88-11-03-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
سوال – خلاصه ی بحث ارتباط با خدا و دعا را توضیح دهید .
پاسخ - ارتباط یک جاده ی دوطرفه است . اگر ما از خدا توقع داریم که بهترین نوع نعمت را به ما بدهد ، اگر همسر می خواهیم بهترین همسر، اگر خانه می خواهیم بهترین خانه ، اگر ماشین می خواهیم بهترین ماشین ، اگر شغل می خواهیم بهترین شغل را می خواهیم ، بخاطر این است که طبیعت انسان ، کمال طلب است . خودش ما را این جوری خلق کرده است . اگر ما از خدا این جوری توقع داریم ، خوب خدا هم از ما این توقع را دارد . خدا می فرماید : من بهترین عمل را از تو می خواهم . چهار بار این بهترین عمل در قرآن آمده است . در سوره ی ملک و کهف است . در سوره های دیگر هم هست . خدا می گوید : چطور من احسن الخالقین هستم ، الرحم الراحمین هستم ، من در همه ی خوبی ها بالاترین هستم ، از تو نه بهترین ، حداقل نماز خوبتر می خواهم . لذا اگر می خواهید رابطه هایمان با خدا قشنگ تر بشود ، در هدیه هایی که میخواهیم به خدا بدهیم ، یک قدم بیشتر برداریم . او که الله الصمد است و نیاز ندارد ولی هرچه اعمالت را بهتر انجام بدهی ، پس انداز خودت بیشتر میشود . به کسی گفتم : این نمازی را که میخوانی برای خودت است یا برای خدا ؟ گفت : برای خدا . گفتم : خدا لازم ندارد . نخوان . گفت : پس برای خودم است . گفتم : کسی از خودش دزدی می کند ؟ چرا از نمازت می دزدی ؟ این بی انصافی است . سخت ترین عمل انصاف است . حداقل انصاف را در مورد خدا رعایت کنیم . از من بهترین زیارت و حج را می خواهد . بهترین خمس دادن ، زکات دادن ، روزه و دعا کردن را می خواهد . بهترین دعا این است که شرایط آنرا داشته باشم . به اسباب آن هم توجه داشته باشم . به موانع و مراحل آن توجه داشته باشم . در تکلیف مان به فکر رفع تکلیف هستیم . در غذا خوردن این جوری نیستیم . منتظر سفره و سالاد هستیم ، دسر می چینیم . چرا ؟ اگر سفره مرتب نباشد ، دعوا راه می اندازید ؟ در هنگام نماز ما گاهی خودمان را بی حس می کنیم و بعد سرنماز می روییم . کاری کرده ام که روح من کرخ شده است . خدا همانطور که می گوید : آنچیزی که در زمین رویاندیم برای جسمت بخور ، همانطور هم می گوید : برای روحت هم باید غذا بخوری . ما برای بی اشتهایی جسم مان به دکتر مراجعه میکنیم . داروی اشتها می گیریم . آیا یک بار شده بگویم : یک ماه است که از نمازم لذت نمی برم . بچه های جبهه از آیت الله مشکینی پرسیده بودند که چطور می توانیم در نماز حضور قلب داشته باشیم ؟ ایشان فرمودند : اگر راهش را پیدا کردید به من هم بگویید . چون همه ی ما گرفتار هستیم البته فُرمولش را از آیات عظام حفظ کرده ایم و می توانیم بگوییم . با زبان می توانیم بگوییم ولی با وجود معلوم نیست بتوانیم بگوییم . همه ی ارتباطات دو طرفه باید با شرایط باشد . مثل غذا خوردن می ماند همچنانکه من برای غذا خوردن و میوه خوردن خود ، اشتها و بی اشتهایی دارم ، همچنانکه برای تفریخ خود حس دارم یا ندارم مثلا رفقا دنبال ما می آیند می گویند : بیا دوری بزنیم . می گوییم : حس تفریح ندارم . اما بچه ها به او حس می دهند . می نشینند و کمی تعریف می کنند و شوخی می کند و حس تفریح را به اومی دهند . ولی وقتی کسی می گوید : حس نماز ندارم ، نمی دانم چرا بلد نیستیم به او حس نماز بدهیم ؟ در پرواز بودم و می خواستم جایی بروم . جوانی کنار من نشسته بود و گیتار بزرگی همراه داشت . در لحظات اول خیلی میل نداشت من با او صحبت بکنم . من پیش خودم گفتم هرجوری شده باید با او ارتباط برقرار کنم . اول از او ساعت را پرسیدم . بعد گفتم : درباره این موسیقی برای من توضیح بدهید . دوست دارم بدانم . با شوق و ذوق برایم از این موسیقی گفت . رشته کامپیوتر می خواند و خودش لو داد که نماز نمی خواند . گفتم استفاده کردم . بعد صدای بچه شیرخواره بلند شد . گفتم الحمدلله . پرسید چطور ؟ گفتم شما اگر بخواهید به این بچه کمک کنید ، چکار می کنید ؟ گفت : او را به مادرش می رسانم . گفتم : می دانی ما دو تا بچه در وجودمان داریم . یکی جسممان است که مادر آن خاک است . خدا می گوید : ما را از خاک آفریده است . ظهر میشود بچه گرسنه اش میشود . شکمش صدا می کند این همان صدای بچه است . همه او را به مادرش می دهند تا ساکت بشود . پس ما غذا میخوریم و صدای شکممان آرام میشود . بچه ی دیگر ، روح ماست . چرا این را به اصلش نمی دهیم ؟ خدا می فرماید : نفخت روحی . گفت : من رابطه ام با خدا خوب است . گفتم : چه کسی شیر خوردن را به بچه یاد می دهد یقینا مادر . پس خدا هم باید به ما بگوید که چطور باید شیر بخوریم . گفت : چطوری شیر بخوریم ؟ گفتم : با برپا کردن نماز و ذکر خدا شما آرام می گیرید . گفت : در این عمر بیست و چند ساله ام هیچ کس حس نماز را به من این جوری نداده بود . یعنی این جوری نگفته بود . گاهی خیلی با حال عبادت میکنیم ولی گاهی حال نماز نیست . در این مثال گاهی مادر به بچه میگوید : غذا بخور . بچه می گوید : گرسنه نیستم . مادر می گوید : دو لقمه بخور خیلی خوشمزه است . گرسنه می شوی . بعضی ها می گویند : حال نماز نیست . باید حس آن بیاید تا نماز بخوانیم . خدا شرط سختی دارد . می گوید هرکس حس می خواهد بعد از عمل به اومی دهم ، قبل از عمل به او نمی دهم . در حج می گویند : تو برو حج ، بعد از مسجد شجره ، کس دیگری تو را می برد . ارتباط بچه های جبهه با خدا خیلی قشنگ بود .
خدا هرنعمتی که می دهد به دو شرط می دهد که هردو هم به نفع خود ماست . یکی اینکه درست استفاده کنیم . هم از این نعمت به دیگران هم بدهیم . خود خوری نکنیم . امر به معروف یعنی تک خوری ممنوع . شما که تنها نماز میخوانی و حال می بری ممنوع است . شما که چشمت حیا دارد و حال می کنی ، به دوستت هم بگو که حال کند . خوب استفاده کردن به این است که وقتی من یک جای خوبی از طریق حوزه یا دانشگاه پیداکردم فقط نیتم این باشد که خدمت به خدا بکنم . در اصول کافی از حضرت علی (ع) نقل کرده است که هر کس علمی را برای خدا کسب بکند ، باید چهار ویژگی را پیدا بکند . هیچ بابی برای او باز نمیشود مگر اینکه هر چه علم او بیشتر میشود ذلت درونی او هم بیشتر بشود . ما دو تا ذلت داریم . ذلت بیرونی ممنوع . اجازه نداریم در مقابل کسی خودمان را ذلیل کنیم مگر در مقابل خدا ، پدر و مادر ، استاد و امام . اما در مقابل ثروتمند و شهرت حق نداری خود را دلیل کنی . اما ذلت درونی : حضرت زهرا (س) دعایی دارد که می فرماید : خدایا خودم را در خودم کوچک کن . اسبی می خواست از رودی بپرد . لب رود می آمد ولی می ایستاد . جوان کلافه شد . پیرمردی آب را گل آلود کرد و بعد اسب پرید . جوان گفت : چکار کردی ؟ گفت : اسب خودش را در آب زلال می دید و حاضر نبود از خودش بگذرد چون خودش را بزرگ کرده بود . آب را گِل آلود کردم . دیگر خودش را ندید و پا روی خودش گذاشت و پرید . اگر بعضی وقت ها من خودم را در درون خودم کوچک نکنم ، بزرگترین بُت تو خودت هستی . پس هر چه علمم بیشتر میشود ، باید لذت درونی ام بیشتر بشود. چون وقتی علمم بیشتر میشود می فهممم که مجهولات من بیشتر است و می فهمم که من چقدر کوچک هستم . یعنی هرچه علم من بیشتر میشود ، از خدا بیشتر حساب می برم . الان برعکس است . همینکه کمی علمم بالا می رود دیگر از خدا ترس ندارم . حضرت علی (ع) در مقابل خدا مثل یک مورچه میشد . هرچه علمت بیشتر بشود ، باید تواضعت در مقابل مردم بیشتر بشود . علم انسان را باد می کند . مواظب باشید این باد تو را خراب نکند . هر چه علمت بیشتر بشود ، خیر رسانی و کمک رسانی ات بیشتر بشود . وقتی من علم یاد می گیرم یعنی فرمول کشف رابطه ها را یاد گرفته ام . خوب بعضی ها به این رابطه ها نیاز دارند . بخل به خرج ندهم . من به این شرط فرمول را به بچه ها میدهم که وقتی کارشناس شدند و به هر جا رسیدند با علمشان کاسبی نکنند ، بندگی بکنند . کاسبی با علم خیلی خطرناک است . بعضی ها چه در حوزه و چه در دانشگاه با علم کاسبی می کنند . این زیرمیزی ها و حق حساب ها و چانه زدنها ، این ها با علم کاسبی کردن است . علم ودیعه الهی است . علم نور الهی است . تو مزدت را از او بگیر . مردم با عشق به کسی که کارشناس تر است می دهند . هر چه بیشتر متخصص تر باشی ، مردم بیشتر تحویلت می گیرند . هر چه خدمتگزاری من بیشتر بشود ، از این امانت الهی قشنگ تر استفاده می کنم . با این علمم گره باز کنم درهر جایگاهی که هستم .
سوال – برنامه ای برای کنکوری ها بگویید .
پاسخ - برای مطالعه کنکوری ها من ده مرحله یاد داشت کرده ام . یک برنامه مطالعاتی ، یک برنامه تغذیه ای و یک برنامه ی حاشیه ای به آنها می دهیم . این سه تا را یاد داشت کنند . اولین برنامه مطالعاتی آنها یک تست زنی اولیه را شروع کنند . من پنج مرحله تست زنی برای آنها دارم . بعد مطالعه کامل همه ی منابع با دقت . یکبار باید در صفحه ی کامپیوتر ذهنشان تایپ بشود تا با آن برنامه معنوی هم که می گویم خدا عنایت کند و در هنگام امتحان به صفحه ی ذهنش بیاید . جاهای مهم و مبهم را علامت بزنند تا بعدا بپرسند که بیشتر وقت را این می برد . تست زنی مرحله ی دوم . که می توانند این دو تست زنی را با هم مقایسه کنند و رشد خود را ببینند . بعدی مباحثه خلاصه است . سه نفر بشوند و با هم مباحثه بکنند زیرا مباحثه تمرین مفاهیم است یعنی جاهایی را که اشتباه متوجه شده اند می فهمند . تست زنی مرحله ی سوم است . همان درس های قبلی که تست آنها را زده اید دوباره بزنید یا مدل دیگری را بزنند . مرحله ی بعدی تلخیص خلاصه ها است و بصورت فرمول در بیاورند . مرحله ی بعدی تست زنی است . مرحله ی بعدی مرور خلاصه است . اگر این جوری درس بخوانند شب کنکور راحت میخوابند و شب آرامی را خواهند داشت و استرس هم ندارند .
دو شرط اول را که گفتم کنکوری ها باید به خودشان و خدا بگویند که خدایا این نعمتی که ما داریم می خواهیم در سمت خدا از آنها استفاده کنیم . امام صادق (ع) می فرمایند : وای به روزگار کسانی که علم را برای خودشان می خواهند استفاده کنند . وای به حال کسی که علم را به خاطر مادیات و کاسبی استفاده کنند . وای به حال کسانیکه میخواهند علم پیدا کنند تا راه های درون را پیدا کنند . ما می گوییم می خواهیم علم پیدا کنیم برای نورانیت آن و از این نورانیت می خواهم خدا و سمت خدا را پیدا بکنم و دیگران را هم راهنمایی بکنم و به آنها بگویم که با علم خیلی قشنگ میتوان به سمت خدا رفت . علم مقدمه ای برای معرفت است . معرفت هم مقدمه ای است برای کسب فیوضات الهی . هرچقدر معرفت و ظرفیتم بیشتر بشود ، عنایات الهی به من بیشتر خواهد شد .
در کنار این برنامه ی درسی یک برنامه تغذیه ای و حاشیه ای هم می گویم . با تغذیه ، فسفر مغز خیلی مطرح میشود . فاصله ی تغذیه باید کوتاه باشد . به غیر از صبحانه ، ناهار و شام ، دو تا میان وعده هم داشته باشند . کم بخورند ولی خوب و مقوی بخورند و در هنگام خوردن کتاب را کنار بگذارند . با تمرکز غذایش را بخورد . با حس و حضور قلب غذایش را بخورد . روزی پنج بادام خام که همان موقع بشکنند بخورند که خیلی مقوی است . روزی یک قاشق صبح عسل ناشتا با آب ولم بخورند . مویز و کشمش و میوه جات و سبزیجات که خیلی مقوی است . در مورد خواب شش ساعت شب بخوابند و دو تا نیم ساعت هم روز بخوابند که روی آنها فشار نیاید . سه نوبت ورزش را بعنوان حاشیه داشته باشند . بیست دقیقه قبل از خواب ورزش کنید خسته میشوید و خوب می خوابید . خیالات هم خیلی اذیتشان نمی کند . فواصل مطالعه را هم زیاد نکنند . بعد از هر دوساعت مطالعه ، یک صفحه قرآن بخوانند . حال دارد دو رکعت نماز بخوانند و بخواهند که خدا این ها را در ذهن آنها قرار بدهد . ذکر روزانه را حتما داشته باشند . دعای عهد امام زمان را داشته باشند . نماز اول وقت را داشته باشند . نماز در وقتش قشنگ است . اگر می توانند حتما سحرخیز باشند . چون خدا به سحرخیزها خیلی عنایت دارد . جوانان ما سارق زمان زیاد دارند . یکی از سارقین موبایل است . روزها آنرا خاموش کنند و وقتی می خواهند با کسی تماس بگیرند روشن کنند . وقت او را می گیرد . خود تلویزیون هم یکی از سارقین زمان است . باید فرهنگ استفاده داشته باشیم . رفیق هم یکی از سارقین زمان است .
سوال – خداوند چگونه به توقعات ما پاسخ می دهد . مدل های آن چگونه است ؟ گاهی توقعات ما برآورده شده و ما متوجه نمیشویم .
پاسخ - اولین مدل پاسخگویی حضرت حق این است که این دستی که به تقاضا بلند شده است شرایطی هم خدا دارد . مثلا خدایا ، امسال قبولی در کنکور را می خواهم . خدا در همان سال و با همان شرایطی که خواستم به من عنایت می کند بشرطی که همه ی آن اسبابی که خدا گفته ، بیاورم . مدل دوم پاسخگویی حضرت حق این بود که در آن زمانی که من تقاضا کردم به من نمی دهد . در یک زمان دیگر به من می دهد . من یقین دارم که اگر بچه ها با این شرایط کنکوری که ما گفتیم درس بخوانند و امسال قبول نشوند ، سال دیگر حتما قبول خواهند شد . نه اینکه شما کم کار کرده ای بلکه خدا می گوید : تو همه ی اسباب و شرایط را برای من نیاوردی . خدا کمی ما را معطل می کند که ببینید ما عاشق خدا هستیم یا عاشق خواسته ی خودمان هستیم . نکته ی دیگر اینکه تو هنوز ظرفیت آنرا پیدا نکردی . فرزندمان می گوید : برای من موتور بخر . می گوییم : اول گواهینامه بگیر و برای خرید کامپیوتر می گوییم اول آموزش ببین . جوانی گفت : من دوست دارم آن طرف درس بخوانم زیرا در داخل ظرفیت من را ندارد ولی دانشگاه های خارج دارد . گفت : داخل 40 درصد و خارج 80 درصد ظرفیت دارد . گفتم : شما از این 40 درصد ظرفیت داخل استفاده کرده ای ؟ گفت : نه . گفتم : خیلی بد شد . اینجا 40 درصد بی عرضه هستی و آنجا بروی هشتاد درصد بی عرضه میشوی . کسی که نمیتواند هزار تومانی را خرج کند نباید توقع ده هزارتومانی داشته باشد . من هنوز در بخشداری موفق نبوده ام ، هوس فرمانداری و استانداری دارم . سومین مدل پاسخگویی حضرت حق این است که می گوید : ببین بنده ی من ، اگر در دنیا بخواهی به تو می دهم ولی اگر در دنیا تحمل کنی در آخرت هزار برابر به تو می دهم . اینجا به من نمیدهد در آخرت می دهد . آیت اله طباطبایی در المیزان می نویسد که مومنان می گویند : خدایا کاشکی خواسته های ما را در دنیا نمی دادی و در آخرت به ما می دادی . هم فرصت بیشتر است و هم کمیت آن بیشتر است . مثلا من رزق می خواهم . خدا می گوید : اینجا را با فقر بگذران که پیغمبر فرمود : فقر فخر است چون خودش انتخاب کرده است . آنجا ثروت و دارایی زیاد به تو می دهم . پس خدا می گوید : مدل آخرتی را به تو میدهم . دیگر اینکه خدا می گوید : خواسته ات را به تو نمی دهم بلکه به عزیزانت می دهم که باز بخاطر خواسته ی تو می باشد . جایی می روم که می خواهند به من هدیه ی بدهند ولی در شان و ظرفیت من نیست خوب آنرا به بچه یا همسر من می دهند . باز این خوب است . ذکر حَسبی الله ماشاءالله یعنی خدا مرا کفایت می کند و در زمان مشکلات چهارده مرتبه بگویید و این معنی اش اعتماد سازی است و خدا قادر به تقاضای من است و مهربان هم هست و خدا با من هم مشکلی ندارد .