پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

93-12-06 -حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری - پرسش و پاسخ بینندگان
موضوع برنامه: پرسش و پاسخ بینندگان


كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري


تاريخ پخش: 93/12/06

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

تو چراغ آفتابی گل آفتاب گردان * * * نکند به ما تنابی گل آفتاب گردان

نه گلی فقط که نوری نه که نور بوی باران * * * تو صدای پای آبی گل آفتاب گردان

نه گلی نه آفتابی من و این هوای ابری * * * نکند به ما تنابی گل آفتاب گردان

تو بتاب و گل بیفشان سر آن ندارد امشب * * * که بر آید آفتابی گل آفتاب گردان

شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی شما خانم‌ها و آقایان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز خیلی خوشحالیم خدمت شما و خدمت حاج آقای ماندگاری عزیز هستیم سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.

حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین بنده هم خدمت شما و همه‌ی همکاران و بینندگان عرض سلام و ادب و احترام دارم ولادت با سعادت عقیله‌ی بنی هاشم زینب کبری سلام الله علیها را که دیروز بود تبریک می‌گویم خدمت همه‌ی دوست داران اهل بیت و خدمت همه‌ی پرستاران عزیز.

شریعتی: خیلی خوشحالیم خدمت شما هستیم آماده اید من سوال‌ها را بخوانم. بسم الله الرحمن الرحیم بعد سلام و احوال پرسی گفتند من یک پسر چهارده ساله هستم پدر و مادرم از من می‌خواهند که نماز بخوانم آیا این نمازی که من به خاطر رودربایستی با آن‌ها و به خاطر لطفی که به من می‌کنند می‌خواهم بخوانم آیا مورد قبول خدا است یا خیر یک پیام دیگری هم داریم گفتند پدر من عقیده اش این است که عبادت به جز خدمت خلق نیست برای همین نماز را خیلی مهم نمی‌داند و نمی‌خواند در حالی که واقعا دینی از مردم به گردن خودش باقی نمی‌گذارد پدر من مدام به من که نماز و قرآن می‌خوانم می‌گوید خدای به این بزرگی به این چیزها هیچ نیازی ندارد، خدمت شما هستیم بفرمایید.

حاج آقا ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم من از شما و از بینندگان عزیز عذرخواهی می‌کنم به خاطر وضعیتی که سینه و حنجره‌ی ما دارد ان شاء الله تحمل بفرمایند بگذارید از آن نکته‌ای که جوان چهارده ساله‌ی عزیز مطرح فرمودند عرض بکنم اگر این عزیز رودربایستی با پدر مادرش غذا می‌خورد و بعد می‌فهمید چقدر غذا مقوی بوده برای جسمش مفید بوده باز هم پشیمان بود؟ چون خیلی وقت‌ها ناراحت هستیم از نمره از وضعیت زندگی مان از بازی یک بازی باختن تیم طرفدارش خوب بازی نکرده میل به غذا ندارم مادرم پدرم به زور هم شده به من غذایی می‌دهد داری از دست می‌دهی فردایش می‌بینم چقدر خوب بود من این غذا را اگر نمی‌خواندم از پا می‌افتادم مخصوصا اگر درس و کاری هم داشتم همین ساندویچ نان و پنیر و حلوا را که داد زورکی من می‌گفتم میل ندارم ولی ظهر وقتی خورده بودم می‌بینم تا ظهر توانستم کار بکنم می‌گویم خدا پدر مادرش را بیامرزد غذای زورکی هم چقدر خوشمزه است قطعا این عزیز دارد غذای روحش را به رودربایستی با پدر مادرش نوش جان می‌کند بارها گفته شده عزیزان گفته اند هم چنان که ما غذای جسم لازم داریم غذای روح را هم لازم داریم هم چنان که جسم ما ریشه اش از خاک است و غذا‌ها از خاک است طبیعتا روح ما بعد از ریشه‌ای که به وجود آمده باید غذا بخورد ریشه‌ی روح ما قرآن می‌گوید روح خداست و «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (حجر/29) معانی متعالی بالایی هم دارد ساده ترین معنی اش این است قرآن می‌گوید « وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» (طه/114)، «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) اگر نماز خواندم دارم به روحم غذا می‌دهم امروز می‌گویند ما چون تغذیه‌ی سالم نداریم بدن ما آماده شده برای خیلی از بیماری‌ها معدوی و گوارشی که مردم پیدا کرده اند چون تغذیه‌ی سالم ندارند بیماری‌های استخوانی پیدا کرده اند چون کلسیم لازم نمی‌خورند بیماری‌های پوستی ندارند چون تغذیه‌ی سالم ندارند من می‌پرسم احتمال نمی‌دهیم خیلی از این بحران‌های روحی و روانی جامعه مان به خاطر این است که تغذیه‌ی سالم روح نداریم؟ امتحان کنیم بارها گفته ام به امتحانش می‌ارزد این جوان مقایسه بکند ببیند آن‌هایی که واقعا اهل نماز بودند در دانش آموز یک پروژه‌ی میدانی بکند تحقیق بکند برود ببیند آن‌هایی که اهل نماز بودند چه دختر‌ها چه پسر‌ها چه امروز چه دیروز آرامش کدام بیشتر بوده؟ حاج آقای قرائتی می‌فرمودند این را تحقیق کرده اند ضریب آرامش و کمبود اضطراب در آن‌هایی که اهل نماز بودند آرامششان بالا بوده اضطرابشان کمتر بوده یعنی تغذیه‌ی سالم روح که نماز است انس با معنویات است باعث می‌شود من بیماری‌های روحی روانی پیدا نکنم همه مان ناراحت نیستیم از عصبانیت‌هایی که در جامعه است از پرخاش گری‌های بی مورد از کم تحملی‌ها این‌ها بیماری‌های روحی روانی است بیاییم در مورد نماز یک فکری بکنیم تغذیه سالم به روح بدهم هم به صورت فردی ولو این آقا پسر دارد هم چنان که مادرش ساندویچ نان و پنیر می‌دهند پدر مادرش ساندویچ نماز تعارف می‌کنند هنوز روح نماز را نگرفته این خوشبینی را به مادرش و خدای مادرش و پدرش دارد این را انجام بدهد ببیند اگر بیماری‌های روحی روانی اش کمتر نشد من قول می‌دهم آن موقع بیاید با هم دیگر صحبت بکنیم ببینیم چه کار باید بکنیم اما پیام دوم در مورد پدر بزرگوار اگر ما خدای نکرده تشبیه بکنیم نه این که کاملا می‌خواهیم مقایسه بکنیم این تشبیه‌ها تنزیل است عامل حرکت ماشین بنزین است برق است؟ آب است؟ روغن است؟ همه‌ی این‌ها می‌تواند باشد ولی همه می‌دانند یکی از اصلی ترین عناصرش بنزین است نمی‌توانیم بگوییم ماشین به جز بنزین چیز دیگری نیست بنزین یک رکن اساسی ماشین است ولی اگر سوزن چرخ هم باد نداشته باشد ماشین نمی‌تواند راه برود همه‌ی این‌ها در کنار هم باید باشد عبادت قطعا خدمت خلق عبادت است اما یک بخشی است ایشان از یک پازل زیبا یک قطعه‌ی قشنگش را دارد خوش به حالش الهی که خدا توفیقی که به ایشان داده به من و شما و دیگران را هم بدهد ولی این آدم ماشین را پر بنزین کرده برقش قطعه یا برق و بنزین دارد آب ندارد یا آب و بنزین و برق دارد لاستیک‌ها باد ندارند یا همه چیز دارد موتور ندارد اتاق قشنگی دارد موتور ندارد این عبادت به جز خدمت خلق را از کجا آورده؟ از خدا آورده همان خدایی که گفته خدمت به خلق بالاترین هدیه و عبادت و کار قشنگی است که شما داری انجام می‌دهی همان خدا گفته یک مکمل هم دارد مکملش برای پرواز ما می‌گوییم ماشین برای راه رفتن صد عامل لازم دارد برای راه نرفتن یک عامل کافی است فکر نمی‌کنم نماز نخواندن با این همه زیبایی هایشان کاربرد نرساند. صد تا عنصر در ماشین آماده‌ی آماده است ولی من باز هم پرواز نمی‌کنم یک مانع کوچک نمی‌گذارد پرواز کند به این پدر بزرگوار که فرزند عزیزشان پیام دادند من یک پیغام می‌دهم بیایید امتحان کنید با این خوبی‌هایی که شما دارید نماز هم اضافه کنید ببینید با بنزین سوپر حرکت کردید یا نه ببینید وضعیت رشدتان چطور می‌شود چه اتفاق‌های قشنگی می‌افتد من یک هدیه به این پدر بزرگوار می‌دهم شاید شیطان سر به سرش بگذارد خدمت هایش را برای نمایش انجام بدهد برای این که پیش مردم عزیز باشد انجام بدهد شاید البته. ولی وقتی نماز بخواند با خدا رفیق شود می‌بیند یک مشتری قشنگ تری برای خدمت هایش است الآن چون با خدا خیلی رفیق نیست خدمت هایش را ارزان می‌فروشد به مردم می‌فروشد اما وقتی با خدا رفیق شود خدمت هایش را خیلی قشنگ تر می‌فروشد یک مشتری بهتر پیدا می‌کند یک اتفاق‌های دیگری می‌افتد مثل کسی که تا الآن داشته جنسش را به یک واحد می‌فروخته یک دفعه با کسی رفیق شد عجب این جنس را من می‌توانستم به صد واحد بفروشم به هزار واحد بفروشم عجب داشتم خسارت می‌بردم ایشان خدمت دارد می‌کند خیلی آدم خوبی است ولی چون با مشتری قشنگ رفیق نیست و آن مشتری هم یک مانع دارد که جنس را از این بخرد چون به ما گفتند نماز نداشته باشید نماز نخ اسکناس است این اسکناس به این قشنگی به نام خدمت را دارد آن نخ را ندارد آن نخ اسکناس را داشته باشد مشتری مطاعش را می‌خرد آن نخ اعتبار می‌دهد فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا اگر نماز را قبول کردند بقیه‌ی اعمال را هم قبول می‌کنند نمی‌خواهم نا امید بکنم من می‌گویم شما بخش عمده‌ای از زیبایی‌ها را دارید.

شریعتی: شاید این عبادت به خلق مقدمه‌ای شود در این مسیر قرار بگیرد دل آرام و نرم شود.

حاج آقا ماندگاری: ایشان دارد بهترین مطاع به نام خدمت به خلق را دارد ولی مشتری خوب پیدا نکرده مشتری اش مردم اند اگر مشتری اش می‌خواهد خدا باشد خدا قرار گذاشته این جنس را با نماز برای من بیاور هر کسی هر جنس خوب می‌خواهد بیاورد با نماز بیاورد حیا را با نماز بیاورید خدمت را با نماز بیاورید تلاوت قرآن را با نماز بیاورید همه چیز را با نماز بیاورید وقتی با نماز آوردید این نماز نخ تسبیح است تمام اعمالی که ما داریم مثل دانه‌های تسبیح است نخ نداشته باشد یک مشت دانه‌ی تسبیح را به کسی تعارف بکنیم خریدار ندارد ولی وقتی یک نخ دور این دانه‌های صد دانه بگذارند کاکل قشنگ هم می‌گذارند این تسبیح خریدار پیدا می‌کند به این دختر خانم یا آقا پسر بگویم به بابای گلت بگو فلانی التماس دعا گفت این قدر آدم خوبی هستی ولی بابا جان می‌خواهی دانه‌ی تسبیح را دانه‌ای بفروشی یا تسبیحی اگر می‌خواهی با تسبیح بفروشی نخ لازم دارد نخش نماز است نخ تمام عبادات ما نماز است لذا زکات یعنی انفاق در قرآن هر جا زکات آمده کنارش نماز آمده ما زکات بدون نماز نداریم و جالبی اش هم شاید این باشد زکات را مردم خوب می‌خرند هر کس دست خیر داشته باشد دست بخشش داشته باشد مردم خوب برایش هورا می‌کشند خدا می‌خواهد سر من کلاه نرود می‌گوید حواست به هورای مردم باشد خدمتت را به همین‌ها می‌فروشی این‌ها هم که بارها آقای قرائتی چقدر قشنگ فرمودند هیچ وقت تمثیل ایشان یادم نمی‌رود فرمود برای مردم کار کنی وقتی خبر مرگ مان را به مردم بدهند یک کم مهم باشیم می‌گویند ئه فلانی مرد؟ یک کم مهم تر باشیم می‌گویند ئه ئه فلانی مرد خیلی مهم باشیم می‌گویند ئه ئه ئه ئه ئه فلانی مرد کار دیگری که برای ما نمی‌کنند خدا می‌گوید زکاتی که من کنار نماز گذاشتم یعنی حواست باشد می‌خواهی ساختمان سازی مدرسه سازی درمانگاه سازی کنی دست یتیم و فقیر بگیری دختر جهیزیه بدهی هر کاری می‌خواهی برای مردم بکنی مردم ازت می‌خرند ولی من مشتری بهتری ام اگر می‌خواهی من بخرم این نخ اش را بیاور من بی نخ نمی‌خرم فکر می‌کنم نکته‌ی قشنگی است لذا این که ما فهمیدیم از آیات و روایات این است که حضرت آیت الله بهجت رحمة الله علیه فرمودند تو این نماز را داشته باش به همه جا می‌رسی یعنی از نماز به خیرات می‌رسی ولی گاهی وقت‌ها خیرات نمی‌گذارد به نماز برسی چون یک مانعی به نام تشویق مردم دارد من هم اگر در ایستگاه تشویق مردم متوقف شوم وای به حالم است جنسم را ارزان فروختم ولی اگر رفتم به سمت نماز لذا وقتی مشتری خدمت ام خدا باشد حالا تابلو برای من بزنند که این درمان گاه را فلانی ساخته یا نزنند اسم ام را ببرم در جمع خیرین که این مدرسه ساخته مسجد ساخته صد جهیزیه داده بی بضاعت‌ها را لباس داده خانه داده درمان کمک کرده چون برایم مهم نیست چون یکی دارد می‌خرد یک قیمتی هم دارد «مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ» (بقره/261) او به هفتصد برابر می‌خرد تازه گاهی وقت‌ها می‌گوید به غیر حساب این‌ها پیش قسطش بود لذا آن طرف ببین چه بدهند وقتی من توجهم به او باشد و این نماز است که آن توجه را درست می‌کند نماز نداشته باشی با خدا رفیق نیستی خدا خودش به حضرت موسی فرموده موسی دروغ می‌گویند آن‌هایی که می‌گویند با من رفیق اند با من نمی‌آیند حرف بزنند علامت رفاقت حرف زدن است یک زمان حضوری حرف می‌زدیم حالا وسایل ارتباطی آمده نامه‌ای و پیامکی و تلفنی حرف می‌زنیم لذا وقتی من با شما رفیق ام یکی دو ماه احوال هم دیگر را نپرسیم شما زنگ می‌زنی می‌گویی بی معرفت نباید احوال رفیقت را بپرسی؟ معلوم است کجایی؟ نماز علامت رفاقت با خداست و کسی هم که با او رفیق شود جنسش را به هیچ کس نمی‌فروشد این می‌شود اخلاص لذا می‌بینیم خیرین عالم و خدمتگذاران به محرومین دو دسته اند یک دسته خدمتشان را به مردم می‌فروشند خدا می‌گوید برو مزدت را از مردم بگیر ولی یک دسته فقط به خدا می‌فروشند بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ این را هدیه می‌دهیم به حضرت زینب. برای برادر حضرت زینب خدا فرمود او نه تنها مالش را بلکه محجه آن گل هستی آن آخرین قطره‌ی خون است در راه خدا فقط بذل کرد معامله نکرد بخشید و بذل کرد حتی من می‌خواهم بگویم کسی با خدا رفیق شود با خدا معامله نمی‌کند معاشقه می‌کند دنبال چیزی نیست می‌گوید من هر چه نرخ نگذارم او بیشتر نرخ می‌گذارد اگر من بگویم خدایا ده برابر خیر بده می‌گویم به ده برابر راضی شده بگذار ده برابر بدهم ولی وقتی من نرخ نگذاشتم خدا گفت حسین تو نرخ نگذاشتی من هم همه‌ی عالم را دیوانه‌ی تو کردم این مال تازه دنیا است زینب تو نرخ نگذاشتی من همه‌ی عالم را عاشق تو کردم جایی می‌شود نام حسین باشد نام زینب سلام الله علیهما نباشد؟ چون نرخ نگذاشتند و این حضرت زینب چقدر قشنگ شد این سوال. این حضرت زینب از مادرش یاد گرفته بود شب یازدهم محرم نماز شب یادش نرفت نافله یادش نرفت نه نماز واجب از امام سجاد سوال کرد عمه جان چرا نمازت را نشسته می‌خوانی فرمود دیگر رمق در زانوهایم نمانده ولی نشسته هم که می‌توانم به رفیقم بگویم دوستت دارم ایاک نعبد و ایاک نستعین.

شریعتی: واقعا این‌ها تجلی عشق است نماز حضرت زینب کبری و مهم تر تجلی عشق و عبادت و بندگی در نماز ظهر عاشورای حضرت.

حاج آقا ماندگاری: نماز ظهر عاشورای حضرت نماز نشسته شب یازدهم حضرت زینب و نماز نشسته‌ی حضرت زهرا وقتی حضرت زینب شب‌ها نماز خواند نماز نافله بود ما مزه‌ی رفاقت با خدا را نچشیدیم واقعا می‌گوید وَ مَتِّعْنا بِلَذيذِ مُناجاتِكَ وَ اَوْرِدْنا حِياضَ حُبِّكَ وَ اَذِقْنا حَلاوَةَ وُدِّكَ وَ قُرْبِكَ (دعای ابوحمزه ثمالی) خدایا شیرینی نماز را به ما بچشان تقاضا می‌کنم همه دست به دعا برداریم خدایا به آبروی پیغمبر و آل پیغمبر و آبروی نماز حضرت زینب و امام حسین و زینب کبری لذت نماز را به ما و بچه هایمان به آن‌هایی که اهل نماز هستند و به آن‌هایی که خدای نکرده اهل نماز نیستند لذت این رفاقت را بچشان که اگر این رفاقت باشد عشق‌های دنیایی تعطیل می‌شود داستان گوهرشاد خانم را همه شنیدند مریض شده بود آن کارگر مسجد گوهر شاد نسبت به عشق گوهرشاد خانم مجنون شده بود ولی وقتی گوهر شاد خانم به او راه داد داشت پرواز می‌کرد گفت فقط شرط رسیدن به من این است که چهل شب نماز شب بخوانی ولی وقتی چهل شب نماز شب خواند دیگر گوهر شاد خانم دنبال او راه افتاد نیامد گفت چه شد از این عشقت دست برداشتی فروکش کرد گفت من را یک جایی فرستادی که عشق‌های زمینی در مقابل او به چشم نمی‌آید اگر امروز می‌بینیم دختر پسرهای مان در معرض کلاه عشق‌های مجازی اند اگر حتی داریم به خدا با پول بعضی‌ها عشق بازی می‌کنند با جنس مخالف عشق بازی می‌کنند با قدرت و شهرت عشق بازی می‌کنند حتی با خیلی کارهای دنیا عشق بازی می‌کنند به دلیل این که ما هنوز با خدا عشق بازی نکردیم ما هنوز مزه‌ی عشق را نمی‌چشیم گفت اگر با خدا عشق بازی بکنی علی اصغر اکبرت را هم که بدهی داری کیف می‌کنی تازه می‌گویی الهی رضا برضائک تازه خواهرش هم می‌گوید ما رأیت الا جمیلا عشق بازی را الهی خدا به ما بچشاند این پدر خوب باعث شد ما این حرف‌های قشنگ را بزنیم یقین دارم اگر پدر بزرگوار بیننده‌ی صحبت‌های ما بودند حتما از این وعده می‌نشینند سر سجاده‌ی نماز و حتما قول می‌دهند که ما و شما و دوستان را هم دعا بکنند.

شریعتی: ان شاء الله.

حاج آقا ماندگاری: این آیه را هم من هدیه می‌کنم حضرت ابراهیم به ما یاد داده اند «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء» (ابراهیم/40) این آیه را عزیزان در قنوت در سجده شان بگویند حضرت ابراهیم نگران نماز خوان بودن بچه‌ها و ذریه شان بودند خدایا ما را جزء نماز گزارها قرار بده بچه‌ها را جزء نماز گزار‌ها قرار بده و خود نماز یکی از بالاترین دعاهاست دعاهای ما را مستجاب بفرما

شریعتی: بعد از بحث شیرین نماز که همه‌ی نمازهای آن حلاوت را برای ما داشته باشد وارد بحث شیرین ازدواج خواهیم شد و مشکلاتی که سر راه ازدواج‌های آسان است دعوت می‌کنیم در بخش بعدی همراه ما باشید تلاوت آیات صفحه‌ی 368 قرار امروز ماست آیات 20 ام تا 39 سوره‌ی مبارکه‌ی شعرا آرزو می‌کنم به برکت این آیات نورانی تمام لحظات زندگی تان منور به نور قرآن باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ ﴿٢٠﴾ فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿٢١﴾ وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿٢٢﴾ قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿٢٣﴾ قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ ﴿٢٤﴾ قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿٢٥﴾ قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿٢٦﴾ قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿٢٧﴾ قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿٢٨﴾ قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ ﴿٢٩﴾ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ ﴿٣٠﴾ قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٣١﴾ فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ ﴿٣٢﴾ وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ ﴿٣٣﴾ قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿٣٤﴾ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿٣٥﴾ قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ﴿٣٦﴾ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ ﴿٣٧﴾ فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ ﴿٣٨﴾ وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ ﴿٣٩﴾

ترجمه:

گفت: آن را در آن زمان در حالی انجام دادم که بی خبر از این واقعه بودم [که با مشت من در دفاع از مظلوم، آن مرد قبطی کشته می شود.] (۲۰) چون از شما ترسیدم از دستتان گریختم، پس [با این گریز از عرصه زندگی ظالمانه شما این شایستگی را یافتم که] پروردگارم به من حکمت بخشید، و مرا از پیامبران قرار داد. (۲۱) آیا اینکه بنی اسرائیل را به بردگی گرفته ای نعمتی است که منتش را بر من می نهی؟! (۲۲) فرعون گفت: پروردگار جهانیان چیست؟ (۲۳) گفت: اگر باور می کنید همان پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست. (۲۴) [فرعون از روی مسخره] به افراد پیرامونش گفت: آیا نمی شنوید [که چه می گوید؟!] (۲۵) [موسی] گفت: [او] پروردگار شما وپروردگار پدران پیشین شماست. (۲۶) [فرعون] گفت: این پیامبرتان که به سوی شما فرستاده اند، حتماً مجنون است! (۲۷) [موسی] گفت: پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آنهاست، اگر می اندیشید. (۲۸) [فرعون] گفت: اگر معبودی جز من بگیری، قطعاً تو را از زندانیان [که زیر سخت ترین شکنجه اند] قرار خواهم داد. (۲۹) [موسی] گفت: آیا اگر [بر صدق نبوتم] معجزه آشکاری برایت آورده باشم [باز هم مرا به زندان می افکنی؟] (۳۰) گفت: اگر راستگویی آن را بیاور. (۳۱) پس عصایش را انداخت و ناگهان اژدهایی حقیقی نمایان شد، (۳۲) و دستش را [ازگریبانش] بیرون آورد و ناگهان برای بینندگان سپید و روشن بود. (۳۳) [فرعون] به سران و اشراف پیرامونش گفت: یقیناً این جادوگری بسیار ماهر و داناست! (۳۴) می خواهد با جادویش شما را از سرزمینتان بیرون کند، پس شما چه نظر می دهید؟ (۳۵) گفتند: کار او و برادرش را به تأخیر انداز و گروهی گردآورنده را به شهرها روانه کن، (۳۶) تا هر جادوگر کاردان بسیار دانایی را نزد تو آورند. (۳۷) پس همه جادوگران را در وعده گاه روزی معین گرد آوردند، (۳۸) و به همه مردم گفتند: آیا شما هم اجتماع خواهید کرد؟ (۳۹)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شریعتی: اشاره‌ی قرآنی امروز را حاج آقای ماندگاری بفرمایند

حاج آقا ماندگاری: با مدد از روح بلند حضرت زینب سلام الله علیها این صفحه وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم همه اش رب رب زیاد دارد من این نکته را می‌گویم ما خالقیت خدا را باور کردیم چون ما را خلق کرده رازقیت خدا را هم باور کردیم چون رزق ما را هم می‌دهد ستاریت خدا را باور کرده ایم چون گناه ما را پوشانده اما ربوبیت را خیلی باور نداریم مربی است از آن مربی‌هایی هم است که هر چقدر من رشد بکنم خودش زیر بغل را می‌گیرد می‌برد بالا و بالاتر می‌برد پیامبران را خودش تربیت کرده حضرت موسی را تربیت کرده و تربیت پذیر بوده حضرت موسی سلام الله علیه ما هم اگر تربیت پذیر باشیم دستمان می‌شود ید بیضا. ید بیضای حضرت موسی نماز است دست گره گشا می‌شود دست راهنما می‌شود زبان من می‌شود گره گشا فکر من می‌شود گره باز کن عصای من می‌شود سحر کور کن. چرا بعضی از طرح و برنامه‌های ما سحر‌های دشمنان و شیاطین را نمی‌تواند کور بکند؟ چون من عبد نشدم من فقط برداشتم از این صفحه این است که ما عبد شویم خدا مربی ویژه‌ای است «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ» رب همه‌ی نقاط عالم هستی خدا است همه‌ی امکانات در اختیار او است ما اگر متربی خوبی باشیم شاگرد خوبی باشیم او ما را به همه جا می‌رساند گاهی وقت‌ها مربی آموزشی ورزشی هنری می‌گوید این نیرو چون استعداد خوبی داشت من پایش ایستادم و رساندمش به این جا که مدال طلا بگیرد به خدا اگر ما پای حرف‌های خدا بایستیم خدای پای حرف‌های ما اول ایستاده ما را می‌رساند به جایی که «ثمُ‌َّ دَنَا فَتَدَلیَ‌، فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینْ‌ِ أَوْ أَدْنی‌« (نجم/9-8) رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند باور کنید عباداتش برای نیازش نیست برای تربیت ماست باور کنیم همه‌ی امتحاناتش برای تربیت ماست حضرت زینب سلام الله علیها چون این را خوب درک کرد اعتراض به مربی بودن خدا نکرد گفت چقدر تو قشنگ هستی علی رغم همه‌ی سختی‌ها تربیت سخت است کسی می‌خواهد به جایی برسد من گاهی وقت‌ها به جوان‌ها می‌گویم بروید ببینید ورزشکارها وقتی روی سکو قرار می‌گیرند خیلی کیف می‌کنند همه می‌گویند خوش به حالش می‌گوید این مربی اجازه نداده یک ذره چربی بخورد یک غذای شیرین بخورد یک غذای سرخ کردنی بخورد آب نگذاشته زیاد از حد بخورد میوه را نگذاشته زیاد از حد بخورد خواب نگذاشته.

شریعتی: یک وقت‌هایی برای این که به وزن برسند چه سختی‌هایی را تحمل می‌کنند.

حاج آقا ماندگاری: بله استعدادش را داشته مربی هم پایش ایستاده استعداد من و شما را خدا داده مربی هم خودش است پای ما ایستاده باور کنیم رب المشرق و المغرب اگر تعقل کنیم خدا خوب ما را نمونه پیغمبران نمونه امامان و صالحان و شهدا این است که خدا پای تربیت خوب ایستاده ما هستیم که پای قرار خوب نایستادیم.

شریعتی: خیلی ممنون سوال اول در مورد یک جوانی است که گفتند سلام جوانی هستم آرزوی ازدواج دارم ولی پولش را ندارم.

حاج آقا ماندگاری: ازدواج که پول نمی‌خواهد.

شریعتی: گفتند شاید مقدار پولی که من نیاز دارم برای بعضی‌ها پول خورد باشد اما من هر کجا رفتم که خیری به من کمک بکند هیچ کس را پیدا نکردم به نظر شما آیا این انصاف است که من محتاج چند میلیون باشم و با چند میلیون مشکلم حل شود و بعضی‌ها هزینه‌ی سالن عروسیشان چند برابر پولی باشد که من برای زندگی ام احتیاج و نیاز دارم؟

حاج آقا ماندگاری: از این مدل پیام‌ها الحمدلله خیلی داشتیم در این سال‌هایی که من توفیق داشتم محضر شما و بینندگان دارم من به شما سلام می‌کنم وظیفه‌ی شماست که جواب بدهید وظیفه‌ی من این نیست که شما را توبیخ بدهم که چرا جواب می‌دهید. وظیفه‌ی پول دار‌ها این است که به آن‌هایی که مستضعف و فقیر هستند کمک بکنند وظیفه‌ی بی پول‌ها این نیست که برود سراغ پول دار ها. وظیفه‌ی این آقای جوان این است که برمی‌گردم به شاه بیت برنامه مان خدا توفیق بدهد در هر برنامه من این را تکرار کنم زندگی مان را بر طبق دین قرار دهیم با یک مشاور دینی موضوع به موضوع برویم جلو این عزیز فکر کرده برای این که مثلا یک ازدواج آسان داشته باشد بیاید به یک پولدار بگوید پنج میلیون تومان ده میلیون تومان به من بدهید ازدواج می‌کنم دیگر گناه نمی‌کنم بله وظیفه‌ی پولدار اطراف ایشان این است که واقعا وقتی می‌بیند این جوان پول ندارد می‌خواهد ازدواج بکند کمک بکند یا قرض الحسنه یا قرض الپس نده احسان بکند کمکش بکند اما وظیفه‌ی ایشان رفتن و درخواست کردن نیست بله یک وقت‌هایی دولت می‌گوید وام ازدواج می‌دهیم صندوق قرض الحسنه می‌گوید وام ازدواج می‌دهیم برویم تقاضا بدهیم اشکال ندارد ولی همین طوری بروم به پول دار بگویم شما خیرات به من پول بدهید این وظیفه‌ی من نیست ایشان اگر مشاور دینی داشته باشد به او می‌گوید وظیفه اش چیست تو به جای این که دنبال خیر بگردی از من ناراحت نشو دنبال این گشتی که اولا کار بکنی تا آن حداقل را خودت پیدا بکنی دنبال کفو ات بگردی ایشان الآن می‌گویند خرج ازدواج من تنقلات پول دارها است خرج ساده‌ی پولدار‌ها است من می‌گویم خرج ازدواج تو نسبت به یک گروه دیگر شاید باز بالاتر باشد آن‌ها هم شاید نسبت به تو همین نگاه‌ها نداشته باشند این طوری مقایسه نکنیم به جای این که بروم ببینم ازدواج من با ده پانزده میلیون حل می‌شود بروم سراغ کفو خودم قوام ازدواج به جشن که نیست جشن ازدواج مستحب است قوام ازدواج به جهیزیه‌ی عروس هم نیست آن هم خوب است قوام ازدواج به این است که دو جوان درک متقابل هم را داشته باشند به یک نقطه هم رسیده اند که می‌توانند زندگی را هم بچرخانند حالا اگر پدر مادر دارند یک مقدار کمکشان کنند ندارند این‌ها دست همدیگر را بگیرند بروند با هم دیگر از صفر شروع بکنند نمی‌شود؟ اگر کفو این طوری پیدا بکند که ما داریم نگویند نداریم من سراغ دارم نمی‌خواستند نه خودشان را به گناه بیندازند نه خودشان را به ذلت بیندازند چون تقاضا کردن از دیگران آدم را کوچک می‌کند گفتند باشگاه نمی‌گیریم عروسی نمی‌گیریم خرج آن چنانی نمی‌گیریم انگشتر طلا هم نگیر یک انگشتر عقیق بگیر فرض می‌کنیم. ساده‌ی ساده‌ی ساده آدم خودت را پیدا کن کفو را پیدا کن دیانت داشته باشد عرضه و لیاقت هم داشته باشد کفو شما هم باشد این تکلیف این آقا است پس تکلیف این آقا این است که بگوید که من آماده‌ی ازدواج هستم به پدر مادر توقعش را هم بیاورد پایین تلاشش را ببرد بالا کفو اش را پیدا بکند بله تکلیف اطرافیان این جوان این است و هر کس که دستش به دهانش می‌رسد هر کس وضع مالی اش خوب است در آستانه‌ی سال نو هستیم بیایند آن‌هایی که وضع مالی شان خوب است کمک بکنند یک ازدواج را در اقوامشان چراغش را روشن بکنند قدیم می‌گفتند کسی که چراغ اول را روشن بکند. در ایام ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها آن‌هایی که می‌توانند دو ازدواج سه ازدواج را بروند پرس و جو بکنند فلانی چرا دخترت را عروسی نمی‌کنی می‌گوید حتما پول ندارد بگو این ده تومان بیست تومان من قرض می‌دهم اصلا باشگاه نگیرید خانه‌ی خودم بیایید مجلس بگیرید بیایید من مغازه دارم جهیزیه را بگیرید قسطی از شما پس می‌گیرم هر کسی هر چقدر یک گوشه‌ی کار را بگیرد دولت هم بیاید واقعا یک تصمیم جدی بگیرد چون امروز یکی از بالاترین معروف‌ها ازدواج آسان است کمک در مسئله‌ی ازدواج . این کمک هم فقط پولی نیست تذکراتی که دادیم پول به آن آقا ندادیم نگاهش را اصلاح می‌کنیم کمک در مسئله‌ی ازدواج این است که چشم و هم چشمی‌ها را بگذاریم کنار بعضی‌ها به خاطر این که می‌خواهند چشم و هم چشمی انجام می‌دهند و مسابقه بدهند برای برگزاری مراسم پر خرج دارند خودشان را به بدبختی می‌کشاند شما بارها سوال خواندید که برای دختر اول این قدر قرض کردند که نرسیدند برای دختر دوم جهیزیه آماده بکنند نکنیم این کارها را این‌ها فکر غلط است.

شریعتی: این قدر هم به بالادستی‌های خودمان را نگاه کنیم.

حاج آقا ماندگاری: من حقیقت زندگی خودم را باور کنم به هر دلیلی یا خودم مقصر بودم یا امتحان الهی است وضعیت زندگی من باید ازدواجم سر تا پایش یک تومان بیشتر خرج نداشته باشد ازدواج یک میلیون تومانی راه بیندازند نخیر حاج آقا حداقلش بیست میلیون تومان پول می‌خواهد چه کسی گفته؟ بله کسی دارد دستش را هم پیش کسی دراز نمی‌کند اسراف هم نمی‌کند بکند تازه به آن‌ها هم می‌گوییم اسراف نکند حداقلی برگزار کنید پس بخشی از مشکل ازدواج نگاه ماست به قول شما در سوالی که خواندید چون آن‌ها پولدارند ما هم باید این کار را بکنیم نخیر چون این طوری است من بروم پیش دیگران التماس بکنم نخیر خیر باید بیاید دنبال شما بگردد نه که شما دنبال خیر باشید بله یک نفر واسطه شود از خیر برای شما پول بگیرد خدا پدر مادر شما را بیامرزد یک امام جماعتی در محل یک بزرگتری عمویی دایی‌ای می‌شناسد که وضعش خوب است فلانی برای خیرات پدر مادرت هم بیا خرج دو ازدواج جوان را بده این‌ها گناه نکنند ثوابش برای پدر مادر تو نوشته می‌شود واسطه‌ی خیرات شوند خیلی خوب است ولی خود این آقا پسر خودش را بشکند برود جلو خیلی قشنگ نیست.

شریعتی: خیلی ممنون وارد یک فضای دیگری می‌شویم این خودش قصه‌ای است. جوانی هستم حدود 23 ساله پنج سال پیش که دانشگاه قبول شدم در دانشگاه به دختر خانمی علاقه مند شدم که هر روز هم علاقه ام نسبت به ایشان بیشتر و بیشتر شد اما به خاطر اعتقادی که داشتم هیچ وقت برای دوستی با ایشان پا پیش نگذاشتم چون این کار را از نظر اخلاقی درست نمی‌دانم و در ضمن نمی‌خواستم با گفتن احساسم به ایشان باعث پرت شدن حواسش از درس و دانشگاه به مسائل دیگر شوم در حالی که بارها به خاطر همین کارم از طرف دوستانم مورد تمسخر قرار گرفتم اما من فقط از خدا می‌خواستم که خود خدا باعث پیوند ما شود پدر من یک فرهنگی بازنشسته است که گاهی در خرج عادی زندگی می‌ماند و از طرفی با شناختی که از خانواده ام دارم هیچ گاه با این شرایط حاضر نمی‌شدند برایم بروند خواستگاری به همین خاطر بعد از دوره‌ی کارشناسی من رفتم برای پیدا کردن کار تا حداقل یک استقلال مالی داشته باشم تا بتوانم پا پیش بگذارم اما حالا بعد یکی دو ماه مشغول کاری شدم فهمیدم ایشان عقد کرده و من دارم زیر آوار آرزوهای این چند سالم می‌میرم این روزها دارم به این فکر می‌کنم که آیا من اشتباه کردم که احساسم را به ایشان نگفتم و مثل خیلی‌های دیگر رابطه‌ی دوستی برقرار نکردم تا او را برای خودم کنم آیا اشتباه کردم وقتی شرایط ازدواج نداشتم از خدا خواستم که خودش باعث پیوند ما شود آیا آن موقع وظیفه ام چیزی غیر از کمک خواستن از خدا بود؟ پس چرا خدا این طوری خواست خواهش می‌کنم نگویید قسمت بوده چون من از کسی خواستم که همه چیز از دستش بر می‌آمد. خواهش می‌کنم شما کمکم کنید.

حاج آقا ماندگاری: من جواب می‌دهم ولی قول بدهی پای گیرنده ننشینی گریه بکنی باز برمی‌گردم به حرف اصلی خودمان خدا توفیق بدهد این حرف را همیشه بگوییم ما در تک تک مسائل زندگی مان باید برویم از دین بپرسیم باید چه کار کنم ایشان کار را درست انجام نداده. این که نگفته درست نیست الآن هم که فکر می‌کند باید می‌رفته رابطه‌ی دوستی برقرار می‌کرده آن هم درست نیست. چگونگی خودش خیلی مهم است این آقا پسر یا آقا پسر است یا دختر خانم است یک علاقه‌ای ایجاد می‌شود نگاه می‌کنند فکر می‌کنند این کفوشان است می‌گوید من واگذار کردم به کسی که همه‌ی کارها دست او است خدا. خدا قرار بوده فرشته ملائک بفرستد بروند برایش خواستگاری خدا گفته بیاید از بنده از امثال بنده بپرسد می‌گوید أَبَيَ اللّهُ أَنْ يُجْرِيَ الأُمُورَ اِلاّ بِأَسْبابِه (بحارالأنوار، ج2، ص 90، باب 14، حديث 14 و 15) برای این کار باید اسبابی پیدا می‌شد در دانشگاه این‌ها یک استاد نبود برود به آن استاد بگوید من از این خانم خوشم می‌آید یک روحانی نبود؟‌ای کاش همان دوستانش که یک کم اذیتش می‌کردند مسخره اش می‌کردند به جای مسخره کردن می‌گفتند می‌خواهی ما وابسته شویم در دانشگاه این اتفاق‌ها می‌افتد دیگر بارها هم دیده ایم در فیلم‌ها هم نشان می‌دهند فیلم‌ها بیان واقعیت است این آقا پسر از این دختر خانم یا دختر خانم از آقا پسر خوشش می‌آید آن دختر خانم می‌رود به دختر خانم دیگر می‌گوید آن آقا پسر به داداشش می‌گوید در دانشگاه داداش می‌رود به این می‌گوید خود من هم بارها از این واسطه‌ها بودم این که می‌گوید من واگذار کردم به خدا پدرم نمی‌رفت جلو منتظر بوده از آسمان یک نامه‌ای برای دختر بیاید؟ این اشتباه است نگاه غلط است باید می‌رفت سراغ واسطه‌ها رابطه‌ی دوستی زدن اشتباه است خدا خیرش بدهد انجامش نداده ولی این که به کسی هم نگفته اشتباه است مسخره‌ها را شنیده این هم اشتباه بوده.

شریعتی: یعنی باید راه را می‌پرسیده.

حاج آقا ماندگاری: می‌آمد می‌پرسید ما که می‌گوییم «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (انبیاء/43) تکلیف منی که این دختر خانم را نه از باب هوس از باب کفو ام در زندگی احساس می‌کنم است تکلیف من چیست؟ این دختر حتی از ناحیه‌ی دختر شاید سخت تر باشد چطور به این آقا پسر اعلام بکند؟ این را باید از یک کارشناس دینی پرسید تا الآن با این وضعیت مواجه نشود الآن تکلیف ایشان این است که یک استغفار بکند در مورد کوتاهی که نیامده بپرسد وظیفه اش را درست انجام نداده وظیفه اش این نبوده که پشیمان شود برود به بچه‌های دیگر بگویم شما بروید دوست بشوید نه آن هم غلط است استغفار کند دوم کاری که می‌کند این است که به هر کسی که در این شرایطی بود بگوید شما اشتباه من را نکنید بروید پیش دکتر بروید دفتر نهاد بسیج یک دوستی آقایی استادی بود یک بزرگتری واسطه شود کمک بکند سوم این که الآن سعی بکند با جایگزین کردن این دختر خانم را از ذهنش ببرد چون این خانم همسر دارد

شریعتی: یعنی چه جایگزینی؟

حاج آقا ماندگاری: یعنی به پدر مادرش بگوید برای من برود خواستگاری چون ایشان هوسی که متوجه او نبوده از باب نیاز به ازدواج متوجه این خانم شده این نیاز به ازدواج اگر یک کیس خوبی یک مورد خوبی پدر مادر بروند دنبالش و بگذارند سر راهش حتی الامکان ویژگی‌های خوب او را به پدر مادر بگوید که کس خوبی را پیدا بکنند که ویژگی‌های خوب او را دارد یک کمی بیشتر هم داشته باشد تا ایشان ذهنش از او منتقل شود چون اگر قرار باشد با ذهن او هم خودش افسرده شود از این حال و هوا باید در بیاید افسرده می‌شود خدای نکرده در انتخاب مشکل پیدا می‌کند در زندگی بعدش هم مشکل پیدا می‌کند الآن آن بنده خدا صاحب پیدا کرده از این بابت که تو کوتاهی کردی تقصیر خودت است ولی ان شاء الله «وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ» (بقره/216) ‌ان شاء الله خدا ‌»مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» (بقره/106) شاید خدا به دلیل این که الآن متنبه شدی استغفار می‌کنی کار بد نمی‌کنی خدا یک مورد خیلی بهتری را برایت قرار بدهد ناراحت هم نباشند غصه هم نخورد من هم دلم برایش کباب شد

شریعتی: خیلی ممنون دعا کنید.

حاج آقا ماندگاری: خدایا به آبروی محمد و آل محمد لذت پرسیدن از دین را به همه‌ی ما بچشان و لذت زندگی دینی را به همه‌ی ما بچشان باران رحمتت را بر ما نازل بفرما همه‌ی مریض‌ها لباس عافیت بپوشان فرج صاحبمان را برسان خدایا هر کس دست خیری دارد و در این آستانه‌ی عید دست گرفتاری را می‌گیرد خدایا در دنیا و آخرت به او برکت عنایت بفرما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group