پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

95-04-30-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – تقوا
حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – تقوا
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تقوا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری
تاريخ پخش: 30-04-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام می‌کنم به همه شما هموطنان عزیزم و همینطور شنونده‌های خوب و نازنین ما در رادیو قرآن. انشاءالله در هر کجا که هستید بهترین‌ها نصیب شما شود. امروز سالروز شهادت حمزه سیدالشهداء و روز تکریم و بزرگداشت حضرت عبدالعظیم حسنی است. انشاءالله به برکت نام و یاد این بزرگان آنچه خیر است به سمت ما نازل و سرازیر شود. امروز در خدمت حاج آقای ماندگاری هستیم. سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علی رسول الله و علی آله آل الله. من هم خدمت شما و همه بینندگان و شنوندگان عزیز سلام عرض می‌کنم. شهادت حضرت حمزه سید الشهداء را به محضرشان تسلیت می‌گویم. مقام حضرت عبدالعظیم الحسنی را گرامی‌ می‌داریم که زیارتشان ثواب زیارت سید الشهداء را دارد. (قرائت دعای فرج)
شریعتی: آنهایی که دلشان می‌خواهد محبوب خدا شوند، خیر و برکت به زندگی‌شان بیاید، آنهایی که دلشان می‌خواهد، با خدا شوند و اهل تقوا شوند، از جلسه گذشته با حاج آقای ماندگاری در مورد تقوا صحبت می‌کنیم.
حاج آقای ماندگاری: خدا را شکر می کنیم که بعد از ماه مبارک رمضان به همه ما توفیق داد سر سفره بحث تقوا بنشینیم که محصول ماه مبارک رمضان است. یک اشاره یک دقیقه‌ای در مورد خلاصه بحث کنیم. تقوا گواهی نامه بندگی در جاده زندگی است. به عبارتی هرکس تقوا پیدا کند، یعنی ملکه و نیروی درونی را پیدا کند، و به سطحی از معرفت و کمال برسد، زیباترین استفاده را از زندگی در مسیر بندگی می‌برد. چون بعضی فکر می‌کنند، بندگی یک جاده دارد. زندگی یک جاده دیگری دارد. مثلاً یک گروهی از مردم روزی سه مرتبه در ایستگاه‌های بندگی می‌روند. نماز می‌خوانند. سالی یکبار در ایستگاه بندگی می‌روند و روزه می‌گیرند. سالی یکبار در ایستگاه بندگی حج می‌روند. کسانی که مالی دارند سالی یکبار در ایستگاه بندگی خمس می‌روند و زکاتی انجام می‌دهند. بعد در جاده زندگی می‌آیند و در زندگی‌شان هیچ کاری با بندگی ندارند. بعد اتفاقات بدی در جاده زندگی می‌افتد. مثلاً خدای نکرده در کاسبی‌ها گناه به وجود می‌آید. بی انصافی به وجود می‌آید. دروغ ایجاد می‌شود. ظلم به وجود می‌آید. گران فروشی می‌آید. در ادارات ما دست درازی به بیت‌المال مطرح می‌شود. همین آقایی که نماز می‌خوانده و روزه می‌گرفته. همین آقا و خانمی که در جاده بندگی، بندگی را انجام می‌داده. چون این دو با هم منطبق نشده. همه حرف ما این است.
امیرالمؤمنین که فرمودند: «صلاتکم ای اعمالکم» معنایش این نیست که دائماً در حال نماز باشیم. معنایش این است که بتوانیم به زندگی‌مان رنگ بندگی بزنیم. همین تعبیری که قرآن می‌‌گوید: «سبقه الله» رنگ بندگی دارد. این بحث را هم برای این مطرح کردیم که چگونه این زندگی را بتوانیم رنگ بندگی بدهیم که همان تقواست و چگونه این دو مسیر بر هم منطبق شود. کاسبی ما، ورزش ما، خواب ما، خوراک ما، عافیت‌ها و مریضی‌های ما، اطلاعات و خوشی های ما و همه امور زندگی ما با گواهی‌نامه تقوا رانندگی شود. عزیزان بارها این معنا را شنیدند. اصلاً منظور دین ما و خدا و انبیاء و الیا این نیست که مردم از نعمت‌ها استفاده نکنند. مردم از دنیا استفاده نکنند. مردم از زیبایی‌ها استفاده نکنند. نه! ما در زیباترین جاده‌های عالم و صحنه‌های زندگی می‌توانیم برویم ولی با گواهی نامه تقوا. وقتی با گواهی نامه تقوا رفتیم، خطوط مسیر را رعایت می‌کنیم. اتوبان یک حد و قانون دارد. سربالایی یک قانون دارد. سراشیبی یک قانون دارد. گردنه‌ها یک قانون دارد. در روز رانندگی یک قانون دارد. شب یک قانون دارد. این جلسه می‌خواهم عرض کنم خیلی‌ها تقوارا ترس معنا کردند. تقوا از ماده وقا و یقین است. فارسی تقوا یعنی مراعات کن. مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها با ادبیات ساده تقوا را به بچه‌ها یاد می‌دادند. من بارها خودم این تعبیر را در همین برنامه عرض کردم.
سه تعبیر در قرآن در مورد تقوا داریم که حدود 101 بار تکرار شده است. 95 بار تقوا را به خدا متصل کرده است. پنج بار به قیامت متصل کرده است. یکبار هم به فتنه شیطان متصل کرده است. «وَ اتَّقُوا فِتْنَة» (انفال/25) از این سه تعبیر قرآن معنای تقوا معلوم می‌شود. مادربزرگ‌ها می‌گفتند: خدای بالاسر یادت نره! تقوا یعنی حواست به خدایی که بر تو نظارت دارد. قدرت دارد، لطف دارد، حکومت دارد، تو را هم خلق کرده، خیر و شر تو دست اوست، حواست به خدا باشد. این خدای هوای تو را دارد. تو هم هوای او را داشته باش. هیچ حقیقتی پررنگ‌تر از خدا نیست.
شریعتی: خدا مرحوم مجتهدی را رحمت کند. ایشان می‌فرمودند: تقوا یعنی حواست باشد همیشه یک نفر نگاهت می‌کند.
حاج آقای ماندگاری: «هُوَ الْأَوَّلُ‏ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن‏» (حدید/3) «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ‏ ما كُنْتُم‏» (حدید/4) هرجا تو باشی هست. مادربزرگ‌ها می‌گفتند: خدای بالاسر یادت نره. قیامت پیش رو هم یادت نره! «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً» (معارج/6 و7) روبرو یا بهشت است یا جهنم است. تنظیم کن کجا می‌خواهی بروی. شیطان در کمین هم یادت نرود. دشمنت است. در کمین تو است. نشسته تو را گول بزند. فوق تخصص ظاهرسازی دارد. «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النّاصِحِين‏» (اعراف/21) با یک چیزهایی گولت می‌زند که اصلاً فکرش را نمی‌کردی. گفتیم: تقوا یعنی گواهی نامه بندگی در استفاده از آنچه جلوی چشم ما در دنیاست. آنوقت با همین دنیا گولت می‌زند. پس ببینید معنی تقوا چه شد؟ سه واقعیت پررنگ عالم هستی را هیچوقت یادت نرود. خدا، قیامت، فتنه شیطان! این یعنی حواس جمعی، این یعنی هشیاری، معنایش این است که هشیار نباشی نسبت به اینها بلایی سرت می‌آورد از این بلا بترس! پلیس ترس ندارد. مردم نباید از پلیس بترسند. قانون ترس ندارد. دوربین‌ها ترس ندارد. اگر خطا کنی از این جریمه بترس. پس ترس مربوط به خدا نیست. اینکه می‌گوییم: ترس از خدا، یعنی از خدا حساب ببرد که دارد تو را نگاه می‌کند. حتی این خدا وقتی تو را نگاه می‌کند، نیت قلب تو را هم می‌بیند. «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ» (غافر/19) یک لحظه هم چرت نمی‌زند، «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْم‏» (بقره/255) پس تقوا یعنی هشیاری نسبت به همراهی دائمی خدا، عاقبت جدی قیامت، مکر جدی شیطان.
اگر ما نسبت به اینها هشیار نباشیم، باید بترسیم. حضرت حمزه سیدالشهداء برای چه شهید شدند؟ برای اینکه یک عده از یاران پیغمبر، در یک لحظه کوتاه در استفاده از دنیا هشیاری‌شان را از دست دادند. راننده از اینجا تا قم همیشه هشیار بوده، یک دقیقه خوابش برد. به گاردریل زد. یاران پیغمبر، برای چند ساعت نه برای همه عمرشان، بخاطر غنیمت و متاع دنیا، اگر به حرف پیغمبر گوش می‌کردند، سنگر را رها نمی‌کردند، قطعاً سهمشان آن مقدار که برایشان مقدر شده بود می‌رسید. روایت هم داریم آنچه در دنیا مقدر شماست، به شما می‌رسد. شما تلاش حلال کن و تنبلی نکن. اگر اینجا نگه می‌داشتند هم جنگ احد پیروز بود. هم حضرت حمزه شهید نمی‌شد. هم امیرالمؤمنین زخم برنمی‌داشت. هم دندان مبارک پیغمبر نمی‌شکست. هم هفتاد و دو نفر شهید نمی‌شدند. ببینید چرت زدن یک عده بی‌تقوا چه کرد؟حالا هم بی‌تقوایی یک مسئول می‌تواند مسیر جمهوری اسلامی را عوض کن. بی‌تقوایی یک مسئول می‌تواند ده هزار جوان را از ازدواج بیاندازد. یک بی‌تقوایی چنین آسیبی می‌زند فقط به دلیل اینکه کسی به حق خودش قانع نبوده است. همه انبیاء و اولیاء گفتند: زیباترین استفاده را از دنیا ببرید، نه مثل این 45 نفر که نه استفاده کردند و خسارت هم دیدند. اینها خسر الدنیا و الآخره شدند. بیایید مدل حضرت عبدالعظیم حسنی از دنیا استفاده کنیم. از هر نعمت دنیا می‌خواست استفاده کند محضر امام هادی(ع) می‌رفت. آقا من می‌خواهم از این دنیا استفاده کنم، شما که راهنمای من هستید به من بگویید چه کنم؟ به خدا هیچ امامی به هیچکس نفرموده دنیا را سه طلاقه کنید و از هیچ نعمتی استفاده نکنید. هیچ پلیسی هم به هیچ فردی نمی‌گوید: از هیچ جاده‌ای استفاده نکنید.
تقوا یعنی فهم بایدها و نبایدهای استفاده از دنیا،این بایدها و نبایدها را هم هیچکس بهتر از خدا نمی‌داند. خدا در قالب دین عرضه کرده است. در قالب اولیای خدا برای ما راهنما گذاشته است. یعنی اگر دست ما در دست امام و ولایت باشد بایدها و نبایدهای استفاده از دنیا را به ما می‌دهند و بعد استفاده از دنیا سه خاصیت پیدا می‌کند. هم استفاده کردم، هم لذت بردم، هم رشد کردم،هم خسارت نزدم.
45 نفر از یاران پیامبر خواستند زیادی استفاده کنند، بد استفاده کنند. نه استفاده کردند، نه کیف کردند، نه رشد کردند و خسارت هم وارد کردند. حضرت عبدالعظیم حسنی هم استفاده قشنگ از دنیا برد، هم کیف کرده، هم رشد کرده، ایشان نسل پنجم امام حسن است. زیارتش مساوی با زیارت امام حسین است و شوخی نیست. امام هادی فرمود: هرکس ایشان را زیارت کند، گویی امام حسین را زیارت کرده است. برای چه رشد کرد؟ برای اینکه دست به هیچ چیز دنیا نزد مگر اینکه راه استفاده را بپرسد. خدایی که مرا خلق کرده، صاحب من است از او بپرس: خدایا من چگونه از این دنیا استفاده کنم؟ این دنیا می‌تواند همسر باشد. اولاد باشد. پول باشد. شغل باشد. ما با ثروت و شهرت و قدرت و پول و خانه و ویلا مخالف نیستیم. ما می‌گوییم: اینها باید و نباید دارد.
حضرت آقا بارها فرمودند: شاگردی کردن برای ما اشکالی ندارد. زگهواره تا گور دانش بجوی! پیغمبر می‌فرماید: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي‏ عِلْماً» (طه/114) پرسیدن و ازدیاد معرفت و شاگردی کردن اشکالی ندارد. ما می‌گوییم: اگر تقوا داشتیم دنیا و آخرت هم داریم. اگر نقوا نداشتیم چون نمی‌دانیم چطور از دنیا استفاده کنیم، هم دنیا را خراب می‌کنیم و هم آخرت. می‌شود آدم بدون تقوا از دنیایش خوب استفاده کند؟ من بارها گفتم: «الناس نيام‏ فإذا ماتوا انتبهوا» (بحارالانوار/ج50) چون دنیا و آخرت با هم است، هرکس می‌خواهد ببیند دنیایش را خوب استفاده کرده یا نه، باید کنار هم ببیند. اینجا معلوم می‌شود من از دنیایم درست استفاده کردم یا نه. پس تقوا گواهی‌نامه بندگی در جاده زندگی است. در دنیا می‌خواهیم درست زندگی کنیم. بعضی از یاران پیغمبر و انبیاء از دنیا استفاده نکردند، بعضی از آدم‌ها امروز هم از دنیایشان خوب استفاده نمی‌کنند. هم دنیا را خراب می‌کنند و هم آخرتشان را. عالمان دین، شهدای عزیز، حضرت عبدالعظیم برای ما الگو هستند. بیاییم بپرسیم تا هم از دنیا و هم از آخرت لذت ببریم.
شریعتی: امروز صفحه 282 قرآن آیات ابتدایی سوره مبارکه اسراء برای شما تلاوت می شود.
سُبْحانَ‏ الَّذِي‏ أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ«1» وَ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِي إِسْرائِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلًا «2»«أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلًا ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً «3» وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً «4» فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا «5» ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً «6» إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً «7»
ترجمه: پاك و منزّه است آن (خدايى) كه بنده‏اش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى‏ كه اطرافش را بركت داده‏ايم شبانه بُرد، تا از نشانه‏هاى خود به او نشان دهيم. همانا او شنوا و بيناست. ما به‏موسى كتاب (آسمانى) داديم واو را هدايت‏گر بنى‏اسرائيل قرارداديم، كه غير از من تكيه‏گاه و كارسازى نگيريد. (اى بنى‏اسرائيل!) اى فرزندانِ كسانى كه آنان را همراه نوح، سوار (بر كشتى) كرديم و (نجات داديم!) همانا نوح، بنده‏اى بسيار شكرگزار بود (شما هم مثل او باشيد، تا نجات يابيد). ما در كتاب (تورات)، به بنى‏اسرائيل اعلام كرديم كه قطعاً شما دوبار در زمين فساد مى‏كنيد و برترى‏جويىِ بزرگى خواهيد كرد. پس همين كه وعده‏ى نخستين فتنه فرا رسد، گروهى از بندگان توانمند و جنگجوى خويش را (براى سركوبى شما) بر انگيزيم. پس درون خانه‏ها را جستجو كنند (تا فتنه‏گران را يافته كيفر دهند) و آن، وعده‏اى قطعى است. سپس، جنگ را به سود شما و عليه آنان برگردانيم و شما را با اموال و فرزندان كمك كنيم و نفرات شما را بيشتر قرار دهيم. اگر نيكى كنيد به خودتان نيكى كرده‏ايد واگر بدى كنيد (باز هم) به خود بد كرده‏ايد. پس همين كه وعده‏ى (فسادگرى) دوّم فرا رسد (جنگجويان نيرومند و مؤمن را براى قلع وقمع شما مى‏فرستيم) تا سيماى (نظامى وعزّت دنيوى) شما را زشت نمايند و (براى گرفتن قدرت) به مسجدالاقصى وارد شوند، همان گونه كه بار نخست وارد شدند وتا آنچه را زير سلطه درآورده‏اند، به سختى ويران كنند.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و بعد وارد فضای سؤالات شویم.
حاج آقای ماندگاری: دوست دارم بگویم که بخشی از ثواب تلاوت امروز را به حضرت حمزه و حضرت عبدالعظیم و همچنین مردم مظلوم کشمیر هدیه کنیم. اول آیات سوره اسراء می‌فرماید: پیغمبر به معراج رفتند. در معراج خدا به پیغمبر بهشت و جهنم را نشان داد. پس پیغمبر نسبت به آخرت بینا است و ما نابینا هستیم. هرکس می خواهد خیر و شر دنیای خودش را که مربوط به خیر و شر آخرتش است بداند، از پیغمبر بپرسد. لذا در آیه 45 سوره احزاب می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً» مردم بشارت‌های پیغمبر یعنی جاده بهشت. انذارهای پیغمبر یعنی جاده جهنم. حالا اگر در جاده بشارت‌ها حرکت کردید، «إِنْ أَحْسَنْتُمْ‏ أَحْسَنْتُمْ‏ لِأَنْفُسِكُم‏» یعنی خوبی و بدی با خط‌کش پیغمبر است، با خط‌کش خداست. نه خوبی و بدی براساس منفعت دنیایمان. الآن بعضی‌ها می‌گویند: بی‌حیایی خیلی طرفدار دارد. ولی پیغمبر می‌گوید: آنچه من از بی‌حیایی در شب معراج دیدم خیلی بد است! اگر بد بود که به بیت‌المال دست درازی نمی‌کردند. پیغمبر می‌گوید: آنچه من از دست درازی به بیت‌المال در شب معراج دیدم خیلی بد است. «يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ‏ نارا» (نساء/10) خوبی و بدی را برویم از پیغمبر بپرسیم. «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏» (نحل/43) بپرسید. چون اگر ندانید در خوبی و بدی اشتباه می‌کنید. مثل بچه که خوبی و بدی خودش را تشخیص نمی‌دهد. ما نسبت به آخرت هیچ خبری نداریم. پیغمبر خبر دارد. پس اگر بشارت‌های پیغمبر را گرفتیم به خودمان لطف کردیم. اگر به انذارهای پیغمبر توجه کردیم به خودمان لطف کردیم. ای کاش به جای اینکه هر مسئولی در هر جایی در جمهوری اسلامی به فکر این باشد که چقدر امتیاز برای دنیایش جمع کند، به فکر این باشد که به خلق خدمت کند و امتیاز برای آخرتش جمع کند. این یکی از بشارت‌های پیغمبر بود.
شریعتی: سراغ سؤالات شما برویم. خانمی نوشتند که من همیشه می‌خواستم همه چیز علی الخصوص دین را کامل و جامع یاد بگیرم و به ادای واجبات و راضی شدن دل خودم و ادای تکلیفم دلخوش نباشم. ایشان گفتند: اغلب به مسائل مختلف ساعت‌ها فکر می‌کنم. چون خانه‌دار هستم و در خانه تنها هستم. در اطرافیانم اشخاصی می‌بینم که آدم‌های بدی نیستند. اما نماز نمی‌خوانند و روزه نمی‌گیرند. اما قرآن می‌خوانند و گاهی خمس می‌دهند. وقتی دلیل را می‌پرسم، می‌گویند: ای بابا نماز و روزه ما که ارزشی ندارد. یا می‌پرسند برای چه باید نماز بخوانیم؟ هرچقدر فکر کردم دیدم مقصر شما و بندگان دین هستید. شما در حرف‌هایتان می‌گویید: این نماز و روزه ما به هیچ دردی نمی‌خورد. اگر خدا بخاطر این عبادات ما را عذاب کند حق دارد. یا باید با نمازهای مستحب و نماز شب کم و کسری‌های را جبران کرد. یا اینکه دعاهای ما از سقف خانه‌هایمان بالاتر نمی‌رود. یا ما که فلان عالم نیستیم که دعای ما به عرش برود. من همه اینها را از کارشناسان دینی شنیدم. در فیلم‌های خارجی طرف هفته‌ای دو بار کلیسا می‌رود، دو ساعت دعا می‌خواند و سخنرانی گوش می‌دهد. آخرش هم کشیش به او می‌گوید: فرزندم خدا به همراهت. تو که خدا را دوست داری، خدا هم تو را دوست دارد. اما اینجا وقتی پای صحبت مبلغان دین می‌نشینیم، بجای تشویق و دلگرمی کلاً بدهکار می‌شویم. تا حرف دین می‌شود باید فکر کنیم چقدر نماز قضا داریم. چقدر روزه قضا داریم. چقدر باید کفاره بدهیم. چقدر باید خمس بدهیم. تازه اگر از این چیزها جان سالم به در ببریم، موضوع صدقه و انفاق می‌آید و خلاصه اینکه نمی‌گذارید آدم یک نفس راحت بکشد. شما دین را آنقدر سخت کردید که من نوعی وقتی به آن فکر می‌کنم غصه می‌خورم. نمی‌گویم اینها را نباید گفت، اما بگذارید شخص خودش فکر بدهکاری‌هایش باشد. شما یکبار بگویید کافی است. چرا انتظار دارید یک نفر زندگی بی‌ غم و غصه‌اش را رها کند و بیاید با این شرایط دیندار شود. بگذارید آدم اول وارد وادی ایمان شود و بعد آنقدر بار سنگین روی دوشش بگذارید. تو را به خدا قسمتان می‌دهم سخت نگیرید. بگذارید جوان‌ها بیایند.
آقای ماندگاری همیشه می‌گویند: شما برای بیماری به پزشک مراجعه می‌کنید. چرا برای بیماری روحتان به روحانیون و اهل فن مراجعه نمی‌کنید؟ شما بفرمایید این روحانیون عزیز آیا مطب دارند؟ اصلاً کجا می‌شود اینها را پیدا کرد؟ مخاطب حرف‌های من شخص شما نبودید و من فقط شما را شنوای حرف خودم دیدم. شاید شما با شنیدن حرف‌های من کاری کنید و شاید هم نه اوضاع کما فی السابق ادامه پیدا کند. مبلغان دین را بترسانید از بار سنگینی که بر دوش دارند. خدا کند در پیچ و خم دنیا یادشان نرود چه وظیفه‌ای دارند.
حاج آقای ماندگاری: من ابتدا تشکر می‌کنم از این خواهر بزرگوار، که اهل تفکر هستند و این خودش یک ارزش است. انشاءالله خداوند توفیق تفکر را از ایشان نگیرد. که یک ساعت فکر کردن از هفتاد سال عبادت بالاتر است.تشکر دوم هم اینکه خیلی روشن و صریح و بی رودروایسی بیان کردند. ما معصوم نیستیم. دست‌هایمان را هم بالا می‌بریم و قطعاً ما عیب داریم. خواهش می‌کنم همه مردم هم مثل این خواهر بزرگوار اشکالات ما را تذکر دهند. تشکر سوم من از این دعای خوبی است که کردند. که انشاءالله خداوند همه روحانیون را کمک کند و ما هم آمین می‌گوییم. در شهرت‌ها و پست‌ها و ریاست‌ها از وظایف خطیرشان که راهنمایی مردم و تبلیغ دین است، غافل نشوند.
اما نکته قابل توجه این بود که یک مقدار در قضاوت‌هایمان دقت بیشتری کنیم. از ایشان و امثال ایشان خواهش می‌کنم یک دکتر اشتباه کرده، می‌گویند همه دکترها؟ یک مهندس اشتباه کند، می‌گویند: همه مهندس‌ها؟ نه! بعضی از مبلغین و روحانیون بگوییم.
یک دانشجوی عزیزی در دانشگاه تهران آمد به من گفت: حاج آقا من می‌خواهم بروم مسیحی شوم. گفتم: بارک الله! تشویقش کردم. شما چقدر روشن فکر هستید. به این نتیجه رسیدید که مسیحیت بهتر است. با اطلاعات رفتید؟ می‌گفت: بله. گفتم: می‌شود من دو خدا را برایت تصویر کنم؟ ببینی کدام یک به درد پرستش می‌خورد؟ گفتم: یک خدایی را فرض کن من و شما را خلق کرده و در یک بیابان دنیا و عالم به امان خودمان رها کرده است. نه تکلیف داده، نه مراقبت می‌کند، نه نظارت می‌کند، نه مسابقه می‌گذارد، نه تشویق می‌کند، نه تنبیه می‌کند، نه کمک می‌کند، بعد هم گفته: هفته‌ای یکبار بیا احوال مرا بپرس. من هم به تو می‌گویم: فرزند عزیزم، مخلوق عزیزم، هوای تو را دارم. خیلی خوب و عالی هستی. این یک مدل خدا است. یک مدل خدا هم هست از روزی که مرا خلق کرده، چون اینجا را مدرسه گذاشته و آخرت را محل پاداش گذاشته است، گفته: مشق‌های تو این است. نظارت می‌کنم. مسابقه می‌گذارم. «لِيَبْلُوَكُمْ‏ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» (هود/7) راهنما برایت گذاشتم. مراقب گذاشتم. امتحام گذاشتم. تشویق گذاشتم. تنبیه گذاشتم. هم به تو کمک می‌کنم. هم از تو حساب می‌کشم. هم پاداش می‌دهم و هم تنبیهت می‌کنم. کدامیک از این خداها به درد پرستش می‌خورند؟ یک کن فکر کرد و گفت: خدای اول که به درد پرستش نمی‌خورد. خدای دوم قشنگ انسان را تربیت می‌کند. گفتم: خدایی که کلیسای امروز تبلیغ می‌کند، همین اولی است. هموطنان مسیحی ناراحت نشوند. بگویند: ما وظیفه داریم. آنها دارند به وظایف انسانی‌شان عمل می‌کنند. امروز در مملکت خودمان هم بعضی دنبال مکاتبی هستند که بی‌تکلیف باشد. همه پیغمبرها اسلام را معرفی کردند. گفت: این خدا به درد پرستش می‌خورد. گفتم: این خدای اسلام است و آن خدای کلیسا است. گفت: از مسیحی شدن پشیمان شدم. دوباره گفتم: بگو اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله!
این تکالیفی که این خواهر بزرگوار یک مقدار با بمباران هم با آن برخورد کردند، یک وقت تکلیف را من می‌گویم و یکوقت تکلیف را خدا می‌گوید. خدا تکلیف به ما داده و ما فقط بیان کننده تکلیف هستیم. پیغمبرها تکلیف را نیاوردند و خدا آورده است. امام‌ها هم نیاوردند و خدا آورده است. همه پیغمبرها و امامان و روحانیت «لِتُبَيِّنَ‏ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏» (نحل/44) ما مأمور هستیم آنچه تکلیف خدا گفته است، که در بخش تقوا از آن به بایدها و نبایدها یاد کردیم، بگوییم. اگر می‌گوییم: باید نماز، باید روزه، باید خمس، باید زکات، حتی باید نماز اینطور، باید روزه اینطور، وقتی اینها را می‌گوییم از خودمان نمی‌گوییم، خدا فرموده است. «لا يُكَلِّفُ‏ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها» (طلاق/7) «لا يُكَلِّفُ‏ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» (بقره/286) تکلیف به اندازه داده‌های خداست و ظرفیت انسان.
اگر ما تکالیف را می‌گوییم از طرف خدا می‌گوییم. پیغمبری که با یارانش در تاریکی از بیابانی می‌گذشتند. فرمود: از این سنگ ریزه‌ها بردارید. هرکس بردارد پشیمان می‌شود و هرکس برندارد هم پشیمان می‌شود. فردای آن روز اگر در روشنایی یاران می‌دیدند که اینها همه در و اشرفی و طلا بوده، به پیغمبر نمی‌گفتند: تو چطور راهنمایی هستی که به ما نگفتی؟ خدا به عبادت‌های ما احتیاج ندارد. اگر ما می‌گوییم: نماز باید اینطور دقیق باشد. بخاطر اینکه نماز پس‌انداز خودت برای آخرت است. وقتی ورزشکار جام طلا را بالا می‌برد، اولین کسی که می‌آید دستش را می‌بوسد دست مربی است که دائم به او تذکر می‌داد. اگر آن جام طلا به او نرسد، به اولین کسی که ایراد می‌گیرد مربی است. می‌گوید: تو به من یاد ندادی چطور شوت کنم.
یک آقا و خانمی بودند که آقا یک مذهبی داشت و خانم یک مذهبی. از آنها پرسیدم: شما با هم اختلاف ندارید؟ گفت: نه! او عبادت نمی‌کند. من عبادت می‌کنم. او تکلیف انجام نمی‌دهد و من انجام می‌دهم. تکلیف نیست اختلاف هم نیست. امروز هم عده‌ای به دنبال فرار از تکلیف هستند. اگر قرار است دنیا محل انجام تکالیف ما باشد، تکلیف یک قانونی دارد.
شریعتی: بعضی وقت‌ها برای اینکه کسی را اذیت کنیم می‌گوییم: برو دیگر با تو کاری ندارم.
حاج آقای ماندگاری: خدا با ما کار دارد که می‌گوید: نمازت را اینطور بخوان درست‌تر می‌شود. تا بحال گفتیم اگر ده سال نماز قضا داشتی یکباره به جا بیاوری؟ اگر ده تا روزه قضا داشتی یکباره همه را بگیری؟ خمس نداده را یکجا بدهی. نه! این خدای اسلام هم خیلی مهربان است. کارشناسان دین هم حکم خدا را از آیات و روایات درآوردند که نماز اینگونه را خدا می‌خواهد. روزه اینگونه را خدا می‌خواهد. مثل اینکه مربی می‌گوید: من حرکت اینگونه را می‌خواهم. کارگردان و مربی یک هنرپیشه می‌گوید: من حرکت اینطوری را می‌خواهم. دیالوگ اینطور را می‌خواهم. اگر بگویم: ولت می‌کنم هرکاری می‌خواهی بکن، که من تربیتت نکردم. ما روزی ده بار می‌گوییم: الحمدلله رب العالمین! پس بدانید هیچ خدایی، هیچ پیغمبری هم نگفته: همه قبلی‌ها را یکباره انجام دهید. نکته‌ای هم که فرمودند: روحانیون کم هستند و سرشان شلوغ است. بارها فرمودیم: جوان‌های خوب و خوش استعداد را تشویق کنید. بیایند کارشناس دین شوند. تا ما طبیب روحمان به اندازه جسم‌مان شود. روحانی کم داریم ولی مسجد زیاد داریم. خدا ما روحانیون را از خطرات محافظت کند انشاءالله. بیانمان را زیباتر کند. مردم را از خدا نترسانیم. خدا مهربان است. ارحم الراحمین است. با کم ما هم می‌سازد. با رکوع ناقص ما و سجود ناقص ما می‌سازد. ولی ما تلاش کنیم رکوع و سجومان را درست کنیم. به قوم و خویش‌هایشان هم تذکر بدهند که نماز بخوانند. نترسند، نمازهایشان قبول می‌شود. روزه‌هایشان قبول می‌شود. رعاهایتان هم از سقف بالا می‌رود.
شریعتی: دوستی با ناامیدی تمام نوشتند من دو سال از کنکور می‌دهم ولی چون نتیجه نگرفتم خانواده‌ام از من ناامید شدند. طوری شده که من هم از زندگی خسته و ناامید شدم و گاهی به فکر خودکشی می‌افتم. ولی وقتی به عذاب و آخرت این گناه فکر می‌کنم، خجالت می‌کشم. کمکم کنید خیلی خسته شدم. فکر می‌کنم دیگر زندگی برایم پوچ و بی معنی شده است.
حاج آقای ماندگاری: بعضی در کنکور دانشگاه گیر کردند، بعضی در کنکور ازدواج، ده بار جایی رفتند و جواب نشنیدند. می‌گویند: خودکشی می‌کنیم. بعضی در کنکور اشتغال با درهای بسته مواجه می‌شوند. بعضی در کنکورهای مختلف زندگی با درهای بسته روبرو می‌شوند. این عزیز به دل نگیرد ولی اینها برای کوچک بودن ماست. قرار نیست من با دو شکست از پا بیافتم. داستان تیمور لنگ را شنیدند. شکست خورد اما یک گوشه نشست و یک مورچه را دید. چند بار از تپه بالا رفت و باز از روی بلندی افتاد. گفت: من از این مورچه کمتر هستم. این اشکال شاید در پدر و مادرها و جامعه باشد. که تنها راه سعادت بچه‌ها را به قبول شدن در دانشگاه می‌دانند. شاید ایشان یک آدم فنی است. هنری است، نویسنده است، شاید آدمی است که می‌تواند در دهها رشته دیگر خوش بدرخشد. مگر قرار است همه دانشگاه بروند. ما نیازهای خیلی بیشتری در جامعه‌مان داریم. پس اگر یک مقدار دایره عالم را بزرگتر ببینیم.
اگر آدم راه سعادت را یکی ببیند و یک جاده هم داشته باشد، آن جاده بسته باشد، نا امیدی می‌شود. خدا به ما گفته: نماز بخوان. تو باید در نمازخواندنت موفق شوی. حالا اگر ایستاده نتوانستی ناراحت نباش. نشسته بخوان. اگر نشسته نتوانستی، خوابیده بخوان. اگر زبانت نتوانست ذکرها را بگوید، باز هم ناامید نشو، با اشاره بخوان. حتی یکبار گفتم: یک کسی در دریا غرق می‌شود، یکباره یادش می‌آید نمازش را نخوانده است. خدا می‌گوید: الله اکبر بگو. گفت:حاج آقا چه کسی موقع غرق شدن یاد نمازش است؟ گفتم: خدا برای آنجا هم راه موفقیت برای بندگی تو گذاشته است. برای اینکه ناامید نشوی. این عزیز سراغ یک کارشناس دینی بیاید، به او بگوید: قربانت شوم، تنها راه سعادت رفتن به دانشگاه نیست. تنها راه سعادت این است که بندگی خدا را کنی. قالب زندگی مهم نیست. یکوقتی یک نفر در قالب دانشگاه بندگی خدا را نمی‌کند. ولی در قالب شاگردی مکانیک بندگی خدا را می‌کند. من ببینم چه توانمندی دارم. مردم موفقیت را فقط در دانشگاه و داشتن شغل اداری می‌دانند. اینها وقتی بسته باشد همه ناامید می‌شوند و می‌خواهند خودکشی کنند. پس استعداد و شرایط و نیازهای جامعه را بشناسیم. نیاز جامعه فقط به دکتر و مهندس و خروجی از دانشگاه نیست. پدر و مادرها در این ماجرا کمک بچه‌ها کنند.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group