89-01-31-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
سوال – درباره ی امتحان الهی صحبت کنید .
پاسخ - ما باید این باور را در وجود خودمان تقویت کنیم که هر چه که در سر راه ما قرار می گیرد ، موضوع امتحان ماست . ما تا بحال می گفتیم بر اساس نداده های الهی امتحان می شویم ، بیایید باور کنیم که بر اساس داده های الهی هم امتحان می شویم . لا یکلف الله نفسا الا ... در سوره ی طلاق : ما به هرکس هر چه دادیم از آن امتحان می گیریم . یکبار شد که داده ی الهی را بشماریم و از نداده هایش گله نکنیم. اولین چیزی که خدا به همه ی ما داده است ، حیات است ، من زنده ام ، به من فطرت پاک داده است ، عقل داده است ، پدر و مادر خوب داده است و نعمت طهارت و پاکیزگی داده است . با تمام مشکلاتی که سر راهم بوده است ولی آلوده به گناه نشده ام . خیلی ها آلوده به گناه شده اند . به من وجود پیامبر اکرم و اهل بیت را داده ای و قرآن را به ما عطا کرده ای . لا یکلف اله نفس الا وسعها . من از این یک فرمول درست کرده ام . داده های الهی برای انسان ظرفیت درست می کند . ظرفیت برای انسان مسئولیت و تکلیف درست میکند . تکلیف برای انسان امتحان تولید می کند . امتحان زمینه ی سوالات قبل از قیامت را می دهد . پس از نداده های الهی از ما امتحان نمی گیرند . به ما نمی گویند : چرا پولی را که به تو ندادیم خرج نکردی ؟ چون نداشتم که خرج کنم . خوب حالا به تو چشم داریم ، پس از چشم سوال می کنند ، بله بپرسید . بیایید باور کنیم که این دنیا یک میدان مسابقه است . چند تا مورد برای مسابقه تعیین شده است . یکی با ماشین بنز ، یکی با یپکان ، یکی با ژیان ، یکی با موتور سیکلت ، یکی با دوچرخه ، یکی پیاده و یکی سینه خیز است . آیا این مسابقه عادلانه است ؟ یکنفر از من نمی پرسد قانون مسابقه چیست ؟ قانون مسابقه همین آیه است . از بنز سوار می خواهد با سرعت صد و پنجاه کیلومتر در ساعت برود و از پیکان سوار می خواهد که با سرعت صد کیلومتر درساعت برود و از آقای ژیان سوار میخواهد با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت برود و از موتورسوار میخواهد با سرعت شصت کیلومتر در ساعت برود و از دوچرخه سوار می خواهد با سرعت سی کیلومتر رد ساعت برود و از پیاده سوار می خواهد با سرعت پنج کیلومتر در ساعت برود و از آقای سینه خیز میخواهد با سرعت یک کیلومتر در ساعت برود . خوب حالا بقیه شرط چیست ؟ آقای سینه خیز اگر تو یک کیلومتر در ساعت رفتی و از تمام داده ای که به تو داه شده استفاده کردی ، نمره ات بیست است . آقای بنز اگر تو هم با سرعت صد و پنجاه کیلومتر در ساعت رفتی ، نمره ات بیست است . شما دو تا را بنابر این آیه قرآن یک جور پاداش می دهم . یعنی با این شرط ها مسابقه عادلانه میشود . یعنی کسی که یک کیلومتر رفته چون امکاناتش کمتر بوده ، داده هایش کمتر بوده با کسی که صد و پنجاه کیلومتر بوده ، یکسان پاداش می دهم . او بر اساس داده های خودش اطاعت از رسول کرده است . حالا شاید بگویند : شما که این ها را می گویید و شعار می دهید حتما در خانه مشکل ندارید . خیلی این طور نیست . اگر به خانه سری بزنید بچه ی بیمار ، اجازه خانه ، مشکلات جوانان همه ی این ها هست . خوب این ها نداده ها است . شما داده ها را بشمار تا تکلیفت را در مقابل آنها بدانی ، چون این از تو سوال میشود لذا به هر کس بیشتر دادند ، تکلیفش بیشتر است . در نداده ها هم یک جور امتحان است که ببینم خدا را محاکمه می کنم یا نه ؟ با امتحان سه تا باور ما باید تقویت میشود و این باور را باید تلقین کنیم که خدا نگاه میکند ، اتقو الله و قرار است در قیامت حساب و کتاب ذره ای بشود ، فمن یعمل مثقال ذرة خیره یره . و باور به اینکه شیطان یک لحظه من را ول نمی کند . با این وضعیت فقط به داده های خودم می پردازم . روایت داریم : هر کس این امتحانات را با معرفت بگذراند ، او را کلاس بالاتر می برند و الا به کلاس پایین تر می افتد . نه تنها این امتحان مایه رشد من نمیشود ، بلکه باعث سقوط من هم میشود . عزیزان من ، برای یکبار هم که شده تعدادی از داده های الهی را بشمارید . و ان تعدو نعمت الله لا تفسواها . حضرت موسی از برکه ای رد میشد و انسان علیلی را دید که چشم ، دست و زبان سالمی نداشت . موسی دید که زیر لب زمزمه می کند : ای کسی که یک لحظه لطف خودت را از من قطع نکرده ای . موسی تعجب کرد و گفت : خدایا به او چه دادی که این قدر تعجب می کند . حضرت موسی با سختی از او پرسید . او گفت : خدا همه ی چیزهای مادی را از من گرفته ولی خودش را به من داده است . خدا به من می گوید : می خواهم به تو نعمت بدهم . میگویم : اینجا که به من ندادی ، خدا می گوید : هنوز که حیات تو تمام نشده است . حیات اصلی تو آن طرف است . اگر حیات آخرت هم تمام شد و هیچی به تو ندادم ، آنوقت بگو خدایا به من ندادی و به بقیه دادی . این حیات تو سه تا اتاق دارد . اتاق اولش دنیا است و چهار دیواری است . اتاق دوم آن نیز برزخ است و چهار دیواری است . اتاق سوم قیامت است و اصلا دیوار ندارد . اگر من در اتاق اول چیزهایی به تو ندادم و به دیگران دادم ، تو باید بگویی من را با دیگران فرق گذاشتی ، هنوز اتاق دوم و سوم هم هست . اگر آنجا به تو ندادم بگو . برای خروج سالم از امتحانات سه کلمه شد . درست است که امتحان به ندادن هم میشود اما آن چیزی که برای ما تکلیف درست می کند ، داده های الهی است . من اگر تکلیف خودم را راجع به داده های الهی و نعمات الهی انجام بدهم ، نداده های را از ما سوال نمیکنند . نداده ها شما را ناسپاس نکند . نداده ها شما را به کفر و سوءظن نکشاند . با یاد این ها : خدا ، قیامت و وسوسه های شیطانی می توانیم به سوء ظن کشیده نشویم . باور کنیم که معلوم نیست امتحانات تکرار بشود . اگر امتحانات را خوب پاس کردیم به بالاتر می روییم . اگر کسی با بحث امتحان هم قانع نشد چه کار کند ؟ باز من می گویم باید در بحث امتحان حل بشود . باید پاسخ را پیدا بکنند . پیامبر از قول ادریس می گوید : من آمده ام که مردم را با گناهان هلاک کنم . در مقابل این تهدید ، ابلیس پیامبر فرمودند : علیکم بلاستغفار : استغفار زیاد کنید . آیه 23 سوره ی انفال میفرماید : تا تو در میان امت هستی و تا وقتی استغفار می کنند ، ما آنها را هلاک نمی کنیم. البته الان حضور فیزیکی حضرت نیست ولی استغفار هست . شیطان می گوید : تا مردم در دنیا از گناهانشان استغفار می کنند من نمی توانم آنها را هلاک کنم . اما شیطان دست بردار نیست و گام به گام است و گفت : این دفعه به سراغ احوالشان می روم . یعنی حالتهایی که دارند . آنهایی که نعمت زیادی دارند ، مست شان می کنم . آنهایی که نعمت کم دارند ، ناامیدشان می کنم . هم مستی و غفلت ما را از جاده خارج میکند و هم ناامیدی ما را از جاده خارج میکند . پس به سراغ احوالشان می روم و بر اساس نعمتها ، یا مست شان می کنم یا نا امیدشان می کنم . حالا سراغ اعمالشان می روم . یا قبل از عمل نمی گذارم وارد عمل بشوند یا عمل آنها را پوچ و توخالی می کنم یا عمل آنها را تخریب میکنم . با ریا و عجب تخریب می کنم و نمی گذارم عمل شان برای آنها بماند . شاید من نتوانستم شما را قانع بکنم که نسبت به خدا سوء ظن نداشته باشید چون این مکر شیطان است .
سوال - مسیر زندگی ام به سمتی باز شده که سختی های آن برایم قابل هضم است . ولی شوهرم راه من را نمی پسندد و به واجباتش عمل نمی کند . او چهل سال دارد و میگوید : هر وقت وضع مالی ام خوب شد نماز می خوانم . من باید چگونه با او برخورد بکنم ؟
پاسخ - در صورت مسئله ی سختی قرار گرفته اید . خیلی از زندگی ها این جوری است . مرد نسبت به همسرش این حالت را دارد و یا خانم نسبت به این آقا ، این وضعیت را دارد . اولا طبیعی است و اتفاق می افتد و ثانیا عرض می کنم که قطعا در این قصه باید توسل به اهل بیت داشته باشند تا با کمک آنها بتوانند کار را پیش ببرند و صدقه یادشان نرود . به حضرت حق توکل داشته باشند و مشاور هم داشته باشند چون جراحی است و یک تیم لازم دارد . یک انسانی که این جوری با خدا معامله می کند ، در واقع با خدا معامله مادی می کند . مگر نعمت های خدا فقط پول است . اگر خدا هرچه پول بخواهی به تو بدهد و سلامتی تو را بگیرد خوب است ؟ پول به تو بدهد و ایمان تو را بگیرد ، خوب است ؟ خدا به حضرت موسی فرمود : بعضی ها را که میخواهم عذاب کنم ، کاری میکنم که صبح تا شب مشغول کار دنیا بشوند و یک لحظه هم یاد خدا نیفتند . می گویند که چرا نماز نخواندی ؟ میگوید : تا دوازه شب سر کار بودم و وقت نماز خواندن پیدا نکردم . این عذاب است . اگر فرزند تو هم بزرگ شد و گفت چقدر خرج من کردی ؟ حساب کند . به مادر هم حساب نه ماه در شکم بودن و شیر دادن را حساب کند و با پدر خرج بیست سال را حساب بکند و بعد چهار تا حرف بی ربط به تو بزند ، خوب است ؟ بچه تو هم با تو مادی برخورد میکند . یا اینکه بچه ات بگوید : به من پول بده تا به حرفت گوش کنم . این رفتاری که با خدا می کنی ، همین است . گاهی میگویند زشتی عمل کسی را به او نشان بدهید . با یک عکس ، داستان و یا نمایشنامه یا خاطره خودش را ببیند و بعد اشتباه خودش را می فهمد . انشاءالله اثر می کند .
سوال – چرا وقتی می گوییم : خدا بین بنده هایش فرق می گذارد ، شما قبول نمی کنید ؟
پاسخ - دختری خانمی گفتند : خدا بین ما فرق میگذارد . گفتم : ببخشید ، آیا غذای شما که بیست ساله هستی با غذای برادر دو ساله ات ، یک اندازه است ؟ گفت : نه . گفتم : چطور مادرت بین شما فرق می گذارد ؟ گفت : ظرفیت شکم او کمتر است . گفتم : آفرین عدالت این نیست که به همه مساوی بدهند ، عدالت آن است که به هر کس به اندازه ی ظرفیتش به اوبدهند . هر کس شکر نعمت بکند ، ظرفیتش بیشتر میشود و جا برای نعمت بعدی بیشتر میشود . ما جلوی خانه ی امام رضا (ع) صف میکشیم . هر ظرفی داریم به همان اندازه به ما می دهد . اگر بیشتر از ظرفیت به ما بدهد مست می شویم . حضرت موسی دیدند بچه ها شنا میکنند . نابینایی هم آنجا آه می کشید . حضرت موسی گفت : خدایا او گناه دارد چه فرقی با آنها دارد ؟ مبیشود به او چشم بدهی ؟ خدا خطاب کرد : این ظرفیت چشم داشتن را ندارد . چشم نداشته باشد بهتر است . حضرت موسی که به اندازه خدا به اسرار آگاهی نداشت ، اصرار کرد و به دعای موسی ، چشمش بینا شد و به داخل آب پرید و تمام ضعیف ها را داخل آب می کرد . حضرت موسی گفت : خدایا او را برگران . خدا گفت : نمیشود . من که خدا هستم بیشتر می فهمم که ظرفیت چشم داشتن را ندارد و به او چشم ندادم . مردی در صف اول نماز نشسته بود و گفت : من ندارم ، فقیر هستم . پیامبر چند درهم به او داد و گفت : به نفع خودت است که فقیر باشی . با آن پول ها پارچه فروشی در جلوی مسجد راه انداخت . و کاسبی را شروع کرد . در روز دوم به نماز اول نرسید و در روزهای بعد اصلا مسجد نیامد و کاسبی میکرد . پیامبر او را دید و گفت وضعت چطور است ؟ گفت : کار مردم را راه می اندازیم . پیامبر گفت : آن چند درهمی که روز اول به تو قرض دادم را به من برگردان . همه ی برکت به خاطر آن پول بود . دوباره فقیر شد و به صف اول مسجد آمد . پیامبر گفت : دیدی به تو گفتم که ظرفیت پولدار شدن را نداری . اگر ما از خدا بیشتر می خواهیم اول ظرفیتش را پیدا کنیم . حالا می گویند : ما می خواهیم ولی ظرفیتش را نمی دهد ؟ نه این طور نیست . من الان به باشگاه ورزشی می روم تا وزنه بردار بشوم . اول به سراغ وزنه ی صد کیلویی می روم ولی مربی می گوید : باید از وزنه ی پنج کیلویی شروع کنی . پس اول من باید توی راه بیایم و از راهنما ، راه را بپرسم . دوم گام ها را بر اساس ظرفیت خودم تعریف کنم و کم کم به آن اضافه کنم . مثلا با دانشجویان مسجد می روییم . بعضی ها شروع می کنند ، روزی پنجاه رکعت نماز و طواف . می گویم : کجا می روی ؟ میگوید : باید فرصت ها را پر کنیم . بله ولی باید آرام آرام پر کرد . مسیر زندگی ما مثل نوار قلب است . گاهی بالا می رود و گاهی پایین میآید . یا مثل مار پله است بالا می روییم و نیش می خوریم و پایین می آییم . رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود ، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود . ما باید راه را پیدا کنیم و گام ها را بر اساس ظرفیت خودمان برداریم . خیلی از انسان های که فکر میکردند اگر پول گیرشان بیاید بنده ی خدا میشوند ، از خدا دور شدند . پول یک نعمت الهی است . آمار کسانیکه با پول بهشت خریدند بیشتر است یا آنهایی که جهنم خریدند؟ قدرت یک نعمت الهی است . در طول تاریخ آنهایی که قدرت پیدا کردند درست استفاده کردند ؟ چون برای استفاده ی این نعمت سراغ راهنما نرفته ام . این نعمت را در بیراهه مصرف کردم و حقش را به جا نیاوردم و تکلیفم را درباره ی این نعمت بجا نیاوردم . شهرت و قدرت و پول نعمت نسبی است و اگر درست مصرف بکنیم ، نعمت است و اگر غلط استفاده کنم ، نقمت است . حتی قرآن هم همین جور است . و ننزل من القرآن هو شفا ... همین قرآن در کسانی که در بیراه بودند مایه خسارت است . اگر خوارج نهروان قرآن نمی خواندند ، آسانتر سقوط می کردند . چون قرآن خوان شدند ، تندتر سقوط کردند . نفهمیدند که از این قرآن چه جوری استفاده کنند . هر کس نعمت بیشتری می خواهد ، باید ظرفیت بیشتری پیدا کند . هر کس ظرفیت بیشتری می خواهد باید بداند که با چه گامی هایی و با چه راهنمایی حرکت کند که جز ولایت و قرآن باشد . از این ها راه را بپرسیم و بعد این نعمت را با راهنمایی آنها در همین مسیر استفاده کنم ، بعد ببینم ظرفیت می دهند یا نه ؟
سوال – چرا می گویید : خدا بین بنده هایش فرق نمی گذارد ؟ دخترهای اطراف من گناهی نیست که نکرده باشند و بیایید ببینید که خدا چطور حاجاتشان را می دهد و زندگی خوبی دارند . خدا هوای آنها را دارد .
پاسخ - خواهر خوبم اول از خدا تشکر کن که در این فضای آلوده که می بینی ، تو آلوده نشده ای . پاکدامنی صفتی است که یوسف به خودش می بالید و می گفت : کمک خدا بود . اگر خدا در اتاق برزخ و اتاق آخرت سهم بیشتری به توداد ، باز می گویی فرق گذاشته است ؟ نعمتهای دنیا مثل خود دنیا کوچک است . به این مثال توجه کنید . بچه ها خانه سازی می کنند ، بزرگترین خانه ای که می سازند 50 سانتی متر است . اتاق خواب خانه 4 سانت است و بقیه اجزای خانه کوچکتراز این است زیرا خانه کوچک است و خالی است . حالا خانه ی بعدی 500 متر است و صد تا اتاق ، پنجاه اتاق آن پر است . خانه ی بعدی دیوار ندارد و بی نهایت است و همه جای آن پر است . حالا شما خبر داری آنها در آخرت چه دارند ؟ شما بخاطر نعمت پاکدامنی در برزخ و آخرت پاداش زیادی داری و خودت نمیدانی . تو خودت را حفظ کردی و درست است که پول نداری و درست است که هر وقت هم که سراغ امام رضا (ع) رفتی حاجت نگرفتی چون دوستت دارد و نمی خواهد در این خانه ی کوچک به تو بدهد بلکه می خواهد در خانه ی بزرگتر به تو بدهد . می خواهی با امام رضا (ع) دعوا کنی ؟ با خدا قهر کنی ؟ در عالم رویا یک نفر از امام علی (ع) سوال کرد که ما که دوستدار شما هستیم هر چه می گوییم به ما نمی دهی ولی یک مسیحی که از تو میخواهد به او میدهی . امام فرمودند : من اگر به او ندهم جای دیگری می رود ولی میدانم که اگر به تو ندهم ، باز هم پیش ما می آیی و جای دیگری هم نمی روی . این خانه ی کوچک دنیا را با آن اسباب بازی مقایسه کنید و یادتان نرود . خدا می فرماید : اینجا را دوست دارند و آخرت را فراموش کرده اند . باید دیدمان را وسیع تر کنیم . ما می گوییم که در مسیر تبدیل زندگی به بندگی باید اول آگاهی مان را نسبت به هر موضوع درست کنیم . برای این آگاهی نگاه بلند لازم داریم . اگر نگاهم دنیایی باشد فقط همین چهار دیواری دنیا را می بینم . اگر نگاهم بی نهایت باشد آگاهی من هم به بی نهایت می رود . دوم پرسش است از اهل بیت . شیطان دوتا کار می کند . اول اینکه روحیه پرسش گری را از ما می گیرد . از پیامبر روایت داریم : دو نوع حیا داریم : حیای عاقلانه و حیای احمقانه . در محضر خدا گناه نکنم ، این حیای عاقلانه است . حیای احمقانه آن است که سوال هایی که نمی دانم نمی پرسم . چقدر سوال داریم که نمی پرسیم ؟ پس پرسش کنم و اهل بیت را بشناسم . سوم اینکه روحیه پذیرش و تسلیم داشته باشم . اگر بپذیرم که خدا از من وسیع تر ، عمیق تر ، زیباتر و متناسب می بیند ، تسلیم می شوم .