89-05-26-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
سوال– در مورد حضرت زینب (س) توضیحاتی بفرمایید .
پاسخ - روز پرستار را به همه ی پرستاران تبریک عرض میکنم . همیشه حضرت زینب (س) را بانوی صبر و استقامت می نامند ولی من میخواهم حضرت زینب (س) را بانوی ولایت مدار یاد کنم . چون احساس می کنم که همه ی زیبایی های حضرت زینب (س) برای ولایت مداری ایشان است . وقتی انسان در مسیر ولی خودش که حالا می خواهد پدرش باشد مثل امیر المومنین یا برادرش باشد مثل امام حسین (ع) و امام حسن (ع) یا فرزند برادرش باشد مثل امام سجاد (ع ) و وقتی انسان ولی داشته باشد ، در مسیر خاطرش جمع است که او دارد راه را درست می رود . چون متصل به خداست . ولایت متصل به خداست . اتصال با عنایت و هدایت است . چون ولایت متصل به خداست ، هرکس دنبال او برود ، اگر در جاده ی صاف باشد با سرعت می رود و جاده سربالایی باشد با استقاامت میرود ، سراشیبی باشد با ترمز اما دنبال ولی می رود . پس صبر و استقامت حضرت زینب (س) برای ولایت مداری ایشان است ، پرستاری زینب برای ولایت مداری اوست ، مادر بودن ، دختر بودن او ، اسارت او ، گریه های او ، فریاد او و خطبه اش همه برای ولایت مداری اوست . آن ثباتی که در وجود حضرت زینب (س) است بخاطر همین است . ما الان در وجودمان خیلی متزلزل هستیم ، تند تند پشیمان می شویم ، ازدواج می کنیم پشیمان میشویم . تا بحال از خودتان سوال کرده اید که چرا ائمه هیچ وقت از ازدواجشان پشیمان نشدند ؟ حالا شاید بگویند : آنها بهترین نصیبشان شده است ولی آیا امام حسن (ع) هم بهترین ها نصیبش شد که قاتلش همسرش بود ؟ امام جواد (ع) هم بهترین ها نصیبش شد که قاتلش همسرش بود ؟ اما از همین ازدواج هم پشیمان نشدند زیرا ازدواج را بر اساس تکلیف شان انجام میدادند . هر کاری که بر اساس تکلیف انجام بدهیم ، یک قدم آن تحمل مشکلات است . پس حتما این مشکلات برای من لازم است . ثبات و عدم حضرت نسبت به گذشته اش خیلی قشنگ است . چند درصد از کسانی که شغلی را انتخاب میکنند پشیمان می شوند ؟ مغازه ها را بعلت تغییر شغل حراج می کنند . مگر ما چقدر عمر داریم که تند تند حراج میکنیم ؟ چند درصد از ازدواج ها پشیمان می شوند ؟ چند درصد از انتخاب رشته ی دانشگاهی پشیمان می شوند ؟ ولی حضرت زینب (س) در انتخاب مسیرش هیچ وقت پشیمان نشد . حتی وقتی نمک به زخمش پاشیدند و گفتند : دیدی خدا با تو و برادرانت چه کرد ؟ پشیمان نشد . نسبت به امروزش سست نبود . ما در کارهایی که می کنیم بی انگیزه هستیم . بروم یا نروم ؟ بخورم یا نخورم ؟ حضرت زینب (س) وارد کاخ یزید شد ولی به زنان گفت که دور من را بگیرید زیرا او دختر علی است و نباید دیده بشود . حالت یک خیمه برای او درست کردند که دیده نشود . اما یزید یک کاری کرد که حضرت از آن خیمه شکوفا شد . بلند شد و این تعبیر را فرمود : یزید برای من ننگ بوده که با تو مقابل بشوم ، برای من تو پست ترین آدم هستی ، اما تو یک کاری کردی که من به خودم قبولانم که با تو آدم پست ، دهان به دهان صحبت بکنم . تو با لب و دندانی بازی کردی که بوس گاه رسول الله بود . برای دفاع از این لب و دندان زینب باید بلند بشود . نسبت به این کارش هم تزلزل ندارد . من گاهی می خواهم از ولایت دفاع بکنم ولی متزلزل هستم . و نسبت به آینده نگران هستیم . باز این بخاطر عدم ثبات است . همه ی این ها بخاطر این است که من نمی خواهم پای تکلیفم بایستم . تکلیف بر مبنای حق است نه بر مبنای نفع . منشا حق خداست ، مبین و مُعرف حق ، دین و ولایت است و نتیجه اش هم در قیامت است . و چون " ولی " جلوی آن است و الهی است ، باید تسلیم باشیم .
سوال – نحوه ی برخورد ما با مشکلات چگونه باید باشد ؟
پاسخ - باید مشکلات را ریشه یابی کنیم . مشکل یعنی مرض . بهترین طبیب آن نیست که تا مریض را دید ، دارو بدهد . بلکه باید تا مریض را دید ، آزمایش بنویسد و عکس بگیرد تا ببیند که منشا مریضی کجاست . من یک بیماری داشتم و یک دکتر عمومی من را شش ماه مورد آزمایش قرار داد تا ریشه ی مشکل را پیدا کرد . و من واقعا او را تحسین کردم . بعضی از مشکلات ما ریشه در جهل ما دارند . آمار اعلام کرده بود که در شش ماه ، از هجده هزار ازدواج در تهران یازده هزار تای آن به دادگاه خانواده رفته بود . یعنی بیش از 60 درصد . این خیلی دردناک است . بعد می گوییم : گلیم کسی را که بافتند سیاه با آب کوثر و زمزمه سفید نتوان کرد . چرا گردن خدا می اندازید ؟ چرا آن موقع که دین گفت : در مساله ی ازدواج صادقانه جلو بروید ، رفتید از همسایه تان مبلمان قرض گرفتید ؟ چرا طلای عاریتی دستتان کردید و به خواستگاری رفتید ؟ چرا با ماشین دوستتان به خواستگاری رفتید ؟ شما خلاف رفتید و حالا باید چوب جهل خودتان را بخورید . با دروغ که نمی شود ازدواج کرد . ما فرمول ازدواج را بلد نیستیم بنابراین لطمه میخوریم . ما فرمول کنکور را گفتیم . وقتی مسئله به این کوچکی فرمول دارد ، تبدیل زندگی به بندگی خدا و سعادت فرمول ندارد ؟ پس باور کنیم که بخش بیشتر مشکلات این زمان بخاطر جهل ماست . اگر می خواهید ازدواج شما در حیطه ی بندگی خدا باشد باید آنرا از کارشناس دین بپرسید . حالا اگر تلویزیون یک دکتر قلب را نشان داد ، همه باید به سراغ او بیایند ؟ حالا ما که با شما صحبت می کنیم و توفیق پیداکردیم در این برنامه شرکت کنیم تنها کارشناس این مملکت نیستیم که همه میخواهند مشکلاتشان را به ما بگویند . باز این جهل است و می خواهید بگویید که آخرش دستم به فلان آقایی که در تلویزیون بود رسید . این جهل ماست و کمبود ماست . اگر همه بخواهند سراغ یک کارشناس بروند که زندگی اش لنگ می شود . لذا مجبور است تلفن همراه خود را خاموش کند چون نمی تواند به همه توضیح بدهد . من لنگ می شوم و آن کسی که با من کار واجب تری دارد لنگ میشود . در راه حل جاهل هستیم . یک نفر هم که راه حل میدهد ، همه می خواهند پیش او بروند . این ها در دین ما است نه در بیان من ماندگاری . مطالب من در دین است و در حرفهای دیگری هم هست . برویم سراغ دین . به دنبال حرف بروید نه گوینده ی آن . ما الان همه به دنبال کارشناس هستیم و خودمان را اسیر بیخودی کرده ایم . دختر و پسر دوست دارد در یک سنی با جنس مخالف حرف بزند و رابطه عاطفی داشته باشد . میتواند با برادرش داشته باشد ولی با برادرش حرف نمی زند . دختر خانم می خواهد با یک آقا صحبت کند . لذا من وقتی میگویم من شماره ی یک کارشناس خانم را به شما می دهم می گویند ما می خواهیم با شما صحبت کنیم . من میگویم : برو با پدرت بنشین و حرف بزن . با عمویت حرف بزن . این ها مشکلات ماست و خودمان برای خودمان مشکلات درست می کنیم و بعد می گوییم که چرا این جوری شد ؟ جوانان عزیز رفع مشکلات شما در کانون خانواده ی خودتان است . با پدر و مادرت حرف بزن و به آنها خدمت کن . قرآن گفته که کلید حل مشکلات و بالوالدین احسانا می باشد . حالا اگر پدر و مادر به تو اهمیت نمی دهد ، تو به آنها خدمت کن . فکر کن معلول عاطفی هستند . با پدر ، مادر ، برادر، خواهر ، عمو و خاله حرف بزن . قرآن می گوید : خانواده اصلی ترین کانون رشد است . زیرا این رفع همه ی مشکلات است و همه ی مشکلات در این خانواده حل میشود . هشتاد درصد مشکلات جوانان ما در خانواده شان حل میشود . خیلی ها میگویند : مادرم هم سطح من نیست . من می گویم : تو صحبت کرده ای ؟ میگوید : خیر . می گویم : دخترم خدا به مادر الهام می کند . خدا پدر و مادر را وسیله ی رحمت برکت و هدایت گذاشته است . این حرفهای خداست که من می گویم . همان خدا هم می تواند این حرفها را به زبان مادرت هم بگذارد . وقتی هم که سراغ پدر و مادرت می روی ، بگو خدا میشود که دل پدر و مادرم را نسبت به من مهربان کنی . پس بخشی از مشکلات ما بخاطر جهل ماست . نمی دانیم در بازی ها چطور بازی کنیم که فرح و نشاط باشد . بازی را با قمار و حرام قاطی می کنیم بعد پر از استرس از زمین بازی بیرون می آییم . وقتی از زمین بازی بیرون می آیند دائم فحش می دهند . این نشاط است یا استرس ؟ چون نمی دانم و نرفته ام که بپرسم . خیلی از مردم احکام حلال و حرام شغل های شان را نمی دانند . خوب بپرسند زیرا خدا در حلال برکت قرار داده است و در حرام قرار نداده است . وقتی هم که جاهل هستیم از کارشناس بپرسیم . در مملکت ما چیزی حدود صد و پنجاه هزار کارشناس دین وجود دارد . پدر و مادرهای خودتان اولین کارشناس دین در حد خودشان هستند . بخشی از مشکلات بخاطر گناهان است . بخشی بخاطر کمبودهایمان است . بخشی هم بخاطر توقعات زیادی مان است . پس اول مشکلات را ریشه یابی کنیم . دوم فرافکنی نکنیم و مشکلات را گردن دیگران ، خدا و روزگار نیندازیم . بخشی از مشکلات به بیرون من برمیگردد و بخشی از مشکلات به من برمیگردد . سوم اینکه برای رفع مشکل فقط به سراغ دین برویم . سراغ محتوای دین برویم و به انسان خاصی خودم را متصل نکنم . دکتر امام گفتند : من مرضی تسلیم تر از امام ندیدم . و فقط چشم می گفت و وقتی پرسیدند ، امام فرمودند که دین من میگوید که در مقابل متخصص چشم بگو . چون ما باید با دین سراغ آنها برویم و گرنه باز هم مشکل داریم . به گردن انداختن مشکلات به دیگران مشکل ما را حل نمی کند فقط باید خودم همت کنم و حرکتی بکنم تا خدا برکتی بدهد . در ضمن توکل و توسل هم یادم نرود . صدقه بدهید و استغفار کنید ، دعا هم بکنید ، تلاش هم بکنید . این همان دوازده قدم است . عوامل این مشکلات را اطراف خودم ببینم و حل مشکلات با دعای پدر و مادر است . در ضمن قرار نیست همه ی مشکلات حل بشود . دنیا مدرسه است . ما باید ظرفیت مان را بالا ببریم و یکی از راه های بالا بردن ظرفیت مان این است که فرد مشکل دارتر از خودمان را با خودمان مقایسه کنیم . یکی گفت : من پدر ندارم و دیگری گفت : من پدر و مادر ندارم . گفت : پس وضع من بهتر است . سراغ افراد مشکل دار برویم و بخاطر همین است که اسلام تاکید می کند که در مسائل دنیایی ، خودتان را با پایین دستی مقایسه کنید . چون به حد خودتان شاکر باشید . ما برعکس اسلام عمل می کنیم . گفته اند که در مسائل معنوی به بالاتر از خودت نگاه کن . به نماز حضرت امیر نگاه کن . در حالیکه ما میگوییم : حالا خوب است ما دو رکعت نماز می خوانیم ، فلانی که دو رکعت نماز هم نمی خواند . خودش را با پایین دستی ها مقایسه می کند . در مسائل مادی می گوییم : خدایا ما که خانه ی بزرگ نداریم . خدا را شکر کن که خانه ی کوچک داری . خدایا من که پدر پولدار ندارم . خدا را شکر کن که پدر داری که کار می کند . کارگر است، دست او را ببوس . دستورات دین ما در هر زمینه ای قشنگ است . پس مقایسه را هم با ولایت دین بکنیم . یادمان نرود که تمام موفقیت زینب بخاطر دین مداری و ولایت مداری اوست . اگر هم می خواهند مقایسه کنند با ولایت دین مقایسه کنند . آقای خامنه ای می فرمایند که خودتان را با جوانان زمان جنگ مقایسه کنید . آنها همسن ، هم رشته ، هم اصل و هم زبان شما بودند . ببینید آنها چکار کردند ؟ شما هم می توانید کارهای بزرگ بکنید . چه کسی می تواند باور کند که یک جوان سیزده ساله می تواند الگو برای انتفاضه ی فلسطین بشود . می دانید نبرد فلسطین و اسرائیل حدود شصت سال است ولی بیست سال است که شکل جدید به خود گرفته است . از محمد حسین فهمیده و بهنام محمدی ما فهمیدند که باید چکار بکنند . یک بچه ی سیزده ساله الگوی عملیاتی استشهادی دنیا شد . پس من می توانم . میشود و می توانیم و تنها راه همین است . دوم اینکه مربی بزرگ داشته باشد . زمان جنگ مربی ما امام خمینی بود و الان رهبر انقلاب است . کار مضاعف و همت مضاعف سخن این مربی است و این مربی نمی گذارد به کار کم قانع بشوید . دانشجویان من می گویند نمیشود تکالیف را کمتر بگیرید . می گویم که چون من شما را دوست دارم ، تکالیف سخت از شما می خواهم . ممکن است الان سخت تان باشد ولی فردا من را دعا می کنید . اگر من تکلیف را کوچک بگیرم ، شما کوچک بار می آیید . یک کارگردان ، سریال ده قسمتی را قبول میکند یا سریال صد قسمتی را ؟ پس خدا یک تکلیف بزرگ بر روی دوش ما گذاشته است و گفته که میخواهم جانشین من روی زمین باشید . خدا می گوید : می خواهی که من در دنیا و آخرت کارگردان تو باشم ؟ در ظاهر و باطن ، در ظاهری و معنوی ، در بچگی ، جوانی و نوجوانی . می خواهم بزرگ باشم ، باید کارگردان بزرگ را انتخاب کنم . پیامبر که این قدر بزرگ شد گفت : خدا کارگردان من بود . پس برای اینکه رشد کنیم ، کارگردان بزرگ را انتخاب کنیم . کارگردانی که سخت می گیرد انتخاب کنید . در دانشگاه چند یک درس را با چند استاد ارائه می دهند . بچه های زرنگ این درس را با استادی می گیرند که سخت گیرتر باشد . این باعث رشد ما میشود . سوم شروع به تمرین کردن بکنم و آرام آرام بزرگ بشوم . می گویند : ما طاقت نداریم نیم ساعت قبل از اذان بلند بشویم و نماز شب بخوانیم . خوب می گویم که دو دقیقه قبل از اذان طاقت داری ؟ پس بلند شو . بعد آنرا پنج دقیقه بکن و بعد یک رکعت بخوان ، بعد دو رکعت ، بعد چهار رکعت و ... قرار شد که من به کارگردان نگویم چکار بکن ، قرار شد از او بپرسم چکار بکنم ؟ حضرت زینب چهارساله بود که داغ پیامبر را دید . از پدرش که ولی او بود پرسید باید چکار کنم ؟ گفتند : باید صبر کنی . داغ پیامبر خیلی عظیم بود . تمرین کرد با اینکه خیلی سخت بود بعد داغ مادر را دید و صبر کرد و داغ پدر را دید و صبر کرد و داغ برادر را هم دید و صبر کرد و داغ هجده سر بریده را هم دید و باز صبر کرد . ما در این دنیا نتایج مادی خیلی نخواهیم . باید تمرین کنم . مقایسه کنم کارگردان بزرگ انتخاب کنم و شریک بزرگ انتخاب کنم . در ازدواج کسی را انتخاب کن که از تو قوی تر باشد . ما سراغ اینها نمی روییم و بعد می گوییم چرا این مشکلات را داریم ؟ بدون اذن خدا هیچ اتفاقی نمی افتد . حتی اتفاق بد هم بدون اذن خدا اتفاق نمی افتد . خدا به هیچ کس بد نمی دهد بلکه ما نباید بد ببینیم . این کار یا بخاطر جهل من است و باید چوب آنرا بخورم . و یا بخاطر گناه من است و باید پاک بشوم و یا بخاطر توقع من است که باید اصلاح بشوم و یا بخاطر تکلیف من است ، پس باید رشد کنم . بدانم که خدا هوای من را دارد . یک ضلع مثلث را خدا ببینم و یک ضلع مثلث را دین ببینم . باید مشکلات را با ولایت دین حل کنم . یک ضلع مثلث هم من هستم . اگر یک ضلع آن کم رنگ بشود ، من در آنجا مشکل دارم . آنجا که خدا را کم رنگ می کنیم ، کم می آوریم و آنجا که دین را کم رنگ می کنیم ، باز کم می آوریم و آنجا که خودمان را کم رنگ میکنیم ، باز کم می آوریم . این سه تا باید دست به دست هم بدهند و مشکل را حل کنند . البته خدا خودش کمک میکند .
سوال – من مادر سه فرزند هستم . شما فکر می کنید چند درصد بیننده دارید . الان همه ماهواره نگاه می کنند . من چطور می توانم بچه هایم را متقاعد کنم که برنامه ی شما را ببینند ؟
پاسخ - به این مادر عرض می کنم که این طور نیست که برنامه بیننده نداشته باشد . از پیامک ها و تلفن ها معلوم می شود که ما بیننده ی میلیونی داریم . این بیننده ها همه برای همین سرزمین هستند . من این را هم قبول ندارم که در همه ی خانه ها ماهوراه هست . ما اعتقادمان این است که جوانان ما و جامعه ی ما دین گرا هستند . حتی نسبت به اینکه میگویند جوانان ما نسبت به اول جنگ و انقلاب بدتر شده اند را قبول ندارم . حضور میلیونی جوانان ما در اعتکاف ، در راهیان نور ، در هیئت ها ، در زیارتگاه ها ، در مساجد ، در راهپیمایی ها و در کمک رسانی ها ، این ها نشان می دهد که درصد خوب های مان خیلی بیشتر از بی تفاوت هاست . حالا هرکس هم که ماهواره دارد معلوم نیست که بد باشد . نفس ماهواره بد نیست . استفاده های علمی و خبری هم دارد . من به این مادر می گویم اگر جوان ما در این رسانه پایش می لغزد به او بدبین نشویم . جوانان ما فطرت شان پاک است ، رویش غبار گرفته است . اگر شما غبار روبی بکنید این فطرت پاک خودش را نشان می دهد . جوان با لباس آنچنانی به مجلس امام حسین (ع) می آید و اشکی که می ریزد ، نشان همان فطرت پاک اوست . دست قشنگش به سینه اش میخورد . علامت دین داری اصلا ظاهرسازی نیست . توحید مُفضل را شنیده اید . علامت دین داری جانفشانی است . یک عده از یاران امام صادق (ع) مثل محمد بن مسلم و زراة بن اعیان پیش امام آمدند و گفتند شما با مفضل خیلی می چرخید . مفضل با لوطی مسلک ها میچرخید . با کبوتر بازها می چرخید . امام فهمید که این دو نفر علت بودن امام با مفضل را نمی دانند . امام زیبایی باطن آنها را دیده است و می تواند با این زیبایی باطن ، زیبایی ظاهر را هم درست کند . امام یک نامه برای مفضل نوشتند و به این دو نفر دادند که آنرا به کوفه نزد او ببرند . نامه را به مفصل دادند . او نامه را بلند خواند : امام تو دوازده هزار درهم پول می خواهد . برای من تهیه کن و بفرست . این دو تعجب کردند . در ظهر او دوستان کبوتر باز و لوطی مسلک ها را دعوت کرد و نامه را برایشان خواند . پولها را جمع کردند و فرستادند . تازه این دو فهمیدند که چرا امام به مفضل ارادت دارد . امام باطن قشنگ او را دیده بود . مادرها من به جوانان شما ارادت دارم بخاطر باطن قشنگ تان . در هشت سال دفاع مقدس چه کسانی به جبهه رفتند ؟ جوانان ممکن است جوانی بکنند ولی بد نیستند . در ضمن مادر ما نباید خون دل بخوری ، شما تکلیف خودت را درست انجام بده . شما حرفهای ما را خوب گوش بده و با زبان مادری به آنها بگو . چطور مادر غذا را به ذائقه بچه اش میدهد ؟ با محبت مادرانه به آنها نزدیک شو و به آنها بگو . دعا هم بکن ، توسل هم بکن . حتی به آنها التماس دعا هم بگو .
سوال - در هنگام بیماری ، به من خیلی حالت مناجات و معنویات دست می دهد ولی در صحت و سلامتی این حالت را ندارم . ممکن است این حالت مربوط به بیماری من باشد و هیچ اجر و پاداشی نداشته باشد ؟ برای پایداری این حالت چکار باید بکنم ؟
پاسخ - تا وقتی که ما باور نکنیم که در دارائی هایمان هم فقیر هستیم ، این حالت تداوم دارد . در فقر معنوی ، مادی و محبت متوجه می شویم و می فهیم که فقیر هستیم . من باید باور داشته باشم که در این دنیای پر تلاطم ، اگر همه ی دارائی ها را داشته باشم و خدا را نداشته باشم ، فقیر هستم . چون وقتی من نعمت را دارم ، فرمول استفاده از نعمت را می خواهم ، فرمول دست خداست . من کامپیوتر دارم ولی پس ورد را ندارم خوب این چه فایده دارد ؟ اگر این عزیز در مریضی حال قشنگی دارد ، فقر را در این مرحله فهمیده ، این خوب است . بیا در سلامتت هم باور کن که فقیر هستی چون هر لحظه احتمال دارد که مریضی بیاید . اگر احساس کنم فقیرم ، اتصال قطع نمیشود . باید دارایی ها ی خودم را کوچک کنم و دارایی ها ی خدا را بزرگ کنم . چه داشته باشم و چه نداشته باشم ، باید به خدا متصل بشوم .