد كرده است. و باغها و چشمه سارها (به شما داده است. اگر كفران كنيد) من بر شما از عذاب روز بزرگ مىترسم. (قوم عاد به حضرت هود) گفتند: پند دهى يا از پند دهندگان نباشى، براى ما برابر است (و ما تو را نمىپذيريم).
شریعتی: اشاره قرآنی امروز را بفرمایید و نکات پایانی را بشنویم.
حاج آقای حسینی: آیات اولی که تلاوت شد داستان حضرت نوح(ع) هست. در صفحه قبل میگوید: «قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ» (شعرا/111) نظیر این قصه برای انبیای دیگر هم هست. چرا ما به تو ایمان نمیآوریم؟ این اراذل دنبال تو هستند. نوح پاسخ داد: «قالَ وَ ما عِلْمِي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» آنچه شما میگویید، من خبر ندارم اینها کار بدی انجام داده باشند. «إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَلى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ» خدا باید به حساب اینها برسد و حساب اینها با خداست. «وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِينَ» من مؤمنین را از اطراف خودم دور نمیکنم.
قرآن فراوان نقل میکند که دیگران به انبیاء تندی و جسارت میکردند ولی یکجایی پیدا نمیکنید که اهلبیت و اولیاء و انبیاء در برابر این توهینها و جسارتها به کسی اهانت کرده باشند. اینها خیلی بد و بیراه میگفتند و سراسر قرآن پر است. ولی اینها نه. انبیاء حسرت میخوردند که چرا اینها ایمان نمیآورند؟
عصر عاشورا امام حسین(ع) در گودال قتلگاه لحظاتی قبل از شهادتشان احساس کردند سینهشان سنگین شده است. این قصه را ابن شهر آشوب در مناقب نقل میکند. کتابی که برای هفتصد سال پیش است. سید الشهداء(ع) چشمانشان را باز کردند دیدند شمر روی سینه حضرت نشسته است. ما بودیم به شمر چه میگفتیم؟ محاسن امام حسین را دست گرفته بود که سر امام حسین را از بدن جدا کند، حضرت یک نگاهی کردند و لبخندی زدند. فرمودند: تو میخواهی مرا بکشی؟ مرا نمیشناسی؟ قطعاً سیدالشهداء دنبال این نبود که جان خودش را نجات بدهد. میخواست در گودال قتلگاه دست شمر را بگیرد و نجاتش بدهد. شاید برگردد. این سیره اهلبیت(علیهمالسلام) است. یکوقت من جمع کردم مواردی را که به سیدالشهداء جسارت کردند و زخم زبان زدند. خودش یک سخنرانی است. ولی یکجا نیست که سیدالشهداء جسارت و اهانتی کرده باشند.
شریعتی: دوستان ما زحمت کشیدند و سخنرانیهایی را که در حسینیه امام خمینی در ایام عزاداری ماه محرم شده است را در کانال برنامه قرار دادند. حاج آقای حسینی هم از جمله سخنرانان بودند. انشاءالله به کانال ما مراجعه کنید و بهره کافی را ببرید.
حاج آقای حسینی: حضرت میفرماید: «وَ إِيَّاكَ أَنْ يَنْزِلَ بِكَ اَلْمَوْتُ وَ أَنْتَ آبِقٌ مِنْ رَبِّكَ» مرگ سراغ آدم میآید، مواظب باش مرگ سک وقت به سراغ تو نیاید که تو داری فرار میکنی و به دنبال دنیا پرستی خودت هستی. «آبِق» یعنی فراری. تو عبد فراری و دنبال دنیا پرستی نباشی. «فِي طَلَبِ اَلدُّنْيَا» نه اینکه ما دنبال دنیا نباشیم و دنیا نداشته باشیم. مرحوم مطهری میفرمودند: این جمله را از هر دو طرف میشود خواند. انسان برای دنیا، یا دنیا برای انسان. دنیا برای انسان بخوانی درست است. تمام ابر و باد و ماه و خورشید برای تو، ولی انسان برای دنیا نیست. الآن مشکل جامعه ما این است که میگوید: انسان برای دنیا. درحالی که دنیا در خدمت انسان است. انسان خیلی بالاتر از این است.