سیمای پیامبر اکرم(ص) در نهجالبلاغه- خطبه 95
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 16-09-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیز. بینندهها و شنوندههای نازنینمان. انشاءالله در این ماه ربیع المولود لحظه لحظه زندگی ما منور به نور صلوات بر محمد و آل محمد باشد. حاج آقای حسینی سلام علیکم و رحمه الله.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. ایام بسیار فرخنده و خجسته و ولادت خاتم الانبیاء و امام صادق را تبریک میگویم. این ایام فصل عروسی و شادی است. بعد از دو ماه عزاداری فصل شادی اهلبیت(ع) است. انشاءالله فصل صلح و صمیمیت بین خانوادهها باشد. روز دانشجو را هم به همه دانشجویان عزیز تبریک میگویم.
شریعتی: به رسم سهشنبهها مهمان نهجالبلاغه شریف هستیم. امروز از سیمای پیامبر(ص) برای ما خواهند گفت. بحث امروز را میشنویم.
حاج آقای حسینی: امیرالمؤمنین(ع) در خطبهی 95 سیمای پیامبر(ص) را بیان میکنند که حضرت در چه فضایی چه هنر بزرگی را نشان دادند. «بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلالٌ فِي حَيْرَةٍ» امیرالمؤمنین میفرماید: خداوند در حالی پیامبر را به رسالت مبعوث کردند که مردم عصر جاهلیت شش ویژگی داشتند. 1- «ضُلال» جمع ضال است. یعنی همه گمراه بودند. گمراهانی بودند آن هم «فی حیرةً» در سرگردانی بودند. یک زمان آدم فقط گمراه است، بالاخره میگردد و راهش را با زحمت پیدا میکند. یک زمان دور خودش میگردد. اینکه دور خودش بگردد دیگر راه را پیدا نمیکند. 3- «وَ حَاطِبُونَ فِي فِتْنَةٍ» حاطب یعنی جمع کننده هیزم. اینها هیزم جمع میکردند و آتش فتنه جاهلی را هی بیشتر میکردند. 4- «قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الاهْوَاءُ» گرفتار هوای نفسانی بودند. 5- «وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْكِبْرِيَاءُ» تکبر و خود بزرگ بینی هم اینها را گرفتار کرده بود. این خیلی سنگین است. اینکه آدم گمراه باشد. در سرگردانی باشد. آتش فتنه را هم بیشتر کند. گرفتار هوا پرستی و تکبر هم باشد. همین خود بزرگی بینی برای نابودی انسانها کافی است. 6- «وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلاءُ» این جاهلیت بسیار کور اینها را ذلیل و خوار کرده بود. 7- «حَيَارَي فِي زَلْزَالٍ مِنَ الامْرِ» در آن ناپایداری که داشتند، وضعیت استقراری نداشتند، باز هم سرگردان بودند. «وَ بَلاءٍ مِنَ الْجَهْلِ» چطور مردم هم گمراه بودند، هم سرگردان بودند، هم گرفتاری هوای نفسانی و خود بزرگ بینی بودند، هم ذلیل شده بودند و تازه هیزم در آتش فتنه هم میریختند. پیامبر خدا در این فضا زندگی میکردند.
کسی خدمت پیامبر خدا آمد. حضرت مکارم اخلاق و تعالیم اسلامی و آسمانی را برای او گفت. طرف دید حرفهای خوبی است. تصمیم گرفت مسلمان شود. گفت: من یک سؤال دیگر دارم. به این سؤال من پاسخ بدهید دیگر تصمیم نهایی را خواهم گرفت. گفت: چون در دنیا دائم دنبال جنگ و قتل و غارت و حمله هستیم، این بهشتی که شما وعده میدهید که ما مسلمان شویم، میشود در بهشت هم از یک طبقه به طبقه دیگر حمله کنیم؟ حضرت فرمود: بهشت جای امن و سلام و سلامت است. گفت: «لا خیر فی جنة لا حرب فیها» بهشتی که جنگ در آن نباشد نمیخواهیم. حاضر نشد اسلام بیاورد. مرحوم علامه مجلسی در حالات پیغمبر در بحار نقل کردند. این است که امیرالمؤمنین این هفت ویژگی را برای جاهلیت نقل کرده بود.
سه ویژگی برای پیامبر خدا، «فَبَالَغَ (صلي الله عليه و آله) فِي النَّصِيحَةِ وَ مَضَي عَلَي الطَّرِيقَةِ وَ دَعَا إِلَي الْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» (نهجالبلاغه، خطبه 95) پیامبر با آن ویژگیها چه برخوردی کرد. هنر پیامبر این سه مورد است. 1- «فَبَالَغَ (صلي الله عليه و آله) فِي النَّصِيحَةِ» در خیرخواهی کوتاهی نکرد. مبالغه کرد. آنچه در توان داشت در خیرخواهی برای مردم خرج کرد. مبلغین دین وقتی میتوانند موفق باشند که در خیرخواهی کم نگذارند. در زیارت اربعین خواندیم: «فَأَعذَرَ فِي الدُّعاءِ» امام حسین برای کسی عذری باقی نگذاشت. «ومَنَحَ النُّصحَ» خیرخواهی و اوج مهربانی و صمیمیت را تمام کرد. «وَ مَضَي عَلَي الطَّرِيقَةِ» آن روشی که باید میرفت با پایداری و مقاومت رفت. «وَ دَعَا إِلَي الْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» به حکمت و موعظه حسنه دعوت کرد.
آیهی 128 سوره مبارکه توبه، قرآن در ویژگی پیامبر میفرماید: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» این از خودتان است. «عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» شما به رنج میافتادید، پیامبر ناراحت میشد. مبلغ دین وقتی حرفش اثر دارد که با مخاطبش رابطه محبت آمیز را برقرار کرده باشد.
من یکوقتی در جمع معلمین که میروم، میگویم: اگر میخواهید کلام شما در دانش آموز اثر داشته باشد، یک رابطه دلسوزی را باید دانش آموز احساس کند. باور کند معلمش دلسوز اوست. «عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» است. اگر دانشآموز باور کرد که معلم دلش برای او میسوزد، آنوقت کلامش تأثیر میگذارد. «حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ» در هدایت مردم حرص میخورد. «بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» نسبت به مؤمنین مهربان بود.
میدانید سختترین آموزش، آموزش کلاس اول است. دانشآموزی که اصلاً الفبا را نمیشناسد. معلم کلاس اول باید به این دانشآموز خواندن و نوشتن را یاد بدهد. مردم عصر جاهلیت الفبای زندگی را بلد نبودند و پیامبر با همان دلسوزی باید الفبا را یاد مردم میداد. لذا گزارش اصحاب پیامبر این است. «کان رسول الله یعلمنا» وقتی میخواست آموزههای دینی و مکارم اخلاقی را یاد ما بدهد، «تعلیم المکتب» مکتب یعنی معلم، «الغِلمان الکتابة» غلمان یعنی بچهها، معلم چطور نوشتن را به بچهها یاد میدهد؟ دانشآموزی که هیچی نمیداند و جاهل جاهل است. پیامبر خدا با جامعهای طرف بود که الفبای زندگی را نمیدانستند. گمراه و سرگردان بودند. آتش فتنه را میافروختند. متکبر بودند. چطور باید این جامعه را تعلیم میداد؟ دستشان را میگرفت و قدم به قدم با اینها راه میرفت. ویژگی مهم این بود که پیامبر خدا فقط نمیگفت، عمل هم میکرد. اگر سخاوت و جود و گذشت بود نمونه هم نشان میداد. «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي» (نهجالحق، ص 426) به من نگاه کنید چطور نماز میخوانم، همینطور بخوانید. در مسائل اخلاقی هم همینطور بود. مثلاً در بحث انفاق اینقدر پیامبر انفاق میکرد که آیه نازل میشد چه خبر است؟ «لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» (اسراء/29) اینقدر دیگر انفاق نکن. خودت دیگر هیچ نداری.
اگر بحث عبادت میشد «طه، ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى» (طه/1و2) آنقدر نماز میخواند، «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى» اگر بحث جهاد بود، همین نهجالبلاغه امیرالمؤمنین است. میفرماید: وقتی جنگ سخت میشد، ما به پیامبر پناه میبردیم. اگر بحث شهادت بود، عزیزان خودش را مقدم میدانست. در بدر عمویش عبیده به شهادت رسید. در احد عمویش حمزه به شهادت رسید. در موته پسرعمویش جعفر ابن ابی طالب به شهادت رسید. در تمام عرصهها سرمشق بود. «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» (مائده/24) قوم موسی به موسی گفتند: شما برو بجنگ، ما اینجا نشستیم.
به قدری پیامبر روی فضایل اخلاقی تأکید داشت که محدودش هم نمیکرد. این مکارم اخلاقی را حتماً باید مسلمان و مؤمن و متدین باشد انجام بدهد. نه! میفرمود: تو فضایل اخلاقی را انجام بده. من فضایل اخلاقی را میپذیرم و میخرم از هرکسی که باشد. یعنی کافری باش. مشرک و یهودی و مسیحی هستی. ضد خدا هستی، باشد. تو فضایل اخلاقی را انجام بده، من از تو قبول میکنم. من در قیامت به تو پاداش میدهم.
کتابی همراه من است به نام «انوار الولایه» برای علامه ملا زین العابدین گلپایگانی است. یک عالم بزرگواری به نام ملا آخوند زین العابدین گلپایگانی داشتیم معروف به حجت الاسلام است. آیت الله العظمی بوده ولی معروف به حجت الاسلام است. ایشان قبرش در گلپایگان زیارتگاه است. مردم برای زیارت میروند. استاد میرزای شیرازی بوده است. وقتی شیخ انصاری از دنیا رفت، دنبال ایشان آمدند که نوبت شماست. گفت: من دیگر توانایی ندارم و پیر شدم. بعد از شیخ انصاری مرجعیت را قبول نکرد. در این کتاب اشاره میکند مگر کارهایی که میکنیم نیت و قصد قربت نمیخواهد. گاهی از ما سؤال میکنند من استخر رفتم و یادم رفته غسل کنم. دو ساعت حمام رفتم و پاک پاک شدم. یادم رفته غسل کنم، میگویند: دوباره باید بروی. اعمال بدون نیت نمیشود. قصد قربت هم میخواهد. فقط باید برای خدا باشد. شما در اسکاندیناوی 22 ساعت روزه بگیر. دقیقه آخر ریا کنی، روزه باطل است. نیت نباشد فایده ندارد. قربة الی الله نباشد فایده ندارد. ایشان میفرماید: من هفت مثال میزنم که خدا از شما قبول میکند ولو نیت نداشته باشی. یک مثالش که به بحث ما مربوط است، سخاوت است. اگر شما دست دهنده داشتی. جود و سخاوت داشتی. یکی پناه دادن به دیگران است. یک بی سر پناهی را پناه بدهی.
بعد ایشان حدیث میخواند. از کافی شریف مرحوم کلینی از امام باقر (ع) نقل کرده است. فرمودند: یک مؤمنی در یک جایی زندگی میکرد، حاکمش حاکم اسلامی بود. کشور اسلامی بود ولی جبار بود. یک پادشاه ظالمی بود. مسلمان بود ولی ستمگر بود. این مؤمن دید زندگی در اینجا فایده ندارد. ذلیلش کردند و اذیت و تحقیرش کردند. گفت: من از اینجا فرار میکنم. گفت: در یک کشور غیر اسلامی بروم بهتر از اینجاست که اینقدر مرا اذیت کنند. خانه یک مشرکی رفت. اتفاقاً مشرک از او پذیرایی کرد و مهمانی کرد. وقتی مرگ این آقای مشرک که به این مؤمن خدمت کرد، فرا رسید، خداوند خطاب کرد: به عزت و جلال خودم قسم، قانون ما این است که در بهشت انسان مشرک نمیرود، اگر این قانون نبود من تو را به بهشت میبردم. ولی در همان جایی که هستی ما به آتش خطاب کردیم که به هیچ وجه حق اذیت این را نداری! آتش برای او سرد شود و خدا روزی او را میدهد. کسی از امام باقر سؤال کرد: برای او از کجا روزی میبرند؟ از بهشت؟ حضرت فرمود: از هرجایی که خدا بخواهد روزی او را میدهد. فضایل اخلاقی از یک کافر هم باشد خدا میپذیرد. بهشت برای مؤمنین است و او را راه نمیدهند ولی در جهنم جایش امن است. پیامبر(ص) هم فضایل اخلاقی را که آورد نگفت: این فضایل اخلاقی را فقط برای مؤمن محدود میکنم.
باز ایشان داستان حاتم طایی را مثال زدند. حاتم طایی مسلمان نبود. ولی بخاطر اینکه حاتم بود خدا به او پاداش میدهد.
مثال سوم داستان سامری است. در قرآن داستان سامری مفصل آمده است. کسی که باعث شد بنی اسرائیل گوساله پرست شوند. مرحوم علامه طبرسی در مجمع البیان مینویسد ششصد هزار نفر گوساله پرست شدند. هفت روز طول کشید گوساله را آماده کرد. سه روز وقت داشت مردم را به گوساله پرستی دعوت کرد، ششصد هزار نفر گوساله پرست شدند. حضرت موسی از میقات بازگشت. قوم بنی اسرائیل مجازات سنگینی شدند. در قرآن هست که هیچ امتی قبل از حضرت موسی چنین مجازاتی را نداشته است. نوبت به سامری رسید، روایت این است که موسی تصمیم گرفت سامری را به قتل برساند. خدا وحی کرد: یا موسی حق نداری سامری را به قتل برسانی. چرا؟ چون او آدم سخاوتمندی بوده است. خدا سخاوت را دوست دارد. از سامری باشد. از مشرکی که داستانش را گفتیم باشد. اگر از مؤمن باشد و قصد قربت داشته باشد چقدر زیباست. پیامبر الفبای زندگی را به مردم نشان میداد و خودش در زندگی ترسیم میکرد.
اگر خدا مکارم اخلاقی و فضایل اخلاقی را دوست دارد و حتی از مشرک هم قبول میکند، یکی از فضایل اخلاقی که باید در زندگی داشته باشیم، دستگیری از دیگران است. ما بحث زندانیان را چند سال پیش هم مطرح کردیم. الآن شبهای بلند زمستانی است. تقریباً از ساعت پنج بعد از ظهر تا هفت صبح هوا تاریک است. چهارده ساعت طول شبهای زمستانی است. انصافاً ما میتوانیم یک شب را از جایی بیرون نرویم؟ ببینید آسیبهایی که به خانوادههای زندانیها میرسد خیلی زیاد است. اینها دختر و پسر دارند. نوه و نتیجه دارند. داماد و عروس دارند. در پیامی نوشته بودند: پسر من دوازده سال دارد. هفت سال است پدرش را ندیده است. الآن ما صدها کودک شیرخوار در زندان داریم. این بچهها در زندان الآن محتاج شیر خشک هستند و مشکلات اولیه زندگیشان را دارند. تا میگوییم: زندانی، منظور ما قاچاقچی نیست. تبهکار و اشرار نیست. مفسد فی الارض نیست. ما با آنها کاری نداریم. حرف ما زندانیانی است که جرایم غیر عمد هستند. در آمارها هست که بیست درصد از زندانیانی که دوران محکومیت اینها تمام میشود و برمیگردند زندگیشان به طلاق کشیده میشود. حالا وظیفه ما چیست؟ حکومت یک وظیفه دارد و مردم یک وظیفه دارند. قوه قضاییه باید برای زندان جایگزین پیدا کنند. متأسفانه بعضی از قضات محترم ما حرف اولشان زندان است. زندان را آخرین مرحله بگذارید. مگر میشود که هرکس بدهکار بود را راحت در زندان بیاندازیم؟ در سوره بقره آیه 280 هست که میفرماید: «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ» آقایی که بدهکار است، اگر در تنگدستی است و ندارد، «فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ» به او مهت بدهید. قرآن میگوید: اگر کسی ندارد به او مهلت بدهید. من زندان بروم چه دردی را از طلبکار دوا میکند؟
من یکوقت دیدم پزشک جراحی زندان بود. میگفت: من اگر از اینجا بیرون بروم ماهی سی میلیون درآمد دارم. اینجا بمانم پولی برای طلبکارها جور نمیشود. «وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون» قرآن میگویند: اگر بگذرید بهتر است. یا حداقل مهلت بدهد. در روسیه وقتی کسی دوره آموزش قضا را میبیند، چند وقت خود قاضی را در زندان میبرند، میگویند: چند وقت زندان برو. شرایط زندان را حس کن. فردا که رفتی قاضی شدی بدانی برای چه جایی حکم میدهی!
وظیفه مردم چیست؟ 1- «وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ» اگر میتوانند بگذرند. اینقدر ما میگوییم: امیرالمؤمنین گذشت. حضرت یوسف هجده سال زندان بود. وقتی آمد تا برادرها گفتند: ما را ببخش. گفت: «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُم» (یوسف/92) خدا ببخشد جاهل بودید، عیبی ندارد. جوانی هست و جاهلی، حرفش را هم نزنید.
وقتی حضرت یعقوب به یوسف گفت: به من بگو برادرها با تو چه کردند؟ گفت: نپرس برادرها با من چه کردند؟ بپرس خدا چه لطفی در حق من کرد. حضرت یوسف یک کلمه از اذیت و آزار برادرها نگفت.
در این ماه عزیز، بیاییم اگر میشود از این عزیزان بگذریم. حداقل تخفیف بدهیم و کنار بیاییم. پیامبر خدا در مسجدالنبی بودند. دیدند دو نفر دارند با هم صحبت میکنند. حضرت فرمودند: چه شده است؟ گفت: از این طلب دارم نمیدهد. حضرت فرمود: نصف طلبت را از او بگیر.
در کافی شریف حدیث داریم. یکی از اصحاب امام صادق(ع) خدمت حضرت آمد. گفت: با فلانی صحبت کنید یک طلبی از من دارد. به من مهلت بده چند وقت دیگر به او میدهم. حضرت آن آقا را خواست. حضرت به او فرمود: تو خبر داری که این آقا به ما پناه آورده است. تو از حال او با خبر هستی. این پول تو را که ندارد بدهد، نرفته شکم پرستی کند. شهوت رانی نکرده است. خود او هم از مردم طلب دارد و پولش دست دیگران است. کالاهایی دارد که به فروش نرفته است. حضرت فرمود: کل طلب خودت را ببخش. فرمود: فکر نکنی وقتی میگویم بگذر، خدا تمام حسنات او را به تو میدهد؟ گفت: من فکر میکنم اگر بگذرم خدا تمام حسنات او را به من میدهد. فرمود: من این را نگفتم. فضل خدا زیاد است. لازم نیست از حسنات او به تو بدهد.
عموم مردم میتوانند در این زمینه قدم بردارند. آنهایی که اهل خیر هستند و میتوانند کمک بکنند. ما یک راه دیگر هم پیشنهاد میکنیم. از مراجع تقلید اجازه گرفتیم که عزیزان بتوانند از سهم امام خودشان تا مبلغ یک میلیون تومان برای آزادی زندانیان در جرایم غیر عمد بدهند. مراجع بزرگواری چون حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی که حتی ایشان فرمودند: من خودم هم یک مبلغ قابل توجهی را برای آزادی زندانیان میدهم. حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، آیت الله العظمی سیستانی، من در قم با نماینده ایشان حاج آقای شهرستانی و در تهران با حاج آقای روحانی نماینده ایشان صحبت کردم. آیت الله العظمی وحید خراسانی، آیت الله العظمی شبیری زنجانی، گفتند تا یک میلیون از سهم امام را برای آزادی زندانیان در جرایم غیر عمد بدهند.
مقام معظم رهبری هم میفرماید: اگر کسی میخواهد خمس بدهد، از سهم امام تا یک سوم به ارحام فقیر میتواند بدهد. برای مثال من شش میلیون خمس دارم. یک شش کلش، یک سوم سهم امام میشود. سه میلیون سهم امام و سه میلیون سهم سادات است. از سه میلیون سهم امام، یک سوم را به ارحام فقیر بدهید. اگر زندانی بود که یک بخش است. اگر هم زندانی هم نبود به ارحام فقیر بدهد.
من تقاضا میکنم بینندگان شناسایی کنند. خبر بگیرند. ستاد دیه هم کار خوب و دقیقی دارند. از طریق عابربانکها هم مردم میتوانند کمک کنند. اگر یکوقت زندانی سید باشد، سهم سادات و زکات محدودیت ندارد. انشاءالله عزیزان کاری کنند که تا شب تولد حضرت خاتمالانبیاء خیلی از پدرها را به آغوش خانوادهها برگردانند.
شریعتی: امروز صفحه 421 قرآن کریم، آیات 23 تا 30 سوره مبارکه احزاب را در سمت خدای امروز تلاوت میکنیم.
«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا «23» لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ إِنْ شاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «24» وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنالُوا خَيْراً وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ وَ كانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزاً «25» وَ أَنْزَلَ الَّذِينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ صَياصِيهِمْ وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً «26» وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيراً «27» يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِيلًا «28» وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظِيماً «29» يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً «30»
ترجمه: از ميان مؤمنان مردانى هستند كه آنچه را با خداوند پيمان بسته بودند صادقانه وفا كردند (و خود را آمادهى جهاد نمودند)، برخى از آنان پيمانشان را عمل كردند (و به شهادت رسيدند) و بعضى ديگر در انتظار (شهادت) هستند، و هرگز (عقيده و پيمان خود را) تغيير ندادند. تا خداوند صادقان را به خاطر صداقتشان پاداش دهد، و منافقان را اگر بخواهد عذاب كند يا (اگر توبه كنند) لطف خود را بر آنان باز گرداند زيرا كه خداوند آمرزندهى مهربان است. و خداوند كسانى را كه كفر ورزيدند با دلى پر از خشم برگرداند، بدون آن كه هيچ خيرى (پيروزى و غنيمتى) به دست آورند، و خداوند مؤمنان را از جنگ بى نياز ساخت (و آنان را پيروز كرد)، و خداوند، تواناى شكستناپذير است. و خداوند كسانى از اهل كتاب (يهوديان) را كه از مشركان عرب پشتيبانى مىكردند، از برج و قلعههاى مرتفعشان پايين كشيد و در دلهاى آنان ترس و وحشت افكند، (كه در نتيجه شما مسلمانان) گروهى (از آنان) را كشتيد و گروهى را اسير كرديد. و سرزمين آنان وخانهها واموالشان و (نيز) زمينى را كه در آن گام ننهاده بوديد در اختيار شما گذاشت، و خداوند بر هر كارى تواناست. اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنيا و زينت (و زرق و برق) آن را مىخواهيد، بياييد تا شما را (با پرداخت مَهرتان) بهرهمند سازم و به وجهى نيكو (بدون قهر و خشونت) رهايتان كنم. و اگر خدا و رسولش و سراى آخرت را مىخواهيد، پس (بدانيد كه) قطعاً خداوند براى نيكوكاران از شما پاداش بزرگى را آماده كرده است. اى همسران پيامبر! هر كس از شما كار زشت (و گناهى) آشكار مرتكب شود، عذابش دو چندان خواهد بود و اين (كار) براى خدا آسان است.