يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

89-03-11-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
سوال – پیامبر در حدیثی می فرمایند که خدا اصرار کننده در دعا را دوست دارد . یعنی اگر ما دعا کردیم و خدا نداد ، باید اصرار کنیم تا خدا بدهد ؟
پاسخ - اصل دعا در مکتب ما ارزش دارد . نَفس دعا چند پیام دارد . یکی رابطه با خداست . انسان وقتی دعا میکند یعنی با خدا حرف می زند . و در این عالم زیباترین رابطه ، رابطه با خداست . دوم اینکه دعا اعلام نیازمندی من است . اعلام فقر است . انتم فقرا . خدایا من یک چیزی را ندارم و از تو می خواهم . سوم اعلام بی نیازی خدا و توانمندی اوست . خدایا خودت داری و خودت هم بی نیاز هستی . این طور نیست که اگر به من ندادی ، سهم من کم بشود . در دعا هیچ چیزی نباشد ، رابطه با خدا هست . تقویت اعتقادات مان و تحکیم اعتقادات مان هست . بخاطر همین می گویند : دعا و اصرار بر دعا . چیزی که نباید در دعا بیاوریم این است که خودمان را از خدا عالم تر نشان ندهیم . نگویید : خدایا من میدانم و تو نمی دانی و اگر بدهی بهتر است .این بهتر را خودش می داند . اگر بهتر است او قطعا میدهد زیرا او بهتر را برای ما می خواهد . گنجشک کوچکی در لانه ی کوچکش روی درخت نشسته بود . باد تندی میآمد و باد شاخه های کوچکی که پرنده با آن لانه ساخته بود ، می بُرد . گفت : خدایا با این لانه ی کوچم جای تو را تنگ کرده بودم . به باد دستور دادی که خانه ی من را خراب کند . خطاب آمد که ای پرنده ، ماری به سمت لانه ی تو می آمد . و میخواست به تو آسیب بزند ، من لانه ات را خراب کردم تا تو از آنجا پرواز کنی و بروی . من بهتر می دانم تو باید کجا باشی . در اصول کافی داریم که الدعا سلاح المومن و عمود الدین و نورالسموات والارض . این سه تا تعبیر در یک روایت آمده است . مومنی که می خواهد اعتقاداتش را حفظ کند باید همیشه مسلح باشد و دعا کند و عمود دین است چون بهترین دعا در هدایت است . نماز را که خلاصه کنیم یک دعا بیشتر نیست و قسمت ثابت نماز حمد است . همه ی بخش های دیگر نماز قابل تغییر است . در حمد همه ی مقدمات را میگوییم تا به این دعا برسیم : اهدنا الصراط المستقیم . پس دعا عمود دین است . وقتی من با دعا دستم در دست خدا است الله نور السموات و با دعا دستم در دست اهل بیت است و آنها هم نورالسموات هستند . پس اصل اصرار بر دعا را سفارش شده است . در گام های بندگی ، گام چهارم را تفکر و تعقل گفتیم . دعا را با تعقل و تفکر نگاه کنید . دعا رابطه ی من و خالق است . رابطه ی من با خدای حکیم ، رحیم ، کریم و عالم است . دعا دائم من را می سازد زیرا هر دعایی اعتقادات من را زیاد می کند . دعا نه تنها وسیله خواستن است بلکه وسیله زیاد کردن اعتقادات من است . داریم که خدابه حضرت موسی گفت : نمک آش خودت را از من بخواه . دعا اعلام نیاز است . دعا اعتراف به بی نیازی خداست . دعا درخواست حاجت است ولی با مصلحت سنجی خدا . این خیلی مهم است . بعضی ها میگویند : دعاکردیم ، حاجت که نداد هیچ ، ما را هم داغ کرد . داستان همان سوزنی که مادر مهربان به بچه کوچک می زند تا به چرخ خیاطی دست نزند . بچه در دل خودش میگوید : مادر بد ، سنجاق که ندادی ، سوزن هم زدی . این داستان در مثنوی است . پیر مردی بالای سر جوانی آمد که خواب بود . جوان دهانش باز بود و یک خزنده ای وارد دهان او شد . اگر به جوان میگفت که چیزی وارد دهان تو شده ، اوسکته میکرد بنابراین چوب را برداشت و جوان را بیدار کرد و به زیر درخت سیب آورد . و به زور سیب ها را می داد که بخورد واو را می دواند . هر چه جوان داد می زند که پیر مرد من که با توکاری نکردم ، چرا من را اذیت می کنی ؟ با خشونت اینکار را تکرا می کرد و او آنقدر سیب گندیده خورد که هر چه در شکمش بود بیرون آمد . حیوان موذی هم بیرون آمد . تازه فهمید تمام این تبیه ها از باب عشق بوده است . این پیرمرد نگاهش کمی از این جوان وسیع تر بوده است . کارش برای جوان قابل تفسیر نیست . پس همه ی کارهای خدا برای ما قابل تفسیر نیست . نمی فهمم ، پس واگذار کنم . پس اصرار بر دعا داشته باشم و دعا فقط برای رسیدن به حاجاتم نیست بلکه برای تقویت اعتقادات ، نورانیت ، هدایت و ارتباط من است .

سوال – من دختری هستم که با دعا و ثنا هم نتوانستم برای خودم همسری پیدا کنم . ما نفهمیدیم چیزی را که خدا در سنتش قرار داده ما باید به اصرار و زور از خدا بخواهیم . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ - خانمی که فرمودند : این سنت را هم باید به زور بگیریم میگویم که خدا این رابطه را دوست دارد . مادر دوست دارد که بچه در آغوش او باشد . خدا هم دوست دارد ما در آغوش او باشیم . حضرت موسی به خدا گفت که تو دور هستی که من فریاد بزنم یا نزدیک هستی که با تو نجوی کنم ؟ خطاب آمد : ان جلیس من ذکرنی . هر کس به یا من باشد ، من همنشین او هستم . خدا میخواهد ما همیشه با او باشیم . حکمت دیگر اصرار دعا این است که شاید هنوز به آن درجه و ظرفیت نرسیده ام . شاید اگر اصرار بر دعا همراه باعمل باشد ، من را به آن درجه برساند . مثل اینکه من در ترم هفتم هستم و لیسانس خود را می خواهم . هنوز باید کمی دیگر تلاش بکنم و زحمت بکشم و دعا هم بکن . گاهی مواقع اصلا مقدر من نبوده و خدا من را معطل می کند تا من را با مقدر خودم آشنا کند . تو گاهی از ما چیزی میخواهی ، یا مثل آن را به تو می دهیم یا جایگزین آنرا به تو می دهیم . پس ما در دعا اصرار را داشته باشیم . نیازمندی مان را اعلام بکنیم با این دعا نورانیت را حس بکنیم و بی نیازی خدا را اعتراف بکنیم . برای خدا تکلیف مشخص نکنیم . ادامه هم بدهیم . کدامیک از ما به اندازه حضرت یوسف دعا کرده ایم ؟ کدامیک از ما به ا اندازه ی صاحب الزمان دعا کرده ایم که نه خسته شده نه گله می کند . دعا با عمل ما را به موفقیت می رساند . کدامیک باید بیشتر باشد ؟ یک دانش آموز یک روز درس می خواند و یک هفته دعا میکند و یک دانش آموز یک روز دعا می کند و یک هفته درس می خواند ، هر دو اشتباه است . دعا و عمل هر دو باید از روز اول با هم باشند . در مسیر بندگی دعا و عمل باید با هم باشند زیرا وقتی من دعا میکنم ، میگویم که من می خواهم ولی اثر و وجود از تو است . تو خالق و صاحب اثر هستی . یعنی در دعا دائما میگویم : از من حرکت از تو برکت . رابطه عبد و مولا با دعا تقویت میشود . مثلا دعا میکنم که همسر خوب پیدا کنم . خوب ضمن اینکه خواستگاری می روم و تحقیق می کنم ، دعا هم بکنم و فقط به کارهای خودم اکتفا نکنم . دعا عنصر لاینفک مرحله به مرحله ی اعمال ماست تا رسیدن به نتیجه . با این تعابیر که نور عمود است زیرا اگر ستون خراب شود خانه فرو میریزد و دعا نور است و اگر نور نباشد نمی توانیم در تاریکی راه را پیدا کنیم ، همیشه باید دعا کنیم ولی دعا نباید باعث بشود که از چار چوب اعتقادات مان هم بیرون برویم . بگویی که خدا ، چرا به ما ندادی ؟ این تفکر دعای ماست .

سوال – من جوانی هستم که در خواندن نماز کوتاهی میکنم . قبل از نماز می گویم می خوانم ولی باز نمی شود . من را راهنمایی کنید .
پاسخ - شیطان در عبادات در سه مرحله به ما حمله میکند . اگر من باور کنم ، خودم را در برابر دشمن مسلح می کنم . یک مرحله قبل از ورود به واجب ، واجب را سنگین و سخت میکند . آقایی در فرودگاه به من گفت : من در اینجا کارم طوری است که یک وقتهایی هشت ساعت پشت کامپیوتر می نشینم و ساعت نماز ظهر هم تمام میشود و کسی هم اینجا نیست . من چطور نماز بخوانم ؟ گفتم : شما هشت ساعت مدام کار می کنید ؟ گفت : نه تمام وقت . گفتم که اگر کار ضروری پیش بیاید آنرا انجام نمیدهی ؟ خوب پشت کامپیوتر هم می شود نماز خواند . اگر برای نمازت ارزش قائل بشوی ، همین جا یک سجاده می اندازی و نماز می خوانی . شهید عباس بابایی در دانشگاه افسری امریکا تحصیل کرده بود . و برای مدرک پایان دوره به اتاق ژنرال امریکایی می رود . ژنرال نیامده بود و وقت نماز میشود . در اتاق ژنرال امریکایی می تواند بگوید که نیم ساعت دیگر نماز می خوانم ولی آنجا قبله را پیدا میکند و شروع به خواندن نماز می کند . ژنرال وارد میشود و او را در حال نماز می بیند . این نماز در دل این ژنرال اثر می کند ، همان اثری که نگاه موسی در دل فرعون کرد . ژنرال به او تعظیم می کند . به اومی گوید : بعد از نماز چکار میکردی ؟ او می گوید : داشتم بندگی خدا را میکردم که از تو خیلی بزرگتر است . ژنرال برای او سلام نظامی می گذارد . آن لحظه ای که قبل از ورود عمل ، شیطان می خواهد به من حمله کند پاسخ بدهم یعنی نیازم را به آن عمل تشدید بکنم . لایروبی بکنم که هیچ چیزی جایگزین آن نشود . اگر من سرفه ام بگیرد ، هیچ چیز جایگزین لیوان آب نمیشود . اگر بگویند که به تو پول و شیرینی میدهیم ولی آب را نخور ، قبول نمی کنیم . این آب من را نجات میدهد . هنوز باور نکرده ام که نماز اول وقت من را نجات می دهد . هنوز نچشیده ایم . من باور کنم که نماز اول وقت جایگزین ندارد . اگر قرار باشد که این آقا ساعت هفت شب به نامزدش زنگ بزند ، آیا چیز دیگر را جایگزین می کند ؟ هر دو منتظر ساعت هفت هستند تا با هم حرف بزنند . خدا روزی پنج بار به ما زنگ می زند و ما جواب نمی دهیم و بی محلی می کنیم . اول حمله ی شیطان ، کمی فکر کنم که نماز مال کیست ؟ مال خودم . با کی است ؟ با خدا . برای چییست ؟ برای تغذیه . به درد کجا می خورد ؟ به درد دنیا و آخرت . جایگزین هم ندارد . هیچ چیزی جای نماز را برای من پُر نمی کند و در دهان شیطان می زنم و به نماز می ایستم . حمله ی دوم شیطان وسط عمل است . قبل از عمل ، عمل را سنگین میکرد که من بار را برندارم . وسط عمل آنرا سبک میکند که من به آن بی اعتنایی کنم . تند بخوانم یا حواسم پرت بشود . در نماز سعی کنیم به خدا نگاه کنیم همانطور که وقتی با مدیر صحبت می کنیم به او نگاه می کنید . حمله سوم شیطان بعد از عمل است که می خواهد آن را باطل بکند . ضایع کند . اگر انسان فکر کند که این عمل به چه دردی می خورد ؟ جایگزین دارد یا نه ؟ باز به دهان شیطان می زنم البته باید دعا هم بکنیم که خدا حلاوت نماز را به ما بچشاند .

سوال – چکار کنیم که مزه ی عبادت و نماز را بچشیم و دیگر از این راه منحرف نشویم ؟
پاسخ - خیلی ها میگویند که تا ما نفهمیم وارد نمی شویم . تنها مدرسه ای که خدا می گوید : اگر می خواهید به شما بچشانم ، باید اول وارد بشوید همین است . به من اعتماد کنید . یک کم قصه ی خدا را برای خودم بگویم ، اعتماد می کنم . اینکه خدا به پیامبر می گوید : اول نعمت های من را ، برای شان بشمار . اینها را بشمارم : قبل از اینکه من بدنیا بیایم چه کسی مادر من را آماده کرده بود ؟ چه کسی سینه ی مادر را برای من پر شیر کرده بود ؟ چه کسی پدر را برای من مهربان کرده بود ؟ چه کسی این همه نعمت ها را برای من آماده کرده بود ؟ حالا اعتمادم کمی بیشتر میشود و میگوید : به این مدرسه بیا . پزشکی را در فرودگاه دیدم . در یک حادثه ی خانوادگی عجیبی گیر کرده بود . گفتم : هفت سال در این درگیری اذیت نمی شوی ؟ گفت : از شما یک فرمول یاد گرفته ام و شیطان نمی تواند من را اذیت کند . گفتم : چه ؟ گفت : روزه و نماز شب . گفت : هفته ای سه الی چهار روز روزه هستم و نماز شب را هم ترک نکرده ام و شیطان نتوانسته من را اذیت بکند . گفت : من پزشک کشیک قطار مشهد را گرفته ام و هر دو هفته یکبار به امام رضا (ع) می روم و توسل به ایشان می کنم . و می گویم : به من کمک کن . گفتم : خوش بحالت که تو چشیده ای . امر به معروف یعنی تنها خوری ممنوع . اگر شیرینی امر به معروف را چشیده ای ، به دیگران هم بچشان . ای جوانی که با نماز صفا می کنی و نماز تو را از فحشا و منکر دور می کند ، این را به رفیقت هم بچشان . اگر تبلیغ نماز می کنی اخلاص است ولی اگر تبلیغ خودت را می کنی ریا است . بگو نماز این قدر حال می دهد ، نگو من این کارها را انجام میدهم . ما در فرمولهای الهی فکر کنیم ، خدا میگوید : روزه سپر شما از آتش است و از مریضی ها شما را نجات می دهد . وقتی پا در مدرسه بگذارم و بچشَم ، دیگر به چیز دیگری توجه ندارد . فکر نکنید حضرت علی (ع) نمی دانست که گناه لذت دارد ؟ کسی که کام خودش را با عسل شیرین می کند ، دیگر با قند شیرین کردن مزه نمی دهد . باید برویم و با اعتماد هم برویم . تا حرکت نکنیم نمی توانیم مزه ی آنرا بچشیم . به جوانی که میگفت : نماز صبح سخت است ، گفتم که پنج دقیقه مانده به اذان صبح از خواب بلند شو و سرت را روی مهر بگذار و هیچ چیزی هم نگو . چند روز این کار را کرده بود و بعد به من گفت : انسان وقتی سرش را روی مهر می گذارد دیگر نمی خواهد بردارد . به او چشاندم . بعضی از بچه ها از مادر فرارمی کنند . مادر او را می گیرد و به خودش می چسباند . بچه وقتی صدای ضربان قلب مادر را می شنود ، آرام می گیرد . ای جوان اگر می خواهی صدای ضربان لطف خدا را بشنوی ، صورت را روی خاک بگذار . قول می دهم دیگر بر نمی دارند . من در فکه و طلائیه ، این صحنه را دیدم . دکتری بود که سر به خاک آنجا گذاشت و گفت : این خاک به من آرامش خاصی می دهد . دختر لهستانی در طلائیه بعنوان گردشگیری آمده بود ، از روی خاک بلند نمی شد و میگفتند: منوی سفرت بهم میخورد ، می گفت : این خاک خیلی پاک است . خیلی تمیز است. ما گفتیم : این خاک اتصال خیلی از رزمنده ها است و خدا دارد این اتصال را به تو می چشاند . شیطان از این اتصال می ترسد و می خواهد من اتصال برقرار نکنم . کمی برای خودمان تشویق و تنبیه برای خودم بگذارم . در قرآن 120 آیه در باره ی شیطان داریم . شیطان ابرقدرت برنامه ریزی است . جایی می نشیند که او من را ببیند ولی من او را نبینم . دشمنی آن قوی و آشکار است ولی کید آن ضعیف است . جوانی به رسول اکرم (ص) گفت: من گناه میکنم . ایشان فرمودند : گناه نکن . سه مرتبه این را تکرار کرد و گفت نمی شود باید من را در آغوشتان بگیرید و برایم دعا کنید . پیامبر او را در آغوش گرفتند و گفتند : خدایا به آبرویی که من دارم او را کمک کن . او آرام شد . از امام زمان (ع) بخواهم که من را از شیطان دور کند . مسافرمان اگر دیر کند ، ناراحت می شویم و اشک میریزیم . چند سال است که این مسافر ما نیامده است . حضرت علی (ع) با پیرمردی می رفتند . سه جوان به حضرت رسیدند و جسارت کردند . پیرمرد گریه اش گرفت . حضرت گفت : چرا گریه میکنی ؟ گفت : به دو دلیل . یکی اینکه شما اینقدرغریب هستی و جوانان شما را نمی شناسند ، دوم اینکه یکی از این پسرها ، پسر من است . من عاشق شما و او دشمن شماست . حضرت فرمود : غصه نخور الان او را خوب می کنم . یک نگاه ولایتی کردند و در وجود این جوان تصرف کردند و جوان خودش را از اسب به پایین انداخت و روی قدم های او انداخت . در حرم امام رضا(ع) به من می گویند که پدرم مشروب می خورد و پسرم گناه میکند . من میگویم : اگر سرطان داشت چطور گریه و زاری می کردی ؟ الان هم همین کار را بکن . ما هنوز این جوری سراغ اهل بیت نرفته ایم . من باید پیش اهل بیت بروم و داد بزنم که بیچاره هستم . با این همه سراغ شما آمده ام ، کاسه ی گدایی من را پر کن . اتصال خود را قوی کنم ، برای خودم عددی قائل نشوم ، این بهترین تفکر در این رابطه است .

سوال – فرزند من مدتی است که بی نماز شده است و نسبت به دین بدبین شده و از همه ی احکام اسلامی زده شده است و براحتی با پسرها دوست می شود و بددهانی میکند . ما خانواده ی مذهبی هستیم و آبرو داریم . چه رفتاری با او داشته باشیم ؟
پاسخ - من یک تلنگر به این پدر و مادر عزیز بزنم . نگران آبروی دنیای مان هستیم یا نگران آبروی حیات آخرتی فرزندمان ؟ شاید بعضی از وقت ها باید آبروی من هم برود تا بفهمم نقص تربیتی من کجا بود . همه ی عامل پدر و مادر نیستند ولی قطعا یک عامل پدر و مادر هستند . آن موقع که به آهن و کلیسیم و ویتامین وجودی بچه ام فکر می کردم ، به خدای وجودی بچه ام هم فکر می کردم ؟ شاید آنجا ها کم گذاشته ام . در کمبودهایی که کم گذاشته ام فکر کنم و استغفار کنم . چه بسا یک استغفار پدر و مادر بچه را خوب می کند . یک گل خراب میشود و تازه باغبان میگوید : خدایا من را ببخش . پس پدر و مادر استغفار کنند . اسلام به ذات خود ندارد عیبی ، هر چه هست از مسلمانی ماست . جوانان ما با اسلام مشکل ندارند ، با بعضی از مسلمان ها مشکل دارند . با انقلاب مشکل ندارند با بعضی از انقلابی ها مشکل دارند . با ولایت مشکل ندارند با کسانی که ادای ولایتی را در میآورند مشکل دارند . من روحانی که اشتباه میکنم را متهم بکن تا جوانت اسلام را متهم نکند . برای او بین اسلام و مسلمین یک تفکیک قائل بشوید . اینکه بچه من نماز نمی خواند یا گناه می کند ، آثار طبیعی آن را با محبت به او بگویم . سبزی را جلوی بچه میگذارم و می گویم اگر نخوری قدت بلند نمی شود . ما به اجبار نمی توانیم بچه مان را در راه هدایت قرار دهیم . بگذارید بچه هر مدلی که دلش می خواهد نماز بخواند ، در خانه یا مسجد فرقی نمیکند . با او راه بیایید و در کنار اینها دعا هم بکنند . به لقمه ام هم توجه بکنم . اینها چیز هایی است که از دت من بر می آید . پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد . اگر همه ی کارها را کردم و باز فرزندم منحرف شد ، شاید من خیلی مقصر نباشم . برای سرطان بچه مان تمام زندگی مان را خرج میکنیم ولی برای بی نمازی او هیچی خرج نمی کنیم . برای بی نمازی باید پیش متخصص دین برویم . برایش خرج کنیم . با یک مشاور به مسافرت برود و با او دوست بشود . حتی من به بعضی از پدرها می گویم که از سر کار مرخصی بگیرید و با فرزندتان به مسافرت برویید . با او بگو و بخند کن و در آن لحظات شیرین هم برای او از نماز بگو . در درمان تفکر کنند . درمان را طبیب به من می گوید ، دین به من می گوید ، درمان را من نمی گویم . دختر یا پسرمان مشکل دارد باید این جوری عمل بکنیم . اشکالات زندگی ات را بفهم . آنهایی که هنوز ازدواج نکرده اند و می خواهند برای فرزندشان فکر کنند ، امام صادق (ع) می گوید : از انتخاب همسر شروع کنید . از مجلس عروسی شروع کن . از انعقاد نطفه شروع کن ، از دوران بارداری ، شیرخوارگی شروع کن . از این مسیر برو و فکر کن که فرمول امام جواب می دهد یا خیر . حالا اگر از مرحله ی انتخاب همسر گذشته ای ، از انعقاد نطفه شروع کن و اگر از انعقاد نطفه هم گذشته ای ، از دستورات دوران بارداری استفاده کن . از هر مرحله می توانی دستور دین را پیاده کنی ولی بدان هرمرحله که دیرتر شروع کنی ، کار سخت تر میشود ولی غیر ممکن نیست . سرماخوردگی با دو عدد قرص ساده خوب میشود ولی سرطان این طور نیست . این دختر خانم که یک شبِ این طوری نشده است . پروسه ای داشته است . شما در هر مرحله ای هستید ، نسخه ی دین آنرا بگیرید و خرج هم بکنید .
سوال – خدا هر چه می خواهد به هر کس که بخواهد می دهد ، این درست ، ولی با گوشه و کنایه دیگران در جمع چکار کنیم ؟
پاسخ - گاهی وقت ها من با شما صحبت می کنم ولی این قدر فکرم جای دیگری است که اصلا متوجه حرفهای شما نمی شوم در واقع مغزم فرمان نمی دهد . اگر فکر ما جای دیگری باشد ، آنچه چشم و گوش ما می شنود و می بیند خیلی ما را مورد تاثیر قرار نمی دهد . باید فکرم در بندگی خدا باشد . عزیز شهیدی در یک خانواده ی خیلی متمول بود . ایشان جبهه آمد و متحول شد . به او خیلی نیش و کنایه می زدند که مرتجع شده ای و ریش دار شده ای و خیلی از این حرفها به او میگفتند . خودش میگفت : هیچ کدام از حرفهای این ها در من اثر نمیگذارد . وقتی حرفها در من اثر می گذارد که گوشم به این ها بدهکار باشد . لذا تو راه خدا برو و بقیه را رها کن . فردی به مادر امام باقر (ع) جسارت کرد . امام گفت : اگر تو راست می گویی و مادر من چنین اشکالی داشته ، خدا او را بیامرزد و اگر تو دروغ می گویی ، خدا تو را بیامرزد . این فرد متحول شد . عذرخواهی کرد . اگر کسی در فکر بندگی خدا باشد ، چشم و گوشش او کمتر این چیزها را می بیند و می شنود . می بیند ولی در آن تامل نمی کند . از آن عبور می کند . این ها لغو است و با کرامت از آن رد شوید . به پیامبر ساحر و یتیم و دیوانه گفتند ولی به آنها فکر نکرد و فکرش را درگیر نکرد .
سوال - از نماز و شیرینی آن در زندگی بگویید .
پاسخ - بالاترین شیرینی نماز این که خدا اجازه داده است که با او بدون واسطه حرف بزنم . این بالاترین لذت است . انسان وقتی کنار بزرگی قرار میگیرد احساس بزرگی میکند . خدا می فرماید : وقتی تو با من حرف می زنی من فکر می کنم که فقط تو یک بنده را دارم ولی وقتی تو با من حرف می زنی ، گویی صد تا خدا داری .

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group