95-06-03-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – تقوا
حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری – تقوا
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تقوا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری
تاريخ پخش: 03-06-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
من بیتو دمی قرار نتوانم کرد *** احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی *** یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
شریعتی: سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیزم، بینندهها و شنوندههای عزیزمان که از طریق رادیو قرآن شنونده برنامه ما هستند. خدا را شکر میکنیم که روزهای چهارشنبه ما منور به نام و یاد امام رضا(ع) است که کمکم به روز زیارتی آن حضرت هم نزدیک میشویم. امروز در خدمت حاج آقای ماندگاری هستیم. سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. من هم خدمت شما و همه بینندگان و شنوندگان عزیز سلام عرض میکنم. امیدواریم سر سفره امام کاظم، امام رضا و امام هادی متنعم به نعمتهای الهی باشیم. در آستانه 23 ذیالقعده یعنی روز جمعه، روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع) هستیم. روز 25 ذیالقعده که روز دحوالارض است. از بالاترین اعمال در روز دحوالارض زیارت امام رضا(ع) است. امیدواریم در این ایام همه دعاها با محوریت دعای فرج بالا برود. (قرائت دعای فرج)
شریعتی: اولین سؤال را با هم بشنویم. اعتراف کردند و گفتند که شما که میفرمایید: دخترخانمها برای حل شدن موضوع ازدواجشان دنبال یک هنر بروند، میخواستم به شما بگویم: که من دو هنر دستی را خیلی خوب بلد هستم. خیلی هم حرفهای هستم. از این راه هم میتوانم برای خانواده کسب درآمد کنم. ولی در این شش سالی که خواستگار میآید میرود، یادم نمیآید هیچ کدام از آنها در مورد هنر من پرسیده باشند. پشت تلفن از قد و رنگ چشم و چهره و محل سکونت و تعداد خواهرها و برادرها سؤال میکنند، شاغل بودن هم برایشان مهم است. ولی این هنری که شما گفتید برای هیچکس مهم نیست. میشود به من بگویید: این هنری که شما توصیه میکنید کجای خواستگاریهای امروزه جای دارد؟
حاج آقای ماندگاری: ممنون هستیم که بینندههای عزیز به ما اعتماد میکنند و دردهای خودشان که بخشی از دردهای جامعه است را با صفا و صمیمیت و زیبایی برای ما ارسال میکنند. من همیشه به خودم و همه مبلغین عرض کردم که این دعای قشنگ حاج آقای قرائتی را در ذهنمان مرور کنیم. «الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی» خدایا آنچه مایهی هدایت و رعایت تقواست که گواهینامه بندگی هست بر زبان ما جاری شود.
ایشان راست میگویند، متأسفانه در بخشی از جامعه چه آقایان که به خواستگاری دخترها میروند و چه دخترخانمهایی که میخواهند از آقا بپرسند، از این نوع سؤالها میشود. پسر یا خانواده پسر از قد و اندازه و شغل و ثروت و شهرت میپرسند. ما هم از این دخترخانم گل میپرسیم: شما از چه سؤال میکنید؟ برای شما چه مهم است؟ آیا اول از شغلش میپرسید یا از دینش؟ اول از ثروت پدرش سؤال میکنید یا از همتش؟ از اینکه الآن در یک اداره و شرکت شاغل است، سؤال میکنید یا از عرضه داشتن او؟ چون گاهی تا میگوییم: ملاکهای دینی، فکر میکنند نماز و روزه را میگوییم. قطعاً نماز ستون دین است و روزه یکی از واجبات است. ولی ملاکهای دین بارها گفتیم: ملاکهایی که خدا برای تمام بخشهای زندگی ما گفته و در واقع راه موفقیت ما است. یک آقایی کارمند یک شرکت یا ادارهای است. آمده خواستگاری دختر خانم. یک حقوقی هم میگیرد. اما نمیدانیم چقدر عرضه دارد. فردا این شرکت تعطیل شود. نمیداند وضعیت این آقا چه میشود. یک آقای دیگر هم آمده عرضه دارد. همت دارد. این آقا کارمند است و پدرش هم پولدار است. این آقا هم عرضه و همت دارد، این دختر خانم به کدام جواب میدهد؟ نوع سؤالهایمان باید روی ملاکهای دین برود. بارها ملاکهای دین را هم گفتیم. ایمان است، اخلاق است، طهارت است، لیاقت و عرضه است. همت است، پشتکار است. مقاومت است. این خانم الآن هنر دارد. آقایان! این خانم هنرمند با ایمان را اگر بگیرید، این خانم عرضه دارد. اگر خدای نکرده یک روز شما را از کارخانه و اداره جواب کردند، فشار اقتصادی به شما وارد شد، این خانم به داد شما میرسد. آن موقع قد این خانم معلوم نیست به داد شما برسد. رنگ چشم او به داد شما نمیرسد. ولی هنرش به داد شما میرسد. اگر دین میگوید: خانمی را انتخاب کن، آقایی را انتخاب کن که هنرمند باشد، با حیا باشد و با اخلاق باشد. با عرضه و با همت باشد، چون در واقع اینها مسیر موفقیت شما در زندگی است. ما نمیگوییم چهره و قد و قواره را نگاه نکن. اتفاقاً در روایت هم داریم که صورتش زیبا باشد. اما بین دو نفر که یکی فقط قیافه دارد و یکی عرضهاش عالی است. ما میگوییم: ضریب همت را بالاتر بگیرید. ضریب عرضه را بالاتر بگیرید. ضریب ایمان را بالاتر بگیریم. پس خانمهای با حیا، خانمهای با لیاقت، ملاکهای شما چیست؟ اگر سؤالهای شما هم از جنس سؤالهای آن آقا و خانوادهاش باشد، پس شما هم خیلی با او فرق ندارید.
حرف دوم من این است که ما بارها میگوییم: اگر میگوییم با ملاکهای دین جلو بروید، شما هم با ملاکهای دین جلو میروید، آیا معتقد شدید به این ملاکها یا میخواهید دین را امتحان کنید؟ گاهی وقتها هنوز باور نکردند. خدا هم ملاکهایی که گفته را با هم گفته است. «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/69) آی دخترها و آی پسرها! اگر شما این ملاکها را در وجود خودتان تقویت کنید. ایمانتان، طهارتتان، اخلاقتان، لیاقتتان، همت و جدیتتان،حیا و عفتتان، اگر اینها را در خودتان محقق کنید، «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا» میشود. «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» خدا کُفو شما را سر راهتان میآورد. در بین هفت میلیارد نفر جمعیت کره زمین، یک نفر خدا را باور کند، خدا راهش میاندازد. اگر خدا راهمان نمیاندازد، یک ذره در ایمان خودمان شک کنیم. استغفار کنیم.
پاسخ سوم اینکه خانمها گله میکنند از خدا و میگویند: خدا، روحانیت شما گفتید: ما ملاکهای خدا را مد نظر بگیریم، خدا هم اینطور پاسخ ما را میدهد. ما سی سالمان هست و هنوز خواستگار نداریم. به کارمان گره افتاده است. سر دو راهی هستیم و در این دو راهی، دو راه بیشتر هم نداریم. یا با خدا باشیم، یا بیخدا باشیم. من جواب اینها را نمیتوانم بدهم. چون من در این شرایط قرار نگرفتم. در این دو راهی که هستیم، با خدا باشند آرامششان با وجود مشکل بیشتر است. چون اگر بیخدا باشند هی اضطرابشان زیاد میشود. «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» (اعراف/182) مشکلات نه تنها رشدشان نمیدهد، عقب گرد هم میکنند. ولی با خدا که باشند، شاید مشکل بماند، اما آرامش و رشد میآید.
شریعتی: با توجه به فرمایشات شما به طور مختصر میتوانیم بگوییم: ما اولویتهایمان متأسفانه یک مقداری جابهجا شده و رنگ و بوی الهی و دینی ندارد.
پرسیدند که آیا صبر کردن در مقابل همسری که واقعاً به تمام معنا بد اخلاق، بد دهان، چشم چران است راه درستی است و این راه رسیدن به کمال است؟ آیا آن دنیا به من نمیگویند: نباید تحمل میکردی؟ ما راه طلاق را برای امثال شما گذاشته بودیم؟ همه ترسم از این است که تحملم در مقابل این همسر کار لغو و بیهودهای باشد. البته یک پسر هفت ساله دارم که او تنها دلیل صبر کردن من است.
دوست دیگری هم پرسیدند که پنج سال است ازدواج کردم. شوهرم آدم خوب و با حیایی است. شغلشم هم بد نیست، شکر خدا میگذرانیم. خانوادهدار هم هست. ظاهر زندگی ما خوب است. اما شوهر من با من خیلی سرد برخورد میکند. انگار یک غریبه است. اصلاً اظهار علاقه نمیکند. بارها به او از نیازم گفتم و گریه کردم. اما متأسفانه همیشه تنها هستم. میترسم احساساتی شوم و به کس دیگری پناه بیاورم. او هیچ تغییری نمیکند و یکبار هم ابراز هم دلتنگی نکرده است. نگفته: دوستت دارم. شوهرم ناهارش را در عرض پنج دقیقه میخورد و بدون تشکر و با سکوت تمام میرود و شب برمیگردد. باز هم همان حالت و همان سکوت همیشگی را دارد. در طول روز نه زنگی، نه پیامی، نه حرفی، انتظار دارد من هم همان زنی باشم که میخواهد و به او آرامش بدهد. این زندگی بدون عشق برای من بیمعنی است. شما بگویید: جدایی راه خوبی است؟ شوهرم خیلی بیمنطق است و اصلاً تغییر نمیکند.
حاج آقای ماندگاری: دو دسته مشکل را این دو سؤال مطرح کرد. یکی مردان بیاخلاق، یکی هم مردان بیتوجه یا کم توجه. راست میگویند. دین هم طلاق را گفته است ولی به عنوان اولین راه گفته یا آخرین راه؟ طلاق چیست؟ آخرین راه است. ما میگوییم: اگر دین را به دید یک پازل نگاه کنند آیا قطعات دیگر این پازل را درست چیدند؟ یک قطعهی این پازل را گفتیم، دوران جوانی خوب است. اگر دوران جوانی ما خوب نبوده، یک استغفار کنیم. نکند این کفارهاش است. یک قطعه دیگر پازل انتخاب درست بوده است. آیا انتخاب من درست بوده است؟ خانواده درست تحقیق کردند؟ یا الآن بیتوجه و بد اخلاق شده است. اینها خصوصیاتی است که میتوانستند با تحقیق به دست آورند. نسبت به این قطعه پازل هم که درست نگذاشتیم بیاییم استغفار کنیم. استغفار کوتاهیهای قبل ما را ترمیم میکند. دعا کنیم. چهار قل و آیت الکرسی بخوانیم. روزی هفتاد بار سوره حمد بخوانیم.
یک قطعه دیگر پازل این دورانی است که اینها میگویند زندگی کردند. حاج آقای ابوترابی که خدا رحمتشان کند و ایشان در دوران زیارتی امام رضا به رحمت خدا رفتند، میفرمود: یک موقع در دانشگاه بعد از شش ماه خوشحال به دفتر ناهار رفتم. گفتند: چه شده حاج آقا؟ گفت: یک نفر بود که شش ماه به او سلام میکردم و امروز بعد از شش ماه جواب سلام مرا داد. بالاخره از رو بردمش! ای کاش ما هم بتوانیم اینطور از رو ببریم.
شوهر بد اخلاق است. شوهر بیتوجه است. آیا شما خوش اخلاق بودی و شما توجه کردی؟ او تلفن نمیزند. شما تلفن زدی؟ او ابراز محبت نمیکند. شما ابراز محبت کردی؟ کم نیاورید. قرار نیست بخاطر عدم انجام تکلیف دیگران من هم در تکلیفم کوتاهی کنم. او اینگونه بود، من چه کردم؟ من تکلیفی دارم. اگر این را هم انجام ندادیم، استغفار کنیم.
آیا از درمانهای دینی استفاده کردیم؟ بداخلاقی و بیتوجهی یک مریضی است. برای اینکه به این مریضیها مبتلا نشویم، اول یک پیشگیری با واکسن میکنیم. همان اول نمیگویند: بیا جراحی کنیم. بعد عمق درد را یک شناسایی میکنیم. بعد سراغ درمان با دارو میرویم. آخرین مرحله میگوییم: جراحی، که شاید جراحی هم جواب ندهد. دیگر مرگ است. مرگ آخرین راه است. طلاق هم باید آخرین راه باشد.
الآن خیلیها گله میکنند و میگویند: برخی از مشاوران غیر دینی متأسفانه در اولین مرحله دخترها و پسرها را به طلاق تحریک میکنند. من میخواهم به پدر و مادرهای بزرگوار بگویم. به خدا پدر و مادرهای دینی قدیمی به دخترشان میگفتند: با چادر سفید رفتی، باید با کفن برگردی. اینها بیرحم نبودند. اینها بیعاطفه نبودند. اینها میخواستند بچهشان زندگی نگهدار باشد. آن پدر و مادرهایی که زندگی بچههایشان را خودشان به سمت طلاق هول میدهند، فردای قیامت چه جواب میدهند؟ پسر و دختر همدیگر را دوست دارند. دخالتهای پدر و مادر خراب میکند. پدرها و مادرها! تا زمانی که از شما راهنمایی نخواستند، شما حرف بزنید، اسمش راهنمایی نیست. دخالت است! دخالت نکنید. فقط توصیه به مقاومت کنید.
پدر من به دخترهایش میگفت: عروس خانمی ناراحت از خانه شوهرش آمد. گفت: شوهرم به من درشتی کرده است. پدر هم گفت: بگذار یک مجلسی راه بیاندازم و درست و حسابی، حسابش را برسم. همه محرمهای دختر را جمع کرد. شوهرش، پدر شوهرش، پدربزرگش، برادرهایش، یک لباس کمی هم تن دخترش کرد. نگفت در این مجلس چه کسانی هستند. به همه آنها هم یک عبا داد که دور تا دور مجلس بایستند. به این دختر گفت: وارد مجلس شو. دختر تا وارد شد، عموها و داییها و پدر شوهر و شوهرش را دید، خجالت کشید و خودش را جمع و جور کرد. خدا مرگم بدهد! من تا به حال اینطور جلوی اینها نبودم. هرکدام گفتند: بیا عبایمان را روی دوشت بیاندازیم از خجالت دربیایی. به همه نگاه کرد، زیر عبای شوهرش رفت. پدرش گفت: اینها همه محرم بودند. چرا زیر عبای شوهرت رفتی؟ گفت: این محرم تر به من بود. گفت: حالا که محرمتر است، لذتهای زندگی را با هم میبرید، بروید مشکلات خودتان را هم با همدیگر حل کنید.
زود به طلاق توصیه نکنید. طلاق حلال خداست ولی خوب نیست. جراحی و بریدن استخوان است. قطع عضو است. چند سال با هم زندگی کردند و قلبهایشان به هم پیوسته شده است. الآن یک مقدار دعوا میکنند، اما میگذرد. بگذارید خودشان مشکلاتشان را حل کنند. اینها خبر ندارند. الآن یک دعوا کردند. اطرافیان فکر میکنند دعوایشان جدی است، توصیه به طلاق کردند. خانم جدا میشود میرود به یک آقای دیگر، آقا جدا میشود پیش یک خانم دیگر میرود. آن موقع یکی سرد بود حالا هردو سرد هستند. برای چه؟ چون هنوز دلش بند همسر قبلی است. دلش آنجاست. از هم لذت بردند و آرامش گرفتند. امام بزرگوار وقتی خطبه عقد را میخواندند، سه مرتبه میگفتند: با همدیگر بسازید و بسازید و بسازید. این توصیه برای خانمها بود.
اما توصیه برای آقایان، من سه توصیه میکنم. آقایان! خانمها زیردست شما هستند. اگر با زیردستتان ظلم کردید که بداخلاقی قطعاً مصداق ظلم است، بیتوجهی مرد قطعاً مصداق ظلم است. امیرالمؤمنین فرمود: با خدا طرف هستید. خدا وکیل مدافع مظلوم است. اگر از پس خدا برمیآیید به ظلمتان ادامه بدهید. اگر ظلمی به زن و بچه کنید با بداخلاقی و بیتوجهی، یک جایی مکافاتش را میبینید. در عین حال که با خدا طرف میشوید، مکافاتش به خودتان برمیگردد، لذت از زندگی هم نمیبرید. الآن این دو مدل آقایان چه لذتی از زندگی میبرند؟ از چه چیز این زندگی لذت میبرند؟ یک ذره فکر کنند و عاقلانه نگاه کنند، وجدانشان را قاضی کنند، رفتار عوض میشود. پیغمبر خدا فرمودند: بهترین شما کسی است که با عهد و عیالش خوش اخلاقترین باشد. و من بهترین شما هستم چون بهترین رفتار را با همسرانم دارم. پیامبر همسران متعددی داشتند. همسرانشان هم همه حضرت خدیجه نبودند. ولی پیغمبر با همه آنها خوش رفتار و خوش اخلاق بودند.
شریعتی: پرسیدند که برخی مواقع در مورد برنامه شما دچار شک میشوم. به عنوان مثال آقای ماندگاری در یکی از برنامهها در رابطه با جوانی که میخواست ازدواج کند و خانواده عروس به او گفته بود که باید کار داشته باشی، برای کار هم پارتی نداشت. گفتند: آیا خدا قویتر است یا پارتی؟ بروید از خدا بخواهید که مشکل کار و ازدواج شما را حل کند. ایشان میگویند: بنده اعتقاد قوی دارم که منشأ و علت العلل همه خوبیها و نعمتها خدای متعال هستند. اما برادر بزرگوار پس اسباب و وسایل در قاموس خلقت چه وظیفهای دارند؟ مگر در داستان بیماری حضرت موسی خداوند نفرمود: برو نزد حکیم تا با فلان دارو مداوا شوی؟ درمان تو در فلان داروست. آقای ماندگاری عزیز جنابعالی با این حرف دارید بیکفایتی و بی لیاقتی برخی مسئولین را در تأمین معاش و کار و اداره کشور توجیه میکنید. پس وظیفه حکومت دینی چیست؟ حکومت که تمام منابع مالی کشور را در اختیار دارد و از مردم عوارض مختلف و مالیات میگیرد چه وظیفهای در قبال مردمش دارد؟ من تعجب میکنم که اینگونه ضعفها را توجیه و مردم را به خدا حواله میدهید. همین صحبتهای شما باعث میشود تا در کشور روزانه دهها تخلف اتفاق بیافتد و مجازاتی هم صورت نگیرد. چرا؟ چون خدا باید مجازات کند. شلاق بزند، اعدام کند و زندان بفرستد. زن بدهد و کار ایجاد کند! حکومت هم حتماً مسئولیتی ندارد. جامعه ما هم ناشی از همین تفکرات و باورها است. در جامعه ما امروز شاهد بیحجابی، بیبند و باری و اختلاس هستیم. فرهنگ غربی در خیابانها و خانوادههای ما رسوخ کرده و عملاً داریم میبینیم که خون شهدا پایمال میشود. چرا؟ چون اگر احکام اسلامی دقیق اجرا میشد و قانون شکنان بر اساس حدود اسلامی مجازات میشدند و نور چشمیها و آقازادهها از قانون نمیگریختند، شاهد این معضلات نبودیم. گذشته از این برخی از افراد به جای تنویر افکار مردم و مقابله فرهنگی و اعتقادی با این هنجار شکنیها به توجیهات آسمانی نمیپرداختند. حداقل زخم دل مردم خوب میشد. امیدوارم اگر من اشتباه میکنم با منطق و استدلال صحیح شما هدایت شوم و اگر شما اشتباه کردید، شهامت عذرخواهی در رسانه ملی را داشته باشید.
حاج آقای ماندگاری: ممنونم از این همه اظهار لطف و محبتی که به ما کردند. احتمال بدهند که ما وقتی خدا را میگوییم، این برنامه اصلاً دارد دین را در زندگی ارائه میکند. اسباب و علل مادی و معنوی و ارتباطش را با هم میگوییم. ما نگفتیم: اگر خدا بخواهد کار کند، خلق خدا بازنشسته هستند. قطعاً این حرف عاقلانه نیست. اگر برداشت دیگری از حرف من کردند بله، من عذرخواهی میکنم. اما ما میخواهیم بگوییم: مسئولین در ذهن مردم فقط از رده وزیر به بالا هستند. من میخواهم بگویم: اگر در خیابانهای ما مشکل ترافیک است و من ماشینم را بدجایی پارک میکنم. من سرعت غیر مجاز میروم، این هم مربوط به مسئولین است؟ یا من نسبت به این امکانی که به من دادند، مسئولیتم را رعایت نمیکنم. اصلاً میخواهیم بگوییم بیننده محترم! آحاد مردم همه مسئول هستند. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» (اسراء/36) یعنی هر نعمتی خدا به تو داده است، تو مسئول هستی. اول از خودت سؤال کن. «كُلّكم راع و كُلّكم مسؤل عن رَعيّته» الآن در یک روستایی یک اشکالی اتفاق میافتد. اینجا هم مربوط به آقازادههاست؟ اینجا هم پای وکیل زاده و وزیر زاده است؟ ما وقتی میگوییم: مسئولین، مردم فکر میکنند وزیرها درست شوند. رئس قوه قضاییه و رئیس مجلس و امام جمعههای کل 32 استان و 600 شهرستان درست شوند، مملکت درست میشود. قطعاً مؤثر است. من از طرف مسئولین، از طرف رسانه ملی و حوزههای علمیه، ائمه جمعه، وکلا، وزرا، رؤسا به اندازه خودمان کوتاهی کردیم عذرخواهی میکنم. همین کسی که از ما این سؤال را پرسیده در مورد خودش مسئول خوبی بوده است؟
ما فرض میکنیم اگر در کشور ما همه آدمها کارشان را درست انجام بدهند. اینجا دیگر ما نیازی به خدا نداریم؟ نیاز به امداد الهی نداریم؟ نیاز به برکت الهی نداریم؟ همه در خیابان منظم شدند. همه قانون مدار شدند. همه راستگو شدند. ضمن اینکه اینجا خوب شدن با توصیه خداست و خدا به همه اینها برکت میدهد، اما از بابی که گفتیم سبب ساز و سبب سوز خداست. در همین خوبیمان هم بخواهیم خدا برکت بدهد، باز باید بگوییم: یا الله! ما نگفتیم: آن جوان همه اسباب را رها کند و سراغ خدا برود. گفتیم: از کانال خدا سراغ اسباب برود. همه مردم مسئول هستند. مسئولین فقط چند هزار مدیری که هستند، نیستند. همه مسئول هستیم! هرکسی نسبت به موقعیت و فرصتها و امکاناتی که دارد مسئول هست. هرکسی امکاناتش بیشتر است، مسئولیتش هم بیشتر است. اگر همه درست عمل کنند و خدا هم عنایت کند، به نتیجه میرسیم. «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّه» (اعراف/58) زمین همه چیزش آماده باشد. بذر آماده باشد. آب و مراقبت هم باشد، باز اذن رب میخواهد. باز اتصال به خدا را لازم داریم. ما گفتیم هم اسباب را داشته باشید و هم مسبب الاسباب. اگر این حرف ما غلط است من عذرخواهی میکنم.
شریعتی: امروز صفحه 317 قرآن کریم آیات 77 تا 87 سوره مبارکه طه برای شما تلاوت میشود.
«وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشى «77» فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ ما غَشِيَهُمْ «78» وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدى «79» يا بَنِي إِسْرائِيلَ قَدْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ واعَدْناكُمْ جانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى «80» كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى «81» وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى «82» وَ ما أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يا مُوسى «83» قالَ هُمْ أُولاءِ عَلى أَثَرِي وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى «84» قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ «85» فَرَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ يا قَوْمِ أَ لَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً أَ فَطالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي «86» قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ «87»
ترجمه: وبه تحقيق ما به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شبانه (از مصر) كوچ بده و براى آنان راهى خشك در ميان دريا بگشا تا نهاز تعقيب (فرعونيان) بترسى و نه (از غرق شدن،) بيمناك باشى.پس فرعون با سپاهيانش آنانرا دنبال كرد، پس (موجى) از دريا آنان را گرفت و به طور كامل غرق كرد.و فرعون قوم خود را گمراه كرد و هيچ هدايتى نكرد. اى بنىاسرائيل! همانا ما شما را از (دست) دشمنانتان نجات داديم و با شما در سمت راست كوه طور، قرار و وعده گذارديم و بر شما (غذاهاى آمادهاى همچون) منّ و سلوى نازل كرديم. (اينك) از چيزهاى پاكيزهاى كه روزى شما كردهايم بخوريد، و (لى) در آن طغيان نكنيد كه قهر و غضب من بر شما وارد خواهد شد و هر كس كه قهر من او را بگيرد، قطعاً سقوط كرده است. و البتّه من، هر كس را كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته انجام دهد، به هدايت برسد، قطعاً مىبخشم. و (به موسى گفتيم:) اى موسى! چه چيز سبب تعجيل (و پيشىگرفتن) تو از قومت شد؟! (چرا زودتر به وعدگاه آمدى؟) (موسى) گفت: آنها (قوم من) به دنبال من هستند و پروردگارا! براى خشنودى تو به سوى تو شتاب كردم. (خداوند) فرمود: همانا ما قوم تو را بعد از (آمدن) تو آزمايش كرديم و سامرى آنها را گمراه كرد. پس موسى خشگمين واندوهناك به سوى قوم خود بازگشت (و) گفت: اى قوم من! آيا پروردگارتان به شما وعدهاى نيكو (نزول تورات) نداد؟ آيا مدّت (غيبت من) بر شما طولانى شد؟ يا اينكه مىخواستيد خشمى از طرف پروردگارتان بر شما فرود آيد، كه با قرار و موعد من تخلّف كرديد؟!(مردم به موسى) گفتند: ما به ميل و ارادهى خود خلاف وعده نكرديم، وليكن از زيور آلات قومِ (فرعون، چيزها و) بارهايى بر ما نهاده شد، پس ما آنها را (در آتش) افكنديم پس اينگونه سامرى (بر ما) القا كرد.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای ماندگاری: با مدد از وجود نازنین امام رضا(ع)، آیه 82 کاملاً بحثی که قبل از تلاوت قرآن اشاره کردیم «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ» هرکس در بخشهای قبلی زندگیاش، قطعات قبلی، به دین عمل نکرده است، کوتاهی کرده است، توبه کند خدا میبخشد. علامت توبه چیست؟ دیگر از حالا به بعد «وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً» اگر در دوران جوانی کوتاهی کردم. اگر والدین در انتخاب کوتاهی کردند. اگر در دوران اول زندگی کوتاهی کردم. اگر معلم کوتاهی کرده است. اگر مشاور کوتاهی کرده است. اگر خودم و همسرم کوتاهی کردم، توبه کنیم. حالا ایمان بیاوریم که از اینجا به بعد به دین عمل کنیم. «عمل صالحا» یعنی طلاق آخرین راه است و اولین راه نیست. بعد میگوید: «ثُمَّ اهْتَدى» حالا دست تو را میگیرم بقیه راه را میبرم. با اینکه اول راه را با ما نیامدی. ولی توبهات جبران کرد. استغفار جبران کرد.
هفته دولت است یاد شهیدان رجایی و باهنر و همه شهدای خدمتگزار دولت را گرامی میداریم. چرا میگویند: شهادت کفاره همه گناهان است؟ به دلیل اینکه شهید با اینکه جانش را کف دستش میگذارد، بالاترین اعلام برای ایمان و عمل صالح است. خدایا من از گذشته خودم که خودم را خرج تو نکردم استغفار میکنم. حالا میخواهم بقیه عمرم را خرج تو کنم. این برای خدا «آمن و عمل صالحا» میشود. خدا هم «ثُمَّ اهتَدی» تا کجا هدایتش میکند؟ «َفَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» (نساء/69) اگر بحث تقوا به عنوان گواهی نامه بندگیام بوده است. من در جاده خلاف میکنم. پلیس مرا میگیرد. میگویم: نسبت به گذشتهام جریمه میدهم. اما ماشین من متوقف نمیشود. مگر اینکه خلافم خیلی سنگین باشد. که کفارهاش توقف ماشین من باشد. خدا هیچکس را متوقف نمیکند. مگر اینکه مشرک باشد. آن هم باز توبهاش راه دیگری دارد. در جادهی صاف گفتیم: تقوای داراییهایم را رعایت نکردم. شکر و بخشش، تقوای نداریهایم را باور نکردم. صبر و عفت، تقوای واجباتم را رعایت نکردم، دیدن پاداش و همت. با دیدن پاداش همت داشته باشم. تقوای این را رعایت نکردم، خدا مرا توقیف نمیکند. میگوید: بیا توبه کن. ولی ایمان بیاور که باید تقوا را رعایت کنی.
به مناسبت ایام زیارتی امام رضا در این فاصله بگویم که عمل صالح یعنی چه؟ عمل صالح یعنی عملی که با امام باشد. راجع به زیارت امام رضا مخصوص داریم «عارفاً بحق» راجع به انتظار امام زمان(عج) هم داریم «عارفاً بحق» آن چه حقی است از امام رضا که تا آن را نشناسم زیارتم به نقطه کمال نمیرسد؟ چه حقی است از امام زمان که تا آن را نشناسم یاوری من به نقطهای از کمال نمیرسد؟ آن حق همین است که من عمل بدون امام را عمل صالح ندانم. یک بحثی را حضرت آقا چندین سال است مطرح کردند، تحت این عنوان «جهاد کبیر». مردم جهاد اصغر را میدانند. جهاد اصغر در میدان نظامی است. جهاد اکبر در مبارزه با نفس است. ولی جهاد کبیر در میدان زندگی است. ما در میدان زندگی الگو لازم داریم. یا الگوی من امام رضا است. یا الگوی من غیر امام رضا است. غیر از امام رضا هرکس باشد من ضرر کردم. ما میگوییم عمل صالح یعنی اینکه حق امام رضا را بدانی. حالا که خدا برای تو الگوی کاملی گذاشته و او را با این عنوان معرفی کرده، «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» (احزاب/33) امام رضا را به یکی شیشه عطر تشبیه کنم. مردم این شیشه عطر خوشبو ترین است. یک ذره بوی بد ندارد. به هر موضوع زندگیتان بزنید خوش عطر میشود. امام رضا اگر بخواهد در زندگی من الگوی من باشد، حقش را ادا کردم. یعنی معنای جهاد کبیر این است که ما در زندگیمان از دشمن امام رضا تبعیت نکنیم. از امام رضا تبعیت کنیم.
ما در پوششمان چه مرد و چه زن، حق امام رضا را به عنوان الگو ادا کردیم یا نه؟ الآن بسیاری از خانمها میگویند که ما با دیدن بعضی از پوششهای خانمها در خیابان خجالت میکشیم. آقایان هم همینطور است. شلوارهای آقایان هم به گونهای است که وقتی بخواهند رکوع و سجود بروند خیلی بدجور است. تو که محب امام رضا هستی چرا حق امام رضا را در الگوی پوشش خودت رعایت نمیکنی؟ ببین الگوی پوششی امام رضا چه ویژگی داشته است. لباس امام رضا لباس فخر نبوده است. لباس بیحیایی نبوده است. لباس اسراف هم نبوده است. با لباسمان پز ندهیم و اسراف هم نباشد. آیا در خوراکمان حق امام رضا را به عنوان الگو رعایت کردیم یا الگوی ما کس دیگری است؟ آیا در خوابمان حق امام رضا را به عنوان الگو رعایت کردیم یا الگوی ما کس دیگری است؟ آیا در ازدواجهایمان حق امام رضا را به عنوان الگو رعایت کردیم یا الگوی ما کس دیگری است؟ اگر سبک زندگی ما رضوی باشد حق امام رضا را ادا کردیم و الا همه آنهایی که به زیارت امام رضا میروند و همه آنهایی که «عجل لولیک الفرج» میگویند. اگر در زندگی الگویشان امام رضا و اهل بیت نباشد حق این خاندان را ادا نکردند. کسی که حق این خاندان را ادا نکند نه زیارتش به نقطه کمال رسیده و نه یاوریاش و انتظارش.