سیمای پیامبر اکرم(ص) در نهجالبلاغه- خطبه 160
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 30-09-95
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. انشاءالله مثل همیشه پیامها را خواندیم و به پیامها خواهیم رسید. هم به بحث رد مظالم اشاره خواهیم کرد. هم به بحث آزادی زندانیان اشاره خواهیم کرد. بعضی از عزیزان نوشتند ما چند بار پیام دادیم و شما توجه نکردید. خیلی خواندیم. ولی چه کنیم؟ عذرخواهی میکنیم. خیلی پیام داده بودند در مورد پزشکان، خیلیها از پرشکان محله خودشان تعریف کرده بودند. در روزنامه میخواندم که پزشکی هست که بیماران نیازمند را با یک صلوات درمان میکند.
شریعتی: امروز هم از سیمای پیامبر(ص) در کلام امیرالمؤمنین برای ما خواهند گفت. بحث امروز را میشنویم.
حاج آقای حسینی: خطبهی 160 امیرالمؤمنین(ع) را امروز میگویم. ابتدا بگویم که بینندگانی که پیگیر مطالب هستند نوشته بودند که بحث جلسه گذشته را که شروع کردید گفتید: آغاز بعثت خاتم الانبیاء کسانی که آوازهی پیغمبر را شنیده بودند، سؤال میکردند پیامبر حرف حسابش چیست؟ چه میخواهد بگوید؟ با سه ممیز و مشخصه حضرت را معرفی میکردند. دو مورد را گفتیم. خیلیها نوشتند سومین مورد را یادتان رفت.
دو مورد اول یکی این بود که پیامبر را به مبارزه با مفاسد اقتصادی میشناختند. پیغمبر با رباخواری مبارزه میکند. با رشوهخواری و کم فروشی مبارزه میکند. دوم اینکه پیامبر را به عدالت میشناختند. میگفتند: عادلانه برخورد میکند. در زندگی شخصی و اجتماعیاش عادل است. ویژگی سوم در خطبهی 160 نهجالبلاغه امیرالمؤمنین هست. میگفتند: پیامبری است که هیچ شباهتی به شاهان ندارد و زندگیاش بسیار ساده است. ساده زیست است و مثل مردم زندگی میکند. مردم سالها با سلاطین زندگی کرده بودند. هرچه در ذهنشان بود، فکر میکردند هرکس یک ادعایی دارد و در رأس قرار میگیرد، یک پادشاه جدیدی است. میگفتند: این پادشاه نیست. کاخ ندارد. وقت ملاقات دارد. هفت خوان رستم را باید عبور کنی تا به او برسی. در خطبه 160 حضرت علی(ع) در ویژگی پیامبر گرامی اسلام میفرماید: «لقد کان صلي الله عليه و آله و سلم ياکل علي الارض» پیامبر روی زمین مینشست. «و يجلس جلسه العبد» مثل بندگان مینشست. روی زمین غذا میخورد و مثل بندگان مینشست. اگر کسی وارد مسجدالنبی میشد، پیغمبر را نمیشناخت و باید سؤال میکرد. هیچ امتیازی پیامبر خدا با دیگران نداشت. سؤال میکردند: «ایکم محمد(ص)» کدام یک از شما رسول خدا هستید؟ «و يخصف بيده نعله» کفش خودش را خودش وصله میکرد. «و يرقع بيده ثوبه» شاید الآن بگویند: آقا پیامبر باید وقتش را روی کارهای مهمتر میگذاشت. نه عیب ندارد. اینهایی که قدرتی و حکومتی دارند، گاهی کارهای ساده و شخصی خودشان را انجام بدهند، خیلی گذشتهی خودشان یادشان نرود. «و يرقع بيده ثوبه» لباس خودش را میدوخت. «و يرکب الحمار العاري» مرکبی که سوار میشد، زین و تشریفات نداشت. «و يردف خلفه» یکی را هم سوار میکرد. اینطور نبود که شخصیتی باشد و چپ و راستش هم کسی باشد.
در نهجالبلاغه هست که وقتی امیرالمؤمنین وارد منطقهای شدند و مردم دنبال حضرت میدویدند. حضرت فرمود: چه کار میکنید؟ گفتند: این کار را برای پادشاهان میکردیم. فرمود: چه فایده دارد؟ شما ذلیل میشوید و به من چیزی اضافه نمیشود. نگذاشت کسی دنبالش بیاید. اینجا هم پیامبر خدا سوار یک مرکبی میشد و کسی را هم سوار میکرد. «و يکون الستر علي باب بيته» گاهی این مطالبی که میگوییم با کارهای امروز ما مقایسه میشود. یک واقعیتی است. ساده زیستی زندگی پیامبر باید الگو باشد. فقط نمیخواهیم تاریخ را بخوانیم. مگر نمیگوییم: پیامبر باید الگوی عملی حاکمان ما باشد؟ پیامبر خدا به شکلی بود که در داستانی هست. کسی دنبال پیامبر میگشت. به مدینه آمد. گفتند: حضرت در مسجد النبی هست. آمد مسجد و هرچه گشت گفت: ما پیامبری نمیبینیم. دروغ گفتند که حضرت مسجد است. گفتند: آن کسی که آن گوشه نشسته است، پیامبر است. رفت دید یک کسی روی زمین نشسته و یک چیزی هم میل میکند. با تعجب گفت: تو پیامبر هستی؟! «تجلس جلسة العبید، تأکل الأکل العبید» مثل بردهها نشستی روی زمین و یک چیزی میخوری؟ تو همان پیامبری هستی که میگفتند؟ حضرت فرمود: وای بر تو! کدام بندهای بندهتر از من! بله من بنده خدا هستم. بنده خدا دیگر سر و صدا ندارد. یک گوشه نشستم و دارم غذا میخورم. از بس با سیره شاهان انس گرفته بودند، تعجب میکردند.
باز در داستان دیگری هست. کسی آمد با پیامبر سلام و احوالپرسی کرد. اولین بار بود پیامبر را میدید. لرزید، پیامبر فرمود: من شاه نیستم. بر خودت آسان بگیر. چرا ترسیدی؟! حضرت شروع کردند از زندگی شخصی خودشان تعریف کردند که این آقا با او احساس راحتی کند.
«يکون الستر علي باب بيته» پردهای مقابل خانهی حضرت بود که نقش و نگاری در آن بود. حضرت فرمود: این را بردار. «فاني اذا نظرت اليه ذکرت الدنيا و زخارفها» نگاه من به این میافتد و یاد دنیا میافتم. نه اینکه پیامبر خدا با نقش و نقاشی میانهای نداشته باشد. نه، پیامبر بیشتر از همه طبیعت و نقشهای واقعی را دوست داشت. حضرت دوست داشتند هم سطح مردم باشند. الآن واقعاً مسئولین ما هم سطح مردم نیستند و خیلی فاصله دارند. یکی از مسئولینی که مسئولیت نظارت بر دولت و برخی ارکان دولت را دارد، در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: چقدر الآن در ادارات پول تشریفات و تجملات هزینه میکنند. چقدر پول میزها و مبلها و دکوراسیون میدهند! آنوقت مردم پیام میدهند که ما محتاج نان شبمان هستیم. مسئولین ما ژاپن نمیروند؟ ژاپن با این صنعت و پیشرفت، نخست وزیر و وزرایش را ببینید. ساده ترین اتاق برای اینهاست. آنوقت نتیجه این میشود که فقر مردم را باور نمیکنند. میگویند: محال است کسی محتاج نان شب باشد!
یکی از آقایان برای من تعریف میکرد و میگفت: فلان کشور بودیم. یکی از مسئولین رده هشتم به کشور آلمان آمده بود. پیام داده بود که من حتماً باید از VIP وارد فرودگاه شوم. از سالن عمومی نمیآیم. پرسیدیم که امکان دارد؟ آخر ایشان نه رئیس جمهور است. نه نخست وزیر است. نه وزیر و معاون وزیر است. من چطور به اینها بگویم که این آقا میخواهد با تشریفات خاص بیاید؟ اتفاقاً آلمانیها گفتند: هیچ مانعی ندارد. هرکس باشد برای ما مهم نیست. قسمت تشریفات پولی است. چقدر؟ گفته بودند: هزار یورو! هزار یورو یعنی چهار میلیون تومان که این مسئول رده هشتم از مسیر عمومی نیاید.
حضرت میفرماید: پرده را بردارید. شاید یک معنا این باشد که اگر داریم همه داشته باشیم و اگر نداریم، هیچکس نداشته باشد. همین الآن اگر مسئولین ما بخواهند محبتشان در دل مردم زیاد شود یک راهش این است که تمام این تشریفات را حداقل متوقف کنند. بودجهای برای این کارهای تعویض دکوراسیون ندهند. ساده مثل مردم باشند.
در حالات حضرت هست که «یجیب الدعوه المملوک علی خبز الشعیر» انسان وقتی ساده بود میتواند با مردم به راحتی رفت و آمد کند. یک بنده، یک غلامی پیامبر را دعوت میکرد، حضرت راه میافتاد میرفت. غذا چه بود؟ فقط نان جو بود. الآن مسئولین ما سر چه سفرههایی مینشینند! انواع و اقسام غذاها و بهترین هتلها را میروند!
این قصه را مرحوم فیض کاشانی در محجه البیضاء نقل میکند. «کان ینام علی الحصیر» پیامبر هیچ قیدی نداشت. نه اینکه فکر کنیم روی حصیر خوابیدن سیره پیامبر است. نه! مقید نبود که تخت خوابش حصیر باشد یا چیز دیگری باشد. پیامبر خدا هیچوقت جایگاه خوابش را ایراد نمیگرفت. گاهی حضرت میخواست از خانه بیرون برود، بدون عبا میرفت. گاهی کفش هم نداشت. گاهی عمامه و کلاه هم نداشت. پس سیره پیامبر این شد که ما از فردا بدون عبا و عمامه برویم؟! نه این سیره پیامبر نیست. سیره پیامبر ساده زیستی است.
الآن من یکجایی بروم سخنرانی کنم. یک مرتبه بیایم برنامه شما ببینم عمامهام را جا گذاشتم. دیگر میآیم در برنامه سخنرانی کنم؟ نه، میگویم: آبرویم میرود. چون در قید و تکلف هستیم. «یمشی راجلاً وحافیاً بلا رداء ولا عمامه ولا قلنسوه» مقید نبودن، در قید نبودن و اسیر نبودن. اگر آدم از این قیدها آزاد شد آنوقت میتواند قید بندگی و عبودیت را در زندگیاش ایجاد کند.
یکی از طولانیترین خطبههای نهجالبلاغه همین خطبهی 160 است و در مورد سیمای پیامبر است. حضرت در ادامه میفرماید: «فاعرض عن الدنيا بقلبه» از دل اعراض کرده بود. از دنیا دل کنده بود. گاهی ما ادا درمیآوریم. میخواهیم محبوبیت پیدا کنیم. میگوییم: ساده زندگی کنیم مردم ما را دوست دارند. «یعلم انه عبدٌ» باور داشت که عبد است. این باور مهم است. مدل زندگی مهم نیست. عبا و عمامه داشتن مهم نیست. به این رسیده بود که ما به هر درجهای رسیده باشیم باز عبد خدا هستیم. باید به فکر بندگان خدا باشیم.
نامههای حضرت در نهجالبلاغه را ببینید. حضرت در نامه 50 میفرماید: «من کتاب له عليه السلام، الي امرائه علي الجيش» فرماندهان نظامی، نامه چیست؟ از چه کسی به چه کسی است؟ «من عبد الله» یک بنده خدا به شما نامه میدهد. امیرالمؤمنین در اوج قدرت که گفتیم: تقریباً بر تمام خاورمیانه حکومت میکرد. مصر یک استانش بود. عراق یک استانش بود. یمن یک استانش بود. وقتی میخواهد نامه بنویسد میگوید: «من عبد الله علي بن ابي طالب امير المؤمنين» اول بنده خدا هستم. بعد نامش را ذکر میکند. نامه 51 میگوید: «و من کتاب له عليه السلام، الي عماله علي الخراج» به مسئولین مالیاتی نامه نوشتند. در نامه 53 به مالک اشتر مینویسد: «هذا ما امربه عبد الله علي امير المؤمنين، مالک بن الحارث الاشتر في عهده اليه» همه «من عبدالله» است.
اگر میخواستند پیامبر را در چند کلمه معرفی کنند، این چند کلمه را میگفتند. 1- مبارزه با مفاسد اقتصادی و در رأس آن رباخواری. این خیلی پیام دارد و مهم است. 2- عدالت 3- ساده زیستی، پیامبر شاه نیست. مثل مردم است. 4- میگفتند: پیامبری است که اخلاقش خیلی ممتاز است.
الآن اگر بینندگان ما از قرآن آیهای را بلد نباشند، این آیه را همه بلد هستند. «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم/4) اگر هیچ حدیثی را بلد نباشند، دو حدیث را بلد هستند. یکی «النظافه من الايمان» است و یکی هم «إِنَّمَا بُعِثْتُ لاتَمِّمَ مَكَارِمَ الاخْلاقِ» (مكارمالاخلاق، ص8) است. تازه مهم این است که «خلق عظیم» اوج ظهورش کجا بود؟ در خانهاش بود. «خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لاهْلِهِ وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لاهْلِي» (منلايحضرهالفقيه، ج 3، ص553) الآن اینقدر ازدواج کم شده که اگر بگویند: جایی عروسی است ذوق زده میشویم. متأسفانه طلاق هم اینقدر زیاد شده که بسیار عادی شده و عجیب نیست. من یک حدیث میگویم برای اینکه ببینیم رضایتمندی بالا میرود یا نه. دعوا در خانهها کم میشود یا نه؟ پیامبر خدا یک خادم افتخاری به نام انس بن مالک داشت. ده سال خادم پیامبر بود. روزی که پیامبر به مدینه آمد، مادرش گفت: یا رسول الله! من هدیهای برای شما ندارم. ولی پسرم خیلی شما را دوست دارد. اجازه میدهی خادم شما باشد؟ روایت این است که قسم خورد، قسم به خدایی که پیامبر را به رسالت مبعوث کرد، در این ده سال اگر پیامبر از چیزی ناراحت میشد به من نمیگفت. حرفی به من نمیزد. نمیگفت: چرا این کار را کردی؟ چرا آن کار را نکردی؟ اگر همسران پیامبر مرا ملامت میکردند، پیامبر از من دفاع میکرد. میفرمود: او را رها کنید. چه کار دارید؟ مقدر ما همین بوده است. این را باور کنیم که پیامبر میفرمود: «انما کان بکتاب و قدر» مفاهیم دینی خدای نکرده برای سوء استفاده ما نیست. نمیخواهیم خطاهای خودمان را گردن مقدرات بیاندازیم. زندگی همیشه بر وفق مراد همه نیست.
بینندگان پاسخ بدهند من خودم به آنها جایزه میدهم. بگویند: ما یک نفری را پیدا کردیم که 60 سال، 70 سال عمر کرده و میگوید: من در زندگی هیچ مشکلی ندارم؟ نه مشکل فقر داشتم. نه مشکل بیماری داشتم. نه مشکل از دست دادن عزیزی را داشتم. اگر کسی هست بیایند به ما معرفی کنند.
من این قصه را دو شب پیش در حرم حضرت معصومه(س) گفتم. یک جوانی بعد از جوانی پیش من آمد. گفت: من از اصفهان به قم آمد. با همسرم دعوا کردم. دعوای سخت و شدید، آمدم قم به حضرت معصومه گفتم: من دیگر به شهرم برنمیگردم. اینجا میمانم تا شما مستقیم جواب مرا بدهید. الآن چند روز هست در حرم هستم. گفت: امشب که پای منبر شما نشستم این همان جواب حضرت معصومه در زبان شما بود. دارم به اصفهان برمیگردم. من این داستان را نقل کردم.
در حالات مرحوم آیت الله العظمی خوانساری(ره) هست که این مرد بزرگوار گرفتار یک همسر بداخلاقی بود. البته بعدها آن خانم از دنیا رفت و ایشان دوباره ازدواج کردند و فرزندانی که دارند از همسر بعدی ایشان است. مرحوم آیت الله العظمی حائری فرزند مؤسس حوزه علمیه قم فرمود: ما خدمت آقای خوانساری بودیم. همان همسر بداخلاق خدمت آقا آمد و شروع به داد و فریاد کرد. جلوی مهمانها هیچ ملاحظهای نکرد. آخر هم کتابی را برداشت و بر سر آقا زد. آقا عمامهاش را درست کرد و این خانم رفت. طوری زد که آقا عمامه از سرش افتاد. عمامه را درست کرد و فرمود: الحمدلله رب العالمین! آقای حائری گفت: من گفتم برای چه تحمل میکنی؟ طلاقش بده. مرحوم خوانساری فرمود: هرکسی در دنیا آزمون و رنج و امتحانی دارد. آزمون من هم این زن است. من از این آزمون خودم را نجات بدهم یک آزمون دیگر است. گفتند: برای چه الحمدلله میگویید؟ گفتند: سکوت کردی، هیچ! امتحان خداست، باشد. بلای خداست و آزمون الهی است، باشد. دیگر برای چه الحمدلله میگویی؟ فرمود: برای این الحمدلله گفتم که جوابش را ندادم! الحمدلله که به این حد رسیدم که میتوانم صبر کنم.
اگر الآن در خانههای ما آقا بد اخلاق است، یا خانم بد اخلاق است، این آزمون شماست. دیگر با دو تا فرزند میخواهید زندگی را خراب کنید؟ دیگر چارهای نیست. اگر او یک چیزی گفت: الحمدلله بگو که من توانستم جواب ندهم. بسیاری از دعواهایی که آتش به پا میشود بخاطر اینکه جواب همدیگر را میدهند. امشب شب چله است. چهارده ساعت طول شب است. مهمان آمد. یک حرفی پیش آمد. کمی، زیادی، کظم غیظ کن. این جوان گفت: من این قصه را که شنیدم، جوابم را از حضرت معصومه گرفتم. این کلام پیامبر را تابلو کنیم. «انما کان بکتاب و قدر» سختیها در زندگی همه هست. شما کسی را سراغ دارید بگوید: من هیچ آزمونی ندارم؟ هیچ مشکلی نداشتم؟
در حالات رسول خدا هست که پیامبر خدا وقتی در خانه وارد میشدند حضورشان را در خانه سه بخش میکردند. «جزء لله لنفسه لاهله» امشب چهارده ساعت طول شب است. آقای محترم در خانه که میروی سه بخش تقسیم کن. «لله» یک بخشی را برای خدا بگذار. چهارده ساعت میخواهی چه کنی؟ یک نمازی، یک دعایی، یک نماز شبی.
هفته گذشته در حرم حضرت معصومه(س) قبل از منبر، نشسته بودم. داشتند اذان میگفتند. آیت الله العظمی شبیری زنجانی امام جماعت حرم هستند. تا نشستند مؤذن داشت میگفت: «اشهد ان علیا ولی الله» قرآنشان را برداشتند. شروع به تلاوت قرآن کردند. از «اشهد ان علیا ولی الله» تا آخر اذان سه صفحه قرآن تلاوت کرد.
«لاهله» برای زن و فرزندت، عزیزی میگفت: توافق کردیم که وقتی پدر به خانه میآید، فضای مجازی تعطیل است. امشب که به شب چله معروف است بخاطر صله ارحام است. پیامبر فرمود: «من کان له صبی فالیتصابه له» هرکس بچه دارد برایش بچگی کند. نفرمود: به او تبلت بدهید!
«جزء لنفسه» یک بخشی هم برای کارهای شخصی خودشان بود. که باز یک بخشی از این را برای دیگران و خدمت به مردم قرار میدادند.
شریعتی: انشاءالله شنیدن این نکات برای ما مؤثر باشد و بتوانیم فاصلهمان را با پیامبر و اهلبیت کمتر کنیم. امروز صفحه 435 قرآن کریم، آیات 4 تا 11 سوره مبارکه فاطر در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ «4» يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ «5» إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِيرِ «6» الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ «7» أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ «8» وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ «9» مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ «10» وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ «11»
ترجمه: و اگر تو را تكذيب مىكنند (نگران مباش زيرا) پيامبران پيش از تو (نيز) تكذيب شدهاند، و همهى كارها به سوى خداوند بازمىگردد. اى مردم! وعدهى خداوندى حقّ است؛ پس زندگى دنيا شما را فريب ندهد و مبادا (شيطان) فريبكار شما را فريب دهد و به (كَرَم) خدا مغرور سازد. بىگمان، شيطان دشمن شما است، پس شما نيز او را دشمن بگيريد؛ جز اين نيست كه او دار و دستهى خود را فرا مىخواند تا از اصحاب دوزخ باشند. كسانى كه كفر ورزيدند، برايشان عذابى سخت است، و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود. پس آيا كسى كه عمل بدش براى او آراسته شده و آن را نيكو مىبيند، (مانند كسى است كه هدايت يافته است.) پس بدون شك خداوند هر كه را بخواهد (و سزاوار بداند) گمراه مىكند و هر كه را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت مىنمايد، پس مگذار به خاطر حسرت بر آنان جانت از دست برود، زيرا خداوند به آن چه انجام مىدهند آگاهى كامل دارد. و خداوند است كه بادها را فرستاد تا ابر را برانگيزاند، پس آن را به سوى سرزمينى مرده رانديم، و به وسيلهى آن زمين را بعد از مردنش زنده نموديم. رستاخيز نيز چنين است. هر كس خواهان عزّت است، پس عزّت، همه از آن اوست (و به هر كه بخواهد مىدهد.) تنها سخن (و عقيدهى) پاك به سوى او بالا مىرود، و كار شايسته آن را بالا مىبرد، و كسانى كه براى انجام بدىها نقشه مىكشند، برايشان عذاب سختى است و نيرنگ آنان است كه تباه مىشود. خداوند، شما را از خاك و سپس از نطفه آفريد؛ آن گاه شما را زوج يكديگر قرار داد، و هيچ مادهاى جز با علم او باردار نشود و نزايد، و هيچ كس عمر طولانى داده نشود و يا از عمرش كاسته نشود، مگر آن كه در كتاب (علم خدا ثبت گرديده) است؛ قطعاً اين امر بر خداوند آسان است.
شریعتی: برای دریافت فایلهای صوتی و متنی برنامه میتوانید به کانال برنامه ما مراجعه کنید. مخصوصاً کانال وسواس که لینکش را دوستان در کانال برنامه قرار دادند. فرمایشات پایانی شما را میشنویم که وعده داده بودید.
حاج آقای حسینی: من در مورد آزادی زندانیان و رد مظالم مطلبی را عرض کنم. برای اینکه بفهمیم جریان چیست، یک سری به زندانها زدیم. امشب هم انشاءالله میخواهیم برویم. من با یکی از قضات سابقهدار صحبت کردم و حرفهایی که جلسات قبل گفته بودم، به ایشان گفتم. گفت: این دست خود قاضی است. میگفت: خود قاضی باید وقتی میخواهد حکم بدهد، ببیند این کسی دارد به زندان میفرستد، مجرد است یا متأهل است؟ بچه دارد یا ندارد؟ اولادش نیاز به حمایت عاطفی پدر دارند یا ندارند؟ مثالی زد و گفت: شما وقتی کسی را به زندان میفرستی. فکر نمیکنی اگر دختر چهارده ساله و پسر شانزده ساله دارد، مادر چطور میتواند به این پسر بگوید: فلان کار را نکن؟ میگوید: تو اگر راست میگویی پدرم میخواست خوب باشد. تأثیری که به زندان رفتن پدر در روحیه بچهها دارد. وضع معیشتی این زندانی چطور است؟ از حرف ایشان بسیار خوشم آمد. باید بداند پدر و مادر دارد یا نه؟ پدر و مادرش تحت حمایت او هستند یا نه؟ رابطه عاطفی پدر و مادر با او چطور است؟ همسرش چه سنی دارد؟ جوان است یا سالخورده است؟ بچههایش جدا شدند یا نه؟ نیازی به حمایت دارند یا نه؟ در یک خانه هستند یا نه؟ ببیند آیا او را به زندان فرستاد بهتر میشود یا بدتر؟ الآن زندانهای ما کانون اصلاح است؟ این قاضی عالی رتبه میگفت: ما باید حساب کنیم که وقتی یک جوان به زندان میرود، یک خطا بلد است، چند خطای دیگر هم یاد میگیرد. میگفتند: حتی با قوانین فعلی امروز اینها میتوانند جایگزین برای زندان در نظر بگیرند. با مدیریت میشود کاری کرد اطاله دادرسی از بین برود.
من یک تقاضا دارم از رسانهها، رسانهها بیایند رابط بین مردم و قوه قضاییه باشند. مشکلاتشان را برسانند. از خود مسئولین قوه قضاییه هم تقاضا داریم وقت بیشتری برای زندانیان بگذارند. با یک بخشنامه میتوانند بگویند که قضات محترم باید این مقدار به زندانها سر بزنند. یک شماره رند هم اعلام کنند برای اینکه مردم اگر خواستند در مورد یک قاضی نظر بدهند، به راحتی بتوانند. یا شکایتی دارند بگویند. پیام مردم راحت برسد. خود مسئولین قضایی، ریاست محترم قوه قضاییه، ما دوست داریم هروقت ایشان را از سیما میبینیم، بگویند: این معضل حل شد. برای بحث اعتیاد راه حل پیدا شد. تا آخر ماه ربیع ده روز دیگر فرصت است. تا یک میلیون تومان، آیات عظام صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی، وحید خراسانی، شبیری زنجانی اجازه دادند. به عابر بانکهای بانک ملت مراجعه کنید. گزینه کمکهای مردمی را بزنند. بعد هم ستاد دیه، خیلی راحت میتوانند این کار را انجام بدهند. مقام معظم رهبری هم یک سوم سهم امام را به ارحام نیازمند اختصاص دادند. رد مظالم هم ده روز دیگر فرصت است که دویست هزار تومان بدهند. همه صدقات هم میتوانند به نیت رد مظالم بدهند. ولی دویست هزار تومان تا آخر ماه ربیع است. تقاضا میکنم آقایان همینطور که برای خودشان رد مظالم میدهند برای همسرانشان هم رد مظالم بدهند.