95-05-13-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – تقوا
حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – تقوا
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تقوا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری
تاريخ پخش: 13-05-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
تصویر مهتاب و شب و آینه بندان *** امشب صفای دیگری دارد شبستان
گلدستهها و آسمان سرمهای رنگ *** نقش و نگار کاشی و گلهای ایوان
شهر از هیاهوها پر اما با حضورت *** آرامش باغ ارم دارد خیابان
جایزه غیر از خانه امن شما نیست *** چتر امانید بر سر ما بیپناهان
در ساحل آرامشت پهلو گرفتند *** دلهای طوفان دیده جمعی پریشان
گنبد، کبوتر، اشتیاق روشن ابر *** حس زیارتنامه خواندن زیر باران
قلبم هوایی میشود، پر میکشد باز *** با شوق معصومانهای سمت خراسان
شریعتی: سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیزم. امشب شب میلاد با سعادت فاطمه معصومه (س) عید میلاد بر همه شما مبارک باشد. تبریک ویژه به دخترخانمهای سرزمینم دارم. انشاءالله همه سعادتمند و عاقبت بخیر باشید. آغاز دهه کرامت را تبریک میگویم. امروز در خدمت حاج آقای ماندگاری هستیم. سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله، السلام علی رسول الله و علی آله آل الله. من هم خدمت شما و همه بینندگان و شنوندگان عزیز سلام عرض میکنم. دهه کرامت و ولادت حضرت معصومه(س) را تبریک میگویم. روز دختر را به دختر خانمهای گل تبریک میگویم. امیدوارم هر روز برایشان روز دختر باشد و همیشه موفق و سلعادتمند باشند. (قرائت دعای فرج)
شریعتی: امروز هم قرار است در بخش اول صحبتها از تقوا بشنویم که گواهی نامه بندگی است.
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم، من بحث را یک مقدار جلو ببرم چون بخش اول یک مقدار بحثهای نظری است. اطلاعات است که مردم بدانند تقوا چیست، چه آثار و برکاتی دارد ولی چگونه میشود تقوا را در زندگی پیاده کرد، این مهمترین بخش است. فهمیدیم که الحمدلله تقوا گواهینامه بندگی شبیه گواهی نامه رانندگی است. همچنان که کسی تا زمانی که گواهی نامه رانندگی نداشته باشد معلوم نیست سالم به مقصد برسد. حتی اجازه ندارد در جاده رانندگی کند، ما هم اگر تقوا نداشته باشیم شاید نتوانیم در جاده بندگی قدم بگذاریم.
کسانی که گواهی نامه رانندگی دارند اصلاً از پلیس نمیترسند. نه تنها نمیترسند که او را هم راهنمای خودشان میدانند. ولی کسانی که میخواهند بدون گواهینامه رانندگی کنند، یعنی سرعت غیر مجاز داشته باشند و ورود ممنوع بروند، اینها اصلاً نمیخواهند پلیس سر راهشان باشد. پلیس راهنما را مزاحم میدانند. چگونه میشود معصومین ما که همه از جنس راهنما بودند، آنها را مزاحم دیدند و از سر راه برداشتند؟ میخواهیم بگوییم: اگر خدای نکرده بی تقوا باشیم و بخواهیم با حالت بی تقوایی زندگی کنیم، امام معصوم راهنما را مزاحم خواهیم دید. میخواهیم از سر راه برداریم. چون میخواهیم هرکاری دلمان میخواهد انجام بدهیم. پلیس راهنما هیچوقت اجازه نمیدهد، هرکس هرطور دلش خواست رانندگی کند. خدا و انبیای الهی که راهنمای اصلی هستند، اگر انسان آنها را مزاحم ببیند و بخواهد بدون گواهی نامه رانندگی کند، اینها را راهنما نمیبیند و مزاحم میبیند. لذا میخواهد حضور خدا را در زندگیاش کمرنگ کند. حضور اهلبیت را در زندگیاش کمرنگ کند. حس میکند مزاحمت اینها به این نحو کمتر است و او راحتتر است. غافل از اینکه هرچه آنها کمرنگتر باشند تو به مقصد نمیرسی. شاید به پول و پست و مقامی در دنیا برسد، ولی وقتی چشمهایش را با مرگ از خواب باز میکند میفهمد به هیچ چیزی نرسیده است. دستش خالی خالی است.
امیرالمؤمنین فرمودند: وقتی چشمان آدم از دنیا بسته میشود به حقایق باز میشود. «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» (ق/22) چشمش که باز میشود بعد میفهمد چرا عمرم را فنا کردم؟ من این همه راه رانندگی کردم در جاده نبودم. چون انسان هرچه سرعتش هم بیشتر باشد از مقصد دورتر میشود. من هفتاد سال زندگی کردم و از انسانیتی که روز اول خلق شدم دورتر شدم. بعضی انسان خلق شدند و روز آخر حیوان وارد آخرت میشوند. آیهاش این است: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف/179) امروز فقط بخاطر گواهینامه بندگی در جاده زندگی رانندگی کردم. تقوا نداشتم. لذا بارها گفته: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (اعراف/128) من دیگر از گفتن آثار تقوا در قرآن گذشتم. به عنایت الهی شصت، هفتاد مورد را از قرآن جمع کرده بودم به عنوان آثار تقوا بگویم، اما حس کردم بیایم بخش کاربردیاش را زودتر بگویم بهتر است و شیرینیاش به کام همه ما بنشیند و مشتری شویم.
در زندگی باید همه قدمها را با تقوا برداریم تا در زندگی عقب گرد نکنیم. اولین مرحله جاده زندگی را من به جاده صاف تشبیه کردم. جاده صاف و اتوبان جادهای است که آسفالت آن مرتب و جاده دو باند و اتوبانی است. معمولاً همه این را میدانند. این جاده مزیت دارد که انسان را زود به مقصد برساند. اما یک خطراتی هم دارد که آدم خوابش ببرد. خدای نکرده سرعت برود و مستی کند. جاده صاف زندگی ما چه بخشی از زندگی ماست که تقوا را نسبت به او معنا کنیم. دین ما میگوید: عافیتهای ما جاده صاف زندگی ماست. عافیت یعنی من دارا هستم و ندار نیستم. داشتن خودش یک عافیت است. من حیات دارم و مرده نیستم. من والدین دارم و یتیم نیستم. من ثروت دارم و صغیر نیستم. من سلامتی دارم و مریض نیستم. تمام نعمتهایی که خدا به من داده است. آبرو و اعتبار دارم، بینام و نشان نیستم. تقوای آدمهای دارا فقط نماز و روزه نیست. تقوای این نوع دارایی این است که من مراقب باشم خوابم نبرد. عمدهترین خطری که در جادههای صاف وجود دارد این است که خوابشان میبرد و به گاردریلها میخورند. در جاده عافیتها باید مراقب باشم خوابم نبرد. اگر کسی خوابش ببرد غفلت است. همان که فرمود: غفلت شاید شما را آنقدر پس بیاندازد، آنقدر سقوط کنید که از انسانیت به حیوانیت بیافتید.
غفلت نسبت به اینکه تو حیات داری و احتمال دارد این حیات به زودی از تو گرفته شود. «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» (آلعمران/185) حالا که تو حیات داری، این حیات دائمی نیست. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان» (الرحمن/26) همه باید بروند. اگر دو مسأله از دینم را یادآوری کنم، یا ور دست من یادآوری کند. مثل راننده که یک وردست و شاگرد دارد. حالا وردست من میتواند رفیق باشد. اینجا تقوا انتخاب رفیق میشود. میتواند شریک زندگی باشد. اینجا تقوا انتخاب شریک هشیار است که برای همه هست و برای این جدیتر است. خودم باید تذکراتی بدهم. امام جواد فرمودند: کسی به کمال میرسد که واعظی از درون خودش داشته باشد. این برای چه به من تذکر بدهد؟ دو چیز را به من تذکر بدهد. 1- این حیات تو جاودانه نیست. 2- به آنهایی که از دنیا رفتند نگاه کنیم. یعنی یاد مرگ و یاد مردهها بیافتیم. پس دارایی حیات دو چیز است. تقوای دارایی حیات یا به مرگ است و یا به مردگان است. نتیجه این است که از حیاتت درست استفاده کن. از حیات دنیا برای حیات پس از مرگت استفاده کن. این تقوا است.
پس همه شما که زنده هستید، تقوای حیات معنایش این است. امام صادق(ع) فرمودند: کسی که روزی بیست مرتبه یاد مرگ کند با شهدا محشور میشود. دیگر حیاتت جاودانه میشود. «أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون» (آلعمران/169) چرا؟ چون وقتی در اتوبان راه میرفتی، خوابت نبرد. به مرگ متذکر بودی. در جامعه ما معروف است پنجشنبهها یاد مردگان میکنند. روز جمعه یاد مردگان میکنند. باید همیشه یاد مردگان کنیم. هر اتفاقی افتاد بگویید: خدا اموات ما را رحمت کند. حتی شنیدم هرکسی روزانه یکبار در قنوتش بگوید: «اللهم اغفر والمؤمنین و المؤمنات» چه پاداشهایی برایش در نظر گرفته میشود. این تقوای حیات است. پس تقوا همیشه به نماز و روزه خواندن نیست. یاد موت و یاد اموات! این باعث میشود تو در رانندگی خیلی خوابت نبرد.
تقوای سلامت این است که تو یاد مریضی بیافتی، هر آن احتمال دارد این سلامت از تو گرفته شود. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ» (بقره/155) یکباره سر سفره لقمه در گلویش گیر کرد. مشکلدار شد. داغ بود، بیرون آمد اینطور کرد. یه دانه برنج در چشم یک نفر پرید، نابینا شد. داشتم راه میرفتم پایم پیچ خورد. خدای نکرده آسیب دید. هر آن احتمال دارد سلامتی از ما گرفته شود. تقوای سلامت شما این است که یاد یک روز بیماری بیافتی و یاد مریض ها باشی. عیادت بروی. اولی قبرستان بروی و اینجا عیادت بروی.
اول انقلاب یک برنامهی زیبایی بود. هفته یک روز مسجدیها جمع میشدند، حتماً که لازم نیست دیدن اقوام برویم. نزدیکترین بیمارستان محل میرفتند یکی دو مریض بود، یک احوالپرسی میکردند، این برای خودش تذکر بود. هم آن مؤمن را خوشحال میکرد و هم برای عافیت خودش شکر میکرد. هم برای شفای آن مریض و همه مریضها دعا میکرد. چقدر برکات دارد، این تقوای سلامت است. جوان امروز چهار ستون بدنش سالم است. الهی که همیشه سلامت باشند. اما برای اینکه این سلامت تو را مست نکند و خوابت نبرد عیب ندارد سالی یکبار هم عیادت مریضهای بی کس و کار برویم.
پس تقوای حیات یاد مرگ و مردگان است. یعنی از حیاتم درست استفاده کنم. تقوای سلامت یاد مریضی و عیادت بیماران است. تقوای پولداری، الآن خیلیها در این قصه گیر کردند. آقا پولدارها تقوایشان به این است که فقط سالی یکبار دو بار حرم امام رضا میروند؟ نه،این خیلی خوب است. ولی فقط این نیست. انشاءالله مکه و کربلا هم بروند. ولی تقوای پولدارها یاد فقر و فقرا است. امام حسین فرمود: ای پولدارها به روز قیامت فکر کنید و اینکه روز قیامت جای بعضی از فقیرها و پولدارها با هم عوض میشود. امروز به فقرا کمک کنید تا فردای قیامت دست شما را بگیرند. تقوای آقای پولدار این است که یاد فقر خودش، در مناجات امام سجاد هست «لیوم فقری و فاقتی» من بعد از مرگ دستم خیلی خالی است. ای کاش میشد و اجازه فقهی داشتیم بگوییم: آقا همه مردهها را وقتی کفن میکنید، این دستشان را از کفن بیرون بگذارید، همه تشییع کنندهها بدانند این آقا با دست خالی دارد میرود. برای این فقر خودت یک چیزی بردار ببر. این تقوای پولدارها است. تقوای پولدارها مگر به آنچنانی برگزار کردن نیست. آن هم خوب است بد نیست ولی تقوا نیست. برای اینکه پولداری مرا باد نکنی. چون حیات آدم را باد میکند. من مغرور میشوم. سلامتی مرا باد میکند. پولداری مرا باد میکند. تقوای اینکه سایه پدر و مادر بالای سر من است، یک روز پدر و مادرت را از دست میدهی. حالا برو یک دستی به سر یتیمها بکش. آن تقوایی که آن ثواب را گذاشتند، گفتند: دستی که روی سر بچه یتیم کشیده شود، به تعداد موهایی از باب کثرت است. یکوقت نگویی: بچه یتیم مو ندارد. به تعداد موهایی که از زیر دست من رد میشود، برای من ثواب مینویسند و گناهان مرا میریزند. تقوا در جاده دارایی که همان جاده اتوبانی زندگی ما است، هرکس هرچه دارد، پدر و مادر دارد، سلامتی دارد، پول دارد، آبرو دارد، جمال دارد، قدرت دارد، اعتبار دارد، تقوایش این است که به یاد روزی بیافتد که اینها را ندارد. چون همه اینها موقتی است. به یاد آنهایی باشد که آنها را ندارند. اگر به یاد آن روزی باشد که اینها را ندارد، دست آنهایی که ندارند میگیرد، تا سرمایهگذاری شود برای روز نداری خودش. این معنی تقواست.
تمام صفات حمیده مصادیق تقوا هستند. شکر یکی از ابزار متقین و صفات متقین است. حالا که من تقوا دارم، پس تقوای من شکر در داراییهاست. شکر کنم که خدایا به من دادی، من که طلبکار تو نبودم. در راه خدا خرج کنم، چون در راه خدا که خرج کردم، در واقع برای خودم پسانداز میکنم. انشاءالله خداوند همه ما را جزء متقین قرار بدهد.
شریعتی: امروز صفحه 296 آیات 21 تا 27 سوره مبارکه کهف برای شما تلاوت میشود.
«وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيها إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً «21» سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلَّا مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً «22» وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً «23» إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً «24» وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً «25» قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً «26» وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً «27» وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً «28»
ترجمه: و بدين گونه (مردم را) بر حالشان آگاه كرديم تا زمانى كه ميانشان درباره كارشان (معاد وقيامت) گفتگو بود، بدانند كه وعدهى خدا (دربارهى رستاخيز) حقّ است و اينكه در فرارسيدن قيامت ترديدى نيست، پس (از آشكار شدن اين حقيقت) عدّهاى گفتند: بر روى آنان بناى يادبودى بنا كنيد، پروردگارشان به حال آنان داناتر است، آنان كه بر كارشان آگاهى و دسترسى يافته بودند گفتند: ما بر آنان معبد ومسجدى مىسازيم (تا نشان حركتِ توحيدى آنان باشد). بزودى خواهند گفت: (اصحاب كهف) سه نفر بودند، چهارمينشان سگشان بود و (عدّهاى) گويند: پنج نفر بودند، ششمين آنان سگشان بود. (اين سخنى بىدليل و) پرتاب تيرِ گمان به گذشتهاى ناپيداست. و (عدّهاى ديگر) گويند: هفت تن بودند و هشتمين آنان سگشان بود. بگو: پروردگارم به تعدادشان داناتر است (و شمار) آنان را جز اندكى، كسى نمىداند. پس دربارهى آنان جز به ظاهر (و آنچه آشكار كردهايم)، مجادله مكن و دربارهى ايشان از هيچ كس از (اهل كتاب) نظر مخواه. دربارهى هيچ چيز و هيچ كار، مگو كه من آن را فردا انجام مىدهم،مگر آنكه (بگويى:) اگر خدا بخواهد. و اگر فراموش كردى (گفتن: ان شاءاللّه، همين كه يادت آمد) پروردگارت را ياد كن و بگو: اميد است كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديكتر است، راهنمايى كند.و آنان در غارشان سيصد سال ماندند و نُه سال (نيز بر آن) افزودند.بگو: خداوند به مدّتى كه در غار ماندند، داناتر است. غيب آسمانها و زمين از آنِ اوست. چه بينا و شنواست! جز او براى مردم هيچ يار و ياورى نيست و هيچ كس را در حكم و فرمانروايى خود شريك نمىگيرد. وآنچه را كه از كتاب پروردگارت به تو وحى شده است (بر مردم) بخوان، (سنّتها و) كلمات الهى را تغيير دهندهاى نيست و هرگز جز او پناهگاهى نخواهى يافت (كه به آن پناهنده شوى).وبا كسانى كه پروردگارشان را (همواره و در هر) صبحگاه و شامگاه مىخوانند و خشنودى او را مىجويند، خود را شكيبا ساز و ديدگانت را از آنان برمگير كه زيور دنيا را بطلبى و از كسانى كه دلشان را از ياد خود غافل كردهايم و در پى هوس خويشند و كارشان بر گزافه و زياده روى است، پيروى مكن.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایند و بعد وارد فضای سؤالات شویم.
حاج آقای ماندگاری: «أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» مردم باور کنند قیامت هست. خدا میگوید: قصه اصحاب کهف را برای شما گفتیم که باور کنید زنده کردن مردهها برای ما کاری ندارد. اکثر وعدههای خدا آن طرف است. هرکس تقوا و گواهینامه بندگی را رعایت کند، خدا هم به او برکت میدهد. رزق واسع میدهد. از همه مهمتر تشخیص حق از باطل را می دهد. «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» (انفال/29) به او میدهد. هدایتش میکند. «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» از نشانههای خدا بهرهمندش میکند. من حس میکنم که ما بیاییم خدا را بیشتر باور کنیم. هرکس خدا را باور کند حتماً با گواهینامه تقوا رانندگی میکند. امیدواریم خدا این توفیق را به همه ما عنایت کند.
شریعتی: عزیزی درد دلی کردند و گفتند: از نظر مالی خانواده متوسط رو به پایین هستند. ولی مذهبی هستند. به سختی معیشتمان را تأمین میکنیم. بعضی از فامیلهایمان هم خیلی پولدار هستند. هم خیلی پولدار و خیلی مؤمن و معتقد هستند. خیلی سفرهای زیارتی مشهد و کربلا میروند. من همیشه فکر میکنم خدا این افراد را خیلی دوست دارد چون هم دنیا دارند، هم آخرت دارند. فکر اینکه خدا آنها را بیشتر از ما دوست دارد همیشه آزارم میدهد. خیلی وقت است آرزوی سفر مشهد دارم. اما آنها علاوه بر اینکه در شهر تهران ساکن هستند، مشهد هم خانه خریدند و هروقت هم دلشان برای امام رضا تنگ شود، عازم سفر مشهد میشوند. چرا بعضیها اینقدر نزد خدا عزیز هستند. آنوقت ما حتی غذای روزانهمان را هم به سختی باید تهیه کنیم؟
حاج آقای ماندگاری: یک قسمت از تقوا در زندگی جاده خاکی پر دستانداز است. این قسمت را گوش بدهند. برای ندارها را هم بگوییم. این نکته که میخواهم در رابطه با تقوا عرض کنم فقط به مخاطب این سؤال نمیگویم. به همه مردم میگویم. مخصوصاً آنهایی که اینطور مشکلی دارند. حواسمان باشد داراها چون داراییشان بیشتر است تکلیفشان هم بیشتر است. مسئولیتشان هم بیشتر است. سؤالشان هم بیشتر است. بنده یک سواد حوزوی داریم. یک بیانی دارم، یک آبرویی دارم. اگر من آمدم و از این بیان و آبرویم فول تایم استفاده نکردم. چهار نفر را جهاز دادم و بقیه را به استراحت خودم پرداختم. دلم را به آن چهار سؤال خوش کنم یا نگران باشم که بگویم تو دو ساعت جواب دادی و هشت ساعت جواب ندادی. ایشان نمیخواهد به این قسمت از قوم و خویش و داراهایش فکر کند. یک خانهای در مشهد درست کردند ده روز را میروند و 350 روز این خانه خالی است. فکر نمیکند اینها باید پاسخ آن 350 روز خانه خالی را بدهند. تو این سؤال را نکردی؟ باز هم تو گرفتار تر هستی و آنها خوشبختتر هستند؟ آن کسی که میلیاردی پول دارد، صد میلیونش را کمک کرده است. یک مقدارش هم خرج زندگی خودش بوده است. بخشی را به هوسهایش پرداخته است. فکر نمیکنند بخشی را که به هوسهایش پرداخته باید روز قیامت جواب بدهد. من از صد سؤالی که میتوانستم جواب بدهم، بیست سؤال جواب دادم و هشتاد سؤال جواب ندادم. فکر نمیکنم آن هشتاد سؤالی که جواب ندادم باید روز قیامت جواب بدهم. برای همین میگویند: روز قیامت حسابرسی عالم از جاهل خیلی سختتر است. من با همین سیاق میخواهم بگویم: حسابرسی پولدار از بیپول خیلی سختتر است. چرا ما اینطور فکر میکنیم که هرکس دارا تر است خوشبختتر است. حالا باز الحمدلله رب العالمین داراهای قوم و خویش شما در مسیر خوب یک مقدارش را استفاده میکنند. من میگویم: ده درصدش را در مسیر خوب استفاده میکنند. ده درصد هم برای ضروریات خودشان است. هفتاد هشتاد درصد باقی را باید جواب بدهند. شما این جواب را نداری. شما خانم یا آقای بزرگوار اگر پولدار شدی و یک خانه در مشهد داشتی میخواهی مثل آنها عمل کنی یا نه الآن نیت شما این است که خدایا اگر یک خانه قلک هم به من در مشهد بدهی، در طول سال میگویم: هرکس مشهد میرود و جا ندارد از این خانه صلواتی استفاده کند. اگر اینطور هستی خدا همین الآن ثوابش را با نداری به تو میدهد.
شخصی به یکی از جنگهای امیذرالمؤمنین دیر رسید. غصه خورد که چرا توفیق در رکاب امیرالمؤمنین نداشته است. حضرت فرمودند: تو دوست داشتی با ما باشی؟ بله آقا. فرمودند: تو با ما بودی. اسمت نوشته شد. جنگ نکرده اسمش جزء مجاهدین نوشته شد. بعد حضرت فرمودند: اسم کسانی در این جنگ با ما نوشته شد که هنوز به دنیا نیامدند.
میخواهم بگویم با این نگاه به روایت امیرالمؤمنین داراها بیشتر در معرض خطر هستند اگر از همه داراییشان به درستی استفاده نکنند. و ندارها چقدر در معرض سرمایه گذاری هستند. فقط نیت کنند اگر دارا باشیم، به اندازه نیاز ضروری خودمان برمیداریم و بقیه را در راه خدا مصرف میکنیم. در دارایی تقوا شکر است. انشاءالله هفته دیگر که تولد امام رضا هست بقیه بحث را خدمتشان میگویم.
شریعتی: گفتند که من یک دختر متولد سال 68 هستم. تا این سن به یک نامحرم نه نگاه کردم، نه فکر کردم و نه در ارتباط بودم. درسم را خواندم و سعی کردم مطابق یک دختر فهمیده رفتار کنم. این همه سال خوب بودن یک دختر بچه متولد سال 81 به من میگوید: این املی است که در این دوره زمانه یک پسر سالم پیدا نمیشود آدم بخواهد خوب باشد و خوب رفتار کند. فکر که میکنم میبینم دور و اطراف من هیچ خواستگار خوب نبود. همه این خواستگارهای محترم تا الآن هر کاری دلشان خواسته کردند، آنوقت موقع زن گرفتن که میشود گفتند: برویم دختر سالم و عفیف بگیریم. پس عدالت خدا کجاست؟ اصلاً خوب بودن چه فایده دارد؟ وقتی همتای آدم پیدا نمیشود؟
حاج آقای ماندگاری: اولاً اینقدر عمومی نگوییم. همه آنهایی که الحمدلله خوب هستند و همتای خوبی هم کنارشان هست، شاکر هستیم. پس همه خوبها و عفیفها بی همتا نیستند. این یک مورد. ثانیاً ما چرا هر اتفاقی میافتد و دیگران کوتاهی میکنند، یقه خدا را میگیریم؟ ما بارها گفتیم و باز هم میگوییم: اگر قرار است دختران عفیف و پاکدامن مثل این خواهر خوبمان در خانه شیطان سر به سرشان نگذارد و این فکرهای کفر آمیز سراغشان نیاید، شما که اطلاع از این دخترهای خوب و پسرهای خوب دارید، اینها را به هم وصل کنید. من بد نیست نشان بدهم که لای این قرآن من کلی کاغذ است. شماره تلفن دخترها و پسرهای خوب است. هر خانوادهای دختر خوب دارند نمیتوانند اطلاعیه بزنند ما یک دختر خوب و عفیف و پاکدامن داریم، یکی بیاید. اما من روحانی محل که استاد این دختر خانم هستم، کاسب محل، بزرگترها که از دختر و پسرهای خوب اطلاع داریم، برای اینکه اینها در دام شیطان نیافتند اینها را به هم معرفی کنیم. واسطه شویم. این واسطه شدن من تکلیف شما را برای تحقیق و دقت پاک نمیکند. واسطه ازدواج یکی از کسانی است که روز قیامت او را با نام زیبا صدا میکنند.
یک خاطره بگویم. پیشکسوتان یک مجموعهای یک همایشی داشتند. دختردارها گفتند: ما دختر داریم پسر خوب سراغ ندارید؟ پسردارها هم میگفتند: ما پسر داریم. در جلسه گفتم: دختردارها بلند شوید. پسردارها بلند شوید. گفتم: آدرسهایتان را به هم رد و بدل کنید، ببینید کدام به هم میخورید. میشود به همین سادگی کارهایی کرد که دخترها و پسرها اینچنین ناراحت نشوند.
زمانی ما خانه کاغذی میساختیم. خانه کاغذی را یک بچه کوچک هم میتواند خراب کند. ولی الآن که بزرگ شدیم خانه سیمانی میسازیم. خانه سیمانی را به راحتی نمیشود خراب کرد. این دختر خانم 27 ساله اعتقاداتش را چطور ساخته که دختر 14 ساله خرابش میکند؟ یک دختر خانم 14 ساله گفته: رفتار تو اُملی است. باید اعتقاد ایشان به هم بریزد؟ پس اعتقادات کاغذی بود. تو راحت درست است. تو براساس نظر خدا عفیف و پاکدامن بودی. مگر اعتقاد شما کاغذی است؟ پس این سه نکته را در نظر بگیریم. اولاً تأمین ندهیم. ثانیاً از واسطهها تکلیفشان را انجام بدهند. ثالثاً اعتقادات ما باید آنقدر محکم باشد که دختر خانم 14 ساله آن را به هم نزند.
شریعتی: اگر یادتان باشد قدیمها میوه فروشها و سبزی فروشها آخر شب اجناسی که امکان فاسد شدن داشت قبل از فاسد شدن بیرون مغازه میگذاشتند تا احیاناً افرادی که نیاز داشتند و قدرت خرید نداشتند بیایند بردارند و استفاده کنند. حالا بعضیها حاضر هستند مواد خوراکی را بیرون بریزند، حتی مثقالی از این را به نیازمندها ندهند. بعد میگویند: برکت از بین رفته است. خواهش میکنم کمی مردم را آگاه کنید. در این زمانه نیازمند بیشتر شده و در مقابل اسراف هم بیشتر شده است.
حاج آقای ماندگاری: مغازهدارها یک دارایی دارند. این دارایی تا شب به فروش نرود. این دارایی تا فردا بماند فاسد میشود. فکر کرده اینها را خیرات کند چون اگر نگه دارد دیگر برایش پول نمیشود. پس از داراییاش یک استفاده زیبا کرده است. جلوی در گذاشته که هرکس نیاز دارد بردارد. امروز مردم نماز قضا زیاد دارند. تنهایی هم حس نماز قضا خواندن ندارند. من روحانی ساعت یک باید برای نماز جماعت ظهر بروم. ساعت دوازده ظهر بروم. یک ساعت زودتر بروم. اعلام کنم کسانی که نماز قضا دارند بیایند من نماز قضا میخوانم شما پشت سر من بخوانید. هم جماعت است و هم ثوابش بیشتر است. هم وقتش را قشنگ استفاده کرده است. هم انگیزههای نماز قضا خواندن را برای مردم درست کرده است. هرکسی هر دارایی دارد، آن مقدار از داراییاش را که حس میکند دیگر استفاده نکند از بین میرود، دکتر، مهندس، معلم، روحانی، هرکسی بیاید برای وقتی که اگر خیرات نکنی اسراف میشود، وقت بگذارید.
شریعتی: چند نفر از بینندههای خوبمان گفتند: ما زوج جوانی هستیم، سه سال است ازدواج کردیم. صاحبخانه ما بسیار مراعات وضعیت ما را کرده است. در مورد اجاره و پول رهن اصلاً به ما سخت نگرفته است.
بیننده دیگری گفتند: بابت اجاره خانهای که حاج آقای حسینی گفتند، من خودم مستأجر هستم. اگر صاحبخانهها به اسم ائمه اطهار از زیاد کردن اجاره گذشت کنند، باور کنید اعتقادات مردم نسبت به دین بسیار قویتر میشود. به امید روزهای خوب.
بیینده دیگری گفتند: مستأجر من آشناست. پارسال خودش تقاضا کرد اجارهاش زیاد نشود. امسال هم من بخاطر امام رضا و حضرت معصومه این کار را کردم.
گفتند: سلام، به حاج آقا بگویید: من صاحبخانه هستم. شما لطف کنید قیمت مرغ و آب و برق و گوشت و گاز و لوازم تحریر و کتاب و شهریه مدرسه را شما حساب کنید و خیلی از چیزهای دیگر را پایین بیاورید، ما صاحبخانه هم کافر نیستیم. ما اجاره ها را کم میکنیم.
حاج آقای ماندگاری: این صاحبخانه خودش میگوید: ما کافر نیستیم. مسلمان هستید. آمدید حساب کردید این مقدار شهریه مدرسه، این مقدار دارو و درمان دارم. این مقدار برای باشگاه بدنسازی گذاشتم. این را لباس بخرم. ببینید اگر لباس نخرید ضرری به زندگی شما نمیخورد. اگر هم بدنسازی نرفتید و در خانه ورزش کردید، این هم خیلی به زندگی شما ضربه نمیزند. ما می فهمیم شرایط شما سخت است. ولی یک ذره از خرجهایتان را کم کنید شما به یکی رحم کردید و خدا هم به شما رحم خواهد کرد.
مخارج زندگی ما سه دسته است. ضروریات، رفاهیات، هوسیات، هیچکس نگفته ضروریات را به دیگران بده. هیچکس هم نگفته رفاهیات را به دیگران بده. ولی میگوییم: از هوسیات خود کم کنید و به مستأجران خود رحم کنید. شما دارایی داری، پس از این داراییتان درست استفاده کنید تا خوابتان نبرد. این علامت تقوا است. ما گفتیم همیشه انفاق باید به نزدیکترین کسها باشد. این مستأجر شما همسایه شما است. مؤمن و مسلمان است. از هوسیات خود بزنید، از برج زندگی بزنید، حالا کنار سفره گل نبود، شیرینی نبود، لباس اضافی نبود. اینها را میشود جبران کرد. به مستأجرها کمک کنید تا بگوید: خدا انشاءالله به آبروی امام رضا در دنیا و آخرت دست شما را بگیرد. دعای امام رضا را در حقت مستجاب کند که حضرت فرمودند: اگر خدا گره مؤمنی را باز کند خدا هم گره او را در آخرت باز خواهد کرد.