حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی – شرح حکمت 38 نهجالبلاغه
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح حکمت 38 نهجالبلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 04-08-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما بینندهها و شنوندههای خوب و نازنینمان. سلام به شما و ایمانی که از آن سرشار هستید. سلام به شما و لحظات نورانی و ناب شما و سلام به حاج آقای حسینی عزیز.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم.
دو مطلب را یادآوری کنم. فردا شب، شب 25 ماه محرم و شب شهادت وجود مقدس امام سجاد بنا بر نقا مشهور است. یک مطلب دیگر اینکه خیلی پیام داشتیم در مورد عزیزان مهاجر مهمان ما از سرزمین افغانستان، که تأکید کردند به مسئولین بگویید: در آستانه اربعین کاری کنند ما هم بتوانیم کربلا مشرف شویم. من خواهش میکنم از مسئولین عزیز که رسیدگی کنند. از همسران مسئولین که معمولاً بینندهی برنامه هستند تقاضا میکنم. اگر همسر شما مسئولیتی دارد از قول ما بگویید که انشاءالله بحث سفر مهاجرین حل شود.
یک بحثی از سیرهی حضرت علی را میخواهم بگویم. کلمه حکمت آمیز، کلمه 38 نهج البلاغه را میگویم. امیرالمؤمنین به فرزندشان امام مجتبی فرمودند: «يَا بُنَيَّ، احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعاً، وَأَرْبَعاً» چهار چیز و چهار چیز را از من یاد بگیر. چهار مورد اول دستورات اخلاقی و چهار مورد دوم رفتاری است. «لاَ يَضُرُّکَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ» اگر به این چهار تا و چهار تا عمل کنی دیگر چیزی به تو آسیب نمیرساند. «إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ، وَأَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ» بالاترین ثروت بینیازی، عقل و خرد است. بالاترین فقر حمق و نادانی است. چرا امیرالمؤمنین اینطور محکم بالاترین ثروت را عقل و خرد میداند و بدترین فقر را نادانی میداند. شارعین نهجالبلاغه فرمودند: بخاطر اینکه انسانهای عاقل اگر یک مطلبی را هم ندانند یا یاد میگیرند و یا با کسی مشورت میکنند. عاقل کسی است یا در صدد تعلیم از دیگران یاد میگیرد. یا مشورت میکند و کارش را به سامان میرساند. اما انسانهای متکبر نه حاضر هستند از کسی چیزی یاد بگیرند و نه با کسی مشورت کنند. دائم گرفتار حماقت خود هستند چون نه حاضر به تعلیم و نه حاضر به مشورت هستند.
نشانه عقل چیست؟ در غرر الحکم امیرالمؤمنین بیان کردند: اگر میخواهیم بدانیم عاقل هستیم یا نه، میفرماید: اگر شما همیشه کارهای خودت را با یک علامت سؤال بررسی کردی، عیوب خودت را بررسی کردی و دیدی، معلوم میشود عقلت پا برجا است. اما اگر بگوید: نه من همه چیز را میدانم نیازی به مشورت با کسی ندارم. گاهی آدم یک ایدهای در ذهن دارد. میگوید: بد نیست از چند نفر دیگر هم مشورت بگیرم. من همیشه این مثال در ذهنم هست. اینکه انسان خودش را زیر سؤال ببرد و به فکر و دانش خودش اکتفا نکند نشانه عقل است. نشانه نادانی چیست؟ در حکمت 349 نهجالبلاغه هست که فرمود: «مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِكَ الاحْمَقُ بِعَيْنِهِ» حضرت میفرماید: اگر کسی عیوب دیگران را ببیند و به دیگران گیر بدهد، اما به خودش که برسد، برای خودش بپسندد. همان عیبی که برای دیگران میگیرد برای خودش دوست بدارد، این همان آدم نادانی است که حضرت فرمود.
مثلاً ما نسبت به حقوق دیگران تجاوز بکنیم اما دیگران وقتی بخواهند به حقوق ما تجاوز کنند فریاد ما بلند میشود.
ببری مال مسلمان چو مالت ببرند *** بانگ و فریاد براری که مسلمانی نیست
تو مال مردم را بخوری عیب ندارد. تو به حقوق مردم تجاوز کنی عیب ندارد. در بحثهای اجتماعی و خانوادگی خیلی این مسائل زیاد است. به همسر اشکال میگیرم، در حالی که خودم همان عیب را دارم. به همکارم اشکال میگیرم، ولی به خودم نه!
کلامی هم مرحوم شیخ مفید و شیخ صدوق هر دو نقل کردند. داستان فراوان ذکر شده است. حضرت عیسی(ع) میفرماید: من کور مادرزاد را به اذن الله شفا دادم. مرده را به اذن خدا زنده کردم. ولی نتوانستم آدم نادان را شفا بدهم. سؤال کردند: یا نبی الله این کیست که شما نتوانستی درمانش کنی؟ حضرت فرمود: کسی که فقط رأی خودش را میبیند. حرف خودش را میبیند. فقط خودش را قبول دارد. میگوید: همه فضایل برای من است. میگوید: فقط من میفهمم. فقط من حق میگویم. هیچ کسی علیه خودش هیچوقت حاضر نیست قضاوت کند.
الآن جناحهای ما هم همینطور هستند. هر جناحی خودش را حق محض میداند، جناح مقابلش را باطل محض میداند و به کمتر از کفر هم راضی نیست. امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه میفرماید: انسانهایی که تند و بد اخلاق هستند، این یک بخشی از دیوانگی است. تندی و بد خلقی نشانهای از جنون است. نشانهاش هم این است بعد از اینکه آرام شد پشیمان میشود. یک کسی میگوید: آقا ما هیچوقت پشیمان هم نمیشویم. حضرت فرمود: اگر پشیمان نمیشوید، جنون دائمی است. اگر آدم فهمید و خودش را حق محض دانست و توجه کرد، یک روزی سر عقل میآید. اما اگر نفهمید نادانیاش دائمی است.
کلام دوم حضرت از حکمت 38 این است. «وَأَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ» بدترین تنهایی عجب و خود پسندی است. بعضیها میگویند: ما خیلی تنها هستیم. نمیتوانیم با کسی ارتباط برقرار کنیم. پیامبر خدا هیچوقت خودش را تحمیل نمیکرد. در حالات حضرت هست که وقتی در جلسه مینشستند با مردم همراهی میکردند. اگر مردم حرف دنیایی میزدند، حضرت ادامه میداد. اگر حرف دین میزدند، حضرت ادامه میداد.
خدا مرحوم شیخ بهایی را رحمت کند. فرمودند: آثار عجب هفت چیز است. 1- متکبر هستند. کسی که بگوید: فقط من، آدم متکبری است. 2- نسیان الذنوب، گناهانش را فراموش میکند. انسانهای خودپسند گناهانش را از یاد میبرد. 3- یستعظم العبادات، اگر هم یک وقت کاری انجام بدهد، خیلی بزرگ جلوه میکند.
مرحوم علامه طباطبایی، برادری داشتند در تبریز زندگی میکرد، به نام سید محمد حسن طباطبایی بودند. در بعضی رشتهها مرحومه سید محمد حسین بالاتر بود و در بعضی رشتهها سید محمد حسن بالاتر بود. شاگردی داشت نزد ایشان درس میخواند و این شاگرد با یک واسطهای خدمت ایشان آمده بود. شاگرد ارتباط با ارواح داشت. اظهار ارواح میکرد. اصل اظهار ارواح درست است، اما امروزه خیلی دکان و بازار شده است.
برادر علامه طباطبایی روح پدر ایشان را توسط همین شاگرد اظهار کرده بودند. پدرشان گفته بود: من از محمد حسین یعنی صاحب تفسیر المیزان گله دارم. ایشان در تفسیری که نوشته مرا سهیم نکرده است. یادش رفته یک ثوابی هم برای ما باشد. به برادر نامه مینویسد که برادر پدر ما در عالم ارواح اینگونه گفت. علامه طباطبایی در جواب ایشان فرمود: علت اینکه من پدر را سهیم نکردم، این را کار مهمی نمیدانستم که بگویم: پدرم هم سهیم باشد. این چیزی نبود. بیست جلد تفسیر المیزان که هرکسی تا به امروز تفسیر نوشته حتماً مهمان این مرد بزرگ بوده، میفرماید: این چیزی نیست. بیست جلد تفسیر، معادل ده هزار صفحه تفسیر است. آبروی جهان تشیع است، میگوید: چیزی نبود من بخواهم پدرم را سهیم کنم. در اظهار ارواح بعدی میگوید: پدر از شما راضی شد. این نشانه انسان متواضع است.
حدیث داریم که امام کاظم(ع) فرمود: زیاد این دعا را بخوان. «اللهم لا تخرجنی من التقصیر» (کافی/ج2) خدایا مرا از تقصیر بیرون نبر. این را حضرت معنا کردند یعنی همیشه خودت را بدهکار بدانی. دچار عجب نشویم. همیشه بگویید: خدایا ما کوتاهی کردیم. ما را ببخش. ما بدهکار هستیم. حق تو را ادا نکردیم. «فَإِنَّ اَلنَّاسَ كُلَّهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ» همه مردم کوتاهی کردند. چه کسی میتواند بگوید: من حق عبادت را انجام دادم.
این عبارت را مرحوم سید مرتضی برادر سید رضی که نهجالبلاغه را نوشتند، فرمودند. مرحوم سید مرتضی در امالی نقل کرده است. «ما من الناس احدٌ یدخل الجنه بعمله» احدی فردای قیامت با عملش بهشتی نمیشود مگر اینکه رحمت الهی شامل حال ما شود. با این اعمال استحقاق بهشت نداریم، مگر رحمت الهی. یک کسی به محضر پیامبر گفت: یا رسول الله حتی شما؟ فرمود: حتی من. من هم محتاج رحمت الهی هستم. پس ما همیشه باید بگوییم: بدهکار هستیم.
اثر چهارم، کلام شیخ بهایی در آثار عجب را میگوییم. آدمی که گرفتار عجب و خودپسندی و بزرگ بینی است، در عباداتش برای خدا منت میگذارد. در سوره مبارکه حجرات هست «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا» (حجرات/17) بر تو منت میگذارند که مسلمان هستیم. «قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ» منت نگذارید. «بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» اگر راست بگویید ممنون پروردگار باشید که خدا شما را هدایت کرد.
اثر پنجم؛ آدمی که گرفتار عجب است نعمتهای خدا را فراموش میکند. الآن ما نعمتهای خدا را در برابر بندگی و عبودیت خودمان مقایسه کنیم. ما غافل محض هستیم. نعمتهای خدا را شماره کنید. الآن در پیوندهایی که انجام میشود، میشود حساب کرد. پیوند قلب، پیوند کلیه، کبد. چقدر سخت است. آنوقت ما در برابر این همه نعمت چه کردیم؟ 17 رکعت نماز دست و پا شکسته میخوانیم. این نشانه عجب است.
اثر ششم؛ انسانهایی که عجب دارند نه حاضر است از کسی چیزی یاد بگیرد و نه با کسی مشورت کند. امام هادی فرمود: آدمی که گرفتار عجب است دیگر دنبال علم و دانش نمیرود. بعضیها حاضر نیستند از علم کسی بهره ببرند. بعضیها هم با بالاترین مقام علمی تا وارد جلسهای میشوند میگویند: یک مسألهای مطرح کنید استفاده کنیم.
اثر هفتم؛ تحقیر دیگران است. آدمهایی که دچار عجب هستند دیگران را حقیر میشمرند. امام هادی فرمود: آنهایی که گرفتار عجب هستند، دیگران را تحقیر میکنند. مرحوم شیخ بهایی فرمود: عجب بدترین گناه قلبی است و بدتر از گناهان جوارحی است. یکوقت من با زبان و دستم گناهی انجام میدهم، انسان توبه میکند و جبران میکند. اما گناهان اخلاقی، تا آدم آن ریشه را برطرف نکند فایده ندارد. خداوند توبه همه را میپذیرد، اما توبه بد اخلاقها را نمیپذیرد. برای اینکه انسان بد اخلاق گرفتار عجب است. گرفتار تکبر است. امشب هم که توبه کند، تا ریشه را برطرف نکند، فایده ندارد.
شریعتی: یک وقتی از حضرت امام در چهل حدیث میخواندم که فرمودند: بنده معصیتی هستم که مرا به عذر آورد و بیزار ز عبادتی که مرا به عجب آورد.
حاج آقای حسینی: این قصه هم باز از قصههای معروف است که مرحوم کلینی در کافی شریف دارد. دو نفر به مسجد رفتند. یکی عابد و دیگری فاسق بود. عابد و فاسق هردو به مسجد رفتند. امام صادق(ع) فرمود: عابد وقتی بیرون آمد فاسق شد و فاسق وقتی بیرون آمد عابد شد. چرا؟ برای اینکه فاسق وقتی در مسجد نشست بر سر خودش زد و گفت: خاک بر سرم! اینجا خانهی خداست. کی قرار است من آدم شود؟ خودش را مذمت و سرزنش کرد. بیرون که آمد توبه کرد و آدم شد. عابد رفت و نماز خواند. خدایا چه کسی بهتر از ما تو را بندگی میکند؟ قدر ما را بدان. این گرفتار عجب شد و بیرون آمد فاسق شد.
در روایت داریم مواظب باشید پایان کارمان چه میشود؟ امام صادق(ع) فرمود: اگر کسی خودش را بهتر از دیگران بداند، گرفتار عجب شود. این در ردیف مستکبرین است. یک نفر اعتراض کرد: یعنی چه؟ ما نماز خوان و مسجدی و اهلبیتی و اصحاب شما هستیم. ما بهتر از دیگران نیستیم؟ حضرت فرمودند: در قرآن نخواندی که وقتی ساحران در داستان حضرت موسی آمدند برای این بود که آمدند سحر موسی را باطل کنند. فرعون هم گفت: اگر سحر موسی را باطل کردید، مقرب من میشوید. وقتی معجزه موسی را دیدند گفتند: این سحر نیست و ما ایمان آوردیم. فرعون گفت: شما را میکشم. گفتند: بسم الله! آدمهایی که برای ابطال سحر موسی آمده بودند، ده دقیقه بعد شهدای فی سبیل الله شدند. آمده بود مقرب فرعون شود. مقرب پروردگار شد. تو چه خبری از پایان عمرت داری؟ تو مسجد میروی خدا از تو قبول کند. یک کسی اهل مسجد نیست. تا این را میبیند میگوید: خدایا این فاسق است. فاجر است. چرا اینها را ریشه کن نمیکنی. بخاطر عبادات ماست که عذاب نازل نمیشود!
مرحوم کلینی در کافی شریف نقل کرده است. وقتی عیسی روی آب حرکت کردند، یکی از اصحاب عیسی دید عیسی یک بسم الله گفت و روی آب راه رفت. آن ایمان و یقین عیسی بود. این هم گفت: خدایا ما هم همان ایمان را داریم. تو را هم قبول داریم. ما هم یک بسم الله بگوییم. این هم بسم الله گفت و دنبال عیسی راه افتاد. کمی که رفت با خودش گفت: عیسی با ما چه فرقی دارد؟ او روی آب را میرود و ما هم راه میرویم. پایین رفت. عیسی دستش را گرفت و بالا آورد. گفت: چه شد؟ گفت: من در فکر و خیال... گفت: همین است. گرفتار عجب شدی و خدا تو را تنبیه کرد. البته توبه کرد و برگشت.
شریعتی: یاران به بسم الله گفتن رد شدند از رود *** من ختم قرآن کردم و مغلوب گردابم
امروز صفحه 379 قرآن کریم آیات 23 تا 35 سوره مبارکه نمل برای شما تلاوت میشود.
«إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ «23» وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ «24» أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «25» اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ «26» قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ «27» اذْهَبْ بِكِتابِي هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ «28» قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ «29» إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ «30» أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ «31» قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ «32» قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي ما ذا تَأْمُرِينَ «33» قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ «34» وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ «35»
ترجمه: (هدهد توضيح داد:) همانا من زنى را يافتم (به نام بلقيس) كه بر مردم سلطنت مىكرد و از همه چيز (دنيا) برخوردار بود وتخت بزرگى داشت. آن زن و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مىكنند و شيطان اعمالشان را در نظرشان آراسته، پس آنان را از راه (حقّ) بازداشته و آنان هدايت نمىشوند. (جلوه دادن شيطان، اعمال مردم را براى آن است) كه آنان سجده نكنند براى خداوندى كه چيزهاى ناپيداى آسمانها وزمين را بيرون مىآورد (و آشكار مىكند) و عملكرد نهان و آشكار شمارا مىداند. خداوندى كه معبودى جز او نيست (و) پروردگار عرش بزرگ است. (سليمان بعد از شنيدن گزارش هدهد) گفت: به زودى خواهيم ديد كه آيا (در گزارشت) راست گفتى يا از دروغگويانى؟ اين نامهى مرا ببر و به سوى آنها بيفكن؛ آن گاه از آنان روىبرتاب، پس بنگر چه جوابى مىدهند. (چون هدهد نامه را نزد بلقيس افكند، او به شگفت آمد و) گفت: اى اشراف (و بزرگان كشور)! نامهاى پرارزش به سوى من افكنده شد. نامه از سليمان است و (مضمون آن) اين است: به نام خداوند بخشنده مهربان. بر من برترى نجوييد. نزد من آييد و تسليم (حقّ و مطيع من) باشيد. (بلقيس) گفت: اى بزرگان! در كارم نظر دهيد كه بى حضور شما (تاكنون) كارى را فيصله ندادهام. (اشراف) گفتند: ما سخت نيرومند و دلاوريم (و نبايد در برابر يك نامه از موضع ضعف برخورد كنيم)، ولى اختيار كار با توست، نظر خود را بيان فرما تا ببينيم چه دستور مىدهى؟ (و ما با قدرت انجام دهيم). (بلقيس) گفت: بى شك، هرگاه پادشاهان به منطقهى آبادى وارد شوند (و هجوم برند،) آن جا را به تباهى مىكشند و عزيزان آن جا را ذليل مىكنند و اين، سيرهى هميشگى آنان است. و همانا من (جنگ را صلاح نمىبينم،) هديهاى با ارزش به سويشان مىفرستم، پس چشمبراهم تا ببينم فرستادگان من با چه خبرى برمىگردند. (شايد با قبول هدايا از سوى سليمان، ما هم درامان باشيم)
شریعتی: اشاره قرآنی امروز را بفرمایید و ادامه بحث را بشنویم.
حاج آقای حسینی: آیاتی که تلاوت شد «وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ» در قرآن پانزده بار این تعبیر آمده است. آدم وقتی گرفتار عجب میشود، یکی از دلایلش این است که شیطان همه اعمالش را تزیین میدهد. اگر بخواهیم گرفتار عجب نشویم، نباید گرفتار وسوسه شیطان شویم. شیطان یکی از کارهایش تزیین است. بد ما را هم خوب جلوه میدهد. «فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ»
شریعتی: قبل از اینکه وارد فضای سؤالات شویم من یک نکتهای را به دوستان خوبمان متذکر شوم، پرسیده بودند چطور میتوانیم به احادیث و حکایتها و داستانهایی که در برنامه گفته میشود، دسترسی داشته باشیم، فایلهای صوتی برنامه در سایت و کانال برنامه هست و فایلهای متنی هم در سایت سمت خدا قرار میگیرد، شما میتوانید دسترسی داشته باشید و استفاده کنید.
حاج آقای حسینی: خانمی نوشته من دوست دارم نماز شب بخوانم. مادر میگوید: من راضی نیستم. میگوید: من میخواهم بخوابم. خوابم نمیبرد. من چه کار کنم؟ نماز شب بخوانم یا حرف مادرم را گوش بدهم؟ جوابش این است که حتماً به حرف مادر گوش بدهید. خدا ثواب نماز شب را هم برایت مینویسد. شما نیت کردی، به احترام مادرت اشکال ندارد، نماز شب را نخوان، خدا ثواب مضاعف به شما میدهد.
حدیثی دیدم که خیلی زیباست. در حدیث هست که اگر انسان در نماز بود. پدرش او را صدا کرد و کاری با او داشت. حدیث در تهذیب شیخ طوسی است. پدرش صدایش کرد، سبحان الله بگوید. وسط نماز سبحان الله بگوید که متوجه شود شما نماز میخوانی. اما اگر مادر صدا کرد، بگوید: لبیک! مادرم جانم به فدایت، چه کار داری؟ من خدمت شما آمدم. در نماز مستحبی، در نماز واجب که جایز نیست. میتواند نماز را رها کند. این فرق پدر و مادر است.
باز پرسیدند که چرا خانوادههای آقا پسرها هرجا بخواهند برای خواستگاری میروند و مزاحمت برای خانوادههای دختر ایجاد میکنند و بعد هم به هر دلیلی خیلی راحت نه میگویند؟ این کار نزد خدا اشکال ندارد؟ نه تنها اشکال دارد بلکه جرم بزرگی است. من خواهش میکنم اگر جدی و قطعی تصمیم نگرفتید خواستگاری نروید. اول استخاره کنید. بیخود مزاحمت برای کسی ایجاد نکنید. عذاب روحی برای انسان دارد. بنده یکجا منبر بروم. به من بگویند: منبر تو را نپسندیدیم. از فردا شب نیا. دوباره جای دیگری منبر بروم. بگویند: این منبر به درد نمیخورد. حالا منبر من هم خیلی خوب است. ولی به من بگویند: منبر تو خوب نیست. این در روحیه من اثر نمیگذارد؟
خانمهایی که میگویند: خواستگاری برویم ضرر ندارد، شد شد، نشد نشد! این گناه بزرگی است. یقین داشته باشید، اگر جدی نیستید نروید. مزاحم خانم و دختر خانم میشوید و در روحیهاش اثر میگذارید. مزاحم وقتشان میشوید. فرمود: خواستگاری را مخفی کن. رفتی و نپسندیدی، ببخشید به جهنم که نپسندیدی. دیگر همه جان ننشین بگو.
ما هفته گذشته در مورد نماز جمعهها گفتیم که باید ستادهای نماز جمعه آسیب شناسی کنند، مردم خیلی پیام داده بودند که اگر میخواهید آسیب شناسی کنید یکی از آسیبهایش طولانی بودن نماز جمعههاست. پیرمرد است، بیمار است، نمیتواند زیاد بنشیند. در روایت هست که پیامبر به ما سفارش کرد خطبهها را کوتاه کنید. بعضیها گفتند: امام جماعت باید با مردم ارتباط داشته باشد. بعضیها گفتند: باید مشکلات مردم در خطبهها گفته شود.
یکی از علمای بزرگ صاحب رساله بوده است. از ایشان پرسیدند: نظر شما در مورد نماز جمعه چیست؟ ایشان فرموده بود: شما میدانی نماز جمعه یعنی چه؟ نماز جمعه نمازی است که خدا دو رکعت از نمازش را کم کرده و دو خطبه در آن گذاشته است. در این دو خطبه گرفتاری و مشکلات مردم را بگویید. هدایت جوانها و مسائل اجتماعی و اخلاقی را بگویید. یادمان باشد خدا از نمازش کم کرد و دو خطبه را قرار داد. نماز جمعه جای بحثهای جناحی نیست. امیرالمؤمنین در خطبهها علیه معاویه داد میزد نه علیه این جناح و آن جناح. اگر همه زیر یک خیمه هستند و نظام دینی ما را قبول دارند، رهبر انقلاب هم فرمود: جذب حداکثری. یعنی هرکسی که نماز جمعه میآید از هر جناحی هست ناراحت نرود. فقط ننشینیم علیه هم صحبت کنیم.
باز پیام دادند که ما شنیدیم اگر تابستان روزهها قضا شده است، الآن نمیشود در روزهای کوتاه زمستانی قضا کرد؟ چرا نمیشود. اشکالی ندارد. عمداً نبوده است. مریض بوده، مسافر بوده است. به هر دلیلی اشکال ندارد. الآن میتواند قضای روزه را به جا بیاورد.
در پیامها خیلی نوشتند که این همه که شما میگویید فضای مجازی و استفاده از فضای مجازی، آنقدر بیکاری زیاد شده است، در هر خانهای میروی چند جوان بیکار هست. بیکاری مصیبت بزرگی است. مسئولین باید توجه کنند. تازگی خبری دیدیم که نوشته فقط در سال گذشته بانکهای ما دوازده هزار میلیارد تومان خسارت از مردم گرفتند. این بانکداری اسلامی است؟ ما اگر میگوییم در فضای مجازی نباشید نه اینکه از وضعیت جامعه و جوانها بیخبر باشیم. همه مشکلات و گرفتاری دارند. امیدواریم هم مسئولین و هم یکدیگر به فریاد هم برسیم.
سؤال کردند در محرم و صفر میشود خواستگار را راه داد؟ فقط برای صحبت و آشنایی آیا جایز است یا نه؟ چه اشکالی دارد؟ خواستگار را راه بدهید. عقد هم بخوانید. عروسی و سر و صدا مناسب نیست. اما خواستگاری و تحقیق و بررسی کردن و عقد خواندن اشکالی ندارد.
هفتهی گذشته شخصی به من گفت که شما در سمت خدا گفتی: این خانمهایی که سالخورده هستند، خانمی بوده شب تا صبح چشمش به نور چراغ مستأجرش بوده و گفته: خدا کند محرم جایی نرود. من به همین نور چراغ دلم خوش است. این آقا گفت: شما که این حرف را زدی. من پای برنامه شروع کردم زار زار گریه کردم. مادربزرگم شهرستان است. مادر دو شهید است. رفتم از شهرستان او را آوردم، از شب سوم محرم که شما این حرف را زدی، هر شب مادربزرگم را با ویلچر بردم و آوردم. یکی حرف ما را عمل کند برای ما بس است.
در جلسهای گفتم مادرهای عزیزی که به دختر خانمتان جهازیه میدهید و خیلی از جهیزیه هم به کار نمیآید. بعد هم مینشینید سیاهه میکنید که جهیزیه این است و آن است. نمیگویید شاید کسی در مجلس باشد، دختر خانمی باشد که جهاز ندارد، آه بکشد. سرطان چیست؟ سرطان کشف کردن ندارد. سرطان همین آه مظلوم است. عروسی مفصل میگیری و صد نفر جوان آه میکشند. تا این را گفتم. یک آقا بیرون آمد و گفت: حق با شماست. من قول میدهم بروم جهیزیه چند نفر را تهیه کنم.
به ما گفتند مخصوص برای کسانی که اولاد ندارند دعا کنید. خدا را قسم میدهیم به حق صدیقه طاهره خداوند فرزند صالح به کسانی که فرزند ندارند عطا کند.
شریعتی: والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل الطاهرین.