89-06-23-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
سوال – من بیست و دو ساله هستم . شما می گویید : ما باید این کار و آن کار را برای خدا انجام بدهیم . پس خدا برای ما چکار می کند ؟ شما میگویید : پیامبران و حضرت زینب از چیزی که داشتند راضی بودند . حضرت یوسف از کودکی خواب دید که پیامبر میشود و مشکلات را تحمل کرد . شما حرفهای ما جوانان را نمی فهمید و ما از دست شما خسته شده ایم .
پاسخ - این حرفهایی که شما راحت زده اید دلیل صداقت شماست . این دلیل نگاه خدا به دل قشنگ این عزیز است . گاهی وقت ها ما لطف های خدا را متوجه نمی شویم . بالاترین لطف خدا این است که به او لطف کرده که منافقانه حرف نزند . دروغ نگوید . صادقانه بگوید . حتی اینکه جلوی من بگوید که از حرفهایت خسته شده ام . این علامت لطف خداست . من مثالی بزنم . من یکنفر از شش میلیارد جمعیت کره ی زمین هستم که کره ی زمین یک قطعه از منظومه ی شمسی است که منظومه ی شمسی یک قطعه از کهکشان راه شیری است که کهکشان راه شیری یکی از مخلوقات خداست . حالا من در این جا چقدر هستم ؟ آن ذره ای که در حساب ناید مائیم . من را که دو بار تلویزیون نشان داده است ، به من میگویند : شما در مجلس ما بیا ، هر چه بخواهی ما می گوییم : چشم . خدای بزرگ حاضر شده که در دلت روزی پنج بار به حرفهایت گوش بدهد . به من میگویند یک دقیقه وقت بده می گویم وقت ندارم من که خیلی کوچک هستم . ولی او روزی پنج مرتبه حاضر است حرفهای من را طوری گوش بدهد که انگار بنده ای جز من ندارد . خدای به این بزرگی همین که اجازه داده است که من با او حرف بزنم ، همین که من را مخاطب خود قرار داده و به خانه ی دل من آمده و من را تحمل کرده و حرفهای من را گوش می دهد ، این ها توجه خدا نیست ؟ مطمئن باشید که خدا با حضرت یوسف پارتی بازی نکرده و آنها را الگوی ما قرار داده است . خدا خودش در قرآن می فرماید : ای پیامبر بگو من هم انسانی هستم مثل شما . پیامبران و معصومین ما که به آنها ناراحتی و مصیبت می رسید ، درد داشتند . این ها چون جور دیگری نگاه میکردند ، تحمل شان بالا بود . حضرت زینب نه پشیمان گذشته بود و نه نگران آینده بود و نه سست در امروزش . ما نسبت به حال دست و پای مان می لرزد ، نسبت به دیروز پشیمان هستیم و نسبت به آینده هم نگران هستیم . چرا حضرت زینب نه پشیمان بود ، نه سست و نه نگران ؟ چون تکلیفش چهار نکته را در بر داشت . محور تکلیف حق است نه نفع من . تمام اعتراضات من بر اساس منافع من است . آن چیزی که من میخواستم به من نداد . خدا به گناهکاران به نفع شان می دهد نه به حق شان . حق چیز دیگر است نه به مصلحت شان . محور تکلیف حق است نه نفع ما ، لذا گاهی وقت ها نفع من اقتضا می کند که این آب را بخورم . انسانی که ترکش خورده است آب می خواهد ولی حق او نیست که آب بخورد زیرا خونریزی او بیشتر میشود . بعضی وقتها بین حق و نفع فاصله ی مرگ و زندگی است . اگر ما به نفع ظاهری او کار کنیم و به او آب بدهیم ، او میمیرد . محور تکلیف حق است و منشا حق ، کمک کننده ، ناظر و حسابرس آن خداست ، راهنمای حق ولایت و دین است و نتیجه ی دین در قیامت معلوم میشود . اصلی ترین عنصر در این چهار تا این است که در برابر امام تسلیم باشم . بالاترین نکته حضرت زینب این بوده که من به ولی نمی گویم چکار بکن بلکه از ولی می پرسم چکار بکنم ؟ اینها تسلیم محض بودند . اگر من بزرگی او را فهمیدم ، احاطه ی او را فهمیدم ، مهربانی او را فهمیدم ، نیاز به استدلال ندارم . این قدر بزرگ و قشنگ می بینم که به خودم اجازه نمی دهم که بپرسم تو باید چکار کنی ؟ فقط از تو می پرسم که من چکار کنم ؟ و کانال آن ولایت است . فقط در زندگی به تکلیفم عمل بکنم . این عزیز می گوید که از پیامبران مثال نزنید . پیامبران مثل ما هستند و الگو می باشند و خدا این قدر به این ها سخت گرفته است که نمره ی بیست و پنج از این ها می خواهد . حضرت زینب با چشم دل می دیده است . این دنیا عالم حجاب است و قیام عالم شهود است . دنیا ظاهر با باطن فرق می کند . اگر انسانها با ظاهر دنیا برخورد کنند می بازند ولی اگر با باطن دنیا برخورد کنند که همان آخرت است می بَرند . من اگر در دنیا چشمم به باطن باز نشود ، در هنگام مرگ چشمم را باطن باز میکنند . در سوره ق می فرماید : همین که مرگ می آید ، پرده کنار می رود و باطن را می بینم . سوره ی مومنین می فرماید : می خواهم برگردم و بر اساس باطن عمل کنم ولی قابل برگشت نیست . خدا می فرماید : همه در خواب هستند و با مرگ بیدار می شوند . آیا راه دیگری هست که دراین عالم چشممان باز بشود و باطن را ببینم ؟ بله . چشمت را به قرآن و عترت که همان ولایت است باز کن . حضرت زینب با چشم سر نمی دید با چشم امام حسین (ع) می دید . با ولی خودش می دید . پس اینچنین نیست که پیامبران الگوی ما نباشند و از این ها مثال نزنیم ولی ما اخیرا از شهدای خودمان مثال می زنیم . بچه ی سیزده ساله به ولی زمان خودش که امام خمینی بود ، راه پیدا کرد . البته امام خمینی خیلی از امام معصوم فاصله داشت ولی در زمان خودش "ولی " بود . هرچه مادرش از چیزهای دنیا را برایش گفت که می خرم ولی او خندید و رفت . در واقع به ما می خندید که سرگرم دنیا شده ایم . چشم باطن او باز شد . پس وقتی چشم باطن باز بشود ، همچنان که حضرت زینب این همه سختی ها را زیبا می بیند ، این پسر یا دختر هم باید فقر را زیبا ببیند البته فقری که مصلحت من باشد نه فقری که بخاطر تنبلی من بوده . این باید مریضی را زیبا ببیند . هجوم مشکلات را زیبا ببیند . تا چشمم بوسیله ولایت به آن باطن باز نشود همین است . و مجبورم که خدا را مقصر بدانم . بالاترین لطف خدا این است که به آن بزرگی با من کوچک هم صحبت شده است و در دل من آمده است . القلب حرم الله .نحن حبل من ورید . از رگ گردن به من نزدیک تر شده است . ان جلیس من ذکرین : حاضر است با من همنشین بشود . این بالاترین لطفی است که خدا به من کرده است . پس من نگویم تو چکار بکن یا نکن ؟ این قدر به او اعتماد بکنم که بگویم : تو فقط بگو من چکارکنم ؟
بنظر من مشکلات ما چهار دسته هستند . یکی دسته ای از مشکلات در مورد جهل خودمان است . جاهلانه وارد یک قصه شده ام و با آن برخورد کرده ام . چه ربطی به خدا دارد ؟ اگر این را از راه دین می رفتم می گفت که این راه نیست چاه است و نرو . ازدواج ها ، اشتغال ها ، تحصیل ها ، ارتباطاتی که درست انجام نمیشود و همه ی کارهایی که درست انجام نمیشود من را دچار مشکل می کند . یعنی جاهلانه رفته ام . دوم دسته ای از مشکلات بخاطر گناهان مان است. گناه یعنی سم . من سم خوردم و دل درد گرفته ام . به خدا چه ربطی دارد ؟ تازه خدا به من لطف کرده و قبلا رابطه ی سم و دل درد را به من گفته است . می فرماید : مال یتیم نخورید ، غیبت نکنید ، این گوشت مرده خوردن است . الان بحث شایعه زلزله تهران است . حقیقت است یا خیر ؟ آیا اتفاق می افتد یا نمی افتد ؟ روایات ما که از اولیاء خدا رسیده فرموده است : بعضی از گناهان که زیاد شود ، قطعا یک سری حوادث برای تطهیر می آید . استغفار کنید زیرا با استغفار میشود مقدرات خدا را عوض کرد . حیا کنید زیرا زلزله برای گناهان بی حیایی است . مربوط به گناهان عنف است . یعنی جاهایی که حریم محرم و نامحرم و حریم حرام و حلال درهم شکسته شده است . هر چه هم میگوییم ، دیگر فایده ندارد . قبح آن ریخته شده است . بعضی از مشکلات بخاطر گناهان است به آنها توجه کنید . دسته سوم مشکلات بخاطر کمبودهای خودمان است . بخاطر توقعات بیجا است . بعضی از مشکلات بخاطر فراموشی دنیا است . دنیا یک مدرسه است . خوابگاه ، رستوران ، عشرتکده و تفریح گاه است . در مدرسه تکلیف داریم . تشویق و تنبیه هم داریم . اولیاء خدا دنیا را کوره می بینند . در این کوره باید بپزیم و ناخالصی هایمان جدا بشود . کوره آدم سازی است نه کوره آدم سوزی . این را فراموش کرده ایم و فقط دنبال تفریح و سرگرمی هستیم ، فقط بخوریم ، بخوابیم و کیف کنیم و میگوییم : خدایا چرا باب دلگشا را برای من باز نمی کنی ؟ یک دسته از مشکلات بخاطر انتظارات از همه است . دوست داریم عالم و آدم در خدمت ما باشند . این بروز مشکل است . قبل از اینکه بگوییم انقلاب برای ما چکار کرده است بگویید ما برای انقلاب چکار کرده ایم ؟ این جمله معروف امام بود . به جای اینکه بگوییم پدر و مادر بری ما چکارکرده اند ؟ بگوییم که ما برای پدر و مادر چکار کرده ایم ؟ دسته ای از مشکلات هم بخاطر تکالیف مان است . تکلیف سخت انتخاب کرده ایم ، مشق سخت هم دارد . مدرک دکتری نگیرید تا امتحان سخت هم نداشته باشید . حضرت زینب تکلیف سخت را انتخاب کرد ، مشکلات را هم به جانش خرید . این دسته آخر نگاهشان به مشکلات قشنگ است . ما رایت الی جمیلا . ولی سه دسته قبل مشکلات را گردن خدا می اندازند . دسته آخر مشکلات مال خداست . وجود ما قابل سعه و ضیق است . یک ورزشکار اگر شش ماه ورزش نکند ، بدنش خشک میشود . باید تمرین کرد و تمرین ما همان عبادت بندگی است . هیچ گاه از عبادت و بندگی توقف نداشته باشیم . بله من مقام معنوی حضرت زهرا را نمی فهمم . امام صادق (ع) می فرماید : انا انزلناه فی لیلة القدر ، لیلةالقدر فاطمه . ولی همین فاطمه مادر بوده ، خواهر بوده ، همسر بوده ، معلم بوده ، آشپز بوده ، خیاط بوده و خانه را هم جارو می کرده ، در همین دنیا زندگی کرده ، سیلی خورده ، دفاع کرده و همه ی کارهای معمولی را کرده است . اما یک بار به خدا اعتراض نکرده است . دختر خانمی را من سراغ دارم که نصف بدنش فلج است ، پدر ندارد و مادرش مریض است . فقیر است و سن ازدواج او هم گذشته و چون فلج است کسی با او ازدواج نمی کند . یک مهد کودک برای بچه ها راه انداخته که کمک خرج خانه باشد و پرستار مادر است . کار خانه را هم انجام می دهد و درس هم می خواند و یکبار هم به خدا اعتراض نکرده است . و هر وقت هم که حال او را پرسیدم میگوید : الحمدلله . من به خودم گفتم : که در مقابل او کم آورده ام . به او گفتم : برای کسانی که مشکلات را قشنگ نمی بینند دعا کن . یک ماشین در جاده به هر ایستگاه که می رسد ماشین را بررسی می کند . من بنظر خودم شعائر را ایستگاه تعبیر کرده ام . ولادت ها و شهادتها و زیارتگاهها و ماه رمضان . بنشینم و با خودم در رابطه با حضرت زهرا که 18 سال هم بیشتر نداشت فکر کنم . او چکار کرد و من چکار کردم ؟ این الگو را به من و شما نشان دادند . حالا ممکن است بعضی ها در دنیا باشند که بگویند به ما نشان نداند . در ضمن این الگو را در کاغذ شطرنجی نگذاشته اند . برای اولین بار که می خواستیم نقاشی بکشیم در کاغذ شطرنجی کشیدیم . من هم اگر زندگی حضرت فاطمه را در کاغذ شطرنجی بگذارم و آنرا ریز ببینم و کلی گویی نکنم . یعنی بگویم که حضرت زهرا در فلان ساعت با همسر چه برخوردی می کرد . و به اندازه ی توان خودم جلو بروم .
سوال – من خیلی زود عاشق می شوم دلم می خواهد به من توجه کنند ولی به ازدواج فکر نمی کنم و هر بار دلم را می شکنند ولی باز عاشق می شوم . راهی به من نشان بدهید که افسار دلم را به دست بگیرم .
پاسخ - می گویند که آشپزها خوب غذا نمی خورند زیرا در کنار دیگ از هر غذا مقداری می خورند و هیچ وقت سیر غذا نخورده اند . دلی که سیر با عشق خدا صفا نکند ، دنبال عشق های کوچک است و این دل خالی است ، این عشق زود هم می پرد زیرا حباب است . این دل صاحبی دارد القلب حرم الله . جوانی می گفت : من هر روز صبح بر سینه ام می نویسم که لعنت بر کسی که اینجا آشغال بریزد . این جا آشغال دانی نیست . میخواهم عشق های دنیایی را تحقیر کنم . من هنوز مزه ی عشق بزرگ را نچشیده ام که با اینها بازی می کنم . جوانی عاشق گوهر شاد خانم که خیلی زیبا و پولدار بود شد . او گفت : برو چهل شب نماز شب بخوان و بعد بیا . ولی بعد از اینکه نماز شب خواند دیگر نیامد . گفت : تو مرا با یک عشق بزرگتر آشنا کردی . جوانها وقتی عاشق کسی می شوند می گویند که این دیگر آخر عشق ما است در حالیکه به خودشان دروغ می گویند زیرا انسان کمال طلب است ، بی نهایت طلب است . دو روز با عشقی حال می کند و بعد دوباره می بینیم خالی است . من در خطبه های عقدی که می خوانم میگویم : همدیگر را بخاطر خدا دوست داشته باشید . چون اگر فقط همدیگر را دوست داشته باشید ، زود از هم سیر میشوید . یک پولدارتر و زیباتر ببینید ، ممکن است به سمت او بروید . ولی اگر بخاطر خدا دوست داشتید زیباتر از خدا پیدا نمی کنید . خداوند دائم میگوید : عزیزت را دوست داشته باش . و چون همه ی این محبت ها مال او است افسار عشق ها دستم می آید . عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست . هر جا او نباشد دوستش ندارم . هر کس در خط او نباشد دوستش ندارم . این فرد هیچ راهی ندارد مگر اینکه عاشق خدا بشود . باید تمرین کند و پنج دقیقه قبل از اذان صبح بلند بشود . صورتش را روی خاک بگذارد و بگوید : خدایا من تو را می خواهم . بگوید : خدایا آمده ام من را بخری ، اگر نخری شیطان من را می خرد . خدایا بگویی کوچک و ناقص هستی قبول دارم . ولی آمده ام و به تو پناه آورده ام و می خواهم عشق تو در دلم بیاید . البته باید هزینه اش را هم بپردازم . اگر فردا گفتند : از عشق های مجازی و چیزهای دیگر بگذر ، بگوید : چشم . آماده باشد . یقین بداند که اگر از خدا بخواهم به من می دهد . اگر زن و بچه ام را دوست داشته باشم ، بخاطر تو دوست داشته باشم . اگر بخاطر خدا باشد ، هر وقت در خط تو باشند دوستشان دارم و گرنه دوست شان ندارم . تنها راه بدست آوردن افسار خودم این است که عشق خدا را بزرگ کنم و عشقهای دیگر را کوچک کنم . باور کنم دل حرم الهی است . بعضی ها دلشان مسافرخانه و کاروانسرا است . یک نگهبان لازم دارد . وقتی نگهبان الهی باشد دیگر حب هر چیزی نمی آید . هر چیزی را چک میکند که تو من را به خدا نزدیک میکنی یا دور؟ کسانی که همدیگر را برای خدا می خواهند عیب دوستش را می گود یولی کسانیکه همدیگر را برای غیر خدا میخواهند میگویند : می ترسم ناراحت بشود . شما عیب او را بگو حتی اگر ناراحت بشود زیرا بعدا می فهمد که تو او را بخاطر خدا دوست داری . بعضی ها مدیر را فقط برای خودشان می خواهند لذا چاپلوسی می کنند ، دروغ می گویند تا این آقا را بدست بیاورند ولی اگر برای خدا بخواهند جلوی عیب او را می گیرند . راهش این است که فقط به سمت خدا بروم . حضرت علی (ع) وقتی دیدند که یا دین باید نابود بشود و یا فاطمه باید کتک بخورد لذا صبر کردند . اعمال جاهلانه از خودشان نشان نداند که کسی همسر من را کتک نزند و هر چه بر سر دین بیاید اشکالی ندارد . چون همسرش را هم بخاطر خدا می خواست حاضر به این کار شد . حاضرم تو از دستم بروی و لطمه ببینی ولی خدای تو و علی لطمه نبیند . حضرت زهرا(س) بنا به نقل فرمودند که می خواهی اشهد ان لا اله ال الله در منزل ها خوانده شود گفت : بله . فرمود : پس اگر می خواهی اینها بماند ، تو باید فدا بشوی . حضرت زینب (س) به برادرش خیلی علاقه داشت ، در ظهر عاشورا وقتی فهمید یا حسین یا خدا ، فقط گفت : اجازه بده بجای مادرم زیر گلویت را ببوسم . ما می خواهیم خدا را بخریم و هزینه ای هم ندهیم میشود ؟ انسان که می خواهد خدا را بدست بیاورد نمی خواهد هزینه ای بدهد ؟ اینجاست که می گوییم : پیامبران و امامان الگوی واقعی و شدنی ما هستند . با خودمان بازی نکنیم . مگر میشود انسان همه چیز را با هم دوست داشته باشد . خیر . یک چیزی را دوست داشته باش و همه را در خط او ببر . یکی از یاران پیامبر در جنگ احد پدرش در سپاه کفار بود و پدر خانمش در سپاه منافقین بود . پیامبر فرمان داد که در جنگ اگر فرزند مقابل پدر قرار گرفت او را نکشد ، بگذارد فرد دیگری او را بکشد . ما هوس کردیم بنده ی خدا باشیم و هیچ هزینه ای هم ندهیم . و خدا هم گوش به فرمان ما باشد .
سوال – از چه چیزهایی باید استغفار کنیم ؟
پاسخ - خیلی ها این سوال را می کنند . بعد از ریشه یابی مشکلات که قبلا گقتیم به سراغ راه حل دینی برویم . برای راه حل دینی دوازده قدم را گفتیم . یکی از قدم ها استغفار بود . بخشی از مشکلاتی که اتفاق می افتد برای گناهان ماست . پس استغفار برای گناهان خودم بکنم . بخشی مال گناهان پدر و مادرم است . آباء و اجداد من است ، برای آنها هم استغفار کنم . بخشی از گناهان برای کل جامعه است . خدا به پیامبر می گوید : مادام که تو در میان مردم هستی و استغفار در جامعه باشد ، من بلا را نازل نمیکنم . بعضی از بزرگان میگویند : با این همه گناهی که در کره خاکی انجام میشود ، فقط بخاطر استغفار شبانه روزی اولیاء خداست که بلا نازل نمیشود . پس ما به سه دلیل باید استغفار کنیم . گناهان خودم – گناه پدر و مادرم – کل جامعه . در آن سر کره ی خاکی اگر کسی گناه بکند من هم از بوی گناهان او آسیب می بینم . پس برای آنها هم استغفار کنم . ما می توانیم بگوییم : خدایا برای کسانی که الان گناه می کنند استغفار می کنم . صدقه هم کفاره ی گناهان است . هیچ چیز بعد از استغفار مثل صدقه پاک کننده ی گناهان نیست. البته فقط مالی نیست ، گره باز کردن کار مردم هم هست. زیرا چون من خیری به کسی می رسانم برای من دعا می کند و بهترین دعا هم این است که می گوید : خدا مشکلات تو را حل کند ، پس این صدقه کفاره ی گناهان من شد . دیگر اینکه صدقه جاده صاف کن است . موانع را برمیدارد و برطرف می کند . پیامبر فرمودند : این عروس و داماد امشب می میرند و دیدند که صبح آنها زنده هستند . از آنحضرت سوال شد و حضرت فرمودند : اینها دیشب غذایشان را صدقه دادند و بلا از آنها رفع شد . دیگر اینکه صدقه ما را رشد می دهد . ظرفیت من را بالا می برد . من باور کنم که این به جیب من می آید و می رود مثل صندوقدار بانک که می داند پول مال خودش نیست . پول مال آبرو علم زبان و بیان دارایی به حساب می آید . ما باید از دارایی هایمان صدقه بدهیم . زمانی که ما صدقه می دهیم یعنی اینکه خدایا قبول دارم که تو صاحب مال هستی و به من دادی و قبول دارم که فقرا هم بنده ی تو هستند و من خیلی بهتر از آنها نیستم و بخاطر تو به آنها می دهیم . اگر اعتقاد داری که خدا کریم است ، پس پول جیبت را بده چون او کریم است . تکرار صدقه هم مهم است . قبل از هر کاری صدقه بدهم .
سوال – من دوستانی دارم که اعتقاد مذهبی ندارند و اعتقادات شان شبیه من نیست ولی خیلی رفتارهای انسان دوستانه دارند و من بخاطر این رفتارها با آنها دوست هستم ولی خانواده ام من را از دوستی با اینها منع میکنند . نظر شما چیست ؟
پاسخ - این دختر خانم مجذوب رفتارهای خوب آنهاست . یعنی مجذوب خوبی هاست . این دیانت این خانم است . پیامبر اولین رفتاری که در زمان جاهلیت کردند که مردم تغییر پیدا کنند این بود که اول سراغ تایید رفتارهای خوب رفتند مثل وفای بعهد و پیمان . بعد سراغ نقطه قابل تغییر مثل تعصب و تعصب جاهلی را به غیرت دینی تبدیل کردند . بعد چیزهایی که نه قابل تایید بود و نه قابل تغییر بودند را تخریب کردند مثل زنده به گور کردن دختران . این خانم باید نقاط مثبت این دوستانشان تایید کند . بعد نقاط قابل تغییر آنها را پیدا کند . مثلا بگوید : حجاب شما خوب است ولی این طوری باشد بهتر است . ما باید شنیدنی ها را تبدیل کنیم . دیدنی ها را تبدیل کنیم . بعد آنهایی که خوب نیستند را تخریب کنیم . مثلا بگوید : ای پسر به درد دوستی با تو نمی خورد و این کار خوب نیست . حالا اگر تلاش کردند و به نتیجه نرسیدند و اگر دیدند که تاثیر پذیری آنها کم است و ممکن است روی خودشان تاثیر منفی بگذارند از آنها دوری کند .