پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

89-02-28-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
سوال – دوازده قدم بندگی را بطور خلاصه بگویید .
پاسخ - گفتن دوازده قدم بندگی راحت است . شنیدن ، نوشتن ، شعاردادن و پُزدادن آن هم راحت است اما باور کنیم که عمل کردن به آن سخت است . استاد امام خمینی می فرمودند : ملا شدن چه آسان ، آدم شدن چه مشکل . اما حالا بنظر می رسد که باید بگوییم : ملا شدن چه مشکل ، آدم شدن محال است . انشاءالله محال بودنش را تبدیل به ممکن بکنیم . انسانهایی مثل امام خمینی و شهدای عزیز ما این را ممکن کردند و به همه ی ما نشان دادن که آدم شدن و بنده ی خدا شدن محال نیست . اولین قدم این است که ما به صورت مسئله و شرایط و امکانت و استعدادهای خودمان معرفت و آگاهی داشته باشیم . لا یکلف الله نفسا الا وسعها . قدم دوم این است که سراغ دین برویم و تکلیف خود را بدانیم . در واقع ضمیر را پیدا کنیم . کاش زمانی برسد که دین را بعنوان سبک زندگی قبول بکنیم نه بعنوان یک وصله ی زندگی . اگر من قائل هستم که همه ی مسائل من باید دینی باشد ، برای تک تک مسائل زندگی ام دنبال کارشناس دینی بروم . در واقع ما می خواهیم دنیای مان را دینی کنیم تا آخرت مان هم دینی بشود . در دعاهای مان هم داریم که اول در دنیا حسنه بده و بعد در آخرت . ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخرة حسنه . ما باید در مورد همه ی مسائل مان به سراغ کارشناس دینی برویم نه فقط به آن بخشی که فکر می کنیم مربوط به عبادت مان است . ای کاش برای ایام تفریح مان هم به سراغ کار شناس دینی می رفتیم . در عروسی نگویند که احتیاج به کارشناس دینی نداریم و جای آخوند نیست . پرسش دینی برای همه جاست . قدم سوم پذیرش دین است و یسلموا تسلیما . نمی خواهیم این قدم را نادانسته تسلیم بشویم . باور کنیم که اشراف او بر ما بیشتر است و نسبت به خودمان از ما هم مهربانتر است . و حکیم هم هست و هیچ کار را بدون حکمت نمی کند . معرفت و اطمینان پشتوانه ما است . من وقتی به نسخه ی دکتر تسلیم می شوم که به تخصص دکتر اطمینان و اعتماد دارم . ما باید به خدای خدا تسلیم بشویم و اطمینان کنیم . قدم چهارم این است که در فرمولهایی که خدا گفته ، تفکر و تعقل کنیم . خدا می گوید : همه ی این آفریده ها نشانه برای کسانی است که عاقل هستند . خدا زیارت ، عبادت بدون تفکر ، تعقل و بصیرت نمی خواهد . امام صادق (ع) می فرماید : یک عبادت با بصیرت بهتر از هفتاد عبادت بدون بصیرت است . قدم پنجم تلاش و تدبیر است . لیس لِلانسان اِلا ما سعی . تلاش هم یک پازل است . ما از تلاش فقط دعا را یاد گرفته ایم . تلاش هم باید با برنامه باشد یعنی در آن هدف ، الویت ، مراحل و امکانات باشد . قدم ششم تحمل مشکلات است . اگر انسان می خواهد زندگی را تبدیل به بندگی بکند ، باید خودش را برای مشکلات آماده بکند . هر چه مقام بالاتر می خواهیم ، باید آماده گذراندن مشکلات بیشتری باشند . ان الذین قالوا ربنا الله ثم ستقاموا . این ثم ستقامو تعبیر زیبایی است . بعضی ها فکر می کنند که خدا در امتحانات کمک مان نمی کند . خیر ، شرط کمک خدا ، استقامت است . من سه قدم اول را شناخت تکلیف و سه قدم دوم را انجام تکلیف می گذاریم و سه قدم سوم را پشتیبانی تکلیف می نامیم . بعد از تلاش ، من باید جایی تکیه کنم . قدم هفتم برای پشتوانه ی و اصل توکل به میان می آید . و من یتوکل علی الله . چون هر کاری من بخواهم در این عالم بکنم ، دنبال اثر هستم . صاحب اثر خداست . اقرا باسم ربک الذی خلق . من با هرسیتمی که بخواهم کار کنم یک رمزی دارد . خدا اولین کلمه ای که به پیامبر یاد داد ، رمز استفاده از سیستم عالم هستی بود . اگر درهر کاری باسم رب رفتی ، خندیدن باسم رب هم اثر دارد . شوخی که با باسم رب باشد به ما فرح می دهد . شوخی بدون باسم رب به ما فرح نمی دهد . ظاهرا شاد می شوم ولی فرح ندارم . تفریحی که باسم رب باشد ، اثر دارد . پس باید توکل کنم . خدایا من برای اثرش دنبال تو می گردم . پس بعد از مشکلات قدم بعدی توکل است . قدم هشتم تفویض است . یعنی واگذاری نتیجه به خدا . خدا میگوید : تو به نتیجه خیلی کار نداشته باش ، تو کار خودت را بکن ، نیتجه را به من واگذار کن . افوض امری الی الله ان الله بصیربالعباد . ما مامور انجام عمل هستیم نه مامور کسب نتیجه . یکی از علل موفقیت ما در جنگ تحمیلی این بود که هیچ کس به نتیجه ی کار فکر نمی کرد . همه می گفتند که وظیفه ماست که بجنگیم . در عملیات والفجر هشت در شب تاریک 21 بهمن ماه 1364 وقتی می خواست رمز عملیات گفته بشود ، یکی به یکی میگفت : موانع خیلی زیاد است یا اولش تیر می خوریم یا وسط و یا آخرش . دیگری گفت : کارت نباشد کجا تیر می خوری ؟ و یا به آن طرف رود می رسیم یا نمی رسیم ، عملیات نتیجه میدهد یا نمی دهد ، فقط به امام بگویند که بچه ها به تکلیفشان عمل کردند . خیلی زیباست . نتیجه را به خدا واگذار کنند . الان می خواهم کاری بکنم به نتیجه اش فکر می کنم که کارم را خراب نکند و یا آبرویم را نبرد . البته این با برنامه ریزی فرق می کند . در دنیا برنامه ریزی چند ساله داشته باش ، اما نتیجه را به خدا واگذار کن یعنی تکلیف خودم را بدانم ، خدا تکلیف خودش را می داند . قدم نهم توسل است . برای هر مقصدی ، من به وسیله نیاز دارم و هیچ وسیله ای بهتر از قرآن وجود ندارد . این وسیله فقط برای بیرون آمدن از چاه نیست ، برای نشان دادن راه است . ما در راه انجام تکالیفمان از ائمه استفاده کنیم . گاهی می گوییم ای امام رضا (ع) من خودم می دانم چطور ازدواج کنم یا چطور تفریح کنم ، فقط اگر در جاده ماشینم خواست چپ بشود ، به من کمک کن . این کم لطفی است . این ها مال پشتیبانی است . سه قدم آخر تداوم بندگی است . قدم دهم توبه است . استغفار کردن . خدا می گوید : ای انسان هر گناهی بکنی یک دست انداز جلوی تو می آید . اگر می خواهی در جاده ی بندگی به سمت خدا بروی و دست انداز نداشته باشی ، استغفار کن چون آنرا پاک می کند . این سه قدم آخر جاده صاف کُن است . روایت از پیامبر داریم : بهترین دور اندیشی پدر برای فرزند ، استغفار از گناهان خودش است . چون گاهی گناه من تا هفتاد نسل بعد از من هم مشکل ایجاد می کند . من پدر گناه می کنم و امکانات بچه ی من کم میشود ولی از همان امکانات کم بچه ی من از او سوال می کنند ولی در روز قیامت به پدرش می گوید : من می توانستم امکانات بیشتری داشته باشم ولی تو نگذاشتی . هر ذکری قبل از تکلیف خوب است زیرا اگر گناهی قبل از این انجام داده ام و ممکن است روی کار من اثر بگذارد ، با این استغفار قبل از تکلیف ، ممکن است گناه من رفع بشود . می گویند ، قبل از نماز استغفار داشته باشید تا تکلیف نماز را قشنگ تر انجام بدهید . این قدم ها پازل است و همه باید با هم باشد . در هر کاری قبل از آن استغفار کنم تا گناهان قبلم پاک بشود . قدم یازدهم صدقه است که رفع موانع می کند . وقتی من صدقه میدهم جاده برای انجام تکالیفم باز تر میشود . فردی نزد رسول خدا آمد و گفت : گره ی مالی دارم . فرمودند : صدقه بدهید . چون راه را برای تو باز می کند حتی در نداری ، باز صدقه بده . قدم دوازدهم دعا است . من هر چه هم تلاش کنم ، راه به سمت خدا بی نهایت است . این شصت سال برای شصت هزار سال من را پُر کند ، برای بقیه آن نیاز به دعا دارم که عمل من را با برکت کند . دعا به عمل کوچک من برکت می دهد برای مسیر بی نهایت بندگی . این دوازده قدم را من به دست آورده ام و نتیجه ی این دوازده عمل دو چیز است . نیتجه اش این است که من از انجام تکلیفم احساس آرامش میکنم . این بالاترین چیزی است که ما در روایت بعنوان بهشت دنیا شنیده ایم . بهشت دنیا آسایش نیست ، آرامش است . بهشت آخرت هم آرامش است و هم آسایش . گاهی انسان در فقر و بیماری آسایش دارد . خیلی ها مرگ با آرامشی داشتند و نتیجه ی دوم آرایش است . یعنی احساس می کنم با ارتباط با خدا ، شخصیت قشنگ تری پیدا میکنم که در هیچ میتینگ و حزبی پیدا نخواهم کرد . اشهد ان محمدا عبده و رسوله . بالاترین آرایشی که خدا برای پیامبر گفته این است که در روز چند بار بندگی پیامبر را تکرار می کنیم . این آرایش است و از رسالتش هم بالاتر است . خدا می فرماید : تو اگر بندگی بکنی ، تو را خلیفه خود می کنم و تو جانشین من و مَثل من می شوی . در اینجا دیگر از خدا زیاد سوال نمی کنم زیرا بندگی برای من شیرین است و آرایش دارد و دیگر به خودم اجازه نمی دهم که بپرسم .

سوال – اگر بندگی راحت تر بود و تکالیف من کمتر بود ، آیا من بنده ی بهتری نمی شدم و بهتر بندگی نمی کردم ؟
پاسخ - ما نه بنده ی اولی هستیم و نه آخری یعنی نه خلق اولی هستیم نه خلق آخری . ما می توانیم قبلی ها را خوب نگاه کنیم ، برگردیم و ببینیم آنهایی که در رفاه و آسایش بودند بیشتر بنده ی خدا بودند یا آنهایی که در سختی بودند ؟ 124000 پیامبر یکی از یکی شرایطش سخت تر . حضرت یوسف وقتی تعبیر خواب برای هم زندانی خود کرد و گفت که تو آزاد می شوی و وقتی پیش پادشاه رفتی ، بگو که من هم بی گناه هستم . از طرف خدا خطاب آمد که یوسف چه شد ؟ تنبیه شد و هفت سال دیگر در زندان ماند . ما فکر می کنیم هرکس بیشتر آسایش دارد ، خدا او را بیشتر دوست دارد . هر کس سختی او بیشتر است ، او را کمتر دوست دارد . خدا بنا نیست فقط خالق ما باشد بلکه خالقی است که مربی هم هست . رب العالمین است . مربی همه ی تلاش او برای رشد است . هیچ کس به اندازه پیامبر اذیت نشد و مقامش هم از همه بالاتر شد . اصلا سختی انسان را رشد می دهد . گل گلخانه را بچه هم می تواند بشکند ولی گل در بیابان را نمی تواند بشکاند . چون در سختی رشد کرده است . چرا یک وزنه بردار می خواهد وزنه اش را سنگین تر کند ؟ خوب وزنه ی طبیعی خوب است . چرا می خواهد رکورد بشکند ؟ چرا خودش استقبال می کند که بار بیشتری بردارد ؟ چرا می خواهد این مسافت را در ثانیه کمتری بپیماید ؟ چرا خودش را اذیت می کند ؟ تکلیف یعنی کلفت . هر چه سختی بیشتری بکشد ، ارزش آن بیشتر است . می دانید که معجزه ی حضرت عیسی زنده کردن مرده ها بود . سر قبر مادرش آمد و او را در قبر نشاند و پرسید که حاضر هستی به دنیا برگردی ؟ حتی از خیلی از ارواح مومنین سوال می شود که دوست دارید به دنیا بر گردید ؟ همه ی آنها می گویند : خیر . فقط یک دسته می گویند میخواهیم برگردیم و آنها شهدا هستند که می خواهند یکبار دیگر برگردند و در راه خدا کشته بشوند و لذت جان دادن را بچشند . این سختی نیست ؟ چون آن طرف رفته و چشمش به پاداش ها باز شده است لذا حضرت مریم به حضرت عیسی گفت : نمی خواهم برگردم و حضرت عیسی اصرار کردند که اگر می خواهید برگردید می خواهید چکار کنید ؟ اگر برگردم می خواهم شبهای بلند زمستان را عبادت کنم و روزهای بلند تابستان را روزه بگیرم . خالق من مهربان است و اصلا نمی خواهد من را اذیت کند . به فردی گفتیم که بنظر تو فلسفه ی نماز صبح چیست ؟ گفت : من چیزی جز مردم آزاری نمی بینم . باید از خواب ناز بلند شوم و دو رکعت بخوانم ، باز اگر ده رکعت بود ، دلم خوش بود . او خالق است و تمام وجود من را می داند . اندازه ی وجود من را می داند . آقا می گوید : در ظرفیت من نیست . میگویم : کوچکتر از تو این وظیفه را انجام دادند ، چرا تو نتوانی؟ بچه به پدرش میگوید که تکالیف مدرسه در حد ظرفیت من نیست . پدر میگوید : پس چرا چند نفر در کلاس انجام داده اند ؟ من در دوران دانشجویی استادی داشتم که خیلی سخت گیر بود . ایشان برای یک درس دو واحدی ، هزار صفحه متن به ما می دادند و چند نفر در کلاس ثابت کردند که می شود این کار را کرد و استاد گفت : چطور این ها می توانند ؟ پس در ظرفیت من هست ولی من از ظرفیتم خبر ندارم . پرسیدم چند متر می دوی ؟ گفت : دویست متر . گفتم : اگر گرگ دنبالت کند چه ؟ گفت : تا وقتی که گرگ بدود ، من هم می دوم . پس تو ظرفیت دویدن داری ولی نمی خواهی بدوی . میخواهم بگویم که خدا امتحانات را کم گرفته است . خیلی ساده گرفته است . بعضی خواص می گفتند که خیلی ذکر لااله الا الله را نگویید زیرا این ذکر یعنی توحید و شما می دانید یعنی چه ؟ و اگر خدا این جوری امتحان بگیرد خیلی اذیت می شوید . خدا امتحانات را سخت نگرفته است من سخت می بینم چون تمرین نمی کنم . همان آقایی که میگوید : نماز صبح سخت است . اگر بازی جام جهانی باشد آیا بلند نمی شود ؟ در اینجا می توانیم پنج صبح بلند بشویم ؟ بله چون انگیزه دارد . من هنوز نمی دانم که من تغذیه روح می خواهم . ماه رمضان نماز صبح ها قضا نمیشود . این بخاطر شکم است . خیلی چیزها در ظرفیت ما هست ولی ماخبر نداریم . خیلی از خانم ها وقتی عاشق پسری میشوند و او می گوید شرط ازدواج من با شما این است که چادری بشوید ، قبول می کنند . ببینید بخاطر این عشق کوچک قبول می کند . ولی نمی خواهد بخاطر عشقش به خدا قبول کند ؟ خدا می خواهد من را رشد بدهد و به نقطه ایده آل برساند . پس بگویید که من نقطه ایده آل نمی خواهم نه اینکه نمی توانم . یک وقت می گویید که از توان ما به دور است و ما می گوییم که از توان شما به دور نیست . چون خدا خیلی مهربان و حکیم است . خیلی از ما انسان ها وقتی پرده ها کنار می رود به خدا اعتراض می کنیم . پس این امتحانات فوق طاقت نیست . خدا که خالق است بهتر توان من را می داند . پس بگویید نمی خواهم و این بخاطر این است که خبر ندارید . اگر خبر داشته باشید می خواهید . پس برای اینکه هم بخواهیم و هم بتوانیم ، دو تا کار بکنیم . یکی اینکه چشم باطن را باز بکنیم . آخرت را ببینیم . جلوی پایمان را نبینیم . اگر دید انسان کوچک باشد ، همت او هم ضعیف میشود و اگر دید انسان بزرگ باشد ، همت او هم بزرگ میشود . برای اینکه بخواهیم باید دیدمان را وسیع کنیم و برای اینکه بتوانیم ، باید تمرین هایمان را بیشتر بکنیم . جلسه ی اول کوهنوردی ، جوانان پاهایشان زخم می شد و به ما اعتراض می کردند و بعد گفتیم خوب نمی رویم ولی هفته بعد دوباره ی خودشان درخواست کردند و گفتند که در این هفته احساس سبکی کرده ایم . چرا ما در مقابل مشکلات کوچک زندگی زانو زده ایم زیرا برای مشکلات بزرگ تمرین نکرده ایم . کسی که وزنه 15کیلویی را برمی دارد ، کیف و ساک را با یک انگشت برمی دارد . اگر ما برای کارهای بزرگ تمرین بکنیم ، از تکالیف فرار نکنیم و روزه ی تابستان را نخوریم که زمستان قرض آنرا بگیرم ، می توانیم کارهای کوچک را براحتی انجام بدهیم . مربی شنا ابتدا طرف را در آب می اندازد تا ترس او بریزد چون طرف می ترسد . پس یکی اینکه بخواهیم و دیگر اینکه تمرین کنیم . خواستن توانستن است .

سوال – در نظام آموزش و تربیتی دنیا از درس های داده شده امتحان میگیرند ولی ما بعضی وقت ها امتحاناتی را پس می دهیم که هیچ وقت درس آنرا به ما نداده اند .
پاسخ - در کنار هر امتحانی درسی وجود دارد . همه ی عالم مدرسه است . برگ درختان سبز از نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار . تک تک امتحانات را بگویید تا من درس های آنرا بگویم . همه ی ما می گوییم تکالیف سخت است و ما طاقت نداریم و اگر خدا کمتر می گرفت ، بنده گی راحت تر بود . عزیزی که می گوید که نماز صبح سخت است ، نماز ظهرش را که آسان است می خواند ؟ اینکه آسان است . آنکه می گوید : روزه تابستان سخت است ، در زمستان روزه گرفته است ؟ آن کسی که می گوید : در تابستان چادر سخت است ، در زمستان چادر سر کرده است ؟ گاهی به بهانه شبیه تر است تا به سوال . قبل از اینکه توپ را در میدان خدا بیندازم به میدان خودم می اندازم . آیا این تنبلی نیست ؟ بی انگیزگی نیست ؟ بی خبری نیست ؟ بی تمرینی نیست ؟ یکی از راههای بندگی ، تحمل مشکلات است . خدا برای کمک به انبیاء ملک می فرستاد و بعضی از انبیا گفتند که ما احتیاج به کمک ملائکه نداریم زیرا هر که کارش سخت ترباشد ، پاداش آن بیشتر است . مثل داستان حضرت ابراهیم . در جنگ امام حسین (ع) فوج فوج فرشته برای کمک امام به زمین می آمدند ولی امام قبول نمی کردند . در جنگ ما هم کمک های غیبی زیاد بود ولی هر چه سخت تر باشد ، ثواب آن بیشتر است . چرا بعضی ها از سختی ها استقبال می کنند ؟ آنها هم انسان هستند ؟ ما الان حمام در کنارمان است ولی غسل جمعه را انجام نمی دهیم ؟ ولی اجداد ما یخ حوض می شکستند و غسل می کردند و نمازشان را می خواندند . آنها انسان نبودند ؟ قدیم که امکانات رفاهی نبوده است و به حج می رفتند و برایشان هم سخت نبوده است . پس هرچه امکانات رفاهی بیشتر میشود ، کار برای ما سخت تر میشود . قرار نیست که ما به خالق بگوییم که چطور از ما امتحان بگیرد زیرا او ما را بیشتر می شناسد . خدا که نمی خواهد به بندگانش ظلم کند ، میخواهد آنها را رشد بدهد . پس من باید خودم را به خدا بسپارم . ما نخواستیم و می گوییم نمیتوانیم و سراغش هم نمی روییم . خدا هیچ امتحانی را بدون حجت و آگاهی و کمک از من نمی گیرد . خودش گفته به شما کمک میکند . هر کس در بندگی خدا باشد به او کمک میکند و هر کس در بردگی شیطان باشد ، اسباب آنرا فراهم می کند . خدا من را فراموش نکرده است پس بیایید بنده خدا باشیم . خدایا چطور تو را فراموش کنم در حالیکه هیچ وقت من را فراموش نمی کند ، هنوز بدنیا نیامده بودم ، غذای من را فراهم کرده بودی . چه زمانی از تو غافل بشوم تو همیشه مراقب من هستی . چقدر موارد پیش آمده است که می خواستم در گناه بیفتم و یک اتفاقی افتاده که من از گناه دور شدم . این بخاطر مهربانی او است . نگاهمان باید عمیق تر و وسیع تر باشد . خدا به من و شما نیاز ندارد. خدا این قدر تسبیح کننده دارد که احتیاجی به ما ندارد . ما باید خدا را قشنگ تر ببینیم .

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group