88-12-15-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
سوال – من می خواهم تغییر کنم ولی مشکل است . شما بگویید چطور تغییر کنم ؟
پاسخ - این سوال خوبی است و خدا را شکر می کنیم که چنین سوالهایی از ما می کنند و برنامه ما را دنبال می کنند . خدا دو تا سنت دارد . یک سنتش این است که قرار دارد مردم را هدایت کند و سنت دیگر این است که خدا بنا دارد دینش را یاری کند . می دانید که سنتهای الهی حتمی ندارد . سنتهای الهی تغییر نمی کند . اگر سنت الهی بر پایه ی هدایت مردم است ، ما در اینجا دعایی میکنیم . خدایا ما را واسطه هدایت مردم و نصرت دین قرار بده . سی و شش هزار شهدای دانش آموز ما در جبهه وقف خدا شدند . این ها واسطه ی نصرت دین شدند . این ها واسطه ی هدایت مردم شدند . الان وصیت نامه هایشان مردم را هدایت می کند . در این سمت خدا هم ، همه ما می خواهیم واسطه بشویم . اگر کسی پا در مسیر هدایت بگذارد ، بخاطر حرفهای من نیست ، بخاطر توفیقی است که خدا به ما داده و ما اسباب این هدایت شده ایم . خدا می گوید : تغییر کنید من تبدیل می کنم . قدم اول این است که قبول کردید که تغییر بکنید و این خوب است . قبول کردید که با همان سبک گذشته و آلودگی ها نمیتوانی به سمت خدا بروی و این آیه را قبول کردی که لا یمسه الا مطهرون و هیچ کس به بهشت دست پیدا نمیکند مگر اینکه پاک بشود . ما قبول داریم که پاک بدنیا آمدیم ولی پاک نماندیم . اولین تغییرمان همین است . من می گویم : تغییر را هم باید از خودش بپرسیم . باز چه چیز من باید تغییر بکند ؟ اینکه خدا در روایات می گوید : تو یک قدم بیا ، من صد قدم می آیم . تو بیا و باور کن که باید به سمت من بیایی . در دعا داریم : من مولایی کریم تر از تو ندیدم بر بنده ی پستی مثل من صبر کن . تو دستت را دراز می کنی که مرا بکِشی و من دستم را می کِشم . تو محبت می کنی ، من بی وفایی می کنم . داریم : تو عطا کردی ، من خطا کردم . تو وفا کردی ، من جفا کردم . من نمی گویم که چه ها کردم ولی از نار می ترسم . اصلا ما یک قدم به سمتش بیاییم . عزیزی می گفتند : خدایا گفتی بیا و آمدم . نمی خواهی من را بخری ؟ اگر من را نخری شیطان من را می خرد . پس تو بخر . مناجات کوفه امیر المومنین انت المولی ...را جوانان با آن انس بگیرند . در مکه با دانشجویان بودم و با این مناجات خیلی گریه می کردند و یک دانشجوی مصری سُنی بود که خیلی گریه می کرد و به من گفت : این مناجات مال کیست ؟ گفتم : امیرالمومنین و گفت : این خیلی قشنگ است . این را به من می فروشی ؟ گفتم : این را هدیه می دهم . گفتم : خدایا یک میهمان برایت آورده ام تا دور بعدی طواف فردی را بفرست که عربی اش خیلی خوب باشد تا با این جوان صحبت کند و بتوانیم راجع به این دعا با هم راحت صحبت کنیم . در دور بعد طواف دوستم را دیدم که زمان دانشجویی اش در مصر بوده و گفتم : بیا تو هدیه امیر المونین هستی ، بیا می خواهیم با این جوان مصری صحبت کنیم . با هم یک روز صحبت کردیم . با یک مناجات یک قدم برداشت و گفت : بگو دستم را در دست چه کسی بگذارم ؟ روز آخر خوابی را برایم تعریف کرد . سالها پیش خواب دیدم در بیابانی هستم و از طرف امام علی (ع) شما به من اشاره می شد . به خودم گفتم : من اهل سنت هستم و خیلی با علی سر و کار ندارم ، این آقا با من چکار دارد ؟ سمت آقا رفتم ولی نفهمیدم ولی امروز فهمیدم که او قرار است دست من را بگیرد . او گفت : من به شما قول میدهم به مصر برگردم و همه ی خانواده را متحول بکنم . او فقط گفت : من آمدم ، چه چیزی دارید به من بگویید ؟ پس اگر می خواهیم تغییر بکنیم باید برویم و از خودش بپرسیم . در همین مناجات داریم : انت الخلق و انا المخلوق . ای جوانان به خدا بگویید : ماشین می خریم ، گارانتی دارد . گارانتی آن هم این است که آنرا پیش سازنده می برند و می گویند : این خراب شده است ، درستش کنید . ای جوان خودت را جلوی خدا بینداز و بگو : خدایا من گارانتی ندارم . خراب شده ام ، درستم کن . اگر قرار است که ما درست بشویم ، باز هم او باید به ما کمک کند . باید برویم - بخواهیم – هزینه اش را هم بدهیم . تغییر ما همین است که من در دوازده گام خواهم گفت که گام اول آنرا آگاهی گفتم . از من ناچیز کاری بر نمی آید ولی خدا گفته دوازده تا دست و پا بزن ، ببین برایت چکار میکنم ، در هر موضوع زندگی . تو پای در ره نما هیچ مپرس ، خود راه بگویدت که چون باید رفت . قدم اول مهم است . همه ی ما گمشده های دین هستیم . یکی از گمشده ها معرفت است . خیلی چیزها را نمی دانم . هیچ کس برای طلاق ازدواج نمی کند . ولی آمار آن قابل توجه است . هیچ کس برای مردود شدن در مدرسه ثبت نام نمی کند . ولی آمار مردودی ها قابل توجه است . هیچ کس برای قهر کردن با کسی دوستی برقرار نمی کند ولی آمارهایش کم نیست . می خواهم بگویم ما فرمول دوست شدن را نمی دانیم . فرمول ازدواج را بلد نیستیم که منجر به طلاق میشود . فرمول درس خواند را بلد نیستیم که منجر به مردودی میشود . فرمول موفقیت در کارها را بلد نیستیم . این گمشده ی من است . فرق ما با حیوانات این است که ما معرفت را کسب می کنیم تا مسئولیت بپذیریم . خدا میگوید : مسئولیت امانت بندگی ، عقل و اراده را به دوش هرکس گذاشتم ، از آن شانه خالی کرد ولی تو ای انسان ، قبول کردی . قبول کردم که با حیوان فرق داشته باشم که بفهمم . کسانی که می گویند : هر چه کمتر بدانیم مسئولیتمان کمتر است ، من در جواب می گویم : پس خوش به حال حیوان و دیوانه که اصلا نمی فهمد . پس چرا در دعا می گویم : خدایا عقل کامل به من بده و فهم بده ؟ خدا در 250 آیه قرآن می گوید : این آیاتی که ما برای تکوین گذاشتیم برای تتفکرون و یعقلون است . یک تراور چک داریم و مقدار زیادی سکه پنجاه تومانی ، یک بچه از کدام بر می دارد و یک انسان عاقل از کدام بر می دارد ؟ چرا برای بچه این اتفاق افتاد ؟ خوب چون نمی فهمد . چون ظاهری است . اگر من در این عالم فهمم کم باشد ، فهمم کم است . یکی از شهدای جنگ به امام رضا (ع) می گفت : ای امام رضا (ع) بعضی ها خانه و ماشین میخواهند و بعضی ها اولاد و همسر می خواهند ، بعضی ها قلبشان را می خواهند ، ولی من خودت را می خواهم چون بدون این ها هم میشود زندگی کرد . بی همگان بسر شود بی تو به سر نمی شود . من اگر امام رضا (ع) داشته باشم همه چیز دارم . امام رضا (ع) نداشته باشم هیچی ندارم . در دعای عرفه به تعبیری داریم : آنکس که تو را دارد چه ندارد و آنکس که تو را ندارد چه دارد . چون ما کم دانستیم به دنیا راضی شدیم . آیه شش سوره ی کهف : آنهایی که کم دانستند بیشترین زیان را کردند در حالیکه فکر می کنند سود زیادی برده اند . مثل این می ماند که پدر بزرگی به نوه اش چک بدهد و او این چک را با دو تا شکلات عوض کند و پیش خودش فکر می کند سود کرده است و طرف ضرر کرده است . وقتی به خانه می آید و پدر بزرگ می فهمد ، می گوید : تو با آن پول هزار تا از این ها را می توانستی بخری . او نمی فهمد . اینکه انسان در دنیا سرمایه ی موقتش و عمر کوتاهش را خرج شهوترانی می کند ، خرج ثروت اندوزی و شهرت می کند ، علتش همین است . علمای اهل معرفت سه قدم گذاشته اند . اول باور داشته باشیم که گمشده ایم و بعد خودیابی کنیم یعنی ببینیم کجا هستیم و بعد خودسازی کنیم . یعنی اینکه بفهمیم گمشده ایم . تا نفهمیده ام که گم شده ام ، داد نمی زنم یا صحاب الزمان کمکم کن . حالا ببینم من کجا هستم باید از رادارها کمک بگیرم . حدود 57 آیه قرآن یک پیام را می دهد : خلق لکم ، جعل لکم و ... همه ی عالم را برای تو خلق کردم . تو را برای بندگی خودم خلق کردم که با زندگی بطرف من بیایی نه فقط در گوشه ی سجاده .
سوال – آیا میشود این گام های بندگی که می خواهیم برداریم در متن زندگی ما جوانان باشد ؟
پاسخ - یکی از بزرگترین انحرافاتی که در روند مسلمانانی ما بوده ، این بوده است که فکر کردیم بندگی را می شود از زندگی جدا کرد و جدا هم کردیم . همه ی کارهایی که پیامبر در دین انجام دادند ، بخاطر این بوده که ما باید همه ی زندگی را به بندگی تبدیل بکنیم . خوردن ، خوابیدن ، ازدواج ، تحصیل ، کار ، تفریح ، معامله . نه اینکه این ها روند خودش را برود و معلوم نیست چارچوب آنها چیست ؟ شرعی است یا عرفی یا عقلی ؟ گوشه ی آن هم یک نماز می خواند . حساب بندگی را از زندگی جدا نکنیم . امام خمینی باور ما را نسبت به دین عوض کرد . دین فقط برای مسجد نیست . دین یعنی از گهواره تا گور هر کاری می کنی ، باید رنگ دین داشته باشد . ما باید اول باور داشته باشیم که گم شدیم و بعد خودیابی داشته باشیم و بعد خود آگاهی داشته باشیم و آگاهی لازم را بدست بیاوریم و بعد خودسازی داشته باشیم . در خودسازی تغییر بوجود می آید . اول باید آلودگی ها را تخلیه کنم . بعد باید تهویه بشوم یعنی زیبایی های معنوی را به خودم متصل بکنم . بعد به مقام تجلیه یعنی نورانیت می رسم . هر کس سمت خدا بیاید ، چشمش ، چشم خدایی میشود . زبانش ، زبان الهی ، گوشش میشود اُذن الله و دستش یَدالله میشود . بشر هستم ولی خلیفه خدا هستم . حالا آگاهی را در این چهار موضوع بیان می کنیم . اگر بخواهم زندگی ام را به بندگی تبدیل بکنم ، اول بروم راجع به ازدواج یک تعریف دینی بگیرم . ازدواج جفت گیری نیست . در عالم همه چیز زوج آفریده شده است . درختان و حیوانات و انسان ها . ازدواج بین یک انسان مونث و مذکر است . تا این پسری که می خواهد ازدواج کند ، خصوصیات یک انسان آن هم از نوع مونثش را نداند و دختر خانم هم خصوصیات یک انسان از نوع مذکرش را نداند ، متاسفانه مثل دو انسان نر و ماده با آن برخورد می کنند . اولئک کلانعام . اگر من به درجه ی حیوانیت بیفتم ، چون حیوان هوشمند هستم ، غوغا می کنم . هیچ حیوانی مانند صدام حیوان پاره نکرده بود . چون ابزار دستش بود . پس اول بروم یک تعریف دینی از ازدواج بگیرم . وقتی پیامبر روز دوم ازدواج این دو نور عزیز آمدند از آنها احوالپرسی کنند و برایشان عسل آورده بودند و پیامبر به علی فرمودند : عسل بخورد پسر عمویت به قربانت . به فاطمه گفتند : بخور پدر به قربانت برود . پیامبر فرمودند : زوجیت را چطوری دیدی ؟ فرمودند : خیر عون فی طاعة الله . پس ازدواج انتخاب شریکی برای بندگی خداست . ای جوان تو فردی را می خواهی که اگر یک لحظه پایت خواست بلغزد ، به تو هشدار بدهد . اگر او خواست بلغزد ، تو به او هشدار بدهی . الان آقا پسر می خواهد گناه بکند دختر خانم او را هُل می دهد و بالعکس . پس تعریف ازدواج دینی ، انتخاب شریک برای بندگی خداست . انتخاب کسی که مکمل من باشد . ازدواج تکمیل است . انتخاب کسی که برای من بال باشد نه بار زیرا ازدواج تکامل است . انتخاب کسی که به من آرامش بدهد زیرا ازدواج وسیله ی آرامش است . بخاطر همین است که می گوید : کفو خودت را انتخاب کن . کسی که از لحاظ اقتصادی خیلی با طرف فاصله دارد کفو اقتصادی هم نیستند . حتی کفو اجتماعی ، شکلی ، سیاسی ، فرهنگی ، خانوادگی و فکری مهم است . ازدواج انتخاب شریک است و مهمترین و سخت ترین انتخاب در زندگی است . پیامبر می فرمایند : بپرهیزید از سبزه های لجن زار . سبزه ی لجن زار خیلی قشنگ است ولی دست که به آن میزنی ، بوی تعقن می دهد . یعنی زیبا رویی که در دامن بی حیا تربیت شده است . جوانی از من استخاره خواست . به اوگفتم : برای ازدواج است . گفت : بله . گفتم دختر را بر اساس زیبایی انتخاب کرده ای یا بر اساس نجابت ؟ گفت : بر اساس زیبایی . و گفت : این دختر خانم خاله خوبی ندارد . این حدیث را برایش خواندم و گفتم : استخاره بکنم ؟ گفت : نه . گفتم : به مادرت بگو سراغ یک نجیب برود که خوشگل هم باشد . اگر من تعریفی از ازدواج دینی نداشته باشم ، به مسیر غلط می روم . نگاهمان را در باره ی ازدواج عوض کنیم . حالا دختر خانم پدر یا برادرش مشکل دارد ولی خودش مشکل ندارد . ما نمی گوییم این را انتخاب نکن ما می گوییم بر اساس زیبایی او را انتخاب نکن . معیار زیبایی نباشد . معیار ازدواج دو چیز است . دیانت و لیاقت . حالا ازدواج یک اضطرار است یا یک ضرورت است ؟ اگر جوان آن را ضرورت ببیند ، هر چه زودتر ازدواج کند بهتر است و اگر جوان آنرا اضطرار ببیند ، هر چه دیرتر ازدواج کند بهتر است . ازدواج اگر ضرورت است با درس خواندن منافات ندارد . با کار کردن منافات ندارد . پیامبر فرمودند : بهترین دختر امت من کسانی هستند که زود ازدواج کنند . زندگی مدرسه است . خوابگاه و رستوران نیست . تحصیل مسیر بندگی است . پیامبرکه عقل کل بود خدا به او گفت : بگو : رب زدنی علما ، خدایا علم مرا زیاد کن . هیچ مکتبی به اندازه ی مکتب ما به علم آموزی تاکید نکرده است . محدودیت جنسی ندارد . محدودیت زمانی ندارد . محدودیت مکانی ندارد . تحصیل منبع درآمد نیست ، پُز نیست ، کلاس نیست . تحصیل رمز علم آموزی است برای اینکه فهم من درعالم بیشتر بشود . کار چیست ؟ بعضی ها میگویند : کار می کنیم که پول دربیاوریم لذا بچه پولدارها کار نمی کنند . کار در مکتب ما سه نکته دارد . اول اینکه منبع رزق و روزی است – دوم اینکه عبادت است – سوم اینکه تفریح است .