93-08-21 -حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری - پرسش و پاسخ بینندگان
موضوع برنامه: پرسش و پاسخ بینندگان
كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 93/08/21
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میگویم به همهی هم وطنان خوب خانمها و آقایان خیلی خوشحالیم که در این لحظات همراه شما هستیم. حاج آقای ماندگاری سلام علیکم و رحمة الله عزاداری هایتان قبول باشد
حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله و السلام و الصلوه علی رسول الله و علی آله آل الله من هم خدمت شما و همکاران خوب و بینندگان عزیز و ارادتمندان به ساحت مقدس سیدالشهدا سلام الله علیه عرض سلام و ادب و تسلیت ایام را دارم تقاضا میکنیم به عنوان توسل و تسلای دل آقایمان امام زمان سلام الله علیه دعای سلامت حضرت را با هم تلاوت کنیم اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک صلواتی را هم به عنوان تسلای دل آقایمان امام زمان تقدیم میکنیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: روزهای چهارشنبه حاج آقا ماندگاری حضور دارند به بخشی از سوالات پاسخ دهند 20000303 شماره پیامک ما است نظرات و پیشنهادات را دریافت میکنیم بسیاری از سوالات شما هم در طراحی مباحث آینده به ما کمک میکند. اگر حاج آقای ماندگاری اجازه بدهند اولین سوال را میخوانم. بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام به اهالی سمت خدا این روزها همهی ما عزادار امام حسین هستیم و برای ما یقین شده که اگر آن زمان بوده از طرفداران آن حضرت بودیم کربلا برای ما یک معادلهی حل شده است اما در آن زمان هم خیلی از افراد بودند از متدینین و موجهین که امام را تنها گذاشتند با این وضع ما چطور میتوانیم بگوییم اگر آن روز بودیم امام را یاری میکردیم ایشان در خاتمه گفتند من یکی از بینندههای برنامهی خوبتان هستیم و خواهش میکنم دربارهی این که یک پزشک زن چطور میتواند در مکتب امام باشد و به راه او خدمت کند توضیح دهید خیلی ممنون از پیام تان
حاج آقا ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم ما ممنون هستیم از بینندگان عزیزی که این قدر دقت میکنند اولا دنبال ملاک هستند در جوابها و میخواهند یک راه حل و برنامه بگیرند ثانیا و به این صفا و صمیمیت هم برنامه را مورد توجه قرار میدهند ما ممنون هستیم. اگر ما بیاییم واقعهی کربلا را از این اصطلاح میخواهم استفاده بکنم امروز در علم پزشکی ما دارند سلولهای بنیادین را شناسایی میکنند و بر اساس سلولهای بنیادین مشابه سازی میکنند روی حیوانات انجام دادند روی گیاهان که خیلی وقت پیش انجام دادند روی انسانها هم میخواهند پیاده بکنند روی جسم آدمها دارند کار میکنند ما میگوییم واقعهی کربلا یک سلولهای بنیادینی دارد یک حقیقتی دارد ورای پیکر و این که خدا خواسته کربلا این قدر بزرگ شود معلوم میشود این آن قدر ظرفیت دارد که همهی زندگی بشر را راهنمایی کند واقعهی کربلا چیست؟ تقابل حق و باطل است ولی در واقعهی کربلا هم حق به جلوهی نهایی خودش رسید با همهی مظلومیت و هم باطل به نهایت خباثت خودش و حقیقت اش را نشان داد حد اعلی هر دو جبهه ما در زمان هیچ معصومی این قدر واضح نشد حق و باطل شما ببینید سپاه عمر سعد آیهی قرآن میگوید «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ» (نمل/14) یک خبرهایی از سپاه عمر سعد به ما میرسد خواستند خیمهها را آتش بزنند عمر سعد صدا زد دید که هیچ کس آماده نمیشود اینهایی که خودشان را بر حق میدانند بروند آتش بزنند درنگ نکنند میخواستند بچهی امام حسین را از بابا جدا کنند آماده نمیشدند لذا میگوید عده ای از اعراب که اراذل و اوباش هستند ابن زیاد یک عده از اراذل کوفه را آورده بودند کسانی که هیچ آیینی ندارند پول میگیرند هر غلطی بکنند آنها را آورده بود برای کتک زدن بچهها سپاه عمر سعد با تمام خباثت شان میدانستند بر حق است یعنی حق بر هیچ کسی پوشیده نبود باطل هم بر هیچ کسی پوشیده نبود حب الدنیا امیرالمومنین میفرماید هم کور میکند هم کر میکند پس یک: واقعهی کربلا تقابل زیبای نگوییم زیبا تقابل واضح حق و باطل است حق و باطل فقط در واقعهی کربلا است یا در تمام موضوعات زندگی ما است؟ زیارت آل یس روایت است فَالْحَقُّ ما رَضيتُمُوهُ، وَ الْباطِلُ ما اَسْخَطْتُمُوهُ یا آیهی قرآن میگوید حق آن چیزی است که خدا میگوید باطل آن چیزی است که شیطان میگوید یا به عبارت دیگر در روایات داریم حق آن چیزی است که خدا به آن امر کرده باطل آن چیزی است که خدا از آن نهی کرده امر به معروف و نهی از منکر یا امام صادق سلام الله علیه فرمودند هر مطلبی که در زندگیتان پیش آمد ما را آن جا کنار آن مطلب حاضر غایب کنید اگر ما با آن مطلب بودیم آن حق است اگر نبودیم آن باطل است خرید باشد شنیدنی باشد دیدنی باشد گفتنی باشد خوردنی باشد دوست داشتنی باشد پس ما در تمام موضوعات زندگیمان تقابل حق و باطل را داریم همان تقابل حلال و حرام تقابل واجب و حرام تقابل امر و نهی خدا.
شریعتی: نوعا همیشه سر دو راهی هستیم.
حاج آقا ماندگاری: دائما راجع به نماز خدا گفته نماز بخوانیم پس انجام نماز حق است ترک نماز باطل است یا سهل انگاری نسبت به نماز باطل است من راجع به نماز اگر دارم انجام نماز را به بهترین وجه انجام میدهم دارم حق را در رتبهی عالی خودش انجام میدهم کوتاهی نمیکنم پس این یک نکته واقعهی کربلا تقابل حق و باطل است اولا حق و باطلی که بر هیچ کسی پوشیده نشد در قصهی امام حسن سلام الله علیه و درگیری شان با معاویه یک کم برای بعضیها حق و باطل مشتبه شد فتنه شد راجع به امیرالمومنین و معاویه هم همین طور است راجع به امام رضا و مامون هم همین است چون امام رضا رفته اند کنار مامون نشسته اند در ظاهر به عنوان ولی عهد اما راجع به امام حسین هیچ کس دیگر شبهه ندارد حتی آنهایی که ترسیدند و بعد آمدند گفتند ما ترسیدیم شکی در حقانیت حسین نداشتیم شکی در باطل بودن یزید نداشتیم لذا امام حسین میفرماید ای مردم فکر حسینی با فکر یزیدی جمع نمیشود احساس حسینی با احساس یزیدی جمع نمیشود حب حسینی با حب یزیدی جمع نمیشود حب یزیدی یعنی چه؟ یزید حب به حرام دارد حسین حب به حلال دارد نگفت من با یزید بیعت نمیکنم یک خط کش داد یک میزان و شاخص داد واقعا هر کس بخواهد با کربلا زندگی کند به زیبایی میتواند در هر شغلی در هر موضوعی در هر زمانی در هر مکانی در هر قصه ای حسینی باشد و حسینی و یزیدی را تشخیص بدهد من بارها مثال زده ایم در عروسی من میتوانم عروسی حسینی و یزیدی را تشخیص دهم عروسی که شاد باشد ولی گناه نباشد قطعا حسینی است یک جا گفتیم گناه نباشد گفتند پس میخواهیم دعای توسل کمیل بخوانیم و سینه زنی راه بیندازیم نه عروسی میتواند شادی باشد نشاط داشته باشیم خندان باشیم یک هفته هم شاد باشیم بهترین پذیرایی را هم از همدیگر داشته باشیم و هدیه بدهیم هیچ مشکلی ندارد خیلی هم سفارش شده گناه نباشد اختلاط زن و مرد نباشد بزن برقص نباشد اختلاط زن و مرد نباشد و بزن به رقص نباشد نمیشود؟ بچههای زمان جنگ انجام دادند و شد که. من خودم در آن دوره ازدواج کردیم حضرت عباسی شیرین ترین ازدواجها و مجالس آن جا بود یک عروسی حسینی است آن عروسی که به هر میزان گناه وارد شود یزیدی است درجهی یزیدی بودن بعضیها بیست درجه بعضیها ده درجه بعضیها صد درجه است. در کاسبیمان هم همین طور است در کاسبی که میخواهد دروغ باشد نزول باشد بی انصافی باشد گران فروشی باشد این کاسبی یزیدی است حالا ای آقای کاسب صد السلام علیک یا اباعبدالله هم در مغازه اش زده باشد کاسبی اش یزیدی است نمیخواهم بگویم این کاسب یزید است من چنین جسارتی نمیکنم حتما دوستدار اهل بیت است ولی این مدل مدل امام حسینی نیست کارش را جدا میکنیم ما فعلش را جدا میکنیم کاسبی که در آن انصاف باشد اصلا در روایات نگفته اند چند درصد سود بکنید من دیروز از یک کارشناس پرسیدم که باز مطمئن باشم از یک کارشناس احکام جای بینندگان عزیز خالی کنار حرم امام رضا سلام الله علیه بودیم از یک کارشناس احکام پرسیدم اصلا در دین دستور نرخ درصد سود را گفته اند؟ گفتند نه گفتند انصاف را رعایت بکنید حالا انصاف هر شی و جنسی هر شهری هر فروشنده ای هر خریداری به حسب خودش. در کاسبی انصاف باشد دروغ نباشد غل و غش نباشد این کاسبی حسینی است شاید فروشنده اش هیچ اعتقادی به امام حسین نداشته باشد این که میگوییم حسینی است یعنی حق است یعنی خدا پسند است. در رشتهی این خانم دکتری که یا آقای دکتری که بخواهد زیر میزی بگیرد یا اباعبدالله بزند در مطب اش ولی به مریض بگوید تا پول واریز نکنید عمل نمیکنم این طبابت طبابت حسینی نیست من نمیگویم همهی دکترا صلواتی کار کنند دکتر زحمت کشیده درس خوانده تجربه دارد حق الزحمه باید بگیرد ولی انصاف داشته باشد با مریض راه بیاید در صنف دکتری از شما تعهد گرفتند قسم خوردند که مهربان باشند به جان انسانها احترام بگذارند این رفتار یزیدی است گاهی وقتها ما میگوییم فکر یزیدی است این احساس یزیدی است پس الآن ببینیم من این شاخصهها را سه دسته عرض کردم یک این که کربلا تقابل عینی حق و باطل است دو در زندگی ما در هر موضوعی ما تقابل حق و باطل را داریم حق و باطل کوچک کوچک که میگویم برای فهم است این حق و باطلهای جزئی شاید به آن عظمت کربلا باشد که تقابل امام حق با امام باطل است امام نور با امام نار است مثلا میخواهم دروغ بگویم نیش بزنم تهمت بزنم این گفتار یزیدی است گوینده را کار ندارم اما اگر در کلامام صداقت را رعایت کنم محبت و ادب را رعایت کنم این گفتار حسینی است یعنی خدا پسند است.
شریعتی: این مدت یک پیامکی در گوشیهای ما میآمد که آنها چند هزار درهم و دینار گرفتند به پول امروز و معیارهای امروزی حساب میکردند رقم بسیار بالایی میشد که آنها نتوانستند در مقابل مالی که به آن ها پیشنهاد میشد مقاومت کنند لذا رفتند به لشکر عمر سعد پیوستند امروز ما وظیفهی ما چیست یعنی واقعا چگونه میتوانیم در مقابل یک مالی که به آن عظمت به ما پیشنهاد میشود دینمان را ایمانمان را و حق را نادیده بگیریم و در مقابل سپاه امام قرار نگیریم.
حاج آقا ماندگاری: من گاهی وقتها در جمع جوانها گفتم به قول خودشان برق از چشمان شان پرید گفتم جوانی از یک عالمی پرسید شما آخوندها میگویید معصومین گناه نمیکنند قبول اما شما آخوندها میگویید اینها فکر گناه را نمیکنند این به کت ما نمیرود چطور میشود یک نفر فکر گناه را هم نکند الآن در خیابان یک نامحرمی را میبینیم چشممان را میاندازیم پایین گناه نمیکنیم اما گاهی وقتها در فکرهایمان یک چیزهایی میگذرد این عالم یک لحظه تامل کرد و به این جوان گفت ببخشید شما تا به حال فکر کردید نجاست بخورید؟ من میدانم شما در عمرتان لب به نجاست نزدید فکرش را هم نکردید؟ گفت نه گفت برای چه فکرش را نکردید؟ گفت چون نجاست نجس است کثیف است خیلی پلید است آدم بدش میآید گفت آهان معصومین هم گناه در نظرشان این طور است نجاست است رجس است «رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ» (مائده/90) آیهی قرآن است «اِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ» (احزاب/33) اگر پول حرام نجس است کثیف است پلید است ببخشید میشود مثل یک ماشینی که بارش کثافت است یک ماشین کثافت به ما پیشنهاد بکنند یک قاشق چایخوری هم پیشنهاد بکنند هم قبول نمیکنم میگویم کسی که باطن را نبیند امروز به اندازهی دو هزار پول حرام بخورد و برایش شیرین باشد احتمالا پول گندهی حرام که به او پیشنهاد بشود با حرص و ولع میرود میخورد چون نجاست بودنش را نمیبیند پس بگذارید معیارم را کامل کنم نکتهی اول کربلا تقابل عینی و واضح حق و باطل است این تقابل حق و باطل در زندگی ما موج میزند در همهی اصناف در همهی آدمها در همهی زمانها و مکانها و موضوعات زندگی و درجاتش فرق میکند آن چیزی که خدا به آن امر کرده واجب است آن چیزی که خدا نهی کرده حرام است یا مستحب یا مکروه یا مباح مباح را خدا امر علی السویه داده اگر ما در اینها داریم رعایت میکنیم ان شاء الله به آن مورد کربلا هم برسیم اهل کربلا هستیم نمیتوانیم خاطر جمع هم بگوییم چون بعضیها در مسابقات محلی مقام میآورند استانی مقام میآورند ملی هم مقام میآورند به جهانی که میرسد خراب میکنند کربلا یک نبرد فینال بود بعضیها تا فینال میروند فینال را خراب میکنند ولی کسی که اصلا اولش خراب کرده قطعا در فینال هیچ راهی ندارد.
شریعتی: همین هم میتواند تمرین باشد.
حاج آقا ماندگاری: ما باید تمرین کنیم یک بحثی را خیلی فهرست وار میگوییم باید چند جلسه حرف بزنیم توفیق داشتیم در دهه محرم در حرم حضرت معصومه در جاهای دیگر محضر مخاطبان عرض کردیم. یک تمرین کنم اگر من اهل گذشتام یکی از شاخصههایی آنهایی که پای امام حسین در فینال ایستادند این است که اهل گذشت بودند گذشت خود چهار شاخه دارد گذشت از گناه چشمک گناه من را جذب نکند چون گناه ارزان است هم فراوان است هم جذاب است هم عمومی شده در منزل گناه نایستم دو گذشت از خطای دیگران برای انتقام برای تلافی کردن نایستد الآن چقدر دعواهای خانوادگی همسایگی دعوا در محیط کار دعواهای اجتماعی به خاطر یک عدم گذشت است حتی گاهی وقتها به قتل و جرح هم میکشد عصبانی میشوند شیطان مسلط میشوند میزنند داغون میکنند سه گذشت از عزیزان کربلا یعنی گذشت از هر چه هست مال عزیز آدم است امتحان کنم ببینم سر خمس که میرسد از مالم میگذرم در زکات از مالم میگذرم چون باید بدهم در انفاق از مالم میگذرم؟ امروز غصه میخوریم برای اسراف پول خرج میکنم برای مهمانیهای آن چنانی پول خرج میکنم یک مادری هم امروز بعد از نماز ظهر جلوی من را گرفته حاج آقا تو را به خدا تذکر دهید کجای دنیا در تالارها هفت هشت نوع غذای گوشتی درست کنند این قدر اسراف میکنند بعد یک خانواده برای دویست هزار تومان مانده حاضر نیستند گذشت کنند گذشت از مال کنند گرهی راه بیفتد یک جوان برای دویست هزار تومان برای دو میلیون تومان گذشت از عزیزانمان را حاضر نیستیم تمرین کنم من اگر این جا از مال عزیزم بگذرم از فرزند عزیزم لازم شد بگذرم گذشت از فرزند عزیزم فقط مثل حضرت ابراهیم و اسماعیل نیست که چاقو بگذارم نه همیشه نظر فرزندم را بر نظر خدا ترجیح ندهم این یعنی گذشت از فرزند یعنی به فرزندم بگویم این جمله ای که شما میگویی غلط است خدا به این جمله و حرف شما راضی نیست پسرم دخترم همسرم خواهرم برادرم پدرم مادرم خاله عمه دایی عمو قوم و خویش همکار این کاری که شما از من میخواهید خدا راضی نیست من این کار را انجام نمیدهم ولو شما ناراحت باشید.
شریعتی: گذشتی که خانوادههای شهدا کردند.
حاج آقا ماندگاری: آنها جان عزیزانشان را گذشت کردند من از رضایت عزیزانم هم بگذرم ما گاهی وقتها رضایت عزیزانمان را میخواهیم به سِخَط الهی که روایت امام جواد است وای به حال آن کسانی که رضایت مخلوق را بخواهند به سِخط الهی از چند معصوم این روایت آمده کسانی که کربلا بودند رضایت خدا را خریدند ولو به سخط مخلوق ولو از ما ناراحت شوند خب بشوند به خاطر خدا ناراحت شوند چه اشکال دارد الآن در خانوادهها پا روی خدا میگذاریم پا روی بچه هایمان نگذاریم آخرش هم گذشت از جان عزیز خودم است. یک گذشت تمرین کنیم گذشت را این خاطرهی شهید غلامعلی پیچک را خیلی جاها گفتم به دانش آموزها گفتم کیف کردند مادر شهید میگوید زمان قبل از انقلاب برایش یک بستنی چوبی خریدم آن موقعها میگفتند آلاسکا این بستنی چوبی را کرد در آستینش نخورد بستنی عشق بچهها است آمد خانه بستنی آب شده بود سیخش مانده بود چوبش مانده بود به پسرم گفتم بستنیات آب شد گفت مامان بستنی آب شد دل بچههای یتیم آب نشد گذشت از یک شکم. کیف شکمی تعارف نداریم لباست لکه شد مامان لکهی لباس را میتوان شست لکه شکستن دل بچهها را نمیشود شست من گاهی وقتها امروز بچهام خدای نکرده میخواهد جلوی بچه یتیم یک چیزی بخورد جگرش را بسوزاند گاهی وقتها جهیزیهها را به نمایش میگذارید برای چه است؟ خانوادهها از جهیزیهها و سیسمونیها نمایشگاه درست میکنند شاید در خانوادههای ما هم باشد متاسفانه پرسیدم برای چیست؟ برای آن که دارد روی دست شما بزند آن کسی هم که ندارد جگرش کباب شود؟ کجایش دینی است؟ جهیزیه تهیه کرد آمده خانه اش. وقتی هم میچینند همه باید بیایند همهی سوراخ سنبهها را نگاه بکنند در دکورش چه چیده؟ برای چه؟ برای این که رو دست بزنند؟ ما باید از یک سری چیزها گذشت کنیم. گذشت یعنی ما در مسیر بندگی خدا و رهروی راه امام حسین منازلی است که میخواهد ما را متوقف کند از اینها بگذریم تا سالک الی الله باشیم تا پیرو امام حسین باشیم در هر کدام از این منازل چه منزل گناه چه منزل خطای دیگران که منزل انتقام است چه منزل عزیزان که محبتهای حلال است چه منزل جان خودمان گذشت کردیم فدای شهدا شوم از جان گذشتند خدا حیات جاودانه به آنها داد «أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ» (بقره/154) «أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» (آل عمران/169) این یک شاخصه است طول میکشد ولی چون جدا سوال قشنگی بود دنبال این میگشتم یک نفر از این سوالها بپرسد من این بحث را بگویم شاخصهی دوم کربلایی بودن تنظیم زندگی با یاد مرگ و قیامت است بعضی از یاد مرگ و قیامت میتوانند فرار کنند از خودش که نمیتوانند فرار کنند «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِيتَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ» (جمعه/8) هر کس از مرگ فرار کند خودش مرگ را ملاقات میکند از یادش فرار میکند میروند مشهد کربلا کفن نمیخرند وای وای وای کفن بخریم میترسیم عزائیل بیاید سراغمان وصیت نامه نمینویسند با این که بدهکارند دیون دارند یک سوم دارند یک سوم را برای خودت خرج کن بمیری بچه هایت یک قران برای تو خرج نمیکنند یکی مرد باور کنید پولدار بود جنازه اش را آمدند گذاشتند دم در مسجد گفتند مومنین پول جمع کردیم خرج کفن و دفنش را بدهید فکر میکنند اگر وصیت بنویسند اگر کفن بخرند اگر قبرستان بروند تشییع جنازه بروند مرگ شان عقب جلو میشود اینها فرار میکنند یک دسته عاشق مرگی از جنس شهادت اند اینها از اولیا خدا هستند امیرالمومنین میفرماید نسئل الله منازل الشهدا در یکی از شهدا میفرمایند ما میگوییم نه آن نه این نه آن اوج صعود نه این قعر سقوط اینهایی که میخواهند رهرو راه امام حسین باشند باید زندگی شان را با یاد مرگ و قیامت تنظیم بکنند خانم دکتر اگر تنظیم میکنید شما کربلایی هستید تنظیم کردن یعنی چه؟ سه علامت دارد دل نبستن اینها توضیح میخواهد دل نشکستن و بار بستن اگر آمادگی داریم در دنیا دنیا را باور کنیم مثل یک میدان پر از خار است در خار لباسها را بالا میگیریم تا چیزی از خار نچسبد بچهمان هم به ما میچسبد میخواهد از دین مادرش بگیرد از دنیای ما فقط راضی نیستند به خدا میخواهند دین ما را هم بگیرند نگذارید بچسبد دوستش داشته باشید در جایگاه خودش فرزند است پارهی تن است ولی دلبسته نشوید جبرئیل به پیامبر اکرم صلوات الله علیه عرض کرد کتابی است مواعظ جبرئیل به پیغمبر گفت هر چه میخواهی دوست داشته باشی دوست داشته باش ولی یک روز از آن جدایت میکنند. به یاد بیاورید مرگی که شما را از عزیزان و لذت هایتان جدا میکند پس دل نبندیم دل هم نشکنیم راجع به خدا مسامحه است دل خدا را نشکنیم دل خلق خدا را نشکنیم اگر شکستیم تدارک کنیم بار هم ببندیم این مسیر خیلی طولانی است مسیر صد کیلومتری حتما بیست لیتر بنزین برمی داریم صدی یک لیتر بیشتر مصرف نداریم اما بیست لیتر برمی داریم اما ما یک مسیر بی نهایت داریم چقدر بار بستیم؟ باور کنیم این زندگیمان حساب کتاب دارد آیهی سورهی نبا پدر من را در آورده «إِنَّهُمْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ حِسَابًا» (نبأ/27) آنهایی که بدبخت شدند در دنیا در قیامت میگویند ما فکر نمیکردیم این طور حساب کتاب باشد حساب کتابی به این ذره ای «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» (زلزال/8) «لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَهً وَلاَ كَبِيرَهً إِلآ َّ أَحْصََهَا» (اسراء/13) خدا ذره را هم حساب کرده اگر سرش در حساب کتاب باشد چه خانم دکتر باشد چه طلبه باشد چه آقای شریعتی باشد چه فیلمبردار محترم باشد سرمان در حساب کتاب باشد سه اتفاق قشنگ در زندگی میافتد قبل از کارهایمان برنامه ریزی دینی میکنند میگویند مشارطه در حین کارها مراقبت دینی میکنیم بعد از کارهایمان هم محاسبهی دینی میکنیم اگر این سه کار را میکنیم ما کربلایی هستیم عنصر چهارم آنهایی که در مسیر کربلا هستند باور دارند که در محضر هستند دارند نگاه شان میکنند این که باور کنیم در محضر هستیم من یک بار گفتم دوربین خدا پیغمبر امامان ملائک شهدا زمین زمان و اعضا و جوارح آیاتش را بروند در بحثهای قبلی دنبال کنند در قرآن دنبال کنند وقتی باور کنیم در محضر هستیم سه فایده دارد در انجام واجبات که مثل سربالایی است کم نمیگذاریم چون دارند نگاه میکنند اگر داریم در واجبات کم میگذاریم کربلایی نیستیم در سراشیبی زندگیمان که زمینهی گناه است دنده خلاص نمیرویم ول نمیکنیم خودمان را ترمز را داریم میشود حیا و عفت در دست اندازها که گرفتاریها و مصیبتها است حواسمان است احتیاط میکنیم که دارند نگاهمان میکنند استقامتمان میرود بالا کمک فنرها قوی است خونهای علی اصغر را امام حسین به آسمان ریخت فرمود این داغ را بر من آسان میکند همین چهار تا بس است گذشت، تنظیم زندگی با یاد مرگ و قیامت باور کنیم حساب کتاب دارد باور کنیم در محضر هستیم این چهار ویژگی یکی اش هم ماها را آدم میکند ما این چهار ویژگی را ببینیم در زندگیمان جدی گرفتیم یا نه اگر جدی گرفتیم هزار بار هم کربلا اتفاق بیفتد ان شاء الله از حسین فاطمه جدا نخواهیم شد اما اگر در کربلای کوچک زندگیمان یزیدی باشیم در آن کربلای بزرگ معلوم نیست حسینی باشیم آنهایی که در کربلای جنگ جمل علوی بودند جنگ صفین علوی بودند در کربلای امام حسین یزیدی شدند بعضی هایشان. آنهایی که اول هایش علوی بودند بعد بعضی هایشان یزیدی شدند ما اگر همهی کربلاهای کوچک زندگیمان حسینی باشیم در کربلای بزرگ که ظهور آقایمان امام زمان است ان شاء الله حسینی و مهدوی خواهیم بود.
شریعتی: خیلی ممنون من یک مقدار نگران زمان بودم وگرنه نکات خیلی خوبی میشنیدیم اتفاقا من هم میخواستم بپرسم همین که بارها شنیدیم هر روز عاشورا است و همهی زمینها کربلا باید ببینیم آیا بین ما و اصحاب سیدالشهدا سنخیتی است یا نیست این نکاتی که گفتید پاسخ سوال من بود واقعا ببینیم آنها برای ما معیار باشند ببینیم که با آنها سنخیتی داریم که شاخصهها را اشاره کردید. برمی گردیم در فرصت باقی مانده به سوالات شما پاسخ خواهند داد. صفحهی 263 آیات 16ام تا 31ام سورهی مبارکهی حجر تلاوت میشود. ثواب تلاوت آیات امروز را هدیه میکنیم به اصحاب با وفای حضرت سیدالشهدا علیه السلام باز میگردیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ ﴿١٦﴾ وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ ﴿١٧﴾ إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ ﴿١٨﴾ وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ ﴿١٩﴾ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ ﴿٢٠﴾ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ ﴿٢١﴾ وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ ﴿٢٢﴾ وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ ﴿٢٣﴾ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ ﴿٢٤﴾ وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿٢٥﴾ وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿٢٦﴾ وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ ﴿٢٧﴾ وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿٢٨﴾ فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿٢٩﴾ فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿٣٠﴾ إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿٣١﴾
ترجمه:
به راستی که ما در آسمان، برج هایی قرار دادیم و آن را برای بینندگان [به شکل صورت های فلکی] آراستیم. (۱۶) و آن را از هر شیطان رانده شده ای حفظ کردیم. (۱۷) مگر آنکه دزدانه [خبرهای عالم بالا را] بشنود، که شهابی روشن او را دنبال می کند. (۱۸) و زمین را گستراندیم و در آن کوه های استوار افکندیم، واز هر گیاه موزون وسنجیده ای در آن رویاندیم. (۱۹) و در آن برای شما و کسانی که روزی دهنده آنان نیستید، انواع وسایل و ابزار معیشت قرار دادیم. (۲۰) و هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه هایش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معین نازل نمی کنیم. (۲۱) و بادها را باردار کننده فرستادیم، و از آسمان آبی نازل کردیم و شما را با آن سیراب ساختیم و شما ذخیره کننده آن نیستید. (۲۲) و یقیناً ماییم که حیات می دهیم، و می میرانیم و ما وارث [جهان و جهانیان] هستیم. (۲۳) و بی تردید [حالات، اعمال و شمار] پیشینیانِ شما و آیندگانتان را می دانیم. (۲۴) و مسلماً پروردگار توست که محشورشان می کند؛ زیرا او حکیم و داناست. (۲۵) و ما انسان را از گِلی خشک که برگرفته از لجنی متعفّن و تیره رنگ است، آفریدیم. (۲۶) و جن را پیش از آن از آتشی سوزان و بی دود پدید آوردیم. (۲۷) و [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشری از گِل خشک که برگرفته از لجنی متعفّن و تیره رنگ است، می آفرینم. (۲۸) پس چون او را درست و نیکو گردانم و از روح خود در او بدمم، برای او سجده کنان بیفتید. (۲۹) پس همه فرشتگان بدون استثناء سجده کردند. (۳۰) مگر ابلیس که از اینکه با سجده کنان باشد، امتناع کرد. (۳۱)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: با افتخار و احترام خدمت شما هستیم این سمت شما است که تقدیم نگاه دریایی شما میشود اشارهی قرآنی امروز را حاج آقای ماندگاری میفرمایند و بعد خدمت شما با پاسخگویی به سوالات خواهیم بود
حاج آقا ماندگاری: با مدد از وجود نازنین امام رضایی که صبح به محضر حضرت عرض کردم آقا جان کمک شما نباشد ما هیچ حرف هم بلد نیستیم بزنیم آیهی آخر را میخواهم بگویم آیهی 31 «إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ» یک داستانی را نقل میکنند هر طور باشد واقعی باشد یا فرضی باشد قشنگ است میگویند شیطان با یک جوانی همراه شد دید اذان صبح گفتند تا طلوع آفتاب این جوان نمازی نخواند ظهر شد اذان گفتند تا غروب آفتاب این جوان باز هم نماز ظهر و عصر نخواند شب اذان مغرب گفتند تا نیمهی شب دید نماز مغرب عشا هم نخواند ابلیس رو کرد به این جوان گفت چرا نماز نخواندی؟ ندیدم در طول روز نماز بخوانی گفت تو که ابلیسی چرا جوش نماز من را میزنی؟ گفت من یک سجده نکردم این قدر دور شدم تویی که صبح تا شب پنج وعده نمازت 17 رکعت بود 34 سجده داشت انجام ندادی تو چقدر قرار است دور شوی میخواهم برادرانه بگویم به هر کسی که میگوید در کارم گیر دارم به هر کسی که میگوید گره دارم یک آیهی دیگر همین صفحهی نورانی است که خزائن همه چیز دست خدا است برویم در خانهی خدا بیفتیم به مسئولین میگویم اگر در کارهای مدیریتی شان گیر کردند بیایند یک کم سجده کنند به صنف خودم میگویم اگر در تبلیغات تفهیم معارف دینی به مردم گیر کردیم بیاییم یک کم سجده کنیم به معلمها میگویم به پدر مادرها میگویم اگر در تربیت بچهها گیر کردند بیایند یک کم روی خاک بیفتند به کاسبها میگویم به جوانها میگویم جوان میگوید حاج آقا خیلی گیر کردم میگویم من راهی بلد نیستم سجده کن سجده ای قشنگ تر از قبل از اذان صبح نداریم برو فقط به خدا بگو خدایا به من آدرس تو را دادند نمیدانم تو چه کسی هستی چه هستی امام حسین یک شب از دشمن مهلت گرفت که دو سجده بیشتر بکند معلوم میشود در سجده خبرهایی است هر کس انجام ندهد خودش خودش را محروم کرده ابلیس خودش را محروم کرد خسرالدنیا و الاخره شد هر کس میخواهد دنیا و آخرت اش آباد شود حتی یک بار به ورزشکارها بستکبالیستها والیبالیستها گفتم قد هایشان خیلی بلند است گفتم شما دائم میپرید تا قدتان بلند شود من بچههایی سراغ دارم که روی خاک افتادند که خدا بلندشان کند این قدر در شلمچه و طلائیه صورت هایشان را در خاک گذاشتند به زور میرفتیم بلندشان میکردیم آنها را باید به زور بلند میکردیم حالا باید به بعضیها بگوییم یک لحظه سرت را بر سجده بگذار. خوش به حال آنهایی که اهل سجده باشند و با سجده شان دیگران را به سجده سوق دهند اشتهایشان را به دیگران باز کنند سجدههای آیت الله بهجت بعد از نمازشان من شاهد بودم گاهی وقتها 45 دقیقه این پیرمرد صورتش را روی مهر گذاشته بود با خدا حرف میزد البته یک بار من در دلم گفتم آقا نمیداند که دور سجاده اش کلی نشسته اند میخواهند جواب بگیرند خودم جواب خودم را دادم گفتم تو رابطهات با خدا کم است میخواهی برای مردم حرف زیاد بزنی تا حرف هایت را بفهمند او رابطه اش با خدا زیاد است یک کلمه میگوید همه چیز را میفهمند و خیلی چیزها درست میشود با خدا باش پادشاهی کن.
شریعتی: بسیار خوب یک لطیفی هم همین روزها نوشته بودند در پیامکها و جملات لطیفی که گاهی به دست ما میرسد عرض میکرد خدمت امام حسین علیه السلام که تا تو زمین سجده ای سر به هوا نمیشوم ان شاء الله سجده هایتان بر تربت سیدالشهدا مداوم باشد. این سوال را بشنویم. بعد از سلام و احوال پرسی گفتند این روزها اتفاقات مختلفی در دنیا و مخصوصا در منطقه خاورمیانه اتفاق میافتد و به عقیده خیلیها این نشانه آخرالزمان است با این حساب و با این نشانهها و علامتهایی که هر روز دارد اضافه میشود و همه دارند از آنها حرف میزنند احتمالا ما شاید جوانان و شاید بعدها پیرمردان آخرالزمانی باشیم از طرفی در احادیث آمده که نگاه داشتن ایمان در آخرالزمان از نگاه داشتن ذغال گداخته در کف دست سخت تر است چه کار کنیم تا از این آزمون سر بلند بیرون بیاییم. این سوال خیلیها است که در آخرالزمان واقعا باید چه کار کرد برای دین داری مان.
حاج آقا ماندگاری: راجع به علائم آخرالزمان نمیتوانیم قطعی بگوییم اما در مورد یک چیز میتوانم قطعی بگویم هر نفسی که ما میکشیم به آخر زمان خودمان نزدیک میشویم یا نه؟ این را چه کار کردیم؟ هر کسی آخر زمان خودش را آخر فرصتهای خودش را یک روایت خیلی محشری است از هشتاد سالهها شروع کرده آی هشتاد سالهها هشتاد سال از یخ عمرتان آب شد چه کار کردید؟ حالا آخرالزمان باشد یا نباشد باز پیوندش بدهم به سوال قبل از تلاوت قرآن من در هر جا و مکان اگر طرفدار حق باشم یعنی طرفدار خدا باشم مقابل باطل باشم قطعا زمان امام حسین باشم در جبهه امام حسین هستم زمان پیغمبر اکرم باشم در جبهه پیغمبر هستم زمان امام زمان باشم در جبهه امام زمان هستم ولی وای به حال کسی که با حق دارد بازی میکند با حق دارد کاسبی میکند با حق دارد توجیه میکند با باطل دارد لذت میبرد خدا بر درجات حاج آقا مجتبی تهرانی بیفزاید فرمودند ما چهار تکلیف داریم برای هر کسی میخواهد اول زمان باشد وسط زمان باشد یا آخر زمان باشد درست است در روایات امام سجاد فرمودند سه مرتبه فرمودند آنهایی که زمان مهدی ما را درک میکنند خوش به حالشان اما طوبا برای چه کسانی؟ برای آنهایی که چهار تکلیف را انجام بدهند یک حق و باطل را درست بشناسند امروز خط کش حق و باطل ولایت الهیه است اینها در خط ولایت الهیه حرکت کنند آیات سوره هود قبلش خواندیم سه آیه را بارها گفتم خدا بر خودش یک سنت قرار داده. سنت الهی است که هر کسی کوچک ترین ابراز محبت به ابی عبدالله حسن بکند خدا به او پاداش میدهد میخواهد مسلمان باشد میخواهد غیر مسلمان باشد پاداش میدهد این پاداش نجات دنیا و آخرت نیست یک سنت الهی است هر کس دستش در دست ولایت الهیه باشد خدا نجاتش میدهد نجات هم منظور نجات از مرگ نیست نجات از انحراف است انحراف در فکر انحراف در عمل انحراف در احساس من میخواهم بگویم اگر من حق و باطل شناس بودم یک و باور کردم برای رسیدن به حق راهی را باید بروم یک راه رفتن مسیر حق را پیدا کنم دو. در این مسیر با صرف شناسایی مسیر حق در مسیر حق نمیافتم باید حرکت هم بکنم سه و در این مسیر من استقامت هم بکنم چهار. حالا باز برمی گردم به همان کربلاهای کوچک زندگیمان را شناسایی کنیم در مسیر حق استقامت کنیم تا کربلای بزرگ هم اگر حضور کردیم احتمالا در آن کربلا هم استقامت میکنیم میخواهد آخرالزمان باشد میخواهد اول الزمان باشد چون این قصهها گاهی وقتها حواس آدم را پرت میکند آخر زمان خودمان را نفس به نفس داریم به آخر زمان خودمان نزدیک میشویم حواسمان جمع باشد خدا هم مدد میکند.