پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

89-04-22-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
سوال – دختری بیست و دو ساله هستم و تا بحال چهار بار کنکور را تجربه کرده ام . با اینکه خوب درس می خوانم و معدل من هجده است ولی موفق نمی شوم و حالا قصد ازدواج کرده ام ولی خواستگاران خوبی ندارم و ناامیدتر از قبل شده ام و آرزوی مرگ دارم . لطفا من را راهنمایی بفرمایید .
پاسخ - زندگی بی مشکل همان آرزویی است که ایشان کرده اند که انشاءالله آرزویشان به این زودی ها محقق نشود و مرگشان شهادت در راه خدا باشد . هیچ وقت زندگی بی مشکل را تقاضا نکنید . زندگی بدون مشکل وجود ندارد . قرآن می فرماید : ما انسان را در سختی آفریدیم . او را در مشکلات قرار دادیم . کسی که می خواهد اشرف مخلوقات باشد و گل سرسبد باشد ، باید مشکلات بیشتری را تحمل بکند . پس این طبیعی زندگی است . پس از مشکلات فرار نکنید . زندگی بی مشکل نخواسته باشیم . زود نا امید نشویم . انسان هایی که زود ناامید می شوند ، انسان های کوچکی هستند . من از یک مورچه کوچکتر هستم . چرا ایشان این قدر زود ناامید شده اند ؟ و چرا تقصیر را گردن خدا می اندازند ؟ وقتی با معدل هجده چهار بار کنکور داده اند و قبول نشده اند ، شاید خوب نخوانده اند . شاید خوب برنامه ریزی و جهت گیری نکرده اند . حواشی را رعایت نکرده اند یا در انتخاب رشته اشتباه کرده اند . شاید مشاورهای خوبی نداشته اند و حالا اگر همه ی اینها را انجام داده اند ، پس شاید مصلحت نبوده است . شاید قرار است من یک امتحان دیگری داشته باشم . شاید امتحان من از نوع تحصیل نیست ، از نوع دیگری است . امتحانات تنوع دارد . نخواهید که صورت مسئله پاک بشود یعنی اینکه آرزوی مرگ بکنید که خدا صورت مسئله ی شما را پاک کند . من تا در این دنیا هستم ، فرصت کار و جبران دارم نباید دست خالی به آن دنیا بروم . حالا ببینم تکالیف اطراف من چه جوری است ؟ اولا قصد ازدواج با تحصیل منافاتی ندارد . ما باید همه را با هم داشته باشیم . خیلی ها میگویند که من تحصیل خود را به جایی برسم و بعد ازدواج کنم . یا اینکه ازدواج را به جایی برسانم و بعد به کار دیگری فکر کنم . من می گویم که پس تحصیل خود را به جایی برسان و بعد شروع به خوردن غذا بکن . می گویند : نمی شود . باید همه ی اینها را باهم داشته باشید . اینها بخش های مختلفی از زندگی است . حالا شاید خدا میخواهد اول راه ازدواج را باز کند و بعد ایشان تحصیل کنند . اما در مورد ازدواج ، ما می دانیم یکی از اساسی ترین مشکلات جوانان ما ازدواج است . همه میگویند و شعار می دهند ولی می ترسند آستین بالا بزنند . الان این دختر عزیز فامیل دارد ، عمه ، خاله ،دایی و عمو دارد . هیچ کدام از اینها یک انسان خوب اطرافشان نیست که برای این دختر بفرستند . حتی ما در دید و بازدید های عید می توانیم هرجا پسر خوبی می بینیم بپرسیم که آیا دنبال دختر خوبی نمی گردند که ما معرفی کنیم ؟ چرا مردم می ترسند ؟ از این می ترسند که اگر بد بشود به ما فحش بدهند . شما در راه خدا کار بکن و به آنها بگویید که به سفارش من کاری نداشته باشید و خودتان تحقیق بکنید . من فقط یک آدرس داده ام . خودت دقت کن . حل مسئله ی ازدواج فقط به دوش دولت ، پدر مادر و ملت نیست ، همه باید فکر کنیم . دنیا ، دنیای رقابت است . اگر برای زندگی فرزندان مان سفره ی حلال پهن نکنیم ، ابلیس سفره ی حرام را پهن میکند . ارزان تر و راحت تر . همه دست به دست هم بدهیم و این معظل را حل کنیم . این دختر می تواند با عمه خود صحبت کند و بگوید که من قصد ازدواج کرده ام ، چه اشکالی دارد ؟ به مادر و دوستش هم بگوید چه اشکالی دارد؟ حتی اشکال هم ندارد که به یک کارشناس متدین امین هم بگوید که اگر افرادی به شما مراجعه کردند ، می توانید من را با این شرایط معرفی کنید . کسر شان آن چیزی است که خلاف دین ما باشد و گرنه این ها کسر شان نیست . خوب و بد را با دین محک بزنید . ما خوب و بد را با چه خط کشی می گوییم ؟ کجای دین میگوید که دختری که در آستانه ازدواج است نباید بگوید و خود را معرفی کند ؟ در زمان پیامبر خیلی از خانم ها خودشان پیش پیامبر می آمدند و می گفتند که ما آمادگی ازدواج با شما را داریم . مگر معصومین برای ما الگو نیستند؟ اگر اطرافیان این دختر رسالتشان را درست انجام بدهند ، این دختر احساس نا امیدی نمیکند . یک بخش تقصیر اطرافیان است . ایشان باید توکل به خدا داشته باشد و به اهل بیت توسل کند و بخاطر این شرایط سخت از معیارهایش کوتاه نیاید . چه بسا یک امتحانش هم ، این باشد . افراد پولدار بی دین را می فرستد و ببیند شما تسلیم می شوید یا خیر ؟ اگر کوتاه بیایید معلوم است که در این امتحان شکست خورده اید . پای اعتقادات خودت بایستید ، شاید یکسال هم طول بکشد . بعضی ها می گویند : بخت ما بسته شده است . میگویم : چه کسی بسته است ؟ می گویند : نمی دانیم . میگویم : همین که مادر یک حرف به تو زد و با پرخاش جواب دادی و عمه یک کلمه تذکر داد ، بااخم جواب دادی و جواب زندایی را با متلک دادی ، خودت ، بخت خودت را بستی . چون هرکس سراغ آنها رفت ، تو را معرفی نکردند زیرا سخت شان بود . این دختر خانم تدین ، دین و اخلاق را از خودش نشان بدهد ، خدا خودش کمکش میکند . در این امتحان از خدا کمک بگیرید .

سوال – چه شد که این شهدای جنگ به این موقعیت و جایگاه رسیدند و بزرگ شدند ؟ یک شبِ که این اتفاق نیفتاد ؟ یک مراحلی را طی کردند تا چشیدند .
پاسخ - من با خیلی از جوانان جبهه قرار می گذارم . هر کس در این ایام راهیان نور با من کار داشت ، می گفتم که به جبهه بیایید و اصرار می کردم . می گفتند چرا ؟ میگفتم : معمولا وقتی کسی حقیقتی را با استدلال قبول نمی کند ، او را به کارگاه می برند . اینجا کارگاه آزمایشهای دیانت است . خیلی ها میگویند که امروز نمیتوانیم متدین باشیم ، نمی توانیم در عرصه ی هنر متدین باشیم . بچه های هنر می گویند : ساختار این عرصه نمی گذارد که ما ضوابط دین را رعایت بکنیم . یکی می گوید : نمی توانم در عرصه ی ارتش متدین باشم . بیایید ببینید که علم الهدی که در زمان طاغوت دانشجو بود ، چقدر متدین بود . بیا در فکه و مرتضی آوینی را در عرصه ی هنر ببین که چقدر رعایت میکرد . البته ایشان دو فصل زندگی داشتند . خودش می گوید : یک فصل آن تاریک بود و یک فصل آن روشن . خیلی نورانی شد و وقتی نورانی شد ، چه تحولی هم ایجاد کرد . هم متحول شد و هم تحول ایجاد کرد . ببینید صیاد شیرازی که درجه دار زمان طاغوت است ، چقدر قشنگ توانست خودش را حفظ بکند . و کارش به جایی برسد که نائب امام زمان به تابوتش بوسه بزند . من به بچه ها میگویم : بیایید اینجا ، ما دانشجو ، دانش آموز ، صنعتگر ، هنرمند ، خبرنگار ، فیلمبردار ، عکاس ، پسر ، دختر ، شیعه ، سنی ، مسیحی ، کلیمی و خارجی داریم . کمال کُرسِر فرانسوی را برای بچه ها مثال می زنم . در فرانسه با همسرش آشنا میشود و مسلمان و شیعه میشود و به ایران می آید و به جبهه می رود و شهید می شود . قبر او در قم است . یکی از آن سر دنیا توفیق پیدا میکند و به مملکت ما می آید و شهید می شود و یکی در کشور ما از هدایت خودش ناامید است . من با بچه ها آنجا قرار میگذارم و میگویم که اکثر شهدای ما جوان بودند . و نشان داند که تحول در این سن است . اتفاقی اگر بیفتد در این سن می افتد . در جوانی پاک بودن شیوه ی پیغمبری ست . جوانان اگر می خواهد برای شما اتفاقی بیفتد ، در این سن می افتد . فقط باید بزرگ بشوید . ما سی و شش هزار شهید دانش آموز داشتیم که خیلی بزرگ بودند . بزرگی شان به این اندازه بود که وقتی مادرشان می گفتند : پسرم دامادت می کنم ، خندید . پسرم برایت موتور می خرم ، خندید . گفتم : کجا . گفتا : به خون . آن قدر دنیا برایش کوچک شده بود و وعده های الهی برایش بزرگ شده بود که به تمام وعده ها ی دنیایی که پدر و مادر می خواستند به پایش قلاب بیندازند ، می خندید و آخرش هم رفت . به خیلی از جوانان میگویم که اگر می خواهید برایتان اتفاقی بیفتد ، یک سر به شلمچه ، فکه ، طلائیه هویزه دهلاویه بیایید و با خاک ها حرف بزنید . باور کنید تک تک شهدا در آنجا با جوانان حرف می زنند . جوانی میگفت : اینجا برای من اتفاقی افتاد که پای هیچ منبری نیفتاد . در آنجا برایش میگفتند ، ولی در اینجا چشید . آنجا شنیدی اینجا چشیدی . هر کس ذائقه اش را آماده کرده باشد ، به او می چشانند .
در بین شهیدان کسانی هم داریم که یک شب ِ از دور برگردان استفاده کردند مثل قصه ی حر . ما منکر بستر و آمادگی های قبلی نیستیم . ما برای شهادت هوشیاری میخواهیم . امروز هم که جنگ نداریم به تعبیر قرآن ، کل زندگی ما جهاد است . پیامبر در برگشت از جنگ به یارانشان گفتند که این جهادی که شما بودی جهاد اصغر بود . تعجب کردند که ما چقدر سختی کشیده ایم . پس جهاد اکبر چیست ؟ فرمودند : جهاد با نفس . انسانی که بزرگ بشود ، به خواهش های نفسانی خودش زود بله نمیگوید . این یک شاخصه ی آن است . حر با اینکه در سپاه دشمن بود ، خواهش نفسانی اش این بود که وقتی امام حسین (ع) به او گفتند : مادر در عزایت گریه کند این حرف تند امام به حُر بود . خواهش نفسانی حر این بود که تو فرمانده سپاه هستی ، برو جوابش را بده . ولی یک کلمه گفت : مادر من کجا ، مادر حسین کجا . کوچک و بزرگی را فهمید . همین نجاتش داد . مرحوم طیب رضایی در زمان خودمان آدم لوطی مسلکی بود . آدم با مرام که خیلی اهل سجاده نبودند ولی با صفا بودند و کوچکی و بزرگی را می فهمیدند . به او گفتند : بیا در خیابان عربده بکش و بگو خمینی به من پول داده است . می خواستند امام را لکه دار بکند . گفت : من پا توی کفش همه کرده ام ولی پا در کفش امام حسین نکرده ام ، پا در کفش پیامبر نکرده ام . او را زدند و زندانی کردند و کشتند ولی قبول نکرد و یک شب ِبزرگ شد . بخاطر فتوت و جوانمردی وجودش بود . خصلت ها مال قبل بود و هوشیاری هم برای یک لحظه بود . از این نمونه در شهدا زیاد است . شهدا امامزدگان زمان ما هستند . قبل از شهادت امامزاده نبودند ، بعد از شهادت امام زاده شدند . خیلی ها هم اهل نماز شب نبودند ولی آن لوطی گری و هوشیاری در آنها بود . یک عده در این هشت سال استفاده کردند و به شهادت رسیدند و یک عده هم استفاده کردند و بار دنیایی خودشان را بستند . عده ای بودند که به خوزستان میآمدند و تجارت می کردند و پول پارو می کردند و بعضی ها هم بودند که به خانواده شان می گفتند که اگر پولتان تمام شده است جهیزیه ها را یک یکی بفروش . انسان خوب است بزرگ بشود و کوچکی و بزرگی در دنیا را بفهمد . شما که جلوی رئیس خم و راست می شوی ، می فهمی که اندازه اش چقدر است ؟ تو چقدر هستی و او چقدر است ؟ قصه ی شهیدان ما ظاهرا کوچک بود . شهید حسن باقری قفل حمله بیت المقدس را باز کرد . او اسطوره ی دفاع مقدس بود . آقای خامنه ای تعریف می کردند که قبل از عملیات بیت المقدس فرماندهان ارتش و سپاه جمع شدند . فرماندهان ارتش دانشگاه نظامی دیده و خارج رفته ، کار را روی نقشه توضیح دادند . نوبت بچه هی سپاه شد . من دیدم یک جوان لاغر اندام و کوچک بلند شد . در دلم گفتم : بچه های سپاه از این بزرگتر نداشتند که در مقابل باسابقه های ارتش بیاورند و توضیح بدهد . دیدم آنها روی نقشه توضیح می دادند ولی او مثل اینکه تمام نقشه را مثل کف دستش بلد است . چنان توضیح داد که همه با عظمت از او یاد کردند . دلم طاقت نیاوردم و حرفش که تمام شد پیشانی او را بوسیدم . تازه فهمیدم او کیست . این آدم ظاهرا خیلی کوچک است ولی آنقدر بزرگ شد که بزرگان دنیا در مقابل او کُرنش میکنند . حضرت علی (ع) می فرماید : میخواهید بزرگ بشوید ، همت تان را بزرگ کنید . همت شهدا این بود و حتی به بهشت راضی نبودند . فقط می گفتند : رضای خدا . به قول شهید آوین : آنها ماندند و ما رفتیم . انشاءالله ما هم با آنها بمانیم .
سوال – دختری هستم بیست و سه سال هستم . مدتی است با پسری صیغه محرمیت خوانده ام . او اهل نماز نیست و مشروب هم میخورد ولی من خیلی او را دوست دارم و نمیتوانم از او دل بکنم . آیا می شود او را تغییر داد و با او ازدواج کنم ؟
پاسخ - خیلی ها در شرایط بدتر از این آقا بودند و تغییر کردند . لذا این خواهر به علاقه ی پاکی که به او دارد خدا را قسم بدهد . نیت پاک برای قسم دادن خوب است و معلوم است ایشان برای رابطه شان دنبال گناه نبوده است . همینکه نیت ایشان این بوده که رابطه ی بدون محرمیت برقرار نکند ، این نیت قشنگی است . حالا به مبحث فقهی صیغه کاری نداریم . ما وقتی به فردی علاقمند می شویم و علاقه مان هم زیاد میشود ، می ترسیم که او را از دست بدهیم و از او بهتر پیدا نکنیم . درست است که شما خواهرمحترم به ایشان علاقمند شده اید ولی از کجا معلوم فردی بهتر از این نصیب شما نباشد ؟ شما تا آنجایی که اعتقاداتت پاره نشود بکش و با ایشان همراهی بکن ، جلو برو و سعی کن که در او هم تاثیر بگذاری ، ولی اگر به مسیری رسیدی که او می خواهد به بی اعتقادی خودش و شما می خواهی به اعتقاد خودت باشی ، او را رها کن . بخاطر علاقه پا روی اعتقادات خودت نگذار . عزیزی گفتند که نمیشود خدا مقدرات ما را آن جوری که ما میخواهیم مقدر کند ؟ بگو خدایا من پسری با این ویژگی ها می خواهم ولی متدین باشد .
سوال – جوان پاک و خوب کجا پیدا می شود ؟ حتی کسی هم که نماز هم می خواند صداقت ندارد .
پاسخ - جوان پاک و خوب در زیر آسمان خدا ، در همه ی مساجد ، در همه ی دانشگاهها و در همه ی خانه ها پیدا میشود . بستگی دارد که من خوبی را به ظاهر می دانم یا به باطن . خوبی را چه میدانم . هرکسی صداقت خودش را داشته باشد ، ارتباط خودش را با خدا داشته باشد و لازم نیست امامزداده باشد . انسان است و جوان و جایز الخطا . ببینیم جوانی که اشتباه کرده ، در اصول خطا کرده یا در فروع ؟ در جاده ی اصلی خطا رفته یا در حواشی خطا رفته ؟ اگر در جاده اصلی خطا نکرده انسانیت و دیانت خودش را حفظ کرده ولی ظاهرش خیلی خوب نبوده ولی مسجدی نبوده این اشکالی ندارد . اولین مرحله این است که نکات قابل تایید او را تایید بکند . پیامبر در جامعه عرب اول تاییدی رفتند ، اول تخریبی نرفتند . وفای به عهد و پیمان آنها را تایید کردند . نکته ی قشنگ این پسر این است که دست رد به این رابطه حلال نزده است . بعضی ها میگویند : صیغه ی محرمیت را ولش کن ، این حرفها چیست ؟ می خواهیم با هم دوست باشیم . این نقطه قابل تایید ایشان است . مرحله دوم پیامبر دنبال نقاط قابل تغییر رفتند . تعصب جاهلی این ها را تبدیل به تعصب دینی کردند . قطعا این آقا پسر نقطه قابل تغییر هم دارد . مرحله سوم دنبال نقطه تخریب باشید . آسیب های مشروب خوردن را به او نشان بدهید . در مورد نماز بگو : چرا به روح خودت غذا نمیدهی . با هم نماز بخوانید . اگر همه ی کارها را کرد و همراهی کرد و پسر تغییر نکرد ، او را رها کند و به خدا بگوید : من بین عشق دنیایی و عشق آخرتی تو را انتخاب کردم . با این امتحان می شود آدم های خوب را پیداکرد . خدا میگوید : اگر کسی عاشق من است در نیمه شب با من صحبت کند .
سوال – من و همسرم سر انتخاب لباس عروس مشکل داریم و خانواده ی آنها می گویند که من آدم خشکی هستم و آنها به حجاب اهمیت نمیدهند . راهنمایی بفرمایید.
پاسخ- دین ما یک سبک زندگی است . دین ما گزاره های اخلاقی نیست . دین ما یک پازل است . همه ی بخش های زندگی ما باید دینی باشد . معماری ما هم باید دینی باشد . ارتباط ، معاشرت و تفریح مان باید دینی باشد . سبک زندگی است . در دین ما میگوید که خانه باید حریم داشته باشد ، زن در خانه راحت باشد . با بهترین لباس و آرایش در خانه بچرخد . مدرسه ی محیط آموزشی دخترها باید راحت باشد . دختر نباید از صبح تا شب این چادرسرش باشد . محیط درس خواندن ، محیط کار و محیط تفریحی باید راحت باشد . وقتی خانم خودش را نشان داد و راحت بود ، حال که بیست دقیقه می خواهد در خیابان باشد ، حتما چادر سرش می کند . ولی خانم در همه جا باید چادر سرش باشد سختش است . من به این آقای داماد میگویم که اگر مجلس کاملا زنانه است ، چرا این عروس راحت نباشد ؟ زن هم برای زن باید یک حد شرعی را رعایت بکند ولی اگر مجلس کاملا زنانه است اشکالی ندارد که کمی از بدنش هم معلوم باشد و راحت باشد . شما مجلس را دینی برقرار کند . عروس می تواند در بیرون پوشیده باشد . حضرت زهرا (س) را روی اسب بردند ، پس پوشیده بوده اند . پس بگذارید مجلس شاد باشد ولی حدود شرعی را رعایت کنید . اگر مجالس ما دینی باشد و خانه های مان دینی ساخته بشود و مراکز تفریحی ، اداری و تجاری همه دینی اداره بشود دیگر لازم نیست که خانم ها در 24 ساعت ، پانزده ساعت حجاب داشته باشند . یکی دو ساعت که در بیرون رفت و آمد داشته باشند ، حجاب راعایت می کنند .

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group